نام پژوهشگر: فاتح رحمانی

مقایسه روان بنه های سازش نایافته اولیه و رگه های شخصیتی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، وسواسی- بی اختیاری، و گروه غیربالینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  رقیه رمضان زاده عالیزمینی   فرزین رضاعی

اختلات شخصیت باعث اختلال در عملکرد زندگی افراد شده، و حالتی مزمن و پیچیده دارد. همچنین عامل زمینه ساز اختلالات روانپزشکی متعددی هستند. روان بنه ها در هسته مرکزی اختلالات شخصیت قرار می گیرند و الگوهای رفتاری ارائه شده در کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی ((dsm عمدتاً پاسخ هایی به روان بنه های مرکزی هستند. هدف این مطالعه بررسی روان بنه های سازش نایافته اولیه و رگه های شخصیتی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، وسواسی-بی اختیاری، و مقایسه ی آنها با جمعیت غیربالینی است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع تحقیق علی- مقایسه ای است که بر اساس نمونه در دسترس، شامل 25 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، 25 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-بی اختیاری، و 25 نفر از جمعیت غیربالینی، انتخاب شدند. همه آنها آزمون روان بنه های سازش نایافته اولیه- فرم کوتاه و پرسشنامه رگه های شخصیتی نئو- فرم کوتاه را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری manova و آزمون های تعقیبی، و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های این پژوهش تفاوت دو گروه بالینی را با گروه غیربالینی در بیشتر روان بنه ها و نیز در رگه های شخصیتی نشان داد. بیماران با اختلال شخصیت مرزی نسبت به بیماران اختلال شخصیت وسواس-بی اختیاری روان بنه های سازش نایافته بیشتری داشتند و این دو گروه بالینی در مقایسه با گروه غیربالینی به لحاظ روان بنه سازش نایافته در شرایط روانی پائین تری (نامناسب تری) قرار داشتند. به لحاظ رگه های شخصیتی بر اساس آزمون 5 عاملی شخصیتی نئو، در رگه روان آزرده گرایی گروه بیماران اختلال شخصیت مرزی (bpd) سطح بالاو گروه بیماران اختلال شخصیت وسواس-بی اختیاری (ocpd) در رگه وظیفه شناسی سطح بالاتری نسبت به گروه های دیگر قرارگرفتند. در سه رگه برونگردی، گشودگی در برابر تجارب، و توافق جویی گروه غیربالینی نمره بالاتری کسب کردند. نتایج به طور کلی تفاوت معنادار دو گروه بالینی با گروه غیر بالینی را در روان بنه های سازش نایافته اولیه و رگه های شخصیتی نشان می دهد که با توجه به یافته ها به نظر می رسد که مطالعه روان بنه ها یکی از روش های کارآمد برای پی بردن به عوامل زیربنایی مرتبط با مشکلات شخصیتی است.

اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری بر تغییر سبک های مدیریت خشم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  رضا مبارکی   فاتح رحمانی

