نام پژوهشگر: حمید پورشریفی
علی اکبر محمدزاده احمد علی پور
این پژوهش با هدف بررسی پایایی و روایی پرسشنامه 13ماده ای حس انسجام انجام شده است. پرسشنامه 13 ماده ای از پرسشنامه 29 ماده ای حس انسجام و توسط ابداع کننده آن، آنتونووسکی اخذ شده است. این پرسشنامه پس از ترجمه آن به فارسی به منظور ویرایش و ارتقاء رسایی و رفع ابهامات مفهومی آن، توسط یک گروه18 نفری ازدانشجویان و 6 مربی دانشگاه تکمیل شد براساس این داده ها، پرسشنامه چندین بار مورد بازبینی و تجدید نظر قرار گرفت نسخه نهایی قبل از اجرا، توسط دو تن از متخصصان روانشناسی تایید شده است. در یک بررسی مقطعی، پرسشنامه برای 375 نفر از دانشجویان 18تا 24 ساله دانشگاه پیام نور مرکز شاهین دژ اجرا شد. شرکت کنندگان(138پسر و 237دختر) به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند همه مشارکت کنندگان دانشجویان دوره لیسانس هستند و در یک جلسه آزمون 13 پرسشی حس انسجام و آزمون 45 پرسشی سخت رویی را تکمیل کردند. نمرات بدست آمده از پرسشنامه توسط نرم افزار کامپیوتری مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. بررسی همسانی درونی پرسشنامه نشان داد که همه سوالات و زیر مقیاس ها همبستگی قابل قبولی با نمره کل دارند ضریب همبستگی بین نمره های مقیاس کل و زیر مقیاس ها در آزمون و بازآزمون نشان داد که حس انسجام و مقیاس های سه گانه در شرایط مختلف نتایج مشابهی را بدست می دهند. برای بررسی روایی ملاکی میزان همبستگی نمرات حس انسجام با نمرات سخت رویی محاسبه شد همبستگی بدست آمده 54/0 درسطح معناداری 01/0 است. همچنین در محاسبه همبستگی بین آزمون و باز آزمون با فاصله 8-6 هفته، عدد 66/0 بدست آمد که همبستگی قابل قبولی محسوب می شود. همسانی درونی برای مقیاس حس انسجام محاسبه شد و آلفای کرونباخ 77/0 بدست آمد. نتیجه تحلیل عاملی نشان داد همبستگی هریک از ماده ها با مقیاس کل بین 44/0 تا58/0 است که همبستگی معناداری محسوب می شود. براساس یافته های این پژوهش، نسخه فارسی آزمون حس انسجام دارای پایایی و روایی لازم برای استفاده پژوهشگران و روانشناسان ایرانی است.
منیژه حاتملوی سعدآبادی جلیل باباپورخیرالدین
پژوهش حاضر به بررسی نقش گرایشهای علیتی و کانون کنترل سلامت درپیش بینی رفتارهای خودمراقبتی بیماران دیابتی نوع iiپرداخته است. در این تحقیق که از نوع همبستگی است، تعدادتعداد 60 نفر ازبین کسانی که به مرکز آموزش دیابت بیمارستان سینا در شهر تبریز مراجعه کرده بودند، برگزیده شدند.از آزمودنیها خواسته شد مقیاس چند وجهی کانون کنترل سلامت، مقیاس گرایشهای علیتی عمومی و مقیاس رفتار خود مراقبتی را تکمیل کنند. برای تحلیل دادههای پژوهش از روشهای آماری توصیفی،ضریب همبستگی، تحلیل رگرسیون و آزمونtمستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین رفتارخودمراقبتی با کانون کنترل درونی سلامت رابطه مثبت معنادار و با کانون کنترل شانس رابطه منفی معنادار وجود دارد. در صورتیکه بین کانون کنترل قدرت دیگران و رفتار خود مراقبتی رابطه ای مشاهده نشد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که بین رفتار خود مراقبتی با گرایش علیتی خود مختار رابطه مثبت معنا دار و با گرایش غیر شخصی رابطه منفی معنادار وجود دارد. براساس یافته های این پژوهش، از میان متغیرهای فوق، کانون کنترل درونی سلامت بیشترین سهم را در پیشبینی رفتار خود مراقبتی فرد مبتلا به عهده دارد. هم چنین در این پژوهش از نظر گرایشهای علیتی، کانون کنترل سلامت و رفتارهای خود مراقبتی بین زنان و مردان تفاوتی دیده نشد.
زلیخا قلی زاده رضا رستمی
طرح پژوهشی حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه جمع آوری داده ها از نوع پژوهش نیمه تجربی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است که با هدف بررسی تأثیر آموزش نوروفیدبک بر عملکردهای شناختی انجام گرفت. بدین منظور 30 دانشجو که معیارهای این طرح را داشتند به صورت هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه تبریز انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و پلاسیبو قرار گرفتند. به منظور سنجش و اندازه گیری شاخص های مورد مطالعه در پژوهش حاضر از ابزارهای زیر استفاده شد: 1) مقیاس و 5)دستگاه ghq 4)آزمون ،(cpt) حافظه وکسلر، 2) آزمون فراخنای حروف-ارقام، 3) آزمون عملکرد مستمر نوروفیدبک. . گروه آزمایشی به مدت 2 ماه تحت 20 جلسه آموزش با نوروفیدبک قرار گرفتند و گروه پلاسیبو نیز طی 20 جلسه جلوی مانیتورنشستند و فیدبکی که دریافت کردند وابسته به عملکرد آنها نبود در واقع هیچ آموزش نوروفیدبک دریافت نکردند. دانشجویان هر دو گروه (آزمایشی و پلاسیبو) در دو مرحله پیش و پس از آموزش با پرسشنامهها و ابزارهای مربوطه مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند.برای آزمون فرضیه های پژوهش از روش به منظور کنترل اثر پیش آزمون (mancova) وچندمتغیره (ancova) تحلیل کواریانس یک متغیره استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بعد آموزش نوروفیدبک ، گروه آزمایش تفاوت چشمگیری ازنظر حافظه بینایی ، حافظه کاری و بهره حافظه با گروه پلاسیبو داشتند ولی از نظر توجه ، بازداری عمل و خطا تفاوتی نداشتند. بنابراین نوروفیدبک باعث بهبود حافظه بینایی، حافظه کاری و بهره حافظه می شود اما بربهبود توجه وبازداری عمل و کاهش خطا تاثیر ندارد.به طورکلی می توان گفت که نوروفیدبک شرطی سازی کنشگر امواج مغزی است که از طریق آن افراد یاد می گیرند به صورت ارادی امواج مغزی خود را کنترل کنند و از طریق آن عملکرد های شناختی خود را افزایش دهند.
صمد حمیدی بگه جان حمید پورشریفی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه همجوشی فکر-عمل و سرکوبی فکر در افراد دارای علائم وسواسی-اجباری، اسکیزوتایپی بالا، علائم همپوش وسواسی اجباری-اسکیزوتایپی بالا و افراد عادی صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیهی دانشجویان دوره کارشناسی بود که در سال تحصیلی 890-89 در دانشگاه تبریز مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشهای 1570 نفر از دانشجویان دوره کارشناسی انتخاب شدند. سپس در مرحله غربال گری به صورت تصادفی از بین افراد باقی مانده در هر گروه 35 نفر انتخاب شدند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان میدهد که گروه همپوش، وسواسی اجباری و اسکیزوتایپی بالا در همجوشی فکر- عمل و سرکوبی فکر نمرات بیشتری از گروه کنترل کسب میکنند. به نظر میرسد همجوشی فکر-عمل و سرکوبی فکر موجب شکل گیری علائم وسواسی اجباری در افراد بهنجار و افراد دارای اسکیزوتایپی بالا و همچنین منجر به شکل گیری اختلال اسکیزو-وسواسی میگردند که ممکن است سیمای بالینی خاصی داشته باشد
امیر شیروانی حمید پورشریفی
پژوهش حاضر با هدف بررسی متغیرهای پیش بین علائم اختلال اضطراب فراگیر و مقایسه آنها در افراد دارای علائم gad و افراد عادی صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانشجویان کارشناسی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 89-88 در دانشگاه تبریز بود. نمونه مورد بررسی برای غربالگری 1053 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و برای اجرای پرسشنامه های اصلی پژوهش 200 نفر بود. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین متغیرهای پیش بین، باورهای منفی در مورد نگرانی، فرانگرانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، و اجتناب تجربی توان پیش بینی علائم gad را داشتند و سایر متغیرها به دلیل اینکه توان پیش بینی نداشتند از معادله خارج شدند (p<0/001). همچنین نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که نگرانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، باورهای منفی درمورد نگرانی، فرانگرانی، برانگیختگی هیجانی، واکنش منفی به تجارب درونی، و اجتناب تجربی در افراد دارای علائم gad بیش از افراد عادی بود یافته های این پژوهش تاییدی بر اهمیت مدل های معاصر و به خصوص مدل فراشناخت در پیش بینی و تبیین gad و نگرانی پاتولوژیک است.
