نام پژوهشگر: سعید حجتی
سعید حجتی حسین خادمی
اگرچه حضور کانی های فیبری و بویژه پالیگورسکیت در خاک ها و برخی مواد مادری آنها در کشور ثابت شده است، لیکن اطلاعات بسیار اندکی در رابطه با پراکنش و چگونگی تشکیل این کانی ها در رسوبات ترشیاری ایران و خاک های توسعه یافته بر روی آنها وجود دارد. این رساله با اهداف بررسی حضور کانی های فیبری در برخی رسوبات ترشیاری ایران مرکزی و زاگرس و ایجاد ارتباط بین رسوبات حاوی این کانی ها و زمین شناسی و جغرافیای دیرین این مناطق، بررسی نقش مواد مادری در توزیع کانی های مذکور و تعیین مهمترین عوامل موثر در پراکنش و تشکیل این کانی ها در خاک های توسعه یافته بر روی رسوبات ترشیاری در مناطق ایران مرکزی و زاگرس انجام شد. بدین منظور تعداد 34 نمونه رسوبات ترشیاری و تعداد20 پروفیل خاک های تشکیل شده بر روی رسوبات ترشیاری این مناطق با استفاده از روش های پراش پرتو ایکس و میکروسکوپ الکترونی عبوری و روبشی مطالعه شدند. به منظور بررسی تأثیر آب زیرزمینی شور و قلیا بر تشکیل کانی پالیگورسکیت، از تعداد 4 پروفیل خاک در طول یک کاتنای آهکی و با عمق آب زیرزمینی متفاوت نمونه برداری شد. همچنین به منظور بررسی حضور کانی پالیگورسکیت در ذرات گرد و غبار و تعیین تأثیر بروز طوفان های گرد و غبار بر الگوی کانی شناختی و خصوصیات فیزیکوشیمیایی ذرات گرد و غبار از تعداد 12 نقطه در طول یک ترانسکت اقلیمی- ارتفاعی در دو زمان مختلف نمونه برداری شد. نتایج نشان داد که رسوبات با سنین پالئوسن، ائوسن و الیگوسن در ایران مرکزی و رسوبات ترشیاری با سنین ائوسن-الیگوسن و الیگوسن-میوسن و خاک های تشکیل شده بر روی آنها در منطقه زاگرس فاقد کانی های فیبری هستند. در مقابل، مقادیر قابل توجهی از کانی پالیگورسکیت در رسوبات ترشیاری میوسن و پلیوسن ایران مرکزی و خاک های تشکیل شده بر روی آنها وجود دارد.کانی سپیولیت به جزء در یک نمونه رسوب ترشیاری پلیوسن در ایران مرکزی مشاهده نشد. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه کانی اسمکتیت فروانترین کانی همراه با پالیگورسکیت در کلیه خاک ها و رسوبات مورد مطالعه تشخیص داده شد. ترسیم دیاگرام پایداری کانی پالیگورسکیت-اسمکتیت در خاک ها و رسوبات ترشیاری مورد مطالعه نشان داد که در رسوبات با سنین میوسن و پلیوسن و خاک های تشکیل شده بر روی آنها کانی پالیگورسکیت در مقایسه با اسمکتیت پایدارتر بوده و در این رسوبات شرایط برای تشکیل کانی پالیگورسکیت از اسمکتیت محتمل به نظر می رسد. در همین ارتباط نتایج نشان داد که رسوبات ترشیاری پالئوژن در ایران مرکزی و زاگرس در محدوده پایداری کانی اسمکتیت واقع می شوند. بیشترین مقدار پالیگورسکیت در افق های تجمع گچ و افق های با تجمع همزمان گچ و آهک وجود دارد. مقایسه ترکیب کانی شناسی رسوبات ترشیاری ایران مرکزی و خاک های حاصل از آنها نشان داد که عمده کانی های موجود در این خاک ها به ارث رسیده از رسوبات ترشیاری است. به کارگیری روش چندمتغیره آماری تحلیل تشخیصی نشان داد که کانی پالیگورسکیت در افق های by، byz و bk عمدتاً در نتیجه فعل و انفعالات خاکسازی ایجاد شده است. نتایج حاصل از تجزیه مولفه های اصلی نشان داد که نسبت منیزیوم به کلسیم محلول، پ-هاش، سیلیسیم محلول و گچ بیشترین نقش را در تشکیل و پراکنش کانی پالیگورسکیت در خاک ها و مواد مادری مورد مطالعه ایفا می کنند. همچنین با استناد به دلایلی از قیبل فعالیت زیاد منیزیوم و سیلیسیم محلول در آب زیرزمینی، رشد رشته های کانی پالیگورسکیت بر روی کانی های کلسیت و هالیت در افق های در تعادل با آب ریرزمینی و همچنین رابطه معکوس بین مقدار دو کانی اسمکتیت و پالیگورسکیت با عمق به نظر می رسد که بخشی از کانی پالیگورسکیت در خاک های متاثر از آب زیززمینی شور و قلیا به صورت درجا در خاک تشکیل شده است. نتایج حاصل از مطالعه ذرات گرد و غبار نیز نشان داد که کانی پالیگورسکیت در گرد و غبار جمع آوری شده از مناطق ایران مرکزی و زاگرس وجود دارد. لیکن مقدار حضور این کانی و کانی هایی مانند گچ و هالیت در ذرات گرد و غبار، نرخ ترسیب ذرات گرد و غبار، الگوی توزیع اندازه ذرات گرد و غبار و ترکیب شیمیایی ذرات گرد و غبار تحت تأثیر طوفان های گرد و غباری که از خارج وارد کشور می-شوند تغییر می کند. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه از کانی هایی مانند پالیگورسکیت می توان در منشاء یابی ذرات گرد و غبار ترسیب یافته در مناطق مرطوب تر استفاده نمود.
