نام پژوهشگر: بهمن کیانی
زهرا کریمی محمدحسین ایران نژاد پاریزی
چکیده : شناخت شرایط رویشگاهی گونه های درختی و درختچه ای، زمینه ساز معرفی هر چه بهتر گونه ها و اعمال مدیریت بهینه در خصوص آنها است. هدف پژوهش بررسی شرایط رویشگاهی و تاثیرات برخی پارامترهای اکولوژیکی در پراکنش گونه انجیر وحشی (ficus johannis) در دو زیرحوزه مزرعه قبله و صادق آباد ( بخشی از کوهستان شیرکوه) می باشد. در این پژوهش شرایط اقلیمی با استفاده از اطلاعات نزدیکترین ایستگاه های هواشناسی و وضعیت خاک رویشگاه با برداشت نمونه ها و آنالیز فیزیکوشیمیایی مشخصه های هدایت الکتریکی عصاره اشباع، اسیدیته، آهک، بافت و درصد سنگریزه اندازه گیری شد. ضمن انجام مطالعه فلورستیک، با انجام آماربرداری به روش خط نمونه و برداشت 28 خط نمونه، وضعیت کمی و کیفی در دو زیرحوزه مورد مطالعه، مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس مطالعات فلورستیک انجام شده در رویشگاه مورد مطالعه تعداد 34 خانواده، 76 جنس و 90 گونه گیاهی در دو زیرحوزه مورد بررسی شناسایی گردید. تیره های compositae با 21 درصد (19 گونه) و labiatae با 11 درصد (10 گونه) به ترتیب بیشترین غنای گونه ای را در دو زیرحوزه مورد بررسی دارا هستند. اشکال زیستی منطقه شامل کامفیت 55 گونه (61%)، تروفیت و همی کریپتوفیت 10گونه (11%)، میکروفانروفیت 7 گونه (8%)، نانوفانروفیت 4 گونه (5%)، ژئوفیت 3 گونه (3%) و مزوفانروفیت1 گونه (1%) می باشد. از 90 گونه گیاهی موجود در منطقه 15 گونه گیاهی اندمیک ایران می باشد. اقلیم منطقه خشک معتدل و متوسط بارش سالیانه منطقه مورد مطالعه 177/4میلی متر و متوسط دمای سالیانه 14/4 درجه سانتی گراد تعیین گردید. نتایج خاک شناسی نشان داد که گونه انجیر وحشی در خاک های غیر شور تا کمی شور و قلیایی با ph8/39-7/74 و بافت شنی - لومی رشد می کند. یافته های این پژوهش در دو زیرحوزه مورد مطالعه نشان داد که انجیر وحشی گونه ای صخره-دوست و آب دوست می باشد و بیشتر در حاشیه دره ها (به دلیل رطوبت بیشتر) مشاهده شد. نتایج برآوردهای کمی برای قسمت های دارای پوشش گیاهی نشان داد در زیرحوزه مزرعه قبله به طور متوسط 46 پایه درختچه انجیر وحشی و متوسط درصد تاج پوشش این گونه 3/51% می-باشد. در زیرحوزه صادق آباد به طور متوسط 49 پایه درختچه انجیر وحشی و متوسط درصد تاج-پوشش این گونه 7/76% می باشد. نتایج بررسی مشخصه های کیفی گونه انجیر وحشی در دو زیرحوزه مورد مطالعه نشان داد که وضعیت کلی مشخصه های کیفی این گونه متوسط بود. عارضه خشکی سرشاخه در اکثر پایه های انجیر وحشی وجود دارد و از نظر مشخصه آسیب-دیدگی تنه اکثر پایه های انجیر وحشی سالم بودند.
بهمن کیانی اصغر فلاح
در این تحقیق با هدف تعیین روشهای فاصله ای که با دقت، صحت و سرعت مناسب بتوانند برآوردهایی از تراکم و تاج پوشش تاغزارها ارائه کنند، ابتدا دو قطعه 30 هکتاری در منطقه حفاظت شده سیاه کوه استان یزد که در قطعه اول تاغ (haloxylon ammodenderon c.a.mey) همراه با تک پایه هایی از اسکنبیل و در قطعه دوم تاغ خالص بود انتخاب و موقعیت تک تک درختان بعلاوه قطرهای تاج برای محاسبه تاج پوشش در هکتار ثبت گردید. به کمک نرم افزار arcgis نقشه موقعیت مکانی درختان تهیه و روشهای نمونه برداری فاصلهای اصلی و روشهای فرعی آنها (در مجموع 41 برآوردگر) اجرا شده و اقدام به محاسبه تراکم و تاج پوشش در هکتار برای روشهای مزبور گردید. نتایج حاصل با داده های واقعی حاصل آماربرداری 100 درصد مورد مقایسه قرار گرفت. مطالعه زمانی با تهیه یکسری ضرایب در کار زمینی و لحاظ نمودن آنها در اندازه گیری های انجام شده روی نقشه اجرا شد. بر اساس نتایج در منطقه اول با الگوی پراکنش تصادفی، روش فاصله ای زاویه منظم برای دومین فرد در برآورد تراکم و روش پنج درختی در برآورد تاج پوشش بیشترین صحت (اریبی نسبی به ترتیب 34/0 و 02/0- درصد) را نشان دادند. در قطعه دوم با الگوی پراکنش کپه ای، روشهای دو همسایه و ترانسکت با مساحت متغیر برای پنجمین فرد به ترتیب در برآورد تراکم و تاج پوشش (اریبی نسبی به ترتیب 21/0 و 34/0- درصد) صحیح ترین روشها بودند. در هر دو منطقه روشهای مبتنی بر اندازه گیری فاصله تا نزدیکترین فرد سریع تر از سایر روشها بودند. بررسی الگوی پراکنش با استفاده از 13 شاخص فاصله ای و کوادراتی نشان داد که الگوی پراکنش تاغ از تصادفی مایل به کپه ای در مناطق حاشیه کویر، تا کپه ای در کوهپایه ها متغیر است. همچنین بهترین شاخص ها برای تعیین الگوی پراکنش تاغ، شاخص های مربع تی، هولگیت، موریسیتا و تابع k رایپلی بودند. مونه بندی تاثیر زیادی در بهبود صحت روشهای فاصله ای نداشت اگرچه در برآورد تاج پوشش در نزد برخی روشها صحت را افزایش قابل توجهی داد. مقایسه دقت بر اساس معیار rmse نشان داد که روش زاویه منظم برای سومین فرد پس از روشهای پلات با مساحت ثابت و روشهای چند درختی دقیق ترین روش در برآورد تعداد در هکتار بود (میانگین نسبی مربعات خطا برابر 89/11 در منطقه اول و 46/23 در منطقه دوم). در خصوص تاج پوشش در هکتار روش مربع با نقطه مرکزی پس از روشهای پلات و چند درختی دقت بالاتر از سایرین داشت و پس از آن روشهای نقطه مشترک و روشهای ترکیبی قرار گرفتند (میانگین نسبی مربعات خطا برابر 3/35 در منطقه اول و 5/37 در منطقه دوم). از نظر معیار t × (e%)2 روشهای پنج درختی، ترانسکت با مساحت متغیر و زاویه منظم برای سومین فرد برای برآورد تعداد درهکتار و روشهای مربع با نقطه مرکزی و دومین همسایه نزدیک برای برآورد تاج پوشش در صدر قرار گرفتند. استفاده از الگوریتم تاپسیس نشان داد که در مجموع برای برآورد تراکم از بین روشهای فاصله ای، روشهای زاویه منظم برای سومین فرد و مربع تی پس از روشهای چند درختی و برای برآورد تاج پوشش روشهای مربع با نقطه مرکزی و چند درختی در این دو منطقه مناسب هستند.