حامد احمدی حمید پورشریفی
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش منبع خبری در اقناع افراد با تعدیل کنندگی عزت نفس و نگرش به منبع خبری انجام گرفت. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانشجویان سال دوم و سوم مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز بود که در سال تحصیلی 90-89 در این دانشگاه مشغول تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله-ای چهار دانشکده انتخاب شده، سپس در هر دانشکده دو کلاس به همین روش انتخاب گردید، که در مجموع 307 نفر را تشکیل دادند. در هر کلاس مقیاس عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه ی نگرش سنجی مولف ساخته اجرا شد. سپس یکی از دو فیلم ساخته شده با آرم های بی بی سی فارسی و 20:30 به طور تصادفی پخش شده و از شرکت کنندگان خواسته شد تا به پرسشنامه ی مولف ساخته ی اقناع پاسخ دهند. یافته ها: نتایج آزمون خی دو نشان می دهد که منابع خبری در میزان اقناع با یکدیگر متفاوت هستند به طوری که بی بی سی فارسی قدرت اقناع بالاتری از 20:30 دارد. همچنین میزان عزت نفس در میزان اقناع موثر است به طوری که افراد با عزت نفس پایین میزان اقناع بالاتری نشان می دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد که نگرش مثبت یا منفی به منبع خبری نیز در میزان اقناع موثر است؛ کسانی که نگرش مثبت به منبع داشتند اقناع بیشتر و کسانی که نگرش منفی به منبع داشتند اقناع کمتر نشان دادند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که میزان اقناع در دو جنس متفاوت است و زنان بیشتر از مردان اقناع می شوند. نتیجه گیری: در مجموع، این پژوهش اهمیت توجه به نقش رسانه ها را در اقناع افراد روشن ساخت به طوری که منابع رسانه ای مختلف می توانند میزان اقناع متفاوتی داشته باشند. در این راستا تفاوت قدرت اقناعی یک شبکه خبری داخلی با شبکه خارجی مشخص شد و نشان داده شد که قدرت اقناع شبکه خبری خارجی بیشتر است. همچنین در مورد تفاوت عزت نفس افراد در میزان اقناع نیز نتایجی هم سو با نتایج پژوهشگران این حوزه به دست آمد، به طوری که افراد با عزت نفس پایین بیشتر اقناع می شوند. همچنین نتایج پژوهش در رابطه با تاثیر نگرش قبلی بر میزان اقناع تایید شد. بدین معنی که نگرش مثبت یا منفی قبلی به یک منبع منجر به میزان اقناع بیشتر یا کمتر توسط آن منبع می شود.
نعیمه ماشینچی عباسی زینب خانجانی
نام خانوادگی: ماشینچی عباسی نام: نعیمه عنوان: بررسی مقایسه ای علائم اختلالات روانی بیماران مبتلا به سطوح بالا و پایین کلسترول و فشارخون استاد راهنما: دکتر زینب خانجانی استاد مشاور: دکتر حمید پورشریفی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: روان شناسی گرایش:عمومی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی وروانشناسی تاریخ فارغ التحصیلی: 20/11/1389 تعداد صفحات: 210 واژه های کلیدی: علائم اختلالات روانی؛ کلسترول بالا؛ کلسترول پایین؛ فشارخون بالا؛ فشارخون پایین چکیده پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان علائم اختلالات روانی بیماران مبتلا به سطوح بالا و پایین کلسترول و فشارخون انجام شده است. این پژوهش از نوع مطالعات علی – مقایسه ای بود. مبتنی بر اهداف ترسیم شده، از میان افراد مبتلا به کلسترول (tc) بالا وپایین و فشارخون بالا و پایین مراجعه کننده به آزمایشگاه مرکزی استان آذربایجان شرقی، در سال 1389، 200 نفر به تعداد برابر (50 نفر در هر گروه با میانگین سنی 55-35 ساله) به شیوه در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامهr scl-90-استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیره مورد تحلیل قرار گرفتند. تحلیل داده ها نشان داد که بین گروه های مورد مطالعه از نظر شاخص های علائم شکایات جسمانی، وسواس- اجبار، حساسیت در روابط متقابل، افسردگی، اضطراب، خصومت، ترس مرضی، افکار پارانوئیدی و روان پریشی گرایی تفاوت معنی دار وجود دارد. علاوه بر این، تحلیلهای تکمیلی نشان داد که 1) نشانه های ترس مرضی، وسواس – اجبار، اضطراب، شکایات جسمانی و خصومت در افراد دارای کلسترول بالا نسبت به افراد دارای کلسترول پایین بیشتر است. 2) افراد دارای کلسترول پایین نسبت به افراد دارای کلسترول بالا، از علائم افسردگی، حساسیت بین فردی، افکار پارانوئیدی و روان پریشی گرایی بیشتری برخوردارند. 3) افراد دارای فشارخون بالا نسبت به افراد دارای فشارخون پایین، علائم اضطراب بیشتری دارند. 4) گروه دارای فشارخون بالا و فشارخون پایین در نشانه های شکایات جسمانی، وسواس-اجبار، حساسیت در روابط متقابل، افسردگی، خصومت، ترس مرضی، افکار پارانوئیدی و روانپریشی گرایی تفاوت معنی دار با یکدیگر ندارند. نتیجه اینکه، اختلالات روانی و بیماریهای جسمانی با هم در ارتباطند. پاتوفیزیولوژی اختلالات روانی ممکن است با تغییرات عوامل بیولوژیکی در ارتباط باشد. در بررسی رابطه بین سطوح سرمی کلسترول و میزان فشارخون و علائم اختلالات روانی، شواهد پژوهشی نشان می دهند که افراد دارای اختلالات جسمانی غالباً نشانه هایی از سایکوپاتولوژی مربوط را دارا هستند. از این رو، یافته ها حاکی از آن است که سطوح بالا و پائین کلسترول و فشار خون ممکن است با علائم روانی مختلفی در افراد همراه باشند.
قسیم نبی زاده چیانه حمید پورشریفی
چکیده: مقدمه: یک مناقشه حل نشده بر سر اینکه آیا اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی باید در یک طیف مشابه در نظر گرفته شوند یا نه وجود دارد. هدف مطالعه حاضر فهم بیشتر در مورد تشابهات و تفاوت های بین دو اختلال به وسیله بررسی مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، اختلال دوقطبی و افراد بهنجار است. روش : پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقایسه ای، شامل 90 نفر که 30 بیمار اختلال شخصیت مرزی (15 زن و 15 مرد)، 30 بیمار دوقطبی (15 زن و 15 مرد) و 30 نفر افراد بهنجار (15 زن، 25 مرد) با روش نمونه گیری در دسترس در آن شرکت داشتند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور i (scid-i)، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور ii (scid-ii)، مقیاس پریشانی روان شناختی کسلر (k-10)، نسخه کوتاه ارزیابی مزاج ممفیس، پیزا، پاریس و سن دیگو (temps-a) و پرسشنامه طرح واره های ناسازگار یانگ (ysq-3) استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss-19 و روش های آمار توصیفی، آزمون خی دو، تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل تشخیصی/ تمییزی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: پژوهش حاضر به طور معناداری میانگین نمرات بالاتری را برای اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با بیماران دوقطبی و افراد بهنجار در مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه نشان داد. همچنین بیماران دوقطبی با میانگین نمرات بالاتری در مزاج های عاطفی سایکلوتایمیک و تحریک پذیر و بیشتر طرح واره های ناسازگار اولیه به طور معناداری از گروه افراد بهنجار متفاوت بودند. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه در اختلال شخصیت مرزی نسبت به اختلال دوقطبی شدت بیشتری دارند. این یافته ها بر تمایز بین دو اختلال تأکید می کند و بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که دو اختلال بیشتر متفاوتند تا مشابه. به طور کلی ارتباط قابل توجهی بین سطوح بالای مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه با اختلال شخصیت مرزی وجود دارد. در نهایت ترکیب خاصی از حساسیت مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه با نوع خاصی از آسیب شناسی روانی مرتبط است. واژه های کلیدی: مزاج های عاطفی، طرح واره های ناسازگار اولیه، اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی
سامره اسدی عباس بخشی پور رودسری
چکیده: هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت افراد حائز تیپ شخصیتی d و غیر تیپ d از نظر استرس ادراک شده، کانون کنترل سلامت و حمایت اجتماعی ادراک شده می باشد. روش: بدین منظور، تعداد 87 نفر از افراد حائز تیپ شخصیتیd و 85 نفر افراد غیر تیپ dبه روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. پرسشنامه های تیپ شخصیتیd، استرس ادراک شده (pss)، مقیاس چندبعدی کانون کنترل سلامت(mhlc) و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده بر روی افراد شرکت کننده اجرا گردید. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-17 و شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چندراهه(manova) ،آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های بدست آمده در این پژوهش نشان داد بین افراد حائز تیپ شخصیتیd و افرادغیر تیپd از نظر متغیر استرس ادراک شده تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، نتایج پژوهش نشان داد در نمره کل مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده، بین افراد حائز تیپ شخصیتیdو افراد غیر تیپ d تفاوت معنی داری وجود دارد و در دو خرده مقیاس حمایت از سوی خانواده و حمایت دوستان در دو گروه مورد مقایسه نیز تفاوت معنی داری مشاهده شد. علاوه بر این، نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه مورد مقایسه، از نظر کانون کنترل قدرت دیگران تفاوت معنی داری وجود دارد ولی در خرده مقیاس های کانون کنترل سلامت درونی و کانون کنترل سلامت شانس تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتیجه گیری: افراد حائز تیپ شخصیتیd از استرس ادراک شده بالاتری برخوردارند و همچنین حمایت اجتماعی ادراک شده پایین تری را گزارش می کنند. علاوه بر این، افراد حائز تیپ شخصیتی dبر این باورند که سلامت آن ها توسط افراد قدرتمندی مثل اعضای خانواده یا پزشکان تعیین می شود.
