نام پژوهشگر: علی فتحی آشتیانی

مقایسه اثربخشی درمانگری فراشناختی با شناخت درمانگری در کاهش اضطراب امتحان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  فهیمه قهوه چی   علی فتحی آشتیانی

چکیده هدف: هدف از تحقیق حاضر مقایسه اثربخشی درمانگری فراشناختی با شناخت درمانگری در کاهش اضطراب امتحان دانشجویان دختر بود. روش: طرح تحقیق در این مطالعه، یک طرح تجربی حقیقی بود. در این پژوهش، سه گروه 5 نفری از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس و تهران انتخاب شده و به گونه تصادفی به سه گروه درمانگری فراشناختی، درمانگری شناختی کنترل گمارده شدند. قبل، طی و بعد از درمان پرسشنامه های اضطراب امتحان اسپیلبرگر، افکار اضطرابی، باورهای فراشناختی توسط هر آزمودنی تکمیل شد. 9جلسه درمانگری فراشناختی و 8 جلسه درمانگری شناختی در هفته یک بار اجرا شد، در حالی که گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. سپس بعد از دو ماه در مرحله پیگیری آزمودنی ها مجددا مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها به کمک آزمون تحلیل کواریانس، تحلیل واریانس یک راهه، تعقیبی lsd تحلیل شد. نتایج: یافته ها نشان داد درمانگری فراشناختی با درمانگری شناختی در کاهش اضطراب امتحان تفاوت معناداری نداشتند، در حالی که درمانگری فراشناختی نسبت به گروه کنترل منجر به کاهش معنادار اضطراب امتحان شد. در ادامه نتایج بیانگر این بود که درمانگری فرا شناختی در مقایسه با درمانگری شناختی منجر به کاهش بیش تر فرانگرانی شده است. همچنین یافته های پژوهش نشان داد درمانگری فراشناختی در مقایسه با شناخت درمانگری منجر به کاهش بیش تر باورهای فراشناختی شده است. بحث: نتایج این مطالعه نشان داد با توجه به اهمیت اضطراب امتحان به عنوان یک عامل تهدید کننده پیشرفت تحصیلی دانشجویان، می توان از یافته های این مطالعه جهت اجرای برنامه های پیشگیرانه و مداخله ای استفاده نمود. همچنین حائز اهمیت است که با توجه به عدم استفاده از درمانگری فراشناختی در این حوزه، می توان در کنار سایر درمان های موجود جهت کاهش اضطراب امتحان استفاده کرد، بدیهی است که برخی از تکنیک های نهفته در درمان فراشناختی، در کاستن باور های ناکارآمد که عامل تقریبا مهمی در ایجاد اضطراب امتحان هستند، بسیار موثر خواهند بود.

رابطـه بین خودپـائی و رضایت زناشـویی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  رعفت میرزارسول زاده   پرویز آزاد فلاح

وارسی نقش متغیر های مختلف شخصیتی در احساس رضایت زناشویی یکی از مهمترین گستره های پژوهشی در روانشناسی ارتباط زوجین است . هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطۀ خودپـائی و رضایت زناشـویی بود. نمونۀ مورد بررسی در پژوهش حاضر، متشکل از دبیران متاًهل (مرد و زن) دبیرستان¬های منطقه 6 تهران (252نفر) بود که به شیوۀ خوشه¬ای تصادفی انتخاب شده بودند. برای جمع¬آوری اطلاعات، مقیاس خودپائی اشنایدر(1974) و پرسشنامه رضایت زناشـویی انریـچ استفاده شد. برای تحلیل داده¬ها از تحلیل رگرسیون وآزمون t برای دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که خودپائی همبستگی منفی و معناداری با رضایت زناشویی دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خودپائی پیش¬بین¬کنندۀ رضایت زناشویی می¬باشد. همچنین در تحقیق حاضر رابطۀ خودپائی با زیر مقیاس¬های رضایت زناشویی بررسی شد و نتایج نشان داد که خودپائی با تمام زیر مقیاس¬های رضایت زناشویی رابطه منفی و معناداری دارد. علاوه بر این، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میزان خودپائی بین زنان و مردان به طور معناداری متفاوت است و خودپائی در مردان بیش از زنان گزارش شده بود.درمجموع یافته های پژوهش برنقش مؤلفه های که به نوعی به شخصیت مرتبط هستند،دررضایت زناشویی تأکید می ورزد.بدیهی است که توجه به یافته های پژوهش می تواند نقش قابل توجهی در سودمندی مداخلات مربوط به این حوزه ایفا نماید

مقایسه مداخلات پزشکی و مداخلات روانشناختی در بهبود کیفیت خواب افراد مراجعه کننده به کلینیک خواب در شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1388
  محبوبه داستانی   فرهاد جمهری

این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی مداخلات پزشکی و روانشناختی در بهبود کیفیت خواب مراجعان به کلینیک خواب در شهر تهران صورت گرفت. پژوهش از نوع طرح های آزمایشی و بصورت پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش می باشد. جامعه مورد پژوهش تمام افراد مراجعه کننده به کلینیک های خواب در شهر تهران با شکایت بی خوابی یا بدخوابی بود. نمونه شامل 26 نفر از مراجعه کنندگان به کلینیک خواب بهارلو بود که بطور تصادفی در 2 گروه 13 نفری جایگزین شدند. در گروه مداخله روانشناختی افراد طی 4 جلسه تحت آموزش تنش زدایی عضلانی تدریجی، تصویرسازی ذهنی، موسیقی آرام بخش و بهداشت خواب قرار گرفتند و در گروه مداخله پزشکی افراد تحت دارو درمانی با داروهای خواب آور شامل بنزودیازپین ها و آگونیست های گیرنده بنزودیازپین بر حسب تشخیص پزشک متخصص به مدت 4 هفته قرار گرفتند و پس از 4 هفته از آزمودنی ها پس آزمون گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل شاخص کیفیت خواب پیتزبورگ ،مقیاس خواب آلودگی اپوورث، پرسشنامه وقفه تنفسی خواب برلین و پرسشنامه افسردگی بک بود.نتایج تحلیل داده ها نشان داد مداخله روانشناختی می تواند باعث بهبودی تاخیر در بخواب رفتن، مدت خواب، اثربخشی خواب و کیفیت خواب شود، درحالیکه مداخله پزشکی و دارودرمانی عمدتا در بهبودی اثربخشی خواب و کیفیت خواب تاثیرگذار است. مقایسه دو نوع مداخله نیز نشان داد که مداخلات روانشناختی اثربخشی بیشتری در بهبود تاخیر در بخواب رفتن، مدت خواب، اثربخشی خواب و کیفیت خواب، نسبت به مداخله پزشکی دارد. با توجه به یافته های این پژوهش می توان مداخلات روانشناختی را به عنوان جایگزینی مناسب برای درمان آشفتگی های خواب و بی خوابی پیشنهاد کرد.

بررسی عوامل مرتبط با افسردگی پس از زایمان در زنان دارای زایمان طبیعی و سزارین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  فاطمه نادری   علی فتحی آشتیانی

چکیده: مقدمه: این پژوهش با هدف تعیین عوامل مرتبط با افسردگی پس از زایمان و مقایسه آن در دو گروه دارای زایمان طبیعی و سزارین، انجام شد. روش: بدین منظور، به شیوه در دسترس، 100 مادر باردار با سن حاملگی 36 هفته و بالاتر که 20 تا 30 ساله بودند و اختلال روانی و جسمانی بارزی نداشتند، انتخاب شدند و آزمون اضطراب زانگ، افسردگی ادینبورگ و حمایت اجتماعی وکس را تکمیل نمودند؛ سپس در هفته سوم تا چهارم بعد از زایمان، مجدداً از نظر افسردگی پس از زایمان، اضطراب، حمایت اجتماعی و برخی از عوامل مرتبط با افسردگی پس از زایمان مورد بررسی قرار گرفتند. داده های بدست آمده، با استفاده از نرم افزار spss و آزمونهای تحلیل کوواریانس، t مستقل، رگرسیون گام به گام،u من ویتنی، تحلیل واریانس یکراهه، کروسکال- والیس و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد از کل نمونه مورد مطالعه 36 درصد سزارین شده، و 35 درصد دارای افسردگی پس از زایمان بودند. بعلاوه یافته ها حاکی از آن بود که افسردگی و حمایت اجتماعی در ماه آخر باردای و اضطراب بعد از زایمان، تاثیر معناداری بر افسردگی پس از زایمان دارند، همچنین افسردگی ماه آخر بارداری با نوع زایمان در ارتباط بوده و می تواند منجر به زایمان به روش سزارین گردد؛ اما میانگین افسردگی پس از زایمان در زنان دارای زایمان طبیعی و سزارین تفاوت معناداری نداشت. سابقه سقط، تعداد بارداری، تعداد فرزندان زنده، ناخواسته بودن بارداری، جنس نوزاد و یکسان نبودن جنس نوزاد با جنس فرزندان قبلی ارتباط معناداری با افسردگی پس از زایمان در کل جمعیت مورد بررسی و در دو گروه نشان نداد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های بدست آمده می توان گفت، مجموعه ای از عوامل، زنان را نسبت به افسردگی پس از زایمان، آسیب پذیر می سازد. این عوامل می تواند ژنتیکی، زیست شناختی، روان شناختی و یا محیطی باشد و در اغلب موارد با در هم تنیدگی این عوامل مواجه هستیم. این مساله می تواند توضیح دهنده این نکته باشد که چرا در برخی مطالعات، بین انواع خاصی از متغیرها و افسردگی پس از زایمان رابطه وجود دارد و در برخی دیگر وجود ندارد.

بررسی رابطه ویژگی های فیزیکی محیط کار با سلامت روانی و رضایت شغلی کارکنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  مجید حق دوستی   علی فتحی آشتیانی

مقدمه: عوامل فیزیکی مزاحم در محیط کار موجب آزار کارکنان می شود. با توجه به نقش کارکنان در تحرک، تحول و رشد سازمان و نیز نقش پویایی سازمان ها در پیشرفت و توسعه جامعه، ضرورت بررسی میزان تاثیر این عوامل بر جنبه های مختلف فردی و سازمانی کارکنان آشکار می شود. تحقیق حاضر به بررسی محیط هایی پرداخته است که در برخی از ساعات روز دارای شرایط فیزیکی نامناسب می باشند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه ویژگی های فیزیکی محیط کار با سلامت روانی و رضایت شغلی کارکنان است. روش: این تحقیق به روش علی – مقایسه ای بر روی کارکنان شاغل در ساختمان های اداری دانشگاه تربیت مدرس انجام گرفت. در این مطالعه تعداد 128 نفر کارمند شاغل در ساختمان های مناسب و نامناسب اداری (از هر گروه 64 نفر: 32 نفر مرد و 32 نفر زن) انتخاب شدند. اتاق کارکنان بااستفاده از فرم محقق ساخته«شرایط فیزیکی داخل ساختمان» مورد ارزیابی قرار گرفت. بر این مبنا دو محیط کار مناسب و نامناسب تفکیک گردید. رضایت شغلی و سلامت روانی کارکنان نیز با استفاده از پرسشنامه های رضایت شغلی (msq) و سلامت عمومی (ghq) بررسی شد. برای تجزیه تحلیل داده ها از روش آماری آزمون tمستقل استفاده گردید. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد میزان سلامت روانی و رضایت شغلی در دو گروه بطور معنادار با یکدیگر اختلاف دارند به نحوی که میزان رضایت شغلی و سلامت روانی گروه محیط مناسب از گروه محیط نامناسب بالاتر است)05/0>(p. نتیجه گیری: پائین بودن سطح رضایت شغلی و سلامت روانی کارکنان شاغل در محیط فیزیکی نامناسب موجب کاهش راندمان کاری و بهره وری آنان می شود و باید اقدامات جدی برای رفع عیوب و کاستی ها و جلوگیری از علل موجد آنها صورت گیرد .

