نام پژوهشگر: احمد رزبان حقیقی
معصومه موسی زاده نهر محمد علی حسینپور فیضی
آگاهی از میزان تنوع ژنتیکی یک گونه گیاهی و عوامل موثر بر آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. یک گونه بدون داشتن تنوع ژنتیکی مناسب قادر نخواهد بود در برابر تغییرات محیطی زنده بماند. گونه ها با جمعیت های دارای تنوع ژنتیکی کم در معرض انقراض هستند و لذا بقا و دوام یک گونه گیاهی در طبیعت به تنوع ژنتیکی جمعیت های آن گونه بستگی دارد. بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت های یک گونه اطلاعات مفیدی برای حفاظت بیولوژیکی آنها فراهم می کند (qian, 2001). ارزیابی الگوی تنوع ژنتیکی برای فهم فرایند های مختلف در طول تاریخ تحول گونه ها مثل رانش ژنتیکی، جریان ژنی، جهش و گزینش مهم است. تنوع ژنتیکی هر جمعیت گیاهی به عوامل مختلفی نظیر سیستم گرده افشانی بستگی دارد که میزان آن از گونه ای به گونه دیگر متفاوت است. سیستم تولیدمثلی و نوع گرده افشانی گونه های گیاهی اساس تنوع ژنتیکی جمعیت ها را تشکیل می دهند به طوری که در گونه های گیاهی خودگرده افشان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی نسبت به تنوع بین جمعیتی پایین است در حالی که این تنوع در گونه های دگرگرده افشان در درون جمعیت ها نسبت به تنوع بین جمعیتی بالا است. تنوع ژنتیکی پدیده مهم و طبیعی است که تفاوت ها را در گیاهان ایجاد می کند و به گونه های خودرو یا وحشی اجازه می دهد در برابر شرایط نامساعد محیطی مقابله کنند. مسئله مهم این است که تنوع ژنتیکی گیاهان سریعا در حال کاهش است بنابراین شناسایی الگوهای ژنتیکی منجر به حفظ بهتر منابع طبیعی و نوسازی آن می شود (henry, 1997). امروزه از روش های متنوعی برای مطالعه میزان تغییرات ژنتیکی در سطح جمعیت و افراد گونه های گیاهی به کار گرفته می شود که می توان به روش های آنزیمی، rflp، ssr، aflp، rapd اشاره کرد (رمک معصومی، 1364). بر طبق مطالعات کنونی نشانگر های مولکولی مقدار بالایی از اختلاف ژنتیکی میان جمعیت ها را نسبت به روش های آنزیمی نشان می دهند و دارای توانایی و دقت بالایی در ارزیابی تنوع ژنتیکی می باشند (chatourou, 2001). rapds یکی از این تکنیک هاست که علی رغم محدودیت هایی نظیر تکرارپذیری، حساسیت نسبت به شرایط واکنش و یکسان بودن الگوهای تولید شده به وسیله افراد هموزیگوت و هتروزیگوت، به دلیل اینکه متد ساده، سریع و ارزانی است در تهیه نقشه های ژنتیکی، بررسی تنوع ژنتیکی، تشخیص و گزینش ارقام، ارتباط میان ژنوتیپ ها و تولید نقشه فیلوژنتیکی استفاده می شود (cecilia bessega, 2008). گونه شیرین بیان با نام علمی glycyrrhiza glabra l (fabaceae) است که عدد کروموزومی این گیاه 16=n2 می باشد. شیرین بیان گیاهی علفی، چندساله و از جمله گیاهان دارویی خودروست که کمتر مورد کشت و کار قرار می گیرد. معمولا این گیاه در مزارع کشت به گل نمی نشیند و تکثیر شیرین بیان از طریق تقسیم ریزوم و ریشه و کاشت بذر در زمین های سیلیسی و رستی حاصلخیز یا شنی و یا در خاک رس نزدیک جریان رودخانه و یا جایی که آب به اندازه کافی در دسترس باشد صورت می گیرد (parrveen a & quaiser m, 1998). واریته های مختلف آن در نواحی مختلفی از مدیترانه، جنوب شرق اروپا و نواحی معتدل آسیا و در اکثر نقاط ایران رویش دارند. از جمله بخش های مورد استفاده گیاه ریشه و عصاره استخراج شده از آن می باشد که دارای مزه شیرین و مصرف دارویی است. ریزوم و ریشه شیرین بیان حاوی گلوکز، ساکارز، آسپارژین، رزین و... است ولی ماده اصلی آن گلیسیریزین یا اسید گلیسیریزیک می باشد که دارای طعم شیرین است. اسید گلیسیریزیک و انوگزولون از ریشه شیرین بیان استخراج می شوند. شیرین بیان در درمان بسیاری از بیماری ها کاربرد دارد و این گیاه جز گیاهان دارویی شناخته شده است (قهرمان، 1377). اطلاعاتی در مورد تنوع ژنتیکی گونه شیرین بیان و عوامل موثر بر آن، بالاخص سیستم گرده افشانی و تاثیر آن بر مقدار و نحوه توزیع تنوع ژنتیکی در درون و بین جمعیت های شیرین بیان در جهت حفظ و نگهداری از این گونه ارزشمند در دست نمی باشد و تا کنون هیچ گونه تحقیق و بررسی در مورد تنوع ژنتیکی شیرین بیان با استفاده از نشانگر مولکولی rapd صورت نگرفته است، بنابراین در این پروژه تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی گونه (glycyrrhiza glabra)، در چهار جمعیت مختلف از نواحی شمال غرب کشور با استفاده از نشانگر rapds و با پنج آغازگر مورد مطالعه قرار گرفت
لبلا روحانی هوشنگ نصرتی
