نام پژوهشگر: معصومه رمضانی
معصومه رمضانی محمد اقدسی
امروزه بسیاری از سازمان ها در پیاده سازی سیستم های تولید ناب با مشکلات متعددی مواجه می شوند. یکی از عللی که در ادبیات برای مشاهده چنین وضعیتی اشاره شده است، عدم همسویی سیستم ارزش های ناب با ارزش های حاکم بر سازمان می باشد. بعنوان نمونه انتظار نمی رود فلسفه ناب در محیطی که در آن ارزشی برای نوآوری و ابتکار کارکنان قائل نمی شوند، پیشرفت چشمگیری داشته باشد. از طرفی نیز شناسایی و تعیین سازگاری بین ارزش های سیستم ناب و ارزش های غالب در سازمان، بسادگی امکان پذیر نمی باشد. البته در ادبیات ناب روش ها و ابزارهای متنوعی برای شناسایی و حذف ضایعات مطرح شده اما رهنمودهای اندکی برای پاسخ به این سوال وجود دارد که: چگونه می توان تفکر ناب را در سیستم منحصربه فرد یک سازمان بطور موفقیت آمیز پیاده سازی نمود؟ در این تحقیق در راستای پاسخ به سوال فوق، تکنیک نقشه ارزش ذی نفع (svm) ، برگرفته از ادبیات مدیریت سازمان، بکار گرفته شده است. این تحقیق قصد دارد دامنه کاربرد تکنیک را گسترش داده و آن را در سطح پروژه های تولید ناب در سازمان مورد بررسی قرار دهد. بعلاوه معیارهای ارزشی هر یک از گروه های ذی نفع از ادبیات استخراج شده است. چارچوبی نیز جهت استفاده از تکنیک svm ارائه شده که ارزش های موردنظر گروه های ذی-نفع در پروژه تولید ناب یک شرکت چاپ را مورد بررسی قرار می دهد. در رابطه با نتایج حاصله از تحقیق می توان گفت که نقشه ارزش ذی نفع بتنهایی اطلاعات کافی به عنوان رهنمود پیاده سازی سیستم تولید ناب فراهم نمی آورد. با این حال، این ابزار روشی موثر برای درک علایق ذی نفعانی است که می توانند موانعی بر سر راه پیاده سازی تولید ناب ایجاد کنند. با استفاده از چارچوب ارائه شده در تحقیق مدیران قادرند در آغاز پروژه دریابند که روی چه بخش هایی از سازمان می باید تمرکز کنند. بعلاوه اجرای چارچوب مشخص نمود که این روش ابزار مناسبی جهت شناسایی فرصت های بهبودی است که می تواند به پیاده سازی تولید ناب در سازمان ها کمک کنند.
معصومه رمضانی علی ربیعی
چکیده نظام تأمین اجتماعی به عنوان ابزاری برای برقراری امنیت و عدالت اجتماعی در بسیاری از کشورها جایگاه ویژه و دامنه گسترده ای دارد. رشد پایدار اقتصاد، سیاست ها و فرهنگ در هر کشور رابطه مستقیمی با کمیت و کیفیت خدمات تأمین اجتماعی دارد. به طور کلی مطالعه تأمین اجتماعی به عنوان محور و موضوع اصلی هر برنامه توسعه در نظر گرفته می شود چون تحقق نیافتن بیمه و برنامه های حمایتی سیستم تأمین اجتماعی در دامنه گسترده میان اکثریت مردم کشورهای در حال توسعه اولین معیاری است که این کشورها را از کشورهای صنعتی یا توسعه یافته متمایز می کند. بنابراین مطالعه انجام پذیری در مورد خصوصی سازی تأمین اجتماعی اهمیت ویژه ای در کشورها دارد. هدف اصلی مطالعه ی حاضر بررسی امکان خصوصی سازی سازمان تامین اجتماعی از دیدگاه مدیران ارشد به روش دلفی می باشد برای دستیابی به این امر می بایستی در ابتدا عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر خصوصی سازی سازمان تامین اجتماعی شناسایی و وضعیت آن ها بررسی گردد. به منظوردستیابی به اهداف پژوهش حاضر و گردآوری اطلاعات از روش دلفی و برای تدوین نظری آن از روش مطالعات کتابخانه ای استفاده شده است. این تحقیق از حیث هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها نیز تحقیقی توصیفی - پیمایشی از نوع دلفی بشمار می رود. در این تحقیق بهره گیری از نظرات کارشناسان و خبرگان تامین اجتماعی در فرایند پاسخ به پرسشنامه ها، مسیر اصلی را برایمان مشخص می نماید ، مسیری که بر طبق آن ابتدا به بررسی و تحلیل عوامل اصلی خصوصی سازی تامین اجتماعی توجه نموده و آن ها را در دو عامل اقتصادی و اجتماعی خلاصه نموده ایم، سپس برای وارد شدن به عمق مسئله برای هر یک از این عوامل ، مولفه های وابسته به آن ها را نیز طی یک فرآیند مطالعات کتابخانه ای شناسایی نموده و وزنشان را از طریق نظر سنجی به وسیله پرسشنامه دلفی در دو مرحله نسبت به یکدیگر سنجیده ایم تا بتوانیم در نهایت بر طبق این بررسی ها و مشخص نمودن عامل ها ، راهکارهای مفید و معقولی را ارائه دهیم که در فصل پایانی تحقیق به عنوان پیشنهادات مطرح گردیده است.
معصومه رمضانی حسین فخاری
ایجاد شرکت های سهامی و بروز تضاد منافع بین مالکان و مدیران ضرورت تدوین راهکارهای عملی برای از بین بردن این تضاد را به همراه داشت، آنچه که تحت عنوان مشکلات نمایندگی در ادبیات امور مالی و حسابداری شهرت دارد. همین موضوع سبب شد تا تحقیقات زیادی در حوزه دانش حسابداری و امور مالی انجام پذیرد. استفاده از پاداش به عنوان یکی از عوامل ایجاد انگیزه در مدیران می تواند موجب کاهش تضاد نمایندگی شود. اینکه چگونه عملکرد با پاداش مدیران ارتباط دارد و آیا عدم تقارن بین ارتباط عملکرد با پاداش مدیران وجود دارد؟ و آیا رفتار هزینه ها می تواند توجیه کننده عدم تقارن ارتباط بین عملکرد و پاداش باشد؟ و اینکه آیا عواملی برای تعدیل این روابط وجود دارد؟ سوالاتی است که این تحقیق درصدد پاسخگویی آنهاست.