فریبا خیاطی محمد علی نظری
اصطلاح هیجان از ریشه لاتین emovere به معنی حرکت ، تحرک ، و حالت تنش مشتق شده است. تعریف اساسی از هیجان باز می گردد به " یک حالت احساسی که شامل تفکرات ، تغییرات فیزیولوژیکی و یک تظاهر رو به بیرون یا رفتاری می باشد " هیجانات تغییر دهنده ارزیابیها از موقعیت ها ، آمادگی برای حالات مختلف از افکار و اعمال و احساسات ، اظهارات و رفتارهایی است که موثر بر هیجانات و رفتارهای دیگران هستند ، از این رو هیجانات از عناصری بسیار فراتر از احساسات متشکل شده اند(پاروت،1995،به نقل از فلدمن و سالوی2002). به عقیده لونسون(1994)هیجانات پدیده های فیزیولوژیکی روانشناختی،با حیات کوتاه مدت هستند که الگوهای کافی از سازگاری را برای تغییر تمناهای محیطی فراهم می کنند(کلتنروگراس1999).هیجانات هنگامی که شامل منظومه ای از خصوصیات باشند می توانند فهمیده شوند،این خصوصیات شامل ارزیابی،آمادگی برای فکرکردن و عمل در جهات خاص،تغییرات فیزیولوژیکی ،علائم اجتماعی بعلاوه احساسات می باشند(فلدمن و سالوی2002)بطور کلی توانش های هیجانی درتشخیص پاسخ های هیجانی مناسب در مواجهه با رویدادهای روزمره،گسترش دامنه بینش و ایجاد نگرش مثبت درباره وقایع و هیجانات،نقش موثری دارند. تحقیقات اخیر نشان می دهند که سیستم های عصبی شناختی و هیجانی باهم کار می کنندتا رفتار،راهبردهای عقلانی را شکل دادهه و بعنوان واسطه عمل نمایند،حتی روانشناسان معاصر از این دیدگاه که شناخت برتر از هیجان است فاصله گرفته ودر جهت تأکید برکارکرد هیجان حرکت کرده اند.بنابراین براساس نظریات و تحقیقات جدید در روانشناسی و نوروآناتومی هیجان اغلب یک عنصر حیاتی قابل استفاده ای برای انطباق با موقعیت اجتماعی می باشد.شاید یکی از جهانی ترین تأثیرات هیجان این باشد که افکار و پاسخ های ما را رنگ آمیزی می کند(سیاروچی،فورگاس و مایر2001). در زندگی روزانه ما هیجانات بسیار شایع بوده و نقش کلیدی در ارتباطات غیرکلامی ایفا می کنند.ارزیابی هیجان می تواند کیفیت تعامل افراد را با یکدیگر بهبود بخشد.ازدیدگاه فلسفی،دکارت شش هیجان اولیه را مطرح می سازد؛ تحسین، عشق، نفرت، کشش، خوشی و غم.از نظر دکارت، آمیزه این شش هیجان، احساس ها و هیجان های فرعی دیگر را سبب می شود(کاویانی، پورناصح و گلفام،1384). با الهام از نظریه داروین،اکمن 6 جلوه جهانی صورت را مطرح کرد: شادی، تعجب، عصبانیت، تنفر، غم وترس.فیزیولوژیست ها هیجانات را در یک فضای n بٌعدی نمایش می دهند. مثلاً در نظریه شناختی از فضای دو بٌعدی خوشایندی/ انگیختگی بحث می شود. خوشایندی عبارت است از روشی که فرد یک موقعیت را از خوشایند تا ناخوشایند ارزیابی می کند، و انگیختگی بیانگر درجه هیجانی است، که فرد از آرامش تا هیجان زدگی احساس می کند(چنل،کرونگ،گراندجین و پان ؛2005). درواقع هیجان ها،الگوی واکنش ارگانیزم نسبت به محرک های درونی و بیرونی تلقی می شوند که در ابعاد خوشایند ـ ناخوشایند(نزدیکی ـ اجتناب) و تحریکی ـ بازداری تجلی می یابند و بطور تدریجی از انگیزه ها متمایز می گردند(خداپناهی،1385). لانگ و همکارانش(1990) دو بٌعد برانگیختگی و جاذب بودن را ازجنبه خوشایندی- ناخوشایندی هیجان ها قابل تفکیک می دانند و معتقدند هیجان های مثبت و منفی می توانند در دو سوی محورهای برانگیختگی و جاذب بودن مشاهده شوند(کاویانی و همکاران،1384). شاید بتوان به آسانی از روی جنب? شهودی رفتار یک فرد به این امر که آیا فرد هیجانی را تجربه می کند یا نه پی برد.شواهد علمی عنوان می کنند که اندازه گیری حالت هیجانی افراد یکی از مسائل بسیار مشکل در این زمینه است(ماووس،رابینسون ،2009).دستگاه عصبی از بخشهای مختلفی چون: دستگاه عصبی مرکزی شامل مغزونخاع شوکی، دستگاه عصبی پیرامونی و دستگاه عصبی خودمختار تشکیل شده است.دستگاه عصبی خودمختار در جریان پدیدایی رفتارهای هیجانی نقش مهمی ایفا می کند زیرا فعالیتهای درونی بدن مانند کنترل ماهیچه قلب، ماهیچه های صاف و دستگاه معده- روده ای و آزادسازی هورمونهای درون ریز به آن بستگی دارد(خداپناهی،1385)، و یک سیستم فیزیولوژیکی همه منظوره جهت تعدیل عملکردهای محیطی است(اهمن،هام و هیوجدال ،2000،به نقل از ماووس و رابینسون،2009).این سیستم شامل شاخه های سمپاتیک و پاراسمپاتیک می باشد.بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودمختار در زمینه فعالیتهای اضطراری مانند آماده سازی ارگانیزم برای جنگ و گریز،و بخش پاراسمپاتیک با ایجاد آرامش ارتباط دارد(خداپناهی،1385). امروزه می توان با استفاده از وسایل اندازه گیری مناسب تغییرات فیزیولوژیک هیجان را اندازه گیری کرد.عمومی ترین ارزیابی شاخصهای فعالیت سیستم عصبی خودمختار براساس پاسخ برقی پوست و یا پاسخ قلبی-عروقی می باشند.پاسخ برقی پوست، نوعاً برحسب میزان رسانایی پوست(scl) یا پاسخ های کوتاه مدت رسانایی پوست (scrs) اندازه گیری می شوند.معمولاً اندازه گیری های قلبی- عروقی شامل ضربان قلب(hr) ، فشارخون(bp) و تغییرپذیری ضربان قلب (hrv) می باشند،که هر یک از این اندازه گیریها برحسب اینکه ابتدا فعالیت سمپاتیک،پاراسمپاتیک یا هردورخ می دهد ،تغییرمی کنند (کاکیپو،برنستون،لارسن،پولمن و ایتو ،2000،به نقل از ماووس و رابینسون،2009).
ابراهیم رزاقی الوندی جلیل باباپور خیرالدین
این پژوهش با هدف بررسی نقش ذهن آگاهی، باورهای غیرمنطقی و سبکهای حل تعارض در رضایت زناشویی کارکنان واحدهای اداری دانشگاه تبریز انجام گرفت. روش: برای این منظور 111 نفر (68 مرد و 43 زن) از کارکنان متأهل دانشگاه تبریز بصورت نمونه گیری در دسترس اشباع شده از بین کلیه کارکنان دانشگاه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ 47 ماده ای، پنج وجهی ذهن آگاهی، باورهای غیرمنطقی جونز و سبکهای حل تعارض رحیم (نسخه دوم) استفاده گردید. داده های آماری بدست آمده با استفاده از آزمون معناداری همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چد متغیره در نرم افزار spss 17 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج بدست آمده نشان داد که بین ذهن آگاهی، باورهای غیرمنطقی و سبکهای حل تعارض، با رضایت زناشویی زوجین رابطه معنی داری وجود دارد. در متغیر ذهن آگاهی، زیرمولفه ی مشاهده و عمل آگاهانه دارای بیشترین ارتباط با متغیر ملاک بودند. در متغیر باورهای غیرمنطقی، زیرمولفه های درماندگی نسبت به تغییر، نگرانی زیاد توأم با اضطراب، اجتناب از مشکل و وابستگی، و در متغیر سبکهای حل تعارض، شیوه های همدلانه، مهربانانه و سلطه گرانه بیشترین ارتباط را با رضایت زناشویی داشتند.
راحله آزادی اقدم عبدالله شفیع آبادی
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی واقعیّت درمانی گروهی و مدیریت استرس شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی و معنا در بیماران مبتلا به سرطان سینه ساکن در شهر تبریز بوده است. طرح تحقیق از نوع نیمه تجربی (نیمه آزمایشی) میباشد و جامعه آماری آن را تمام زنان مبتلا به سرطان سینه ای تشکیل میدهند که به بیمارستان شهید قاضی و کلینیک شیخ الرئیس شهر تبریز مراجعه کرده اند. تعداد نمونه شامل 37 نفر با محدوده سنی 32 تا 56 سال میباشد که در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) گماشته شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنام? اندازه گیری مقیاس عملکردی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان (eortc qlq-c30) و پرسشنام? معنویت (sq) استفاده شد. داده ها با نرم افزار spss و آزمونهای تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بون فرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل نشانگر آن بود که هر دو روش واقعیّت درمانی گروهی و مدیریت استرس شناختی – رفتاری بر کیفیت زندگی و معنا در بیماران مبتلا به سرطان تأثیر مثبتی دارند. اگرچه اثربخشی این دو روش در برخی از خرده مقیاسهای کیفیت زندگی و معنا با یکدیگر تفاوت داشت، امّا هیچ تفاوتی در نمر? کلّی متغیرهای وابسته بین این دو روش درمانی مشاهده نشد.