سیده صفیه هاشمیان قهفرخی حسین خادمی
شناخت توانایی خاک ها در جذب عناصر سنگین به علت تأثیرات مهم و کلیدی در مسائل زیست محیطی از جمله پیش بینی خطر ناشی از ورود عناصر فلزی به خاک، اصلاح خاک های آلوده و مدیریت پساب ها ضروری می باشد. اهداف این تحقیق، مطالعه پتانسیل جذب عناصر سنگین سرب و کادمیوم در سه نوع بافت لومی رسی سیلتی، لوم و شنی لومی و تأثیر کانی های سپیولیت و زئولیت طبیعی برآن ها بود. برای این منظور محلول های حاوی غلظت های 0، 50، 100، 200 ، 400 و 600 میلی گرم بر لیتر به صورت تک عنصری از عناصر سنگین کادمیوم و سرب با ph اولیه برابر 5 به کار برده شد. بعد از تنظیم ph موردنظر50 میلی لیتر از محلول های فلزی به 0/5 گرم از هریک از تیمارها (سپیولیت خالص، زئولیت خالص، خاک با بافت لومی رسی سیلتی، لوم و شنی لومی و خاک های حاوی 3، 5، 10 و 15 درصد از هر یک از دو کانی) افزوده شد. نمونه ها، به مدت 24 ساعت در دور 150 دور در دقیقه توسط دستگاه تکان دهنده برقی تکان داده شدند. سپس به مدت 10 دقیقه در 3000 دور در دقیقه سانتریفیوژ شده و مایع رویی با استفاده از کاغذ صافی صاف شد. در نهایت غلظت باقیمانده فلزات در محلول ها توسط دستگاه جذب اتمی قرائت شد. مدل های جذب لانگمویر و فروندلیش بر داده ها برازش یافت. نتایج نشان داد که مدل جذب لانگمویر قادر به توصیف بهتر داده های جذب بودند. حداکثر کادمیوم جذب شده (b) به وسیله کانی زئولیت و سپیولیت به ترتیب 29/4 و 19/2 میلی گرم بر گرم و حداکثر سرب جذب شده به ترتیب 52/63 و 50 میلی گرم بر گرم بود. ثابت kf برای جذب کادمیوم توسط کانی های زئولیت و سپیولیت به ترتیب 5/37 و 5/47 بود و این مقدار برای عنصر سرب به ترتیب 13/6و 12/3 بدست آمد. مدل لانگمویر در توصیف جذب سرب و کادمیوم به وسیله هر سه خاک لومی رسی سیلتی، خاک لوم وخاک شنی لومی نسبت به مدل فروندلیش موفق تر بود. حداکثر سرب جذب شده به وسیله خاک های لومی رسی سیلتی، لومی و شنی لومی به ترتیب 38/4، 33/3 و 23/8میلی گرم بر گرم و ثابت تمایل جذب سرب نیز در این سه خاک به ترتیب 0/13، 0/11 و 0/06تعیین شد. حداکثر کادمیوم جذب شده به وسیله این خاک ها نیز به ترتیب 6/9، 6/8 و 7/6 میلی گرم بر گرم و ثابت تمایل جذب کادمیوم نیز در این سه خاک به ترتیب 0/038، 0/024 و 0/03 بدست آمد. در همه تیمار ها میزان جذب فلز سرب نسبت به کادمیوم بیشتر بوده که این به دلیل بزرگ بودن کاتیون سرب و انرژی آبپوشی کم آن نسبت به کادمیوم بوده است. در یک غلظت ثابت با افزایش مقدار کانی راندمان جذب در ابتدا با شیب زیاد افزایش یافته و در مقادیر بیشتر ثابت می باشد. با افزایش غلظت اولیه محلول، راندمان جذب عناصر کاهش یافت زیرا در غلظت های زیاد به دلیل اشباع شدن سایت های جذب، درصد جذب کاهش می یابد. در خاک های لومی رسی سیلتی و لومی اضافه کردن 10 درصد کانی به خاک تفاوت معنی دار در جذب عناصر ایجاد کرد ولی در مورد بافت شنی لومی 15 درصد کانی تفاوت معنی دار داشت. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند برای برآورد کارایی کانی های زئولیت و سپیولیت مورد مطالعه در تثبیت عناصر سنگین در خاک های آلوده به کار رود.
سوفیا بارانی سعید حجتی
ارزیابی تناسب اراضی جهت تعیین سازگاری اراضی برای یک نوع خاص از انواع استفاده بکار برده می شود. تعیین تناسب اراضی برای استفاده ی بهینه با در نظر گرفتن جنبه های فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی اراضی به منظور توسعه ی پایدار نقش مهمی در برنامه ریزی استفاده از اراضی را ایفا می کند. هدف از این مطالعه، ارزیابی کیفی، کمّی و اقتصادی تناسب اراضی دشت ایذه برای محصولات عمده ی منطقه (دشت ایذه) است. برای رسیدن به این اهداف، ابتدا از مطالعات خاکشناسی نیمه تفصیلی دشت ایذه برای بدست آوردن داده های خاکی مورد نیاز جهت تعیین تناسب این اراضی برای کشت گیاهان گندم، جو، برنج و کنجد استفاده شد، سپس با استفاده از داده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک ایذه تناسب اقلیمی این اراضی جهت کشت گیاهان فوق مورد بررسی فرار گرفت. در مرحله بعد، نیازهای رویشی محصولات مورد مطالعه از جداول ارائه شده توسط سایس و گیوی استخراج و با استفاده از روشهای محدودیت ساده، تعداد و شدت محدودیت و پارامتریک (استوری و ریشه دوم) مورد ارزیابی کیفی قرار گرفتند. در نهایت نقشه های ارزیابی کیفی، کمّی و اقتصادی تناسب اراضی دشت ایذه برای محصولات مورد مطالعه با استفاده از نرم افزار gis arc تهیه گردید. نتایج بررسی کلاس-های اقلیمی منطقه با استفاده از روش پارامتریک - ریشه دوم و محدودیت ساده نشان داد که به لحاظ شرایط اقلیمی دشت ایذه برای کشت گندم آبی مناسب (s1)، برای گندم و جوی دیم و کنجد دارای تناسب کم (s3) و برای برنج نامناسب (n1) می باشد. ارزیابی کیفی تناسب اراضی سری های خاک مورد مطالعه در دشت ایذه نشان داد که این اراضی برای کشت گندم آبی، مناسب تا نامناسب ( s1 تا s3) بوده و عامل محدودیت زا، میزان قابل توجه آهک و سنگریزه سطحی است. حال آنکه، کلاس ارزیابی کیفی برای گندم و جوی دیم و کنجد بدلیل محدودیتهای اقلیم و میزان زیاد آهک و سنگریزه سطحی خاک، دارای نناسب کم تا نامناسب در شرایط فعلی ( s3 تا n1) است و برای برنج به دلیل محدودیت اقلیمی در اکثر سری های خاک نامناسب می باشد. نتایج ارزیابی کمّی و اقتصادی تناسب اراضی همچنین نشان می دهند که کلاس اکثر سری های خاک برای گندم آبی s2، و برای گندم و جو دیم s2و s3 هستند. کلاس ارزیابی کمّی تناسب اراضی برای برنج نیز s2 نعیین گردید. نتایج ارزیابی اقتصادی تناسب اراضی نشان داد که سودآورترین محصول در منطقه گندم آبی و سپس گندم و جو دیم می باشد. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، کلاس تناسب اقتصادی گندم آبی، گندم دیم و جو، در اغلب واحدها در سطح بهتری نسبت به ارزیابی کمّی و کیفی است که نشان دهنده مدیریت خوب زارعین است.
