نام پژوهشگر: محمد لگنهاوزن
محمدعلی مبینی محمد لگنهاوزن
آلستون، در دیدگاه جدیدش، موجه بودن را به عنوان ویژگی یکهتازی که جایگاه معرفتی بدیلناپذیری به باور ببخشد، نمیپذیرد و به جای آن، از وجود ویژگیهای گوناگونی دفاع میکند که همۀ آنها کم یا بیش مهماند؛ به گونهای که وجود هر کدام موجب وضعیت معرفتی مثبت برای باور میشود اما نبودش خسارت معرفتی جبرانناپذیری را در پی ندارد. اگر دیدگاه آلستون دربارۀ وجود مطلوبهای معرفتی گوناگون قابل دفاع باشد، آنگاه ارزیابی معرفتی باور دینی هم نباید بر محور توجیه معرفتی آن بچرخد، بلکه هرکدام از مطلوبهای معرفتی میتوانند وضعیت مثبت معرفتی به باور دینی عطا کنند. اما این دیدگاه آلستون دچار مشکلاتی جدی است. اولاً انکار توجیه به معنای قانع شدن به ارزیابیهای معرفتی نسبی و نادیده گرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامعنگر دربارۀ باورها است، و این چیزی است که با شهودات مشترک ما نمیسازد. و ثانیاً مهمترین مطلوبهای معرفتیای که آلستون به جای توجیه مطرح میکند، همگی به یک ویژگی واحد برمیگردند و از این رو، تنوع و تکثر ادعایی آلستون واقعیت ندارد. به نظر میرسد راه گریزی از توجیه به عنوان مسئلهای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست، هرچند میتوان در این مقام به بیش از یک معیار و از این رو، به بیش از یک مفهوم برای توجیه قائل شد. یک مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی مفهوم وظیفهشناختی آن است. آلستون، چه در دوران توجیهگرایی و چه بعد از آن، با انکار ارادی بودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ میکند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبۀ معرفتی قائل نیست. اما به نظر میرسد باورهای ما میتوانند متعلق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش عملی ارادی است، با ورود آن به معرفتشناسی زمینۀ طرح وظایف بسیار مهمی فراهم میشود. همچنین از آنجا که این وظایف در راستای هدف معرفتی صدق طرح میشوند، حیثیت معرفتی پیدا میکنند و در نتیجه، توجیه وظیفهشناختی باور بعد معرفتی مییابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفهشناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است. در مورد باور دینی، از آنجا که در معرض چالشهایی جدی از قبیل تکثر و تنوع ادیان قرار دارد، توجیه آن، چه مفهوم وظیفهشناختی توجیه را لحاظ کنیم و چه مفهوم غیر وظیفهشناختی آن، وابسته به وجود دلیلی به سود آن است، گرچه نگرش اعتدالگرایانه به معرفتشناسی اقتضا میکند که این دلیل را منحصر به براهین معتبر منطقی نکرده و وجود شاهد و بینه را نیز برای توجیه باور دینی کافی بدانیم.
