نام پژوهشگر: مریم محمدپور
مریم محمدپور مجتبی رجببیگی
تحقیق حاضرباهدف بررسی رابطه بین متغیرهوش فرهنگی ومولفه های آن بارفتارشهروندی سازمانی به مرحله اجرادرآمده است لذا درصدد تبین این مسأله بوده که: آیا بین متغیرهوش فرهنگی ومولفه های آن بارفتارشهروندی سازمانی رابطه مستقیم ومعناداری وجود دارد؟روش تحقیق توصیفی-همبستگی بـوده وجامعه آماری آن را 108 نفرازکارکنان مراکزآموزشی وتحقیقاتی جهادکشاورزی استان لرستان تشکیل داده که به علت محدودبودن جامعه آماری،کلیه اعضاءمـوردبـررسی قـرارگـرفتند. بااستفاده ازدوپـرسشنامه هوش فرهنگی آنگ وهمکاران ورفتـارشهـروندی سازمانـی پادساکف وهمکاران متغیرهای تحقیق موردسنجش قرارگرفتند.هردوپرسشنامه ازروایی محتوابرخورداربوده، پایایی آنهانیزبـااستفاده ازروش آلفای کرونباخ وروش دونیم سازی به ترتیب برای پرسشنامه هوش فرهنگی معـادل80/0 و92/0 وپرسشنامه رفتـارشهـرونـدی سـازمـانـی معـادل80/0 و83/0 حاکی ازبالابودن سطح اعتبارهردوپرسشنامه بود. یافته هاحاکی ازآن بودکه: میزان هوش فرهنگی کارکنان تنهادردومولفه انگیزشی ورفتاری ورفتارشهروندی سازمانی آنان تنهادرسه مولفه تحمـل پذیری، وظیفه شناسی،ادب ومهربانی بالاترازحدمتوسط بود. بیشتـرین تفاوت دیدگاه کارکنان درخصوص مولفه های هوش فرهنگی مربوط به مولفه انگیزشی ودرخصوص مولفه های رفتارشهرونـدی سازمانی مربوط به مولفه ادب ومهـربانی بود. بیـن هـوش فـرهنگی کارکنان درچهار مولفه(فراشناختی، شناختی، انگیزشی، رفتاری)بارفتـارشهـرونـدی سـازمانی براساس ضرایب همبستگی به دست آمده رابطه مستقیم ومعناداری وجودداشت. براساس نتایج تحلیل رگرسیون تک متغیره وگام به گام، متغیرهوش فرهنگی و سه مولفه آن(شناختی، انگیزشی، فراشناختی)باضرایب استاندارد بالا، توان بالایی درپیش بینی سطح رفتار شهروندی سازمانی داشتند، که دراین خصوص، مولفه شناختی مهمترین نقش وبیشترین میزان رابه خوداختصاص داده ومولفه رفتاری به علت تأثیرناچیزش درپیش بینی واریانس رفتارشهروندی سازمانی واردمدل نشد.چون براساس یافته های تحقیق بعدشناختی مهمترین نقش رادرپیش بینی رفتارشهروندی سازمانی داشته وعلاوه برآن دارای رابطه ی مستقیم ومعنادارباسایرابعـادهـوش فـرهنگی بوده لذاتوسعه قابلیت هادراین زمینه اهمیت به سزایی داشتـه واولویت اساسی بانیـازسنجی آمـوزشی درخصـوص دانش عمومی کارکنان ازسایـرفرهنگ هابوده وتوصیه شده درکارگاه هاوکلاس های آموزشی ضمن آگاهی بخشی به کارکنان ازوضعیت موجود هوش فرهنگی ورفتارشهروندی سازمانی خودوفوایدمثبت این دوقابلیت مهم دراثربخشی سازمانی،بااستفاده ازمتدهای آموزشی منطبق برمنطق، استدلال قیاسی، نفس تفکروسبک های یادگیری، مأموریت های برون سازمانی وبرون مرزی وآموزش زبان خارجی جهت گشودگی وکسب تجربه درراستای اهداف مراکزموردمطالعه برای ارتقاء این دو دوقابلیت مهم گام هایی برداشته شود. واژه های کلیدی: هوش فرهنگی، رفتارشهروندی سازمانی، مراکزآموزشی وتحقیقاتی جهادکشاورزی
مریم محمدپور فاطمه بهنیا
مقدمه: آگاهی متخصصان توانبخشی و پزشکی از چگونگی استفاده از زمان مادران دارای کودک اوتیستیک می تواند به ارتقاء سطح سلامت مادر و خانواده کمک کند. مطالعات نشان داده که عموما مراقبت از کودکان کم توان به عهده مادر است و عملکرد مناسب مادر به استفاده صحیح و مناسب از زمان مرتبط می باشد. بنابراین در این پژوهش به بررسی چگونگی استفاده از زمان مادران دارای کودک اوتیستیک پرداختیم. مواد و روش ها: در یک مطالعه از نوع مقطعی، نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. در هر گروه، 42 نفر مادر دارای کودک اوتیستیک و 42 نفر