مریم مبعث زمانی حمید پورشریفی
تصویر بدنی یک ساختار چند وجهی شامل ارزیابی های ذهنی از بدن است. این ارزیابی ها شامل سنجش های عاطفی، شناختی و رفتاری از سایز، زیبایی شناسی، احساس، عملکرد، تناسب اندام و سلامتی است (پروزیسنکی و کش، 1990). چنین ارزیابی هایی می تواند منجر به ادراک کاملا متفاوت بدن از فرم و سایز قابل مشاهده فرد شود، که نشان دهنده مولفه یکپارچه ای از خویشتن شناسی ، با ارائه تصویر بدنی به عنوان ساختاری مهم برای فهم این موضوع است (موری، بایرن و رایگر ، 2010). تصویر بدنی نه تنها با نارضایتی بدنی ارتباط دارد، بلکه به سرمایه گذاری افراطی رفتاری و شناختی فرد بر ظاهر فیزیکی و نیز تعیین احساس فرد بر ظاهر فیزیکی و نیز در تعیین احساس فرد از خود، مرتبط می شود (لوین و پیران ، 2004). بدن به عنوان پدیده ای روانشناختی، در خلال مجموعه ای از سازه های شناختی چندبعدی، تجربه می شود. اما این تصورات ذهنی ثابت نیست و توسط تجاربی که فرد پیدا می کند، گسترش می یابد. پس تصویر بدنی براساس عوامل درونی، بیرونی و زمینه ای تغییر می یابد. از بین عوامل درونی و روانشناختی می توان سازه هایی چون کمال گرایی، عزت نفس و درونی سازی معیارهای جامعه برای لاغری را نام برد. در بین عوامل بیرونی و زمینه ای می توان به واقعیت های اجتماعی، نظیر انتظارات و قضاوت هایی که فرد گمان می کند دیگران درباره ظاهر او دارند (کش، 1988؛ کش، 1990؛ کیتون و همکاران، 1990؛ لاسی ، 1986) و رسانه ها اشاره کرد (اسپیتکو و هندرسون ، 2004). محققین معتقدند، تصویر بدنی بیانگر نگرش شخص درباره بدنش است. تصویر بدنی، این نیست که چطور به نظر میرسیم، بلکه دیدگاه درونی خودمان، از این که چطور به نظر میرسیم، اینکه ما فکر می کنیم چطور به نظر دیگران میرسیم و اینکه چه احساسی درباره دید خودمان داریم، است (تامپسون و همکاران، 2004). مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و تعریف فرد از تصویر بدنی آرمانی اش در سراسر عمر تغییر می کند. این نگرش ها تحت تاثیر دامنه ای از متغیرها مانند بازنمایی رسانه ها، رسوم فرهنگی و نگرش های دوستان تغییر شکل می یابد. این تغییر دیدگاه ها معمولا با تغییر احساسات و افکار همراه است و حتی ممکن است در موقعیت های مشخص، رفتار شخص را تغییر دهد. طبق نظر تامپسون و همکاران (2004) یک مدل پیوستاری بهترین شیوه برای مفهوم سازی تصویر بدنی است. یک اختلال اختصاصی ممکن است شکل های بسیاری به صورت ادراکی ، ذهنی (شناختی یا عاطفی) و رفتاری (تامپسون، 1996، به نقل از سیرز ، 2007) به خود بگیرد. عنصر ادراکی تصویر بدنی مختل شده یک برآورد افراطی از اندازه بدن است. عنصر شناختی ممکن است شامل انتظار غیر واقعی برای یک ویژگی ظاهری مشخص باشد. عنصر عاطفی اشاره به احساسات درماندگی و اضطراب درباره ظاهر شخص دارد و جنبه رفتاری نشان دهنده اجتناب از موقعیت هایی است که ارزیابی تصویر بدنی را راه اندازه می کند (تامپسون و همکاران، 2004).
مجید فرهمندثابت حمید پورشریفی
مقدمه و هدف: خودمراقبتی از ابعاد مهم مرتبط با دیابت است. از آنجا که دیابت به عنوان مشکلی است که با رفتار انسان در ارتباط است بر این اساس پژوهش حاضر برای تعیین پیش بینی کننده های روانی- اجتماعی خودمراقبتی برای تاثیر بر سیر، بهبود و فرایند بیماری دیابت اجرا شد. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت مقطعی بر روی 152 نفر از بیماران دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت تبریز، به صورت داوطلبانه انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای مشتمل بر سازه های خودمراقبتی، رابطه پزشک-بیمار، مدل شخصی، خودکارآمدی، حمایت اجتماعی وکانون کنترل چندوجهی، سرسختی و راهبردهای مقابله ای از طریق پرسشنامه تکمیل گردید. برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج: بر اساس نتایج، حمایت اجتماعی دوستان و خانواده، سرسختی، خودکارآمدی، کنترل درونی و جدی بودن و حساسیت درک شده به طور مستقیم رفتار خودمراقبتی را پیش بینی می کردند که از این میان جدی بودن و حساسیت درک شده قوی ترین پیش بینی کننده بود. نتیجه گیری: بر اساس پژوهش حاضر می توان گفت که اکثر متغیرهای موجود که بیشتر بر اساس الگوی باور بهداشتی است، در تبیین خودمراقبتی بیماران دیابتی به کار می رود.
مریم تقوی جلودار محمدعلی نظری
به منظور دست یابی به اهداف پژوهش، ابتدا 15 پسر 12-8 سالadhd و 15 پسر12-8 سال بهنجار انتخاب و سپس با مداخله دو بازی با برانگیزانندگی پایین و بالا روی هر دو گروه شرکت کننده، سطح انگیختگی شرکت کنندگان با استفاده از شاخص فیزیولوژیک scl طی چهار مرحله; 1. خط پایه قبل از مداخله اول 2. مداخله اول (اجرای بازی رایانه ای با برانگیزانندگی پایین توسط کودک) 3. خط پایه قبل از مداخله دوم 4. مداخله دوم (اجرای بازی با برانگیزانندگی بالا توسط کودک) و در هر مرحله به مدت 5 دقیقه مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل آماری آنکووا و t همبسته تحلیل شدند. نتایج بدست آمده نشان می دهد با وجود افزایش سطح انگیختگی هر دو گروه از شرکت کنندگان بعد از انجام هر دو نوع بازی های رایانه ای ، سطح انگیختگی کودکان adhd در تمام مراحل سنجش نسبت به کودکان بهنجار پایین تر بوده که نشان می دهد تاثیر بازی های رایانه ای با برانگیزانندگی پایین و بالا بر سطح انگیختگی کودکان adhd به طرز قابل ملاحظه ای کمتر از تاثیر آن بر کودکان بهنجار است.
شکوفه وطن دوست حمید پورشریفی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تعیین کننده های روانی – اجتماعی پیامد درمانی در کودکان مبتلا به سرطان انجام شده است. بدین منظور نمونه ای 144 نفری از کودکان مبتلا به سرطان (73 پسر و 71 دختر)، توسط روش نمونه گیری در دسترس از چندین بیمارستان در شهرهای تهران، کرمانشاه و تبریز، انتخاب شدند. متغیرهایراهبردهای مقابله، حمایت اجتماعی ادراک شده، کانون کنترل سلامت، کیفیت رابطه ی والد – کودک، کارکرد خانوادگی، اضطراب و افسردگی، به عنوان متغیرهای پیش بین و پیامد درمان در کودکان مبتلا به سرطان به عنوان متغیر ملاک انتخاب شدبرای جمع آوری داده ها از: چک لیست راهبردهای مقابله ای لازاروس و فالکمن، پرسشنامه ی چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده، مقیاس چند بعدی کانون کنترل سلامت (mhlc)، مقیاس رابطه ی والد – کودک، فرم کوتاه (s-cprs)، ابزار سنجش خانواده (fad)، و مقیاس بیمارستانی اضطراب و افسردگی (hads) استفاده شد. داده های به دست آمده از تحلیل رگرسیون لجستیک حاکی از آن بود که متغیرهای راهبردهای مقابله، حمایت اجتماعی ادراک شده، کانون کنترل سلامت درونی، کیفیت رابطه ی والد – کودک، کارکرد خانوادگی و اضطراب و افسردگی، قادر به پیش بینی پیامد درمان در کودکان مبتلا به سرطان می باشند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که پیامد درمانی در کودکان مبتلا به سرطان به نحو معناداری تحت تاثیر تعیین کننده های روانی اجتماعی، قرار دارند.
ندا یادگاری حمید پورشریفی
هدف این پژوهش مقایس? اثربخشی درمان شناختی-رفتاری کودک محور و درمان شناختی-رفتاری خانواده محور بود. این پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از خطوط پایه چندگانه اجرا گردید. شرکت کنندگان پژوهش 6 کودک مبتلا به اختلالات اضطرابی و مادر آن ها بود که کودکان با استفاده از مصاحبه بالینی برای پژوهش انتخاب گردیدند و برای سه شرکت کننده درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کودک و سه شرکت کننده درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر خانواده اجرا شد. برای اندازه گیری متغیرها از پرسش نامه های اضطراب اسپنس فرم کودک و والد، مشکلات رفتاری کودکان، افکارخودآیند منفی، توانایی مقابله فرم کودک و والد استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کودک و درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر خانواده در کاهش اضطراب، مشکلات رفتاری و افکار خودآیند و افزایش توانایی های مقابله ای کودکان موثرند. پیگیری یک ماهه نیز بهبود علائم و افزایش توانایی مقابله را نشان داد. مقایسه اندازه های اثر نشان داد که درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کودک کمی موثرتر از درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر خانواده است.