رویا احقاقی حمیدرضا عظیم زاده
گونه های اسکنبیل از جمله مقاوم ترین گیاهان به خشکی و خشکسالی های طولانی هستند. این مطالعه با هدف، بررسی و شناسایی عوامل موثر در پراکنش و استقرار چهار گونه اسکنبیل طبسی (c.stenopterum)، اسکنبیل ایرانی (c. persicum)، اسکنبیل کرمانی (c. bungei) و اسکنبیل هفت بندی (c. polygonoides) در استان یزد صورت گرفت. ویژگی های ژئومورفولوژیکی، اقلیمی، ادافیکی و پوشش گیاهی در هر یک از رویشگاه های گونه های مورد مطالعه و برخی از شاخص های مقاومت به خشکی چهار گونه های اسکنبیل مورد مطالعه ، در دو مرحله قبل و بعد از آبیاری در شرایط صحرایی مورد اندازه گیری قرار گرفت. از لحاظ خصوصیات ژئومورفولوژیکی، بستر رشد هر چهار گونه اسکنبیل بستر های کم شیب و ماسه ای رودهای خشک شده می باشد. نتایج آزمایشات خاکشناسی نشان داد که هر چهار گونه اسکنبیل طالب خاکهای سبک نظیر لومی- شنی دارای گچ و آهک نسبتا زیاد، و ph نیمه قلیایی می باشند. میزان آهک موجود در رویشگاه اسکنبیل ایرانی و اسکنبیل طبسی اختلاف معنی داری با مقدار مربوطه در رویشگاه دو گونه دیگر نشان داد. مقدار گچ نیز در 3 رویشگاه متفاوت بود. تعداد روزهای یخبندان در رویشگاه اسکنبیل ایرانی و اسکنبیل طبسی نسبت به رویشگاه های اسکنبیل هفت بندی و کرمانی کمتر بوده و شرایط تنش سرما در رویشگاه این دو گونه کمتر مشهود می باشد. در مرحله قبل از آبیاری منفی ترین پتانسیل آب ، بیشترین میزان کلروفیل، ظرفیت نسبی آب و مقدار پرولین در اسکنبیل طبسی مشاهده شد. کمترین میزان قند های محلول، پتانسیل آب، میزان کلروفیل و ظرفیت نسبی آب در اسکنبیل هفت بندی اندازه گیری شد. آبیاری به طور معنی داری باعث کاهش پتانسیل آب در دو گونه اسکنبیل ایرانی و اسکنبیل طبسی شد. میزان پرولین نیز با آبیاری در هر چهار گونه کاهش یافت ولی این کاهش فقط در گونه اسکنبیل طبسی معنی دار بود. مقایسه نتایج دو مرحله قبل و بعد از آبیاری به وضوح فعال بودن سیستم تنظیم اسمزی در این گونه ها را نشان می دهد. همچنین نشان داد که پرولین در این سیستم نقش موثری دارد. کلمات کلیدی:calligonum ، پرولین، مقاومت به خشکی، گونه های بومی
نجمه قره چاهی سید مرتضی مرتضوی جهرمی
کلخونگ با نام علمی pistacia khinjuk در اکثر مناطق خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب کشور پراکنده می باشد و به دلیل مقاومت بسیار بالای آن در تحمل خشکی و سایر شرایط نامناسب محیطی از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار است. رویشگاه کلخونگ غدیرگه شهرستان نی ریز در استان فارس یکی از رویشگاه های طبیعی این گونه می باشد. در این تحقیق شرایط اکولوژیک حاکم بر رویشگاه و همچنین عوامل موثر بر نابودی تدریجی آن مورد بررسی قرار گرفت. اقلیم حاکم بر منطقه براساس روش دومارتن خشک و طبق روش آمبروژه خشک معتدل می باشد. به منظور بررسی ویژگی های خاک در دو منطقه قرق و خارج قرق، سه پروفیل حفر گردید و از هر یک سه نمونه خاک از اعماق 0-30، 30-60 و 60-90 سانتی متر برداشت شد. نتایج نشان داد بین پارامترهای اندازه گیری شده در دو منطقه اختلاف معنی دار نیست و تنها میزان ماده آلی معنی دار و در منطقه قرق بیشتر از خارج قرق می باشد. بافت خاک در تمامی اعماق از نوع شنی است. جهت بررسی ویژگی های کمی و کیفی درختان تعداد 50 اصله درخت در منطقه قرق و 20 اصله در خارج قرق انتخاب گردید و قطر برابر سینه، ارتفاع کل و سطح تاج پوشش اندازه گیری شد و اختلافات بین دو منطقه معنی دار نبود و حداکثر قطر برابر سینه و ارتفاع کل در منطقه قرق اندازه گیری شد که به ترتیب 08/59 سانتی متر و 1/7 متر بدست آمد. از نظر وضعیت کیفی، درختان در چهار طبقه درختان با تاج سالم، سرخشکیدگی کم، متوسط و زیاد قرار گرفتند. به منظور بررسی قوه نامیه بذر، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی و به صورت آزمایش دو فاکتوره انجام شد. فاکتورها شامل آب ژاول با غلظت های 5 و 50 درصد و خیساندن در آب به مدت 0،2، 6 و 12 ساعت بود و درصد جوانه زنی، سرعت جوانی و ضریب آلومتری در هر تیمار بدست آمد. عوامل موثر بر نابودی تدریجی رویشگاه در دو دسته ی عوامل طبیعی و انسانی مورد بررسی قرار گرفت. عوامل طبیعی عبارتند از تغییر در عوامل اکولوژیکی، کاهش سطح سفره آب زیرزمینی، خشک شدن دریاچه بختگان و آفات. عوامل انسانی مورد بررسی شامل چرای شدید و مداوم دام، بهره برداری بی رویه از درختان از زمان های گذشته، تخریب اراضی ملی و تبدیل به زمین های کشاورزی و بهره برداری از معادن می باشد. کلمات کلیدی: کلخونگ، شرایط اکولوژیک، عوامل موثر بر نابودی تدریجی، غدیرگه
مجید قربان زاده رحیم ملکنیا
به منظور بررسی عوامل موثر در مشارکت زنان در برنامه های حفاظتی جنگل های تحت مدیریت شرکت تعاونی آذر رود (سوادکوه مازندران) یک تحقیق پرسشنامه ای با درنظر گرفتن تعداد 101 نفر از زنان حاضر در حوضه شرکت مزبور اجرا شد. جهت تعیین مهم ترین متغیرهای موثر در مشارکت زنان، از آزمون مولفه های اصلی استفاده گردید. در نتیجه این تحلیل هفت مولفه اصلی شناسایی و تحت عناوین ویژگی های فردی، وضعیت اقتصادی، عضویت و آگاهی از مزایا شرکت تعاونی، وابستگی به شرکت تعاونی، استقلال نظر زنان از شوهرانشان جهت شرکت در برنامه های حفاظتی و نوع استفاده از جنگل نامگذاری شدند. این مولفه ها در مجموع 5/73 درصد واریانس داده ها را تبیین نمودند، مهترین محرکه های موثر در ایجاد این مولفه ها،محرکه های سن، مزایا، تحصیلات و زمین می باشند. تحلیل همبستگی برای بررسی ارتباط بین این متغیرها با متغیر تمایل به عنوان متغیر وابسته نشان داد که ارتباط معنی داری بین متغیرهای مزبور و تمایل به مشارکت وجود ندارد. تحلیل رگرسیون رتبه ای بین متغیر تمایل با دیگر متغیرهای مستقل رابطه معنی داری نشان داد، که متغیرهای برگزاری کلاس، مزایا ، انگیزه و استقلال نظر زن از شوهر مهمترین متغیرهای موثر در تمایل زنان به مشارکت در برنامه های حفاظتی ارزیابی شدند. آزمون من-ویتنی نشان داد اختلاف معنی داری بین افراد مجرد و متاهل و نیز بین افراد با سواد و بی سواد از نظر تمایل به مشارکت وجود ندارد. آزمون کروسکال والیس نشان داد نوع چشمداشت مردم از تعاونی تاثیری در انگیزه آنان برای مشارکت در برنامه های حفاظتی ندارد. میزان درآمد مردم جنگل نشین نیز اثری در تمایل آنها به مشارکت نداشت. بر اساس مذاکرات شفاهی مشخص شد که علیرغم تمامی کاستی ها همه زنان به امید داشتن درآمد یا شغل تمایل زیادی به مشارکت در برنامه های حفاظتی دارند. در مجموع می توان گفت مهم ترین عوامل تاثیرگذار در امر مشارکت زنان در برنامه-های حفاظتی شرکت تعاونی آذر رود، متغیرهای برگزاری کلاس های آموزشی- ترویجی، انگیزه افراد، مزایای حاصل از عضویت در تعاونی و استقلال نظرات زنان از شوهرانشان می باشند.