نام پژوهشگر: ناصرقلی سارلی
حسین جوکار حسین ابویسانی
چکیده بدیهی است که مراد از ادبیات شعر و نثر است، چه از عرب باشد چه از ملت های غیر عرب. و از آنجاییکه سمبولیسم همچون یک مکتب ادبی معروف در ادبیات غرب عموماً، و در ادبیات فرانسه خصوصاً به وجود آمد، در پژوهش سمبولیسم بین دو ادبیات غربی و عربی، لازم است در ابتدا مفهوم سمبولیسم غربی بیان گردد. بدین خاطر این پژوهش به روشن سازی مفهوم سمبولیسم در لغت و اصطلاح و چگونگی شکل گیری این مکتب، ابتدا در ادبیات غربی و سپس در ادبیات عربی می پردازد. نمایشنامه ی پیگمالیون جرج برنارد شاو از نمایشنامه هایی است که اهمیت زیادی را به خود جلب کرده است، و این اهمیت حاصلِ دور بودن مضمون این نمایشنامه از مشکلات اجتماعی و سیاسی و تمرکز آن بر بعد انسانی است. شاو در این نمایشنامه به حل مشکل اختلاف طبقاتی جامعه پرداخته است. و از طرف دیگر توفیق الحکیم که تحصیل کرده ی اروپا و متأثر از آرای فلسفی غرب بود توانست با الهام از نمایشنامه ی پیگمالیون شاو، نمایشنامه ای با همین عنوان- پیگمالیون - بنویسد. و موضوع اصلی نمایشنامه ی پیگمالیون حکیم به مشکل هنرمند و تفکیکش بین هنر و زندگی مربوط می شود. این پایان نامه با مقایسه ی این دو نمایشنامه تأثیر تئاتر غربی را بر تئاتر عربی به خوبی نشان می دهد. و برای روشن سازی این موضوع به مقایسه ی شباهت ها و اختلاف های این دو نمایشنامه پرداخته ایم، و این مقایسه مبتنی است بر ویژگی ها و عناصر مکتب سمبولیسم که براساس شیوه ی آمریکایی در ادبیات تطبیقی انجام می گیرد. بدون شک توفیق الحکیم از ساختار نمایشی برنارد شاو استفاده کرده و از نمایشنامه اش تأثیر پذیرفته است. بدین خاطر سعی می کنیم شواهد تأثیرپذیری نمایشنامه ی پیگمالیون حکیم از نمایشنامه ی پیگمالیون شاو را روشن سازیم. و نتائج پژوهش نشان می دهد که توفیق الحکیم در به کارگیری بعضی از ویژگی های مکتب سمبولیسم مانند، استفاده از سمبل، غموض و فقدان شفافیت، اشاره، تأویل پذیری، تضاد، زبان عاطفه، خیال پردازی و رویا، تجرید و درگیری بین هنر و زندگی، متأثر از نمایشنامه ی پیگمالیون شاو بوده است. و همچنین اختلافات سمبولیک بین دو نمایشنامه در؛ تمرکز بر تصاویر ذهنی، توجه به طبقه ی خاص، توجه به انواع گفتار و بدبینی می باشد. کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، سمبولیسم، جرج برنارد شاو، توفیق الحکیم، نمایشنامه ی پیگمالیون.
شهرام مرادی فیروز ناصرقلی سارلی
کاربران زبان در گفته¬های خویش اغلب از جملاتی استفاده می¬کنند که معنای ظاهری آن¬ها با منظوری که در آن نهفته است تفاوت زیادی دارد. معمول¬ترین این جمله¬ها در همه¬ی زبان¬های دنیا جملات خبری، امری، پرسشی و تعجبی هستند که به ترتیب برای دادن خبر، صدور فرمان، کسب اطلاع و شگفتی به کار می¬روند؛ اما علم معانی و کاربرد¬شناسی زبان حاکی از این است که این جملات همیشه در نقش اصلی خود به کار نمی¬روند و هریک در موقعیت¬های مختلف برای ادای منظورهای متنوّعی کاربرد دارند. یکی از ایـن جملات که برای آن کارکردهای زیادی در کتب معانی بر شمرده¬اند، جملات پرسشی اسـت. هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل جملات پرسشی غزلیات سعدی از دیدگاه علم معانی، دستور وکاربردشناسی زبان، به منظور کشف نیت گوینده از کاربرد جملات است. هم¬چنین کوشش شده است رابطه¬ای میان صورت نحوی و معنای ثانوی حاصل از آن تبیین گردد. تحقیق حاضر نشان می¬دهد که جملات پرسشی در 643 بیت از غزل¬های سعدی به کار رفته است که 9درصد از حجم غزل¬های این شاعر را در بر می¬گیرد. از این تعداد بیش از 95 درصد جملات پرسشی در معنایی غیر از نقش اصلی خود به کار رفته¬اند و شاعر از ساخت نحوی پرسش برای بیان 51 غرض ثانویه استفاده کرده است. پربسامد¬ترین این کارکردهای ثانوی به ترتیب؛ استفهام انکاری، نفی، تمهید مقدمات برای بیان خبر، شگفتی و گلایه هستند. بر اساس این تحقیق مشخص شد که سعدی برای پرسشی کردن جملات از دو شیوه استفاده می¬کند: 1ـ با کاربرد کلمه¬های پرسشی 2ـ با آهنگ خیزان. شاعر از آهنگ خیزان برای پرسشی کردن 95 جمله استفاده کرده و از میان کلمه¬های پرسشی «چه» ، «که» ، «کجا» ، «کی» بیش از سایر صورت¬های زبانی برای بیان پرسش به کار رفته¬اند.