سیده منا موسوی محسن جوادی
رسال? حاضر از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش اول (بخش حاضر)، برخی مباحث مقدماتی از قبیل تقریرهای مختلف نظری? امر الاهی، تاریخچ? این بحث در غرب و اسلام، و نکاتی در معرفی آدامز ارائه شدهاند. بخش دوم به توصیف دیدگاههای آدامز دربار? ارزش، لزوم و به طور خاص نظری? امر الاهی او میپردازد. در این بخش، ابتدا برخی نکات روش شناختی را بیان خواهیم کرد که دیدگاه آدامز را درباره روش پژوهش در اخلاق روشن می کند. به ویژه آن که آدامز میان سطح معناشناختی مباحث و سطح متافیزیک تمایز قائل می شود و از این نظر، در مقابل آن دسته از فیلسوفان تحلیلی قرار می گیرد که صرف تحلیل معنایی را برای انجام مباحث اخلاقی کافی می دانسته اند. سپس گزارشی از نظری? آدامز را دربار? ارزش و به طور خاص، دربار? خوبی، ارائه خواهیم کرد. چنان که گفتیم، آدامز نظریه امر الاهی در باب لزوم اخلاقی را بر نظریه اش در باب ماهیت خوبی و رابطه آن با لزوم اخلاقی مبتنی می کند. از این رو، ابتدا به توضیح دیدگاه آدامز درباره ماهیت و حقیقت خوبی می پردازیم، تا فهم دلایل آدامز بر نظریه امر الاهی آسان تر گردد. البته، از آنجا که مسئله اصلی ما در این پژوهش بررسی نظریه امر الاهی آدامز است، در این قسمت ورود تفصیلی نخواهیم داشت و به حدی اکتفا می کنیم که به فهم نظریه امر الاهی آدامز کمک کند. نکت? قابل توجه در اندیش? آدامز تمایل شدید او به واقعگرایی است. از این رو است که وی از ارائ? نظریهای عام دربار? خوبی که هم? مفاهیم خوبی را در برگیرد پرهیز و نظریهپردازی خود را محدود به قلمروی خوبهای ذاتی میکند. به عقید? آدامز گزارههای اخلاقی عموماً برای بیان واقعیتها در نظر گرفته شدهاند که به ترجیحات، احساسات و باورهای گوینده و شنونده وابسته نیستند و اصطلاحاتی مانند «خوب» و «درست» برای حکایت از ویژگیهای اشخاص، اعمال و دیگر امور واقعی در نظر گرفته شدهاند. با توجه به این مسئله، بخشی از توصیف نظری? آدامز را در قالب دفاع او از واقعگرایی ارائه میکنیم و از این راه به برخی مدعیات و استدلالهای آدامز در دفاع از نظری? ارزشش بهتر پی خواهیم برد. در ادامه دیدگاه آدامز درباره لزوم و نظریه امر الاهی را مشاهده خواهیم کرد. شایان ذکر است که فعالیت آدامز در ارائه تبیینی الاهیاتی از مفاهیم اخلاقی را می توان به دو مرحله فکری تقسیم کرد. در مرحله اول که به زمان پیش از تدوین کتاب خوب های محدود و نامحدود مربوط می شود، آدامز با ارائه مقالاتی چند تقریری تعدیل شده از نظریه امر الاهی در باب نادرست اخلاقی ارائه می کند. اما در مرحله دوم فکریش که نظریه امر الاهی را در کتاب ذکرشده بیان می کند، تلاش می کند نظریه خود را در چارچوبی کلی تر، که به عقیده اش می تواند تمام مفاهیم اخلاقی را پوشش دهد، طرح کند. او ابتدا به تبیین ماهیت خوبی می پردازد، تا از این راه شاکله ای برای تبیین مفاهیم اخلاقی بنا نهد و سپس نظریه امر الاهی را در این چارچوب و مبتنی بر نظریه اش درباره ماهیت خوبی تقریر می کند. این مهم باعث می شود که مسیر استدلالی آدامز در این کتاب با آن چه در برخی مقالات سابقش آمده بود تفاوتهایی داشته باشد. البته چنان که خود آدامز می گوید تقریر جدید او با تقریر سابقش