نام پژوهشگر: احسان قبول
احسان قبول محمد علی غلامی نژاد
روش شناسی پژوهش های ادبی، نگرش انتقادی و تحلیلی نسبت به فرایند عمومی انجام یک تحقیق ادبی است. مسأله ی این رساله دارای دو سطح نظری و عملیاتی است؛ در سطح نظری درباره ی فرایند روش شناسی پژوهش های ادبی در پنج مرحله ی 1- مسأله پردازی، 2- فرضیّه پردازی، 3- انتخاب و تعریف روش، 4- طبقه بندی و تحلیل اطلاعات، 5- بیان نظریّه و نتیجه ، بحث شده است و در سطح عملیاتی معیارهای علمی اینفرایند پنجگانه در پانزده رساله ی دکتری ـ که به صورت کتاب انتشار یافته (از سه دانشگاه تهران، فردوسی مشهد و تربیت مدرّس تهران) ـ مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است و به جریان شناسی هر مرحله و فرایند عمومی روش شناسی در پایان نامه های منتخب پرداخته شده است.نتیجه ی نهایی این پژوهش رعایت نشدن شاخص های روش شناسی پژوهش در بیش تر رساله های مورد بررسی می باشد.
مصطفی جلیلی تقویان عبدالله رادمرد
قضیه سرقات یکی از مباحث مهم در بلاغت اسلامی است بررسی منابع مربوط با بلاغت نشان از آن دارد که این قضیه در طول تاریخ تغییر و تطوری را از سر گذرانده و مورد تامل ناقدان مسلمان قرار گرفته است. هدف پایان نامه حاضر بررسی و اثبات این فرضیه است که مفهوم سرقات و به پیروی از آن جایگاه سارق در طول قرن ها دچار دگرگونی شده است. بدین منظور با به کارگیری روشی تاریخی تلاش نمودیم تا این مطلب را در طول هشت قرن نخستین هجری بررسی نماییم. ضرورت این تحقیق از آنجا ناشی می شود که به وسیله آن می توانیم تغییراتی را که یک مفهوم پشت سر گذاشته است تا امروز به ما برسد مشاهده کنیم و از این راه درک جامع تری از آن و در کل از نقد ادبی گذشته، به دست آوریم. این پایان نامه از پنج فصل تشکیل شده است که به ترتیب عبارت است از: 1- از نخستین برگ ها (سرقت ادبی از قرن اول تا قرن سوم) 2- شکوفایی مبحث سرقات در بلاغت اسلامی (از قرن سوم تا اواسط قرن پنجم) 3- دوره تثبیت (از اواسط قرن پنجم تا قرن هشتم) 4- رابطه نقد ادبی و سرقات ادبی 5- نتیجه-گیری در پایان این تحقیق به این نتیجه رسیدیم که سرقت ادبی از امری عموما ناپسند در دو قرن اول هجری به مسئله ای که شایسته تامل است و کاملا ناپسند نیست در قرن چهارم و پنجم و در نهایت معرفی سرقت به عنوان یک فن در قرن هشتم تغییر معنی داده است.
فهیمه نصیرایی محمد تقوی
انسان و انسان شناسی یکی از بنیادی ترین مباحث عرفان است که عرفا را در یافتن راه سعادت آدمی و سلوک سریع تر او به قرب الهی یاری می کند. در این میان عرفا به فرشته شناسی و ذکر مسائلی مانند رابطه فرشته و انسان نیز عنایت داشته اند. در این پژوهش اوصاف فرشتگان و رابطة فرشته و انسان در مثنوی مولانا و دیوان حافظ مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است تا دیدگاه این دو شاعر عارف دربارة انسان روشن تر شود. تحقیق حاضر نشان می دهد اگرچه هر دو شاعر با اتکا به منابع دینی و عرفانی پیش از خود تعابیر و مفاهیم مرتبط با فرشتگان را به کار بردهاند و به ارزش گذاری در این زمینه پرداختهاند اما تفاوتهایی در خصوص نسبت فرشته با انسان و ضرورت کمال انسانی با یکدیگر داشته اند از جمله این که علی رغم آن که هر دو به اعتبار و جایگاه انسان در پیشگاه الهی به برتری مقام انسانی اذعان می کنند، حافظ انسان عادی و نه انسان آرمانی و کامل را فراتر از فرشته می داند و مولانا او را کمتر از فرشته می شمارد.
