نام پژوهشگر: محمدرضا تخشید

سیاست امنیتی آمریکا در خاورمیانه و اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1387
  طیبه خطیبی   محمدرضا تخشید

در دهه اخیر و بطور مشخص پس از حملات یازدهم سپتامبر اقداماتی در جهت گشایش فضای سیاسی در عربستان سعودی صورت گرفته است که افزایش اعضا و اختیارات مجلس مشورتی ، برگزاری انتخابات شهرداری ها، اصلاح نظام آموزشی، بهبود در وضعیت زنان و شیعیان، اصلاات در نظام قضایی، تشکیل سازمانهای حامی حقوق بشر، برگزاری کنفرانس های گفتگوی ملی و توسعه نهادهای صنفی و تخصصی از مهمترین آنهاست. پژوهش حاضر در پی بررسی چرایی این اقدامات است. به دلیل فرهنگ سیاسی ارزشی و غیر مشارکتی، ساختار اقتصادی رانتی و تسلط حکومت بر منابع سیاسی، مالی، آموزشی و رسانه ها که مانع ایجاد فضای سیاسی مناسب برای مشارکت می گردد هر گونه اقدامی برای اصلاح ساختار سیاسی به اراده هیات حاکمه باز می گردد. بنابراین گرچه عدم تناسب میان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی شرط لازمی را برای اصلاحات به وجود می آورد اما شرط کافی برای پذیرفتن مخاطلات اصلاح طلبی از سوی حاکمان نیست به ویژه که چالش اسلامگرایان رادیکال که برخی علمای وهابی نیز با آنها همراهند، مانعی در این راه است. بنابراین با توجه به این که اقدامات پس از یاده سپتامبر و تاکید آمریکا بر ترویج دموکراسی در خاورمیانه صورت گرفته و با در نظر گرفتن همکاری دیرینه و روابط نزدیک آمریکا و عربستان سعودی، سیاست های امنیتی آمریکا در خاورمیانه به عنوان فرضیه اصلی این پژوهش و شرط کافی انجام این اقدامات اصلاحی مطرح شد سپس توضیح خواهیم داد که چگونه پس از یازدهم سپتمبر پیوندی میان سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و امنیت ملی آمریکا به وجود آمد و مبارزه با تروریزم در اولویت اهداف سیاست خارجی قرار گرفت و از آنجا که ترویج دموکراسی از راههای مبارزه با تروریزم است و با توجه به ایده های نو محافظه کاران که صلح دموکراتیک را برای پدید آوردن فضای مناسب برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه ضروری می دانستند، ترویج دموکراسی یکی از محورهای عمده سیاست امنیتی آمریکا در خاورمیانه در دوران جورج بوش شد. پژوهش با نقدی بر سیاست ترویج دموکراسی به پایان می رسد.

امنیت هستی شناختی و رویکرد تعارضی ج.ا.ایران نسبت به اسرائیل (2010-1979)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1390
  امیررضا حجتی   ابومحمد عسگرخانی

