نام پژوهشگر: نجفعلی کریمیان
پانته آ روزی طلب نجفعلی کریمیان
کادمیم از مهمترین عناصر در ارتباط با آلودگی زنجیره غذایی می باشد. کادمیم به علت سمیت بالا، حلالیت زیاد در آب و تحرک زیاد درخاک به عنوان آلوده کننده ای مهم شناخته شده است. از آنجا که خاک دارای ظرفیت معینی برای کاهش قابلیت استفاده زیستی و حرکت فلزات از طریق سازوکارهایی نظیر رسوب، جذب سطحی و واکنش های اکسایش و احیاء است، هنگامیکه غلظت فلزات در خاک زیاد می شود ظرفیت خاک جهت جذب این فلزات کافی نمی باشد، بنابراین اصلاح آن ضروری است. پژوهش حاصل به منظور مطالعه اثر سطح و نوع ماده آلی بر جذب سطحی کادمیم از طریق ارزیابی اثر سطح و نوع ماده آلی بر ضرایب معادله های جذب سطحی در یک خاک آهکی استان فارس (سری دانشکده fine,mixed(calcareous), mesic, typic calcixerepts) انجام شد. یک نمونه خاک سطحی (30-0 سانتی متری) انتخاب و با سه نوع ماده آلی شامل کمپوست زباله شهری، کود گاوی و ورمی کمپوست حاصل از ضایعات میوه و سبزیجات در چهار سطح 0 و 1 و 2 و 4 درصد تیمار شد. نمونه های تیمار شده برای مدت سه ماه در دمای ?c5?20 و رطوبت 80 درصد ظرفیت مزرعه خوابانیده شدند. غلظت های اولیه 5 تا 800 میلی گرم کادمیم درلیتر از آنیون های نیترات و کلرید برای مطالعه جذب سطحی کادمیم در خاک های تیمار شده بکار برده شد. الگوی جذب سطحی کادمیم در تمام سطوح کاربرد هر سه نوع ماده آلی در حضور هر دو یون نیترات و کلرید تقریباً مشابه بود به طوری که با افزایش غلظت کادمیم در محلول تعادل میزان کادمیم جذب شده توسط فاز جامد خاک افزایش یافت. داده های جذب سطحی کادمیم با سه همدمای جذب سطحی شامل فروندلیچ، لانگمویر، و تمکین برازش داده شدند. ضرایب همدماهای جذب سطحی تعیین و مورد ارزیابی قرار گرفت. همدماهای مناسب جذب سطحی شامل همدمای فروندلیچ و لانگمویر بر اساس خطای استاندارد کم و ضریب تبیین بالا انتخاب شدند. ضرایب حاصل از همدمای جذب سطحی در حضور یون نیترات نشان داد که کاربرد مواد آلی جذب سطحی کادمیم را در خاک های تیمار شده نسبت به خاک شاهد افزایش می دهد، اما ضرایب حاصل از همدمای جذب سطحی در حضور یون کلرید نشان داد که کاربرد مواد آلی تفاوتی را در میزان جذب سطحی کادمیم در خاک-های تیمار شده نسبت به خاک شاهد نشان نمی دهد.
صدیقه صفرزاده شیرازی نجفعلی کریمیان
نگهداری کادمیم در خاک ها و جذب و انتقال آن تحت تأثیر کاربرد سولفات کادمیم و لجن فاضلاب غنی شده با کادمیم در برخی از ارقام برنج کادمیم یکی از فلزات سمی می باشد که بوسیله گیاهان جذب شده و اثرات زیانباری بر رشد گیاه و جذب عناصر غذایی دارد. غلظت کادمیم در محلول خاک و قابلیت استفاده زیستی آن عمدتاً بوسیله واکنش های جذب سطحی کنترل می شود. سه آزمایش با هدف های 1) مقایسه جذب سطحی کادمیم در 6 خاک آهکی و 4 خاک اسیدی، 2) مطالعه اثر سه سطح کادمیم (0، 45، 90 میلی گرم در کیلوگرم) بر رشد، زیست فراهمی، و انتقال کادمیم و برخی از عناصر غذایی در هفت رقم برنج (قصرالدشتی، خزر، عنبربو، دشت، حسنی، طارم، کادوس)، 3) بررسی اثر سطوح (0، 10، 30، 60، و 90 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم)، دو منبع کادمیم (سولفات کادمیم یا لجن فاضلاب غنی شده با کادمیم)، و زمان خوابانیدن (صفر و 120 روز) بر رشد و ترکیب شیمیایی دو رقم برنج (قصرالدشتی و خزر) انجام شد. نتایج نشان داد که در نمونه های خاک که با محلول 01/0 مولار ca(no3)2 (حاوی 25 تا 3200 میلی گرم کادمیم در لیتر) به تعادل رسیده بودند، تمایل جذب سطحی کادمیم در غلظت های پایین کادمیم (0 تا 400 میلی گرم در لیتر) زیاد بوده، اما با افزایش غلظت کادمیم (400 تا 3200 میلی گرم در لیتر) کاهش می یابد. در بین معادله های ارزیابی شده، معادله های فروندلیچ، لانگ مویر، و گوناری به دلیل ضریب تبیین (r2) بالا و خطای استاندارد پایین (se)، جذب سطحی کادمیم را در خاک های اسیدی و آهکی بهتر توصیف کردند. معادله های رگرسیونی گام