نام پژوهشگر: امرالله ابجدیان
زهرا موسوی فرد امرالله ابجدیان
این پایان نامه در مقوله ی کیتس و گرایش های کلاسیک او در منظومه هایش بدانگونه است که در نامه های او ذکر و در اشعارش به تصویر کشیده شده است. کیتس امیدوار است که به درد و رنج دل انسان روی آورد. از گستره فلورا و پن بگذرد تا زندگی شریف تری را در جایی که درد و رنج ها و درگیری های دل آدمیان را در یابد، تجربه کند. او می کوشد تا زیبایی دنیا را با گذرا بودن آن و شادمانی را با درد و رنج آشتی دهد.او می کوشد تا شاعری بدون خود خویشتن نفسانی وشاعری عینی باشد. کیتس در منظومه هایش تلاش می کند تا با انسان خود گرایی که رنج می برد وداع گوید و به شاعری آفریننده و عینی تبدیل شود. این الگو تقریبا در تمامی سروده های های او تکرار شده است. او به عنوان انسانی فانی می میرد و به عنوان شاعری آفریننده چشم به جهان می گشاید و این در حالی است که او نمی تواند برای مدت زیادی از جذبه ی شاعرانه بهره گیرد. کیتس نظریه ی "اوج خودبینی " وردزورث را مردود می شمارد، زیرا به گمان او "شاعر ناشاعرانه- ترین آفریده ی خداوند است" زیرا شاعر راستین فاقد خود خویشتن نفسانی است. کیتس در مقایسه با سایر شاعران رمانتیک انگلیسی کمتر خودگرا و بیشتر عینی ست. این پایان نامه نمایان گرآن است که کیتس در قصاید و اشعار روایتی خود، تلاش می کند تا بازیبایی ملموس طبیعت هویتی یگانه یابد و به بلبل، گلدان یونانی، پاییز، سای کی، لی میا، بانوی زیبای نامهربان و غیره همشناسه شود. او با تعلیق خود خویشتن و با شخصیت زدایی در پی وحدت با جوهر مضمون خویش است.او پیوسته می کوشد تا شاعری باشد که نوشدارو بر دنیا می ریزد، نه خیالبافی که انسان ها را آزار میدهد و بر می انگیزد. در سروده های کیتس اندیشه واقعیت و خودزدایی همانندند. او یک رویا بین آفریننده است که واقعیت را به آرمان دگرگون می کند.خودزدایی و عینی شدن شاعر هدف این رساله است.
خدیجه اکبری زاده امرالله ابجدیان
این رساله نگرش های ژیله دلوز، فیلسوف فقید فرانسوی، در باب جنبه های افرینش "تکرار متفاوت" ایده ی تاریکی مکاشفه را برای بررسی رمان قلب تاریکی (1902) جوزف کانرد و فیلم بازگشت کنونی مکاشفه(2001) به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا را به کار گرفته است. این دو اثر، هر کدام به گونه ای متفاوت، ایده ی تاریکی را تکرار می کنند. هر دو اثر عناصر مجازی مکاشفه ی تاریکی را زیر سوال می برند و پایان یافتن دنیا را پیامد پروژه های پوچ امپریالیستی می دانند. پافشاری غایی دلوز بر رها سازی زمان و مکان از طریق یک اثر هنری است که در ان افرینش وابستگی با دیگر حالات زندگی و تفاوت مثبت و سیروره به دور از نگرش های مکانی، اخلاقی، شخصی و یا داورگونه نمایان است. این رساله حدود "خطوط پرواز" رمان کانرد و فیلم کاپولا و نحوه ی این افرینش را نیز بررسی کرده است. از انجا که شرایط افرینش از دید دلوز، متنوع و الزاما وابسته به یکدیگر هستند، این رساله به ناچار از تنوع گسترده ی اصطلاحات دلوز به مانند "دریافت فراحسی یا مستقیم،" "ایده های چالش برانگیز،" "ایده ی رنگ،" "دیاگرام سیروره،": رایطه ی پویا بین ساختارهای مجازی/واقعی/ حقیقی، "افرینش قلمرو،" "خارج شدن کامل از یک قلمرو،" "خطوط پرواز،" "انگاره ی حرکت،" و "انگاره ی زمان" استفاده کرده تا رویه ی تجربی سیروره و موانعی را که رمان و فیلم با ان روبروست، بررسی کند. برای بحث در باب افرینش تفاوت و یا جلوگیری از خلق خطوط پرواز در این دو اثر، باید از ایده های چالش برانگیز نور و تاریکی و عناصر سازمان دهنده ی ان ها اگاه بود. اگر مفاهیم دلوز در باب مجازی/فعلیت در برابر واقعی/ممکن را نادیده بگیریم، نمی توانیم مفهوم ایده و گرایش های نامحسوس ان را گستره ی زمان و مکان دریابیم. اقتباس،در اینجا، ایده ی تاریکی، زمان و مکان را چنان گسترش می دهد که تمام گذشته ی مجازی می تواند در حال و اینده ذوب شود. بسته به چگونگی افرینش تفاوتها و یا جلوگیری از خلق ان ها در اثر، این انگاره ی مستقیم از زمان می تواند پرسش های پیش امده در باب نگرش های متعصبانه را که به ایده ای وابسته کرده اند، پاسخ دهد و یا پیچیده ترنماید.