مقایسه جهت گیری مذهبی، کیفیت زندگی وسلامت روانی کارکنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  طاهره اسدی فرهادی   علی فتحی آشتیانی

پژوهش باهدف مقایسه جهت گیری مذهبی (درونی/بیرونی) با کیفیت زندگی و سلامت روانی کارکنان یکی از سازمان های دولتی در شهر تهران انجام شد. این پژوهش پس رویدادی و در مقوله مطالعات همبستگی است، جامعه آماری مورد نظر کلیه کارکنان 350نفر(زن 42/مرد308)باروش نمونه گیری در دسترس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفته است، ابزارهای مورد استفاده عبارت بوده است - پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت -پرسشنامه کیفیت زندگی sf-36 - پرسشنامه سلامت روان(چک لیست نشانه های اختلالات روانی) scl-r-90 که داده های بدست آمده با استفاده از روش آزمون همبستگی پیرسون r و آزمون تحلیل واریانس یک طرفهanova مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت وبطور کلی نتایج نشان داد که 1- کیفیت زندگی وسلامت روانی در کارکنان با جهت گیری مذهبی درونی بیشتر از کارکنان با جهت گیری مذهبی بیرونی است. نیز جهت گیری مذهبی در کارکنان از نظر جنسیت، تأهل ، تحصیلات وسابقه خدمت با متغیر های کیفیت زندگی وسلامت روانی رابطه دارند.2- بین جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی در گروه سنی 31تا40 سال تفاوت معنا دار است 3- بین جهت گیری مذهبی (درونی وبیرونی)کیفیت زندگی و سلامت روانی ازنظر تحصیلات تفاوت معناداری وجود دارد4- بین کیفیت زندگی از نظر سابقه کارتفاوت معناداری وجود دارد که درافرادی که سابقه خدمت 1-10 سال دارند بیشتر از افرادی است که سابقه خدمت 11-20 سال دارند. در واقع جهت گیری مذهبی (درونی وبیرونی)می تواند درعواملی چون کیفیت زندگی وسلامت روان اثرگذارباشد وسلامت افراد جامعه رادر دوبعد جسمی و روانی راپیش بینی کند.

بررسی رابطه احساس حضور با برخی ویژگی های روانشناختی جوانان در محیط های مجازی (جذب و غرق شدن، برآورد گذشت زمان، تعامل، فشارکار، انگیزه و تجربیات قبلی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  محمود پناهی شهری   علی فتحی آشتیانی

مقدمه: احساس حضور، به معنای احساس حاضر بودن فیزیکی در محیطی دیگر بواسطه یک ابزار ارتباطی است. جذب شدن، تمرکز توجه و درگیر شدن عمیق با موضوع توام با نفوذناپذیری در مقابل رویدادهایی است که معمولا در شرایط عادی توجه فرد را به خود جلب می کنند. غرق شدن در محیط مجازی همراه با جدا شدن از محیط فیزیکی اطراف است. در پژوهش جاری، وقتی آزمودنی در نقش مسافر است، مهاری بر موقعیت و تعاملی با آن ندارد؛ اما وقتی در نقش راننده است، بر محیط مجازی مهار و با آن تعامل دارد. فشار کار، هزینه و تلاشی است که فرد صرف می کند تا به سطح خاصی از عملکرد برسد. روش: تعداد 437 آزمودنی در این پژوهش شرکت کرده اند که بخش اصلی پژوهش روی 118 نفر داوطلب پسر از میان آنها به عنوان گروه آزمایش انجام شده است. آزمودنیها در یک بازی رایانه ای رانندگی، در 4 گونه شرایط آزمایشی شرکت کردند: رانندگی در گیم نت و در آزمایشگاه روی صفحه گسترده یک بار به عنوان مسافر و سه بار به عنوان راننده در شرایط ساده، دشوار و دلخواه. در مرحله ساده، عملکرد رانندگی و در همه شرایط زمان واقعی و برآورد شده حضور در محیط مجازی ثبت می شد. برای ارزیابی متغیرها از "پرسشنامه حضور ایگروپ ipq))"، "مقیاس جذب تلگن(tas) "، "پرسشنامه تمایلات غرق شدن (itq)"، "شاخص فشار تکلیف ناسا(nasa-tlx) " و یک پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای افزایش روایی و اعتبار، همه مقیاسها اندکی اصلاح شدند. یافته ها: گرایش به جذب و غرق شدن، فشارکار و انگیزه آزمودنیها در محیط مجازی رابطه مثبتی با تجربه حضور داشت. تجربه قبلی در محیطهای مجازی و عملکرد رابطه ای با حضور نداشت. رابطه حضور با برآورد گذشت زمان رابطه ای u شکل بود و تعامل با محیط مجازی موجب افزایش حضور در محیط مجازی شد. نتیجه گیری: جذب و غرق شدن حضور را تسهیل می کند. انگیزه و حضور در محیط مجازی بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. حضور در دنیای مجازی یا تصوری موجب افزایش برآورد گذشت زمان می شود و برای حضور حداقلی از فشارکار لازم است.

بررسی تاثیر تفریح درمانی و ورزشهای هوازی برکیفیت زندگی وعلائم مثبت ومنفی بیماران اسکیزوفرنیا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  زهره پارسا معیین   علی فتحی آشتیانی

هدف:این تحقیق با هدف بررسی تاثیر ورزش و تفریح درمانی به عنوان نوعی از شیوه های توانبخشی بر وضعیت روانی و رفتاری و علائم مثبت و منفی و در نتیجه کیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنی صورت گرفت. روش پژوهش:در یک مطالعه شبه تجربی از نوع قبل و بعد تعداد 40 بیمار 60-20 ساله مبتلا به اسکیزوفرنی بستری انتخاب شدند و به طور تصادفی (یک در میان)در دو گروه آزمایش (20نفر) وکنترل (20نفر) قرار گرفتند. بیماران مبتلا به فاز حاد بیماری وسایر اختلالات روانپزشکی بر اساس نظر روانپزشک ازمطالعه حذف شدند. در ابتدای پژوهش دو گروه آزمایش و کنترل از نظر متغیرهای سن ، جنس ، تحصیلات و مدت زمان ابتلا به بیماری یکسان سازی شدند. برای کلیه مددجویان قبل از مداخله ابتدا پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه علائم مثبت و منفی آندرسون (sanps) توسط پژوهشگر تکمیل گردید.سپس مداخله به مدت یک ماه روی گروه آزمایش اجرا شد. مجدداً بعد از مداخله دوپرسشنامه مذکور روی کلیه افراد دو گروه تکمیل گردید. یافته ها:استفاده از برنامه های ورزشی وتفریحی باعث افزایش معنادار در کیفیت زندگی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید. استفاده از برنامه های ورزشی وتفریحی باعث کاهش معنادار علائم منفی ومثبت در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد استفاده از برنامه های ورزشی هوازی وتفریح درمانی جهت پیشگیری وکاهش مشکلات ونیازهای بیماران اسکیزوفرن وافزایش سازگاری آنها یک ضرورت محسوب گردد.

بررسی تأثیر خانواده درمانی شناختی-رفتاری بر اضطراب کودکان، عملکرد خانواده و شیوه فرزندپروری مادران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1389
  سمیرا رستمی   علی فتحی آشتیانی

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی خانواده‏درمانی شناختی-رفتاری بر اضطراب کودکان، عملکرد خانواده و شیوه فرزندپروری مادران اجرا شد. روش: در یک مطالعه شبه آزمایشی، پس از غربالگری از 120 دختر 10 و 11 ساله یک مرکز آموزشی با استفاده از مقیاس اضطراب کودک اسپنس (scas)-فرم کودکان، 24 کودک که نمره اضطراب آنها بالاتر از نقطه برش بود، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. مادران آنها نیز مقیاس اضطراب اسپنس-فرم والدین و همچنین ابزار سنجش خانواده (fad) و پرسشنامه فرزندپروری بامریند را تکمیل کردند. گروه آزمایش (12 خانواده) 8 جلسه خانواده‏درمانی شناختی-رفتاری (برنامه درمانی cool kids) را به مدت 8 هفته دریافت کردند. در نهایت هر دو گروه (آزمایشی و کنترل) بعد از دو ماه بار دیگر توسط فرم مقیاس اضطراب کودکان اسپنس-فرم کودکان و والدین، fad و پرسشنامه شیوه فرزند پروری بامریند مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‏های به دست آمده با روش‏ آماری کوواریانس (ancova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‏ها: نتایج نشان داد که در ارزیابی کودکان، تفاوت معناداری بین میزان اضطراب کلی، اضطراب جدایی، اضطراب فراگیر، فوبیا، اضطراب اجتماعی، پانیک همراه با گذرهراسی و اختلال وسواسی-اجباری در کودکان گروه آزمایش و کنترل وجود دارد و میزان اضطراب به طور معنی‏داری در گروه آزمایش کاهش یافته است. در ارزیابی مادران، تفاوت معنی‏داری بین میزان اضطراب کلی، اضطراب فراگیر، فوبیا، پانیک همراه با گذرهراسی، اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی و اختلال وسواسی-اجباری فرزندان آنها وجود دارد. یافته‏ها تفاوت معناداری بین شیوه فرزندپروری قاطع و استبدادی مادران در گروه آزمایش و کنترل نشان دادند در حالی که در مورد شیوه فرزندپروری سهل گیر، نتایج معنی‏دار نبود. بین عملکرد کلی خانواده و زیرمقیاس‏های حل مشکل، نقش‏ها، کنترل رفتار، ارتباط، مشارکت عاطفی و واکنش عاطفی، تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل معنادار بود. نتیجه‏گیری: با توجه به یافته‏های این پژوهش می‏توان روش خانواده‏درمانی شناختی-رفتاری را به عنوان یک روش موثر در کاهش اضطراب کودکان، بهبود عملکرد خانواده و شیوه فرزندپروری مادران پیشنهاد داد.