پس از انقلاب اسلامی ایران در 1957، روابط ایران و اسرائیل به تعارضی آشکار کشانده شد. ایرانِ جدید اسرائیل را به رسمیت نشناخت و آن را غده ای سرطانی نامید که می بایست از بین برود. در طول سی سال نخست پس از انقلاب اسلامی، ایران و اسرائیل هر کدام یکدیگر را بزرگ ترین دشمن و تهدید امنیتی خود پنداشته اند. با توجه به روابط نزدیک و اتحاد عملی ایرانِ پیشا انقلاب و اسرائیل، این سوال پیش می آید چه عاملی تعارض جمهوری اسلامی ایران نسبت به اسرائیل را سبب شده است؟ با توجه به سوال اصلی، در بخش نخست نگاهی مختصر به روابط ایران و اسرائیل، از زمان پیدایش اسرائیل تا 2010 می-اندازیم. سپس دو فرضیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و نقض حقوق مسلمانان به عنوان فرضیه های رقیب و امنیت هستی شناختی جمهوری اسلامی ایران به عنوان فرضیه اصلی مورد بررسی قرار می گیرند و بیان خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران هویتی سه گانه دارد؛ هویت ملی- تاریخی، اسلامی و انقلابی. استدلال خواهد شد که امنیت هستی شناختی جمهوری اسلامی ایران ریشه در ماهیت و هویت انقلابی این کشور دارد و هویت انقلابی جمهوری اسلامی به عنوان راهبر اصلی دو مفهوم منافع ملی و مصالح اسلامی است که دو شاخصه دارد: آمریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی. بر همین اساس استدلال شده است که عامل اصلی شکل دهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی، امنیت هستی شناختی است که ریشه در هویت انقلابی این کشور دارد؛ هویتی که خود دو پایه داخلی (مخالفت با برنامه های پهلوی در داخل) و خارجی (بیگانه ستیزی؛ آمریکا و اسرائیل ستیزی) دارد. بر این اساس، استدلال شده است که تعارض جمهوری اسلامی با اسرائیل نیز ناشی از امنیت هستی شناختی این کشور است و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس مفهوم امنیت هستی شناختی می تواند تبیین کننده رفتار و جهت گیری های متفاوت این کشور در موارد مشابه باشد.

استفاده سیاسی و ابزاری روسیه از انرژی و تنش با اتحادیه اروپا (2010-2000)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1390
  منصور بخشی باشیرات   محمدرضا تخشید

افزایش روز افزون مصرف انرژی و نیز عدم کشف منابع جایگزین سوخت های فسیلی از دغدغه-های عمده کشورهای صنعتی جهان است. اهمیت حیاتی نفت و گاز باعث شده است تا کنترل آن به عنوان یکی از عناصر اصلی قدرت در عرصه جهانی مورد توجه دائمی قدرت های بزرگ باشد. به همین دلیل روسیه در پی تسلط بر منابع انرژی به عنوان اهرم سیاسی است و همین مسئله موجب نگرانی اتحادیه اروپا شده است. زمانی نگرانی اتحادیه اروپا افزایش می یابد که در نظر داشته باشیم روند وابستگی اتحادیه اروپا به روسیه در حال افزایش است. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چه علل و عواملی موجب شکاف و تنش در روابط روسیه و اتحادیه اروپا شده است؟ به منظور پاسخگویی به این سوال عوامل ایجاد تنش میان روسیه و اتحادیه اروپا در دو فرضیه رقیب با عنوان دموکراسی و نقض حقوق بشر و پروژه پیشروی ناتو به سمت شرق و در فرضیه اصلی با عنوان استفاده سیاسی و ابزاری روسیه از انرژی مورد بررسی قرار گرفته تا پاسخی روشن به چرایی تنش میان این دو قدرت بزرگ داده شود، که در نهایت نیز با توجه به بررسی های انجام شده، استفاده ابزاری از انرژی توسط روسیه علت اصلی تنش با اتحادیه اروپا تشخیص داده شد.

نقض حقوق مدنی و سیاسی در عربستان سعودی و پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1390
  روح الله قادری کنگاوری   نسرین مصفا