مشارکت در هزاره سوم به عنوان یک ضرورت انکار ناپذیر به سرعت در حال افزایش است (moatiri, 2000). وجود مشارکت در تصمیم سازی حفاظتی می تواند عامل بسیار مهمی در موفقیت استراتژی های حفاظتی باشد (dolisca, 2006). مشارکت عبارت است از همکاری مردم با بخش دولتی در اداره ی اموری که در بحث جنگل، مدیریت و حفاظت درختان و اکوسیستم های جنگل را در بر می گیرد (memeni, 2011). در واقع مشارکت را می توان یک ارتباط مستمر دو سویه خواند که موجب ارتقای درک عمومی از ساز و کارهای مختلف مدیریتی گردد (حق ستان،1389). امروزه مشارکت جوامع محلی در جنگل داری یکی از مولفه های اصلی در برنامه های بین المللی حفاظت منابع طبیعی و سیاست جنگل در کشور های سراسر جهان است (erdogan, 2007). به طوری که سال 2011 را سال جهانی جنگل نامیدند تا به این شیوه و با برگزاری جلسات مختلف بتوانند بخشی از مشکلات جهانی جنگل را کاهش دهند. نتایج بررسی های مختلف نشان داده است که یکی از بهترین راه های حفاظت و نگهداری جنگل های جهان مشارکت مردم و ذی نفعان عنوان کرد. ایران از لحاظ جنگل در دسته کشورهای کم جنگل می باشد و با 12 میلیون هکتار نزدیک 7 درصد از سطح کشور را در بر می گیرد و حائض رتبه 43 در بین کشورهای دارای جنگل می باشد. با توجه به اهمیت جنگل-های هیرکانی از نظر کمی و کیفی، دیرینگی، تنوع زیستی بالا و ارزش های اقتصادی و اجتماعی این جنگل ها ضرورت دارد از کلیه امکانات و فرصت های موجود جهت حفظ این میراث گرانبها استفاده شود. بنابراین ضرورت دارد تا با به کارگیری اصول جنگلداری و بررسی نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت های اجرای این اصول در جنگل های هیرکانی این میراث جهانی حفظ و احیاء گردد و روش رسیدن به این هدف مشارکت بیشتر مردم در مدیریت منابع طبیعی می باشد (محرم نژاد، 1388). از جمله تهدیدها و نقاط ضعف اجرایی اصول جنگلداری حضور دام در جنگل، عدم توجه به تهیه و تولید محصولات فرعی جنگل، عدم مشارکت زنان و جوانان در مدیریت جنگل ها، قاچاق و برداشت بی رویه چوب، عدم توجه به سنت، فرهنگ و دانش بومی مرتبط با جنگل، عدم آگاهی تشکّل های زیست محیطی می باشد. براساس مطالعات صورت گرفته راهکارهایی به منظور ارتقای مدیریت پایدار جنگل های شمال پیشنهاد شده است که شامل: اصلاح و تکمیل طرح تجمیع جنگل نشینان، افزایش نقش و مشارکت مردمی، افزایش مشارکت بین المللی در امر مدیریت زیست محیطی جنگل های شمال (افزایش همکار ی های فنی و مالی)، اصلاح نظام آموزشی در ابعاد محلی در جهت تاکید بر مشارکت بیشتر مردم می باشد و انجام بهتر این موارد با تشکیل شرکت های تعاونی جنگل نشین صورت می گیرد (محرم نژاد، 1388). 1-2. اهمیت و ضرورت انجام تحقیق وضعیت حضور زنان در هر جامعه ای نشانگر میزان پیشرفت آن جامعه است و روز به روز تعداد بیشتری از اعضای جامعه به این اهمیت پی می برند (محمودیان، 1382). بدین منظور از دهه هفتاد میلادی مسائل مربوط به مشارکت همه جانبه زنان در فرآیند و برنامه های توسعه ملی به تدریج وارد دستور کار سازمان توسعه ملی و بین المللی شده است (سروش مهر، 1389). در مورد زنان روستایی این موضوع اهمیتی بیشتری دارد زیرا زن بودن در دنیای امروز به خودی خود احتمال بودن در دایره فقر را افزایش می دهد (chant, 2003). بر اساس گزارش بانک جهانی علاوه بر دستگاه های دولتی، بسیاری از سازمان های غیر دولتی مانند انجمن زنان مسلمان و انجمن زنان برای حفاظت محیط زیست و توسعه پایدار نیز برای بهبود جایگاه اقتصادی- اجتماعی زنان به ویژه در مناطق روستایی تلاش می کنند (worldbank, 1994). زنان بطور سنتی اولین شرکت کنندگان در دو سیستم کشاورزی و اگروفارستری بوده و به طور فزاینده ای در حرفه جنگلداری مورد توجه می باشند (erdogan, 2007). در میان به کارگیری زنان و دختران به عنوان 50 درصد از جمعیت فعال و پویا در روستاها با توجه به کمبود عوامل ترویجی و حفاظتی (در سطح عرصه های جنگلی جهت ارائه آموزش های لازم و انتقال اطلاعات به سایر اقشار مردم) بسیار مفید بوده و می تواند مشکل کمبود مروجین منابع طبیعی «به ویژه زنان» را حل کند (اعظمی، 1389). در کل دنیا این یک حقیقت انکار ناپذیر است که زنان و افراد فقیر نسبت به مردان و ثروتمندان دارای منافع کمتری هستند و شاید علت اصلی کمتر دخالت دادن زنان در مسائل مشارکتی و جلسات، کمبود سواد آنان می باشد (erdogan, 2007). بررسی های صورت گرفته در جنگل های کشور ترکیه نشان دهنده نقش زنان و مشارکت آنها در برنامه های حفاظتی می باشد و همچنین نقش زنان را در امر حفاظت و بهره برداری به شیوه آموزش و انتقال آن به سایر اقشار جامعه را لازم و مهم می دانند (erdogan, 2007). از طرفی در اصل 20 اظهارنامه ریو (rio) بیان شده است که زنان دارای نقش اساسی در مدیریت محیط زیست و توسعه آن می باشند و در اصول جنگلداری بیان براین مسأله تاکید شده است که مشارکت کامل زنان در همه تمامی مراحل مدیریت، حفاظت و توسعه پایدار جنگل باید به صورت فعالانه ترویج داده شود (erdogan, 2007). در ششمین کنگره ی جهانی جنگلداری در آنتالیای ترکیه بیشتر کشورهای حاضر بر ترویج طرح های مشارکتی جنگل، فرایند تصمیم گیری مشارکتی توسط تمامی ذینفعان و بهبود آموزش جنگلداری حرفه ای و کارکنان حرفه ای با تأکید خاصی بر نقش زنان و جوانان باشد، همچنین در بیانیه نهایی هفتمین کنگره ی جهانی جنگل داری در کبک کانادا کشورهای حاضر خواستار تشویق مشارکت های همگانی شامل زنان، مالکین جنگل، مردم بومی، سازمان های غیر دولتی، جوامع محلی، صنعت و آژانس های عمومی شدند (erdogan, 2007).
