نام پژوهشگر: کمال کوهی

تبیین جامعه شناختی مدیریت بدن در میان زنان شهر تبریز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  کمال کوهی   مهدی ادیبی

بدن و چگونگی مدیریت آن در جامعه مصرفی مدرن به یکی از موضوعات اساسی و مهم مطالعات اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. به دنبال اهمیت یافتن بدن در جامعه شناسی شاخه های مختلفی نظیر جامعه شناسی پزشکی، جامعه شناسی بدن و جامعه شناسی مصرف مسایل مرتبط با بدن را به صورت جدی مورد بررسی قرار داده اند. بر همین اساس، هدف اصلی رساله حاضر تبیین جامعه شناختی مدیریت بدن در میان زنان در چهار چوب شاخه های فوق است. تحقیق به روش تلفیقی ، با تعداد نمونه 738 نفر در بخش کمی(پیمایش) و 20 نفر در بخش کیفی(گروه متمرکز) انجام شده است. روش نمونه گیری در بخش کمی، خوشه ای چند مرحله ای توام با تصادفی ساده و سیستماتیک و در بخش کیفی هدفمند و در دسترس بوده و بوسیله پرسشنامه و مصاحبه نامه اطلاعات لازم از زنان 15 ساله و بالاتر گردآوری شده است. در بخش کیفی نمونه گیری تا اشباع نظری تداوم داشت. برای تجزیه و تحلیل مقدماتی داده ها از نرم افزار spssنسخه 17 و برای مدل سازی عوامل موثر در مدیریت بدن زنان از نرم فزار lisrelنسخه 5/8 استفاده شده است. پس تجزیه و تحلیل داده های کمی رساله، یافته ها نشان می دهد که: 1)مدیریت بدن در میان زنان 15 ساله و بالاتر شهر تبریز از سطح متوسط به بالایی برخوردار بوده است 2) مدیریت بدن به تفکیک وضعیت شغلی، وضعیت تأهل و منشأ اجتماعی متفاوت بوده و اختلاف معنی داری بین گروه های مختلف متغیرهای مذکور وجود دارد. 3) همچنین متغیرهای مقایسه اجتماعی بدن، گروه های مرجع، سن، تحصیلات، سرمایه فرهنگی، اقتصادی، دینداری و رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی بر مدیریت بدن زنان به صورت مستقیم و غیر مستقیم تأثیر معنی داری دارند. در مجموع،26 درصد از تغییرات مدیریت بدن بوسیله متغیرهایی موجود در مدل معادلات ساختاری تبیین می شوند. علاوه بر آن شکل نهایی و برازش شده مطالعه برای تحقیق در خصوص مدیریت بدن شکل مناسبی تلقی می شود. همچنین نتایج بدست آمده از تجریه و تحلیل داده های بخش کیفی رساله بیانگر این است که زنان با مقاصد مختلف اقدام به مدیریت بدن می کنند و عواملی نظیر گروه مرجع، تصور از بدن، میزان اعتماد به نفس بدنی،طبقه اجتماعی، رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی، فشارهای اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه برای تطبیق با معیار های زیبایی، کسب شهرت، منزلت و تأیید اجتماعی، جذابیت جسمانی، کسب زیبایی و جلب توجه دیگران، بازسازی هویت و ایجاد تمایز بین خود و دیگران، بهبود تصور بدنی و رضایت بدنی و ایجاد نشاط و شادابی برای حفظ جوانی در مدیریت بدن زنان دخیل هستند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که عوامل روانشناختی نظیر تصور بدنی، اعتماد به نفس، ایجاد نشاط و شادی ،عوامل اجتماعی و فرهنگی نظیر مقایسه اجتماعی بدن، گروه های مرجع، سن، تحصیلات، سرمایه فرهنگی، دینداری و رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی و عوامل اقتصادی نظیر وضعیت شغلی و سرمایه اقتصادی در مدیریت بدن زنان تأثیر گذار هستند.

تحلیل محتوای تطبیقی آموزه های اجتماعی عرفان های هندی و سرخ پوستی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1391
  فضه اکبری ارباطان   اسماعیل بلالی