تروریسم بشدت از ابهام، آشفتگی، سرگشتگی و در واقع بحران معنایی، معرفت شناختی و روش شناختی رنج می برد. استدلال می شود که هرگز نمی توان علت تروریسم را محدود و محصور در یک عامل و متغیر دانست. یک اشتباه رایج و متداول این است که ریشه تروریسم را فقط به یک عامل منتسب بدانیم. به این ترتیب حل ریشه ای معضل تروریسم در گرو فهم درست و حل درست و منطقی علتها و نه معلول ها است، چرا که همواره بر این اعتقاد بوده و هستیم که تروریسم پدیداری واکنشی – و نه کنشی محض و مجرد است و تا ریشه های علی آن شناسایی و ریشه کن نشود. اتخاذ و اعمال هر گونه راهبرد ضد تروریستی نتیجه و محصولی جز رشد و گسترش – افقی و عمودی – این پدیده شوم و نفرت انگیز نخواهد داشت. البته تا کنون مطالعات بسیاری در مورد ریشه های تروریسم و چگونگی مقابله با آن صورت پذیرفته ، اما غالبا احساسات، تعصبات، سوگیری ها و تعلق خاطرها به جای خرد و منطق بر چنین مطالعاتی غالب و حاکم بوده است. اهمیت پدیده تروریسم و ضرورت پژوهش درباره شناخت ماهیت آن در حال حاضر از آن جهت است که این پدیده ، جدی ترین شکل تحولات فردی-اجتماعی در دنیای کنونی است که سرنوشت دولتها و ملتها را به گونه ای دیگر رقم می زند. با این وجود هیچ نظریه ای وجود ندارد که بتواند ادعای دستیابی به تمام حقیقت را داشته باشد. لذا هیچ نظریه ای نتوانسته و نمی تواند به عنوان مدل تبیینی و تشریحی برای انواع خشونت مورد تأیید قرارگیرد. احتمالا تنوع و تکثر رفتارهایی که به عنوان خشونت محصوب می شوند، مانعی ذاتی در برابر یک نظریه کلی ایجاد می نماید. مسلما فهم تروریسم را نمی توان جدا از ساختار و نظامی که بر جهان حاکم است مورد مطالعه قرار داد. آنچه تنور فعالیتهای تروریستی را گرم نگه داشته، تبعیض های محسوس و معیارهای دوگانه در جامعه جهانی نسبت به برخی جوامع و فرهنگ ها است که این امر خود زمینه و بستری را برای پرورش و تکثیر عقده ها و عقیده های تاریخی تروریست ها و حتی انحراف افکار عمومی به سمت حمایت از اقدامات تروریستی فراهم می آورد. از این دیدگاه "تروریسم برآیند انباشت عقده ها و عقیده های سرکوب شده تاریخی است." به عبارت دیگر " تروریسم-بیش و پیش از هر چیز- معلول است نه علت " . اما به هر صورت " تروریست، تروریست است" و به همان اندازه محکوم، مطرود و غیر قابل تحمل. مسأله اصلی پایان نامه حاضر این است که علت یا علل اصلی پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده و به عبارت دقیق تر تغییر سمت گیری و جهت گیری ضد آمریکایی القاعده – از دهه 1990 تا 2010 چه بوده است؟ بر اساس این سوال اصلی سه فرضیه به شرح ذیل مطرح شده است : 1- فرآیند جهانی شدن باعث پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده شده است. 2- وهابیت و آموزه های سلفی گری باعث پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده شده است. 3- نقض حقوق مدنی و سیاسی در عربستان سعودی- با تأکید بر حق تعیین سرنوشت (قاعده نفی سبیل) باعث پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده، نقض حقوق مدنی و سیاسی درعربستان سعودی به طور اعم و نقض حقوق تعیین سرنوشت که در چارچوب و بستر حقوق مدنی و سیاسی قابل تحلیل است، و قاعده نفی سبیل به طور اخص و ویژه بوده است. ب) جهانی شدن بیش و پیش از آن که علت پیدایش تروریسم به طور اعم و تروریسم القاعده ای به طور اخص باشد، باعث رشد و گسترش وحشت پراکنی و عضوگیری تروریسم گردیده است. ج)وهابیت و آموزه های سلفی گری عامل موثری در رشد و گسترش تروریسم القاعده ای و تئوریزه نمودن اندیشه های اسلام سیاسی با قرائت و روایت القاعده ای بوده است . لازم به ذکر است که از نظر این دانش پژوه رابطه اسلام و حقوق بشر،عموم و خصوص من وجه