خشم هیجانی فراگیر است و شیوه های مدیریت (ابراز و مهار) مختلف دارد. اما، درمان های شناختی-رفتاری، به عنوان شناخته شده ترین مداخلات روان شناختی در زمینه خشم، بر کاهش خشم و پرخاشگری تمرکز یافته اند. پژوهش حاضر، تلاشی در جهت بررسی اثر بخشی درمانگری شناختی- رفتاری بر تغییر سبک های مدیریت خشم است. دو جنبه مهم این پژوهش، تجربه خشم و سبک های مدیریت آن است. از میان روش های درمانگری شناختی رفتاری، شیوه درمانگری بک مورد استفاده قرار گرفت. به این ترتیب از طرح شبه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه استفاده شد. به منظور ارزیابی وضعیت بالینی، تجربه خشم، و سبک های مدیریت خشم از آمون فرم کامل آزمون چند وجهی شخصیتی مینه سوتا (mmpi- 2)، آزمون وضعیت هیجانی، و پرسشنامه بروز حالت- رگه خشم2 (staxi-2) اسپیلبرگر مورد استفاده قرار گرفت. به این ترتیب درمان شناختی به عنوان متغیر مستقل و نتایج مقیاس خشم آزمون mmpi، آزمون وضعیت هیجانی، staxi-2 متغیرهای وابسته بودند. از میان دانشجویان داوطلب 33 نفر انتخاب شدند که 15نفر آن ها در گروه مداخله و 18 نفر آن ها در گروه گواه جای داده شدند. بعد از پیش آزمون گروه مداخله مورد ده جلسه درمان قرار گرفت و بعد پس آزمون انجام شد. بعد از آن، گروه گواه مورد مداخله قرا گرفت سپس نتایج گروه مداخله از دو ماه پیگیری شد. میانگین گروه ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد آزمون قرار گرفت، و برای بررسی تغیرات گروه مداخله در طول جلسات، پیگیری از تحلیل مبتنی بر اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته ها پژوهش حاضر نشان می دهد که میزان خشم و نیاز به بیان کلامی آن، بعد از مداخله درمانی کاهش یافت و در پیگیری دو ماهه بعد از آن ماندگار بود. اما تغییر در سبک های مدیریت خشم به سطح معنی دار نرسید. نتایج بیانگر این است که درمانگری شناختی- رفتاری در زمینه کاهش خشم احساس فاعلی خشم موثر است. اما تغییر سبک های مدیریت خشم، احتمالاً نیازمند درمان بلند مدت تری است.

رابطه اضطراب امتحان با رگه های شخصیت، حرمت خود و بازخوردهای نارسا کنش وری شناختی در دانش آموزان دبیرستان های شهر گواور از استان کرمانشاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  منصور میرانی پور   فاتح رحمانی

هدف پ‍ژوهش حاضر بررسی رابطه اضطراب امتحان با رگه های شخصیت، عزت نفس و نارسا کنش وری های شناختی در دانش آموزان دبیرستان های شهر گواور از استان کرمانشاه بود. مساله پژوهش این بود که چه ارتباطی ممکن است میان هریک از عوامل نارسا کنش وری های شناختی یا باورهای غلط، رگه های شخصیتی و حرمت خود با اضطراب امتحان وجود داشته باشد یا اینکه چه تعاملی بین آنها در رابطه با اضطراب امتحان وجود دارد. از چهار ابزار در این پژوهش استفاده شد: 1- پرسشنامه اضطراب امتحان (ساراسون 1960) 2- پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت (1967) 3- پرسشنامه نئو فرم کوتاه 4- مقیاس نارساکنش وری بازخوردها ((das تعداد آزمودنی ها 100 نفر بودند که در دو گروه 50 نفری دختر و پسر قرار گرفتند. تحلیل آماری نشان داد که در گروههای آزمودنیها تمام متغیرهای مورد پژوهش (عزت نفس، نارسا کنش وری بازخوردها و رگه-های شخصیت) رابطه معناداری با اضطراب امتحان دارند. به این ترتیب، اضطراب امتحان متغیری است که با گستره وسیعی از مشخصات روانشناختی دانش آموزان مرتبط است.

پاسخدهی افتراقی به درمانگری شناختی-رفتاری و آموزش تنش زدایی در بیماران دارای اختلال اضطراب تعمیم یافته بر حسب کانون مهار آنها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  هیوا کریمی   فاتح رحمانی