گرچه از جهات مهمی متفاوت است، ولی اساساً در این نکته موافق است که مفاهیم ارزشی را می توان پیش فرض گرفت. به هر حال، در این بخش تلاش می کنیم تقریر آدامز از نظریه امر الاهی را در تقریر جدیدش بیان کنیم. مقایس? تقریر جدید او با تقریر سابقش را به بخش سوم که به تحلیل نظریات آدامز اختصاص دارد، موکول میکنیم. بخش سوم به تحلیل نظریات آدامز دربار? ارزش و لزوم اختصاص دارد. در این بخش، به ویژه وجه? افلاطونی و الاهیاتی نظری? آدامز را روشن کرده، تقابل آن را با نظریات طبیعیگرا گوشزد میکنیم. آدامز به اقتضای روشی که برگزیده و میان تحلیلهای زبانی و تحلیلهای ماهوی تمایز ایجاد میکند، برای طرح دیدگاههای افلاطونی در اخلاق مانعی نمیبیند. وی معتقد است که دیدگاه های افلاطونی درباره ارزش عموماً برای تحلیل زبانی ساخته نشده اند، اما اکنون که با پیشرفتهای فلسف? زبان راه برای تحلیلهای ماهوی در اخلاق باز شده است به راحتی میتوانیم از دیدگاههای افلاطونی در اخلاق دفاع کنیم. البته نظریه آدامز را نمی توان نظریه ای کاملاً افلاطونی دانست، با این حال، وی در طرح برخی جنبه های بنیادین نظریه اش از افلاطون پیروی می کند و به طور خاص، برای طرح نظریه اش دربار? ارزش از نظریه مثل افلاطون سرمشق می گیرد، گرچه او مثل را نه به معنای امور کلی، بلکه به معنای امور عینی در نظر میگیرد. علاوه بر این، جنب? الاهیاتی نظریههای اخلاقی آدامز و تقابل او با نظریههای طبیعتگرا نیز قابل توجه است. وی معتقد است که فرضیه های الاهیاتی راه ما را برای غنای واقعی فهممان از موضوعات اخلاقی تسهیل می کنند. آدامز برای به کارگیری این فرضیه های الاهیاتی ابتدا به اثبات وجود خدا نمی پردازد، چون از نظر او پذیرش خداباوری برای ذهنیت دوران مدرن در گرو موفقیت آن در پیشبرد بحث درباره موضوعاتی است که مورد توجه عموم است. بنابراین اگر فرضیه های الاهیاتی در پاسخ گویی به مسائل فکری روز موفق باشند، انگیزه بالایی برای پذیرش آنها پیدا خواهد شد. نکت? مهم دیگر دربار? آدامز محوریت خوب در اندیش? اخلاقی اوست. آدامز چارچوبی برای اخلاق ارائه میکند که بر محور یک خوب متعالی و رابطه آن با خوب های محدودی که در قلمرو تجربه ما قرار دارند، بنا می گردد. به گفت? آدامز، در دهههای اخیر دست کم در فلسف? انگلیسیزبان به دلایلی «درست» بر «خوب» مقدم بوده است، اما آدامز این را موجب تحریف دیدگاه ما درباره ارزش های اصیل زندگی انسانی میداند و بر خلاف تفکر رایج، نقش مفاهیم ارزش را در تفکر اخلاقی اساسیتر و فراگیرتر از مفاهیم لزوم میداند. در این بخش همچنین با مقایس? تقریر جدید آدامز از نظری? امر الاهی با تقریرهای سابقش شباهتها و تفاوتهای آن را روشن میسازیم. آدامز در اولین مرحله از نظریهپردازیش، با محدود ساختن خود به حوز? یهودی- مسیحی، نظری? امر الاهی را به عنوان نظریهای در باب معنای برخی اصطلاحات اخلاقی و به طور خاص معنای «نادرست» ارائه میکند. اما در ادامه به جهت انتقادات جفری استوت و با الهامپذیری از تحولات جدید در فلسف? زبان و به ویژه با تأثیرپذیری از فلسف? زبان هیلاری پاتنم میان تحلیل معنایی و ماهوی تمایز مینهد و نظری? امر الاهی را به عنوان نظریهای در باب ماهیت لزوم اخلاقی به طور عام و نه مختص قلمروی یهودی- مسیحی