در ادیان گوناگون، اعتقادات و شیوه های دستیابی به آن ها به اشکال متنوعی ابراز می شود که منجر به کثرت گرایی دینی می گردد. کثرت گرایی دینی در دوران معاصر در قالب معنویت جویی های جدید بروز کرده است. این موضوع از جهت پیوند ناگسستنی با حیات اجتماعی نظر جامعه شناسان را به خود معطوف ساخته است. در ایران نیز که موقعیت و جایگاه دین علاوه بر انسجام بخشی و انضباط آفرینی دارای پیامدهای سیاسی و امنیتی است، ظهور این گروه ها مسأله ای مهم تلقی می گردد. در تحقیق حاضر، عرفان های هندی و سرخ پوستی که از جمله عرفان های فعال در کشور هستند، با هدف بررسی آموزه های اجتماعی آن ها با روش تحلیل محتوا و به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفتند. در این راستا ابتدا به مطالعه ی نظری دلایل شکل گیری عرفان های نوپدید پرداخته شد و سپس آموزه های کتاب های اوشو و سای بابا از عرفان های هندی و کتاب های پائولوکوئلیو و کاستاندا از عرفان های سرخ پوستی بصورت تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفت. بر پایه ی نتایج این بررسی، در تحلیل عرفان ها بر اساس فراوانی و درصد مقوله ها بیشترین درصد در کتاب های اوشو و کوئلیو متعلق به مقوله ی اجتماعی، در کتاب های سای بابا متعلق به مقوله ی معنویت و در کتاب های کاستاندا متعلق به مقوله ی شناختی می باشد. با توجه به نتایج تحقیق، آموزه های مسئولیت پذیری، عدم خشونت، آزادی، عدالت، هدفمندی در زندگی، صلح، کار و تولید و ... به عنوان آموزه های اجتماعی و آموزه های آرامش، آگاهی، یادگیری و کسب معرفت، غلبه بر ترس، خودشناسی و ... به عنوان آموزه های فردی در این عرفان ها مورد تأکید قرار گرفته اند. سنجش معنی دار بودن یا نبودن اختلاف فراوانی مقوله ها نیز با استفاده از آزمون آماری کای اسکویر انجام گرفت و نتایج نشان داد که اختلاف فراوانی مقوله ها هم در کتاب های هر نویسنده و هم به صورت کلی در عرفان های هندی و سرخ پوستی معنی دار است.

مطالعه ی جامعه شناختی ارتباط بین احساس خودارزشمندی و بیگانگی اجتماعی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  شهلا نوری   محمد عباس زاده

بیگانگی به مفهوم عام آن که برخی از جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی از آن به گونه ای گسترده برای تبیین برخی از اشکال کنش ها و واکنش ها به جریانات اجتماعی و واقعیت های پیرامونی ، فشارهای روانی، تحمیلات بیرونی و نیز توضیح انفصال فرد از نظام ارزش ها، باورها، هنجارها و اهداف فرهنگی استفاده کرده اند، از مفاهیمی است که در تاریخ تفکر اجتماعی قدمت و سابقه ای طولانی دارد. در سالهای اخیر مفهوم بیگانگی توجه فزاینده ی متخصصان علوم اجتماعی را به خود جلب نموده است، زیرا بالا بودن میزان شیوع احساس بیگانگی می تواند زنگ خطری برای جوامع مختلف باشد. خودارزشمندی به عنوان شاخص سازگاری روانشناختی و کارکرد مناسب اجتماعی، می تواند به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر بیگانگی اجتماعی تلقی شود. خودارزشمندی بر این اساس تکیه دارد که مردم با توجه به تجارب فردی و اجتماعی خود، در می یابند که موقعیت های زندگی چگونه وضعیت هایی برای موفقیت و یا شکست آنها فراهم می کنند. هدف این پژوهش، مطالعه ی جامعه شناختی ارتباط بین احساس خودارزشمندی با بیگانگی اجتماعی می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز به تعداد 5973 بود که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران، 384 نفر به صورت تصادفی از طریق پرسشنامه مورد آزمون قرار گرفتند. اطلاعات پرسشنامه توسط spss مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. در مجموع نتایج به دست آمده نشان داد بین احساس خودارزشمندی و بیگانگی اجتماعی رابطه ی معنی دار و معکوس وجود دارد.نهایت امر اینکه بر اساس تحلیل رگرسیونی 24 درصد واریانس متغیر وابسته را متغیرهای مستقلی که وارد معادله ی رگرسیونی می شوند تبیین می کنند.