به گام بین ضرایب بهترین مدل های برازش داده شده و ویژگی های خاک نشان داد که ظرفیت تبادل کاتیونی (cec) و مقدار رس از مهمترین ویژگی های خاک هستند که بر جذب سطحی کادمیم در خاک های آهکی اثر دارند، اما در خاک های اسیدی جذب سطحی کادمیم عمدتاً تحت تأثیر پ- هاش خاک قرار گرفت. در خاک های اسیدی و آهکی، ضرایب ثابت بهترین مدل های انتخاب شده با پ- هاش، مقدار رس، و کربنات کلسیم معادل (cce) خاک ها همبستگی خوبی نشان داد. پ- هاش بالاتر در خاک های آهکی، مکانهای تبادلی بیشتری برای جذب سطحی کادمیم در دسترس قرار می دهند، بنابراین جذب سطحی کادمیم در این خاک ها نسبت به خاک های اسیدی بیشتر می باشد . افزودن 90 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم خاک به ترتیب سبب کاهش 35، 13، 88، 40، 6/65، 7/45، 65 درصدی ارتفاع شاخساره، تعداد پنجه اصلی و فرعی، تعداد کل پنجه ها، وزن خشک شاخساره و ریشه، و میانگین رشد نسبی (rgr) هفت رقم برنج نسبت به تیمار شاهد شد. غلظت کادمیم در ارقام برنج در دامنه 25/0 تا 55/16، با میانگین 3/6 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم ماده خشک بود و تفاوت معنی داری بین ارقام برنج مشاهده شد. با افزایش سطوح کادمیم کاربردی، غلظت و جذب کادمیم در شاخساره و ریشه تمام ارقام برنج افزایش یافت. اما تفاوت معنی داری بین سطوح 45 و 90 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم خاک مشاهده نشد. تیمار کادمیم سبب کاهش میانگین جذب نیتروژن، فسفر، روی، مس، آهن، و منگنز در شاخساره و کاهش جذب روی، مس، آهن، و منگنز در ریشه نسبت به تیمار شاهد شد. در بیشتر ارقام برنج، غلظت منگنز در شاخساره بالاتر از حد بحرانی بود اما غلظت روی و آهن در برخی از گیاهان برنج تیمار شده با کادمیم کمتر از حد بحرانی بود. تفاوت معنی داری در غلظت و جذب کادمیم و برخی عناصر کم مصرف بین ارقام برنج مشاهده شد. عامل انتقال، یعنی نسبت غلظت عنصر در شاخساره به ریشه، نشان داد که مقدار کادمیم، مس، و آهن در ریشه ها بیشتر از شاخساره بود. اما غلظت منگنز در شاخساره بیشتر از ریشه ها بود. غلظت روی در سطوح صفر و 45 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم خاک، تقریبا در ریشه و شاخساره ارقام برنج یکسان بود. کاربرد 90 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم خاک سبب کاهش غلظت روی در شاخساره شد. رقم حسنی دارای ارتفاع، وزن خشک شاخساره و ریشه، و رشد نسبی بیشتر نسبت به سایر ارقام بود. اما این رقم توانایی بیشتری برای جذب کادمیم از محلول خاک داشت و غلظت کادمیم در شاخساره آن بیشتر از سطح بحرانی بود. علی رغم غلظت کمتر کادمیم در شاخساره رقم خزر، به دلیل رشد کمتر آن نسبت به سایر ارقام، به عنوان رقم حساس نسبت به سمیت کادمیم انتخاب شد. افزودن کادمیم به صورت سولفات کادمیم یا لجن فاضلاب غنی شده با کادمیم، سبب کاهش وزن خشک کاه و کلش و دانه دو رقم برنج شد. در دو منبع کادمیم، کاربرد 10، 30، 60، و 90 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم خاک سبب افزایش جذب کادمیم در رقم قصرالدشتی و خزر شد. تجمع کادمیم در ریشه های رقم قصرالدشتی بیشتر از کاه و کلش و دانه بود. کاربرد کادمیم سبب کاهش جذب عناصر کم مصرف (روی، مس، آهن، و منگنز) در ریشه، کاه و کلش، و دانه دو رقم برنج نسبت به تیمار شاهد شد. اثر زمان خوابانیدن بر جذب کادمیم و برخی عناصر کم مصرف، به نوع عنصر، بافت گیاهی، و منبع کودی استفاده شده بستگی داشت. جذب کادمیم، روی، آهن، و منگنز در ریشه، کاه و کلش، و دانه برنج در منبع لجن فاظلاب غنی شده با کادمیم بیشتر از منبع نمک سولفات کادمیم بود. رقم قصرالدشتی نسبت به رقم خزر، کاهش رشد کمتری داشت که نشان دهنده مقاومت بیشتر آن به سمیت کادمیم بود. رقم خزر نسبت به سمیت کادمیم بسیار حساس بوده به طوریکه مرحله پر شدن دانه در این رقم مختل شده و در گلدان هایی که به مدت 120 روز خوابانیده شده بود، رشد نکرد.