رحیم بخش رئیسی عصمت خوئینی غزلچه
سعدی همواره در ادب فارسی شخصیتی برجسته توصیف شده و این برجستگی حاصل زبانی است که او در پروراندن و بیان بهترین اندیشه ها از آن بهره برده است. از راه های انتقال سریع پیام یکی آن است که بتوانیم تا حد ممکن سخن خود را کوتاه بیان نمائیم ضمن آن که مقصود خود را به تمامی بیان کرده باشیم. واضعان فنون بلاغت این کار را با ایجاز در سخن ممکن دانسته اند. اما آیا بدرستی توانسته ایم دریابیم که ساختار ایجاز چگونه است و چگونه می توان به وسیله ی ایجاز معانی بسیار را در الفاظ اندک انتقال داد.؟ سعدی از شاعرانی است که به خوبی از عهده پروراندن این گونه ساخت ها برآمده و آنها را در اختیار اندیشه خود درآورده است. در پژوهش پیش رو با کاربست نظریه های نوین زبانی(کاربردگرا) و دستوری سعی شده تا هنر سخنوری سعدی بیشتر نمایان شود. آنچه در این تحقیق مورد پژوهش قرار گرفته، نگاهی جدید به استفاده های هنری سعدی از ایجاز در زبان است که در مقوله هایی همچون، حذف، ساخت های قالبی و جایگزینی به آنها پرداخته شده است.
محمد اصغری ناصرقلی سارلی
بینامتنیت در سیر تکامل خود از نیمه اول قرن بیستم تا به امروز تحولات گسترده ای یافته است. این نظریه در اواخر دهه ی شصت توسط ژولیا کریستوا با بررسی افکار و آراء میخائیل باختین خصوصاً در مبحث اصل مکالمه گری وارد مرحله ی جدیدی شد؛ به طوری که در عرصه ی نقد و نظریه ی ادبی پیشرفت چشمگیری کرد. برطبق نظریه ی بینامتنیت هیچ متنی دفعی و خود ساخته در نظام بسته و مستقل خلق نمی شود؛ بلکه هر متن، پیوندی دو سویه و تنگاتنگ با متون پیش از خود دارد که حاصل مطالعه ی آثار پیشین و به عبارتی تجربه ی نسل های گذشته است که در یک سیر تکاملی باز آفرینی شده است. با توجه به بهره گیری های متعدد و متنوع شهریار از غزل حافظ در حوزه های مختلفی چون مضامین شعری، زبان شاعرانه، موسیقی و تصاویر شعری، وزن، ردیف، قافیه، شیوه ی بیان، فکر و عقاید و... رابطه ی تنگاتنگی میان غزل آن دو مشهود است. تأثیرپذیری شهریار از حافظ به حدی است که شهریار بارها نام خواجه را آورده و بیت یا مصرعی از شعر حافظ را تضمین کرده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر منابع دست اول و تحقیقات جدید می باشد. هدف پژوهش نیز بررسی غزلیات شهریار از دیدگاه بینامتنیت با غزلیات حافظ است، برای نیل به این مقصود ابتدا نظریه ی بینامتنیت با توجه به آثار موجود، تشریح و تبیین شد. در مرحله ی بعد، غزلیات حافظ و شهریار با یکدیگر مقایسه شد که نتیجه ی آن نشان دهنده ی تأثیرپذیری عمیق شهریار از حافظ است؛ با این تفاوت که غزل حافظ به گونه ای دیگر و متناسب با نیازهای عاطفی عصر شهریار و آمیخته با تخیل و تجربه ی زیستی او باز تولید شده است. به عبارتی می توان گفت که شهریار، با تداوم شیوه ی حافظ در غزل سرایی آن را از مصادیق شعر عاشقانه – عارفانه به شمار آورده است. شهریار غزل حافظ را از صافی ذهن خلاق خود گذرانده و به آن رنگ و بوی امروزی داده است. تأثیرپذیری و وام گیری شهریار از شاعران کلاسیک بویژه حافظ سبک و شیوه ی نوینی را برای او رقم زده که در آن زبان ساده و عامیانه ی کوچه و بازاری با تخیلات و تعابیر عاشقانه و عارفانه تلفیق شده و سبکی میانه را به وجود آورده است.