شکوه کوهی فایق اصغر مصلح آرانی
این پژوهش در تابستان 1391 در یک آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملأ تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. در این آزمایش نهالهای یکساله از نهالستان یزد تهیه و در همان محل با شرایط آب و هوایی یکسان تیماردهی شد. نهال های مورد نظر در تیمارهای صفر (شاهد)، 5 ،10 و 20 دسی زیمنس بر متر کلرید سدیم به صورت یک روز در میان محلول دهی شدند، محلول دهی شاهد نیز با آب مقطر صورت گرفت. اعمال تیمارها دو ماه طول کشید، سپس گونه های مورد نظر جهت انجام برخی آزمایش ها به آزمایشگاه انتقال داده شد. از شاخص های مورد بررسی در این پژوهش اندازه گیری مقدار پرولین به روش بیتس، قندهای محلول به روش کوچرت، کلروفیل با دستگاه کلروفیل سنج (spad)، سدیم و پتاسیم به روش فلیم فتومتری و محتوای رطوبت نسبی به روش یاماساکی و دیلنبورگ انجام شد. همچنین طول ریشه و ساقه با خط کش میلیمتری و وزن تر و خشک ریشه و ساقه با ترازوی sartarius (مدل 211bp) با دقت 001/0 اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت شوری مقدار پرولین و قندهای محلول در اندام های هوایی و زیرزمینی دو گیاه سنجد معمولی و زیتون تلخ به طور معنی داری افزایش یافت، به طوریکه در شوری 20 دسی زیمنس بر متر، مقدار پرولین برگ در گیاه زیتون تلخ نسبت به شاهد 13 برابر شد و کاربرد دو پیش تیمار نیتروپروسایدسدیم(snp) و سالیسیلیک اسید(sa) باعث کاهش مقدار پرولین در این غلظت شد، همچنین در گیاه سنجد، در شوری 20 دسی زیمنس بر متر، مقدار پرولین ریشه نسبت به شاهد 3 برابر شد و کاربرد دو ماده مذکور تأثیر معنی داری در مقدار پرولین در این غلظت ایجاد نکرد. همچنین با افزایش شوری، مقدار سدیم در برگ زیتون تلخ و ریشه سنجد به طور معنی داری در دو غلظت 10 و 20 دسی زیمنس بر متر افزایش یافت و کاربرد snp باعث کاهش جذب سدیم در غلظت 20 شد. در مقابل مقدار پتاسیم به طور معنی داری در اندام های هوایی و زیرزمینی زیتون تلخ و برگ سنجد کاهش یافت. در هر دو گیاه مذکور افزایش شوری در دو غلظت 10 و 20 باعث کاهش معنی دار مقدار کلروفیل نسبت به شاهد شد، که این کاهش در گیاه زیتون تلخ بیشتر از سنجد مشاهده شد. کاربرد سالیسیلیک اسید تأثیری در مقدار کلروفیل ایجاد نکرد ولی snp باعث افزایش مقدار کلروفیل در هر دو غلظت شد. با افزایش شوری وزن خشک ریشه و وزن تر دو گیاه کاهش معنی داری را نشان داد و کاربرد دو ماده مذکور باعث افزایش وزن تر و خشک شد. با توجه به آزمایشات صورت گرفته و مقایسه فاکتورهای رشدی از جمله وزن تر و خشک ریشه دو گیاه و همچنین مشاهدات صورت گرفته حین محلول دهی مشخص گردید که گیاه زیتون تلخ گیاهی حساس در برابر شوری 5 دسی زیمنس به بالا می باشد و در مقابل، سنجد گیاهی مقاوم به شوری به شمار می آید. پس می توانیم در اراضی شور نسبت به کاشت گیاه سنجد اقدام نماییم. دو ماده سالیسیلیک اسید و نیتروپروسایدسدیم نیز با بهبود بخشیدن فاکتورهای رشدی در هر دو گیاه توانستند تا حدودی از اثرات سوء تنش بکاهند، پس می توانیم در مناطق شور جهت مقاومت گیاه زیتون تلخ از سالیسیلیک اسید و نیتروپروساید سدیم استفاده کنیم.
مرضیه زمانی اصغر مصلح آرانی
که میزان قند در ریشه (سرو) در دو غلظت ds/m 10 و 20 افزایش یافت و کاربرد snp و sa باعث افزایش قند در غلظت ds/m 5 شد. با افزایش شوری تغییری در طول ریشه و کارتنوئید (سرو) ایجاد نشد. اما طول ساقه در غلظت ds/m 5 افزایش یافت و کاربرد sa در غلظت ds/m20 باعث افزایش طول ساقه شد و افزایش شوری، همچنین باعث کاهش وزن تر ساقه و ریشه در سرو شد. اما تغییری در مقدار رطوبت نسبی، پتاسیم برگ، سدیم ریشه، طول ساقه، وزن خشک ریشه و ساقه، وزن تر ریشه و ساقه، کارتنوئید و کلروفیل کاج ایجاد نشد. در مجموع کاج الدار گونه ای مقاوم در برابر تنش شوری ارزیابی گردید. همچنین سالیسیلیک اسید و نیترو پروساید سدیم در افزایش مقاومت به تنش شوری نقش مهمی داشتند. کلمات کلیدی : کاج الدار، سرو ناز، نیترو پروساید سدیم، سالیسیلیک اسید، شوری.