بررسی میزان ظرفیت انطباق پذیری سازمانی در بین کارمندان دانشگاه تبریز و عوامل مرتبط با آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده حقوق 1392
  علی بوداقی   محمد عباس زاده

چکیده: امروزه موفقیت سازمان ها به توانایی سازگاری و انطباقشان با عوامل متغیر محیطی بستگی دارد. به یک معنا، در جهان امروز تغییر سریع است و انطباق موفقیت آمیز، بخش مهمی از موفقیت در عضر حاضر است. بر این اساس، توجه به ظرفیت انطباق پذیری در سازمان ها رو به افزایش است. چرا که، اصل اساسی مفهوم یاد شده، توانایی سازمانها در پندآموزی، سازگاری، ارزیابی و پاسخ دهی به تغییرات و تحولات درون و درون سازمانی است. پژوهش حاضر، روی میزان ظرفیت انطباق پذیری در بین کارمندان دانشگاه تبریز و عوامل مرتبط با آن متمرکز گردیده است. پر واضح است که ظرفیت انطباق پذیری سازمانی در سازمان های دانشگاهی زمانی ارتقا می یابد که لوازم ساختاری و شرایط زمینه ساز آن وجود داشته باشد. در این رساله؛ بسترهای زمینه ساز تحقق ظرفیت انطباق پذیری سازمانی، عواملی چون رهبری اخلاقی، دانش آفرینی سازمانی، رفتار شهروندی سازمانی و سرمایه ی اجتماعی سازمانی و هوش اجتماعی شناسایی و مورد بررسی قرار گرفته اند. روش تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری پرسشنامه بسته پاسخ بوده و جامعه آماری شامل کارمندان دانشگاه تبریز به تعداد 716 نفر در سال 1391 می باشد که از این تعداد، 249 نفر بر اساس فرمول کوکران و به شیوه نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب گشته اند. روش آماری مورد استفاده شامل آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون، r، آزمون t test، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر بوده و برای محاسبه ضرایب مسیر از برآوردهای لیزرل استفاده گردیده است. در مجموع، نتایج بدست آمده نشان می دهد که اولا در دانشگاه تبریز، میانگین ظرفیت انطباق پذیری کارمندان در حد متوسط به بالا بوده و ثانیا بر اساس نتایج تحلیل مسیر، به ترتیب اثرات کل متغیرهای رهبری اخلاقی، دانش آفرینی سازمانی و سرمایه ی اجتماعی سازمانی بر متغیر ظرفیت انطباق پذیری سازمانی معنی دار بوده و متغیرهای یاد شده توانسته اند، 80 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین نمایند

مطالعه آسیبهای عمده اجتماعی و عوامل مرتبط با آن (مورد مطالعه: شهروندان 29-15ساله شهر شبستر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  عیسی غلامی   محمد عباس زاده

حفظ نظم وکاهش آسیبهای اجتماعی در هر جامعه ای از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا دوام و قوام هر جامعه ای به حفظ نظم اجتماعی آن جامعه بستگی دارد، هر چه میزان آسیبهای اجتماعی کاهش یابد، جامعه ای سالم تر و با نشاط تر و پویا تری خواهیم داشت

مطالعه سبک زندگی و عوامل مرتبط با آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم اجتماعی 1394
  آرمان احمدی   محمد عباس زاده

چکیده : سبک زندگی به معنای شیوه ای از زندگی است که مبتنی بر الگوهای قابل شناسایی از رفتاری است که از طریق فعل و انفعال بین ویژگی های شخصی فرد، تعاملات اجتماعی و شرایط اقتصادی اجتماعی و محیطی زندگی فرد تعیین می شود. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه سبک زندگی و عوامل مرتبط با آن می باشد. روش تحقیق، پیمایشی بوده و ابزار اندازه گیری، پرسشنامه بسته پاسخ می باشد. جامعه آماری این پژوهش، زنان و مردان متأهل شهر سنندج در سال 1393، به تعداد 185694نفر بوده که از این تعداد، 532 نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شده اند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، اطلاعات لازم توسط نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. جهت آزمون فرضیه های پژوهش نیز به تناسب سطوح سنجش متغیرها، از آزمون های t، f، ضریب همبستگی r پیرسون و رگرسیون استفاده شده است. نتایج یافته ها نشان می دهد، که میانگین سبک زندگی در بین جامعه آماری مورد مطالعه در حد متوسط به بالا بوده است و بین جنسیت و سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد ولی بین محل تولد، سطح تحصیلات و وضعیت اشتغال با سبک زندگی رابطه معناداری وجود ندارد. از دیگر نتایج این که، بین دینداری، جهانی شدن، سرمایه اجتماعی، جامعه پذیری، سرمایه فرهنگی، میزان استفاده از رسانه ها رابطه معنی داری وجود دارد ولی بین سرمایه اقتصادی با سبک زندگی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج حاصل از رگرسیون خطی گام به گام نیز نشان داد که متغیرهای دینداری، جهانی شدن، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و میزان استفاده از رسانه ها وارد مدل نهایی شده و متغیرهای جامعه پذیری، سرمایه اقتصادی از مدل خارج کشته است. در مجموع متغیرهای وارد شده توانسته اند حدود 37 درصد از واریانس متغیر سبک زندگی زنان و مردان متأهل شهر سنندج را تبیین نمایند.