نام پژوهشگر: حسن باصفا
حسن باصفا علیرضا نوبری
بر اساس اطلاعات پراکنده و ناکافی کنونی از باستان شناسی شمال شرق ایران بویژه در کلیه ادوار پیش از تاریخ و تاریخی درک صحیحی از فرهنگ های پیش از تاریخی آن ارایه نشده است. این امر در حالی است که خراسان در کنار منابع معدنی ممتاز در مسیر ارتباط شرق به غرب بوده و به لحاظ اهمیت مکانی و اقتصادی شرایط ویژه ای داشته است. یکی از مهمترین دوره های پیش از تاریخی در این حوزه دوره برنز است که در خارج از مرزهای ایران در کوهپایه های کپه داغ و واحه های مرو (margiana) و بلخ (bactria) آسیای مرکزی اطلاعات ارزنده ای از این دوره بواسطه کاوش های باستان شناختی فراوان مستند شده است. در دوره برنز جدید در واحه های مرو و باختر فرهنگی ویژه شناسایی شده که بر اساس پراکنش آنها در واحه های ذکر شده تحت عنوان مجموعه فرهنگی بلخ-مرو (bactria–margiana archaeological complex) شناخته می شود. بر اساس مطالعات گاهشناختی صورت گرفته این فرهنگ از 2300-2200 شروع و تا 1700 ق.م ادامه پیدا کرده و عمده مواد فرهنگی آن شامل اشیای سنگی از جنس کلریت، فلزات، مهر و فرم های خاص سفالی با شمایل نگاری ویژه ای است که پراکنش آن به خارج از دایره فرهنگی مرو و بلخ راه یافته و در شمال شرق و جنوب شرق ایران نیز یافت شده است. شهرک فیروزه استقراری متعلق به دوره برنز جدید است که در دشت نیشابور واقع شده است. دشت نیشابور که در شمال شرق ایران قرار دارد دارای شرایط محیطی خاصی است که سبب شده شهرک فیروزه زیر نهشته های آبرفتی مدفون شده باشد. آن در سال 1378 و هنگام فعالیت های عمرانی کشف شده و متاسفانه قسمت های عمده ای از آن نابود شده است.
خاطره میرمطهر حسن باصفا
تمدن جیرفت کهنترین تمدن شرق باستان، بدلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک و قرارگیری آن در مسیر ارتباطی فرهنگ ها و تمدن های بزرگ شرق باستان، در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد، به یک حوزه فرهنگی مهم و غنی در زمینه تولیدات صنعتی و کشاورزی و فعالیت های هنری در منطقه تبدیل شده بود و بخش مهمی از نیاز های صنعتی معابد و کاخ های سلطنتی شرق باستان را به شکل کالای تولید شده صادراتی یا مواد خام اولیه تامین می کرده است. اما کاوش های باستان شناختی و مطالعات همه جانبه پیرامون این منطقه هنوز در آغاز راه است. بی گمان آشنایی با دستاوردهای فرهنگ و تمدن جیرفت (که در متون سومری با نام «اَرَتَه/ارتا» از آن یاد شده است) می تواند چشم جهانیان را از بین النهرین به سوی این منطقه بازگرداند و بار دیگر نقش مردمان سرزمین های ایرانی را در پیشرفت دانش و فرهنگ بشری بازگو کند. بسیاری از آثار نویافته های حوزه هلیل رود به آثار سنگی خاکستری از جنس کلریت که به سنگ صابون معروف اند، مربوط می شود که حاوی نقشمایه های تزئینی گوناگون هندسی، جانوری و گیاهی و از نظر هنری دارای سبک های مختلفی می باشند و به حدود نیمه اول هزاره سوم ق.م تعلق دارند. این نقشمایه ها که به نظر می رسد مفهوم نمادین دارند، برای روشن ساختن معنا و مفهوم خود ، تصویر یک شکل رمز آلود را به وجود آورده اند. یکی از این نقشمایه های نمادین، نقش مار است که در صحنه های مختلفی بر روی ظرف سنگی این منطقه یافت شده است. با توجه به عظمت و موقعیت خاص این تمدن باستانی سعی خواهد شد که موتیف مار در سنگ نگاره های گوناگون کشف شده از این تمدن را که با هم معنای مشترکی دارند را مورد بررسی قراردهیم و با روش نشانه – اسطوره سنجی دلالتهای پنهان نقش مار را در این تمدن شناسایی نماییم، تا از این طریق در حد امکان به تحلیل عقاید و باورهای هنرمندان و خالقان این آثار بپردازیم. بنابر این در این تحقیق برآن شدیم که نقوش مار را در سنگ نگاره های گوناگون جیرفت از این نظرکه آیا این نقوش باهم معنای مشترکی را متشکل می سازند را مورد مطالعه قراردهیم. با توجه به این بررسی، به نظر می رسد که مار در نزد مردمان باستان جیرفت نه تنها حالت تقدس نداشته بلکه مظهر نیروی شر و بدی نیز بوده است؛ زیرا دائما در حال نزاع با حیواناتی از قبیل، پلنگ، عقاب و خود مارها بوده است. در این جا مارها تقدس خود را از دست می دهند و همانند دوران تاریخی ما با نقش منفی مار به عنوان نمادی از اهریمن روبرو می شویم.