بررسی روابط تکاملی و فیلوژنی در گیاهان، از طریق صفات مورفولوژیکی همواره متداول بوده است. گیاهان براساس ویژگی های موفولوژیک متمایزکننده شناسایی می شوند (du1 et al., 2006). در بعضی موارد شناسایی گونه های گیاهی براساس صفات موفولوژیک مشکل و دارای محدودیت است. در مواردی نشانگرها و صفات مورفولوژیک به علت تاثیرپذیری از محیط کارایی کمی در شناسایی و رده بندی گونه ها دارند (shen et al., 1998). در سال های اخیر از روش های مولکولی برای مطالعات پایه ای و کاربردی در انسان، حیوان و گیاه استفاده شده است، به طوری که کشف انواع مختلفی از نشانگرها باعث پیشرفت عمده ای در مطالعات سیستماتیکی گردیده است (flavell, 1980). روش های مولکولی ابزارهای بسیار مهم و قوی در ارزیابی روابط خویشاوندی، ارزیابی تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه های جمعیت های گیاهی مختلف می باشند. این روش ها به دو دسته تقسیم می شوند: روش هایی که در آنها از نشانگرهای مولکولی استفاده می شود و نوع دیگر آن روش هایی هستند که بر پایه توالی های ژنی می باشند (williams et al., 1990; innis et al., 1990). داده های مولکولی مبتنی بر توالی های ژنی انقلاب بزرگی را در اواخر 1980 در تجزیه و تحلیل فیلوژنتیکی ایجاد کردند. در گیاهان اکثریت تعیین توالی ها براساس مطالعات فیلوژنتیک مولکولی به خصوص در سال های اخیر صرفا براساس dna ژنومی (dna ریبوزومی هسته- nrdna) و کلروپلاستی ( cpdna) هستند (alvaerz et al., 2003; small et al., 2004). dna ریبوزومی هسته توالی های کدکننده rna ریبوزومی می باشند که در هستک سازمان یافته اند. این ژن هسته ای یک توالی تکراری با تعداد کپی 500 تا بیش از 40000 در ژنوم است که در تکرارهای پشت سر هم آرایش یافته است به طوری که در گیاهان ده درصد کل dna را تشکیل داده است (long et al., 1980; hillis et al., 1991; buchler et al., 1996; rogers et al., 1987). بررسی ها نشان می دهد که از 244 مقاله منتشر شده درمورد روابط فیلوژنتیکی در طی سال های 1998 تا 2003، 66% مربوط به its می باشد (alvaerz et al., 2003). بنابراین یکی از مهم ترین توالی های مولکولی برای مطالعات فیلوژنتیکی در سطوح جنس و درون جنس ناحیه its ژن های s26-s5.8-s18 dna ریبوزومی هسته می باشد (feliner et al., 2007). جنس یونجه (medicago l.) یکی از مهم ترین نیام داران علوفه ای دنیا و اولین گیاه علوفه ای اهلی شده می باشد که بومی نواحی مدیترانه ای است (miller, 1984). یونجه در مناطق مختلف جهان از انتشار جغرافیایی بسیار وسیعی برخوردار است. خاستگاه اصلی این جنس به لحاظ جغرافیایی قفقاز، شمال غربی ایران، ارتفاعات ترکمنستان و شمال شرقی ترکیه است (hanson, 1988). یونجه به راسته گل سرخیان rosales))، تیره حبوبات (fabaceae)، طایفه سه برگچه ای ها (trifolieae) تعلق دارد (cronquist, 1989). تیره حبوبات از جمله بزرگترین تیره گیاهان گلدار می باشد (wojciechow ski et al., 2004; lewis et al., 2005). جنس یونجه 83 گونه دارد که 55 گونه آن یکساله و 27 گونه آن چندساله هستند (steele et al., 2010). گونه های چندساله معمولا عمدتا دگرگرده افشان و تتراپلوئید (32=x4=n2) و گونه های یک ساله خودگرده افشان و دیپلوئید (16=x2=n2) هستند (quiros et al., 1988). یونجه در بین گیاهان علوفه ای از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و بنا به دلایلی به ملکه گیاهان علوفه ای شهرت یافته است. همزیستی یونجه با باکتری های ریزوبیوم و در نتیجه تثبیت نیتروژن مولکولی در این گیاه، اهمیت آن را برای تناوب با محصولات زراعی برای حاصلخیزی خاک زیادتر کرده است به طوری که در کشاورزی پایدار می تواند نقش اساسی داشته باشد (de-haan et al., 1998). با توجه به جنبه های مثبت این گونه از نظر تولید علوفه، حفاظت خاک، تناوب زراعی، تثبیت بیولوژیک ازت، کود سبز، دارا بودن مواد مغذی و خواص دارویی (hanson, 1988)، شناسایی این گونه حائز اهمیت می باشد. همچنین آگاهی از شناسایی و رده بندی گونه های یونجه و میزان تنوع ژنتیکی گونه های آن در اصلاح نباتات از اهمیت خاصی برخوردار است خصوصا برای تولید ارقام اصلاح شده مهم می باشد. bena و همکاران (a 1998) در یک تحقیق جامع، فیلوژنی جنس یونجه را با استفاده از نشانگرهای مولکولی its و ets مورد بررسی قرار داده اند. براساس نتایج این تحقیق، گونه های چندساله و دگرلقاح برخلاف نظر سایر محققین مانند lesins (1979)، ابتدایی نبوده و به نظر می رسد در مسیر تکاملی ابتدا گونه های یک ساله خودلقاح و سپس گونه های چندساله دگرلقاح تشکیل شده باشد. همچنین در سال 1998، این محققین (bena و همکاران در سال b 1998) در پژوهش دیگری عنوان کرده بودند که نتایج فیلوژنی مولکولی حاصل از نشانگر های its و ets، حاکی از تعلق داشتن گونه m. radiata l. به جنس یونجه (medicago) می باشد در حالی که small در سال 1980 نظریه نزدیکی این گونه را به جنس trigonella مطرح کرده است و نیز گاهی بیان شده است این گونه حدواسط دو جنس فوق می باشد. bena و همکاران (1998) بیان کرده اند که تناقض هایی بین مطالعات فیلوژنی مولکولی و رده بندی کلاسیک مورفولوژیک در جنس یونجه وجود دارد که باید این مشکل حل شود. در این پروژه 5 گونه از جنس یونجه (medicago l.): یک گونه چندساله (m. sativa l.) و چهار گونه یک ساله (m. orbicularis l., m. radiata l., m. scutellata l., m. minima l.) در سطح dna با استفاده از توالی یابی dna ریبوزومی هسته ای ناحیه its مطالعه شدند. همچنین به منظور حصول اطمینان از نتایج به دست آمده، یک بار دیگر آزمایشات با نشانگرهای rapd تکرار شد که از میان 4 آغازگر استفاده شده فقط الگوهای نواربندی یک آغازگر (n4) مناسب و قابل امتیازدهی بود.