مادر دارای کودک عادی شرکت کردند. از پرسشنامه دموگرافیک، آزمون گارز-2 و پرسشنامه استفاده از زمان مادران برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با آزمون t مستقل و chi- square در 17spss تحلیل شدند. یافته ها: مادران دارای کودک اوتیستیک در مقایسه با مادران دارای کودک عادی، در طی روز زمان بیشتری را صرف امور مربوط به کودک مبتلا می کردند (001/0>p)، اما در دیگر حیطه ها تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. همچنین کیفیت و لذت از فعالیت های روزانه، اوقات فراغت کلی و کیفیت مدیریت زمان در مادران دارای کودک اوتیستیک نسبت به مادران دارای کودک عادی بصورت معناداری پایین تر بود (05/0p <). اهمیت دادن به فعالیت های روزانه و رضایت از مهارت های مدیریت زمان، برای مادران دو گروه تفاوت معناداری نداشت (05/0p>). نتیجه گیری: اختصاص زمان بیشتر به امور کودک باعث بر هم خوردن توازن حیطه های فعالیت می شود و وجود کودک اوتیستیک، جنبه های کیفی استفاده از زمان، اوقات فراغت و کیفیت مدیریت زمان را تحت تأثیر قرار می دهد. کلید واژه ها: اوتیسم، کم توانی، استفاده از زمان، مادران، آزمون گارز.
مریم محمدپور علی باقری
آب یکی از مولفه های مهم در حفظ تعادل و پایداری اکوسیستم و محیط زیست است. افزایش روز افزون نیازهای آبی از یک سو و محدودیت منابع آبی از سوی دیگر امکان بهره برداری، تخصیص و مدیریت این منابع را با چالش های جدی مواجه کرده است. این مسائل موجب شده تا نحوه ی مدیریت و بهره برداری از این منابع، همواره مورد توجه محققان قرار گیرد. متدهای مختلف کمی و کیفی برای مدیریت منابع آبی مشترک پیشنهاد شده است. یکی از این روش ها، روش تئوری بازی هاست. هدف از انجام این تحقیق مدیریت یک منبع آبی مشترک با استفاده از تئوری بازی ها می باشد. ما یک مثال ساده از یک دریاچه را به عنوان یک منبع آبی مشترک در نظر گرفتیم که در بین دو استان مشترک است. استان ها ذی نفعان دریاچه هستند و دریاچه به دلیل عدم همکاری آن ها در حال نابودی است. برای تغییر شرایط بازی، دولت به عنوان بازیکن سوم وارد بازی شد. دولت در تلاش است با ایجاد انگیزه، بازیکنان را تشویق به همکاری نماید و وضع موجود را به نفع سیستم (بهبود شرایط دریاچه) تغییر دهد. بازی میان بازیکنان در دو حالت ایستا و پویا مورد بررسی قرار گرفت. برای هر کدام از بازیکنان دو استراتژی تعریف شده و نقطه تعادل بازی با توجه به استراتژی بازیکنان بدست آمده است. در بازی ایستا، یک تعادل در سطح بهره وری پایین در شرایط عدم همکاری بدست می آید. بازی پویای میان بازیکنان به مراتب بهتر از بازی ایستا صورت می گیرد و یک تعادل در سطح بهره وری بالا در شرایط همکاری میان بازیکنان بدست می آید. تکرار بازی موجب افزایش اعتماد در بین طرفین و راه حل بهینه پارتو خواهد شد و به طریقی، اهداف تمامی بازیکنان تامین می شود. اگرچه، در درگیری های دنیای واقعی ممکن است بخش ها فرصت تکرار بازی را برای فهمیدن قابلیت اعتماد بازیکنان دیگر نداشته باشند، که فرستادن نشانه هایی روشن برای همکاری برای رسیدن به تصمیم پارتو بهینه مفید خواهد بود. نتیجه بازی نشان می دهد که چگونه می توان با ایجاد فرصت اعتماد در بین بازیکنان با تکرار بازی برای تغییر اولویت ها و جابجایی نقطه تعادل بازی، بازی را از شرایط عدم همکاری به همکاری تبدیل کرد. در این بازی، مشوق مثبت دولت (ارائه تسهیلات) در طول تکرار بازی باعث ایجاد انگیزه همکاری در بین بازیکنان و سبب افزایش آگاهی آن ها شد. تغییر اولویت بازیکنان از منافع شخصی به منافع جمعی به نفع سیستم، سبب نجات دریاچه شد.