پژوهش کنونی برای کاهش خلاء مربوط به شناسایی حضور کانون مهار، و اثر احتمالی آن در پاسخدهی بیماران دارای اختلال اضطراب تعمیم یافته به درمانگری های شناختی – رفتاری و آموزش تنش زدایی، تدوین شد. این تحقیق در پی آن است که با مطالعه نیمه تجربی نقش این متغیر تعدیل-کننده (کانون مهار) را در پاسخدهی این آزمودنیها بررسی کند و به درک بیشتر این اختلال و درمان بیماران کمک کند. به این ترتیب، تأثیر کانون مهار در پاسخدهی بیماران دارای اختلال اضطراب تعمیم-یافته به درمان های شناختی – رفتاری و تنش زدایی، بررسی شد. در مطالعات قبلی، بیشتر مقایسه اثریخشی درمانگری های شناختی – رفتاری و تنش زدایی مورد توجه محققان بود؛ در حالیکه پژوهشهای اندکی یافته شده است که به بررسی پاسخدهی افتراقی بیماران دارای gad به این درمانگری ها، بر حسب متغیرهای تعدیل کننده پرداخته باشند. تعداد آزمودنی ها 30 نفر بودند که در دو گروه 15 نفری قرار گرفتند. در یک گروه درمان شناختی – رفتاری و در گروه دیگر آموزش تنش زدایی اجرا شد. آزمودنی ها، 18 تا 45 ساله، و دارای تحصیلات از سوم راهنمایی تا فوق لیسانس بودند. آزمودنی ها بر اساس نمونه گیری دردسترس و با اعلام تمایل، انتخاب شدند. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله متغیر مستقل، مورد آزمون قرار گرفتند و نتایج بدست آمده از دو گروه، مقایسه شدند. پس از اجرای مصاحبه بالینی براساس dsm-iv-tr، از آزمودنیها آزمون کانون مهار راتر گرفته شد تا کانون مهار بیماران سنجیده و کمی شود. سپس، به منظور مشخص کردن میزان اضطراب، بیماران با آزمون اضطراب بک مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از آن آزمودنیها با پرسشنامه چندمحوری میلون - 3 مورد آزمون قرار گرفتند. این آزمون یک پرسشنامه خودسنج استاندارد شده است که دامنه گسترده ای از اطلاعات مربوط به شخصیت، سازگاری هیجانی و نگرش مراجعان به آزمون را می سنجد. گام بعدی انجام مداخله بود که شامل 12 جلسه برای درمان شناختی-رفتاری و 8 جلسه برای درمان تنش زدایی عضلانی بود. مداخلات بر اساس ساختار جلسات درمان شناختی – رفتاری بک و تنش زدایی کاربردی اُست انجام شد. پس از اتمام جلسات درمان، آزمودنی ها مجددا با مقیاس کانون مهار راتر، آزمون اضطراب بک و پرسشنامه چند محوری میلون - 3 مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل آماری داده ها نشان می دهد که تفاوت اثربخشی روی آوردهای درمانی، هنگامی که در تعامل با متغیر تعدیل کننده قرار می گیرند، معنادار است. نتایج حاکی از این بود که در افراد دارای gad، کانون مهار چه درونی باشد و چه بیرونی، cbt نسبت به آموزش تنش زدایی، درمان ارجح است. همچنین به وسیله تحلیل استنباطی داده ها این نتیجه فراهم شد که از کانون مهار می توان به عنوان متغیر پیشبین نتیجه درمان شناختی - رفتاری استفاده کرد. از دیگر نتایج این پژوهش این بود که کانون مهار بر اثر درمان cbt به صورت معناداری در جهت درونی تر شدن آن، تغییر کرد.

اثربخشی فن گشایش ناهشیار دوانلو بر افکار خودکشی و خشم در افراد اقدام کننده به خودکشی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  ندا کاکایی   فاتح رحمانی