خاطره تنوری امرالله ابجدیان
درونمایه و قالب تراژدی پیوسته دستخوش دگرگونی های چشمگیر بوده است ولی نهاد آن هرگز تغییر نیافته است . تراژدی بررسی نهاد بشر و بزرگی و توان قهرمان تراژدی است . تراژدی در حقیقت رویارویی اراده انسان و سرنوشت را به انگار می کشد. انسان سودای گذر از موانع را در سر می پروراند، بیخبر از اینکه نیروهایی درکارند که زنجیر بر پای او می نهند. اما شکست از بزرگی او نمی کاهد. آنچه قهرمان تراژدی را از دیگر مردمان متمایز می سازد، انگیزه های توانای او در پی گیری آرمان هاست . این رساله به بررسی سه تراژدی از سه روزگار گونه گون به عنوان نمونه پرداخته و کوشیده است تا نشان دهد که هر سه دارای نهادی یکسانند. ادیپ شهریار، شاه لیر و مرگ فروشنده هر کدام بعنوان اثری منحصر به فرد، شیوه خاص ارائه مطالب خود را دارند و شخصیت قهرمان خود را به گونه ای ویژه آشکار می سازند، اما همگی با به تصویر کشیدن نهاد انسان مرزهای زمان و مکان را در هم می شکنند. مقایسه این سه تراژدی بیانگر این حقیقت شگفت آور است که همه در مورد عواطف بنیادین بشر داد سخن داده اند تا نیازی جهانی را برآورده سازند. ادیپ ، لیر و ویلی لومن، به عنوان نمونه هایی از قهرمانان تراژدی، کم و بیش با یکدیگر همسانند. این رساله بر این باور است که با وجود تمامی گفتارها در مورد ناهمگنی تراژدی نوین با تراژدی باستان یا شکسپیری، سده ی بیستم همان اندازه توان آفرینش تراژدی را دارد که سده های پیشین. زیرا رویارویی انسان و سرنوشت پیوسته برای بشر از اهمیت والایی برخوردار بوده است . قهرمان در مرگ فروشنده انسانی است نه چندان برجسته، با این وجود این تراژدی در به نمایش نهادن بشر با ادیپ شهریارو شاه لیر برابری می کند. آنچه مهم است ژرفای فرود است چه از فرازی تخیلی و چه از فرازی راستین. تجربه های دردناکی گریبانگیر قهرمان ترادژی است اما او سرانجام به خرد و بینش می رسد. بنابراین، با تجلی بزرگی انسان، تراژدی نه نومیدی بلکه آرامش به بار می آورد و رفعت و شگفتی می آفریند.
ناصر نجفی تیره شبانکاره امرالله ابجدیان
این رساله، بررسی گسترش دیدگاه ادبی تنی سون در دوره های سه گانه روزگارادبی اوست . او نخست شیفته هنر برای هنر بود، اما به زودی دریافت که یک شاعر بزرگ باید دلسوز اجتماع خود باشد. در روزگار بلوغ شاعری او به یک شاعر اجتماعی تبدیل شد که شعرش نقدی بر زندگی بود.