بهناز کریمیان سعید حجتی
بیش از دو سوم کشور ایران در شرایط اقلیم بیابانی و نیمه بیابانی قرار دارد، که از جمله مشکلات این مناطق وقوع طوفان های گرد و غبار و پیامد های زیست محیطی متعاقب آن می باشد به طوری که طی سال های اخیر، طوفان های گرد و غبار استان های غرب و جنوب غربی کشور از جمله استان خوزستان را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. لیکن اطلاعات اندکی در رابطه با خصوصیات و منشأ طوفان های گرد و غبار در استان خوزستان و شهر اهواز وجود دارد. لذا این تحقیق با هدف بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی ذرات گرد و غباردر تابستان و پاییز 1390 انجام شد. بدین منظور 15 ایستگاه برای نصب تله های mdco در شهر اهواز انتخاب و هر ماه پس از جمع آوری نمونه ها نرخ ترسیب ذرات گردوغبار، ترکیب کانی شناسی، الگوی توزیع اندازه ذرات، غلظت فلزات سنگین (zn, cd, pb) و عناصر شیمیایی (ca, na, al, k) تعیین گردید. نتایج بدست آمده از این مطالعه حاکی از افزایش نرخ ترسیب ذرات گرد و غبار برای منطقه در زمان بروز طوفان گرد و غبار نسبت به شرایط بدون طوفان گرد و غبار می باشند، همچنین افزایش موضعی نرخ ترسیب برای بعضی از ایستگاه ها حاکی از دخالت عوامل محلی در رسوب ذرات گرد و غبار بودند. نتایج کانی شناسی نیز عمدتاً شامل کلسیت، کوارتز و فلدسپار بوده و بررسی توزیع اندازه ذرات گرد و غبار نیز حضور چشمگیر جز سیلت را برای ذرات گرد و غبار بیان کردند که البته این توزیع در زمان وقوع طوفان های گرد و غبار به سمت ذرات ریزتر گرایش پیدا کرد. همچنین افزایش غلظت فلزات سنگین موجود در ذرات گرد و غبار طی ماه های سردتر و در اطراف مناطق صنعتی و با ترافیک بالای وسایل نقلیه مشاهده شدند. بنابراین به طور کلی با توجه به نتایج حاصله از تحقیق می توان منشأ طوفان های گرد و غبار با غلظت و مدت زیاد را به عوامل خارجی مانند اراضی خشک شده و مستعد فرسایش در مرز ایران و عراق مانند تالاب هورالعظیم نسبت داد که فاکتور های داخلی تشدید کننده آن ها می باشند.
نرگس محراب مصطفی چرم
آبشویی مواد مغذی کودی و سموم موجود در زه آب اراضی کشاورزی، از عوامل مهم تغییر کیفیت آبهای سطحی و زیرزمینی است. بررسی ها نشان داده است که درصدی از کودهای نیتروژنه از دسترس ریشه گیاهان خارج شده و به آبهای زیرزمینی می پیوندد. به منظور بررسی تأثیر کاربرد زئولیت خالص و غنی شده با آمونیوم بر جذب نیتروژن توسط گیاه گندم و کاهش آبشویی نیتروژن در خاکهای لوم شنی و لوم رسی، آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار در گلخانه دانشگاه شهید چمران اهواز، در پاییز 1390 اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل تیمار کود شیمیایی، 5 و 10 درصد وزنی زئولیت خالص، 5 و 10 درصد وزنی زئولیت غنی شده با آمونیوم و تیمار بافت خاک شامل لوم رسی و لوم شنی بودند. تیمارهای کودی در خاکها اعمال شدند و به ستونهای pvc به قطر 20 سانتیمتر و ارتفاع 25 سانتیمتر منتقل گردیدند. پس از 8 مرحله آبیاری و جمع آوری زه آب خروجی و برداشت گیاه گندم، خاک درون ستونهای آزمایش تخلیه و به دو قسمت 10-0 سانتیمتر و 20-10 سانتیمتر تقسیم شد. پس از انجام آزمایشات، نتایج نشان داد که غلظت نیترات در عمق در مقایسه با سطح در خاک لوم رسی نسبت به خاک لوم شنی افزایش یافت. میزان نیترات و آمونیوم شسته شده از خاک لوم شنی بیش از لوم رسی بود. غلظت نیترات خروجی از تیمار کود شیمیایی در خاک لوم رسی و لوم شنی در تمام دورهای آبیاری بیش از تیمارهای زئولیتی بود و کمترین میزان آبشویی نیترات در تیمار 10 درصد زئولیت غنی شده مشاهده شد. میزان نیترات و آمونیوم باقیمانده در خاک لوم رسی بیش از لوم شنی بود. غلظت نیترات و آمونیوم در خاک در تیمارهای زئولیت غنی شده بیشتر از زئولیت خالص بود و کمترین غلظت آمونیوم و نیترات خاک در تیمار کود شیمیایی مشاهده شد. همچنین نتایج نشان داد که بافت خاک بر تمام فاکتورهای خصوصیات رشدی گندم و کارایی مصرف آب در سطح یک درصد اثر معنی دار داشت. درصد نیتروژن گیاه، وزن هزاردانه و عملکرد دانه در خاک لوم شنی نسبت به لوم رسی بالاتر بود. کارایی مصرف آب در بافت لوم رسی بیشتر از لوم شنی اندازه گیری شد. بالاترین درصد نیتروژن گیاه در تیمار کود شیمیایی و 10 درصد زئولیت غنی شده با آمونیوم دیده شد و بالاترین عملکرد دانه نیز در تیمار 10 درصد زئولیت غنی شده با آمونیوم مشاهده شد. مطابق با این پژوهش با استفاده از زئولیت غنی شده با آمونیوم و با مصرف کمتر کود شیمیایی علاوه بر کاهش آلودگیهای زیست محیطی می توان خصوصیات رشدی گندم را بهبود بخشید.