پژوهش حاضر، تلاشی در جهت بررسی اثربخشی فن گشایش ناهشیار دوانلو بر کاهش خشم و افکار خودکشی در افراد اقدام کننده به خودکشی است. خشم و فکر خودکشی، دو پیش بینی کننده ی اقدام به خودکشی در افرادی است که قبلا به آن اقدام کرده اند. روش: در این پژوهش از طرح شبه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایشی و گواه استفاده شد. ارزیابی خشم با استفاده از آزمون خشم اسپیلبرگر و افکار خودکشی با استفاده از آزمون فکر خودکشی بک صورت گرفت. برای ارزیابی وضعیت روانشناختی بیماران، آزمون میلون 3 نیز مورد استفاده قرار گرفت. بیماران گروه آزمایشی قبل از درمان، بعد از درمان و سه ماه پس از آن، ارزیابی شدند. بیماران گروه گواه نیز که درمان روان پویشی دریافت نکردند، به همین ترتیب زمانی، مورد ارزیابی قرار گرفتند. متغیر مستقل فن گشایش ناهشیار و متغیرهای وابسته ی پژوهش، خشم و فکر خودکشی بودند. از بین بیماران اقدام کننده به خودکشی که به بیمارستان مربوط به آن مراجعه کردند، 30 نفر انتخاب شدند. بعد از اطمینان از واقعی بودن خودکشی آن ها و عدم وجود روان گسستگی، اختلالات دوقطبی و سوءمصرف مواد، به طور تصادفی در دو گروه جای داده شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل اندازه گیری های مکرر استفاده شد. بحث: نتایج نشان دهنده ی موثربودن فن گشایش ناهشیار در کاهش خشم، فکر خودکشی و گرایش به خودکشی مجدد است. نیز می¬توان فرضیه¬های روان¬پویشی مبتنی بر پویایی¬های خشم و بازگشت خشم به درون را در تبیین اقدام به خودکشی قابل توجه دانست. از آنجایی که، خشم و فکر خودکشی، در افراد اقدام کننده، دو پیش بینی کننده ی مهم هستند، در نتیجه ی کاهش این دو، گرایش به خودکشی مجدد نیز کاهش یافت، درصورتی که تغییری در گروه گواه مشاهده نشد.

بررسی اثربخشی ترکیب دارودرمانگری، نوروفیدبک و برنامه مدیریت رفتاری بر کاهش علائم اختلال کم توجهی – بیش فعالی و بهبود عملکرد هوشی کودکان مبتلا به این اختلال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  زینب منصوری   فرزین رضاعی

در پژوهش پیش¬رو تلاش شده تا با ترکیب دارودرمانگری، نوروفیدبک و برنامه مدیریت رفتاری جنبه¬های مهمی از این اختلال نظیر علائم اصلی adhd و نیز عملکرد هوشی کودکان مبتلا به این اختلال تحت درمان قرار گیرد.در این پژوهش تعداد 40 کودک adhd مراجعه کننده به مطب¬های بالینی به صورت نمونه گیری در دسترس هدفمند انتخاب شدند و پس از تأیید تشخیص اختلال از سوی روانپزشک با دریافت 5 میلی گرم داروی ریتالین در چهار گروه درمانی به صورت تصادفی گمارش شدند. گروه اول دارودرمانگری دریافت کردند و گروه دوم در کنار داروی ریتالین، درمان نوروفیدبک دریافت کردند. برای گروه سوم در کنار داروی ریتالین، برنامه مدیریت رفتاری لحاظ گردید و گروه چهارم ترکیب هر سه درمان دارودرمانگری، نوروفیدبک و برنامه مدیریت رفتاری اعمال شد.یافته¬ها حاکی از اثربخشی بالای دارودرمانگری بر کاهش علائم اختلال کم توجهی – بیش فعالی و بهبود عملکرد هوشی در این کودکان بود. سایر درمان¬ها بر اساس میزان اثربخشی به ترتیب عبارت بودند از: ترکیب دارودرمانگری، نوروفیدبک و برنامه مدیریت رفتاری؛ ترکیب دارودرمانگری و نوروفیدبک و ترکیب دارودرمانگری و برنامه مدیریت رفتاری. واژگان کلیدی: اختلال کم توجهی – بیش فعالی، عملکرد هوشی، دارودرمانگری، نوروفیدبک، برنامه مدیریت رفتاری

مقایسه ی پاسخ درمانی بیماران دارای اختلال وسواس-بی اختیاری به درمان حساسیت زدایی مبتنی بر حرکات چشم همراه با پردازش مجدد و دارو درمانگری بر اساس درجه حضور اختلال شخصیت وسواس-بی اختیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  عبدالله خالصی   فاتح رحمانی