رابطه ابعاد شخصیت، سلامت روان و کمال گرایی با رضای زناشویی در فرزندان شاهد و غیرشاهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1389
  اکرم غلامی   علیرضا مرادی

در پژوهش حاضر رابطه بین هر یک از پنج عامل بزرگ شخصیت، سلامت روان و کمال گرایی با رضایت زناشویی در گروه شاهد و غیرشاهد مورد بررسی قرار گرفت. نیمی از جامعه آماری این پژوهش را فرزندان متأهل شاهد و نیمی دیگر را فرزندان متأهل غیرشاهد (با فاصله زمانی ازدواج بین یک تا 10 سال) که سال 1388 و 1389در مناطق 22 گانه شهر تهران زندگی می کنند، تشکیل می دهند. ابتدا از بین تمام مناطق بنیاد شهید شهر تهران، از طریق روش نمونه گیری تصادفی، پنج منطقه مورد نظر (1، 6، 7، 8، 14) انتخاب گردید. سپس جهت اجرای پژوهش (که 8 ماه به طول انجامید) به هر یک از مناطق بنیاد شهید مربوطه مراجعه و از بین افراد مراجعه کننده به این مناطق به روش نمونه گیری در دسترس، 300 فرزند متأهل شاهد (150 زن و 150 مرد) انتخاب گردید. همچنین نیمی دیگر از جامعه آماری این پژوهش، 300 فرزند متأهل غیرشاهد (150 زن و 150 مرد) نیز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های شخصیت نئو، سلامت روانی گلدبرگ، رضایت زناشویی انریچ و مقیاس کمال گرایی اهواز بود. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون برای تعیین رابطه تک تک متغیرها با رضایت زناشویی و از تحلیل رگرسیون چند متغیری گام به گام برای تعیین تغییرات متغیر ملاک (رضایت زناشویی) از طریق متغیرهای پیش بینی کننده (ابعاد شخصیت، سلامت روان، کمال گرایی) استفاه شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که از بین 5 عامل شخصیت در گروه غیرشاهد، روان آزرده گرایی رابطه منفی معنادار، برونگرایی، توافق و با وجدان بودن رابطه مثبت معناداری با رضایت زناشویی و سلامت روان دارند و در مورد این چهار عامل، فرضیه اول و چهارم پژوهش تأیید شدند. در این گروه، بین گشودگی با رضایت زناشویی و سلامت روان رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین از بین 5 عامل شخصیت در گروه شاهد نیز، روان آزرده گرایی رابطه منفی معنادار، برونگرایی و با وجدان بودن رابطه مثبت معناداری با رضایت زناشویی و سلامت روان دارند. اما در این گروه، بین توافق و گشودگی با رضایت زناشویی و سلامت روان رابطه معناداری وجود نداشت. در این پژوهش سلامت روان با رضایت زناشویی گروه غیر شاهد رابطه مثبت معناداری داشت و در مورد این عامل، فرضیه دوم پژوهش تأیید شد. در گروه شاهد نیز بین سلامت روان و رضایت زناشویی، رابطه مثبت معناداری وجود داشت. نتایج این پژوهش در گروه غیر شاهد نشان داد که کمال گرایی رابطه منفی معناداری با رضایت زناشویی و سلامت روان دارد و به این ترتیب فرضیه سوم و پنجم پژوهش نیز تأیید شدند. در گروه شاهد نیز بین کمال گرایی با رضایت زناشویی و سلامت روان، رابطه منفی معناداری وجود داشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام در گروه شاهد و غیر شاهد نشان داد که از بین متغیرهای پیش بینی کننده (ابعاد شخصیت، سلامت روان و کمال گرایی)، سلامت روان بیشترین رابطه را با رضایت زناشویی در گروه شاهد دارد، به طوریکه به تنهایی 46% از واریانس رضایت زناشویی را در این گروه پیش بینی می کند. اما در گروه غیرشاهد کمال گرایی بیشترین رابطه را با رضایت زناشویی دارد، به طوریکه به تنهایی 29% از واریانس رضایت زناشویی را در این گروه پیش بینی می کند.

پیش بینی رضایت زناشوئی براساس هوش معنوی و هوش هیجانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1389
  مجتبی ساتکین   علیرضا مهدویان

چکیده مقدمه: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رضایت زناشویی براساس هوش معنوی و هوش هیجانی انجام شده است. روش: این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه ی مراجعه کنندگان متأهل به خانه های سلامت مناطق 8 و 18 تهران بود که حداقل دو سال از زندگی مشترکشان گذشته بود و بین20 تا50 سال سن داشتند. تعداد 117 نفر به عنوان نمونه ی پژوهشی و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزارهای اجرای این پژوهش عبارت بودند از: پرسش نامه ی هوش هیجانی بار-آن، پرسشنامه ی هوش معنوی ناصری، پرسشنامه ی رضایت زناشویی انریچ. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چند متغیری و تحلیل واریانس استفاده گردیده است. نتایج: یافته های این پژوهش نشانگر این است که هوش معنوی 1/10 درصد از تغییرات رضایت زناشویی را پیش بینی می نماید. همچنین در میان مولفه های اصلی هوش معنوی، شکیبایی 5/13 درصد از تغییرات رضایت زناشویی را پیش بینی می نماید. همچنین هوش هیجانی نیز 4/21 درصد از تغییرات رضایت زناشویی را پیش بینی می نماید. در میان مولفه های اصلی هوش هیجانی نیز خلق کلی 9/25 درصد از تغییرات رضایت زناشویی را پیش بینی می کند. با توجه به نتایج به دست آمده از ترکیب هوش معنوی و هوش هیجانی نیز باید گفت که هوش هیجانی با 4/21 درصد پیش بینی کننده ی مناسب تری برای رضایت زناشویی می باشد. نتیجه گیری: هوش معنوی و هوش هیجانی از جمله عوامل مرتبط با رضایت زناشویی محسوب می شوند. افرادی که دارای هوش معنوی و هوش هیجانی بالاتری هستند از رضایت زناشویی بیشتری نیز برخوردارند. کلید واژه ها: هوش، معنویت، هوش معنوی، هوش هیجانی، رضایت زناشویی، پیش بینی.

مقایسه عملکرد روانی (افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه) – شناختی (حافظه شرح حال، آینده نگر) و عملکرد خانوادگی والدین فرزندان مبتلا به سرطان و والدین فرزندان عادی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1389
  شیوا اخوان راد   علیرضا مرادی

چکیده مقدمه:پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکرد روانشناختی، شناختی و عملکرد خانوادگی والدین فرزندان مبتلا به سرطان و والدین کودکان عادی اجرا شد. روش: در یک بررسی علی-مقایسه ای ،100 نفر از والدین کودکان مبتلا به سرطان در بیمارستان کودکان سرطانی محک،(50 مادر-50 پدر) و 100 نفر از والدین فرزندان عادی،(50 مادر-50پدر) در شرایط سنی و اجتماعی مشابه، انتخاب شده و طی 2 جلسه2ساعته،وپس از توضیحات لازم و با رضایت کامل،اقدام به تکمیل پرسشنامه ها نمودند. برای دستیابی به هدف پژوهش،از سیاهه افسردگی بک، سیاهه اضطراب بک،مقیاس تجدید نظر شده تاثیر رویداد(ies) ، مقیاس عملکرد خانوادگی(fad)،مصاحبه و آزمون حافظه شرح حال و آزمون حافظه آینده نگر ، استفاده شد. سپس داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد؛ عملکرد روانشناختی والدین کودکان مبتلا؛ تفاوت معنا داری با گروه عادی دارد ؛ .میانگین اضطراب، افسردگی وptsd بطور معنا داری بالا تر از گروه والدین عادی بود. این یافته ها در حوزه ی شناختی نیز، به جز در خرده مقیاس خاطرات عمومی منفی در حافظه شرح حال، موید تفاوت معنا دار بین عملکرد والدین کودکان سرطانی و عادی بود. هم چنین،عملکرد خانوادگی والدین کودکان مبتلا به سرطان، به طور معناداری ضعیف تر از عملکرد والدین فرزندان عادی بود، البته خرده مقیاس نقش ها از این امر مستثنی بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش،سرطان کودک، به عنوان عاملی تروماتیک عمل کرده و موجب تخریب کارکرد روانی- شناختی-خانوادگی والدین می شود. کلید واژه ها: والدین، کودکان،سرطان، اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی،اضطراب،حافظه شرح حال،حافظه آینده نگر،عملکرد خانوادگی.

مقایسه عملکرد روانی (افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه) – شناختی (حافظه شرح حال، آینده نگر) و عملکرد خانوادگی والدین فرزندان مبتلا به سرطان و والدین فرزندان عادی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1389
  گلناز سیاح قربانی   علیرضا مرادی

مقدمه:پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکرد روانشناختی، شناختی و عملکرد خانوادگی والدین فرزندان مبتلا به سرطان و والدین کودکان عادی اجرا شد. روش: در یک بررسی علی-مقایسه ای ،100 نفر از والدین کودکان مبتلا به سرطان در بیمارستان کودکان سرطانی محک،(50 مادر-50 پدر) و 100 نفر از والدین فرزندان عادی،(50 مادر-50پدر) در شرایط سنی و اجتماعی مشابه، انتخاب شده و طی 2 جلسه2ساعته،وپس از توضیحات لازم و با رضایت کامل،اقدام به تکمیل پرسشنامه ها نمودند. برای دستیابی به هدف پژوهش،از سیاهه افسردگی بک، سیاهه اضطراب بک،مقیاس تجدید نظر شده تاثیر رویداد(ies) ، مقیاس عملکرد خانوادگی(fad)،مصاحبه و آزمون حافظه شرح حال و آزمون حافظه آینده نگر ، استفاده شد. سپس داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد؛ عملکرد روانشناختی والدین کودکان مبتلا؛ تفاوت معنا داری با گروه عادی دارد ؛ .میانگین اضطراب، افسردگی وptsd بطور معنا داری بالا تر از گروه والدین عادی بود. این یافته ها در حوزه ی شناختی نیز، به جز در خرده مقیاس خاطرات عمومی منفی در حافظه شرح حال، موید تفاوت معنا دار بین عملکرد والدین کودکان سرطانی و عادی بود. هم چنین،عملکرد خانوادگی والدین کودکان مبتلا به سرطان، به طور معناداری ضعیف تر از عملکرد والدین فرزندان عادی بود، البته خرده مقیاس نقش ها از این امر مستثنی بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش،سرطان کودک، به عنوان عاملی تروماتیک عمل کرده و موجب تخریب کارکرد روانی- شناختی-خانوادگی والدین می شود. کلید واژه ها: والدین، کودکان،سرطان، اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی،اضطراب،حافظه شرح حال،حافظه آینده نگر،عملکرد خانوادگی. ?

مقایسه پایبندی مذهبی، جهت گیری مذهبی و سخت رویی در بین همسران شهدا و زنان سرپرست خانوار شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1389
  میترا رضایت   علی فتحی آشتیانی

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه پایبندی مذهبی ، جهت گیری مذهبی و سخت رویی در بین همسران شهدا و زنان سرپرست خانوار بود. روش: در یک مطالعه علّی- مقایسه ای،200 نفر (100 نفر همسرشهید و100 نفر زن سرپرست خانوار) به شیوه نمونه گیری دردسترس، انتخاب شدند. ابزار های استفاده شده: پرسشنامه پایبندی مذهبی جان بزرگی (1387)، پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت (1963) و دیدگاه های شخصی ، کوباسا (1987) بودند. یافته ها: داده های بدست آمده با روش های ضریب همبستگی و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته های بدست آمده نشان داد: در این پژوهش پایبندی مذهبی و جهت گیری مذهبی درونی همسران شهدا بیشتر اززنان سرپرست خانوار بود. درحالی که میزان جهت گیری مذهبی بیرونی و سرسختی در زنان سرپرست خانوار بیشتر از همسران شهدا بود. همچنین همبستگی بین جهت گیری مذهبی درونی و سرسختی ومولفه های آن (بجز مبارزه جویی) معنا دار بود. و همبستگی بین جهت گیری بیرونی و ابعاد سرسختی معکوس بود.