محمد احمدی محمد شادروی منش
دیدگاه ها در مورد طبیعت و ماهیتِ اقناع متفاوت است، زیرا این فرایند ارتباطی در هر گفتمانی به شکلی متفاوت ظهور می کند و اغلب با شیوه هایِ مختلف و متنوعی محقق می شود. در پژوهش حاضر، ابتدا سعی شده است تعریفِ دقیق و جامعی از این فرایند ارائه گردد و زیرمجموعه هایِ آن مشخص شود، سپس سیرِ تاریخیِ تحقیقات در این زمینه در دنیایِ اسلام و غرب بررسی شده است. تا جایی که اطّلاع داریم ارسطو نخستین کسی است که به صورتِ نظری درباره اقناع و فنونِ آن در کتاب خطابه بحث کرده است و تحت تأثیرِ اهمیتی که وی برای فرایند اقناع در موفقیتِ خطابه قائل است، دیگر نظریه پردازانِ فن خطابه نیز همواره بخشی از مباحثِ کتاب های خود را به بررسی این مسأله اختصاص داده اند. اقناع همواره در تعریفِ خطابه مهم ترین هدفِ آن تلقّی شده و از ابتدایِ غور و تحقیق در این زمینه مطالعه شیوه هایِ اقناعِ مخاطب پیوسته مهم ترین مبحث بوده است. دیگر خطیبان و نظریه پردازان چون سیسرون و کوئینتیلیان، نظریه اقناعِ ارسطو را شرح و بسط دادند و به مرور زمان این مباحث به دانش بلاغت راه یافت و رتوریک در معنایِ خطابه به رتوریک در معنایِ بلاغت اطلاق شد. ادیبان و بلاغیونِ غربی، نظام و ساختارِ بلاغت را از روی اصولِ خطابه و سخنوری نوشتند و از این طریق پیوند خطابه را با ادبیات استوار و متمکّن کردند. مباحثِ رتوریک (= بلاغت حاصل پیوند با خطابه) به تدریج در اواخرِ قرنِ نوزدهم و اوایلِ قرنِ بیستم به صورتِ یکی از مهم ترین شاخه هایِ نقد ادبی تجدید حیات کرد و نقد رتوریکی پا به عرصه ظهور گذاشت. در این رهیافتِ انتقادی برای تحلیلِ آثارِ ادبی و غیرادبی روش واحدی وجود نداشت و پیروانِ آن از یک مکتب تحلیلی و تفسیری واحد تبعیت نمی کردند و عموماً هیچ گونه طرح یا نظامی برای تحلیلِ کلامِ اقناعی نداشتند. با وجود این اکثرِ منتقدانِ رتوریکی معتقدند برای ارزیابی آثارِ ادبی و غیر ادبی همواره باید انواعِ شیوه های اقناعِ مخاطب را بررسی کرد. روش هایِ متنوعی برای اقناعِ مخاطب در ادبیات وجود دارد. این شیوه ها را می توان به سه دسته کلّی تقسیم کرد، که عبارتند از: 1. صنایعِ بدیعی و بیانی 2. اغراضِ ثانویِ کلام 3. صنایعِ موسیقایی. در این تحقیق، هر یک از شیوه هایِ اقناع مذکور بررسی شده اند و برای هر یک از آن ها نمونه هایی ذکر شده است. سپس با کاربستِ نقد رتوریکی، این شیوه ها در برخی از متونِ فارسی ( کلیله و دمنه، منطق الطیر، بوستان و گلستان) بررسی و دلایلِ اقناعِ طرفینِ گفتگو ارزیابی شده است. در پایان نیز به این نتیجه رسیدیم که در متونِ منتخب فارسی از شیوه هایِ متنوعی برای اقناعِ مخاطب استفاده شده است و با به کارگیری رویکرد منتقدانِ رتوریکی می توان درجه انسجام یک اثرِ ادبی را اندازه گیری کرد و میزانِ مقبولیتِ آن را سنجید. کلیدواژه ها: فرایند اقناع، شیوه های اقناعِ مخاطب، نقد رتوریکی، خطابه، کلیله و دمنه، منطق الطیر، گلستان، بوستان.