فاطمه نعمتی سوگلی تپه مجید محمود علیلو
دیابت به عنوان یک بیماری مزمن به رفتارهای خود- مراقبتی ویژه ای تا پایان عمر نیاز دارد. عوامل روان شناختی نقش مهمی در پیروی از برنامه های خود- مراقبتی و پیامدهای درمان در بین بیماران مبتلا به دیابت دارند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده ی سبک های مقابله ای در رابطه ی بین ویژگی های شخصیت و خود- مراقبتی و برخی پیامدهای درمان (افزایش کیفیت زندگی، سلامت روانی و رضایت از درمان، و کاهش افسردگی، اضطراب و سطح hba1c) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 415 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 با روش نمونه گیری در دسترس از بیمارستان سینای شهر تبریز انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه ی پنج عاملی شخصیت نئو (neo-ffpi)، پرسشنامه ی مقابله ی لازاروس و فولکمن (wcq)، مقیاس رفتارهای خود- مراقبتی دیابت، پرسشنامه ی سلامت عمومی- 28 (ghq-28)، پرسشنامه ی کیفیت زندگی (sf-36)، مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی- 21 (dass-21) و پرسشنامه ی رضایتمندی بیمار (psq-18) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر در نرم افزار lisrelمورد تحلیل قرار گرفت. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که ویژگی های شخصیتی روان رنجوری، برون گرایی و وظیفه شناسی توانستند تا با واسطه گری هر دو راهبردهای مقابله ای، خود- مراقبتی، کیفیت زندگی، رضایت از درمان، سلامت روانی، افسردگی، اضطراب، و سطح هموگلوبین گلیکوزیله را با توان بالایی پیش بینی نمایند. شاخص cfi، برابر با 98/0، ifi به میزان 99/0 و gfi برابر با 97/0 به دست آمد. نتایج پژوهش حاضر ضمن تأیید مدل ارایه شده، نشان داد که راهبردهای مقابله ای رابطه ی بین ویژگی های شخصیت باخود- مراقبتی و پیامدهای درمان در بین بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 را تحت تأثیر قرار می دهند. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند در برنامه ریزی های پیشگیرانه و شناسایی بیماران در معرض خطر بالا در تبعیت ضعیف از برنامه های خود- مراقبتی و طراحی مداخله های روان شناختی برای بیماران دیابتی مفید باشد.
حنانه کریمی حمید پورشریفی
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی بازی درمانی و قصه درمانی و درمان تلفیقی (بازی درمانی و قصه درمانی) بر بهبود خودپنداره، مهارت حل مسئله و پرخاشگری می پردازد. از میان دانش آموزان مقطع دبستان منطقه 5 تهران، 60 کودک با استفاده از مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های dsm-iv-tr و پرسشنامه رفتاری راتر کودکان (فرم معلم) انتخاب شدند. این کودکان به صورت تصادفی در 4 گروه 15 نفره بازی درمانی، قصه درمانی، درمان تلفیقی و گروه کنترل جای گرفتند. در این پژوهش از پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. برای هر کدام از مداخله ها، بر اساس راهنمای آن مداخله، 8 جلسه گروهی به مدت 45 دقیقه برگزار شد. نتایج نشان داد که درمان در گروه های بازی درمانی، قصه درمانی و درمان تلفیقی در مقایسه با گروه کنترل اثربخش بوده است و میانگین خودپنداره و مهارت حل مسئله به طور معناداری افزایش و پرخاشگری به طور معناداری کاهش یافته است. در نهایت، مقایسه این سه مداخله تفاوت قابل توجهی را در میزان اثربخشی بر این شاخص ها نشان نداد. بر اساس یافته های پژوهش به نظر می رسد در کودکان مبتلا به اختلال سلوک، بازی درمانی، قصه درمانی و درمان تلفیقی می تواند به عنوان یک مداخله موثر، خودپنداره، مهارت حل مسئله و پرخاشگری را بهبود ببخشند.
بهزاد شالچی زینب خانجانی
در پژوهش حاضر به روابط ساختاری محیط خانواده، موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی و راهبردهای شناختی تنظیم عاطفی با نشانگان درونی سازی و برونی سازی در میان نوجوانان پرداخته شده است. نمونه آماری این مطالعه را 1647 نفر نوجوان شاغل به تحصیل 18-15 ساله شــهرستان تبریز (840 نفر دختر و 807 نفر پسر) که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، تشکیل می دهد. نوجوانان با تکمیل مقیاس محیط خانواده (fes)، پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم عاطفی (icarus) و فرم خودسنجی نوجوان (ysr) از فرم های سن مدرسه مبتنی بر تجربه آخنباخ (aseba)، در پژوهش حاضر شرکت نمودند. شاخص های rmr, rmsea, cfi, agfi, gfi, x2, x2/df به منظور بررسی برازش مدل پیشنهادی با داده های گردآوری شده محاسبه گردیده اند. یافته های حاصل از پژوهش حاضر حکایت از آن دارند، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار بوده و می توان از متغیرهای محیط خانواده، موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی به منظور تبیین نشانگان درونی سازی و برونی سازی استفاده کرد. علاوه بر این، مقایسه مدل ها در دو گروه دختر و پسر گویای آن است، مدل پیشنهادی در نمونه دختران از برازش مطلوبتری برخوردار می باشد.
مهدی رضایی جلیل باباپورخیرالدین
یکی از متغیرهایی که اخیرا توجه پژوهشگران حوزه توانبخشی را به خود جلب نموده است افکار خودکشی در زندانیان می باشد که معمولا به صورت همایند با بی خوابی رخ می دهد (کارلی ، 2011 ). افکار خودکشی به افکار تکرار شونده و راجعه در خصوص بی ارزشی زندگی ، بی ارزشی خود و پایان دادن به زندگی تعریف می شود که با توجه به برنامه دار بودن آن خطرناک فرض می شود (دادستان، 1385). بر طبق تحقیقات صورت گرفته عوامل خطر مرتبط با خودکشی در زندان ها به عوامل بیولوژیک ( کاهش یکی از متابولیت های سروتونین به نام هیدروکسی ایندول استیک اسید)، فرهنگی (مانند عدم تعلق به یک مذهب)، اقتصادی-اجتماعی (مانند فقر) و رشدی ( عدم توانایی در حل تعارضات مرتبط با سن) تقسیم می شوند .این طبقه ها باهم همپوشی دارند و طبقه بندی جدید سه قسم را شامل میشود: عامل ژنتیک، عامل محیط و تعامل این دو باهم (بالازیک ،2005). مدل شناختی که خودکشی را تبیین می کند سه ساخت زیر بنایی دارد: 1) عوامل آسیب پذیر موقعیتی 2) فرایندهای مرتبط با آسیب روانپزشکی 3) فرایندهای شناختی مرتبط با عمل خودکشی. که عوامل آسیب پذیر موقعیتی شامل این متغیرهاست: تکانشگری، نارسایی حل مسئله، سبک حافظه بیش تعمیم ده، سبک شناختی ناسازگار صفت مانند، شخصیت (بک وتیزدل ،2005). مدل فراشناختی افکار خودکشی معطوف به باور فرد در خصوص مفید بودن این افکار (فراشناخت مثبت) و کنترل ناپذیری افکار (فراشناخت منفی) است. عاملی چون یک خاطره یا فکر اتوماتیک منفی موجب فعال شدن نشخوار افکار خودکشی و ناامیدانه می شود (ولز، 1389). مطالعات انجام شده در زمینه فراشناخت نشان میدهد که نشخوار افکار خودکشی با آسیب پذیری به خلق افسرده و سایر نشانه ها، شروع دوران افسردگی و شدید و طولانی شدن آن مرتبط است(دی جونگ میر،2009). یکی از متغیرهایی که همبودی بالایی با نشخوار فکری به صورت عام و با افکار خودکشی به صورت خاص دارد بی خوابی می باشد. بی خوابی یکی از عوامل خطر جدی سلامت روان در زندان محسوب می شود (ترن لاک ،1994. واسور ،2007). بی خوابی در زندانیان مبتلا به بی خوابی یک مشکل زودگذر در سازگاری نیست بلکه مشکل مزمنی است که بیش از 3 هفته به طول می انجامد و مبتلایان به بی خوابی در مقابل غیرمبتلایان، تاریخچه ای از اختلالات پزشکی و روانپزشکی دارند (الگار، 2004). زمانی که ملاکهای dsm-iv -tr را با ملاکهایی که اختصاصا در تحقیقات بالینی مورد استفاده واقع می شود ترکیب کنیم می توانیم بی خوابی را اینطور تعریف کنیم: ابراز نارضایتی از خواب، مشکلاتی در به خواب رفتن یا دوام خواب بدین معنا که مدت زمانی که فرد احتیاج دارد تا به خواب برود(نهفتگی خواب) بیش از 30 دقیقه طول بکشد یا کارامدی خواب کمتر از 85 درصد باشد، اثر منفی بر جسم فرد یا کارکرد اجتماعی اش یا کیفیت زندگی اش داشته باشد(کاپلان و سادوک،2003). عوامل چندی در بیخوابی سهیم اند نظیر: تغییر شغل، سن، تغییرات فصل و عفونت (بیلارد ،2004). بی خوابی با رفتار و اندیشه خودکشی بطور بسیار معنی داری مرتبط است(کارلی ،2011).