آموزش غنی سازی ازدواج مبتنی بر طرح تایم وتاثیر آن بر کاهش مشکلات ارتباطی زوجین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1389
  سارا منصوریان   علی فتحی آشتیانی

مقدمه : در این پژوهش سودمندی یکی ازبرنامه های غنی سازی زندگی(طرح تایم) برروی مشکلات ارتباطی زوج های ایرانی مورد ارزیابی قرار گرفت . روش : دریک مطالعه شبه تجربی 26 زوج به دو پرسشنامه رضایت زناشویی وپرسشنامه الگوهای ارتباطی(cpq) در دو مقطع پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. 12 زوج (گروه آزمایشی) آموزش های ده هفته ای برنامه غنی سازی تایم را دریافت نمودند و12زوج دیگر (گروه کنترل) هیچ آموزشی دریافت نکردند .دادها با روش آماری آزمون t ویومن ویتنی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج به دست آمده حاکی از عدم تغییرات نمرات گروه کنترل در مقیاس ها رضایت زناشویی انریچ طی مدت مطالعه بود در حالی که نمرات گروه آزمایش بهبود معناداری درپس آزمون در این زیر مقیاس ها داشتند .همچنین درزیر مقیاس های الگوهای ارتباطی(cpq):(ارتباط سازنده الف ،ارتباط سازنده ب ،ارتباط کنارگیری/توقع ،مقیاس توقع مرد- کنارگیری زن،مقیاس توقع زن کنارگیری مرد، مقیاس ارتباط اجتنابی متقابل) که در تمامی زیر مقیاس ها جزمقیاس توقع زن –کنارگیری مرد ، نمرات گروه آزمایش بهبود معناداری در پس آزمون داشتند. بحث و نتیجه گیری : براساس نتایج به دست آمده می توان از آموزش طرح تایم در کاهش مشکلات زوجین و توانمند سازی آنها در جهت بهبود ارتبا طشان سود جست.

رابطه ی ویژگی های شخصیتی و احساس گناه و تغییرات کورتیزول هنگام احساس گناه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  نیما شاهین فر   علی فتحی آشتیانی

چکیده مقدمه: مطالعه بنیادهای زیستی هیجانات خودآگاه موضوعی است که امروزه مورد توجه فزاینده قرار گرفته است. پژوهش حاضر در دو بخش انجام شد. در بخش اول به بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی و احساس گناه پرداخته شد و در بخش دوم تغییرات کورتیزول هنگام احساس گناه مورد بررسی قرار گرفت. روش: در یک مطالعه آزمایشی، در مرحله اول از دو دانشگاه شهر تهران، 60 نفر زن و 60 نفر مرد به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه پنج عاملی شخصیتی نئو و آزمون عاطفه خودآگاه را تکمیل کردند. در مرحله دوم، 60 نفر از آنها، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. از آزمودنی‎ها در گروه آزمایش، آزمون عاطفه خودآگاه و یک نمونه بزاق به عنوان پیش‏آزمون گرفته شد. سپس آزمودنی‏ها به نواری که محتوای آن آخرین موقعیتی بود که در آن احساس گناه داشتند گوش دادند، در حالی‏که همزمان در حال تجسم آن بودند. در انتها، مجددا از آزمودنی ها در گروه آزمایش، آزمون عاطفه خودآگاه و یک نمونه دیگر بزاق گرفته شد. این درحالی بود که از آزمودنی‏های گروه گواه در موقعیت مشابه بدون هیچ مداخله‏ای، در پیش‏آزمون و پس‎آزمون آزمون عاطفه خودآگاه و نمونه بزاق گرفته شد. در بخش دوم آزمون ویژگی های شخصیتی و عاطفه خودآگاه به منظور بررسی احساس گناه و ویژگی های شخصیتی به عمل آمد. یافته‎ها: نتایج بدست آمده نشان داد که احساس گناه با ویژگی های روان‏آزرده‎گرایی، برون گرایی و باوجدان‏بودن رابطه مثبت معنادار داشتند. بعلاوه تحلیل داده‏ها نشان داد که ترشح کورتیزول با احساس گناه افزایش می یابد.در بخش دوم تحقیق داده-های بدست آمده از طریق ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه گیری: می توان در دارو درمانی بیماران که از احساس گناه شدید رنج می برند از داروهای که در کاهش کورتیزول موثرند سود برد و همچنین در رواندرمانی بر ویژگی های شخصیتی که این افراد از آن برخوردارند تاکید کرد.

هقایسه کیفیت سندگی و ویژگی های روانشناختی افزاد هبتلا به سندرم روده تحزیک پذیز ( ibs ( با افزاد سالن و اعتبار یابی پزسش ناهه تجدید نظز شده درد هک گیل sf-mpq-
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  زهرا تنهایی   علی فتحی آشتیانی

مقدمه :این پژوهش با هدف مقایسه کیفیت زندگی و ویژگی های روانشناختی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ) ibs ( با افراد سالم و اعتبار یابی پرسش نامه تجدید نظر شده درد مک گیلدر شهر تهران انجام شده است. روش:در یک مطالعه علی –مقایسه ای ، 11 نفر از مراجعه کنندگان مبتلا به ibs به درمانگاه گوارش بیمارستان بقیه ا.... و 11 نفر افرادسالم که با افراد بیمار از نظر جنس، تاهل ، میزان تحصیلات با هم همسا ن بودند ، به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند، پرسشنامه های sf-93,dass-10, ، mc gill (sh-mpq-1) را تکمیل کردند.داده های بدست آمده با روش های آماری تحلیل عاملی اکتشافی، روش مولفه های اصلی و چرخش واریماکس ، روش kmo ، روش های ضریب آلفای کرونباخ و دونیمه کردن ، تحلیل واریانس دو طرفه ، از آزمون تی مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته هاا :کیفیتت زنتدگی گتروه بیمتار در همته ابعتاد )عملکترد جسمانی،خستتگی، ستلامت روانتی ،...( پایین تر ومشتکلات روانشتناختی آنهتا در همته زمینته هتا )افستردگی ، اضتطراب ، استترس ( بیشتتراز افراد گروه سالم بود.ولتی ابتتلاب بته ستندروم روده ی تحریتک پتذیر، کیفیتت زنتدگی متردان را بتیش از زنان کاهش می دهد.

مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری ادراک شده و الگوهای ارتباطی در زوجین با سبک مقابله مساله مدار و هیجان مدار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1390
  ملیحه حسنی   علی فتحی آشتیانی

مقدمه: در این پژوهش مولفه های طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده و الگوهای ارتباطی را در دو گروه از زوجین با سبک مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار مقایسه نمودیم. روش: در یک مطالعه علی- مقایسه ای 158 دانشجو متاهل مونث (60 نفر با سبک مقابله ای هیجان مدار و 98 نفر با سبک مقابله ای مساله مدار) که در دانشگاه های تهران مشغول به تحصیل بودند به روش نمونه گیری در دسترس اتخاب شدند و پرسشنامه های الگوهای ارتباطی (cpq)، فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده (embu-s) و سبک های مقابله ای بلینگز و موس را تکمیل نمودند. داده ها با روش آماری آزمون t مستقل و یومن ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که تفاوت معناداری میان زوجین با سبک مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار در تمامی زیر مقیاس های طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری ادراک شده و الگوهای ارتباطی زوجین وجود دارد. البته در زیر مقیاس الگوی ارتباطی اجتنابی تفاوت معناداری یافت نشد. بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده می توان با فراهم نمودن شرایط مناسب در دوره کودکی و بهبود روابط والد- کودک، زمینه را برای روابط سازنده افراد در بزرگسالی با همسرانشان و افزایش کارآمدی آنها در مقابله موثر با شرایط تنش زا ایجاد کرد. کلید واژه ها: طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری ادراک شده، الگوهای ارتباطی، سبک مقابله هیجان مدار، سبک مقابله مساله مدار

بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری ادراک شده با طرحواره های ناسازگار اولیه و جهت گیری مذهبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1390
  مریم حاجی کاظم طهرانی   معصومه اسمعیلی

پژوهش حاضر به منظور بررسی رابط? شیوه های فرزندپروری ادراک شده با طرحواره های ناسازگار اولیه و جهت گیری مذهبی صورت گرفته است. به این منظور 300 دانش آموز دختر مقطع دوم و سوم دبیرستان به شیو? نمونه گیری طبقه ای خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های ابعاد رفتاری والدین شیفر و فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولی? یانگ و جهت گیری مذهبی آلپورت را تکمیل کردند. داده های بدست آمده با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که شیو? فرزندپروری با بعد غالب محبت پیش بینی کنند? معناداری برای سطوح پایین تر طرحواره های ناسازگاراولی? محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی/بیگانگی، نقص/شرم، شکست، وابستگی/بی کفایتی، خودتحول نیافته/گرفتار، اطاعت، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی و جهت گیری مذهبی بیرونی و سطوح بالاتر جهت گیری مذهبی درونی است و شیو? فرزندپروری با بعد غالب کنترل پیش بینی کنند? معناداری برای سطوح بالاتر طرحواره های ناسازگار اولی? محرومیت هیجانی، بی اعتمادی/بدرفتاری، نقص/شرم، اطاعت و ایثار است. همچنین طرحواره های ناسازگار اولی? اطاعت، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی پیش بینی کنند? مستقیم و معناداری برای جهت گیری مذهبی بیرونی است و طرحواره های ناسازگار انزوای اجتماعی/بیگانگی، وابستگی/بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری و خودتحول نیافته/گرفتار به طور معکوس و معناداری جهت گیری مذهبی درونی را پیش بینی می کند. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد که والدین می توانند با بکارگیری شیوه های فرزندپروری گرم و حمایتی مانع از شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه در فرزندان شده و آنها را به سمت جهت گیری مذهبی درونی سوق دهند. واژه های کلیدی: شیوه های فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و جهت گیری مذهبی.

مقایسه سبک های دلبستگی، سبک های ابراز هیجان و رضایت زناشویی در زنان و مردان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1391
  حسین مجرد   علی اکبر سلیمانی

هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه سبک های دلبستگی،سبک های ابراز هیجان با رضایت زناشویی در زنان و مردان بود. روش: طرح پژوهش، از نوع همبستگی بود. به این منظور، تعداد 300 نفراز دبیران متاهل آموزش پرورش شهرستان بجنورد بطور در دسترس انتخاب شدند و بوسیله پرسشنامه های سبک های دلبستگی هازن و شیور ، سبکهای ابراز هیجان، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های بدست آمده با روش های آماری شامل همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون، u من ویتنی و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمنو دو سوگرا 4/10 درصد از واریانس رضایتمندی را تبیین و پیش بینی می کنند. همچنین از سبک های هیجانی تنها ابراز هیجان 7 درصد از واریانس رضایتمندی را تبیین و پیش بینی می کنند. از طرف دیگر عامل های سبک دلبستگی و سبک ابراز هیجان نیز همبستگی های معناداری با یکدیگر دارند. اما در بین مردان و زنان در هیچ یک از سبک های دلبستگی، سبک های ابراز هیجان و رضایت زناشویی تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان سبک های دلبستگی زوجین و سبک های ابراز هیجان را در برنامه های مشاوره پیش از ازدواج، برنامه های پیشگیرانه و برنامه های درمانی خانواده می تواند مورد توجه قرار داد و سیاست های لازم را در ارتباط با آن اتخاذ کرد.