فاطمه محمدجعفری سعید حجتی
هوادیدگی کانی ها برای تأمین عناصر مورد نیاز گیاهان ضروری بوده و متأثر از عوامل متعدد می باشد، از جمله عوامل موثر بر هوادیدگی می توان به اسیدهای آلی، غلظت و hp ریزوسفر، اندازه کانی ها و زمان تماس بین کانی و اسیدهای آلی اشاره کرد. از این رو این مطالعه با هدف تحقیق اثر دو اسید آلی (سیتریک و اگزالیک) با غلظت های یک و ده میلی مولار، هفت زمان تماس (2، 6، 12، 24، 48، 72 و 168) ساعت و دو سطح hp (4 و 6) بر آزادسازی منیزیم از کانی سپیولیت با اندازه 5 و50 میکرون انجام شد میزان منیزیم آزاد شده با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین گردید. برای درک اثرات متقابل عوامل فوق بر روند آزاد سازی منیزیم، مطالعات سینتیکی نیز انجام شد. سینتیک آزاد سازی منیزیم به وسیله 6 معادله سینتیکی مرتبه صفر، مرتبه اول، مرتبه دوم، تابع نمایی، پخشیدگی پارابولیک و الوویچ ساده شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان منیزیم آزاد شده از کانی سپیولیت براساس نوع تیمار اعمال شده متفاوت است. به این ترتیب که میزان منیزیم آزاد شده به وسیله اسید سیتریک بیشتر از اسید اگزالیک بود. در غلظت 10 میلی مولار و 4=hp هر دو اسید، میزان منیزیم آزاد شده بیشتر از غلظت 1 میلی مولار و 6=hp می باشد. هم چنین کانی با اندازه 5 میکرون میزان منیزیم بیشتری نسبت به کانی 50 میکرونی آزاد کرد. به طور کلی تأثیر مدت زمان تماس بر میزان آزادسازی منیزیم بیشتر از سایر تیمارهای اعمال شده می باشد. نتایج حاصل از برازش این معادلات نشان داد که در نمونه هایی که با اسید سیتریک تیمار شده اند معادله پخشیدگی پارابولیک، و در نمونه هایی که با اسید اگزالیک تیمار شده اند معادله مرتبه اول با دارا بودن بیشترین ضریب تعیین (r2) و کمترین میزان خطای استاندارد برآورد (se) به عنوان مدل مناسب در توصیف آزادسازی منیزیم از کانی سپیولیت انتخاب شدند.
رامین سمیعی فرد سعید حجتی
در سال های اخیر استفاده از رس ها در حذف آلودگی های زیست محیطی از پسآب های صنعتی مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. با توجه به ظرفیت بالای کانی های رسی در جذب فلزات سنگین از محیط های آبی، می توان از آن ها برای حذف این آلاینده ها استفاده کرد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر اعمال پیش تیمارهای حرارتی c°150 و c°250 (به مدت 4 ساعت در کوره الکتریکی) بر مقدار جذب عناصر سنگین کادمیوم، کبالت و روی از محلول های با غلظت های چند یونی حاوی این عناصر توسط کانی سپیولیت ایران انجام شد. همچنین به منظور بررسی تاثیر ph بر روند جذب عناصر نامبرده آزمایشات فوق در محلول های با phهای 4 و 5 به طور جداگانه انجام شد. آزمایشات سینتیک جذب عناصر مذکور، توسط کانی سپیولیت در فواصل زمانی مختلف شامل: 5، 10، 20، 30، 60، 120، 240، 480، 720، 1440 و 2880 دقیقه، انجام شد تا اثر زمان تماس نیز بر روند جذب فلزات سنگین توسط کانی مشخص شود. همچنین آزمایشات همدمای جذب این عناصر در محلول های چند یونی با غلظت های 60، 120، 180، 240، 360، 480 و 540 میلی گرم بر لیتر عناصر کادمیوم، کبالت و روی انجام گرفت. کلیه مطالعات در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش زمان تماس بین محلول حاوی آلاینده های روی، کادمیوم و کبالت و کانی سپیولیت میزان جذب تمامی فلزات سنگین افزایش می یابد. آزمایش های سینتیک جذب فلزات مورد مطالعه با استفاده از مدل های سینتیکی درجه اول، درجه دوم و پخشیدگی درون ذره ای مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج نشان داد که داده های آزمایش بیشترین هماهنگی را با مدل سینتیکی درجه دوم (99/0r2=) داشتند. ترتیب حداکثری جذب این عناصر به صورت (co>zn>cd) گزارش گردید. همدماهای جذب این عناصر نیز با استفاده از مدل های همدمایی لانگ مویر و فروندلیچ مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد که داده های آزمایشی بیشترین هماهنگی را با مدل همدمای جذب لانگ مویر (99/0r2=) نشان می دهد. همچنین نتایج این مطالعه حاکی از افزایش میزان منیزیم محلول با افزایش مقدار جذب عناصر سنگین توسط کانی سپیولیت می باشد که بیانگر جایگزین شدن برخی از عناصر فلزی مورد آزمایش با یون های منیزیم موجود در ساختار این کانی می باشد در قالب فرآیند تبادل یونی است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر میزان جذب عناصر کادمیوم، کبالت و روی توسط سپیولیت حرارت دیده با افزایش غلظت محلول های آزمایشی، به طور چشم گیری افزایش یافت و میزان جذب کبالت در تمامی آزمایشات انجام شده بدون توجه به تاثیر پیش تیمارهای حرارتی و در غلظت مشابهی از میزان آلاینده ها، از جذب عناصر روی و کادمیوم بیشتر بود. در مجموع نتایج این مطالعه نشان دادند که کانی سپیولیت توانایی بالایی در جذب عناصر کادمیوم، کبالت و روی داشته و اعمال پیش تیمارهای حرارتی راندمان جذب عناصر مورد مطالعه را افزایش می دهد.
الهه براتی احمد لندی
بهر ه برداری از سیستم های کشاورزی و به دنبال آن برگرداندن و خرد کردن توده خاک به وسیله شخم، تجزیه مواد آلی را تسریع کرده و ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک را که کلید کیفیت خاک اند تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر سنوات و کاربری های مختلف کشت بر تغییرات مواد آلی، وضعیت برخی عناصر غذایی کم مصرف و شاخص کیفیت خاک می باشد. در این مطالعه مزارع کشاورزانی که منبع درآمد کشاورز است بررسی شد. بنابراین کیفیت خاک در کشاورزی معیشتی مورد بررسی قرار گرفته است، که براین اساس به منظور بررسی تغییرات کیفیت خاک از سه نوع کاربری گندم، انگور و یونجه و در سه تیمار زمانی (یک، پنج و ده ساله) و سه تکرار در عمق (10-0، 20-10 و 30-20) سانتی متری انجام شد و در مجموع 81 نمونه مرکب خاک در غالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوک کاملاً تصادفی جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل نتایج به وسیله نرم افزار mststc انجام گردید. نتایج نشان داد که با افزایش سنوات کشت در هر سه کاربری میزان وزن مخصوص ظاهری، تخلخل، رطوبت، کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر، آهن، روی، مس، منگنز و cec، کاهش می یابد و این به معنای کاهش کیفیت خاک است، ولی میزان پتاسیم، سدیم، کلسیم، منیزیم، آهک، گچ، ec و ph به دلیل کوددهی و آبیاری با آب های شور افزایش می-یابد. همچنین مشاهده شد با افزاش عمق در هر سه کاربری میزان وزن مخصوص ظاهری، تخلخل، رطوبت، کربن آلی، نیتروژن کل، منگنز، مس، روی، cec و ecکاهش می یابد و دلایل این کاهش، وزن ماشین آلات و کاهش میزان کربن آلی است. ولی میزان فسفر، پتاسیم، سدیم،کلسیم، منیزیم، آهک، گچ و phبه دلیل آبشویی با عمق افزایش یافته است همچنین مشاهده شده است که میزان آهن تا عمق 20 سانتی افزایش و سپس کاهش می یابد. همچنین نوع محصول بر میزان کربن آلی اثرگذار بوده و کربن آلی خاک در اراضی زیر کشت یونجه به دلیل بازگرداندن بقایای گیاهی به خاک، بیش ترین و در انگور کم ترین مقدار است. با تغییر میزان کربن سایر خصوصیات خاک وابسته به کربن مانند وزن مخصوص ظاهری، رطوبت(fc ،pwp و acw)، نیتروژن کل، فسفر، cec و عناصر غذایی نیز تغییر می کنند.
