نام پژوهشگر: محمد محمدرضایی
حسین قاسمی رضا اکبریان
چکیده: کانت با تفسیر عقل عملی به مثابه واقعیتی پیشینی، تصویری از اخلاق ارائه می دهد که وجهه ی آرمان-گرائیِ آن بمراتب قوی تر از وجهه ی واقعیِ آن است. در ملاصدرا عقل عملی به مثابه پدیده ای ذومراتب با واقعیات انسانی همخوانی داشته و مصلحت میزان برانگیختن اراده قرار می گیرد. در نتیجه احکام به تبع مصالح به «کلی، ضروری، جزئی و غیر ضروری» تقسیم می شوند. چنین تلقی از اخلاق بهتر از تلقی مطلق گرایانه ی کانت می تواند مشکل نسبیّت را حلّ کند. کانت با اعتبار بخشی به «قانون اخلاق» و مبتنی کردن امکان گزاره های اخلاقی بر «اراده ی آزاد»، صدق و عینیّت این گزاره ها را معلول انطباق آنها با قانون اخلاق می داند. اراده آزاد به مثابه علیّت مطلق تنها بکار توجیه امکان این گزاره ها می آید. این امر سبب می گردد تا این گزاره ها با چالش ثنویت ذهن و عین مواجه گردند. اما در ملاصدرا گزاره های عملی با تکیه به وحدت جمعی نفس و اتحاد رقیقه و حقیقه، با ذات نفس و حقیقت واحده ی وجود مرتبط است. قهراً صدق این گزاره ها معلول ارتباط آنها با مراتب هستی بوده و از این چالش بدور خواهند بود. کانت برای اثبات جاودانگیِ گزاره های اخلاقی از مفهوم «جاودانگی نفس» کمک می گیرد. این مفهوم نیز تنها بکار توجیه چگونگی تحقق فعل اخلاقی در زندگی درازمدت انسان می آید. این امر سبب می-گردد تا جاودانگی اخلاق در قلمرو پدیدار اما به پشتوانه ناپدیدار توجیه گردد. اما در ملاصدرا جاودانگیِ فعل حکیمانه از طریق «ملکات نفسانی» و بر اساس «وحدت شخصی نفس» و به پشتوانه «علم حضوری به ذات» تبیین می شود. قهراً جاودانگی اخلاق مستقیماً بر دریافت نفس الامری اشیاء مبتنی خواهد بود. کانت با مبتنی نمودن اخلاق بر اصول موضوعه، بناچار تمام نتائج آن مانند «جمعی بودن اخلاق» و «حقوق متقابل شهروند و حاکم» را در قلمرو پدیدار اما به پشتوانه ناپدیدار تفسیر خواهد کرد. اما در ملاصدرا شناخت ذات ممکن است، در نتیجه تلقی «فردی و اجتماعی» از اخلاق و یا مبتنی کردن جامعه ایده آل بر «خلیفه الهی و روابط متقابل خلیفه با مردم»؛ همگی ریشه در درک وجودی دارد که حکیم متعالیه مستقیماً از ذات موجودات دارد.
محسن فرخی محمد ذبیحی
چکیده ندارد.
محمدحسن قدسی مهر احمد واعظی
چکیده ندارد.