فرناز جبروتی راد محمد تقوی
در برابر ظهور تجدد عدّه ای متأثر از آن به طرد سنت ها و مذهب برخاستند. عده ای در کنار احساس نیاز به تغییر،?به سنت ها و مذهب خود نیز پایبند ماندند و گروهی به شدت در برابر تجدد ایستادند. در این تحقیق ما بر آنیم که موضع دو تن از نویسندگان معاصر یعنی صادق هدایت و جلال آل احمد را در برابر تجددخواهی و پایبندی به سنت ها و مذهب مشخص کنیم و به بیان شباهت ها و تفاوت های دیدگاه ایشان در این خصوص بپردازیم. ازنظر هدف این تحقیق، تحقیقی بنیادی، از جهت ماهیت و روش، تحقیق هم بستگی یا همخوانی و ازلحاظ فضای انجام کار تحقیقی کتاب خانه ای محسوب می شود. پس از مقدمه، بیان مفاهیم و اصطلاحات، هدف، پیشینه و روش تحقیق فصل اول شامل پیشینه ی مختصری از تجددطلبی در ایران، علل ناکامی تجددطلبان و بیان مولفه های جامعه ی سنتی و متجدد می باشد. فصل دوم پنج اثر داستانی هدایت، از منظر تطابق با مولفه های سنت و تجدد بررسی می گردد. فصل سوم به بررسی رویکرد تجدد و سنت در پنج اثر داستانی آل احمد، پرداخته شده است. فصل آخر شامل تفاوت ها و شباهت های دیدگاه این دو نویسنده در خصوص تجددطلبی و سنت خواهی می باشد. هدایت با مشاهده ی پیشرفت و تمدن غرب خواهان حذف و کنار نهادن سنت ها و مذهب به عنوان دو عامل بازدارنده ی تجدد در ایران بود. آل احمد به موازات تجددخواهی به دنبال حفظ ارزش های بومی و مذهبی مردم بود و می خواست با ظهور تجدد مردم ریشه های فرهنگی و دینی خود را از یاد نبرند و در اثر شتاب زدگی مقلد صرف محصولات، فرهنگ و تجدد غرب نباشند.
فاضل عباسپوردربندی سید مهدی زرقانی
ابوذیه ژانری از ادبیات شفاهی عربی است که شباهت های فراوانی با ژانر دوبیتی فارسی دارد؛ به عنوان مثال از دوبیت تشکیل شده است, در همان وزن عروضی دوبیتی سروده شده (مفاعیلن مفاعیلن فعولن), درونمایه های مشترکی با دوبیتی دارد و دارای زبان عامیانه است. با توجه به این شباهت ها و تقدم زمانی دوبیتی نسبت به ابوذیه, به نظر می رسد این ژانر شفاهی از دوبیتی فارسی متأثر باشد, خاصه که روابط تاریخی نیز بین دو ادبیات فارسی و عربی وجود دارد. برای بررسی این فرضیه ابتدا در بخش نخست, ادبیات شفاهی عربی مورد مطالعه قرار گرفته است تا زمینه های تاریخی این ادبیات و نمونه های اولی? آن، که پیشین? ابوذیه را تشکیل می دهد، مشخص گردد. بخش بعدی به شناخت ابوذیه اختصاص داده شده است. این قسمت شامل تعریف ابوذیه, ویژگی های آن, انواع ابوذیه به لحاظ ساختار, و کارکردهای ابوذیه است. بخش پایانی مربوط است به بررسی ساحت های تأثیرپذیری ابوذیه از دوبیتی فارسی. در نهایت در این نوشتار, این گونه نتیجه گیری شده است که ابوذیه در ساحت های محتوایی, ساختاری و عروضی از دوبیتی فارسی متأثر است. ضمن این که نمونه هایی نیز وجود دارد که تأثیرپذیری واژگانی ابوذیه را از زبان فارسی نشان می دهد.
زهرا شریعت پناه احسان قبول
تصویرشناسی، گرایشی از ادبیات تطبیقی است که در آن تصویر کشورها و شخصیت های بیگانه در آثار یک نویسنده و یا یک دوره و مکتب مطالعه می شود. بنابراین هدف تصویرشناسی، بررسی تصویر فرهنگ خودی در ادبیات دیگری یا فرهنگ دیگری در ادبیات خودی است. سفرنامه ابن بطوطه گزارشی جذاب و دقیق از وضعیت معیشت مردم ایران، وضع شهرها، صنایع و تولیدات، مدارس و خانقاه ها، آداب و رسوم مذهبی مردم و عملکرد طبقات حاکم ارائه می دهد که از دیدگاه ادبیات تطبیقی قابل بررسی است. مسأله این جستار تصویر ایران در سفرنامه مذکور از منظر حوزه چهارم نظریه فرانسوی است. همچنین از این رهگذر به مقایسه این اثر با دیگر آثار جغرافیایی هم عصر او پرداخته شده و ویژگی های ادبی آن نیز مورد بررسی قرار گرفته است. دیدگاه ابن بطوطه نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ایرانیان مثبت بوده است؛ اما در ابعاد سیاسی و مذهبی تصاویر منفی نیز مشاهده می شود و تفاوت اساسی روایت ابن بطوطه بر دیگر آثار جغرافیایی تکیه بر مشاهدات مستقیم او و توجهش به ادبیات شفاهی یا فلکلور می باشد. از منظر ادبی، عنصر قالب بر نثر ابن بطوطه ترسل است که بر نثر سفرنامه ها منطبق می باشد و در نهایت از دیدگاه شخصیت شناسی، زهد پرستی او بیش از همه جلب نظر می کند که ریشه در انگیزه سفر، تحصیلات دینی او و نیز خانواده اش داشته است.