عرضه میکند. بحث پایانی در بخش سوم اشاره به نقش پیشفرضهای ارزشی در نظری? امر الاهی آدامز است. یکی از مسائل مهم در فهم و چه بسا نقد نظری? امر الاهی آدامز توجه به پیشفرضهایی است که آدامز تقریر خود از نظری? امر الاهی را بر آنها بنا نهاده است. در واقع، راه مهمی که آدامز برای پرهیز از اشکالات وارد به نظریات امر الاهی پیش گرفته است، ابتنای نظری? امر الاهی بر برخی پیشفرضهای ارزشی دربار? خداست. او از این طریق در صدد است که هم پاسخگوی برخی اشکالها به نظریات امر الاهی باشد و هم از مسائلی در اخلاق دفاع کند که از امتیاز خاصی برخوردارند. ما در این قسمت نشان خواهیم داد که چگونه آدامز با پیشفرض گرفتن خوب بودن خدا در صدد حل مسئل? امر خدا به ظلم است. سرانجام در بخش چهار اندیشههای اخلاقی آدامز، به ویژه نظری? امر الاهی او را بررسی و نقد خواهیم کرد. یکی از محورهای بررسی ما ناظر به سازگاری و انسجام میان اجزای چارچوب اخلاقی ارائه شده از سوی آدامز است. آدامز از سویی بر نقش اوامر الاهی در تشکیل لزوم اخلاقی و اهمیت اطاعت از خدا در این قلمرو تأکید میکند و از سوی دیگر، یکی از شاخصههای معناشناختی در قلمروی ارزش را عشق و محبت اصیل ما به خوب متعالی میداند. برخی مستشکلین از این ناحیه به آدامز اشکال کرده و ادعا کردهاند که نمیتوان هم خدا را خوب برتر دانست به گونهای که متعلق عشق راستین ما قرار گیرد و هم او را شخص امرکنندهای دانست که برای پرهیز از تنبیه و شکنج? او ملزم به اطاعت از اوامر او باشیم. اما به نظر میرسد از این ناحیه میتوان از چارچوب اخلاقی آدامز به شکل کنونیاش دفاع کرد و نظری? امر الاهی او را با تبیینی که از خوبی ارائه میدهد قابل جمع دانست. یکی از محورهای مهم نقد ما در این بخش نقد تبیین اجتماعی آدامز از لزوم اخلاقی است. یکی از بخشهای مهم نظری? امر الاهی آدامز دفاع او از نظری? اجتماعی در باب لزوم است که از این طریق به سود نظری? امر الاهی به عنوان بهترین نظری? اجتماعی استدلال میکند. اما به نظر میرسد شهودات اخلاقی ما به قدر کافی از اجتماعی بودن لزوم حمایت نمیکنند و مواردی از لزوم اخلاقی را به ما نشان میدهند که برخاسته از بستری فردی و غیر اجتماعی هستند. محور دیگر بررسی ما در این بخش به بررسی تبیین الاهیاتی آدامز از ماهیت ارزش اختصاص دارد. یک اشکال مهم به نظریات امر الاهی اشکال خودسرانگی و تحکمآمیزی در اخلاق بود و آدامز با اختصاص نظری? امر الاهی به قلمروی لزوم و پیشفرض گرفتن برخی مفاهیم ارزشی به مقابله با این اشکال پرداخته بود. در این خصوص احساس میشود که آدامز گرچه در قلمروی لزوم موفق به برطرف کردن این اشکال شده است، اما از آنجا که دربار? ماهیت ارزش نیز اقدام به تبیینی الاهیاتی میکند به نظر میرسد شبیه اشکال خودسرانگی در آنجا به وجود میآید و آدامز برای رفع آن در نهایت ناچار است ریشههایی غیر الاهیاتی برای اخلاق پیدا کند. البته در این قسمت نهایتاً به این نتیجه میرسیم که تبیین آدامز از ارزش، از آنجا که غایتی الاهی را برای نگرشهای اخلاقی ما بیان میکند تبیینی الاهی و قابل دفاع است. اما آدامز برای تبیین مبنای این نگرشهای اخلاقی نمیتواند همچنان بر تبیین الاهیاتی بدون دچار شدن به برخی اشکالها پایبند باشد. قسمت پایانی