پژوهش کنونی برای افزایش دانش موجود در زمینه تشخیص و درمان اختلال وسواس-بی¬اختیاری تدوین شد. برخی از مطالعات پیشین به مقایسه اثربخشی درمانگری های حساسیت زدایی مبتنی بر حرکات چشم و پردازش مجدد و دارودرمانگری پرداختند. اما به¬رغم حضور و مداخله علائم اختلال شخصیت وسواس-بی اختیاری در این اختلال، این نکته نادیده گرفته شد. شناسایی حضور احتمالی اختلال شخصیت وسواس-بی اختیاری، و اثر آن بر پاسخدهی بیماران دارای اختلال وسواس-بی اختیاری به درمانگری¬های حساسیت زدایی مبتنی بر حرکات چشم و پردازش مجدد و دارودرمانگری، هدف پژوهش حاضر است. 30 نفر آزمودنی پژوهش بر اساس نمونه¬گیری دردسترس و با اعلام تمایل، از بین مراجعان مطب های بالینی، انتخاب شدند. سن آنها 18 تا 35 ساله، و تحصیلات آنها حداقل دبیرستان بودند. آن¬ها بطور تصادفی در دو گروه 15 نفری قرار گرفتند. پس از اجرای مصاحبه بالینی براساس dsm-iv-tr، از آزمودنی ها آزمون وسواس-بی اختیاری ییل-براون گرفته شد تا شدت وسواس بیماران سنجیده و کمی شود. پس از آن آزمودنی ها با پرسشنامه چندمحوری میلون–3، برای ارزیابی شخصیت، سازش¬یافتگی هیجانی و بازخورد مراجعان به آزمون، مورد ارزیابی قرار گرفتند. در یک گروه، درمان حساسیت زدایی مبتنی بر حرکات چشم و پردازش مجدد و در گروه دیگر دارودرمانگری اجرا شد. مداخلات بر اساس ساختار جلسات درمان حساسیت زدایی مبتنی بر حرکات چشم و پردازش مجدد شاپیرو انجام شد و مصرف داروهای کلومیپرامین و فلوکستین. پس از اتمام جلسات درمان، آزمودنی¬ها مجدداً با آزمونها ارزیابی و نتایج بدست آمده مورد مقایسه قرار گرفتند.

بررسی اثربخشی درمانگری شناختی رفتاری بر روی حرمت خود بیماران دارای اختلال اضطراب اجتماعی در مقایسه با دارودرمانگری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  مهدی مریدی مقدم   فاتح رحمانی