مرضیه السادات مزینانی هوشنگ نصرتی
در شرایطی که با بحران هایی نظیر گرم شدن زمین، کم آبی، بیماری های مختلف و غیره روبرو هستیم حفظ گونه های گیاهی که جنبه های مثبتی از نظر مقاومت به حرارت، خشکی و نیز از نظر دارویی دارند ضروری به نظر می رسد. برآورد میزان بقا و سازگاری یک گونه گیاهی به تغییرات شرایط محیطی، بسیار پیچیده است و عوامل مختلفی بر آن موثر می باشد که تنوع ژنتیکی به عنوان یکی از این عوامل در درازمدت بسیار قابل توجه می شود (booy et al., 2000). دانستن میزان تنوع ژنتیکی گونه ها و عوامل موثر بر آن، به چند دلیل از اهمیت بالایی برخوردار است که مهمترین آن ها به شرح زیر می باشد: •برای حفظ گونه ها: مدیریت موفق در حفظ و نگهداری جمعیت های طبیعی وابسته به برآورد دقیق تنوع ژنتیکی به منظور پاسخگویی به سوالاتی نظیر ارتباطات ژنتیکی میان افراد و سطح و ساختار تنوع ژنتیکی در آن جمعیت می باشد. به ویژه دانش درباره ساختار ژنتیکی جمعیت ها یک چشم انداز تاریخی در مورد تغییرات تکاملی یک گونه فراهم می آورد و اجازه پیش بینی واکنش جمعیت ها به حوادث طبیعی را می دهد (abdel-mawgood et al., 2006). •برای حفظ سلامت اکوسیستم ها: تنوع ژنتیکی یک مولفه اصلی و ضروری در تنوع زیستی می باشد که به خاطر فراهم آوردن امکان سازش به تغییرات محیطی، نقش مهمی در حفظ سلامت اکوسیستم ها دارد. یک چالش اساسی در ژنتیک جمعیت و تکامل مولکولی، فهم نیروهای شکل دهنده الگوهای تنوع ژنتیکی در درون و بین گونه ها می باشد که در بین این نیروها که شامل نوع سیستم زایشی، جریان ژنی و مکانیسم پراکنش دانه و دانه گرده، اندازه جمعیت و غیره می باشد، سیستم های زایشی تاثیر مهمی روی تنوع مولکولی و تکامل ژنومی دارند (glémin et al., 2006). به عبارت دیگر به خاطر تاثیری که سیستم های زایشی روی مقدار و نحوه توزیع تنوع ژنتیکی در درون و بین جمعیت ها دارند در مقایسه با دیگر صفات، می توانند نقش مهمتری در تعیین الگوها و میزان سازش جمعیت ها به انتخاب طبیعی داشته باشند (hosinger, 2000). امروزه پیشرفت در بیولوژی سلولی و ژنتیک منجر به توسعه نشانگرهای مولکولی قدرتمند و قابل اعتماد نظیر تکنیک های مبتنی بر pcr برای مطالعه تنوع ژنتیکی شده است که متداول ترین این تکنیک ها، rapd است که علی رغم محدودیت هایی نظیر تکرارپذیری و عدم تشخیص هموزیگوت و هتروزیگوت به دلیل طبیعت غالب، از آن جا که متد ساده، سریع و ارزانی است به طور وسیعی برای تعیین واریته، تعیین تنوع ژنتیکی، ارتباط میان ژنوتیپ ها و تولید نقشه فیلوژنتیکی استفاده می شود (williams et al., 1990). کور یا کبر با نام علمی l. capparis spinosa یک گیاه بوته ای چندساله متعلق به تیره capparidaceae است. این گیاه که از عناصر تشکیل دهنده پوشش گیاهی اکوسیستم مدیترانه ای می باشد علاوه بر مقاومت قابل ملاحظه ای که نسبت به اقلیم گرم از خود نشان می دهد قادر به تحمل سرما تا c400- نیز می باشد ضمن این که تاج گیاه با پوشاندن سطح خاک به حفظ و نگهداری آب در خاک و جلوگیری از فرسایش آن کمک می کند (rhizopouleu & psaras, 2003). کور ضمن استفاده دارویی و غذایی گسترده ، از نظر اقتصادی نیز اهمیت قابل توجهی دارد به طوری که گاهی از جوانه های زایشی و میوه های نارس آن به عنوان خاویار گیاهی یاد می شود (موافقی و دیگران، 1387) با این وجود اطلاعات ما در مورد تنوع ژنتیکی این گیاه و عوامل موثر بر آن، به ویژه نقش و میزان تاثیر سیستم زایشی بر مقدار و نحوه توزیع تنوع ژنتیکی در درون و بین جمعیت های آن به منظور اخذ راهکارهای مناسب جهت حفظ و نگهداری از این گونه ارزشمند بسیار اندک می باشد، بنابراین در این پروژه تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی کور، در هفت جمعیت از استان های آذربایجان شرقی و اردبیل با استفاده از نشانگرهای rapd مورد مطالعه قرار گرفت3 .6 بحث و نتیجه گیری کلی نتایج ما نشان می دهد که میزان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی کور به طور معناداری بیشتر از تنوع ژنتیکی بین جمعیتی آن می باشد که نشان دهنده آن است که گیاه مورد مطالعه ما یک گونه دگرگرده افشان است و این نشان می دهد که تمام استراتژی های به کار رفته توسط کور برای جذب گرده افشان و بالا بردن سطح دگرگرده افشانی در این گیاه با موفقیت همراه بوده است. تکامل سیستم زایشی گیاه در جهت آندرومونواشیزم مهمترین استراتژی گیاه برای تخصیص بهینه منابع در جهت افزایش موفقیت تولیدمثلی و به دنبال آن افزایش بقا می باشد. در این سیستم تولیدمثلی، هزینه ای که از حذف ساختار زایشی ماده در تعدادی از گل های هرمافرودیت به منظور تولید گل های نر، در گیاه ذخیره می شود در جهت دیگر صفات زایشی تضمین کننده دگرگرده افشانی صرف می شود. در چارچوب مدل تخصیص بهینه منابع دو فرضیه برای عمل گل های نر در گیاهان آندرومونواشیزم پیشنهاد شده است. در فرضیه دهندگی دانه گرده اشاره می شود که اندام های نر به عنوان منبعی از دانه های گرده ی دگرگرده افشانی انجام وظیفه می کنند. مطالعات نشان می دهد که گل های نر و کامل در کور از نظر تعداد دانه گرده هیچ تفاوت معناداری ندارند ولی گل های نر در مقایسه با گل های کامل دارای بساک پهن تر و بزرگ تری هستند که دانه های گرده بزرگ تر با قدرت زیستایی بیشتری تولید می کنند این دانه های گرده توانایی بیشتری در رشد لوله گرده و به دنبال آن باروری تخمک ها و در نهایت موفقیت زایشی ماده دارند. در فرضیه دوم که به فرضیه گیرندگی دانه گرده موسوم می باشد، گل های نر با افزایش تظاهرات گیاه باعث جذب بیشتر گرده افشان ها و به دنبال آن اثر بر دگرگرده افشانی می شوند، گل های کامل نیز در جذب گرده افشان ها نقش بسزایی دارند به این ترتیب که جام گل ، که در گیاهان برای جذب گرده افشان ها نقش مرکزی دارد، در کور نسبت به سایر گیاهانی که در منطقه مدیترانه ای رشد می کنند و در تابستان گل می دهند بزرگ تر می باشد. جام گل بزرگ تر علاوه بر این که نسبت به انواع کوچک تر باعث ملاقات بیشتر در هر بار و در نهایت تراکم بیشتر گرده افشان ها می شود به طور مثبتی نیز با تولید شهد در ارتباط می باشد، جام گل بزرگ شهد بیشتری را به عنوان پاداش برای جذب گرده افشان ها تولید می کند (zhang & tan, 2009). با توجه به این که گل های کور فقط برای یک شب دوام دارند از این رو گیاه برنامه زمان