نام پژوهشگر: فرهاد حسینعلی
فرهاد حسینعلی علی اصغر آل شیخ
این تحقیق به بررسی، مدلسازی و ارزیابی روند توسعه کاربریهای اراضی شهری می پردازد؛ روندی که در اکثریت قریب به اتفاق جوامع خصوصاَ در کشورهای در حال توسعه در جریان است. توسعه شهرها به مناطق اطراف و افزایش کاربریهای شهری را نمی توان فی نفسه پدیده ای مفید یا مضر قلمداد نمود. اما آنچه توجه دوچندانی را می طلبد، پیامدهای ناگوار توسعه لگام گسیخته و بی برنامه است. توسعه های بی برنامه و پراکنده علاوه بر مشکلاتی که در مدیریت شهری ایجاد می کنند، می توانند نقش ویرانگری در تخریب محیط زیست و سایر کاربریها از جمله کاربریهای کشاورزی داشته باشند. از این رو است که هم شناسایی مناطق مناسب برای توسعه و هم برنامه ریزی صحیح برای رسیدن به آن اهمیت زیادی می یابد و در همین راستا مدلسازی و شبیه سازی روند توسعه قادر است نقش بی همتایی را در برنامه ریزی و سیاستگذاری زمین ایفا نماید. تا کنون روشهای مختلفی در زمینه توسعه شهری و تغییر کاربری ارائه شده است. این مدلها در دو دسته مدلهای بالا به پایین و پایین به بالا قرار می گیرند. مدلهای بالا به پایین عوامل موثر در توسعه را در قالب پارامترهای کلی نظیر افزایش جمعیت و میزان عرضه و تقاضا برای زمین به حساب می آورند در حالیکه مدلهای پایین به بالا عملکردها را در سطح اجزای تشکیل دهنده سیستم که همانا توسعه دهندگان زمین هستند در نظر می گیرند. مدلسازی عامل-بنیان از جمله روشهای نسبتاً جدیدی است که قابلیتهای زیادی از خود در مدلسازی سیستمهای مختلف از جمله جوامع انسانی نشان داده است. در حوزه مدلسازی توسعه کاربریهای شهری، این مدل با ساختاری پایین به بالا رفتار توسعه دهندگان زمین را مدلسازی نموده، از عملکرد مجموعه اجزا نتیجه ای برآیند را به بار می آورد. با این حال با توجه به پیچیدگی و گستردگی پدیده گسترش شهرها، هیچ یک از مدلهای عامل-بنیان ارائه شده از جامعیت نسبی برخوردار نبوده و هر یک جنبه های خاصی از این پدیده را مورد توجه ویژه قرار داده اند. در این پژوهش از مدل بهینه سازی مکانی به عنوان یک روش بالا به پایین برای شناسایی مناطق مطلوب جهت توسعه آتی استفاده گردید. این روش که باقیود پیوستگی و تراکم تجهیز شده است، بیش از یک گزینه را برای توسعه آینده فراهم نمود. از سوی دیگر نیز مدل عامل-بنیان نوینی توسعه داده شد که در آن عاملها به عنوان توسعه دهندگان زمین به کاوش منطقه پرداخته، نواحی مطلوب را برای توسعه برمی گزینند. عاملها در این مدل شامل پنج دسته و با عملکرد متفاوت می باشند. عاملها به صورت همزمان در سطح منطقه که دارای ماهیت سلولی می باشد به فعالیت پرداخته، ممکن است برای توسعه سلولها وارد رقابت شوند. مدلهای مزبور در منطقه ای به وسعت 1620 کیلومتر مربع شامل مجموعه شهری قزوین به خدمت گرفته شدند. مدل عامل-بنیان طراحی شده توانست با استفاده از داده های سال 1384 توسعه صورت گرفته در سال 1389 را با دقت 64/81% بر حسب شاخص کاپا پیش بینی نماید که در نوع مسأله، نتیجه ای رضایتبخش به شمار می رود. سپس دو مدل برای بررسی توسعه در سال 1399 به کار گرفته شدند و در این راستا سه گزینه حاصل از مدل بهینه سازی با چهار سناریوی تعریف شده در مدل عامل-بنیان شامل سناریوهای روند فعلی، تشویقی، تنبیهی و تغییر ترکیب جمعیت مقایسه گردیدند. نتایج نشان داد که سیاستهای تشویقی سبب هدایت توسعه به مناطق مطلوب می شود در حالیکه سیاستهای تنبیهی تأثیر کمی داشته، پراکندگی توسعه را نیز به دنبال دارند. همچنین مشخص گردید که تغییر ترکیب جمعیت از پتانسیل لازم برای تغییر الگوی توسعه برخوردار می باشد. نتایج به دست آمده نشان داد که مدل عامل-بنیان نه تنها مدلی مناسب برای شبیه سازی تغییر کاربری اراضی و توسعه شهری است، بلکه با شبیه سازی رفتار تصمیم گیرندگان، از توانایی لازم برای بررسی اثر سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای مختلف در این زمینه برخوردار می باشد.
روح اله اسمعیل نزاد فرهاد حسینعلی
دستیابی به توسعه پایدار شهری به ویژه در کلانشهرها تا حدود زیادی در گرو توسعه و دسترسی شهروندان به فضاهای سبز، به ویژه فضاهای سبز عمومی مثل پارک هاست. منطقه 7 شهر تهران با کمبود جدی فضاهای سبز و پارک ها دارای نیاز مبرمی به این فضاهاست. از این رو تحقیق حاضر ابتدا با استفاده از اندازه گیری محدوه سرویس دهی هر یک از پارک ها به تحلیل کمی دسترسی به پارک ها در سطح منطقه می پردازد. بر اساس نتایج بدست آمده منطقه 7 دارای سرانه پایین فضای سبز (6/2 مترمربع) و سرانه پارک ها (7/0 مترمربع) و همچنین دسترسی نامناسب بیش از 50 درصد از ساکنین به فضاهای سبز عمومی است. بنابراین با اولویت قرار دادن این ساکنین و بر اساس معیار های «دوری از بزرگراهها»، «نزدیکی به خیابانهای اصلی »، «نزدیکی به مراکز آموزشی» و «نزدیکی به مراکز ثقل جمعیتی» به مکانیابی پارک ها در جهت دسترسی مناسب همه ساکنین پرداخته شده است.