است و نه عموم و خصوص مطلق یا دو دیدگاه افراطی و رادیکال تساوی و تباین، اما رابطه اسلام و تروریسم را رابطه ای مبتنی بر تباین می دانیم. از طرفی رابطه حقوق بشر و تروریسم بدین صورت است که تروریسم مولود و مولد نقض حقوق بشر است و مبارزه با تروریسم نیز مشتول نقض حقوق بشر گردیده است. به همین خاطر هر روز شاهد رشد و گسترش افقی و عمودی تروریسم هستیم. چون استراتژی مبارزه با تروریسم غرب از ابتدا و تاکنون برخورد با معلول بوده نه علت یا علتهای آن. در جهت بررسی علت پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده، در این پژوهش ابتدا کلیاتی در مورد معنا و مفهوم حقوق بشر، تروریسم و ارتباط این دو با هم و با اسلام، و سپس چارچوب نظری تحقیق ارائه خواهد شد. منطق گنجاندن این دو بخش در رساله به این خاطر است که چون یکی از اهداف این دانش پژوه نشان داد ارتباط و پیوستگی مفهومی دو مفهوم قرآنی و حقوق بشری (یعنی از قاعده نفی سبیل تا حق تعیین سرنوشت) است، ابتدا می بایستی مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی این بحث در ابتدای کار کاملا مشخص و بطور شفاف مورد تحلیل قرار گیرد. در غیر اینصورت مخاطب نخواهد توانست با موضوع این رساله ارتباط منطقی و فهم مشترک بین الاذهانی برقرار نماید. در واقع هدف اصلی اینجانب از بیان کلیات، نشان دادن این واقعیت است که به رغم تضاد هستی شناسانه و انسان شناسانه میان دو نظام حقوق بشری اسلام و غرب، در کلیت اصول سیاسی حقوق بشر مثل حق تعیین سرنوشت (و حق حیات شایسته، حق آزادی، حق امنیت، ممنوعیت شکنجه، ممنوعیت مجازات و هر گونه رفتار مظلومانه، و ممنوعیت رفتار برخلاف شئون انسانیت) مشترک هستند. در بخش چارچوب نظری سعی شده تا به ریشه ها و مبانی نظری (فهم) تروریسم به طور اعم و تروریسم ضد آمریکایی القاعده به طور اخص اشاره گردد. در ادامه بحث طی دو بهره مجزا به بررسی محتوای این پایان نامه می پردازیم . در بهره نخست، فرضیه های جایگزین اول و دوم یعنی "جهانی شدن" و "وهابیت" را مورد بررسی و تحلیل می پردازیم. در بهره دوم متغیر مستقل اصلی (نقض حقوق مدنی و سیاسی) و متغیر وابسته (پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده) مورد واکاوی و مطالعه قرار خواهد گرفت. این بخش در واقع بخش اصلی رساله را پوشش خواهد داد. در فصل اول پس از شناخت ساختار سیاسی-مذهبی عربستان سعودی که ذاتأ تبعیض آمیز و در تقابل با موازین شناخته شده حقوق بشری است، به دو گزارش سالانه آزادی مذهبی بین المللی و گزارش عفو بین الملل اشاره می شود که بیانگر واقعیت های سیاسی-اجتماعی نقض حقوق بشر به طور اعم و حقوق مدنی و سیاسی به طور اخص در عربستان سعودی است. سپس به موضوع اصلاحاتی که پس از حوادث تروریستی 11 سپتامبر 2001 در عربستان انجام پذیرفته یا در حال انجام است با تأکید بر نقش آمریکا اشاره می شود. در پایان این فصل به مسأله اصلی رساله یعنی جنگ دوم خلیج فارس و نقش حق تعیین سرنوشت (قاعده نفی سبیل) پس از ورود نیروهای آمریکایی به سرزمین حجاز می پردازیم. در فصل دوم نیز به بررسی دقیق متغیر وابسته یعنی پیدایش تروریسم ضد آمریکایی القاعده، ریشه ها و شاخصهای تروریسم ضد آمریکایی القاعده در عربستان سعودی و جایگاه آن در سیاست خارجی آمریکا در سه دوره متفاوت جنگ سرد، دهه 1990، پس از 11 سپتامبر می پردازیم. سپس رویکرد کلی و اصلی آمریکا در مواجهه با تروریسم و مناسبات آمریکا و عربستان سعودی با توجه به بحث تروریسم القاعده ای مورد بررسی قرار می گیرد. در نهایت طی یک نتیجه گیری کلی ضمن جمع بندی ارتباط علی میان متغیر مستقل و وابسته این رساله، پیشنهاداتی جهت مقابله و پیشگیری از تروریسم با تاکید بر برخورد با علت ها و نه معلولها ارائه خواهد شد.