بندی شده دقیقی برای باز شدن گل ها، ترشح شهد و متصاعد کردن بو دارد به عبارت دیگر تمام ویژگی های ساختاری و عملکردی گل های کور متناسب با تبلیغات شبانه آن هاست. کاسبرگ ها به آهستگی در ساعت 7 صبح باز می شوند و تا عصر در همان وضعیت در برابر نور آفتاب قرار دارند. گلبرگ های سفیدرنگ به همراه تعداد زیادی پرچم و یک کلاله بلند عصر حدود ساعت 18 گسترده می گردد و در حالی که شهدشان به درون حفره کاسبرگ ترشح می شود بوی خوش و تندی را متصاعد می کنند. گرچه این گل ها تضاد کمی به لحاظ رنگ با پس زمینه دارند اما می توانند توسط زنبورها تشخیص داده شوند. صبح روز بعد گلبرگ های سفت و محکم کور جدا می شوند، در حالی که کلاله به صورت متورم باقی می ماند و شرایط آسان تری را برای دسترسی گرده افشان ها فراهم می کند (petanidou et al., 2005). در سال 1987 منتشر شد که گل های کور در دو بازه زمانی توسط گرده افشان ها ملاقات می شود از 19 تا 4 صبح توسط زنبورهای solitary و از 5 تا 10 صبح نیز توسط زنبورهای عسل ملاقات می شوند (rhizopoulou et al., 2006). استفاده از خودگرده افشانی (میزان خودگرده افشانی در کور 10% گزارش شده است) استراتژی دیگری است که کور با توجه به شرایط گرم و خشک حاکم در فصل گلدهی خود و نیز کوتاه بودن مدت زمان شکوفایی بساک و رویارویی با گرده افشان ها، به عنوان مکانیسم تضمین کننده تولیدمثل و بقا خود در این شرایط به کار می گیرد. با توجه به این که گل های کامل کور می توانند هم از طریق خودگرده افشانی (اتوگامی و ژیتونوگامی ) و هم دگرگرده افشانی تولید میوه کنند می توان این طور نتیجه گیری کرد که آن ها دارای یک سیستم زایشی پیچیده هستند و سیستم تولیدمثلی آندرومونواشیزم در .c. spinosa l می تواند نتیجه برهم کنش توارث- محیط باشد (zhang & tan, 2008). به همین جهت گفته می شود سیستم های زایشی که به خاطر تاثیری که روی ساختار ژنتیکی جمعیت ها دارند به شدت مورد توجه می باشند، خود متاثر از فاکتورهای ژنتیکی و عوامل اکولوژیکی هستند. بررسی های مختلفی که توسط محققین و با استفاده از نشانگرهای متفاوت صورت گرفته است نشان می دهد گیاهانی که به طور غالب دگرگرده افشان هستند نسبت به انواع خودگرده افشان دارای سطح نسبتا بالایی از تنوع ژنتیکی درون جمعیتی هستند و معمولا این مطلب به صورت یک اصل کلی قابل قبول می باشد. توزیع تنوع ژنتیکی در جمعیت های کور نیز مطابق با این اصل کلی بوده که مقایسه میزان تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی کور با دیگر گیاهان دگرگرده افشان که از نظر شکل زندگی (یک ساله یا چندساله بودن) و نیز از نظر اندازه جمعیت (گیاهان دگرگرده افشانی که از نظر اندازه جمعیت جز جمعیت های کوچک و مجزا نبوده و از پیامدهای ژنتیکی چنین جمعیت های رنج نمی برند) با آن مشابه هستند، می تواند در تایید این مطلب به ما کمک کند. میزان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی کور در این مطالعه 67/17% به دست آمد در حالی که این مقدار در دیگر گیاهان دگرگرده افشان به طور مثال در coelonema draboides (brassicaceae) حدود 84/2% (chen et al., 2005)، در hibiscus tiliaceus (malvaceae) 84/8% (tang et al., 2003)، در asimina triloba (annonaceae) 88/2% (huang and layne, 1998) و در dictamnus albus (rutaceae) نیز 72/6% (hensen & oberprieler, 2005) گزارش شده است که این نشان می دهد که سطح هتروزیگوتی در جمعیت های مورد مطالعه کور در حد مطلوب می باشد و این جمعیت ها توانایی بقا و سازش به تغییرات محیطی را دارند که این توانایی را مرهون نوع سیستم گرده افشانی خود هستند. مزیت دگرگرده افشانی در انتقال سریع ژن ها به نسل های بعدی، بالا نگه داشتن سطح تنوع ژنتیکی در درون جمعیت ها و اعطای قابلیت سازش و بقا در برابر تغییرات محیطی به جمعیت ها می باشد. اطلاع از میزان فاصله و تنوع ژنتیکی در مجموعه های گیاهی ضمن حفظ ذخایر ژنتیکی می تواند در برنامه های اصلاحی نیز مفید باشد البته لازم به ذکر است که تاکنون هیچ گونه گزارشی مبنی بر انجام برنامه های اصلاحی بر روی کور دیده نشده است. توجه به دندروگرام های به دست آمده توسط روش upgma و براساس فاصله ژنتیکی نی در نمونه های فردی، نشان می دهد که این گروه بندی از فواصل جغرافیایی جمعیت ها تبعیت نمی کند. به عبارت دیگر نتایج به دست آمده از فواصل ژنتیکی جمعیت ها با فواصل جغرافیایی آن ها مطابقت ندارد (جدول 2-2). به عنوان مثال با وجود این که دو جمعیت عاشقلو- کلاله و عاشقلو- تاتار دو جمعیت بسیار نزدیک به یکدیگر هستند و فقط 4/43 کیلومتر هوایی با هم فاصله دارند ولی در این دندروگرام، این دو جمعیت در دو خوشه جداگانه قرار گرفتند در حالی که جمعیت صوفیان- مرند با وجود فاصله جغرافیایی قابل توجهی (100/56 کیلومتر هوایی) که از جمعیت عاشقلو- کلاله دارد نه تنها با آن در یک خوشه اصلی قرار گرفته است بلکه در زیر خوشه نیز با هم مشترکند. که البته به منظور حصول اطمینان از عدم تطابق فواصل ژنتیکی جمعیت ها از فواصل جغرافیایی آن ها تست correlation انجام شد (شکل 3-7)عدم تطابق فاصله جغرافیایی با شباهت ژنتیکی در گونه های گیاهی زیادی گزارش شده است. که از آن جمله می توان به گونه های capparis spinosa l. (khouildi et al., 1999)، capparis decidua (abdel-mawgood et al., 2010) و liatris aspera (kitchen et al., 2001) اشاره کرد. البته تطابق بین فاصله ژنتیکی با فواصل جغرافیایی نیز در گونه های گیاهی زیادی گزارش شده است. گونه های gaultheria fragrantissima (apte et al., 2006)، thalictrum petaloideum (lei et al., 2004)، uniola paniculata (franks et al., 2004) و carex rariflora (vellend and waterway, 1999) مثال هایی برای این تطابق می باشند. در مجموع به نظر می رسد نشانگرهای ملکولی rapd با تولید درصد بالایی از نوارهای چندشکل، ابزار مناسبی برای مطالعه ساختار ژنتیکی جمعیت های کور و نیز برای تعیین میزان تنوع ژنتیکی در آن ها می باشد. اما از آن جا که نتایج به دست آمده از نمونه های بالک با نتایج حاصل از نمونه های انفرادی متفاوت است از این رو اگر هدف مطالعه تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیت ها باشد نتایج به دست آمده بر پایه dna توده ای قابل استناد نمی باشد و باید نمونه های فردی درون جمعیت بررسی شوند.