اکرم خواک زهرا اختیاری
چکیده رساله/پایان نامه: سفرنام? ناصرخسرو علاوه بر اینکه در حوزه های تاریخی و جغرافیایی حاوی اطلاعات ارزشمندی از روزگار خویش است در زمینه های مردم شناسی، مسائل اجتماعی، اقتصادی، ادبی، مذهبی و تاریخی نیز مباحث مهم و ارزشمندی را مطرح می کند. مسأل? اصلی در این پژوهش بررسی اقوام و ملل و بلاد در سفرنام? ناصرخسرو است. در بخش اول این رساله مقدمات و کلیات پژوهش آمده است. بخش دوم رساله را به بررسی اقوام، ملل و بلاد و مسائل مربوط به آن ها مانند مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، جغرافیایی و دین و مذهب آن ها اختصاص داده ایم. در بخش سوم رساله به بیان ویژگی های ادبی سفرنام? ناصرخسرو پرداخته ایم و آن را از منظر سبک شناسی، معانی، بیان و صناعات ادبی مورد بررسی قرار داده ایم. در بخش چهارم نیز به مقایس? توصیفات ناصرخسرو از شهرهای «مکه، مدینه، مصر، قاهره، بیت المقدس و اصفهان» با دیگر کتب نزدیک به این اثر پرداخته ایم. دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: 1- مطالبی که در سفرنام? ناصرخسرو در رابطه با اقوام مطرح می شود از مسائل اقتصادی گرفته تا مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در کمتر کتابی به صورت یکجا و باهم دیده می شود. 2ـ به وسیل? بیان نکات ادبی سفرنام? ناصرخسرو نشان داده ایم که این اثر صرفاً یک اثر تاریخی و یا جغرافیایی نیست؛ بلکه اثری ادبی نیز می باشد. 3ـ توصیفات ناصرخسرو از مناطق گوناگون در مقایسه با توصیفات دیگر نویسندگان و کتاب های جغرافیایی و تاریخی هم عصرش دقیق تر، جزئی نگرانه تر و مستندتر است؛ زیرا حاصل دیده های خود وی است. کلید وازه: 1. سفرنام? ناصرخسرو 2. تصویرشناسی 3. اقوام، ملل، بلاد 4. نکات ادبی
سمیه خبیر محمد رضا فارسیان
از آنجایی که ادبیات آیینه هر اجتماعی است توجه به سیمای زن در آن یکی از روش های شناخت جایگاه زن در اجتماع خویش است. بررسی ادبیات موید این مطلب است که متأسفانه این آیینه تصویر زیبایی از زنان به نمایش نگذاشته است. هر چند استثنائاتی بر این اصل می توان یافت اما اغلب نگرش ها نسبت به زن در ادبیات منفی و نازیبا بوده است. این اصل در داستان هایی با ریشه ی هندی بیشتر نمود پیدا میکند چرا که آیین هندو با مرد سالاری و زن ستیزی همرا ه بوده و بسیاری از رسوم هندی درباره زن نشان از خوار داشت او در این مکتب است. هزار و یک شب نیز به عنوان اثری با ریشه هند و ایرانی مستثنی از این قاعده نیست و قاعدتا این درون مایه بر نویسندگان شرق شناس تأثیر گذاشته است. یکی از شرق شناسان فرانسوی علاقمند به هزار و یک شب گوبینو است که حکایات بسیاری با درون مایه های شرقی نگاشته است. در این پژوهش سعی شده است که به بررسی تطبیقی سیمای زنان در هزار و یک شب و افسانه های آسیایی گوبینو پرداخته شود. این بررسی تطبیقی بر اساس روش فرانسوی ادبیات تطبیقی صورت گرفته است. بررسی این دو اثر از نگاه فمیسنیست نشان از تشابه سیمای زن در آن دو و تأثیر هزار و یک شب بر این شرق شناس فرانسوی دارد. گوبینو شخصیت های مشابهی را در فضایی واقعی تر قرار میدهد. وی به ترسیم همان شرایط اجتماعی در اثر خویش میپردازد و حکایات او تصویر دیگری از اجتماع مرد سالار شرقی است که زنان آن رنج بسیاری را متحمل می شوند.