مریم محمدپور ذولفقار علامی
فرهنگ عامه (folklore ) مجموعه ایی از دانستنی ها، اعمال و رفتاری است که میان توده ی مردم، سینه به سینه و از طریق تجربه، به ارث رسیده است. انگیزه ها، عادات، اعمال و گفتارهای جامعه، تشکیل دهنده فرهنگ عامه بوده و در واقع می توان آن را مبین ندای مردم دانست اما با وجود اهمیت فوق العاده فرهنگ عامه، هنوز آن طور که بایسته است محققان به بررسی این موضوع در آثار ادیبان نپرداخته اند. جستار پیش رو پس از ذکر تعاریف و معرفی این حوزه، به بررسی و بازتاب فرهنگ عامه در اشعار فارسی و آذری شهریار پرداخته وبه روش توصیفی _ تحلیلی، عناصر فرهنگ عامه اعم از داستان ها، ترانه ها، مثل ها، اصطلاحات عامیانه و ... را در سروده های ایشان بازگو کرده است. نتیجه ی بررسی ها نشان می دهد استاد شهریار به طور گسترده از فرهنگ توده ی مردم در اشعارش بهره برده و با فرهنگ عامه ی هر دو زبان، آشنایی کامل داشته است. به طوری که می توان دیوان های او را گنجینه ایی ارزشمند برای شناخت عناصر و موضوعات فرهنگ عامه به شمار آورد. کلید واژگان: شهریار، فرهنگ عامه
مریم محمدپور علی نوید
در فصل اول این پایان نامه به تاریخچه، مبانی و روش های تولید پالس های فمتوثانیه پرداخته شده و سپس به نظریه اندرکنش این پالس ها با سیستم های اتمی و مولکولی و به برخی از مکانیزم های مهم تجزیه مولکول ها در اندرکنش با پالس های الکتریکی اشاره شده است. در فصل دوم روش های عددی لازم در پایان نامه توضیح داده شده اند. در فصل سوم الگوریتم ژنتیک پیوسته برای طراحی شکل بهینه پالس ها معرفی شده است. باید خاطر نشان کنیم که مطالعات قبلی انجام شده در این زمینه محدود به الگوریتم ژنتیک گسسته بوده و برای اولین بار در این پایان نامه به موضوع بهینه سازی فرایندهای مولکولی از طریق الگوریتم ژنتیک پیوسته پرداخته شده است. در این فصل نحوه طراحی و محاسبه شکل بهینه پالس لیزر برای تجزیه کردن مولکول های دواتمی با استفاده از الگوریتم ژنتیک پیوسته مورد مطالعه قرار گرفته است. در یک مدل ساده یک بعدی برای مولکول hf ، به عنوان نمونه ای از یک مولکول دو اتمی، شکل بهینه پالس لیزر شامل پوش موج و چرپ فرکانسی برای فرایند تجزیه آن از حالت ارتعاشی پایه در حضور محدودیت های فیزیکی پالس مانند بیشینه انرژی و بیشینه شدت به دست آمده است. الگوریتم ارائه شده در عین سادگی نتایج بسیار جالب توجهی به دست داده است. پس از انجام محاسبات عددی در نهایت تعابیر فیزیکی و مکانیزم تجزیه مولکول hf برای پالس بهینه مورد بحث قرار گرفته است.