مرجان باقری قوام ابادی هوشنگ نصرتی
تنوع ژنتیکی در گیاهان به عوامل مختلفی از جمله نوع سیستم تولید مثلی ارتباط دارد. شیرین بیان (fabaceae) glycyrrhiza glabra l. گیاه علفی و دارویی است. در این پروژه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی چهار جمعیت شیرین بیان از شمال غرب کشور با استفاده از نشانگرهای issrs بررسی شد. تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بر اساس شاخص تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعات شانون و فاصله ژنتیکی بین جمعیت ها بر اساس فاصله ژنتیکی نی بدست آمد. دندروگرام مربوط به گروه بندی جمعیت ها توسط روش upgma بر اساس فاصله ژنی نی رسم شد. آنالیز واریانس مولکولی amova جمعیت ها محاسبه شد. ارتباط بین فاصله ژنتیکی و فاصله جغرافیایی با تست های همبستگی pearson, spearman وkendall’s corralation test بررسی شد. در مجموع 116 نوار چند شکل issrs با استفاده از 5 آغازگر بدست آمد. براساس شاخص تنوع ژنی نی، جمعیت آصلاندوز بیشترین تنوع ژنتیکی درون جمعیتی (195/0) و جمعیت خلخال کمترین تنوع ژنتیکی درون جمعیتی (116/0) را داشتند. بیشترین فاصله ژنتیکی نی بین جمعیت های آصلاندوز و ملکان (318/0) و کمترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت های خلخال و ملکان (147/0) بودند. دندروگرام مبتنی بر روشupgma جمعیت ها را به دو گروه تقسیم بندی کرد. شباهت ژنتیکی بین جمعیت های مطالعه شده از الگوی ارتفاع تبعیت می کردند. ولی با الگوی فاصله جغرافیایی مطابقت نداشت (pearson correlation test n=6, p>0.581). آنالیز واریانس مولکولی amova نشان داد که هر دو تنوع ژنتیکی درون جمعیتی و بین جمعیتی 50% بود. کاهش سطح تنوع ژنتیکی درون جمعیتی احتمالا به دلیل نقش گرده افشان ها، جریان ژن محدود و رانش ژنتیکی در جمعیت های این گیاه است.
صالحه صفار علی موافقی
تیره گل ستاره از جمله تیره های کمپلکس گیاهی است که وجود اختصاصات مشترک مورفولوژیکی و بیولوژیکی بسیار، تفکیک جنس ها و گونه های مختلف آن را از یکدیگر دشوار می سازد. از این رو ضرورت استفاده از دیگر تکنیک ها و نشانگرها اجتناب-ناپذیر می باشد. نشانگر issr به دلیل قابلیت تکرارپذیری و چندشکلی بالا از جمله تکنیک های مولکولی است که برای ارزیابی روابط فیلوژنتیکی در سطوح مختلف تاکسونومیکی مفید است. از این رو در بررسی حاضر مطالعات آناتومیکی و بررسی های مورفومتری به همراه مطالعات مولکولی با استفاده از نشانگرهای issr بر روی جنسهایی از چندین طایفه تیره گل ستاره انجام گرفت. تنوع ژنتیکی درون طایفه ای وبین طایفه ای براساس شاخص نی و شاخص اطلاعات شانون و فاصله ژنتیکی بین طایفه ها نیز براساس فاصله نی و p محاسبه گردید. در مجموع 107 نوار چندشکل با استفاده ازشش پرایمر به دست آمد. دندروگرام مربوطه توسط روش upgma و براساس فاصله ژنتیکی p و نی در بین گونه های مختلف ، طایفه ها را به صورت یکسان گروه بندی کرد. مورفومتری و آنالیز کلادیستیک براساس صفات ریخت شناختی مقطع عرضی ساقه، به منطور توصیف تاکسون ها و تعیین روابط بین آنها و مقایسه نتایج حاصل از آن با داده های مولکولی، با استفاده از روش single linkage انجام گرفت. نتایج حاصل از آنالیز داده های مولکولی با استفاده از نشانگر issr و مورفومتری با رده بندی های انجام گرفته براساس ویژگی های مورفولوژیکی، شیمیایی، کروموزومی و مولکولی مبتنی بر توالی rbcl ژنوم کلروپلاستی مقایسه گردید و دندروگرام نتایج مولکولی و مورفومتری حاصل با رده بندی های انجام گرفته قبلی مطابقت داشت. بنابراین می توان از نشانگر issr در ارزیابی روابط تاکسونومیکی در سطوح مختلف زیرتیره و سطوح پایینتر به نحو مطلوبی استفاده کرد.