بخش 4، به نظری? مختار در باب ارزش و لزوم اختصاص دارد. در این قسمت، برای رسیدن به نظری? مختار از مقایس? میان اندیشههای آدامز و اندیشههای برخی متفکران اسلامی بهره برده، با توجه به محاسن و معایب هرکدام از این اندیشهها به نظری? مختار نزدیک میشویم. پیشنهاد نهایی ما در این قسمت این است که، با فرض وجود خدا، میتوان به نحو معقولی از وجود غایت الاهی برای نگرشهای اخلاقی دفاع کرد و از این حیث میتوان تبیینهایی الاهی در دو حوز? ارزش و لزوم ارائه داد. تبیین ما در حوز? ارزش تقریباً مشابه تبیین آدامز است، با این تفاوت که ما در تبیین خود از اندیش? تشکیکی بودن وجود بهره میبریم و در واقع، این اندیشه را قابل تطبیق با تبیین آدامز در قلمرو ارزش میدانیم. اما در قلمرو لزوم تبیین اجتماعی آدامز و به تبع آن، نظری? امر الاهی او را نمیپذیریم و به جای آن، از تبیینی مشابه قلمرو ارزش دفاع میکنیم. تبیین ما چه در قلمرو ارزش و چه در قلمرو لزوم گرچه از این حیث که غایت الاهی را برای نگرشهای اخلاقی ارائه میکنند، تبیینی الاهی است، اما از این حیث که به وجود مبنای وجودشناختی برای نگرشهای قائل است، تبیینی غیر الاهی خواهد بود.
بهروز محمدی منفرد حسن میانداری
پژوهش حاضر به تحلیل و نقد آرای سینوت – آرمسترانگ در حوزه معرفت شناسی اخلاق با تأکید بر اندیشه اسلامی می پردازد. برای همین، ابتدا موضع سینوت - آرمسترانگ در مورد ارزش صدق و واقع گرائی اخلاقی تحلیل و نقد می شود. سپس سینوت – آرمسترانگ دیدگاه خود را با ترکیب و مصالحه ای بین شکاکیت اخلاقی آکادمیک، شکاکیت اخلاقی پیرهونی و شکاکیت اخلاقی میانه رو صورتبندی می کند. یعنی اگر نیهیلیسم اخلاقی به عنوان بدیلی در مجموعه ی مقایسه ای وجود داشته باشد، از آنجا که فرض کنار نهادن نیهیلیسم اخلاقی، مصادره به مطلوب و غیرممکن است، استدلال های شکاک عمل نموده و نمی توان به آن ها پاسخ داد. حال اگر نیهیلیسم اخلاقی در یک مجموعه ی مقایسه ای به عنوان یک بدیل نباشد، ممکن است که ما به طور میانه رو موجه باشیم. اما در مجموعه ی مقایسه ای بدون قید حداکثری و حداقلی، از آنجا که ممکن نیست تشخیص دهیم که کدامیک از دو قید حداکثری یا حداقلی، مناسب و مرتبط هستند، ما باید در مورد باور اخلاقی موجه سکوت کنیم که این امر به شکاکیت پیرهونی منتهی می شود. سینوت – آرمسترانگ در ادامه نظریه-های طبیعت گرائی اخلاقی، شهودگرائی اخلاقی و قراردادگرائی را تبیین و نقد نموده و معتقد است که این نظریه ها نمی توانند فرد در نسبت به باورهای اخلاقی، توجیه کنند. اهمیت این طرح پژوهشی از این حیث قابل توجه است که سینوت – آرمسترانگ از کثرت نوشته ها و ارجاعات در حوزه فلسفه اخلاق برخوردار است. هدف اصلی رساله این است که بستری برای برون رفت از شکاکیت معرفت اخلاقی و نظریه پردازی در حوزه معرفت شناسی اخلاق فراهم آورد. نتایج حاصل از رساله این است که 1) احکام اخلاقی صدق و کذب پذیر هستند 2) می توان استدلال تسلسل قهقرائی و فرض های شکاکانه را در مورد توجیه باور اخلاقی پاسخ گفت و 3) دیدگاهی مناسب در مورد توجیه باور اخلاقی ارائه شود. کلیدواژه ها: سینوت – آرمسترانگ، تفکر اسلامی، صدق اخلاقی، توجیه باور اخلاقی، شکاکیت آکادمیک، شکاکیت پیرهونی، مقایسه گرائی اخلاقی.