کسانی که به خودکشی اقدام کرده اند دوره پنهان خواب طولانی تری دارند و کفایت خواب کمتری دارند(سابوتال ،1991). مبتلایان به بی خوابی بطور معناداری نمرات بالایی در مقیاس اندیشه خودکشی بک هم برای اندیشه خودکشی فعال، هم برای نقشه مشخص برای خودکشی و هم برای اقدامات قبلی برای خودکشی کسب کرده اند (چالپا ،2007). بی خوابی با رفتار و اندیشه خودکشی به خاطر عوامل علی و خطری مشترک نظیر گرفتن تشخیص محور یک، داشتن ترومای کودکی، سوء مصرف مواد، انعطاف پذیری کم و عصبانیت مرتبط است(کارلی،2011). در زندانیان با توجه به فشارهای ناشی از محیط نا مساعد زندان و نبود حمایت عاطفی و همچنین نا امیدی بابت روشن نبودن آینده، نشخوارهای فکری به صورت عام و نشخوار فکری مربوط به خودکشی به صورت خاص بیشتر رخ می دهد که زمینه ساز بروز بی خوابی در این افراد می شود. از عوامل دیگری که منجر به بروز اختلال بی خوابی در زندانیان می شود می توان به القای نا امیدی از سوی اطرافیان، طرد از سوی خانواده، برخورد ناشایست با زندانی از طرف مسئولین زندان و محدودیت های مربوط به اجرای حکم اشاره کرد. با اندک تاملی در این عوامل می توان به نقش آنها در بروز نشخوار فکری و متعاقبا افکار خود کشی و بی خوابی پی برد. این گونه نشخوارهای فکری یک سبک پاسخدهی است که با فکر کردن مکرر در مورد ناتوانی در به خواب رفتن و پیامدهای ناشی از نخوابیدن مانند خستگی، بی قراری، مشکلات بین فردی و تحریک پذیری روز بعد مشخص می شود(دی جونگ میر ،2009). تاکنون روش های درمانی متعددی نظیر درمان دارویی، روان درمانی فردی، تحلیلی، شناختی رفتاری و خانواده درمانی برای درمان افکار خودکشی و بی خوابی زندانیان مورد استفاده قرار گرفته است. از این قبیل می توان به درمان چند سیستمی(استنلی و همکاران،2005)، شعر درمانی(استبکوف ،2009)، درمان شناختی-رفتاری برای پیشگیری از خودکشی(استنلی،2009)، درمان فن محور، ارتباط حمایتی (دونالدسون ،2005) و رفتار درمانی دیالیکتیک(احدی،1386) اشاره نمود. در سال های اخیر الگوهای جدیدی همانند رویکرد فراشناختی شکل گرفته اند و تحول بزرگی در درمان این مشکلات ایجاد شده است(بارنهوفر ،2009؛ رووالوفسکی ،2006؛ ولز ،2009). بطور خلاصه درمان فراشناختی بر این اصل استوار است که اختلال روانشناختی به دلیل اثرات سبک تفکر یعنی سندرم شناختی-توجهی بر تجربه های هیجانی و دانش تداوم می یابد. سندرم شناختی-توجهی از راه های خاصی موجب تداوم برداشت منفی فرد از خود و ادراک تهدید می شود. سندرم شناختی توجهی با فعال سازی باورهای فراشناختی منفی و مثبت سروکار دارد وتفکیک سطح فراشناختی از سطح شناختی معمولی بر این امر دلالت دارد که تجربه ی رخدادهای درونی از قبیل افکار ، باورها و هیجانها می تواند به سبک شناختی یا فراشناختی تعلق داشته باشد. این امر طیف وسیعی از امکانات را برای درمان فراهم می سازد. بدین ترتیب که درمان باید بر تغییر باورهای فراشاختی وایجاد شیوه های جایگزین تجربه کردن و مقابله با رخداد های درونی متمرکز شود. نشخوار فکر خصیصه ی اصلی سندرم شناختی-توجهی است که در پاسخ به گفتار منفی و تجربه ی فقدان فعال می شود. سندرم شناختی-توجهی باعث تداوم غمگینی وباورهای منفی شده و به دوره های افسرده ساز منجر می شود(ولز ،1389). نتایج مطالعات نشان می دهد که مداخلاتی چون فراشناخت درمانی که بر تغییر ارتباط بیمار با افکار خودکشی گرا و احساسات ناکارآمد تمرکز می کند به مراتب مفید تر از تلاش برای تغییر محتوای فکر است(تیزدل،2011). با توجه به مطالب فوق این سوال مطرح می شود که آیا درمان فراشناختی بر کاهش اندیشه خودکشی و بیخوابی زندانیان موثر می باشد؟ بنابراین هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی فراشناخت درمانی بر کاهش اندیشه خودکشی و بیخوابی زندانیان شهر مشهد می باشد
مهدی زمانی اصل محمد علی نظری
چکیده : براساس نظریه باور و فرضیه خلق همخوان، افراد اطلاعات هیجانی خوشایند و ناخوشایند را به صورت انتخابی پردازش می کنند. درماندگی آموخته شده باعث ایجاد خلق منفی می شود. افراد خاصی از جمله افراد خبره بیشتر در معرض درماندگی قرار می گیرند. هدف اصلی مطالعه ی حاضر، مقایسه اثر درماندگی آموخته شده بر بازشناسی محرک های ناخوشایند در اشخاص خبره و مبتدی است. روش: تعداد نود آزمودنی شامل 45 نفر خبره (23 مرد و 22 زن) و 45 نفر مبتدی (24 مرد و 21 زن) در مطالعه شرکت داشتند. آزمودنی های هر دو گروه خبره و مبتدی به طور تصادفی در یکی از سه شرایط آزمایش قرار گرفتند: 1- گروه آزمایشی (15نفر) 2- گروه کنترل(15نفر) 3- گروه انتظار(15نفر). در ابتدا، نسخه ی فارسی مقیاس bis/bas وایت و کارور، آزمون خود ارزیابی تصاویر آدمک(sam) و پرسشنامه ی سبک اسنادی(asq) توسط شرکت کنندگان کامل شد. برای همه ی آزمودنی ها، کلمات هیجانی برای به خاطر سپردن، ارائه شد. سپس به شرکت کنندگان در گروه آزمایشی و کنترل مسائلی ارائه شد. شرکت کنندگان درگروه آزمایشی بازخورد منفی غیر مرتبط با پاسخ برای عملکردشان دریافت کردند، گروه کنترل هیچ بازخوردی دریافت نکردند و گروه انتظار به هیچ مسئله ای پاسخ ندادند. زمان واکنش(rt)، سوگیری پاسخ(?) و حساسیت پاسخ(d) ، برای بازشناسی کلمات دارای بار هیجانی با استفاده از تئوری تشخیص علامت محاسبه شد. نتایج: سوگیری پاسخ در گروه خبره درمانده نسبت به گروه های دیگر مورد مطالعه تفاوت معناداری نشان داد اما در زمان واکنش در میان گروه ها تفاوت معناداری یافت نشد. بحث: نتایج نشان داد اشخاص خبره که در معرض درماندگی آموخته شده قرار گرفتند، از راهبرد سهل گیرانه تری در بازشناسی کلمات منفی استفاده کردند.
خدیجه اعراب شیبانی حمید پورشریفی
به منظور بررسی اثر بخشی مداخلات روان شناختی بر شاخص های سلامت جسمی و روانی در بیماران دیابتی، در سال 1390 از مرکز تحقیقات دیابت یزد،80 نفر بیمار زن مبتلا به دیابت نوع2 انتخاب شدند. میانگین سنی پاسخگویان 91/43 و انحراف معیار 96/2 بود،حداقل مدت ابتلاء به دیابت نیز شش ماه و تحصیلات نیز در سطح متوسطه بود. ابتدا شرکت کنندگان پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند و سپس آزمایش خون جهت انجام آزمایش های هموگلوبین گلیکوزیله و کورتیزول سرم، از آنها گرفته شد. سپس شرکت کنندگان به طور تصادفی به پنج گروه تقسیم شدند؛4 گروه مداخله شامل؛ مداخله ی گروهی روانی اجتماعی، مداخله ی گروهی افزایش انگیزه، مداخله ی گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی، مداخله ی گروهی رفتاری شناختی و یک گروه کنترل. پس از اتمام مداخلات(پس آزمون) ویک ماه بعد(پی گیری) پرسشنامه ها تکمیل شد و صرفا در مرحله ی پس آزمون آزمایش خون گرفته شد. در این پژوهش شاخص-های روانی در قالب پرسشنامه های خودکارآمدی، بهزیستی روانی، تیپ شخصیتیd، کیفیت زندگی ویژه ی افراد دیابتی، رفتار مراقبت از خود، مشکلات مرتبط با دیابت، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و مقیاس چند وجهی کانون کنترل سلامت و شاخص های بهزیستی جسمانی از طریق فشار خون و آزمایش خون (کورتیزول و هموگلوبین گلیکوزیله) سنجیده شد. داده های تحقیق با استفاده از روش آماری مانوا و آزمون های تعقیبی مناسب تجزیه و تحلیل شد. جهت بررسی توزیع متغیرها نیز از آزمون کلموگورف- اسمیرنوف استفاده شده است.نتایج تحقیق نشان داد که به ترتیب مداخله ی گروهی روانی اجتماعی، شناختی رفتاری، ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی و افزایش انگیزه تأثیر بیشتری در بهبود شاخص های کیفیت زندگی و نگرانی های ناشی از دیابت داشته اند. در بهبود شاخص بهزیستی روانی مداخله ی گروهی روانی اجتماعی، ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی، شناختی رفتاری و افزایش انگیزه به ترتیب تأثیر بیشتری داشته اند. مداخله ی گروهی روانی اجتماعی، ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی، شناختی رفتاری و افزایش انگیزه تأثیر بیشتری در بهبود شاخص قند خون داشته اند، در بهبود شاخص کورتیزول مداخله ی شناختی رفتاری، ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی، گروهی روانی اجتماعی و افزایش انگیزه تأثیر بیشتری داشته اند و نیز مداخله ی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی، شناختی رفتاری، گروهی روانی اجتماعی و افزایش انگیزه تأثیر بیشتری در بهبود شاخص فشار خون داشته-اند. بر اساس نتایج پژوهش به نظر می رسد که مداخلات روان شناختی با گذشت زمان باعث بهبودی شاخص های روان شناختی و نیز افزایش رفتار مراقبت از خود در بیماران مبتلا به دیابت می شود. توصیه می شود جهت افزایش رفتار مراقبت از خود و نیز بهزیستی روانی در بیماران دیابتی، آموزش ها و مداخله های گروهی روان شناختی در دستور کار درمان این بیماران قرار گیرد. کلمات کلیدی: دیابت نوع دو، کیفیت زندگی، خودکارآمدی، بهزیستی روانی، کورتیزول، فشارخون، هموگلوبین گلیکوزیله
رقیه عبدالهی میر تقی گروسی فرشی
هدف : پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تعیین اثر بخشی آموزش گروهی شناختی - رفتاری بر ارتقاء شاخص های سلامت جسمی و روانی بیماران دیابتی نوع دو انجام گرفته است. روش: در این پژوهش در قالب طرح پیش آزمون - پس آزمون به همراه گروه کنترل 30 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 بالای 40 سال که به مدت یک سال از تشخیص بیماری آنها گذشته و از سایر مراکز خدمات مشاوره ای دریافت نکرده باشند انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جای داده شدند ابزارهای گرد آوری داده ها پرسشنامه خلاصه ای از رفتارهای مراقبت از خود افراد دیابتی توبرت و گلاسکوف ،پرسشنامه کیفیت زندگی وابسته به دیابت برادلی وهمکاران و پرسشنامه بهزیستی برادلی بود که قبل از شروع برنامه مداخله رفتاری – شناختی و دو هفته بعد از اتمام دوره آموزشی ،توسط بیماران دو گروه آزمایش و کنترل تکمیل گردید. تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج:نتایج نشان داد که برنامه آموزشی رفتاری -شناختی گروهی موجب بهبود کیفیت زندگی و ارتقاء بهزیستی و افزایش رفتارهای مراقبت از خود افراد دیابتی شده است (01/0>p) همچنین بر اساس نتایج به دست آمده ملاحظه شد که برنامه آموزشی رفتاری – شناختی گروهی موجب کاهش قند خون و نمایه توده بدن بیماران دیابتی شده است. بحث و نتیجه گیری : با توجه به تاثیر آموزش رفتاری شناختی گروهی بر بهبود شاخص های سلامت روانی بیماران دیابتی نوع دو بکار گیری این روش به همراه مداخلات پزشکی برای بیماران دیابتی نوع دو توصیه می شود.