سید علی مجیدنژاد سعید حجتی
خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک ها به مقدار زیادی به وسیله کانی های آن ها بخصوص بخش رس کنترل می شود. کانی های رسی همچنین استعداد حاصلخیزی خاک را تعیین می کنند. هرچند حضور کانی های فیبری و به ویژه پالیگورسکیت در خاک ها و رسوبات ایران گزارش شده است. لیکن مطالعات اندکی به بررسی حضور این کانی ها در رسوبات ترشیاری جنوب غرب ایران (استان خوزستان) پرداخته است. رسوبات ترشیاری در خوزستان گسترش زیادی داشته و از جمله مهمترین مواد مادری خاک های این منطقه هستند. بر همین اساس این مطالـعه با اهـداف: الف- ارزیابی حـضور کانی های رسی فیبری در برخی رسوبات ترشیاری جنوب شرق خوزستان، ب- بـررسی حـضور این کانی ها در رسوبات ترشیاری با سنین مختلف زمین شناسی و ج- مطالعه علت حضور و چگونگی تشکیل این کانی ها انجام شد. بدین منظور 18 نمونه متعلق به 6 سازند زمین شناسی با سنین میوسن، میوسن _ پلیوسن و پلیوسن از حوالی شهرستان آغاجاری گرفته شد. بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی این رسوبات نشان داد که رسوبات مورد مطالعه عمدتاً شور، دارای شرایط قلیایی بوده و حاوی مقادیر قابل توجهی آهک بودند. نتایج مطالعات صورت گرفته با پراش نگاشت اشعه ایکس و میکروسکوپ الکترونی عبوری حاکی از حضور کانی پالیگورسکیت در رسوبات ترشیاری با سنین مختلف بودند. لیکن کانی سپیولیت در هیچکدام از رسوبات مورد مطالعه شناسایی نگردید. نتایج همچنین نشان داد که مقدار کانی پالیگورسکیت در رسوبات با سن پلیوسن نسبت به رسوبات با سن میوسن و میوسن - پلیوسن بیشتر بود. کانی های کلریت، ایلیت و کوارتز در همه نمونه ها مشاهده شدند. کلریت به عنوان کانی غالب همراه با پالیگورسکیت شناسایی شد. نتایج دیاگرام پایداری سیستم پالیگورسکیت – کلریت نشان دهنده پایداری کلریت و عدم پایداری پالیگورسکیت در محیط هستند و نشان می دهد که شرایط ژئوشیمیایی در زمان تشکیل رسوبات فوق منجر به تبدیل احتمالی پالیگورسکیت به کلریت شده است. حال آنکه نتایج حاصل از مطالعه دیاگرام پایداری سیستم پالیگورسکیت – اسمکتیت نشان دهنده پایداری پالیگورسکیت در محیط هستند. براین اساس به نظر می رسد که تغییر شکل اسمکتیت به پالیگورسکیت و / یا ترسیب مجدد پالیگورسکیت از محلول، منابع عمده حضور پالیگورسکیت در رسوبات مورد مطالعه باشند. از سوی دیگر حضور کانی پالیگورسکیت در رسوبات ترشیاری جنوب شرق استان خوزستان بعنوان یکی از مواد مادری غالب خاک های منطقه، این فرضیه را تائید می کند که احتمالاً یکی از منابع اصلی وجود کـانی پالیـگورسکیت در خاک های این نواحی، به ارث رسیدن آن ها از رسوبات ترشیاری مورد مطالعه می باشد.
میثم فرزادیان غلامعباس صیاد
در طی سال¬ها، توسعه¬ی پالایشگاه¬ها و صنایع پتروشیمی وعدم رعایت الزامات زیست¬محیطی و رها¬سازی ضایعات هیدروکربنی در طبیعت سبب ایجاد آلودگی خاک در استان خوزستان شده است. یکی از مشکلاتی که در خاک¬های آلوده به نفت ایجاد می-شود آبگریزی است. آبگریزی خاک یکی از ویژگی¬های خاک بوده که منجر به کاهش رشد گیاه، زایل کردن جریان آب سطحی و زیر سطحی و فرسایش خاک می¬گردد. ازاین¬رو، اصلاح خاک¬های آبگریز یکی از مهمترین اولویت¬های کشاورزان و پژوهشگران محیط¬زیست می¬باشد. برای این منظور، در این مطالعه دو نمونه خاک آلوده به نفت و خاک آلوده به گل¬ پایه-روغنی از مناطق نفت¬خیز استان خوزستان تهیه شد. سپس خاصیت آبگریزی این خاک¬ها با اندازه گیری مدت زمان لازم جهت نفوذ قطرات آب تعیین گردید و اصلاح آبگریزی این خاک¬ها طی مجموعه¬ای از آزمایش¬ها توسط دو نوع باکتری¬های تجزیه-کننده ترکیبات نفتی (باسیلوس پومیلوس و سودوموناس پوتیدا)، هوادهی و کانی¬های رسی مختلف (کائولینیت، سپیولیت، زئولیت و بنتونیت) صورت گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که در هر دو نمونه خاک مورد مطالعه، باکتری باسیلوس -پومیلوس در مقایسه با سودوموناس¬ پوتیدا به طور معنی¬داری قابلیت بیشتری در کاهش آبگریزی خاک داشت. همچنین، با افزایش زمان تلقیح باکتری، آبگریزی دو نمونه خاک آلوده به نفت و گل¬ پایه روغنی به طور معنی داری کاهش یافت. افزون-براین، با افزایش مدت¬زمان هوادهی در خاک و دفعات خراش¬دهی، میزان آبگریزی خاک کاهش یافت. نتایج آزمایشات تاثیر کانی بر روی آبگریزی دو نمونه خاک نشان داد که کانی کائولینیت نسبت به سایر کانی های مورد استفاده بهترین عملکرد و بنتونیت ضعیف¬ترین عملکرد را در اصلاح آبگریزی خاک داشته است. همچنین زئولیت و سپیولیت تاثیر تقریبا یکسانی در کاهش آبگریزی در تمام تیمارها از خود نشان دادند. با افزایش مقدار کاربرد کانی کاهش آبگریزی روند نزولی پیداکرد. اندازه کانی در بیشتر تیمارها تاثیر معنی داری نداشت. کانی اشباع شده با سدیم در مقایسه با کانی اشباع شده با کلسیم تاثیر معنیداری در کاهش آبگریزی هر دوخاک داشت.