یونس گراوند محمد حسین ایران نژاد پاریزی
چکیده این تحقیق به منظور بررسی ساختار و الگوی پراکنش درختان بنه در دو منطقه قرق و تحت چرا در منطقه حفاظت شده باغ شادی صورت گرفت. داشتن اطلاعات کافی در رابطه با ساختار گونه های درختی برای مدیریت صحیح اکوسیستم های جنگلی ضروری می باشد. آگاهی از الگوی پراکنش گیاهی در هر منطقه نیز از ضروریات و مقدمات بررسی پوشش گیاهی به حساب می آید. در این مطالعه از روش آماربرداری با قطعات نمونه دارای مساحت ثابت (نمونه برداری به روش سیستماتیک تصادفی) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار excel و spss انجام گرفت. در هر دو منطقه مورد مطالعه تعداد 76 قطعه نمونه دایره ای برداشت شد و در داخل هر قطعه نمونه علاوه بر نوع گونه، ارتفاع درختان، تعداد درخت، قطر برابر سینه، زادآوری، قطرهای بزرگ و کوچک تاج و فاصله مرکز پلات تا نزدیک ترین درخت، فاصله نزدیکترین درخت تا نزدیک ترین همسایه و فاصله نزدیک ترین همسایه تا دومین همسایه نزدیک اندازه گیری شد و به منظور برآورد الگوی پراکنش و ساختار درختان بنه از این داده ها استفاده شد. شاخص های جانسون زیمر، ابرهارت و هاینز الگوی پراکنش درختان در دو منطقه قرق و تحت چرا را کپه ای برآورد کردند. شاخص هاپکینز الگو پراکنش درختان را در دو منطقه قرق و تحت چرا تصادفی نشان داد. همچنین شاخص c الگوی پراکنش درختان را در هر دو منطقه یکنواخت نشان داد. اما شاخص پیلو الگوی پراکنش درختان در منطقه قرق و تحت چرا را به ترتیب کپه ای و یکنواخت نشان داد. شاخص های کودراتی؛ موریستا، اندیس پراکنش و کپه ای لوید الگوی پراکنش هر دو منطقه را کپه ای برآورد کردند و شاخص گرین الگوی تصادفی را برای درختان هر دو منطقه نشان داد. بر این اساس الگوی پراکنش درختان در هر دو منطقه باغ شادی کپه ای برآورد می شود. برای بررسی ساختار ازنرم افزار svs استفاده شد. نتایج به دست آمده از آنالیز داده ها نشان داد که ساختار توده در هر دو منطقه قرق و تحت چرا 3 آشکوبه است، بنه با میانگین ارتفاع 53/6 متردر منطقه قرق و 17/5 متر در منطقه تحت چرا به عنوان گونه غالب حضور دارد، کیکم و بادام به ترتیب با میانگین ارتفاع 93/3 متر، 77/2 متر در منطقه قرق و 41/3 متر و 69/2 متر در منطقه تحت چرا در اشکوب میانی و درختچه های افدرا، ارجن، تنگرس، دافنه، آلوچه و پرند با میانگین ارتفاع تقریبی 1 متر در اشکوب زیرین قرار دارد و همچنین پوشش علفی کف جنگل را گیاهان بوته ای درمنه، گون و کلاه میر حسن تشکیل می-دهند. نمودار توزیع تعداد در طبقات قطری به ترتیب نشانگر ناهمسال و همسال بودن توده دردو منطقه است. گونه بنه در هر دو بخش به صورت آمیخته با سایر گونه ها دیده می شود. آزمون من- ویتنی برای مشخصه های تاج پوشش در هکتار و تعداد در هکتار کل درختان، تعداد در هکتار درختان بنه و زادآوری بنه نشانگر معنی دار بودن اختلاف بین دو منطقه می باشد. همچنین آزمون من- ویتنی برای مشخصه های تاج پوشش و سطح مقطع بنه در هکتار و حجم کل بنه نشان داد که اختلاف معنی داری بین دو منطقه وجود ندارد.
حجت نریمانی محمد حسین ایران نژاد پاریزی
چکیده: این تحقیق با هدف مشخص نمودن قابلیت ترسیب کربن در چند گونه کشت شده در جنگلکاری ها و فضای سبز سایت ذوب آهن اصفهان از طریق بررسی و آنالیز اندامهای گیاهی و خاک آن منطقه انجام گرفت. لازم به ذکر است، این پژوهش بر روی پنج گونه (شامل: سرو نقره ای، کاج الدار، بادام کوهی، لیلکی امریکایی و اقاقیا) از گونه های مختلف کشت شده در منطقه با سنین 17 تا 18 سال صورت گرفت. در هر قطعه مورد مطالعه ترانسکتی به طول 100 متر اجرا شده( حدودا در هر ترانسکت 30 درخت) و اطلاعاتی از درخت شامل قطر برابر سینه(dbh)، ارتفاع (h) و قطرهای کوچک (l) و بزرگ (w) تاج اندازه گیری گردید. در ضمن جهت برآورد تعداد در هکتار هر گونه تعداد 10 پلات 200 متر مربعی (02/0 هکتاری) به صورت تصادفی در قطعات هر گونه در منطقه اجرا شد. سپس برای هر گونه پنج طبقه قطری مشخص شد. با توجه به پراکنش تعداد در کلاسه های قطری و با توجه به ضوابط، شرایط و محدودیت در قطع درختان در یک منطقه با کاربری صنعتی، پس از صدور مجوز لازم، تعداد یک اصله از هر کلاسه قطری به صورت تصادفی انتخاب، نشانه گذاری و قطع گردید. پس از قطع درخت، اندام های مختلف (ریشه، تنه و شاخه و برگها) توزین شدند. به منظور بررسی خاک، در هر ترانسکت اجرا شده در منطقه یک پروفیل خاک حفر گردید. در کل تعداد 8 پروفیل خاک در قطعات مورد نظر برداشت شد. در نمونه های خاک، کربن آلی به علاوه تعدادی فاکتور فیزیکی و شیمیایی بررسی شد. درصد کربن آلی نمونه تنه و شاخه، ریشه و برگ و لاشریزه به روش احتراق در کوره تعیین شد. به طور کلی اندام چوبی (مجموع تنه و شاخه ها) در تمامی گونه ها میزان ذخیره کربن بیشتری نسبت به دو اندام دیگر دارد و بعد از آن ذخیره کربن ریشه و سپس ذخیره کربن برگ تاج درختان قرار گرفته اند.همچنین نتایج این تحقیق نشان داد،گونه سرو نقره ای از بین چهار گونه دیگر مورد مطالعه بیشترین میزان ترسیب کربن در هکتار (31 درصد) را به خود اختصاص داده است. به طور کلی در هر هکتار از منطقه مورد مطالعه سهم ذخیره کربن بیوماس 30 درصد و سهم ذخیره کربن خاک 70 درصد بدست آمد و نشان می دهد که ذخیره کربن در خاک بیشتر از بیوماس هوایی می باشد. در پایان نیز طبق محاسبات انجام گرفته، مجموعا توده های مورد مطالعه و خاک آنها، 34/517 میلیون دلار، ارزش اقتصادی حاصل از ترسیب کربن در منطقه مورد مطالعه دارند.
وحید همتی بهمن کیانی
یکی از گونه های مهم بادام در کشور تنگرس (amygdalus lycioides spach.) است که از نظر تولید محصولات فرعی و ایجاد پوشش در رویشگاه های جنگلی اهمیت زیادی دارد. جهت تعیین روش آماربرداری بهینه برای برآورد خصوصیات کمّی این گونه، یک تود? جنگلی در گردنه پاطاق واقع در منطقه سرپل ذهاب که جزو رویشگاه های این گونه است انتخاب و ضمن اجرای سه روش نمونه برداری شش درختی، منظم تصادفی با قطعات نمونه دایره ای و خط نمونه، اندازه گیری هایی مانند ارتفاع، قطرهای تاج، تعداد در قطعه نمونه انجام و همچنین زمان لازم برای اجرای هر روش ثبت شدند. پس از انجام محاسبات لازم بر روی داده ها، مقایسه این روش ها از نظر دقت، صحت، زمان و معیارt ×e%2 انجام شد. نتایج نشان دادند که روش قطعه نمونه دایره ای از نظر صحت در برآورد تراکم و تاج پوشش مناسب تر از دو روش دیگر بود. همچنین دقت روش قطعه نمونه دایره ای در برآورد تراکم مناسب تر بود، اما در برآورد تاج پوشش روش شش درختی دقت بیشتری داشت. از نظر زمان برآورد تاج پوشش و تعداد در هکتار، روش خط نمونه سریع تر از سایر روش ها بود. از نظر معیار e%2×t برای تعداد و تاج پوشش در هکتار، روش خط نمونه مناسب تر از سایر روش ها بود. مقایسه آماری نشان داد روش شش درختی در برآورد تراکم اختلاف معنی داری با آماربرداری صد درصد ندارد. در برآورد تاج پوشش نیز اختلاف این روش و روش قطعه نمونه با آماربرداری صد درصد معنی دار نبود. در مجموع روش خط نمونه از نظر معیار e%2× t و روش شش درختی از نظر آماری برای برآورد کمی تنگرس مناسب تشخیص داده شد.