محمد رضا قطبی جلیل باباپور خیرالدین
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی و مقایسه رضایت مندی زناشویی بر اساس مولفه های سبک های عشق ورزی و سبک های حل تعارض انجام شد. برای این منظور 136 زوج(272 نفر) به صورت نمونه گیری در دسترس از میان دانشجویان متاهل دانشگاه های سطح شهر کرمانشاه انتخاب شدند. برای گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، مقیاس مثلث عشق استرنبرگ و مقیاس نسخه دوم شیوه های حل تعارض رحیم(roci-ii)، استفاده شد. داده های آماری به دست آمده با استفاده از روش رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس در نرم افزار sppss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد همبستگی مثبت بین رضایت مندی زناشویی با سبک های عشق ورزی( صمیمیت، تعهد و شور و اشتیاق) و شیوه های همراهانه، مصالحه گرانه حل تعارض وجود دارد، همچنین نتایج نشان داد بین رضایتمندی زناشویی و شیوه اجتنابی سبک های حل تعارض همبستگی منفی وجود دارد. رابطه آماری معنی داری بین رضایت زناشویی با شیوه های حل تعارض مهربانانه و سلطه گرانه مشاهده نشد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که سبک های عشق ورزی با مدت ازدواج، دارای همبستگی منفی و معنی داری هستند و با افزایش مدت ازدواج رضایت مندی زناشویی کاهش می یابد. با توجه به یافته، سبک های عشق ورزی و سبک های حل تعارض، قادرند تغییرات رضایتمندی زناشویی را به طور معنی دار پیش بینی کنند.
معصومه روحانی جلیل باباپور خیرالدین
ناتوانایی های یادگیری، یکی از بزرگترین و جنجال برانگیزترین مقوله های آموزش وپرورش استثنایی می باشد. اختلال در یادگیری از میزان شیوع بالایی برخوردار می باشد تا بحال پژوهش های زیادی به بررسی اثربخشی مداخلات درمانی متعددی در این کودکان پرداخته اند یکی از این مداخلات آموزشی توانمندسازی شناختی است که در این روش عملکردهای شناختی مغز که شامل (توجه و تمرکز، حافظه، زمان واکنش، استدلال، حل مسئله، ...) مورد تقویت قرار می گیرند در این راستا، این تحقیق به منظور تعیین اثربخشی توانمندسازی شناختی بر روی عملکردهای شناختی (توجه، حافظه، حل مسئله، حساب) کودکان ناتوان در یادگیری انجام شده است. طرح تحقیق مورد نظر از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی (پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل) می باشد در این تحقیق 30 نفر از دانش آموزان دچار اختلال یادگیری که در مراکز توان بخشی ناتوانایی های یادگیری در سال تحصیلی 92-91 در شهرستان ارومیه در حال تحصیل بودند انتخاب شدند و بعد به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند که در ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد سپس گروه آزمایش برای یک دوره 30 روزه با ابزار رایانه ای توانمند سازی شناختی مورد تمرین و آموزش قرار گرفتند و بعدا از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. در این تحقیق برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از تحلیل کوواریانس یک طرفه (ancova) استفاده می شود. نتایج نشان داده است که شیوه توانمندسازی شناختی بر روی عملکردهای توجه، حافظه، حل مسئله و حساب کودکان تاثیر مثبتی داشته است. با توجه به نتایج بدست آمده از این تحقیق می توان گفت که شیوه توانمند سازی شناختی روش موثری است که می تواند در کنار روشهای معمولی که برای آموزش به این کودکان استفاده می شود، مورد استفاده قرار گیرد.
نسیم غضنفری مجید محمودعلیلو
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر باورها و کاهش شدت درد، افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به کمردرد مزمن انجام گرفته است. روش: در راستای هدف فوق، 2 فرد از مبتلایان به کمردرد مزمن ساکن شهر سلماس، بر اساس ملاک های ورود، انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی موجب تغییر در باورها و کاهش شدت درد و افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به کمردرد مزمن گردید. نتیجه گیری: نتابج پژوهش حاکی از این است که درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با تغییر در باورها و کاهش شدت درد و افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به کمردرد مزمن باعث بهبود باورها و عواطف منفی در این بیماران می شود
سیما سادات نوربخش زینب خانجانی
هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه موجود بین انواع اختلالات شخصیت با شدت آسیب ناشی از اعتیاد و از سوی دیگر با نوع ماده مصرفی درمیان مصرف کنندگان مواد است.جامعه آماری شامل کلیه مراجعه کنندگان به کلینیک های شهر تهران و روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله بود. تعداد نمونه 150 نفر شامل 84 نفر مصرف کننده مواد افیونی و 66 نفر مصرف کنده مواد محرک بود. برای تشخیص اختلالات شخصیت از آزمون بالینی چند محوری میلون وبرای سنجش شدت آسیب ناشی از اعتیاد از شاخص شدت اعتیاد (asi) استفاد شد. با توجه به اینکه نوع مطالعه پس رویدادی می باشد برای بررسی نتایج از آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی و رگرسیون ) استفاده شده . مهمترین یافته این پژوهش نان داد از بین سه خوشه a,b,c بین اختلالات شخصیت خوشه b و شدت آسیب ناشی از اعتیاد در حیطه قانونی اختلالات موجود در خوشه c و شدت آسیب ناشی از اعتیاد در حیطه مصرف الکل ، مواد ، مشکلات قانونی و مشکلات روانی پزشکی و اختلالات موجود در خوشه b و شدت آسیب ناشی از اعتیاد در حیطه الکل و مواد رابطه مثبت معنادار وجود دارد . بین اختلال شخصیت خوشهa با هر دوی مواد افیونی ومحرک رابطه مثبت معنادار وجود دارد . درحالی که اختلال شخصیت خوشهc باهیچ کدام از مواد افیونی و محرک رابطه معنادار نداشته و اختلال شخصیت خوشه c نیز فقط بامواد افیونی (مانند تریاک، هربین و کراک درایران) رابطه مثبت معنادار دارد. یافته های پژوهش حاضر تا حدود زیادی همسو با یافته های پژوهش های گذشته می باشد. اختلالت شخصیت خوشهbبا شدت آسیب بالاتر مصرف سنگین تر مواد همراه هستند.
فایضه پورشهلانوبری جلیل باباپور
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی راهبردهای کنترل فکر بر اساس باورهای وسواسی در جمعیت غیر بالینی انجام شده است. شرکت کنندگان پژوهش شامل، 390 نفر از دانشجویان رشته های مختلف دانشگاه تبریز بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای یک مرحله ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و باورهای وسواسی (obq-44) و پرسشنامه راهبردهای کنترل فکر (tcq) گردآوری و از طریق روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که بین باورهای وسواسی احساس مسیولیت / ارزیابی بالای خطر (rt)، اهمیت /کنترل افکار (ict) و کمال گرایی /عدم تحمل شک و تردید (pc) با راهبرد تنبیه و نگرانی ارتباط معنادار (p<0/1) وجود دارد . خرده مقیاس های اهمیت / کنترل افکار و احساس مسیولیت / ارزیابی بالای خطر به ترتیب قوی ترین پیش بینی کننده های راهبرد تنبیه می باشد. همچنین باور اهمیت / کنترل افکار به عنوان پیش بینی کننده راهبرد نگرانی بدست آمد.