پژوهش کنونی با هدف بررسی ترکیب درمانگری شناختی-رفتاری و دارودرمانگری در مقایسه با دارودرمانگری در درمان اختلال اضطراب اجتماعی و بهبود حرمت خود بیماران دارای این اختلال، تدوین شد. تحقیق حاضر، به بررسی پاسخدهی افتراقی به روی¬آوردهای درمانی مذکور بر حسب حرمت خود بیماران پرداخت و جایگاه این متغیر را در میزان اثربخشی آنها مورد مطالعه قرار داد. مسئله این پژوهش تأثیر ترکیب درمانگری شناختی-رفتاری و دارودرمانگری در مقایسه با دارودرمانگری بر حرمت خود بیماران دارای اختلال اضطراب اجتماعی است. روش انتخاب آزمودنی¬ها استفاده از آزمودنی¬های در دسترس و گمارش تصادفی در گروههای مقایسه بود. تعداد آزمودنی¬ها 30 نفر بودند که در دو گروه 15 نفری قرار گرفتند. در یک گروه درمانگری شناختی– رفتاری و دارودرمانگری و در گروه دیگر دارودرمانگری اجرا شد. آزمودنی¬ها، 18 تا 45 ساله، و دارای تحصیلات از سوم راهنمایی تا فوق¬لیسانس بودند. پس از اجرای مصاحبه بالینی براساس 5-dsm، آزمودنیها به منظور مشخص کردن میزان اضطراب و حرمت خود، با مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز و مقیاس حرمت خود روزنبرگ ارزیابی شدند. پس از آن آزمودنیها با پرسشنامه چندمحوری میلون - 3 مورد آزمون قرار گرفتند. گام بعدی انجام مداخله بود که شامل 12 جلسه برای درمانگری شناختی-رفتاری و 3 ماه مصرف دارو برای دارودرمانگری بود. مداخلات بر اساس ساختار جلسات درمانگری شناختی–رفتاری بک و مصرف داروهای سرترالین و پروپرانولول انجام شد. پس از اتمام جلسات درمان، آزمودنی¬ها مجددا با همان آزمونها مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل آماری داده¬ها نشان داد که تفاوت اثربخشی روی¬آوردهای درمانی، بر حرمت خود و اضطراب اجتماعی بیماران معنادار است و این معناداری در جهت تاثیر بیشتر ترکیب درمانگری شناختی-رفتاری و دارودرمانگری بر حرمت خود و اضطراب اجتماعی بیماران در مقایسه با دارودرمانگری است. نتایج پژوهش دربردارنده افزایش دانش موجود در مورد حرمت خود و نقش آن در زمینه¬های رفتاری مختلف، و الزام تمرکز درمانگری شناختی-رفتاری بر این مفهوم بود. می¬توان مدعی شد که اثر بیشتر درمانگری شناختی-رفتاری در این پژوهش، احتمالاً به این خاطر است که تمرکز آن بر حرمت خود به عنوان متغیری واسطه¬ای بود. براین اساس هر تلاشی برای بهینه سازی درمان اختلال اضطراب اجتماعی نیازمند تمرکز بر یکی از متغیرهای اساسی و شخصیتی لازم در زیربنای عوامل مرضی این بیماران است و موجب افزایش غنای مفهومی و فنی این شیوه درمانگری می¬شود. نهایتاً آنکه بر خلاف بیشتر پژوهشهای پیشین، اثربخشی ترکیب درمانگری شناختی-رفتاری و دارودرمانگری بیش از دارودرمانگری تنها بود.

مقایسه ی اثربخشی روی آورد رواندرمانگری متمرکز بر انتقال و حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد بر بهبود وضعیت روانشناختی زنان قربانی تجاوز جنسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  سمیه طه زاده   فاتح رحمانی

تجاوز، تجربه ی آسیب زننده است با پیامدهای منفی برای سلامت و کنش فرد قربانی تجاوز. پژوهش کنونی با هدف مقایسه ی اثربخشی رواندرمانگری متمرکز بر انتقال و حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد بر بهبود وضعیت روانشناختی زنان قربانی تجاوز جنسی انجام گرفت. در مطالعات انجام گرفته در مورد آثار سوء تجاوز بر قربانیان از شیوه های درمانگری برای توانبخشی و یاری آن ها استفاده شده است. اما درمان های روان پویشی و حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد که کفایت خود را در پژوهش ها نمایان ساخته اند مورد پژوهش نگرفته اند. بر این اساس، نخستین مسأله ی این پژوهش، قابلیت بکارگیری این دو شیوه ی درمانگری بر بهبود وضعیت روانشناختی زنان قربانی تجاوز و سپس مقایسه اثربخشی آن هاست. 8 نفر آزمودنی به صورت نمونه گیری هدفمند از میان مراجعان مرکز مشاوره بیماری های رفتاری، شعبه چهار تجدید نظر دادگستری، بند نسوان زندان سنندج و اورژانس اجتماعی مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند. آزمودنی ها که سن آن ها 14 تا 37 ساله بود، به طور تصادفی در دو گروه 4 نفره قرار گرفتند. پس از اجرای مصاحبه ی بالینی بر اساس dsm-iv-tr، از آزمودنی ها پرسشنامه شخصیتی چند¬وجهی مینه سوتا و آزمون رورشاخ گرفته شد تا وضعیت روانشناختی بیماران بررسی و کمی شود. در یک گروه، با توجه به محدودیت زمانی، تنها مرحله نخست رواندرمانگری متمرکز بر انتقال و در گروه دیگر تمام فرایند درمانی حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد اجرا شد. مداخلات بر اساس کتاب راهنمای رواندرمانگری متمرکز بر انتقال کرنبرگ و ساختار جلسات درمان حساسیت زدایی مبتنی بر حرکات چشم و پردازش مجدد شاپیرو انجام شد. پس از اتمام جلسات درمان، آزمودنی ها مجدداً با آزمون ها ارزیابی و نتایج مقایسه شدند. یافته های آزمون ها و مشاهدات بالینی نشان داد که بهبود نشانه های مرضی بیماران تحت درمان با رواندرمانگری متمرکز بر انتقال کمتر از بیماران درمان شده با حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد بود. در مقابل، تغییرات شخصیتی بیماران تحت درمان با رواندرمانگری متمرکز بر انتقال به مراتب بیشتر از گروه دیگر بود. بر اساس نتایج، با انواع روش های درمانی می توان جنبه های مختلفی را از مجموعه روانشناختی بیمار تغییر داد و پیامدهای درمانی ایجاد کرد؛ اما پیامدهای درمانی ایجادشده هرگز مشابه نیستند. درواقع سیستم اثرگذاری شیوه های مختلف درمانی نیازمند مطالعه گسترده تری است.