حمیدرضا حسنی محمد لگنهاوزن
شاید مهم ترین علت انتخاب این کتاب ، بکر بودن موضوع آن در کشور و خالی بودن آن در مباحث و دیالوگ های فلسفه اخلاق در کشور بوده است . یعنی از یک سو بحث اخلاق فضیلت محوردر غرب که از نیمه قرن بیستم تاکنون یکی از مطرح ترین نحله های مطرح در اخلاق هنجاری در غرب است ، از ضرورت معرفی به جوامع فلسفی ایران برخوردار است ، و از دیگر سو اهمیت نویسنده این کتاب و اثرگذاری این کتاب در مجامع علمی - دانشگاهی مغرب زمین این ضرورت را افزون می سازد.
محمدتقی سبحانی محمد لگنهاوزن
در بخش نخست ، این پایان نامه به پیشینه مفهوم ایمان در سنت اسلامی و مسیحی اشاره دارد تا از آنجا بستر اندیشه مولوی و کیرکگارد را بازشناساند. البته در این بخش که جنبه مقدماتی دارد به آرای متکلمان و فیلسوفان مسلمان و مسیحی نظر نداشته ایم ، چرا که در بحث حاضر چندان تاثیری ندارند. در بخش دوم ، با تفصیل بیشتر ، به آرای عارفان مسلمان در این خصوص پرداخته می شود و آنگاه رای مولوی را عمدتا از مثنوی معنوی بازکاویده ایم. از آنجا که در سنت عرفانی ما از مساله ایمان گروی به طور مستقیم و صریح بحث نشده است ، در این بخش به تحلیل محتوای متون عرفانی از دریچه مفاهیم کلیدی بحث پرداخته شده است و واژه هایی چون ایمان ، عقل ، علم ، معرفت ، یقین ، عزم و ... و از منظر عرفان اسلامی بررسی شده است . در بخش سوم به آرای کیرکگارد در این باره اختصاص دارد. و بالاخره در بخش چهارم به مقایسه میان آرای مولوی و کیرکگارد در مساله ایمان ، عقل و معرفت پرداخته شده است .
امیرعباس علیزمانی احمد احمدی
ما به هنگام سخن گفتن از خدا، به طور معمول ، از طریق بیان اوصاف خداوند به سخن گفتن در باره او می پردازیم. بنابراین برای فهم درست معنای این نوع گزاره ها ، ماچاره ای جز تحلیل معناشناسی اوصاف الهی نداریم. پرسش اصلی در بحث سخن گفتن از خدا این است که : چگونه می توان از طریق زبان محدود بشری در باره موجود نامحدود و متعالی سخن گفت؟در این مورد به بررسی پاسخهای مختلفی که از سوی متفکران مختلف در طول قرون و اعصار مطرح شده است ، پرداخته و دراین زمینه به بیان و نقد دیدگاههای متفکرانی چون، فلوطین، دیونوسیوس، ابن میمون، قاضی سعید قمی، توماس آکویناس، ملاصدرای شیرازی ، ابن عربی، ویتگنشتاین، آیر، فلو، هیر، میچل، هیک، فیلیپس، مالکوم، آلستون و بریث ویت و ... می پردازد.