رعنا محمدزاده محمد علی حسین پور فیضی
مریم نخودی (teucrium polium l.) یک گیاه بوته ای متعلق به تیره lamiaceae است. در این پروژه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی پنج جمعیت مریم نخودی از استان های آذربایجان شرقی و اردبیل با استفاده از چهار آغازگر rapds بررسی شد. تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی براساس شاخص نی، شاخص اطلاعات شانون و fst محاسبه گردید. دندروگرام نشان دهنده شباهت ژنتیکی جمعیت ها نیز به وسیله تجزیه خوشه ای براساس upgma رسم شد. چهار آغازگر در کل 92 نوار چندشکل ایجاد کردند. دندروگرام مربوطه توسط روش upgma و براساس فاصله ژنتیکی نی در نمونه های فردی و بالک، جمعیت ها را به صورت متفاوتی گروه بندی کرد به طوری که این گروه بندی از فواصل جغرافیایی جمعیت ها تبعیت نمی کند. در این دندروگرام سهم بزرگی از واریانس مولکولی کل، متعلق به تنوع درون جمعیتی بود بدین ترتیب مطابق با دیگر گیاهان دگرگرده افشان در مریم نخودی نیز میزان تنوع درون جمعیتی (48/59%) بیشتر از تنوع بین جمعیتی (52/40%) به دست آمد که این نتایج کاملا قابل انتظار بودند.تحقیق روی منابع ژنتیکی و تنوع بیولوژیکی بطور قابل توجهی در کشورهای پیشرفته و هم چنین خیلی از کشورهای در حال توسعه تقویت شده است و اغلب کشورها مسئولیت حفظ تنوع منابع ژنتیکی را در منطقه خود بر عهده گرفته و به همکاری های بین المللی در این زمینه در سطح جهانی و منطقه ای پیوستند. این فعالیت ها یک مخزن ژنتیکی برای محصولات گیاهی ایجاد می کند که از آن می توان در اصلاح خصوصیات مهم محصولات گیاهی استفاده کرد. آگاهی از تنوع ژنتیکی گونه ها می تواند در حفظ آن ها و هم چنین تولید هیبرید های بین گونه ای با ویژگی های بهتر و مقاومت بیشتر مفید باشد .(dotlacil et al, 2003) تنوع ژنتیکی هر نوع تغییر در نوکلئوتیدها، ژنها، کروموزوم ها یا کل ژنوم یک ارگانیسم را نشان می دهد. تنوع ژنتیکی یکی از اجزای مهم تنوع زیستی است که به تغییرات قابل ارث در سطح مولکولی اشاره دارد. مطالعه تنوع ژنتیکی درون جمعیتی و بین جمعیتی یا ساختار ژنتیکی جمعیت درک مفهوم گونه زایی و پویایی جمعیت را آسان تر می کند. ساختار ژنتیک جمعیت های یک گونه تحت تاثیر بسیاری از عوامل می باشد که از میان آنها نوع سیستم جنسی وگرده افشانی از عوامل اصلی است. گونه های گیاهی خودلقاح تنوع ژنتیکی درون جمعیتی کم تری نسبت به تنوع بین جمعیتی نشان می دهند درحالی که تنوع ژنتیکی در درون جمعیت های گیاهی دگرلقاح بیشتر است (et al., 1989 .(hamrickهمچنین ساختار ژنتیکی یک جمعیت به اندازه، گستره جغرافیایی جمعیت و پیوستگی و گسستگی پراکنش و تاریخ تکاملی جمعیت وابسته است مثلا در برسی های انجام گرفته توسط محققین مشخص شد که گیاهان با ساختار چوبی ویک ساله تنوع ژنتیکی بین جمعیتی کمتری نسبت به گیاهان با ساختار علفی و چندساله نشان می دهند (hamrick & godt, 1996
حنیفه اکبریان کله جاهی هوشنگ نصرتی
تنوع ژنتیکی در گیاهان به عوامل مختلفی از جمله نوع سیستم تولید مثلی و عوامل اکو- جغرافیایی ارتباط دارد. کور capparis spinosa l. (capparaceae) یک گیاه علفی با ارزش غذایی و دارویی است. در این پروژه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی هفت جمعیت کور از شمال غرب کشور با استفاده از پنج آغازگرissr بررسی شد. درمجموع 94 باند پلی مورفیک با استفاده از پنج آغازگر issr بدستآمد. تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بر اساس شاخص تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعات شانون محاسبه گردید وفاصله ژنتیکی بین جمعیت ها بر اساس فاصله ژنتیکی نی محاسبه شد.ارتباط بین فاصله ژنتیکی و فاصله جغرافیایی با تست همبستگیpearson correlation test (spss, 11.3) بررسی شد.دندروگرام مربوط به گروه بندی جمعیت ها توسط روش upgma بر اساس فاصله ژنتیکی نی در نمونه-های فردی و بالکرسم شد. آنالیز واریانس مولکولی amova جمعیت ها محاسبه شد.در این بررسی مشخص شد که میزان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی (62?) بیشتر از تنوع ژنتیکی بین جمعیتی (38?) است که این نتیجه مشابه سایر گیاهان دگرگرده افشان در کور نیز مورد انتظار بود. بیشترین مقدار تنوع ژنتیکی در جمعیت تبریز بر اساس شاخص تنوع نی 197/0 و بر اساس شاخص اطلاعات شانون 292/0 و کمترین میزان تنوع ژنتیکی در جمعیت اسکانلو، به ترتیب 086/ و 133/ 0مشاهده گردید. حداکثر فاصله ی ژنتیکی بین جمعیت های خواجه و تبریز به میزان 346/0 و حداقل فاصله نیز بین جمعیت های کلاله و قره قیه به میزان 044/ بدست آمد. دندروگرام گروه بندی جمعیت ها بر-اساس upgma جمعیت ها را بصورت متفاوتی گروه بندی کرد و این گروه بندی با فواصل جغرافیایی جمعیت ها ارتباط نشان نداد. تنوع ژنتیکی مشاهده شده بین جمعیت ها از الگوی ارتفاع از سطح دریا تبعیت می کرد.
نوشین حسینی کوکمری هوشنگ نصرتی
در گیاهان دوپایه میزان تنوع ژنتیکی پایه های نروماده یکسان نیست. زیرا عوامل درونی ومحیطی برتعداد افراد جنسها به طور متفاوت اثر می گذارد. تنوع ژنتیکی بین جمعیت های پایه های نر وماده pistacia atlantica در جنگل ارسباران و جزیره اسلامی با استفاده از 5 پرایمر issrs مطالعه شدند. در این مطالعه تنوع ژنتیکی درون جمعیتی وبین جمعیتی بر اساس شاخص تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعات شانون و فاصله ژنتیکی بین جمعیت ها بر اساس فاصله ژنتیکی نی محاسبه شدند. میزان شباهت بین جمعیت ها بوسیله دندروگرام upmga براساس شاخص نی بدست آمد. 5 پرایمر باندهای قابل امتیاز دهی تولید کردند. باندهای پلی مورفیسم issr در نرها 31/48% ودر ماده ها 53/41% بودند. تنوع ژنتیکی برای هر منطقه به طور جداگانه محاسبه گردید که تنوع ژنتیکی جمعیت جزیره اسلامی (15/49%) بیشتر از جمعیت ارسباران (68/40%) بود. تنوع ژنتیکی در نر ارسباران 29/37% ، ماده ارسباران 07/44% ، نر جزیره 32/59% و ماده جزیره 98/38% محاسبه شد. دندروگرام مربوط به گروه بندی جمعیت ها توسط روش upgma بر اساس فاصله ژنی نی رسم شد، که طی آن نرهای دو جمعیت در یک خوشه و ماده ها در خوشه دیگر جای گرفتند
سمیه صمدی علویان هوشنگ نصرتی
: ناحیه فضای رونویسی داخلی(its) به طور گسترده در سطوح مختلف تاکسونومیکی در مطالعات فیلوژنی استفاده می شود. سه گونه از جنس ribes در جنگل های ارسباران شناخته شده است. روابط فیلوژنی بین این سه گونه r. biebersteinii، r. oriental،r. uva-crispa روشن نشده است. در این مطالعه، روابط فیلوژنی مبتنی بر صفات موفولوژیکی (رنگ میوه،کرکدار بودن برگ،خار در شاخه و ....) و توالی نوکلئوتیدی nrdna its ، این گونه ها همراه با سه گونه اروپایی: r. aureum ، glandulosum r. ، r. cognam که توالی آنها از سایت ncbi استخراج و مطالعه شد. dna با روش ctab از برگ و بذر استخراج و فواصل ژنتیکی با روش distance p- محاسبه شد. پروفیل محصولات pcr با پرایمرهای its1,its4 اجرا و تک باندهای شارپ بدست آمد و درخت فیلوژنی با استفاده از سه روش (ml)maximum likelihood، (mp)parsimony maximum، (nj) neighbor- joining ترسیم شد. طول قطعات nrdna its در r. biebersteinii برابر با 635، r. orientale برابر 793 و در r. uva-crispa این اندازه 641 نوکلئوتید بودند. حداقل فاصله ی ژنتیکی بین گونه های درون گروه، r. cognatum با r. aureum و r. glandulosumبا r. aureum با اندازه 056/0 و حداکثر فاصله ی ژنتیکی مربوط به گونه ی r.biebersteinii با r. aureum با اندازه 568/0 بود . در درخت های فیلوژنتیکی ml ,mp ,nj سه گونه ی مربوط به ارسباران در یک خوشه قرار گرفتند و گونه های اروپایی در خوشه ی جداگانه قرار گرفتند. درخت فیلوژنی مبتنی بر صفات موفولوژیکی با یافته های مولکولی کاملا مطابقت و سازگاری داشت.