اما رطوبت حداکثر میزان کاهش آبگریزی را در میان پارامترهای مورد مطالعه داشت؛ به طوری که با افزایش رطوبت آبگریزی به طور معنی داری کاهش پیداکرد. با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، به نظر می¬رسد که در میان تمام تیمارهای مورد استفاده در این پژوهش، استفاده از کانی¬های رسی 1:1 (کائولینیت) همراه با رطوبت، مناسب¬ترین تکنیک است
فیروزه شریفی پور احمد لندی
سپیولیت و زئولیت از جمله کانی¬های فراوان، ارزان قیمت و قابل دسترس در کشور هستند، که به دلیل ویژگی¬های ساختاری، توانایی زیادی برای جذب فلزات سنگین مانند سرب دارند. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر دمای واکنش، پی اچ، مدت زمان تماس بین کانی و محلول، اثر پیش تیمارهای حرارتی، اثر نوع کانی و مقدار کانی بر فرآیند جذب سرب از محلول¬های آبی انجام شد. بدین منظور کانی¬¬های سپیولیت و زئولیت در اندازه 25-53 میکرون تهیه و پس از تعیین سطح ویژه و ظرفیت تبادل کاتیونی و اشباع سازی سطوح کانی با یون کلسیم در آزمایشات ناپیوسته جذب استفاده شدند. داده¬های حاصل از حذف سرب توسط کانی¬های سپسولیت و زئولیت با استفاده از دو مدل سینتیک درجه¬ی اول و درجه¬ی دوم کاذب برازش یافتند و پارامتر-های ترمودینامیک جذب سرب از محلول توسط این دو کانی محاسبه گردید. نتایج نشان داد که با افزایش زمان تماس میزان جذب سرب توسط کانی¬های سپیولیت و زئولیت افزایش می¬یابد. همچنین با افزایش دمای واکنش از 20 به 40 درجه سانتیگراد میزان جذب توسط کانی¬های سپیولیت و زئولیت کاهش می¬یابد. به علاوه، نتایج این مطالعه نشان می¬دهد که افزایش پی اچ محلول از 3 به 9، افزایش مقدار جاذب تا 16 گرم در لیتر و اعمال پیش تیمار حرارتی راه کار مناسبی جهت افزایش راندمان حذف سرب از محلول¬های مورد مطالعه خواهد بود. نتایج مطالعات سینتیک نیز بیانگر تناسب بیشتر مدل درجه دوم کاذب در برازش داده های جذب سرب توسط سپولیت و زئولیت می باشد. نتایج ترمودینامیک جذب نشان می¬دهد فرآیند جذب سرب بر سطوح کانی¬های سپیولیت و زئولیت فرآیندی فیزیکی و برگشت¬پذیر، است. این نتایج همچنان بیان می¬کند جذب سرب از محلول توسط سپیولیت و زئولیت واکنشی گرمازا است به همین علت با افزایش دما مقدار حذف سرب از محلول کاهش یافته است.
ندا حقیقت خواه احمد لندی
سوزاندن بقایای گیاهی در مزارع معمولاً با هدف کنترل بیماریها و یا برای تسریع در آماده سازی مزرعه برای کشت بعدی انجام می شود. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر سوزاندن بقایای گیاهی بر کانی¬شناسی و اشکال مختلف کربن خاک صورت گرفت. این آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام شد که عوامل آزمایش شامل عمق نمونه برداری در سه سطح ( 5-0 و 15-5 و30-15 سانتیمتر)، سوزاندن بقایا در دو سطح (قبل از سوزاندن بقایای گیاهی و بعد از سوزاندن بقایای گیاهی) و نوع مزرعه در دو سطح (مزرعه ذرت و نیشکر) بود. بررسی نتایج در ارتباط با تفاوت بین مزارع ذرت و نیشکر بر تغییرات محتوای عناصر در خاک نشان داد که مزرعه نیشکر از نظر محتوای پتاسیم، کلسیم و منیزیم و فسفر نسبت به مزرعه ذرت غنی تر است. نتایج بررسی تاثیرات سوزاندن بقایا بر خصوصیات خاک نیز نشان داد که سوزاندن بقایای گیاهی مقدار هدایت الکتریکی ، سدیم ، پتاسیم، کلسیم، منیزیم و فسفر خاک را افزایش داده است. همچنین بررسی تاثیر عمق نمونه برداری نیز تغییرات هدایت الکتریکی در اعماق مختلف خاک و کاهش شوری، فسفر، کلسیم، پتاسیم و منیزیم خاک را با افزایش عمق نشان داد. مطالعه تاثیر تیمارهای آزمایشی بر اشکال مختلف کربن نیز حاکی از افزایش عمده ترکیبات کربنی پس از سوختن مزرعه بوده، به نحوی که مقایسه میانگین های تاثیر عوامل آزمایشی بر تغییرات محتوای کربن آلی خاک نشان داد که مزرعه نیشکر از نظر محتوای کربن آلی، کربن ماده آلی ذره ای درشت و ریز، کربن محلول در آب و کربن قابل اکسید شدن با پرمنگنات پتاسیم غنی تر از مزرعه ذرت است. اما کربن زیست توده در مزرعه نیشکر از مزرعه ذرت کمتر بدست آمد. به علاوه، سوزاندن بقایا محتوای کربن آلی و کربن ماده آلی ذره ای درشت و ریز و کربن محلول در آب را افزایش داد. اما سوزاندن بقایا میزان کربن قابل اکسید شدن با پرمنگنات و همچنین میزان زیست توده میکروبی را کاهش داد.