رابطه هوش معنوی و بهزیستی معنوی با کفیت زندگی و رضایت زناوشویی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  آرزو حسین دخت قره حاجلویی   احمد علی پور

مقدمه: این مطالعه با هدف تعیین رابطه هوش معنوی و بهزیستی معنوی با کیفیت زندگی و رضایت زناشویی در گروهی از زنان و مردان شهرستان مراغه انجام شد. روش: در یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی ،تعداد 320 نفر از کارکنان بیمارستانهای شهرستان مراغه به صورت نمونه-گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه هوش معنوی کینگ، پرسشنامه بهزیستی معنوی پالوتزیان والیسون، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و رضایت زناشویی انریچ استفاده شد. داده های بدست آمده با روش-های آماری ، ضریب همبستگی و رگرسیون و آزمون مقایسه میانگین های مستقل، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بررسی نتایج نشان داد که هر قدر هوش معنوی بالاتر باشد بهزیستی معنوی ،کیفیت زندگی و رضایت زناشویی افزایش می یابد.بعلاوه هر قدر بهزیستی معنوی بالاتر باشد کیفیت زندگی و رضایت زناشویی نیز افزایش می یابد. و به عبارت دیگر بین همه متغیر های مورد مطالعه رابطه مثبت و معنا دار وجود دارد. نتیجه گیری: معنویت موجب ایجاد آرامش، امنیت زندگی، معنایابی زندگی، مثبت اندیشی، امیدواری، رضامندی از زندگی می-شود. از این طریق، ظرفیت روان شناختی و توانائی مقابله با استرس ها و مشکلات افزایش یافته، موجب ارتقای سلامت روانی، جسمی و عمر طولانی تر می شود. لذا به منظور، حفظ و ارتقای سلامت روان خود، خانواده و جامعه، توجه بیشتر به ابعاد مختلف معنویت و تقویت کردن آنها در خودمان ضروری است

اثر برنامه مداخله صلاحیت دار بازماندگان سرطان- تازه تشخیص داده شده بر نشانه های استرس پس از سانحه و حالت اضطراب والدین کودکان مبتلا به سرطان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1391
  شیما شیرافکن   رسول روشن چسلی

چکیده مقدمه: هدف اساسی پژوهش حاضر تعیین اثر برنامه مداخله صلاحیت دار بازماندگان سرطان- تازه تشخیص داده شده (sccip-nd) بر نشانه های استرس پس از سانحه (ptss) و حالت اضطراب والدین کودکان مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده بوده است. روش: بدین منظور در مرحله اول جهت تعیین روایی و اعتبار اولیه مقیاس اختلال استرس حاد (asds؛ بریانت و همکاران،2000آ) تعداد 60 والد دارای کودک مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده از بیمارستان فوق تخصصی محک به شیوه در دسترس انتخاب شدند. در مرحله دوم از جامعه آماری مورد نظر، تعداد 28 نفر از والدین (14مادر و 14 پدر) کودکان مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده، به شیوه در دسترس از همان بیمارستان انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (14 والدین) و کنترل (14 والدین) قرار گرفتند. والدین هر دو گروه آزمایش و کنترل به مقیاس اختلال استرس حاد (asds) و پرسشنامه حالت- رگه اضطراب اسپیلبرگر (1983؛ نقل از فتحی آشتیانی،1388) در مرحله پیش آزمون و بعد از 3 هفته هر دو گروه به مقیاس تأثیر رویداد- تجدیدنظرشده (وایس و مارمر، 1997؛ نقل از کریستینسُن و همکاران،2008) و پرسشنامه حالت- رگه اضطراب اسپیلبرگر در مرحله پس آزمون پاسخ دادند. یافته ها: مادران و پدران گروه آزمایش در مقایسه با مادران و پدران گروه کنترل در ptss کاهش معناداری را نشان دادند اما کاهش معناداری را در حالت اضطراب گزارش نکردند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش از اهمیت گسترش مداخلات مبتنی بر شواهد سیستم های خانواده ویژه خانواده های کودکان مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده حمایت می کند. کلمات کلیدی: برنامه مداخله صلاحیت دار بازماندگان سرطان- تازه تشخیص داده شده (sccip-nd)، نشانه های استرس پس از سانحه، حالت اضطراب

بررسی شاخص های روان سنجی پرسشنامه سبک ها و مکانیسم های دفاعی(dsq-60)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1392
  فاطمه رضایی   مجید صفاری نیا

چکیده زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی روایی، اعتبار و ساختار عاملی پرسشنامه dsq-60 در جمعیت ایرانی بود. این پرسشنامه از پرکاربردترین ابزارهای اندازه گیری دفاع ها می باشد که سیر رو به پیشرفت ساخت و اعتباریابی نسخه های مختلف آن در چند دهه اخیر منجر به ساخت این نسخه 60 سوالی شده است. روش: در یک مطالعه توصیفی 400 نفر (350 دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی و50 بیمار سرپایی مبتلا به اختلالات خلقی و اضطرابی بیمارستان های امام حسین(ع) و طالقانی تهران در دامنه سنی 18تا 45 سال) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک دفاعی، پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس را تکمیل نمودند. داده ها با روش های آماری همبستگی، آزمون t و تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده برای تعیین اعتبار بیانگر همسانی درونی 79/0 و اعتبار بازآزمایی پس از چهار هفته 98/0 بود. همبستگی مثبت معنادار ابزار اصلی با نسخه 40 سوالی آن حاکی از روایی همگرا و همبستگی منفی آن با دو مقیاس ghq-28 و dass-21 نمایانگر روایی واگرای مطلوب آن بود. روایی محتوای آن نیز توسط متخصصان تایید شد. بعلاوه به منظور تعیین روایی افتراقی آن توان تفکیک بین دو نمونه بالینی و غیر بالینی ارزیابی شده و تأیید گردید. افزون بر آن در بررسی تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی دو عامل با عنوان سبک های سازگار و ناسازگار به دست آمده و تایید شد. نتیجه گیری: با توجه به شاخص های روان سنجی و ساختار عاملی به دست آمده می توان پرسشنامه dsq-60 را ابزاری روا و معتبر در نمونه ایرانی با کاربرد پژوهشی و بالینی معرفی نمود.

اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر کاهش استرس فرزندپروری، افزایش بهزیستی روانشناختی و تغییر سبک های فرزندپروری مادران کودکان کم توان ذهنی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1391
  محبوبه رفیعی   علی فتحی آشتیانی

چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر کاهش استرس فرزندپروری، افزایش بهزیستی روانشناختی و تغییر سبک های فرزندپروری مادران کودکان کم توان ذهنی اجرا شد. روش: در این پژوهش با استفاده از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل مادران30 کودک کم توان ذهنی دختر که در پیش دبستانی، پایه اول و دوم ابتدایی دو مدرسه استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند، به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، 5 جلسه گروهی120 دقیقه ای و 3 جلسه تلفنی 15 تا 45 دقیقه ای تحت آموزش برنامه گروهی فرزند پروری مثبت قرار گرفتند. شرکت کنندگان به وسیله ی مقیاس استرس فرزندپروری آبیدین، مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف و پرسشنامه سبک های فرزند پروری بامریند در دو مرحله (قبل از مداخله و بعد از مداخله) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آزمون t مستقل و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان دادند که اجرای برنامه ی آموزشی منجر به کاهش معنادار استرس فرزندپروری و افزایش معنادار بهزیستی روانشناختی مادران گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است ولی تغییری در سبک فرزندپروری آنان ایجاد نکرده است. نتیجه گیری: با توجه به نتیجه به دست آمده پیشنهاد می شود درمانگران با انجام این مداخلات، گام موثری در جهت کاهش مشکلات روانشناختی مادران کودکان کم توان ذهنی بردارند.

بررسی سبک های دفاعی و دلبستگی در زنان مبتلا به سوء مصرف دارویی و غیر معتاد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  مریم باقری   پرویز آزادفلاح

هدف این پژوهش بررسی مکانیزم های دفاعی و سبک های دلبستگی در زنان مبتلا به سوء مصرف دارویی و غیرمعتاد بود. به این منظور 60 نفر از زنان ساکن شهر تهران (20 نفر معتاد، 20 نفر رها شده و 20 نفر غیر معتاد) مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمودنی ها پرسشنامه های مکانیزم های دفاعی (dsq) و سبک های دلبستگی کولینز و رید را تکمیل نمودند. نوع مطالعه، علی مقایسه ای بود و افزون بر شاخص های توصیفی از روش های تحلیل واریانس یکراهه، مجذوز خی و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که در زیر مقیاس اضطراب در سبک دلبستگی بین سه گروه تفاوت معناداری وجود داشت و افراد معتاد نسبت به افرادغیر معتاد نگرانی بیشتری از طرد شدن توسط دیگران داشتند. همچنین نتایج در مورد استفاده از سبک دفاعی نیز نشان داد که افراد گروه غیرمعتاد و رهاشده ، نسبت به افراد گروه معتاد، از سبک دفاعی رشدیافته بیشتری استفاده می کنند و در نهایت در مقایس? مکانیزم های دفاعی گروه معتاد با غیرمعتاد افراد معتاد نسبت به افراد غیرمعتاد، از مکانیزم های دفاعی گذار به عمل و خیال پردازی اوتیستیک بیشتر، و از مکانیزم های دفاعی تفرق، والایی گرایی، پیشاپیش نگری و تشکل واکنشی، کمتری استفاده کردند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که عوامل شخصیتی بنیادین مانند سبک های دلبستگی و مکانیزم های دفاعی می توانند نقش گسترده و تاثیر گذاری در روند شروع و ادامه مصرف مبتلایان به مواد مخدر داشته باشند.