سمیرا خوشکیش هوشنگ نصرتی
چکیده مطالعات سیتوژنتیک, به منظور اصلاح گیاهان و بررسی روابط تکاملی آن¬ها از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است. تغییرات کروموزومی نقش مهمی سازش گیاهان به شرایط مختلف محیطی و گونه-زایی دارد. شاهدانه cannabis sativa گیاهی یکساله متعلق به تیره کاناباسه است. در این مطالعه جمعیت ¬های شاهدانه مورد بررسی سیتوژنتیکی قرار گرفتند. جهت تهیه کاریوتیپ جمعیت¬های این گونه از آلفا برومونفتالین به عنوان پیش تیمار و از اکسید کروم فرمالدئید به عنوان فیکساتور, از سدیم هیدروکسید برای هیدرولیز و هماتوکسیلین جهت رنگ آمیزی استفاده شدند. پس از مطالعات میکروسکوپی, تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم¬افزار میکرومیژر و تهیه جداول , کاریوتیپ مشخص شد. ویژگی¬های کاریوتیپی شامل تعداد کروموزوم, طول کل مجموعه کروموزومی, طول بازوی بلند, طول بازوی کوتاه, نسبت طول بازو¬ها و درصد شکل کلی کاریوتیپ محاسبه شدند. نتایج نشان داداند که تعداد کرومووزم¬ها دیپلوئید در هر دو جمعیت (2n = 20) با عدد پایه کروموزومی n = 10 بدست آمد. فرمول کاریوتیپی در هر دو جمعیت 16m+4sm بود. طول کل کرومووزم در جمعیت اول 3.3812-2.5816 ودر جمعیت دوم6.3069 -4.0482 بین میکرون بود. مقدار پارامتر tf% برای برای جمعیت اول 42.14% وجمعیت دوم 42.72 % بدست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که هر دو جمعیت از لحاظ کاریوتیپی متقارن و ابتدایی می¬باشند. تنوع تحول کروموزومی در حال تداوم می¬باشد
پونه مومن زاده هوشنگ نصرتی
گونه¬ی dracocephalum moldavica گیاهی یک ساله از تیره¬ی نعناع lamiaceae می¬باشد. یکی از روش¬های بررسی تنوّع در ارقام و گونه¬های مختلف گیاهی، انجام مطالعات سیتوژنتیکی و کاریوتیپی روی آن¬ها است. مطالعات سیتوژنتیک به منظور اصلاح گیاهان از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه، جمعیّت تبریز و ارومیه¬ی این گیاه مورد بررسی سیتوژنتیکی قرار گرفته است. جهت بررسی کاریوتیپی جمعیّت¬های این گونه از آلفابرومونفتالن اشبع به عنوان پیش¬تمیار، از فرمالیدئید و اکسیدکروم برای تثبیت، از naoh برای هیدرولیز و از هماتوکسیلین آهن برای رنگ آمیزی استفاده شد و پس از مطالعات میکروسکوپی، تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار میکرومیژر و تهیه¬ی جداول، کاریوتیپ مشخص شد. تعداد کروموزوم¬ها در هر دو جمعیّت به¬صورت دیپلوئید (2n=2x=10) با عدد پایه¬ی کروموزومی x=5 به¬دست آمد. فرمول کاریوتیپی در جمعیّت ارومیه به¬صورت 4m+1sm و در جمعیّت تبریز به¬صورت 5m بود. طول کروموزوم¬ها در جمعیّت ارومیه بین 18/5-22/2 میکرومتر و در جمعیّت تبریز 90/4-80/2 میکرومتر بود. در این تحقیق برای مطالعه¬ی تقارن از %tf استفاده شد که مقدار آن در جمعیّت ارومیه 11/43 و در جمعیّت تبریز 45 است. با توجه به اینکه هرچه مقدار %tf به 50 نزدیک¬تر باشد تقارن بیشتر است می¬توان به طور قاطع بیان کرد که جمعیّت تبریز نسبت به جمعیّت ارومیه متقارن¬تر بود و درجه¬ی تکاملی کمتری نسبت به جمعیّت ارومیه از خود نشان داد. متفاوت بودن فرمول کاریوتیپی در این دو جمعیّت و وجود کروموزوم¬ ساب متاسانتریک در جمعیّت ارومیه نیز تایید کننده¬ی این امر می¬باشد. از طرفی با توجه به اینکه جمعیت¬های بررسی شده %tf متغیر را دارا بودند و تعداد کرومووزم¬های متاسانتریک بین 4 و 5 از کل 5 جفت کروموزوم متغیر بود و همچنین با توجّه به نسبت کل بازوهای بلند به کل بازوهای کوتاه که بین ارقام 25/1و 39/1 تغییر می¬کرد نتیجه گرفته شد که اکثر کروموزوم¬ها متاسانتریک بودند، بدین مفهوم که محل سانترومر در کروموزوم¬ها تقریباً میانی است و به طور کلی می¬توان نتیجه گرفت که گیاه بادرشبویه یک گیاه کمتر تحوّل¬یافته با کاریوتیپ متقارن بود.