هژمونی طلبی آمریکا و تلاش آمریکا برای ایجاد تحول در حقوق بین الملل توسل به زور: مطالعه موردی توسل به زور علیه عراق (2003)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1390
  روح الله طالبی آرانی   محمدرضا تخشید

هرچند حقوق بین الملل توسل‍ به زور از همان آغاز شکل گیریِ نظامِ حقوقی بین المللی هسته حقوق بین الملل بوده است، اما واقعیت این است که مدام به جالش کشیده شده است. متأخرترین و مشهودترین نمونه این وضعیت تکاپوی امریکا در قضیه حمله به عراق در سال 2003 بوده است. در این راستا، نوشتار حاضر کوشیده است با بهره گیری همزمان از تحلیلهای حقوقی و سیاسی و با انجام پژوهش تجربی ـ اثباتی، تلاش امریکا برای ایجاد تحول در حقوق بین الملل توسل به زور در حمله به عراق (2003) را تبیین نماید. در این میان، استدلال شد که هژمونی طلبی آمریکا علت اصلی فشار امریکا به شورای امنیت برای پذیرش تفسیر موسعِ فصل هفتم منشور در برخورد با عراق (2003) بوده است. در این رابطه، به نظر می رسد شاخص های هژمونی طلبی آمریکا در تعارض کامل با حقوق بین الملل توسل به زور قرار دارد. «رسالت‎گرایی»، «اولویت دادن پیشدستی به بازدارندگی»، و «یکجانبه‎گرایی» به عنوان شاخصهای هژمونی طلبی ایالات متحده همگی در تعارض کامل با حقوق بین الملل بوده اند. نتیجه این روند حرکت از حقوق بین الملل وستفالیایی به سوی حقوق بین الملل هژمونیک و به بیان بهتر، امریکایی است. پژوهشی که انجام آن در این راستا در آینده ضروری به نظر می آید، بررسی امکان و امتناع تلاشها برای مقابله با این روند است.

تاثیر جنبش راست مسیحی بر تهاجمی شدن راهبرد کلان آمریکا (2006-2002)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1390
  محمد جمشیدی   ناصر هادیان

با وقوع حوادث 11 سپتامبر 2001، استراتژی کلان دولت ایالات متحده به وضوح تهاجمی شد. بدین ترتیب، واشنگتن با تلفیق اهداف آرمانگرایانه و ابزارهای سخت عملا به یک هژمون تجدیدنظر طلب در نظام بین الملل تبدیل شد. در حالیکه غالبا در تبیین علل این تغییر رویکرد استراتژیک به متغیرهای سیستمیک رجوع می شود اما این پژوهش به دنبال آن است که با تمرکز بر محیط داخلی جامعه ایالات متحده این واقعیت را تبیین نماید. جنبش مذهبی و اجتماعی راست مسیحی یکی از بازیگران اصلی صحنه داخلی ایالات متحده محسوب می شود که اگرچه نقش آفرینی سیاسی آن به دوره ریگان و دهه 1980 بازمی گردد اما در دوره بوش پسر فعال ترین نقش را در تاریخ خود ایفا نموده است. این جنبش با داشتن پیوندهای متعدد شخصی و سازمانی با هیات حاکمه آمریکا در دوره بوش توانست نقش بسیار جدی در تهاجمی شدن پاسخ واشنگتن به حملات 11 سپتامبر بازی کند. این پایان نامه در بخش ها و فصل های متعدد به بررسی میزان و سازوکار اثرگذاری جنبش راست مسیحی بر مولفه های استراتژی کلان آمریکا در دوره پس از 11 سپتامبر می پردازد. بر این اساس آنچه از مجموعه بررسی ها در حوزه مبارزه با تروریسم، جنگ عراق، حمایت از اسرائیل، بازتعریف مفهوم اسلام به عنوان یک دین، سازمان ها و معاهدات بین المللی، و دموکراسی استنتاج می شود آنست که جنبش راست مسیحی در عین حمایت از تهاجمی شدن استراتژی کلان آمریکا موجب ایدئولوژیک شدن آن نیز شد و بدین ترتیب، با فاصله گرفتن واشنگتن از واقع گرایی و عقلانیت مبتنی بر هزینه- فایده، استراتژی تهاجمی را پیگیری کرد که نهایتا موجب از بین رفتن پشتوانه داخلی آن در ایالات متحده و شکست جمهوریخواهان در انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا در سال 2006 شد.

