نام پژوهشگر: غلامرضا شریفی
سمیه ساردویی نسب قاسم محمدی نژاد
بمنظور بررسی تنوع هاپلوتیپیqtl های کنترل کننده تحمل به شوری در گندم، 100 لاین کرانه ای گندم نان که شامل ژنوتیپ های حساس و متحمل به شوری گندم نان بودند در قالب طرح لاتیس دوگانه با دو تکرار در شرایط مزرعه ای شوری (ece= 10 dsm-1) و نرمال (ece= 4 dsm-1) در یزد و کرمان ارزیابی شدند. نتایج حاصل از تجزیه مرکب صفات مورد مطالعه اختلاف معنی داری را بین ژنوتیپ ها نشان داد. در نهایت با توجه به نتایج عملکرد بدست آمده از محیط های مختلف لاین های شماره 26،40، 48 ،51، 49، 54، 55، 59، 60، 66، 67، 69 ،73، 75، 83، 87، 89 و 94 که دارای عملکرد بیشتری نسبت به شاهدهای پرعملکرد متحمل به تنش ارگ، بم و کویر بودند، به عنوان برترین ژنوتیپ ها در شرایط مورد مطالعه تعیین شدند و جهت بررسی های مولکولی، فیزیولوژیکی و سازگاری معرفی گردیدند. در ادامه بررسی، 30 لاین متحمل و حساس بر اساس صفات مورفولوژیک، زراعی، فنولوژیک و شاخص های تحمل نسبت به شاهدهای پرعملکرد متحمل به تنش مورد مطالعه، جهت بررسی تنوع هاپلوتایپی براساس qtl های بزرگ اثر شناسائی شده انتخاب گردیدند. با استفاده از نتایج بدست آمده از بررسی ارتباط نشانگرهای ssr با صفات فنوتیپی مشاهده گردید که در هر ناحیه، ارتباط تفرق نشانگرها با صفات مختلفی معنی دار گردیدند، همچنین این نتیجه حاصل شد که در هر ناحیه می توان از نشانگری که بیشترین رابطه با صفات برای آن معنی دار شدند، در برنامه های انتخاب به کمک نشانگر، جهت بهبود تعداد بیشتری از صفات بهره گرفت. بدین منظور نشانگرهای xcfa2121 و xgwm10 در فاصله 56 تا 82 سانتی مورگان و نشانگر xwmc296 در فاصله 150 تا 7/158 سانتی مورگان واقع در روی کروموزوم 2a و نشانگرهای xgwm194 و xgwm624 برای کروموزوم 4d به دلیل داشتن ارتباط معنی دار با بیشتر صفات اندازه گیری شده را می توان به عنوان نشانگرهای مناسب جهت شناسایی مکان های ژنی کنترل کننده تحمل به تنش شوری و انتخاب به کمک نشانگر معرفی نمود. وجود چنین رابطه های معنی دار، در نواحی مورد نظر با صفات بیانگر این است که این نواحی کروموزومی در ژنوتیپ های ایرانی دارای بیشترین احتمال حضور ژن-های مرتبط با تنش شوری می باشند. نتایج ارزیابی هاپلوتیپی نشان داد که ژنوتیپ های مورد مطالعه، بر اساس qtl های واقع بر روی کروموزوم های2a ،3b ، 4d و 6d در گروه های هاپلوتیپی جداگانه قرار گرفتند. بدین منظور بر اساس مقایسه ترکیب آللی در متحمل ترین افراد جمعیت و حضور یا عدم حضور آلل نشانگرهای خاص در این افراد می توان به اهمیت بخش های مختلف نواحی qtl پی برد. نشانگرهای xgwm10، xgwm445، xbarc353.2 و xgwm312 برای ناحیه 82-56 سانتی مورگان و نشانگرهای xgwm515 و xwmc296 برای ناحیه 7/158-150 سانتی مورگان کروموزوم 2a بعنوان بهترین نشانگرهای مرتبط با تحمل به شوری و آلل های 194، 193،200 ، 205، 148، 171 و bp 165 بعنوان آلل های سودمند این نواحی کرموزومی گزارش گردیدند. همچنین نشانگر xwmc326 با تولید آلل bp 186 برای کروموزوم 3b و xgpw345 و xbarc48.4 با تولید آلل های 192 و bp 144 برای کروموزوم 4d و نشانگر xbarc196 و آلل bp176 برای کروموزوم 6d نشانگرهای سودمندی جهت اصلاح تحمل به شوری در برنامه های انتخاب به کمک نشانگر می باشند.
ساره شهدایی غلامرضا شریفی
چکیده ندارد.