عاطفه عموزاده احمد لندی
هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر حضور و عدم حضور مواد آلی خاک بر روی جذب پتاسیم در برخی از خاک های خوزستان و در phهای مختلف بود. بدین منظور تعداد چهار نمونه خاک از نقاط مختلف استان خوزستان جمع آوری شده و خصوصیات فیزیکوشیمیایی و مینرالوژیکی آنها تعیین شد. به منظور حذف ماده آلی از خاک ها از سه روش شامل آب اکسیژنه، هیپوکلریت سدیم و کوره الکتریکی استفاده شد. به منظور مقایسه کارایی روش های حذف ماده آلی در خاک، میزان ماده آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک ها قبل و بعد از حذف ماده آلی به ترتیب به روش های والکلی-بلک و استات سدیم اندازه گیری و با یکدیگر مقایسه شدند. سپس، مطالعات جذب سطحی پتاسیم در 2 گرم از هر خاک در حضور و عدم حضور ماده آلی خاک ها به صورت آزمایشات پیوسته (batch) و با غلظت های اولیه 10، 20، 50، 100 و 200 میلی گرم در لیتر و در دو ph های 6 و 5/7 در مدت زمان تعادل 24 ساعت انجام شدند. پس از گذشت زمان تعادل، مقدار پتاسیم موجود در محلول با روش فلیم فتومتری اندازه گیری شد. جهت بررسی و مقایسه رفتار جذب پتاسیم در خاک ها از نرم افزار sas استفاده شد. نتایج حاصل از مقایسات کارایی روش های حذف ماده آلی نشان داد که هر سه روش باعث کاهش معنی دار مقدار ماده آلی خاک ها نسبت به تیمار شاهد شدند اما در بین سه روش مورد مطالعه روش های تیمار با درجه حرارت و هیپوکلریت سدیم در مقایسه با آب اکسیژنه توانایی بیشتری برای حذف مواد آلی خاک ها دارند. همچنین با کاهش مقدار ماده آلی خاک ها در اثر تیمارهای حذف، مقدار ظرفیت تبادل کاتیونی خاک ها به طور معنی داری کاهش یافت. نتایج حاصل از ایزوترم های جذب پتاسیم در تیمار شاهد (عدم حذف مواد آلی) خاک ها نشان داد که جذب پتاسیم در خاک وابسته به مقدار و نوع مواد آلی و کانی های رسی می باشد به طوری که خاک های دارای ماده آلی زیاد کمترین مقدار جذب پتاسیم و خاک های دارای بافت رسی بیشترین مقدار جذب پتاسیم را از خود نشان دادند. نتایج حاصل از ایزوترم های جذب در تیمارهای حذف ماده آلی نشان داد که بیشترین مقدار جذب پتاسیم در خاک های تیمار شده با آب اکسیژنه صورت گرفت که دلیل آن را می توان به عملکرد آب اکسیژنه در حذف مواد آلی محلول و با وزن مولکولی پائین، از خاک نسبت داد. در حالی که مواد با وزن مولکولی زیاد و هومیکی که توانایی زیادی برای جذب و تثبیت کاتیون ها دارند بدون تغییر باقی مانده و در نتیجه میزان جذب پتاسیم را در خاک افزایش می دهند.
زینب جناغ سعید حجتی
کانی¬های رسی موجود در خاک تأثیر شگرفی بر تمامی ویژگی¬های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک دارند. از عوامل موثر بر هوادیدگی کانی¬ها می¬توان به چرخه اکسیداسیون¬واحیا، آبگیری، هیدرولیز، انحلال، کلات¬شدن (پیوند یک یون فلزی با یک کپسول آلی)، جابجایی آلومینیوم از ساختمان رس به داخل هیدروکسیدهای آبدار از طریق جایگاه¬های تبادلی اشاره کرد. از آن¬جایی ¬که اطلاعات کمی در رابطه با تاثیر اسیدهای آلی در شرایط شور و هم¬چنین تاثیر اسیدهای آلی بعد از اعمال تناوب¬های خشک و مرطوب شدن بر هوادیدگی و آزادسازی عناصر از کانی¬های سیلیکاته به¬ویژه کانی¬های فیبری وجود دارد، لذا این مطالعه با هدف بررسی آزمایشگاهی اثر دو نوع اسید¬آلی سیتریک و اگزالیک (با غلظت ثابت 10 میلی¬مولار) در شوری¬های مختلف (0، 6، 12 و 24 دسی¬زیمنس بر متر) و تناوب¬های خشک و مرطوب شدن (0، 1، 3، 6 و 9 مرتبه ) بر هوادیدگی و آزادسازی عناصر سیلیسیم، آلومینیوم، منیزیم، پتاسیم و آهن از سه کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و بنتونیت (در اندازه بین53 تا 25 میکرون) در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل و در سه تکرار انجام شد. مقدار رهاسازی عناصر منیزیم، آهن و آلومینیوم با استفاده از دستگاه جذب اتمی و عناصر پتاسیم و سیلیسیم به¬ترتیب با دستگاه فلیم¬فتومتر و اسپکتروفتومتر اندازه¬گیری گردید. نتایج نشان داد که در همه تیمار¬ها میزان رهاسازی عناصر به نوع عنصر مورد مطالعه، نوع اسیدهای آلی، مقدار شوری، نوع کانی و تعداد تناوب¬های خشک و مرطوب شدن بستگی دارد. از میان اسیدهای آلی مورد مطالعه، در تمام تیمار¬ها میزان رهاسازی عناصر آلومینیوم و منیزیم در نمونه¬های تیمار شده با اسید سیتریک بیش از نمونه¬های تیمار شده با اسید اگزالیک می¬باشد. حال آن¬که، رهاسازی سیلیسیم، پتاسیم و آهن در نمونه¬های تیمار شده با اسیداگزالیک بیش از اسیدسیتریک است. هم¬چنین نتایج نشان داد که با افزایش شوری رهاسازی عناصر از هرسه کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و بنتونیت افزایش می¬یابد، با این وجود در حضور اسیدهای آلی میزان رهاسازی عناصر از هر سه کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و بنتونیت نسبت به تیمارهای غیر شور کاهش معنی¬داری می¬یابد. در رابطه با تیمار تناوب¬های خشک و مرطوب شدن نیز با افزایش این دوره¬ها، میزان رهاسازی همه عناصر افزایش یافت. هم¬چنین اعمال این تیمار در حضور اسیدهای آلی منجر به افزایش معنی¬دار رهاسازی همه عناصر از هر سه کانی گردید. به¬علاوه، در همه تیمارها، نتایج نشان داد که نسبت سیلیسیم رهاسازی شده به مجموع آلومینیوم، منیزیم و آهن رهاسازی شده از کانی سپیولیت بیش از پالیگورسکیت و بنتونیت است که بر پایداری بیش¬تر پالیگورسکیت و بنتونیت نسبت به سپیولیت دلالت دارد و نشان می¬دهد که کانی سپیولیت تحت شرایط مطالعه بیش¬تر از دو کانی پالیگورسکیت و بنتونیت هوادیده می¬شود.