شیما ابراهیمی نژاد حمید پورشریفی
چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن¬آگاهی بر کاهش مشکلات روان¬شناختی و نشانه¬های اختلال اضطراب اجتماعی در نوجوانان دختر مبتلا به انجام رسیده است. از میان جامعه آماری دختران دارای اضطراب اجتماعی شهر تهران که در سال تحصیلی 1392 در یکی از دبیرستان های شهر تهران مشغول به تحصیل بودند 30نفر واجد ملاک های ورود به پژوهش بصورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در و گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی در طی هشت جلسه به صورت گروهی، مداخله ی mbct را دریافت کردند. شرکت کنندگان گروه آزمایش قبل از شروع مداخلات، همچنین جلسات دوم، چهارم و هشتم و اعضای گروه کنترل قبل از شروع مداخلات و در جلسه ی آخر به پرسشنامه ی پژوهش حاضر پاسخ دادند. پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی و با طرح پژوهشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفته است. در تحلیل داده ها از تحلیل واریانس دو طرفه و اندازه اثر استفاده شد. نتایج نشان داده اند درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود عزت نفس، ترس از ارزیابی منفی و کاهش اجتناب و آشفتگی اجتماعی، اضطراب و هراس اجتماعی موثر بوده است.
علی جهان محمد علی نظری
بررسی بازنمایی ذهنی اعداد حاکی از ارتباط میان کمیت و فضا می باشد. به¬گونه ای که در افراد اروپایی اعداد بزرگ با سمت راست و اعداد کوچک با سمت چپ ارتباط دارند. این تعامل بطور اختصار اثر snarc نامیده می شود. از سوی دیگر نشان داده شده است که این رابطه می تواند تحت تاثیر محصولات فرهنگی مانند خط نوشتاری قرار بگیرد. علیرغم این که نبود snarc در مطالعات رفتاری قبلی بر روی نمونه های ایرانی ذکر شده بود، توجه به ویژگی های الکتروفیزیولوژیک می تواند در روشن شدن علت عدم مشاهده آن در افراد ایرانی موثر باشد. لذا هدف این پژوهش بررسی بازنمایی اعداد در افراد ایرانی با توجه به ویژگی های الکتروفیزیولوژیک بود. در این مطالعه 28 دانشجوی کارشناسی روانشناسی به تکمیل تکلیف تعیین زوج یا فرد بودن اعداد 1، 2، 8 و 9 پرداختند. در تکلیف دوم آنها به تعیین زوج یا فرد بودن عدد-واژگان یک، دو، هشت و نه پرداختند. در حین اجرای تکلیف فعالیت الکتروآنسفالوگرافی مشارکت کنندگان ضبط شد و نهایتا پتانسیل های وابسته به رویداد استخراج گردید. مولفه های مورد نظر در این پتانسیل ها عبارت بودند از p300، slrp و rlrp که به ترتیب برای بررسی سطح ادراکی، انتخاب پاسخ و اجرای پاسخ بکار می روند. تحلیل واریانس تکرار سنجش برای داده های رفتاری نشان داد که علیرغم تعامل سمت پاسخ و بزرگی، وجود اثر snarc مورد تایید قرار نگرفت. تحلیل داده های مولفه p300 از لحاظ زمان نهفتگی و مقدار ولتاژ قله صورت گرفت و تعامل سمت پاسخ × بزرگی برای هیچ کدام معنادار نشد. همچنین این تعامل در مولفه های slrp و rlrp معنادار نبود. یافته مهم دیگر بالا بودن سرعت تعیین زوج بودن عدد 8 و عدد واژه هشت نسبت به سایر اعداد و عدد-واژگان بود. این تفاوت بویژه در سطوح رفتاری، ادراکی و انتخاب پاسخ مشاهده شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که در افراد ایرانی پردازش کمیت متفاوت می¬باشد. موثر بودن سمت نگارش خط در عدم مشاهده snarc در افراد ایرانی مورد تایید قرار نگرفت. احتمالا این تفاوت ناشی از نحوه دسترسی به ویژگی¬های معنایی اعداد از جمله دانش زوج-فردی می¬باشد. همچنین نشان داده شد که عدد 8 و عدد- واژه هشت بصورتی غیر قابل انتظار سریعتر از اعداد کوچکتر پردازش می شود. این مطالعه قادر به توضیح این مطلب نبوده و انجام پژوهش های بیشتر در این زمینه ضروری می باشد.
کاظم ستاری احمد برجعلی
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی آموزش گروهی هوش هیجانی بر افزایش مولفه های سرمایه روانشناختی (امید، خوشبینی، تاب آوری و خودکارآمدی) فرزندان جانباز می باشد.بدین منظور 119 نفر از دانش آموزان جامعه هدف، توسط آزمون های امید اشنایدر، برای خوشبینی از آزمون بازنگری شده جهت گیری زندگی(lot-r)شایر و کارور،خودکارآمدی شرر و تاب آوری کانر و دیویدسون موردارزیابی قرار گرفتند
حمزه علیمرادی حمید پورشریفی
چکیده زمینه: نظریه های شناختی برای سبب شناسی اختلال افسردگی و اضطراب عوامل مختلفی را مطرح می کنند از قبیل خطای شناختی، افکار خودآیند منفی، طرحواره های ناسازگار و نشخوارفکری. اخیراً سازه ی جدیدی توسط رز (2002) مطرح شده است به نام نشخوارفکری مشترک که به اندازه ی نشخوار فکری، در مجامع علمی بررسی نشده است. درحالی نظریه هایی در مورد فواید تخیله هیجانی و صحبت کردن در مورد مشکلات با دیگران وجود دارند اما صحبت کردن با دوستان یک روش مناسب مقابله با مشکلات نیست. نشخوارفکری مشترک به بحث کردن بیش از حد مشکلات شخصی در رابطه های دونفره و توصیف مکرر این مشکلات، و همچنین ترغیب طرف مقابل به بحث از مشکلات، گفته می شود. روش : در این مطالعه روش پژوهش همبستگی از نوع پیش بینی است و روش نمونه گیری از نوع خوشه ای چند مرحله ای می باشد که در آن 200 نفر (100نفر دختر و 100 نفر پسر) از دانش آموزان ساکن شهر تهران انتخاب شدند. برای کنترل احتمال ریزش نمونه، 220 نفر از دانش آموزان به پرسشنامه های نشخوارفکری مشترک (crq)، اضطراب آشکار کودکان(cmas-r) و افسردگی بک (bdi-ii) پاسخ دادند. نتایج : با توجه به نتایج به دست آمده مشخص شد که حدود 1/95 درصد از تغیییرات متغیر علائم افسردگی توسط متغیر نشخوارفکری مشترک قابل تبیین است و ضریب تعیین بین متغیر مستقل نشخوارفکری مشترک و هریک از متغیرهای وابسته «اضطراب»، «علائم جسمانی»، «نگرانی» و «اضطراب اجتماعی» به ترتیب برابر با 38/00، 039/0، 031/0 و 046/0 می باشد(sig<.005). همچنین براساس ضرایب رگرسیون به دست آمده میزان پیش بینی کنندگی علائم اضطراب و افسردگی توسط نشخوارفکری مشترک در نوجوانان دختر و پسر متفاوت می باشد. بحث: دلالت های درمانی و تحقیقی جدیدی که از بررسی اخیر به دست آمده است اهمیت می یابند، در همین راستا برخی از محققین مانند دم و همکاران (2013) درمان بین فردی و درمان شناختی را در مورد نوجوانان نشخوارفکری مشترک شده بودند پیشنهاد می کنند. کلید واژه: نشخوارفکری مشترک، افسردگی، اضطراب، نوجوانان.
پریا سالمی مکری بوکانی عباس بخشی پور رودسری
اختلال بدشکلی بدنی (bdd)، یک وضعیت روانپزشکی است که با اشتغال ذهنی با نقایص تصوری در ظاهر جسمانی مشخص می گردد و موجب پریشانی آشکار یا اختلال در عملکرد می گردد. پردازش دیداری نابهنجار و تمرکز اضافی بر روی جزئیات، به عنوان مکانیسم زیربنایی احتمالی در bdd بیان شده است. این پژوهش با استفاده از تکلیف وارونه سازی و ناون، پردازش دیداری کلی و جزئی بیماران bdd را با توجه به مدت زمان ارائه ی محرک مورد بررسی قرار می دهد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، اثر وارونه سازی و اثر تقدم کل نگری که گواهی بر پردازش دیداری کلی می باشد، در هر دو گروه bdd و افراد سالم اتفاق می افتد و بین دو گروه از نظر پردازش دیداری محرک های کلی و جزئی تفاوت معناداری وجود ندارد.
حسین کارسازی حمید پورشریفی
مدل آسیب پذیری سه گانه بر تعامل سه نوع آسیب پذیری در شکل گیری و ماندگاری اختلالات هیجانی تاکید دارد. برخلاف برجستگی این مدل، پژوهش کافی برای ارزیابی تجربی آن، انجام نشده است. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی مدل آسیب پذیری سه گانه برای اختلال اضطراب فراگیر با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری است. برای این منظور 320 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز با استفاده از نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و به پرسشنامه هایی که در اختیار آنها گذاشته شده بود پاسخ دادند. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری برازش دارد. نتایج نشان داد که روان رنجورخویی و برون گرایی با واسطه گری فقدان کنترل ادراک شده و عدم تحمل بلاتکلیفی بر روی اختلال اضطراب فراگیر اثر معنی داری دارند. علاوه بر این مدل فرضی نسبت به مدل های جایگزین از برازش بهتری برخوردار بود. یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل آسیب پذیری سه گانه برای اختلال اضطراب فراگیر، چهارچوب مناسبی برای سبب شناسی این اختلال ارائه می دهد.