اعظم بهارلویی غلامحسین شهیدی
کیتین، پلیمر پلی ساکاریدی بدون شاخه با اتصالات β(1 4 از واحد¬های n- استیل گلوکز آمین است. این ماده فراوانترین آمینوپلی ساکارید و بعد از سلولز دومین بیوپلیمر فراوان در طبیعت است. این ماده ترکیب اصلی دیواره سلولی اکثرقارچ¬ها، کوتیکول حشرات، پوشش خارجی نماتد¬ها و تخم و کیست آنها را تشکیل می¬دهد ولی در گیاهان عالی و مهرهداران یافت نمی¬شود. لذا یکی از استراتژی¬های کاربردی در مبارزه بیولوژیک با بیماری¬های گیاهان، هدف قراردادن کیتین در پاتوژن¬ها می¬باشد. به این ترتیب، آنزیم کیتیناز به عنوان آفت کش محسوب شده و کیتیناز یکی از ترکیبات کنترل بیولوژیک قلمداد میشود. بر این اساس با هدف به دست آوردن یک آنتاگونیست مولد کیتیناز از خاک¬های زراعی مناطق سیرچ و ماهان استان کرمان، تعداد 110 جدایه اکتینومیست غربالگری شد. پس از آن، جدایه¬های اکتینومیست به دست آمده از نظر فعالیت کیتینازی ارزیابی گردیدند و از 110 جدایه موجود، تعداد 32 جدایه با فعالیت کیتینازی جداسازی شد که از بین آنها 18 جدایه فعالیت کیتینازی بیشتری از خود نشان دادند. سپس به منظور غربالگری جدایه¬های اکتینومیست دارای فعالیت کیتینازی در تولید ماده ضد قارچی، آزمون زیستی علیه تعدادی قارچ بیماریزای خاکزی انجام شدکه از میان آنها، جدایه¬های 400، 401، 403، 410، 420، 422 و 423 دارای بیشترین فعالیت آنتاگونیستی بودند. سپس برخی خصوصیات مورفولوژیکی، بیولوژیکی و بیوشیمیایی این جدایه¬ها در شرایط آزمایشگاهی ارزیابی شد. با انجام مطالعات گلخانه¬ای مشخص شد که این جدایه¬ها در شرایط گلخانه¬ای نیز قادر به کنترل قارچ¬های مورد بررسی هستند. در ادامه به منظور جداسازی ژن کد کننده ی کیتیناز، استخراج rna کل از این جدایه¬ها صورت گرفت و پس از ساخت cdna و تکثیر قطعات توسط آغازگر¬های اختصاصی، نمونه¬ها در وکتور ptz57r/t کلون و سپس تعیین توالی شدند. مقایسه توالی اسید آمینه¬ای ژن¬های کیتیناز جداسازی شده با استفاده از نرم افزار dnaman نشان داد که هیچ یک از ژن¬های کیتیناز جدایه¬های مورد بررسی با هم کاملا" مشابه نیستند. درخت فیلوژنتیکی رسم شده با استفاده از ترادف نوکلئوتیدی ژن¬های کیتیناز جداسازی شده نشان داد که دو ژن متعلق به جدایه 400 در یک گروه، ژن¬های جدایه¬های 403، 410 و 423 در یک گروه و ژن¬های جدایه¬های 422 و 423 در گروهی دیگر قرار می¬گیرند و ژن کیتیناز جداسازی شده از s. plicatus در یک زیر گروه جداگانه قرار می¬گیرد. به طور کلی ژن¬های کیتیناز بدست آمده از جدایه¬های دارای فعالیت کیتینازی در این تحقیق، تشابه زیادی با کیتینازهای خانواده 19 گلیکوزیل هیدرولازها داشتند. تحقیقات نشان داده که کیتینازهای متعلق به این خانواده، نقش اصلی را در ممانعت از رشد پاتوژن¬های گیاهی دارند. لذا با توجه به قدرت تجزیه کنندگی قوی کیتین و اثبات اثرات آنتاگونیستی جدایه¬های استرپتومایسسی بررسی شده در این تحقیق در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه¬ای، باید آنها به را به عنوان یک عامل مؤثر در کنترل بیولوژیک، مورد مطالعه فراتر مزرعه ای قرارداد. همچنین با تشدید بیان ژن همسانه¬سازی شده، می¬توان از آن به طور مستقیم به عنوان یک عامل بیوکنترل موثر علیه پاتوژن¬های کیتین دار استفاده کرد. از سوی دیگر، امکان استفاده از جدایه¬های دارای فعالیت کیتینازی و یا ژن همسانه¬سازی شده از آنها در مدیریت ضایعات کیتینی که یکی از مسائل مهم امروزی است، نیز وجود دارد.