محمدرضا قربانیان امرالله ابجدیان
جمیزجویس در رمان اتوبیوگرافی خود یعنی تصویری از یک هنرمند بعنوان یک مرد جوان، روند شکل گرفتن هنرمندی جوان نابالغ را به تصویر می کشد. در یولی سیز که موضوع مورد مطالعه این تحقیق می باشد، او روند تکامل هنرمندی نابالغ را به هنرمندی بالغ و با تحربه که فردی کامل و یگانه می باشد را به تصویر می کشد. با استفاده از نظریات کارل یونگ این پایان نامه تلاش دارد تا ثابت کند که نه تنها استیون به سوی آقا و خانم بلوم باز می گردد بلکه با آنها نیز متحد شده و تثلیث مقدس یک آفریننده (یولی سیز) را بوجود می آورد. در یولی سیز، بلوم و استیون کهن الگورهای قهرمانی هستند که جامعه فاسدی را که در آن زندگی می کنند مردود شمرده و به عنوان قهرمان با آن به مخالفت بر می خیزند تا انسانهایی مستقل و منفرد باشند. اشخاصی که به معیارهای عامه مردم همانانی که یونگ آنان را گروهی می نامد - تسلیم نمی شوند. استیون نیز تلاش می کند تا به یک انسان کامل و هنرمند تبدیل گردد. او نماد ناخودآگاه سرچشمه الهام هنری می باشد، مولی بلوم کهن الگوی مادربزرگ است . استیون، کهن الگوی فرزندی است که به پدر و مادر روحانی خود می پیوندد و در نقش کاتالیزور به آنها وحدت می بخشد. در فرآیند تفرد خود ضمیر ناخودآگاه، استیون و مولی، با ضمیر خودآگاه، بلوم، در فرآیندی دیالکتیکی در هم آمیخته و در نتیجه خود خویشتن و یا انسان کامل به وجود می آید. این مخلوق نو، کامل و الهی است . به بیانی دیگر در پایان یولی سیز ابرمرد از زبر مرد پدید می آید.
لیدا میرهاشمیان امرالله ابجدیان
انقلاب صنعتی در عصر ملکه ویکتوریا بنیان اجتماعی و اقتصادی جامعه انگلستان را دگرگون کرد. این دگرگونیها به گسترش طبقه متوسط و پیدایش اجتماعی منجر شد که خواهان جدیت ، نهی از منکر و تنبیه گنهکاران بود. با پیشرفت طبقه متوسط، رمان یکی از سرگرمیهای مطلوب شد. اجتماع عصر ملکه ویکتوریا که اصول اخلاقی طبقه متوسط بر آن جاکم بود، از رمان نویسان انتظار داشت که مربی و واعظ رفتار و آرمانهای طبقه متوسط باشند. رمان نویسان عصر ملکه ویکتوریا پیوسته بر خوانندگان خود بودند. زیرا بیشتر رمانها به صورت سریال در مجله ها منتشر می شدند. آنها ناچار بودند ارزشهای اخلاقی طبقه متوسط را پاس دارند و شخصیت های گنهکار را به سختی تنبیه کنند تا خواسته های اخلاقی خوانندگان برآورده شود. چارلز دیکنز، چرج الیوت و تامس هاردی از جمله رمان نویسان عصر ملکه ویکتوریا هستند و با وجود تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، همگی هرگونه لغزش اخلاقی را به شدت کیفر می دهند زیرا ناچار اصول عقاید عصر خود را رعایت کنند. این رساله نشان می دهند که تنبیه شخصیت های گنهکار در رمانهای عصر ملکه ویکتوریا شدیدتر از جرم کیفر آنهاست . جرم و کاستی های اخلاقی شخصیت های گنهکار که در رمانهای عصر ملکه ویکتوریا به شدت محکوم شده اند در رمانهای سده بیستم نادیده انگاشته می شوند. این رساله نشان می دهد که رمان نویسان عصر ملکه ویکتوریا آنقدر در تنبیه گنهکاران زیاده روی می کنند که خواننده با گنهکاران همدردی می کند و آنها را قربانیان اجتماع می انگارد. بدینگونه خواننده از سرگذشت رقت آن شخصیت ها غمگین و شگفت زده می شود.
لیلا رحیمی بهمنی امرالله ابجدیان
این پایان نامه ، که بررسی دقیق حساسیت به جنس زن در سه رمان هاردی است ، از تنش های ایدئولوژیکی و متافیزیکی مردسالاری در روزگار ملکه ویکتوریا پرده بر می دارد. شیوه ساختار زدایی پشتیبانی از حقوق زنها، دیدگاههای رسومی منتقدانی را واژگون می کند که زنها را موجودات جنسی محض می شمرند. رمانهای هاردی او را انسان مداری آزاده و پشتیبان حقوق زنها می نمایانند ، انسانی که از عقب افتادگی اجتماعی 7 حقوقی و فرهنگی زنها در سازمان مردسالاری پرده بر می دارد و هدفش آزادی زنهاست. قهرمان - زنان هاردی شخصیتی پیچیده دارند: آنها مصمم، مستقل و پویا هستند. آنها هم باکره و هم عشوه گرند ، هم پویا و هم قربانی اند، و بیش از شخصیت های مرد هاردی مصمم و چشم گوش بازند. آنها پایبند معیارهای روزگار ملکه ویکتوریا نیستند. قهرمان - زنان هاردی با سازمان مرد سالاری مبارزه می کنند، مبارزه ای که به آنها بزرگی می بخشد. برای منتقدان زن - محوری ، هاردی رمان نویسی برجسته است زیرا سکس برای هاردی خود توجیه خویش و سرچشمه دیگر ارزشهاست.