سارا مثنوی خوان احمد لندی
امروزه آلودگی آب و خاک به فلزات سنگین یکی از مشکلات رو به رشد در سراسر جهان است. شناخت توانایی خاک¬ها در جذب عناصر سنگین به علت تأثیرات قابل توجه در مسائل زیست محیطی، اصلاح خاک¬های آلوده و مدیریت پساب¬ها ضروری می¬باشد. در سال¬های اخیر استفاده از کانی¬های رسی در حذف آلودگی¬های زیست محیطی به مقدار زیادی مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به ظرفیت بالای کانی¬های رسی در جذب فلزات سنگین، می¬توان از آن¬ها برای حذف این آلاینده¬ها استفاده کرد. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان جذب عناصر سنگین نیکل و کبالت در دو نوع بافت خاک شنی لومی و رسی و تأثیر کانی¬های سپیولیت و زئولیت طبیعی ایران بر جذب آنها در ph¬های مختلف (5/4 و 5/5) بود. بدین منظور میزان 20 میلی لیتر از محلول¬های حاوی غلظت های 100،50،0 و 200 میلی گرم برلیتر به صورت تک عنصری از عناصر نیکل و کبالت به 2 گرم از هر یک از تیمارها (سپیولیت خالص، زئولیت خالص، خاک با بافت شنی لومی و رسی تیمار شده با مقادیر 10،5،0و 15 درصد از هر یک از دو کانی) افزوده شد. نمونه¬ها به مدت 48 ساعت در 150 دور در دقیقه توسط شیکر به هم زده شدند. سپس به مدت 10 دقیقه در 3000 دور در دقیقه سانتریفوژ شده و مایع رویی با استفاده از کاغذ صافی صاف شد. در نهایت غلظت باقی مانده فلزات در محلول توسط دستگاه جذب اتمی قرائت شد. نتایج حاصل از آزمایشات جذب با استفاده از مدل های جذب لانگ¬مویر و فروندلیچ برازش یافتند. نتایج نشان داد که توانایی زئولیت در جذب عناصر سنگین مورد مطالعه با توجه به cec بالای آن نسبت به سپیولیت بیشتر بود. با افزایش غلظت اولیه محلول به دلیل اشباع شدن سایت¬های جذب، درصد جذب کاهش یافت. با اضافه کردن مقادیر بیشتر کانی¬های سپیولیت و زئولیت به خاک، میزان جذب عناصر سنگین مورد بررسی افزایش یافت چرا که با افزودن میزان کانی، تعداد جایگاه¬های جذب قابل دسترس افزایش می¬یابد. همچنین مشاهده شد که اضافه کردن تا 10 درصد کانی به خاک رسی تفاوت معنی¬داری در جذب ایجاد کرد ولی در مورد بافت شنی لومی جهت ایجاد حداکثر جذب مفید، میزان بیشتری از کانی نیاز بود و افزودن 15 درصد کانی به خاک تفاوت معنی¬دار در جذب ایجاد کرد که دلیل آن به پتانسیل جذب پایین¬تر خاک شنی لومی نسبت داده می¬شود. با افزایشph مشاهده شد که میزان جذب عناصر نیکل و کبالت به طور معنی¬داری افزایش یافت که دلیل آن را می¬توان به مقدار کمتر و فعالیت کمتر یون هیدروژن در ph¬های بالاتر نسبت داد.
مژگان دلفیه سعید حجتی
کادمیوم و سرب از جمله مهم ترین آلاینده های زیست محیطی محسوب می شوند که از راه های مختلف منابع آب و خاک را آلوده می نمایند. تجمع عناصر کمیاب کادمیوم و سرب در بدن انسان موجب امراض خطرناکی می شود، لذا مطالعه رفتار این عناصر در خاک و گیاه و نحوه پاکسازی خاک های آلوده یکی از نیازهای قرن حاضر محسوب می شود. یکی از راهکارهای حذف کادمیوم و سرب استفاده از مواد جاذب و اصلاح کننده در خاک است که نهایتاً از جذب آن توسط گیاه بکاهند. از جمله این جاذب ها می توانیم به پالیگورسکیت، سپیولیت و ماده آلی اشاره کنیم. در این تحقیق به منظور بررسی تاثیر کانی های پالیگورسکیت، سپیولیت و نقش ماده آلی بر کاهش جذب فلزات سنگین توسط اسفناج، ابتدا محیط کشت سبزی اسفناج به کادمیوم و سرب آلوده و سپس از کانی پالیگورسکیت، سپیولیت و ماده آلی به منظور مقایسه تاثیر آنها در کاهش جذب اسفناج استفاده گردید. مواد شیمیایی مورد استفاده در این تحقیق شامل کلرور کادمیوم، کلرور سرب و همچنین کانی مورد استفاده پالیگورسکیت اسپانیا و سپیولیت یزد و همچنین کود آلی مورد استفاده کود حیوانی گاوی بوده است. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با 32 تیمار و سه تکرار در شرایط گلخانه ای انجام شده است. برای تعیین غلظت کادمیوم و سرب در گیاهان از دستگاه جذب اتمی استفاده گردید. نتایج حاکی از آن بود که اگرچه از میان تیمارهای مورد مطالعه تیمار شاهد (فاقد پالیگورسکیت، سپیولیت و کود آلی) حداکثر میزان جذب کادمیوم و سرب را نشان داد ولی به استثنای کادمیوم میزان آلودگی گیاه به سرب کمتر از حدود بحرانی توصیه شده در منابع علمی است. در تیمارهای دیگر که دارای ماده آلی، پالیگورسکیت و سپیولیت بودند بطور معنی داری کاهش جذب کادمیوم و سرب توسط اسفناج مشاهده گردید. نتایج نشان داد که هر چه میزان ماده آلی خاک بیشتر باشد بخش قابل توجهی از کادمیوم و سرب با ماده آلی کمپلکس تشکیل داده و این عمل موجب کاهش غلظت های این عناصر در بخش محلول خاک می گردد و در نهایت مانع از جذب آن توسط گیاه می شود. اگرچه کاربرد همزمان ماده آلی و کانی در خاک منجر به کاهش جذب کادمیوم و سرب توسط گیاه می شود لیکن در مقایسه با کابرد تنهای هر کدام از آنها تا حدودی باعث افزایش جذب عناصر توسط گیاه شده است. به طور کلی، با مقایسه تیمارها مشاهده گردید که نقش سپیولیت در کاهش آلودگی اسفناج به کادمیوم و به ویژه سرب نسبت به ماده آلی و پس از آن پالیگورسکیت پررنگ تر بوده و بیشترین نقش را در کاهش آلودگی اسفناج به این عناصر داشته است
سعید حجتی امیر هوشنگ نظامیوند چگینی
لذا در این مطالعه، با بهره بردن از روش تعادل حدی و نرم افزار slide v. 6.0 به بررسی پایداری سدهای خاکی پرداخته شده است. در این راه، تأثیر پارامترهای ژئوتکنیکی مصالح خاکریز (چسبندگی، زاویه اصطکاک داخلی و وزن مخصوص) همچنین وجود بار زلزله و المان تسلیح ژئوتکستایل بر پایداری استاتیکی و دینامیکی سدهای خاکی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در انتها، با استفاده از روش های آماری و برازش چند متغیره غیر خطی تکاملی، به بررسی تأثیر پارامترهای ژئوتکنیکی مصالح خاکریز بر روی پایداری شیروانی آن پرداخته شده است و با ارائه روابطی، گامی در راستای ارائه طرح بهینه پایداری سدهای خاکی برداشته شده است.