مدیریت بحران امنیت افغانستان توسط ایالات متحده آمریکا و قدرت یابی مجدد طالبان (2001-2011)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1391
  محمدموسی جعفری   محمدرضا تخشید

بیش از یک دهه از حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان با هدف مبارزه علیه تروریسم و تامین امنیت و ثبات در افغانستان می گذرد و علی رغم دستاوردهای اولیه در شکست و اضمحلال طالبان، با روند بازیابی قدرت مجدد آنها در نیمه دوم دهه اخیر، سئوالات و ابهامات جدی در مورد عملکرد ایالات متحده آمریکا در جنگ افغانستان پدید آورده است و پژوهش حاضر نیز برای پاسخ به این سئوال انجام گرفته است؛ « ایالات متحده آمریکا در مدیریت بحران امنیت افغانستان و بازیابی قدرت مجدد طالبان در فاصله سالهای 2001 تا 2011 چه نقشی داشته است؟" فصل اول پژوهش به بیان مسأله و کلیات پژوهش اختصاص دارد و پس از این فصل، پژوهش در سه بهره و در مجموع هشت فصل تهیه و تنظیم شده است. بهره نخست شامل سه فصل می باشد؛ در این بهره به طور کل بررسی چارچوب تئوریک و مفهومی پژوهش صورت می گیرد؛ در فصل دوم پشتوانه نظری عملکرد ایالات متحد? آمریکا در حمله نظامی به افغانستان و استمرار حضور نظامی در این کشور مورد ارزیابی قرار می گیرد. در فصل سوم کلیاتی در خصوص سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، منطقه و رویکردهای موجود در ترسیم سیاست خارجی آمریکا ارائه می شود و بررسی رویکرد جدید در سیاست خارجی آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر در تقابل با تهدید تروریسم و طرح جنگ پیش دستانه مورد پژوهش قرار می گیرد. فصل چهارم به کلیاتی از وضعیت افغانستان پس از حادثه 11 سپتامبر می پردازد. در بهره دوم دو فرضیه رقیب پژوهش که از منابع و ادبیات موجود در تبیین ناکامی مدیریت بحران امنیت در افغانستان بدست آمد مورد آزمون قرار می گیرد؛ پایبندی پاکستان و همراهی این کشور با ایالات متحده آمریکا در مبارزه علیه تروریسم و انجام تعهداتش در این راستا و بازسازی نامتوازن در افغانستان وتاثیر آن بر ناامنی در این کشور در فصل های پنج و شش پایان نامه مورد بررسی و آزمون قرار میهگیرد. در بهره سوم، فرضیه اصلی پژوهش مورد ارزیابی قرار می گیرد. این بهره مشتمل بر دو فصل می باشد. فصل هفتم پژوهش به بررسی نقش و جایگاه ایالات متحده آمریکا در نظام بین الملل پس از حادثه 11 سپتامبر و به چالش کشیده شدن توسط تروریسم اختصاص دارد. در این بخش عملکرد آمریکا در تحصیل و حفظ موازنه قدرت بر مبنای رویکردهای تهاجمی به تفصیل مورد ارزیابی قرار می گیرد. بخش دوم (فصل هشتم) به تحلیل وضعیت امنیت افغانستان در شرایط رقابت و سیاست های تهاجمی ایالات متحده آمریکا اختصاص دارد.