شیوا آفاقی هوشنگ نصرتی
در این پژوهش، نواحی dna ریبوزوم هسته¬ای، (ناحیه nrdna its) در گونه leonurus cardiaca از تیره lamiaceae توالی یابی شد. برای یافتن رابطه خویشاوندی بین گونه¬ی مذکور و سایر گونه¬های جنس leonurus، توالی ناحیه nrdna its، شش گونه دیگر این جنس از سایت ncbi اخذ و با استفاده از روش¬های maximum likelihood و maximum parsimony آنالیز گردید. شش گونه مورد استفاده از جنس leonurus بنام¬هایleonurus chaituroides, leonurus turkestanicus ،glaucescens leonurus، leonurus sibiricus ،leonurus japonicas و leonurus pseudomacranthus بودند. نتایج حاصله در درخت¬های فیلوژنتیکی نشان می¬دهد که گونه¬ی l. cardiaca با خوشه¬ی متشکل از دو گونه¬ی leonurus turkestanicus و glaucescens leonurus رابطه خویشاوندی نزدیک¬تری در قیاس با سایر گونه-هایleonurus مطالعه شده دارد. همین طور دو گونه از جنس lamium شامل lamium lycium و گونه¬ی lamium garganicum به عنوان برون گروه استفاده شد. برای بالا بردن درصد اطمینان از صحت آنالیزهای انجام شده، توالی کلروپلاستی matk نیز بکار برده شد. بدین صورت که توالی¬های matk شناسایی شده این نه گونه از سایت ncbi استخراج و با استفاده از روش¬های maximum likelihood و maximum parsimony درخت های فیلوژنتیکی مربوط به این توالی نیز رسم شد. نتایج حاصل از دو توالی مورد استفاده با هم همخوانی داشت.
راضیه علیقلی زاده محمد علی حسین پور فیضی
گونه های آویشن ( نعناعیان ) عمدتا استفاده دارویی دارند . چون رده بندی بر اساس صفات مورفولوژیکی، بیشتر تحت تاثیر شرایط محیطی قرار می گیرد در نتیجه رده بندی گونه های این جنس بر اساس صفات مورفولوژیکی قابل اطمینان نمی باشد. در این مطالعه هدف بررسی روابط فیلوژنتیکی و رده بندی بین گونه هایی از thymus از استان آذربایجان شرقی ایران به نام هایt. pubescens وt. trautvetteri وt. kotschyanus و t.daenensisدر کنار thymus. vulgaris از اروپا با استفاده از توالی نوکلئوتیدی nrdna its می باشد و دو گونه clinopodium taxifolium, ziziphora clinopodioides به عنوان برون گروه می باشند. فاصله ژنتیکی با استفاده از توالی های نوکلئوتیدی از nrdna its بر اساس پارامتر kimura 2 مورد بررسی قرار گرفت ، علاوه بر دندروگرام بدست آمده ازمطالعات و داده های مورفولوژیکی ، دندروگرام هایی نیز با استفاده از حداکثر احتمال (ml) روش حداکثر صرفه جویی (mp) با نرم افزار mega 5 حاصل شد. که کمترین ترین فاصله ژنتیکی مریوط به گونه های t. pubescens و t. daenensis و بالاترین فاصله ژنتیکی مربوط به گونه های (t. daenensis و kotschyanus .t) وt. kotschyanus) و ( t. pubescens که به ترتیب 000/0 کمترین فاصله و 401/1 بیشترین فاصله ژنتیکی بودند در دندروگرام بدست آمده بر اساس mp و ml گونه t. pubescens و t. daenensis در یک خوشه قرار می گیرند وthymus. vulgaris , t. trautvetteri , t. kotschyanusدر خوشه های دیگر قرار میگیرند نتایج حاصل از این پژوهش تقریبا مطابق با اطلاعات به دست آمده از مطالعات مورفولوژیکی میان گونه بود
رویا شاهی هوشنگ نصرتی
روش های مولکولی ابزارهای مهم وقوی در ارزیابی روابط خویشاوندی، تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه های گیاهی می باشد. مهمترین توالی های مولکولی برای مطالعات فیلوژنتیکی در سطوح جنس و گونه ناحیه its ژن های dna s26 –s 8/5 –s 18 ریبوزومی هسته می باشد. از نکته نظر تاکسونومیکی یک مشکل بزرگ این جنس خویشاوندی نزدیک بین گونه هاست و بیشتر آنها به وسیله ی فرم های حدواسط که احتمالا منشا هیبرید دارند ابهام دار هستند. روابط فیلوژنتیکی بین گونه های celtis پراکنده شده در ایران بخصوص در منطقه ارسباران روشن نشده است. در این مطالعه، توالی نوکلئوتیدیnrdna its بین گونه های c. australis و c.caucasica نمونه برداری شده به ترتیب از استان مازندران و منطقه جنگلی ارسباران با استفاده از ست پرایمرهای its1 و its2 مطالعه شد. فاصله ژنتیکی بین توالی های نوکلئوتیدی براساس p- distance اندازگیری شد. میزان خویشاوندی براساس داده های مورفولوژیکی و توالی نوکلئوتیدی بررسی و مقایسه شدند. روابط فیلوژنتیکی با استفاده روش های maximum likelihood (ml)،maximum parsimony (mp) و neighbor-joining (nj) با استفاده از ulmus minor، zelkova serrate به عنوان outgroup آنالیز شدند. حداکثر فاصله ی ژنتیکی بین گونه c. caucasica با گونه c. latifoliaبه مقدار100/0 می باشد و حداقل فاصله ژنتیکی بین گونه ی c. occidentalisبا c. koraiensisبه مقدار 019/0 و بین گونه های مورد مطالعه یعنیc. australis با c. caucasica به مقدار 038/0 بود. در هر سه دندروگرام های بدست آمده گونه های مورد مطالعه در یک خوشه قرار گرفته اند و سایر گونه های celtis گزارش شده در ncbi به عنوان کلاد خواهر برای این گونه ها قرار گرفته اند. دندروگرام های حاصله از سه متدد mp، ml و nj مطابقت کامل با همدیگر داشتند. در ضمن، روابط فیلوژنتیکی حاصل از نتایج مولکولی با روابط حاصل از داده های مورفولوژیکی مطابقت دارد. نتایج نشان دادند که دو گونه ایرانی c. caucasica و c. australis خویشاوندی بسیار نزدیک دارند.
محمودرضا جهان شاهی جواران سیدمنصور میرتاج الدینی
در این مطالعه پوشش گیاهی منطقه گلوچار شهرستان رابر واقع در استان کرمان مورد مطالعه قرار گرفت. برای انجام این مطالعه از روش براون بلانکه استفاده گردید. بدین منظور ابتدا نمونه برداری گیاهی انجام و سپس کارهای جامعه شناسی انجام گرفت. 353 نمونه گیاهی در منطقه شناسایی شد که بر اساس فرم رویشی رانکایر مرتب گردیدند و مشخص شد که دو عامل ارتفاع و شیب بیشترین تاثیر را بر وضعیت پوشش گیاهی منطقه دارند.
فاطمه محمدزاده حسن منیری فر
چکیده ندارد.
شهین نوع پرور مصطفی ولیزاده
چکیده ندارد.
مریم نیک نیازی هوشنگ نصرتی
چکیده ندارد.