شاهو خادمی فرهاد حسینعلی
پایان نامه ای راجع به آشکارسازی تغییرات تالاب زریبار در طول دوره ای بیش از نیم قرن با استفاده از داده های چند زمانه می باشد
علیرضا خانی معصوم آبادی مهدی عربی
امروزه مفهوم شهرها بدون فضای سبز در اشکال گوناگون آن، غیر قابل تصور است. فضای سبز در شهرها، به ویژه در شهرهای بزرگ و صنعتی، دارای عملکردهای مختلفی می باشند. فضای سبز از یک سو موجب بهبود وضعیت زیست محیطی شهرها شده، از سوی دیگر شرایط مناسبی را برای گذران اوقات فراغت شهروندان مهیا می سازد. بنابراین نمی توان از اهمیت و نقش فضای سبز و تأثیرات فیزیکی و طبیعی آن در سیستم شهری و بازدهی های مختلف اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی آن چشم پوشی نمود. مجموع پارک های شهری در منطقه ی هفت شهر تهران 3795/15 هکتار می باشد که در مقایسه با دیگر مناطق شهر تهران این مقدار نسبتاً کم می باشد. پارک های این منطقه علاوه بر مساحت کم و توزیع نامناسب از دسترسی مناسبی جهت استفاده شهروندان برخوردار نمی باشند.
سایه زینلی ابوالقاسم صادقی نیارکی
امروزه آمار بالای تصادفات رانندگی و صدمات آن از معضلات مهم پیش روی جوامع است. این آمار حاکی از این مسئله است که تصادفات در تقاطع ها درصد بالایی از تعداد کل تصادفات را تشکیل می دهند و در کشور ایران نیز حدود 70 درصد تصادفات در تقاطع ها رخ می دهند. به-علاوه پیچیدگی پارامتر های مرتبط با تصادفات جاده ای و ماهیت مکانی آن ها موجب می شود داده های جمع آوری شده معمولاً حجیم و نا همگن باشند. روش های داده کاوی و بالاخص روش خوشه بندی برای تحلیل این نوع داده ها به منظور کاهش عدم تجانس و کشف الگو های مبهم مفید هستند. تا کنون تحقیقات زیادی به منظور ایجاد ارتباط بین مبحث خوشه بندی و تحلیل تصادفات جاده ای در تقاطع ها انجام گرفته است. برخی از مدل های آماری مانند پواسن و دو-جمله ای منفی استفاده کرده اند و برخی دیگر از خوشه بندی غیر آماری و غیر مکانی بهره گرفته-اند. تحلیل مکانی تصادفات جاده ای در تقاطع ها و اهمیت سیستم اطلاعات مکانی در این امر سبب می شود که در این تحقیق به تحلیل مکان مبنای تصادفات با الگوریتم های خوشه بندی مکانی آماری و غیر آماری پرداخته شود. در این تحقیق 6 پارامتر نوع تصادف، روشنایی، نوع منطقه، هندسه محل، عامل انسانی، هوا انتخاب شدند. هدف اصلی از این مطالعه شناسایی و تحلیل تقاطع های حادثه خیز جاده قدیم کرج-قزوین با استفاده از روش های خوشه بندی آماری و غیر آماری است. روش های خوشه بندی غیر آماری رایج از جمله خوشه بندی افرازی به دلیل امکان کنترل اندازه خوشه ها به وسیله کاربر و روش مبتنی بر چگالی dbscan به دلیل در نظر گرفتن تراکم داده ها و همچنین روش های آماری رایج از جمله برآورد تراکم کرنل به دلیل در نظر گرفتن تراکم و ماهیت داده ها، درک تغییرات جغرافیایی الگو های مکانی و تشخیص گسترش خطر تصادفات و روش های خود همبستگی مکانی از جمله *getis-ord gi، moran’s i و anselin local moran’s i به دلیل در نظر گرفتن همبستگی مکانی بین پارامتر ها انتخاب شدند. در این تحقیق تصادفات مربوط به سال های 88 تا 92 جاده قدیم کرج-قزوین مورد بررسی قرار گرفتند. از آن جا که معمولاً روش های غیر آماری در شناسایی موقعیت و کنترل اندازه خوشه ها و روش های آماری در شناسایی نقاط حادثه خیز و بررسی وابستگی مکانی بین پارامتر ها در سال های مختلف به کار می روند، ترکیب این دو روش می تواند در تحلیل تصادفات جاده ای در تقاطع ها مناسب باشد. نتایج حاصل از توابع خود همبستگی و تابع کرنل موجب شناسایی، 3 تقاطع حادثه خیز برای مسیر رفت و 1 تقاطع حادثه خیز برای مسیر برگشت شدند. همچنین بر اساس مقایسه روش های خوشه بندی غیر آماری مورد استفاده، روش dbscan نسبت به بقیه بهتر می تواند مناطق حادثه خیز را مدل کند. نتایج حاصل از تابع moran نشان می دهد که برای مسیر رفت پارامتر های نوع تصادف و هندسه محل دارای خود همبستگی مکانی و برای مسیر برگشت پارامتر عامل انسانی دارای خود همبستگی مکانی در 5 سال متوالی است.