محمدحسین ملاخلیلی اصغر مصلح آرانی
به منظور تهیه نقشه احتمال آلودگی درختان بادام به سوسک چوب¬خوار و خشکیدگی، تعداد 80 قطعه نمونه به صورت تصادفی در جنگل¬های بنه-بادام منطقه حفاظت شده باغ شادی یزد انتخاب شد. در این قطعات نمونه متغیرهای موردنیاز شامل وجود خشکیدگی تاج، آلودگی به سوسک چوب¬خوار و گیاهان انگل و نیمه انگل به همراه موقعیت مکانی قطعات نمونه مورد اندازه¬گیری و ثبت قرار گرفتند.در مرحله بعد با استفاده از رگرسیون لجستیک (روش گام به گام) اقدام به تولید مدل مناسب برای پیش¬بینی احتمالات گردید. در مدل ساخته شده برای ابتلا به چوب خوار، تنها متغیر تعداد کل درختان بادام در قطعه نمونه برای حضور در مدل مناسب تشخیص داده شد. درنهایت بر اساس احتمالات به دست آمده از طریق رگرسیون لجستیک، درون یابی در نرم افزارarcgis انجام و نقشه توزیع احتمال برای ابتلا به چوب خوار، ابتلا به آفات و خشکیدگی تاج تهیه شد. با استفاده از نرم افزار arcgis به رسم نقشه¬های پراکنش خشکیدگی و آفات پرداخته شد. بر اساس نتایج می¬توان گفت که بیش ترین تجمع آفت چوب-خوار، گیاهان انگل و خشکیدگی مربوط به بخش مرکزی این منطقه است. به طوری که خشکیدگی¬های 50 درصد به بالای درختان بادام کوهی و بیش ترین تعداد درختان مبتلابه دارواش و موخور و سوسک مربوط به ناحیه مرکزی این جنگل و اطراف ناحیه قرق است. نتایج نشان داد که عوامل اصلی تخریب این جوامع باارزش، فعالیت¬های مخرب انسان مثل چرای بیش ازحد دام، ایجاد اراضی زراعی، احداث جاده، بهره-برداری از معادن، استفاده از چوب برای تأمین سوخت، استفاده مفرط از محصولات فرعی و عوامل طبیعی مثل خشک سالی و هجوم آفات هستند. از همبستگی متغیرهای فوق با سوسک¬های چوب¬خوار می¬توان متوجه شد که وجود این حشرات با فاکتورهای تعداد جست و تعداد درختان بادامک خشک شده در مقیاس درخت و با فاکتورهای تعداد درختان مبتلابه گیاهان انگل، شیب، تعداد درختان بادامک خشک، تاج پوشش، تراکم کل قطعه نمونه و تراکم بادامک¬های داخل پلات در مقیاس قطعه نمونه رابطه معنی¬دار داشت. می¬توان گفت این آفت مکان¬های متراکم تر، با تاج پوشش بیشتر، شیب کمتر و درختانی با تعداد جست کمتر را برای لانه سازی انتخاب می¬کند. ممکن است جوان¬سازی توده¬ها و حذف درختان آفت¬زده بتواند به کنترل آفات چوب¬خوار در منطقه کمک کند.
فریبرز ایران دوست محمد حسن امتحانی
این پژوهش با هدف بررسی ساختار جنگلی و الگوی پراکنش درختان کیکم در دو منطقه قرق و تحت چرا در منطقه حفاظت شده باغ شادی انجام شد. در مجموع 61 قطعه نمونه دایره ای با مساحت ثابت 12 آر (1200 متر مربع) برای منطقه قرق و 15 آر (1500 متر مربع) برای منطقه تحت چرا به صورت نمونه برداری به روش سیستماتیک تصادفی با ابعاد شبکه 200 × 200 متر برداشت شد. در هر قطعه نمونه اطلاعاتی از قبیل: نوع گونه، ارتفاع درخت، تعداد درخت، قطر در محل یقه، قطرهای بزرگ و کوچک تاج، زادآوری، تعداد جست، آفت زدگی و سرخشکیدگی (در چهار طبقه)، فاصله مرکز پلات تا نزدیک ترین درخت کیکم، فاصله آن تا نزدیک ترین همسایه و فاصله نزدیک ترین همسایه تا دومین همسایه نزدیک اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار excel و spss و svs استفاده شد. بر اساس نتایج، برای درختان کیکم میانگین قطر در محل یقه در مناطق قرق و تحت چرا، به ترتیب 65/17 و 3/23 سانتی متر و تعداد نهال در سطح هکتار به ترتیب 7778/2 و 4321/0 بود. همچنین تاج پوشش در هکتار به ترتیب 9713/518 و 0645/318 متر مربع بود. میانگین تراکم به ترتیب 1667/69 و 4516/46 اصله در هکتار و میانگین تعداد جست در هکتار نیز به ترتیب 4/44 و 31 عدد بود. در مجموع از نظر خصوصیات کمی در قسمت قرق وضعیت بهتری مشاهده شد. در خصوص مشخصات کیفی، میانگین تعداد درختان دارای سرخشکیدگی در قسمت¬های قرق و تحت چرا به ترتیب 33/46 و 08/35 اصله در هکتار و میانگین تعداد درختان آفت زده کیکم به ترتیب 43 و 7/7 اصله در هکتار بود، از نظر کیفی درختان خارج از قرق کمتر دچار آفت زدگی و خشکیدگی شده بودند. ساختار توده در هر دو منطقه سه آشکوبه بود که درختان کیکم در آشکوب میانی قرار داشتند. در رابطه با الگوی پراکنش، برآیند شاخص های فاصله ای و کوادراتی نشان دهنده تصادفی بودن الگوی پراکنش درختان کیکم در هر دو منطقه است.
مهین شجاعی بهمن کیانی
پیش بینی مشخصات کمی جنگل بر اساس متغیرهای توپوگرافی منجر به کاهش هزینه ها می شود. در این تحقیق ابتدا تعداد 125 قطعه نمونه 10 آری در منطقه جنگلی باغ شادی برداشت شد. برای هر قطعه نمونه متغیرهایی مانند تراکم و تاج پوشش در هکتار، متوسط ارتفاع گونه های مختلف، متوسط قطر، سطح مقطع و حجم درختان بنه و معدل قطر یقه درختان کیکم در واحد سطح به همرا حضور یا عدم حضور گونه ها و نیز تیپ گیاهی محاسبه و ثبت شد. سپس ارزش های متناظر هر قطعه نمونه از مدل رقومی ارتفاع برای متغیرهای توپوگرافی شامل ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت، پتانسیل تابش خورشید، انحنای پروفیلی، انحنای مسطح، انحنای مماسی و ظرفیت رطوبت خاک استخراج شد. تحلیل همبستگی و رگرسیون برای بررسی روابط این متغیرها و تحلیل زمین آمار برای بررسی امکان پیش بینی مکانی آن ها انجام شد. نتایج نشان دادند که همبستگی مثبت و معنی دار بین پتانسیل تابش خورشید با ارتفاع، قطر و حجم درختان بنه و تاج پوشش توده وجود دارد. متغیرهای جهت و انحنای پروفیلی با ارتفاع درختان کیکم همبستگی معنی دار داشتند. انحنای پروفیلی با تراکم و تاج پوشش توده همبستگی مثبت داشت. ارتفاع از سطح دریا تنها با تراکم جنگل همبستگی معنی دار نشان داد. براساس نتایج تحلیلی رگرسیون متغیرهای انحنای پروفیلی، پتانسیل تابش خورشید، ارتفاع از سطح دریا و جهت در پیش بینی برخی مشخصه های کمی جنگل مناسب تشخیص داده شدند اما به طور کلی ضرایب تعیین پایین بودند. تحلیل زمین آمار نشان داد که مشخصات کمی جنگل در مناطق خشک یعنی تراکم و تاج پوشش با خطای خیلی زیاد قابل پیش بینی مکانی هستند و تنها توزیع حجم در هکتار درختان بنه را می توان با دقت زیاد پیش بینی کرد. البته متوسط ارتفاع و سطح مقطع در هکتار درختان بنه نیز با دقت متوسط قابل پیش بینی مکانی است.