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و موانع برقراری روابط با ایالات متحده، 84-1376
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1389
  سیروس فیضی   محمدرضا تخشید

یکی از مهم ترین حوزه های روابط خارجی ایران، مسئله داشتن رابطه با ایالات متحده با ملاحظه حیاتی بودن اهداف و پیامدهایش است. در دوران شاه دو کشور روابط بسیار نزدیکی داشتند، اما در دوران جمهوری اسلامی وضعیت عدم رابطه و حتی سطوحی از تنش تجربه کرده اند. با این اوصاف، در این دو دوره متفاوت، ایالات متحده نشان داده که تقریباً تأثیرگذارترین قدرت بزرگ بر کل فراگرد سیاست خارجی ایران است. در خلال بیش از سه دهه از استقرار جمهوری اسلامی، دوران ریاست جمهوری خاتمی که با دوران ریاست جمهوری کلینتون در ایالات متحده مصادف شد، شاید دورانی بود که دو طرف از بیشترین آمادگی و فرصت برای عادی نمودن روابط برخوردار بودند. با این اوصاف، روابط دو کشور عادی نشد. با توجه به اینکه دو کشور به دلایل مختلف از جمله الزامات استراتژیک منطقه ای و جهانی، نیاز به همکاری اقتصادی گسترده، و نیز علائق تمدنی برتر به داشتن روابط با همدیگر نیاز دارند، عادی نشدن این روابط مسئله مهمی به نظر می رسد که این رساله به آن پرداخته است. در پاسخ، رساله عوامل متعددی از جمله آمریکاستیزی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، انعطاف ناپذیری ایالات متحده، و عوامل تأثیرگذار در محیط روابط دو کشور را در قالب فصل های متعدد پژوهش بررسی می کند.

رقابت برای کسب هژمونی منطقه ای و روابط تنش آلود ایران و عربستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1390
  امیرعلی جعفری   محمدرضا تخشید

موضوع تحقیق حاضر، تجزیه و تحلیل روابط ایران و عربستان و تنش های موجود میان این دو کشور است. پژوهشگر قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که علت اصلی تنش در روابط جمهوری اسلامی و عربستان سعودی چیست. هدف اصلی این پژوهش، بررسی و علت های مادی و عینی تنش در روابط ایران و عربستان و ارزیابی آن بر مبنای ساختار روابط بین الملل است. در پژوهش هایی که در آنها روابط ایران و عربستان مورد تحلیل قرار گرفته است، محققین به طور عمده دو علت را در پاسخ به چرایی تنش روابط دو کشور مورد توجه قرار داده اند. نخست اختلافات ایدئولوژیک و مذهبی که از ماهیت و هویت متفاوت و متضاد نظام های سیاسی دو کشور ناشی می شود و دوم نقش ایالات متحده آمریکا و روابط استراتژیک این کشور با عربستان سعودی و در عین حال خصومت ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران. لیکن پژوهش حاضر بر این نظر است که اگرچه دلایل و علت های مذکور یعنی اختلافات هویتی و ماهیتی نظام های دو کشور و همچنین نقش ایالات متحده در ایجاد تنش میان ایران و عربستان بی تأثیر نیست، اما نمی توان آنها را علت اصلی روابط تنش آلود دو کشور دانست. این پژوهش علت اصلی این مسئله را رقابت دو کشور برای تبدیل شدن به هژمون منطقه ای می داند. طبق این پژوهش کشورهای عراق، لبنان، فلسطین، بحرین، و همچنین سرمایه گذاری های تسلیحاتی حوزه های اصلی رقابت میان ایران و عربستان است. بنابراین از این پژوهش با بررسی حوزه های متفاوت یاد شده رقابت چنین نتیجه گیری می شود که تنش همواره در روابط ایران و عربستان فارغ از تضادها، اختلافات هویتی، نقش و رابطه ایالات متحده آمریکا در مقاطع مختلف تاریخی با این دوکشور، وجود داشته است و این دو کشور در سی و دو سال گذشته کوشیده اند از طریق افزایش نفوذ و قدرت خود، قدرت رقیب را کاهش دهند و به جایگاه هژمون منطقه ای دست یابند.