اثربخشی درمانگری شناختی رفتاری بر راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و سبک های مقابله ای دختران دانشجوی مبتلا به نشانگان پیش از قاعدگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1394
  فاطمه صمدانی   فاتح رحمانی

پژوهش حاضر جهت شناسایی نقش تعدیل کننده راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سبک های مقابله ای، در اثربخشی درمانگری شناختی رفتاری بر نشانگان پیش از قاعدگی طرح ریزی شد. به این ترتیب، تأثیر درمانگری شناختی رفتاری بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سبک های مقابله ای و به تبع آن بر نشانگان پیش از قاعدگی با مقایسه دو گروه آزمایشی و کنترل در قالب یک طرح نیمه تجربی مورد بررسی قرار گرفت. جامعه پژوهش دختران دانشجوی 18 تا 31 ساله، و دارای تحصیلات کارشناسی یا کارشناسی ارشد بودند که با استفاده از آزمون غربالگری نشانگان پیش از قاعدگی شناسایی شدند و از این تعداد، 30 نفر انتخاب شدند که به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری(آزمایشی و گواه) قرار گرفتند. سه آزمون غربالگری نشانگان پیش از قاعدگی، آزمون نظم جویی شناختی هیجان، پرسشنامه سبک های مقابله ای با موقعیت های پرتنش در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه اجرا شدند. مداخله در گروه آزمایش شامل 12 جلسه درمانگری شناختی رفتاری بود. مداخلات بر اساس ساختار جلسات درمانگری شناختی رفتاری بک انجام شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که گروه های آزمودنی های مبتلا به نشانگان پیش از قاعدگی و گروه همتای آن ها در متغیرهای مورد پژوهش تفاوت معنادار دارند. نتایج حاکی از این بود که علائم جسمانی و روانی نشانگان پیش از قاعدگی، راهبردهای تنظیم شناختی ناسازش یافته و پاسخ های مقابله ای متمرکز بر هیجان کاهش قابل توجهی نسبت به گروه کنترل داشته اند و راهبردهای تنظیم شناختی سازش یافته و پاسخ های مقابله ای متمرکز بر مسئله افزایش قابل توجهی نسبت به آزمودنی های گروه کنترل داشته اند که این نشان دهنده اثربخشی درمان بوده است. بنابراین نتایج پژوهش بیانگر این است که درمانگری شناختی رفتاری می تواند در کاهش علائم جسمانی و روانی نشانگان پیش از قاعدگی و اصلاح راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازش یافته و اصلاح مهارت های مقابله ای متمرکز بر هیجان زنان مبتلا به نشانگان پیش از قاعدگی، موثر واقع گردد.