حمید شهریاری محمد لگنهاوزن
السدیر مک اینتایر در سال 1929 در یک خانواده اسکاتلندی به دنیا آمد و بیشتر تحصیلات خود را در انگلستان گذراند. او ابتدا در انگلستان و اینک در آمریکا تدریس دارد. اهمیت وی در رویکرد انتقادیش به فرهنگ رایج در غرب است. از این میان بیش از همه به نقد عاطفه گروی، سودگروی، لیبرالیسم و مدرنیسم در اخلاق و سیاست توجه نموده است، به طوریکه او را یکی از بزرگترین منتقدان لیبرالیسم غربی می دانند.وی را یکی از مدافعان جدی ارسطوگروی که یکی از ریشه های تفکر اخلاق دینی است محسوب می دارند. از این جهت به دید متدینان به ویژه اندیشمندان مسیحی ، یهودی و مسلمان جایگاه مک اینتایر در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست معاصر در خور توجه خاص است.
نرگس نظرنژاد محمد لگنهاوزن
آیا اعتقاد به خداوند معقول، خردپسند یا عقلا مقبول است؟ آیا فرد برای ان که در اعتقاد ورزیدن به خداوند، معقول یا عقلانی باشد باید قرینه ای در اختیار داشته باشد؟ادعای پلنتینجا این است که اعتقاد به خداوند معقول است و فرد معتقد کاملا به لحاظ معرفتی حق دارد به خداوند اعتقاد ورزید، حتی اگر هیچ برهان مقنع استقرایی یا قیاسی ای را بر وجود خداوند نشناسد و یا حتی اگر در واقع اصلاچنین برهانی وجود نداشته باشد، قلب ادعای پلنتینجا این است که اعتقاد فرد به خداوند می تواند واقعا پایه باشد و این که هیچ کس تا کنون نشان نداده است که اعتقاد ورزیدن به خداوند، به شیوه پایه، غیرعقلانی است.پلنتینجا ادعای قوی تری نیز دارد، وی مدعی است اعتقاد خدا باورانه از تضمین برخوردار است، یعنی این اعتقاد محصول فرایند ادراکی ای است که در وصول به غایت ارائه باورهای صادق درباره خداوند، موفق بوده است؛ زیرا این فرایند ادراکی به درستی و در محیط مناسب خود، کار کرده است.معرفت شناسی پلنتتینجا از چندین جهت مورد حمله قرار گرفته است. پاره ای از منتقدان وی را متهم می کنند که تصویر اغراق آمیز غیرمنصفانه ونادرستی از الهیات عقلی ارائه داده است. برخی دیگر می گویند معرفت شناسی و اصلاح شده نظریه معیارین معرفت را که هر خردمندی باید آن را بپذیرد، رها کرده است. برخی دیگر از منتقدان می گویند، معرفت شناسی اصلاح شده در مواجهه با آرای متعارض پیرامون ادیان دچار مشکل است و ملاکی برای ادواری میان آنان در اختیار ندارد.هدف رساله حاضر شرح و تحلیل معروفترین دعاوی معرفت شناختی پلنتتینجا درباب اعتقاد دینی و نیز ارائه متداولترین نقدهایی است که بر این دعاوی وارد شده است.
امیر دیوانی محمد لگنهاوزن
تلاش انسان برای شناسایی جهان طبیعت و توفیق قابل توجه وی در این زمینه نشان می دهد که علم طبیعت هم ممکن است و هم واقع . وجودشناسی ناظر به چنین علمی باید جایگاهی برای قوانین طبیعت فراهم آورد. در نظر دانشمندان این قوانین راههای عمومی و اصلی جریانها و حوادث جهان فیزیکی را نشان می دهند. از اینرو بسیاری از آنان کشف این قوانین را به عنوان یکی از اهداف بزرگ خود در دستور کار قرار داده اند. اما اگر این قوانین توصیفی اند چه چیزی را توصیف می کنند و اگر توصیفی نیستند به چه کار علم می آیند.