داود مژده عنبران عصمت خوئینی
مجله سخن، یکی از مجلات مهم و موثر در تاریخ ادبیات معاصر ایران است که با هدف توسعه و ترویج تحقیقات ادبی و علمی و شناساندن نویسندگان و شاعران ایرانی و دیگر کشورها پایه گذاری شده است. این مجله به دلیل طیف گوناگون موضوعات و تحولات گسترده در مقاله نویسی و بالاخص ساختار که با الگوهای ابداعی و یا تقلیدی از سوی مقاله نویسان همراه بوده، به جهت پژوهش و بررسی حائز اهمیت است. در این پژوهش، ضمن سیر اجمالی در تاریخچه مقاله نویسی و روزنامه نگاری و ویژگی های زبانی مقالات نویسندگان بنام وصاحب سبک در این عرصه، به بررسی ساختار مقالات داخلی و مترجَم در سیر کلی دوره های مجله سخن پرداخته شده تا بتوانیم نشان دهیم از بدو پیدایش مجله سخن تا دوره پایانی آن روند تغییر و تحول و شکل گیری ساختار مقالات چگونه بوده است. با تحقیقات انجام شده می توان گفت که نه تنها ساختار مقالات داخلی متأثر از ساختار مقالات مترجَم نبوده؛ بلکه بسیاری از آن ها ساختاری ابداعی از سوی نویسندگان داخلی بوده و در همان دوره و یا در دوره های بعد مورد تقلید سایر نویسندگان قرار گرفته است. ساختار مقالات این مجله تا اندازه زیادی در شکل گیری ساختار امروزی مقاله نویسی در کشور ما موثر بوده است.
عاطفه رودسرابی سید مرتضی میر هاشمی
ساقی نامه یکی از موضوع های مهم در حوزه ی ادبیات غنایی به شمار می آید و در سیر حیات خویش مورد توجه و اقبال شاعران بسیاری با ویژگی های زبانی و سبکی گوناگون قرار گرفته و تحت تأثیر عوامل مختلف، دچار تحولات گسترده ای هم از لحاظ ادبی و زبانی و نیز از نظر مفاهیم و معانی و همچنین از جهت قالب شعری گردیده است. شاعران ساقی نامه سرا، با توجه به ذوق و سلیقه ی شخصی و نوع نگرش و جهان بینی و روحیات خود از یک سو و مقتضیات حاکم بر عصر خویش از سوی دیگر به بیان مفاهیم و مضامین می پرداختند. به طوری که در هر دوره یکی از مفاهیم عرفانی، فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و انتقادی و .... در ساقی نامه ها نسبت به مفاهیم و مضامین دیگر از جلوه ی بیشتری برخوردار است و درون مایه ی آنها را شکل می دهد و نمود آن در خطاب های مکرر شاعر به ساقی تجلی می یابد. از آنجایی که بخش اعظمی از حجم ساقی نامه ها خطاب به ساقی و توصیف ها و ترکیب های گوناگون از «می» و ساقی است، از این روست که در بحث ما از اهمیت خاصی برخوردار است. در این پژوهش ضمن سیری اجمالی در ساقی نامه سرایی و بیان ویژگی های آن، ساقی نامه ها را در سه سطح واژگانی، نحوی و ادبی - بلاغی با روش تحلیل ساختاری و سبک شناختی مورد بررسی قرار داده ایم که مجموع این عوامل نشان می دهد شاعران ساقی نامه سرا، قالب غنایی ساقی نامه ها را در خدمت بیان خواسته های خویش به کار گرفته اند. در عین حال به فهم روشن تر و دقیق تری از ساقی نامه ها و آنچه که از تفکر شاعران ساقی نامه سرا به زبان شعری آنان راه یافته است، دست یافتیم. در بخش پایانی بعد از تبین و تحلیل سبک شناختی زبان شاعران ساقی نامه سرا، با توجه به جداول ارائه شده در یک نگاه کلی مهم ترین دستاوردهای این تحقیق بیان شده است.
سویین محمد هلاکویی ناصرقلی سارلی
چکیده ندارد.
فاطمه سعادت درخشان ناصرقلی سارلی
چکیده ندارد.