بررسی میزان نقش پیشبینی کنندگی سبک های دلبستگی مولفه های تمایز یافتگی و عملکرد جنسی بر رضایت زناشویی زنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  مرجان جمالی مطلق   علی فتحی آشتیانی

نقش پیش بینی کنندگی سبک های دلبستگی مولفه های تمایز یافتگی و عملکرد جنسی بر رضایت زناشویی زنان دانشگاه تهران در مقاطع تحصیلی مختلف

اثربخشی زوج درمانی رفتاری در بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی در بین زوجین دارای عضو معتاد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  نجمه مهدیزاده   علی اکبر سلیمانی

چکیده هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری در بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی در بین زوجین دارای عضو معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایش و به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز اجتماع درمان مدار (t.c) شهر مشهد بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 زوج (60 نفر) بودند که به صورت تصادفی و مبتنی بر هدف انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. از مقیاس های عملکرد ازدواج و تعارضات زناشویی برای جمع آوری داده ها استفاده شد. گروه آزمایش 12 جلسه 60 دقیقه ای زوج درمانی رفتاری به صورت هفتگی دریافت کردند، گروه کنترل هیچ مداخله مشخصی دریافت نکردند. در پایان هر دو گروه مجددا ارزیابی شدند(پس آزمون). داده ها از طریق آزمون های آماری تی مستقل( در مورد مقیاس ها با توزیع نرمال)، تی وابسته و یومن ویتنی(در مورد مقیاس ها با توزیع غیر نرمال) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی رفتاری به طور معناداری بر بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی موثر بوده و زوجین در گروه آزمایشی افزایش معناداری(p<0/05) را در عملکرد ازدواج و همچنین کاهش معناداری(p<0/05) را در تعارضات زناشویی نشان دادند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان روش مداخله زوج درمانی رفتاری را به عنوان یک روش موثر در بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی پیشنهاد داد. این روش مداخله در مقیاس عملکرد ازدواج، بیشترین اثربخشی را در زیرمقیاس نقش و ارتباط داشت. همچنین در مقیاس تعارضات زناشویی، بیشترین اثربخشی را در زیرمقیاس افزایش واکنش های هیجانی داشت.

تأثیر آموزش مهارت حل مسئله بر کاهش خشم، افزایش توانمندی حل مسئله و افزایش سازگاری دختران فراری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  پریسا اسدی دستجردی   رسول روشن چسلی

چکیده هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مهارت حل مسئله بر کاهش خشم، افزایش توانمندی حل مسئله و افزایش سازگاری دختران فراری است.در این پژوهش از سه پرسشنامه راه های مقابله با استرس برکلی ، پرسشنامه خشم اسپیلبرگر و پرسشنامه سازگاری بل استفاده شده است.برای توصیف داده های جمعیت شناختی از آمار توصیفی و برای آزمون فرضیات پژوهش ازآماراستنباطی استفاده شده است.مطالعه حاضر، از نوع شبه آزمایشی است و دارای پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل می باشد. به همین منظور با استفاده از شیوه نمونه گیری مبتنی بر هدف و به صورت تصادفی،15 نفر از دختران بهزیستی شهرری (دولت آباد) را به عنوان گروه آزمایش و 15 نفر دیگر از مراکز بهزیستی شهرستان تهران (شهید نواب صفوی) و شمیرانات (آصف) به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. نتیجه پژوهش بیانگر تأثیر آموزش مهارت حل مسئله در کاهش خشم و افزایش سازگاری دختران مستقر در بهزیستی می باشد. نتایج تحقیق نشان داد که بین گروه آزمایش در زیر مقیاس های خشم (احساس خشم، بیان کلامی خشم، بیان فیزیکی خشم، خلق خشمناک، واکنش خشمناک، برون ریزی خشم، درون ریزی خشم، کنترل برون ریزی خشم، کنترل درون ریزی خشم) و زیر مقیاس های سازگاری (سازگاری در خانه، سازگاری بهداشتی، سازگاری اجتماعی، سازگاری عاطفی، سازگاری شغلی یا تحصیلی) با گروه کنترل تفاوت وجود دارد به این معنی که گروه آزمایش در زیر مقیاس ها نمره بالاتر و در کاهش خشم نمره کمتری را به دست آوردند اما در شیوه حل مسئله (توانمندی حل مسئله) تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد.با توجه به نتیجه پژوهش می توان از شیوه آموزش مهارت حل مسئله برای کاهش خشم و افزایش سازگاری دختران استفاده نمود. کلید واژه ها آموزش مهارت حل مسئله، خشم، توانمندی حل مسئله، سازگاری، دختران فراری

بررسی عملکرد حافظه کاری و برانگیختگی ناحیه ای مغز با توجه به ابعاد شخصیتی اضطراب و زودانگیختگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  ندا نظربلند   پرویز آزادفلاح

هدف از مطالعه حاضر، بررسی عملکرد حافظه کاری و میزان برانگیختگی ناحیه ای مغز، با توجه به ابعاد شخصیتی اضطراب و زودانگیختگی بود. به این منظور، ابتدا 793 دختر دانشجوی 18 تا 28 ساله، مقیاس شخصیتی آیزنک و مقیاس بازداری/ روی آوری کارور و وایت را تکمیل نمودند و با توجه به نمراتشان در کرانهای بالایی و پایینی ابعاد برون گردی و نوروزگرایی، به چهار گروه 15 نفره رگه اضطراب بالا (نوروز گرا/درون گرد)، رگه اضطراب پایین (پایدار هیجانی/برون گرد)،رگه زودانگیختگی بالا (نوروز گرا/برون گرد)، رگه زودانگیختگی پایین (پایدار هیجانی/درون گرد) اختصاص یافتند. همگی آزمودنی ها راست برتر (دست و پا) بودند در مرحله بعدی، این چهار گروه تکالیف حافظه کاری 1-back و pasat و فراخنای ارقام (مستقیم و معکوس) را اجرا نمودند. نمرات نهایی آنها در این تکالیف به عنوان شاخص عملکرد حافظه کاری ثبت شد. ترتیب ارایه تکالیف، از قبل به صورت متوازن شده متقابل طراحی گردیده، به طور تصادفی به هر آزمودنی اختصاص یافت. قبل از ارایه تکلیف 1-back، با کارگذاشتن الکترودهای انسفالوگرام در 19 پایگاه پوست سر، فعالیت آلفای قشریeeg آزمودنیها به مدت 60 ثانیه در حالت استراحت و با چشم باز ثبت گردید. آنگاه در حین اجرای تکلیف نیز، این فعالیت به مدت 180 ثانیه ثبت شد. آزمون t برای گروههای مستقل، جهت مقایسه نمرات آزمودنی های گروه های اضطراب بالا و پایین و گروه های زودانگیختگی بالا و پایین به کار گرفته شد. نتایج این آزمون ها نشان داد که گروه اضطراب پایین در مقایسه با گروه اضطراب بالا، در تکالیف 1-back و فراخنای ارقام معکوس (که شاخص عملکرد سیستم اجرایی مرکزی حافظه کاری هستند) عملکرد بهتری داشتند؛ در حالی که عملکرد این دو گروه در تکالیف pasat و فراخنای ارقام مستقیم (که شاخص مدار آوایی و حافظه کاری کلامی هستند) تفاوت معنی داری نداشت. این در حالی بود که آزمودنی های رگه اضطراب بالا، میزان برانگیختگی قشری پیشانی راست وچپ بیشتری را در حین تکلیف تجربه می نمودند. بدین معنی که آزمودنی های رگه اضطراب بالا، علیرغم به کارگیری تلاش مغزی بیشتر، نتوانستند عملکرد مطلوب خود را در تکلیف حفظ نمایند. نتایج عملکرد آزمودنی های گروه زودانگیختگی بالا و پایین حاکی از آن بود که این دو گروه در چگونگی عملکرد حافظه کاری تفاوت معناداری نداشتند. با این وجود، بیشتر بودن میزان پاسخهای نادرست گروه زودانگیختگی پایین، و زمان پاسخگویی کمتر آنها، حاکی از پاسخگویی پرشتاب و بدون پشتوانه تفکری در آنها بود. مقایسه میزان برانگیختگی قشری در گروه های زودانگیختگی بالا و پایین، نشان داد که گروه زودانگیختگی بالا در هنگام فعالیت حافظه کاری برانگیختگی قشری پیشانی بیشتری را در قشر پیشانی چپ تجربه می نمایند. در مجموع، این یافته ها حاکی از آن است که فرایندهای شناختی، زیستی/عصبی و ابعاد هیجانی شخصیت با هم تعامل متقابلی دارند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که شناخت ابعاد این تعامل، می تواند گام موثری در راستای طرح ریزی زمینه های پیشگیری، درمان و راهبردهای آموزشی باشد.

مقایسه نقش معنویت و ذهن آگاهی بر رضایت زناشوئی زنان و مردان شاغل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  زهرا غلامی   علی فتحی آشتیانی

هدف این پژوهش شناخت نقش معنویت و ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی بود. با توجه به اینکه رابطه زناشویی یک موقعیت بین شخصی است، از این رو ارزیابی و سنجش رضایت زناشویی با در نظر گرفتن دو عامل معنویت و ذهن آگاهی منجر به افزایش کیفیت زندگی زوجین می شود. روش این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود.جامعه آماری این پژوهش حدود 5500 نفر بود. برای این منظور 300 نفر (150 زن و 150 مرد) از کارمندان دانشگاه به روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب و به سیاهه سنجش معنویت هال و ادواردز، پرسشنامه 5 وجهی ذهن آگاهی بائر و همکاران و رضایت زناشویی انریچ پاسخ دادند. داده های حاصل با استفاده از روش های آماری مقایسه میانگین های مستقل، همبستگی اسپیرمن، رگرسیون تحلیل شدند. نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان داد که رضایت زناشویی در زنان بیشتر از مردان است.بعلاوه بین معنویت و رضایت زناشویی همبستگی کمی وجود دارد و بین ذهن آگاهی و رضایت زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. در کل آزمودنی های زنان و مردان از بین دو عامل معنویت و ذهن آگاهی، نقش معنویت بیشتر از ذهن آگاهی در میزان رضایت زناشویی است.همچنینمی توان گفت پیش بینی رضایت زناشویی بر حسب میزان معنویت در مردان بیشتر از زنان است و رابطه ذهن آگاهی و رضایت زناشویی در زنان بیشتر است. با توجه به این یافته‏ها می‏توان معنویت و ذهن آگاهی را به عنوان عوامل مهمی در رضایت زناشویی محسوب نمود و از آنها در جهت ارتقای کیفیت زندگی زوجین استفاده کرد.