ایده آلیسم مذهبی و مناسبات خصمانه ی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل (1989-1979)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1386
  احسان مصباح   قاسم افتخاری

چکیده ندارد.

دگرگونی استراتژی ایالات متحده در مبارزه با تروریسم پس از 11 سپتامبر 2001
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1385
  یاسر میری   محمدرضا تخشید

چکیده ندارد.

هژمونی آمریکا و ناکامی اتحادیه اروپا در ایجاد یک هویت سیاسی-امنیتی مستقل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1388
  افشین شامیری شکفتی   -

چکیده ندارد.

تشدید فشار آمریکا و استراتژی های بازدارنده ج.ا. ایران (2007-2001)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1387
  علی باقری دولت آبادی   محمدرضا تخشید

چکیده ندارد.

مداخله گرایی آمریکا و تشدید منازعه ایران و آمریکا (2008-2001)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1387
  وحید عابدینی   محمدرضا تخشید

چکیده ندارد.

اقتدارگرایی سیاسی و پیدایی تروریسم در عربستان سعودی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1387
  فاطمه جلاییان مهری   داود فیرحی

چکیده ندارد.

هژمونی امریکا و گسترش ناتو به شرق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1387
  اعظم سعادتمند   محمدهادی سمتی

چکیده ندارد.

مقایسه نقش رهبری در نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1372
  فریدون اکبرزاده   محمدرضا تخشید

غایت این کار تحقیقی، مقایسه نقش رهبری در نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی بوده و در این خصوص سوالاتی مطرح شد. فصول چهارگانه پایان نامه عمل مقایسه را با استفاده از متغیرهای "ایدئولوگ " و "بسیج گر" و "مدیر" انجام داد. و به سوالات مذکور در مقدمه نیز در فصل چهارم پاسخ داده شد. حال با عنایت به مباحث مذکور در فصل پیشین و به منظور اثبات فرضیه پایان نامه، می توان نتیجه گرفت که : الف - در نهضت مشروطیت به دلیل : 1 - حاکمیت یک جریان فکری بر نهضت یعنی ایدئولوژی ناسیونالیزم که توسط روشنفکران تبلیغ می شد. 2 - تعدد رهبران روحانی که فرماندهی عملیات نهضت را عهده دار بودند. 3 - کنترل اوضاع توسط روشنفکران و کنار زدن تدریجی روحانیون در مرحله بعد از پیروزی . رهبری از نوع دسته جمعی بود ولی ب - در انقلاب اسلامی به دلیل : 1 - تدوین و ترسیم ایدئولوژی انقلاب توسط امام خمینی 2 - فرماندهی عملیات انقلاب در دو مرحله (1341-43) و (1356-57) توسط امام خمینی 3 - کنترل اوضاع پس از پیروزی توسط امام خمینی رهبری از نوع فردی بود. بنابراین تعدد رهبری در نهضت مشروطیت و وجود تعارض بین آنها و تلاش یکی برای کنار زدن دیگری، سرانجام انحراف و شکست نهضت را به دنبال داشت . در حالی که در انقلاب اسلامی، رهبری در مراحل مختلف ، در اختیار یک نفر بود که این مهم، تداوم و پیروزی انقلاب را به دنبال داشت .