سحر دلپسند محمدحسین مختاری
برنامه ریزی اصولی در جنگل نیاز به اطلاعات کمی و کیفی از وضعیت جنگل دارد و دستیابی به این اطلاعات با آماربرداری از جنگل میسر می شود ماهیت عرصه های طبیعی، خصوصاً جنگل به دلیل وسعت زیاد، صعب العبور بودن برخی مناطق و مشکلات تردد به گونه ای است که نیاز به علم سنجش ازدور در این بخش بسیار ضروری به نظر می رسد. در این تحقیق تلاش شد تا با قابلیت استفاده از تصاویر ماهواره لند ست 8 برآورد دقیق و صحیح از مشخصه سطح تاج پوشش و تراکم جنگل بررسی شود. داده های میدانی متعلق به 110 قطعه نمونه بود که از نتایج آماربرداری تصادفی منطقه به دست آمده بودند. در این تحقیق دو گروه شاخص شامل شاخص هایی که از خط خاک استفاده می شود و شاخص های ساده محاسبه و به کار گرفته شد. ابتدا این شاخص ها محاسبه و ارزش های رقومی آن ها در محل هر قطعه نمونه استخراج شد. سپس تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون بین شاخص های گیاهی (متغیر مستقل) و سطح تاج پوشش و تراکم (متغیر های وابسته) انجام شد. نتایج نشان داد که بین شاخص های طیفی و سطح تاج پوشش درختان ارتباط معنی دار وجود دارد. در میان شاخص های گیاهی، شاخص wdvi (14/0=r2 , 37/ 0= rmse) بیشترین ارتباط را با سطح تاج پوشش درختان نشان داد و پیش بینی کننده ی بهتری بود. همچنین شاخص ipvi علیرغم کم بودن ضریب تعیین ( 268/0 =r2 ,37/0 = rmse) به منظور برآورد بهتر تعداد در هکتار قابلیت بهتری را نسبت به سایر شاخص ها ارائه داد. ازآنجاکه شاخص ndvi مهم ترین شاخص گیاهی محسوب می شود و در این تحقیق نتایج قابل قبولی برای آن به دست نیامد، از ادغام تصاویر لند ست 8 و باند پانکروماتیک ماهواره irs برای محاسبه آن استفاده شد اما بهبودی حاصل نشد. درمجموع باید گفت تصاویر این ماهواره برای پیش بینی مشخصات کمی جنگل در مناطق خشک مناسب نبوده و شاخص های استخراج شده از آن حداکثر 27 درصد تغییرات پوشش گیاهی را پیش بینی می-کنند.
بهیه امینی نقی شعبانیان
اهمیت منابع آبی و نحوه توزیع آن و تأثیر نور در میزان آب مصرفی گیاه اهمیت مطالعات در این زمینه را روشن می سازد. این مطالعه اثر میزان آبیاری و نور به صورت تلفیقی بر روی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های بنه در سال اول کاشت در شرایط نهالستان را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق اثر دو فاکتور آبیاری در 4 سطح (بدون آبیاری، دو روز یکبار، پنج روز یکبار و ده روز یکبار آبیاری) و فاکتور نور در سه سطح (نور 100 درصد یا نورکامل، نور 50 درصد یا نیم سایه و نور 20% یا سایه ) در یک طرح کرت های خرد شده در قالب بلوک های کاملا تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر تیمارهای آبیاری و نوری اعمال شده و همچنین اثر متقابل آن ها بر روی تمامی صفات مورفولوژیکی (ارتفاع، قطر یقه نهال، تعدادبرگ، تعداد شاخه های فرعی و تعداد جوانه، شادابی، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، ) و فیزیولوژیکی (سطح برگ، سطح ویژه برگ، پتاسیم برگ، قندهای محلول، فسفر برگ، کلروفیل، نیتروژن،) مورد مطالعه معنی دار بوده است. در تیمار نوری کمتر(سایه و نیم سایه) تأثیر خشکی بر روی نهال ها به طور معنی داری کمتر بوده است. در تیمار نور کامل و آبیاری صفر کلیه نهال ها خشک شدند و از بین رفتند. در تیمارهای آبیاری بیشتر (دو و پنج روزه) نهال ها عمدتاً بویژه در شرایط نور کامل رشد خوبی داشتند و دچار استرس و کمبود مواد غذایی نشدند. در حالی که در آبیاری کمتر (10 روز یک بار و بدون آبیاری) نهال ها علائم تنش خشکی را به-طورقابل توجه ای نشان دادند. در تیمار سایه نیاز آبی نهال کاهش یافت، به طوری که در نور 20% و تیمار بدون آبیاری زنده مانی نهال ها تفاوت معنی داری با تیمار نور کامل و نیم سایه داشت. در تیمار نور کامل مقدار آبیاری از دو و پنج روز به بالا باعث تنش خشکی قابل توجه ای در نهال ها شد. درنهایت تیمار نور کامل با میزان آبیاری 2 تا 5 روز مناسب ترین تیمار بوده به طوری که نهال ها در این شرایط از رشد خوبی برخوردار بوده و تنش معنی داری در آنها دیده نشد.
اکرم سنایی احد ستوده
امروزه بیشترین تمرکز جمعیت در شهر¬ها وجود دارد. لذا کیفیت محیط زیست شهری باید بیش از پیش مورد توجه قرارگیرد. فلزات سنگین به دلیل پایداری در آب و خاک، همچنین اثرات مخرب بر موجودات زنده از عوامل تهدید محیط زیست شهر¬ها می¬باشند. این عناصرتوسط انتشارات ترافیکی به خاک سطحی وگرد و غبارپیرامون جاده¬ها وارد شده و از این طریق سلامت شهروندان را به خطر می¬اندازند. اصفهان یکی از پرجمعیت¬ترین و آلوده¬ترین شهر¬های ایران از نظر هوا می¬باشد. با توجه به تاثیر مستقیم و غیر مستقیم آلودگی هوا بر آلودگی خاک، ضرورت بررسی میزان آلودگی خاک کلان شهر اصفهان احساس می¬شود. هدف از این پژوهش، بررسی تغییرات غلظت فلزات سرب، کادمیوم، مس، روی، کروم و نیکل درخاک حاشیه جاده و غبار کف خیابان شهر اصفهان و تعیین میزان آلودگی شهری به این فلزات است. در این مطالعه ابتدا خیابان¬های شهراصفهان براساس حجم ترافیک، به سه نوع پرترافیک، ترافیک متوسط وکم ترافیک تفکیک شدند. سپس به صورت تصادفی تعداد 49 نقطه نمونه برداری انتخاب و از خاک حاشیه جاده و غبارکف خیابان در دو ماه اسفند و خرداد نمونه برداری شد. نمونه¬ها طبق استاندارد بین المللی ایزو 11466عصاره¬گیری شدند. اندازه¬گیری غلظت عناصر با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله¬ای انجام شد. میانگین غلظت سرب، کادمیوم، روی، کروم، نیکل و مس در خاک حاشیه خیابان به ترتیب 47/620، 21/5، 54/400، 27/15، 097/0و 86/100 (mg/kg) و در غبار کف خیابان به ترتیب 6/1104، 84/6، 22/468، 17/17، 55/346، 48/0 (mg/kg) برای هر دو ماه محاسبه شد. غلظت بیشتر فلزات در خیابان¬های با حجم ترافیک متفاوت به صورت: پرترافیک< ترافیک متوسط<کم ترافیک بود. خاک حاشیه خیابان و غبار کف خیابان از لحاظ شاخص riدر کلاس خطر محیط زیستی خیلی زیاد و از نظر شاخص mcd در کلاس آلودگی بسیار زیاد قرار دارد. غلظت تمامی عناصر در خرداد ماه از غلظت آنان در اسفند ماه به صورت معنی داری بیشتر بود. همچنین غلظت فلزات سنگین با کاهش اندازه ذرات غبار، افزایش یافت.