لاله اسحق زاده امرالله ابجدیان
این پایان نامه واکاوی آثار نمایشی سیموئل بکت در پرتو پسامدرنیسم است . مضمون بنیادی بحث بر ویژگی ها و جنبه هایی در آثار سیموئل بکت تکیه دارند که از رسوم ادبی و شیوه های سنتی پا فراتر نهاده ، از آنها جدا می شوند و ما را به سوی گرایشهای سنت ستیزی می کشانند.
داود خزایی امرالله ابجدیان
این پایان نامه واکاوی دگرگونی نژادگی در قهرمانان تراژیک و وجود عناصر پوچی در چهار تراژدی بزرگ شکسپیر است. قهرمانان شکسپیری ایستا نیستند بلکه دگرگونی پذیر و پویا می باشند. آنان در مسیر کنش نمایشنامه، به حلقه ی فروردین زنجیر بزرگ هستی فرو می افتند و در این فرود، خرد، انسانیت، بزرگی، هویت و دلاوری، خود را از کف می دهند. فرود آنان که گویای فرو افتادن انسان است، با فروپاشی نظم در کشور و صحنه ی گیتی همراه می شود و این سیر تا پایان نمایشنامه که نظم بر جای خویش آرام می گیرد، دوام دارد. زمان نیز که عنصر مهمی در تراژدی های شکسپیر است، بر اساس اثر آن بر شخصیت های تراژیک، بررسی شده است.هنگامی که قهرمانان تراژیک شکسپیر به فرود افتاده اند، زندگی را پوچ و بی معنا می بینند. این پوچی تنها به تراژدیهای شکسپیر محدود نمی شود. در تاتر پوچی امروز نیز، انسان، زندگی را پوچ و نامفهوم می یابد و اسیر چنگال زمام می گردد. بنابراین، می توان چنین نتیجه گرفت که شکسپیر یکی از پوج گرایان بزرگ در دنیای نمایش است.
فاطمه رضایی امرالله ابجدیان
این رساله بر فلسفه جرج الیوت در مورد پیامد اخلاقی کردار انسان بدانگونه که در رمان های او تشریح شده، استوار است. این فلسفه در سه رمان ادم بید، میدل مارچ، و سای لس مارنر پی گرفته شده و پرتعارض آن با فلسفه ی جبر و تفویض و اصول عقاید کلوین که بر سرنوشت از پیش تعیین شده استوار است، تاکید شده است. فصل نخست دیدگاه جرج الیوت در مقوله پیامد اخلاقی کردار انسان را بررسی می کند و عناصری را شرح می دهد که بر طرز فکر جرج الیوت اثر گذاشت، جرج الیوت فیلسوفی رمان نویس است که یکی از شخصیت های کلیدی اندیشه و فلسفه سده نوزدهم است. روگردانی او از عیسویت کلیسای انگلیس و رو آوردن او به دین انسانیت که بر عشق، همدردی و احساس تکیه دارد، به فلسفه پیامد اخلاقی کردار انسان انجامید. فصل های دوم تا چهارم به واکاوی سه رمان ادم بید، میدل مارچ، و سای لس مارنر می پردازد و بر مضمون پیامد اخلاقی کردار انسان پافشار می کند. جرج الیوت در هر سه رمان خود بر این باور است که انسان در برابر کردار نیک و بد خود مسئول است و باید پیامدهای اجتناب ناپذیر کردار خود را بپذیرد. جرج الیوت فلسفه اخلاقی خود را در رمان های خود بیان می دارد تا دیدگاه جهانی خوانندگان خود را گسترش دهد. او احساس می کند که مدیون انسانیت است و می کوشد تا همدردی، احساس وظیفه و احساسات انسانی خود را در خوانندگان خود برانگیزد.