مقایسه اثربخشی خانواده درمانی ستیر با زوج درمانی هیجان محور بر مهارت های ارتباطی و کاهش تعارض های زناشویی زوجین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  الهام عبدالهی راد   علی فتحی آشتیانی

چکیده مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ی اثر بخشی خانواده درمانی ستیر با زوج درمانی هیجان محور بر مهارت های ارتباطی و کاهش تعارض های زناشویی زوجین انجام شده است. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و نمونه گیری هدفمند و جایگزینی تصادفی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زوج هایی است که به دلیل تعارضات و مشکل های ارتباطی از طریق آگهی های منتشر شده در خانه های سلامت مناطق شهر تهران در سال 1392، داوطلب شرکت در دوره زوج درمانی هیجان محور و خانواده درمانی ستیر بودند. از بین داوطلبین30 زوج (60 نفر) به طور تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل دو پرسشنامه ی تعارضات زناشویی mcq (ثنایی،1379) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی (جرابک، 2004) بود. اطلاعات به دست آمده از پژوهش به منظور پاسخ به فرضیه های پژوهش با آزمون های آمار استنباطی، تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکوا)، آزمون باکس و آزمون بارتلت تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل کوواریانس چند متغیره حاکی از آن بود که آموزش خانواده درمانی ستیر و زوج درمانی هیجان محور در کاهش تعارضات زناشویی و زیرمقیاس های آن (کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش هیجانی، افزایش رابطه با خویشان خود، کاهش رابطه با خویشان همسر، جدا کردن امور مالی از یکدیگر، کاهش ارتباط موثر) و افزایش مهارت¬های ارتباطی و زیر مقیاس های آن (گوش دادن، تنظیم عواطف، درک پیام، بینش، قاطعیت) تأثیر معناداری دارد. اما تأثیر زوج درمانی هیجان محور در مقایسه با خانواده درمانی ستیر در کاهش تعارضات زناشویی و افزایش مهارت های ارتباطی کمتر بوده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که آموزش خانواده درمانی ستیر و زوج درمانی هیجان محور در کاهش تعارضات زناشویی و بهبود مهارت های ارتباطی زوج های ناسازگار و همچنین در اصلاح ناهمخوانی در نحوه ی پیام رسانی زوجین به هم دیگر موثر بوده است. واژگان کلیدی: خانواده درمانی ستیر، زوج درمانی هیجان محور، مهارت های ارتباطی، تعارضات زناشویی

مقایسه درونگرایی - برونگرایی و عملکرد خانواده بر اساس سیستم های مغزی/ رفتاری در زنان متاهل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  معصومه حمزه ارباب   علی فتحی آشتیانی

هدف : مقایسه درونگرایی/ برونگرایی و عملکرد خانواده براساس سیستم های مغزی رفتاری در زنان متأهل شهر کرج انجام شده است. روش : پژوهش حاضر یک مطالعه علی-مقایسه ای است.برای انجام این پژوهش از بین زنان متأهل شهر کرج 200نفر به صورت دردسترس و از بین کسانی که حاضر به پاسخگویی و واجد شرایط بودند، انتخاب شدند.سپس پرسشنامه شخصیتی گری-ویلسون gwpq جهت انتخاب گروه های دارایbas( سیستم فعالساز رفتاری) / bis (سیستم بازداری رفتاری ) بالا و bas / bis پایین توزیع شد. نمونه گیری را تا جائی ادامه دادیم که حجم نمونه در هر 2گروه ( افراد باbas بالا و افراد با bis بالا ) به 30 نفر رسد، سپس به این آزمون دهندگان( n=200) پرسشنامه شخصیتی neo-ffi-60 ، پرسشنامه سنجش خانواده fad داده شد.اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها از طریق آزمون تحلیل واریانس یک راهه (anova) و t برای گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج : نشان دادند بین افراد درونگرا و برونگرا از نظر عملکرد خانواده تفاوت وجود دارد و افراد درونگرا دارای میانگین بیشتری در این مقیاس نسبت به افراد برونگرا می باشند و با توجه به اینکه نمره کمتر نشان دهنده سلامت بیشتر فرد است افراد برونگرا دارای عملکرد خانواده بهتری می باشند و این اختلاف در سطح 1 درصد معنی دار می باشد.همچنین بین میزان عملکرد خانواده در بین افراد با سیستم های مغزی-رفتاری مختلف تفاوت معنادار وجود دارد بحث : پژوهش بیانگر آن است که گروه هایی که دارای bis و bas متوسط هستند؛ دارای نمره عملکرد خانواده بهتری نسبت به افراد با bis و bas پائین و یا bis و bas بالا می باشند و این اختلاف در سطح 1 درصد معنی دار می باشد.

بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس با رویکرد شناختی-رفتاری بر عملکرد خانواده، بهزیستی روانشناختی و تمایزیافتگی مادران دارای کودک معلول
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  راضیه مهدوی   محمد سلگی

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس با رویکرد شناختی- رفتاری برعملکرد خانواده،بهزیستی روانشناختی وتمایز یافتگی مادران دارای کودک معلول میباشد . پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی به روش پیش آزمون- پس آزمون باگروه کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای کودک معلول ساکن تهران است که فرزندآنها در مدارس کودکان استثنایی ویا مراکز بهزیستی وانجمنهای مرتبط مشغول به تحصیل می باشند. در این پژوهش تعداد40 نفر از مادران با بهره گیری از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی20نفر از ایشان درگروه آزمایشی و20تن دیگر درگروه کنترل قرار گرفتند.در ادامه، گروه آزمایشی10 جلسه آموزش مدیریت استرس بارویکرد شناختی- رفتاری دریافت کردند. ابزارهای پژوهش عبارتند از :مقیاس 60سوالی عملکردخانواده، مقیاس84سوالی بهزیستی روانشناختی ریف ومقیاس 46سوالی تجدیده نظر شده تمایز یافتگی. نتایج نشا ن می دهد میانگین نمرات در متغیرهای عملکرد خانواده ،بهزیستی روانشناختی وتمایز یافتگی، همچنین درخرده مقیاس آنها در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است. نتایج نشان می دهد آموزش مدیریت استرس با رویکرد شناختی-رفتاری باعث بهبود عملکرد خانواده ،افزایش بهزیستی روانشاختی وتمایز یافتگی درابعاد مختلف آنها می شود. باتوجه به اینکه حضور کودک معلول درخانواده می تواند عملکرد مادررامختل ساخته وسطح بهزیستی روانشناختی او راکاهش دهد،آموزش مدیریت استرس ومداخلات شناختی ورفتاری برای مادران می تواند مفید باشد.

مقایسه رضایت زناشویی، تمایزیافتگی و الگوهای ارتباطی در زوجین همسان و مکمل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  سمانه خطیبی   خدابخش احمدی

هدف: این پژوهش به منظور مقایسه رضایت زناشویی، تمایز یافتگی و الگوهای ارتباطی در زوجین همسان و مکمل انجام یافت. روش: پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری زوجین ساکن در شهر تهران و گروه نمونه 404 زوج (808 نفر) بودند که به صورت در دسترس از سه مرکز (مهدهای کودک، سرای محلات و حوزه های علمیه) انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه شخصیتی neo-ffi، رضایت زناشویی enrich، الگوهای ارتباطی (cpq)، تمایزیافتگی خود (dsi-r) جمع آوری و از طریق آزمون های آماری تحلیل واریانس چند گانه، رگرسیون چند متغیره و همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: میزان رضایت زناشویی زنان در زوجین همسان به لحاظ ویژگی های شخصیتی روان آزرده گرایی، برون گرایی، گشودگی و باوجدان بودن بطور معنی داری بیشتر از زوجین مکمل است، اما در بعد موافق بودن تفاوت معناداری مشاهده نشد. میزان رضایت زناشویی مردان در زوجین همسان به لحاظ ویژگی شخصیتی برون گرایی بیشتر از زوجین مکمل بود، اما همسانی در ابعادروان آزرده گرایی، موافق بودن، گشودگی و باوجدان بودنتفاوت معناداری در پی نداشت. میزان تمایزیافتگی زنان در زوجین همسان به لحاظ کلیه ویژگی های شخصیتی نئو بیشتر از زوجین مکمل بود. میزان تمایزیافتگی مردان در زوجین همسان به لحاظ ویژگی های شخصیتی روان آزرده گرایی و با وجدان بودن بیشتر از زوجین مکمل بود، اما همسانی در ابعاد شخصیتی برون گرایی، موافق بودن و گشودگی تفاوت معناداری در پی نداشت. نمره الگوی ارتباطی سازنده زنان در زوجین همسان به لحاظ ویژگی های شخصیتی روان آزرده گرایی، برون گرایی، گشودگی و با وجدان بودن بیشتر از زوجین مکمل بود اما در بعد موافق بودن تفاوت معناداری مشاهده نشد. نمره الگوی ارتباطی سازنده مردان در زوجین همسان به لحاظ ویژگی شخصیتی گشودگی بیشتر از زوجین مکمل بود، اما همسانی درابعادروان آزرده گرایی، برون گرایی، موافق بودن و با وجدان بودن تفاوت معناداری در پی نداشت. نتیجه گیری: میزان رضایت زناشویی، تمایزیافتگی و کاربرد الگوهای ارتباطی سازنده در زوجین همسان بیشتر از زوجین مکمل است. بنابراین ارزیابی میزان همسانی در مشاوره های ازدواج با بهره گیری از آزمون های معتبر ضرورت پیدا می کند.

تعیین رابطه سازگاری زناشویی، طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیزم های دفاعی با اختلال وسواس فکری عملی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1393
  زهرا محمدی   علی اکبر سلیمانی

هدف:هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه سازگاری زناشویی، طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیزمهابی دفاعی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بود. روش:روش تحقیق پژوهش حاصر همبستگی است.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مراجعه کنندگان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به کلینیک آتیه بود . از بین این افراد ،50 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره young، شاخص سازگاری زناشویی اسپاینر، مقیاس مکانیزم های دفاعی و مقیاس وسواس اجباری ییل براون بود. برای تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. نتایج: بین اختلال وسواس فکری- عملی و طرحواره های ناسازگار و مکانیزم های دفاعی رابطه معناداری وجود دارد . همچنین بین مکانیزم های دفاعی و سازگاری زناشویی با اختلال وسواس فکری عملی رابطه منفی وجود دارد. همچنین طرحواره های ناسازگار اولیه میزان سازگاری زناشویی را پیش بینی می کند. نتیجه گیری:هرچه اختلال وسواس فکری عملی بیشتر باشد، مکانیزم های دفاعی ناپخته تر و سازگاری زناشویی ضعیف تر می باشد. همچنین طرحواره های ناسازگار اولیه سبب کاهش سازگاری زناشویی می شود. واژگان کلیدی: اختلال وسواس فکری-عملی، طرحواره های ناسازگار، مکانیزم های دفاعی، سازگاری زناشویی

مقایسه اثربخشی درمان بین فردی و درمان شناختی رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  آزاده طاولی   عباسعلی اللهیاری

هدف: در این پژوهش اثربخشی دو روش درمانی شناختی – رفتاری (cbt) و درمان بین فردی (ipt) در کاهش نشانه های اضطراب اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت. روش: این مطالعه از نوع طرح های آزمایشی واقعی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون می باشد که در آن از بین دانشجویان دختر مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، نمونه ای40 نفره، انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه cbt و ipt اختصاص داده شدند. جلسات درمانی در طول 12 هفته برگزار گردید. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه شامل مصاحبه بالینی مبتنی بر tr-dsm-iv، پرسشنامه هراس اجتماعی (spin)، مقیاس اضطراب در تعاملات اجتماعی (sias)، فرم تجدیدنظر شده مقیاس مختصر ترس از ارزیابی منفی (bfne-ii)، پرسشنامه افسردگی بک 2 (bdi-ii) و پرسشنامه کانون توجه (faq) بود. به جز مصاحبه بالینی، کلیه ابزارهای مذکور، پیش از مداخله و در پایان درمان بر روی افراد مورد مطالعه اجرا شدند. داده های به دست آمده با روش های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره و تحلیل کوواریانس تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: تحلیل داده ها مشخص کرد که اثربخشی درمان بین فردی در کاهش نشانه های اضطراب اجتماعی، افسردگی و اضطراب در تعاملات اجتماعی بیشتر از درمان شناختی – رفتاری می باشد. همچنین نتایج نشان داد که درمان بین فردی از لحاظ اثربخشی بر کاهش ترس از ارزیابی منفی و توجه متمرکز بر خود در افراد تفاوت معناداری با درمان شناختی – رفتاری ندارد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه درمان بین فردی در کاهش علائم اضطراب اجتماعی موثرتر از درمان شناختی-رفتاری است، لذا مجموع یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که درمان بین فردی را می توان به عنوان درمان روانشناختی ترجیحی برای اختلال اضطراب اجتماعی در جمعیت غیر بالینی در نظر گرفت.

مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت و درمان شناختی رفتاری گروهی بر نشانه های باقیمانده مبتلایان به افسردگی اساسی عودکننده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  مهدیه ملیانی   عباس علی الهیاری

هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت و درمان شناختی – رفتاری گروهی بر نشانه های باقی مانده و پیش بین های عود در مبتلایان به افسردگی اساسی عود کننده انجام شده است. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی و از طرح های پیش آزمون- پس آزمون با گروه مقایسه و گمارش تصادفی آزمودنی است. بدین منظور 40 فرد مبتلا به افسردگی عود کننده انتخاب و به تصادف در دو گروه درمان شناختی - رفتاری گروهی و درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت اختصاص داده شدند. کلیه آزمودنی ها بوسیله سیاهه افسردگی بک– ii، مقیاس نگرش های ناکارآمد، مقیاس پاسخ های نشخواری، مقیاس واکنش پذیری شناختی و مقیاس رضایتمندی از خود در پیش و پس از مداخله و متعاقب یک ماه پس از اختتام آن مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: تحلیل نتایج بواسطه آزمون تحلیل آماری کوواریانس تک متغیره و چند متغیره نشان داد که "درمان شناختی رفتاری، در کاهش نشانه های باقی مانده، نشانه های شناختی افسردگی و نگرش های ناکارآمد پس از اختتام درمان و با گذشت یک ماه و در کاهش نشانه های هیجانی و نشخوار ذهنی متعاقب یک ماه از اختتام درمان کارآمدتر از درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت است."، " درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت در کاهش واکنش پذیری هیجانی پس از اختتام درمان و با گذشت یک ماه، نشخوار ذهنی و نشانه های جسمانی افسردگی یک ماه پس از اختتام درمان و ارتقاءرضایتمندی از خود و مولفه های مهربانی نسبت به خود، پذیرش رنج بشری و کاهش قضاوت در مورد خود وکناره گیری پس از اختتام درمان و متعاقب یک ماه از اختتام آن و ارتقاء ذهن آگاهی پس از اختتام درمان کارآمدتر از درمان شناختی رفتاری است." و در نهایت " اثربخشی دو رویکرد درمانی، درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت، در سطح نشانه های هیجانی و جسمانی افسردگی و مولفه بیش اشتغالی در رضایتمندی از خود پس از اختتام درمان و رضایتمندی از خود و مولفه سطح ذهن آگاهی آن با گذشت یک ماه از اختتام درمان برابر است. " نتیجه گیری: پیشنهاد می گردد با تلفیق دو رویکرد درمان شناختی - رفتاری و درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت، برای مبتلایان به افسردگی اساسی می توان نشانه های باقی مانده و پیش بین های عود را بطور قابل ملاحظه ای کاهش داد.

مقایسه اثر بخشی خانواده درمانی شناختی رفتاری و بوئنی در افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی و تاب آوری با توجه به نقش کنترل کنندگی تمایز یافتگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  صبا اسدی   علی فتحی آشتیانی

چکیده هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی- رفتاری در افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری در زنان با تمایزیافتگی پایین می باشد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است. در این پژوهش زنان متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شهرداری تهران با تمایزیافتگی پایین که بین 20 تا 50 سال داشتند، مورد مطالعه قرار گرفتند از بین خانه های سلامت مناطق 2 و 5 شهرداری تهران از طریق نمونه گیری خوشه ای 5 خانه سلامت انتخاب شد، سپس از طریق تراکت برگزاری دوره خانواده درمانی با هدف افزایش کیفیت زندگی به اطلاع عموم مراجع کنندگان رسید در طی یک ماه بعد از اعلام عمومی، 300 نفر از مراجعه کنندگان پرسشنامه جمعیت شناختی و تمایزیافتگی خود اسکورون را تکمیل کردند 53 نفر که دارای کمترین نمره از نظر تمایزیافتگی بودند انتخاب شدند، و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. در مرحله پیش آزمون هر سه گروه به پرسشنامه کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری پاسخ دادند. گروه های آزمایش طی 8 جلسه 120 دقیقه ای هفته ای یکبار تحت آموزش خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند و در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. پس از آن در مرحله پس آزمون و 2 ماه بعد در مرحله پیگیری، مجدداَ پرسشنامه ها توسط سه گروه تکمیل شد. داده های بدست آمده از طریق آزمون تحلیل کوواریانس به وسیله spss 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از این است که خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی- رفتاری بر افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری زنان با تمایزیافتگی پایین با 95% اطمینان موثر بوده است. به این صورت که تحلیل ها نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری زنان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون افزایش معناداری داشته و در مرحله پیگیری نیز این افزایش باقی مانده بود. در این میان بین اثربخشی دو رویکرد تفاوت معناداری به نفع خانواده درمانی سیستمی بوئن در افزایش کیفیت زندگی بوده است ولی در بهزیستی روانی و تاب آوری تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایشی مشاهده نشد. نتیجه گیری: خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی- رفتاری در افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری زنان با تمایزیافتگی پایین دارای کارایی قابل ملاحظه ای بوده و همه ی ابعاد کیفیت زندگی و بهزیستی روانی را تحت تاثیر قرار داده اند. با مقایسه این دو روش معلوم شد خانواده درمانی سیستمی بوئن موثرتر از درمان شناختی- رفتاری می باشد. براساس یافته های پژوهش حاضر می توان توصیه کرد روانشناسان و مشاوران حیطه سلامت، از این دو روش درمانی به عنوان یک روش کارآمد جهت افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری در افراد استفاده کنند و در بین این دو درمان اولویت را به خانواده درمانی دهند. چکیده هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی- رفتاری در افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری در زنان با تمایزیافتگی پایین می باشد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است. در این پژوهش زنان متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شهرداری تهران با تمایزیافتگی پایین که بین 20 تا 50 سال داشتند، مورد مطالعه قرار گرفتند از بین خانه های سلامت مناطق 2 و 5 شهرداری تهران از طریق نمونه گیری خوشه ای 5 خانه سلامت انتخاب شد، سپس از طریق تراکت برگزاری دوره خانواده درمانی با هدف افزایش کیفیت زندگی به اطلاع عموم مراجع کنندگان رسید در طی یک ماه بعد از اعلام عمومی، 300 نفر از مراجعه کنندگان پرسشنامه جمعیت شناختی و تمایزیافتگی خود اسکورون را تکمیل کردند 53 نفر که دارای کمترین نمره از نظر تمایزیافتگی بودند انتخاب شدند، و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. در مرحله پیش آزمون هر سه گروه به پرسشنامه کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری پاسخ دادند. گروه های آزمایش طی 8 جلسه 120 دقیقه ای هفته ای یکبار تحت آموزش خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند و در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. پس از آن در مرحله پس آزمون و 2 ماه بعد در مرحله پیگیری، مجدداَ پرسشنامه ها توسط سه گروه تکمیل شد. داده های بدست آمده از طریق آزمون تحلیل کوواریانس به وسیله spss 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از این است که خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی- رفتاری بر افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری زنان با تمایزیافتگی پایین با 95% اطمینان موثر بوده است. به این صورت که تحلیل ها نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری زنان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون افزایش معناداری داشته و در مرحله پیگیری نیز این افزایش باقی مانده بود. در این میان بین اثربخشی دو رویکرد تفاوت معناداری به نفع خانواده درمانی سیستمی بوئن در افزایش کیفیت زندگی بوده است ولی در بهزیستی روانی و تاب آوری تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایشی مشاهده نشد. نتیجه گیری: خانواده درمانی سیستمی بوئن و درمان شناختی- رفتاری در افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری زنان با تمایزیافتگی پایین دارای کارایی قابل ملاحظه ای بوده و همه ی ابعاد کیفیت زندگی و بهزیستی روانی را تحت تاثیر قرار داده اند. با مقایسه این دو روش معلوم شد خانواده درمانی سیستمی بوئن موثرتر از درمان شناختی- رفتاری می باشد. براساس یافته های پژوهش حاضر می توان توصیه کرد روانشناسان و مشاوران حیطه سلامت، از این دو روش درمانی به عنوان یک روش کارآمد جهت افزایش کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و تاب آوری در افراد استفاده کنند و در بین این دو درمان اولویت را به خانواده درمانی دهند.

اثر بخشی زوج درمانی تصویرسازی ارتباطی بر مهارت خودبازداری و دلزدگی زناشویی زنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1393
  محبوبه نوری شورغین   علی فتحی آشتیانی

مقدمه: این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی زوج درمانی تصویر سازی ارتباطی بر مهارت خود بازداری و دلزدگی زناشویی زنان انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی می باشد. جامعه آماری شامل زنان متأهلی بود که به واحد مشاوره جامعه القرآن کرج مراجعه کرده بودند که از این تعداد، افرادی که در پرسشنامه خودبازداری و دلزدگی زناشویی نمره بالاتر از نمره برش به دست آوردند 40 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (20نفر) و آزمایش (20 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت آموزش تصویر سازی ارتباطی قرار گرفتند.در نهایت دو گروه از نظر دلزدگی زناشویی و مهارت خودبازداری مورد مقایسه قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس خودبازداری (srs) و پرسشنامه دلزدگی زناشویی (cbm) استفاده شد. روش آماری مورد استفاده تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکووا) بود. برای پیگیری نتایج نیز از آزمون اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها: تحلیل نتایج نشان داد که آموزش تصویر سازی ارتباطی سبب کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش خود بازداری و مولفه های آن (مراعات دیگران، کنترل تکانه، فرونشانی خشم و مسئولیت پذیری) می شود. به عبارتی دلزدگی زناشویی زنانی که در جلسات آموزشی تصویرسازی ارتباطی حضور یافتند پس از مداخله کمتر شده و خود بازداری و مولفه های آن در مقایسه با زنانی که در گروه کنترل حضور داشتند افزایش یافته است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق می توان پیشنهاد نمود می شود از روش آموزش تصویرسازی ارتباطی در کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش خودبازداری استفاده کرد.

بررسی عملکرد شناختی (حافظه و توجه) بازماندگان جنگ ایران مبتلاء به اختلال استرس پس از سانحه
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1386
  ملیحه سلیمی   علیرضا مرادی

چکیده ندارد.

بررسی وضعیت حافظه شرح حال (اختصاصی بودن جنبه های معنایی و رویدادی) در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (ptsd)
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1387
  احمد عبدی   علیرضا مرادی

چکیده ندارد.

بررسی سبکها و مکانیزم های دفاعی افراد مبتلا به اختلال وسواس-بی اختیاری، اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال هراس اجتماعی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  محمدحسن افضلی   علی فتحی آشتیانی

چکیده ندارد.