سعید دهقان بنادکی محمد زارع
توانایی پیش بینی یکی از مهم ترین مهارت های مورد نیاز برنامه ریزان و پژوهشگران علوم منابع طبیعی است. ابهام و پیچیدگی و چندلایه بودن رویدادها ، پیش بینی را به یکی از دشوارترین وظایف فراروی هر محقق تبدیل کرده است بنابراین با درک الگوی زمانی تغییر پذیری اقلیم، می توان با شناختی کامل تر از الگوهای اقلیمی در آینده، نسبت به پیش بینی و مدیریت اقدام نمود. این پژوهش با هدف بررسی قابلیت مدل های سری های زمانی در تعیین نسبی تغییر پذیری متغیرهای هواشناسی و پیش بینی روند متغیرهای بارش، تعداد روزهای یخبندان، میانگین دما، حداقل دما، حداکثر دما و شاخص خشکی یونیپ (یعنی نسبت بارش به تبخیر-تعرق پتانسیل) و انتخاب مدل مناسب برای این متغیرها است. داده های مورد نیاز که محدوده ایران مرکزی را شامل می شد از سازمان هواشناسی تهیه و آماده استفاده گردید. سپس با استفاده از نرم افزار آماری spss19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد برای متغیر بارش، مدلarima در بیشتر ایستگاه ها انتخاب شد و این حاکی از نبود روند و وجود نوسانات اطراف میانگین بارش است. متغیر تعداد روزهای یخبندان ماهانه نیز در ایستگاه های ایران مرکزی توسط مدل arima(0,0,1)(0,1,1) پیش بینی گردید که این متغیر به خصوص در ایستگاه های سینوپتیک یزد و زاهدان در حال کاهش است. برای درجه حرارت ماهانه در ایستگاه های ایران مرکزی که شامل میانگین دما، دمای حداقل و دمای حداکثر بود به ترتیب مدل های arima(0,1,3)(0,1,1) و arima(0,1,1)(0,1,1) و arima(1,1,1)(0,1,1) انتخاب شد که حاکی از معتبر بودن مدل arima برای پیش بینی درجه حرارت است. همچنین روندی افزایشی برای درجه حرارت در ایستگاه های ایران مرکزی دیده می شود. برای متغیر شاخص خشکی unep در ایستگاه های یزد و زاهدان به صورت نمونه، مدل به ترتیب به صورت arima(1,0,1) و arima(0,0,1)به دست آمد که نشان از کاهش شاخص خشکی unep و درنتیجه افزایش خشکی در سال های آینده است که این دو ایستگاه را در منطقه فراخشک قرار می دهد.
مریم حاتمی احد ستوده
امروزه آلودگی هوای شهری تبدیل به یک مشکل شدید محیط زیست جهانی شده است، که بر سلامتی و تندرستی انسان تأثیر گذاشته و منجر به بیماری های مزمن و مرگ زود رس می شود. فضای سبز شهری در زمره زیرساخت های اجتماعی است و یکی از امتیازات آن کاهش آلودگی هوا و از بین بردن اثرات نا مطلوب آلودگی ها می باشد. تا کنون مطالعه ای که به صورت کمی نقش ترکیب و توزیع فضایی فضاهای سبز را بر آلودگی هوا مشخص کند صورت نگرفته است؛ از آن جا که عملکرد واحد های طبیعی در داخل مناطق شهری بستگی به ترکیب و توزیع آن ها دارد. هدف این پژوهش بررسی نقش ترکیب و توزیع فضایی لکه های سبز شهری بر آلودگی هوا است. برای این منظور ابتدا نقشه پوشش اراضی شهر مشهد با استفاده از تصاویر ماهواره لندست 8 مربوط به سال 2013 تهیه شد و سپس با استفاده از نرم افزار fragstats ترکیب و توزیع فضایی لکه های سبز این شهر به کمک هفت سنجه سیمای سرزمین pland,para, gyrate, enn, pd,area و contag تعیین شد. در ادامه با استفاده از داده های ایستگاه های زمینی پایش آلودگی هوا ، ارتباط میان آلاینده های, so_2 co, no, no_2, no_x و pm_2.5 با ترکیب و توزیع لکه های فضای سبز شهری مشخص شد. همچنین به منظور بررسی سنجش از دوری این مسئله، بین داده های ضخامت نوری هواویزهای سنجنده مودیس ماهواره ترا و سنجه های سیمای سرزمین تحلیل همبستگی انجام گرفت. نتایج نشان داد بین آلاینده های , so_2 co, no, no_2,no_x و pm_2.5 با ترکیب و توزیع فضایی لکه های فضای سبز شهری ارتباط معنی دار وجود دارد. همچنین بین داده های ضخامت نوری هواویزها و ترکیب و توزیع پوشش گیاهی در شهر مشهد ارتباط معنی دار مشاهده شد. در این مطالعه از نرم افزارهای erdas imagine 2014، fragstats4.1، envi4.8، arc gis 9.3 و spss20 استفاده شد
آزیتا اسکندری شهرکی بهمن کیانی
تغییر کاربری یکی از مهم¬ترین عواملی است که حفاظت از اکوسیستم¬های طبیعی را تحت تأثیر قرار می¬دهد. اگر اکوسیستم به صورت طبیعی حفظ شود موجبات پایداری خاک فراهم خواهد آمد. این پژوهش به منظور بررسی اثر کاربری¬های مختلف اراضی بر توان ترسیب کربن خاک در منطقه چهارطاق اردل استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. به این منظور شش کاربری مختلف شامل جنگل قرق شده، جنگل طبیعی، جنگل تخریب شده، باغ، مرتع و کشاورزی انتخاب و در هرکدام از کاربری¬ها تعداد 10 قطعه نمونه 500 مترمربعی به طور تصادفی منظم برداشت شد. در هر قطعه نمونه ضمن آماربرداری از پارامترهای کمی پوشش گیاهی موجود، پس از کنار زدن لایه لاشبرگی یک نمونه خاک، از سه عمق 20-0، 40-20 و 60-40 سانتی¬متری تهیه ¬گردید. آزمایشات خاک برای تعیین بافت، وزن مخصوص ظاهری و کربن آلی خاک انجام شد. نتایج نشان داد، در بین کاربری¬های مختلف اراضی، بیشترین و کمترین میزان ترسیب کربن به ترتیب مربوط به جنگل قرق شده و جنگل تخریب یافته می-باشد. همچنین روند کاهش اندوخته کربن خاک با افزایش عمق در همه کاربری¬ها مشاهده شد. نتایج مقایسه میزان ترسیب کربن در تراکم¬های مختلف نیز نشان داد با افزایش تراکم جنگل میزان ترسیب کربن افزایش می¬یابد. همچنین در تیپ پهن¬برگ اندوخته کربن بیشتر از تیپ سوزنی¬برگ بود. در نهایت باید گفت که اکوسیستم جنگلی که از دخالت¬های انسانی در امان مانده باشد، نقش بسزایی در اندوخته بلندمدت کربن در خاک ایفا می¬نماید. از طرفی هرگونه دخالت در شرایط طبیعی اکوسیستم، تأثیر منفی خود را در اندوخته کربن خاک به ¬شکل کاملاً محسوسی نمایش می¬دهد.