ایوب نیکنام حقیقی سید عبدالرضا کاظمینی
چکیده اثر سطوح نیتروژن، میزان بذر و علف های هرز بر رشد و عملکرد گندم به کوشش ایوب نیکنام حقیقی علف های هرز یکی از عمده ترین عوامل کاهش عملکرد گندم در مزارع می باشد. نحوه عمل علف های هرز در شرایط متفاوت کوددهی نیتروژن و تراکم مختلف بذر می تواند متفاوت باشد. به منظور بررسی اثر نیتروژن و تراکم گندم بر رشد و عملکرد گندم در شرایط علف هرز، آزمایشی در دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در دو سال زراعی 89-1388 و 90-1389 بصورت کرت های دوبار خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. تیمار ها شامل با و بدون علف هرز به عنوان کرت اصلی، نیتروژن (50، 100 و 150 کیلوگرم در هکتار ) به عنوان کرت فرعی و تراکم گندم (180، 225، 270 و 315 کیلوگرم در هکتار) به عنوان کرت فرعی فرعی بودند. علف های هرز با تاثیر بر رشد و اجزای عملکرد دانه گندم) وزن هزار دانه، تعداد دانه در سنبله وتعداد سنبله در متر مربع) بطور معنی داری عملکرد دانه گندم را تا 07/43 درصدکاهش دادند. با افزایش نیتروژن عملکرد دانه بطور معنی داری افزایش یافت ولی در برهمکنش با علف هرز، باعث افزایش وزن خشک علف های هرز بطور معنی داری شد و به نظر می رسد نیتروژن اضافی قادر به جبران خسارت ناشی از حضور علف هرز نباشد. با افزایش میزان بذر، عملکرد به طور معنی داری افزایش و رقابت بین علف هرز با گندم کاهش یافت به گونه ای که کمترین وزن خشک علف های هرز در میزان 315 کیلوگرم بذر در هکتار بدست آمد. بطور کلی به نظر می رسد افزایش میزان بذر مصرفی در مقایسه با نیتروژن به عنوان یک راهکار زراعی نقش مهمتری در جبران خسارت علف های هرز بر عملکرد دانه داشته باشد. لذا برای دستیابی به عملکرد بهینه در شرایط حضور علف هرز مصرف 270 کیلوگرم بذر گندم در هکتار و 150 کیلوگرم نیتروژن توصیه می شود.
سمیه محرمی خوی سعید عشقی
شوری یکی از مشکلات اصلی رشد و نمو گیاهان است که دارای تاثیر منفی بر عملکرد است. اسید سالیسیلیک به عنوان یک تنظیم کننده رشد گیاهی درونی، توانایی افزایش تحمل گیاهان به تنش های محیطی از جمله اختلال عملکرد ناشی از شوری را دارد. در این پژوهش تاثیر شوری (0، 20 و 40 میلی مولار) و اسید سالیسیلیک (0، 100، 200 و 300 میلی گرم در لیتر) بر ویژگی های مورفولوژیک و فیزیولوژیک توت فرنگی (fragaria × ananassa duch.) رقم ‘پاروس’ مورد بررسی قرار گرفت. انجام تیمارها زمانی آغاز شد که 4 ماه از کشت گیاهان می گذشت. تیمار شوری یک روز در میان و به وسیله ی آبیاری تا پایان آزمایش اعمال شد. اما اسید سالیسیلیک یک بار در ابتدای آزمایش محلول پاشی شد. نتایج نشان داد که شوری دارای تاثیر منفی بر بیشتر ویژگی های مورد ارزیابی بود؛ و باعث کاهش فعالیت فتوسنتزی و محتوای کلروفیل گردید. همچنین شوری باعث افزایش سطح آنزیم های آنتی اکسیدانی شد. محلول پاشی برگی اسید سالیسیلیک در غلظت 200 میلی گرم در لیتر باعث افزایش سطح تحمل گیاهان نظیر سطح برگ، وزن خشک شاخساره و ریشه، عملکرد، یکنواختی غشا، محتوای نسبی آب برگ، پرولین، پروتئین و پتاسیم گردید. این اثر بهبود دهنده با افزایش غلظت نمک به 40 میلی مولار کاهش یافت. بهطور کلی کاربرد اسید سالیسیلیک به ویژه در غلظت 200 میلی گرم در لیتر در شرایط شوری می تواند اثر زیان آور تنش شوری بر رشد گیاه توت فرنگی را بهبود بخشد.
شهرناز سیرویی نژاد اختر شکافنده
گونه زیتون متعلق به جنس زیتون سانان می باشد که در نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری جهان پراکنده شده است. ارقام این کونه دارای ویژگی های فیزیولوژیکی متعددی هستند که موجب افزایش توانایی آن ها برای سازگاری با محیط های شور می شود. شوری از عوامل محدود کننده رشد گیاه و تولید محصول در جهان است. این پژوهش به هدف بررسی وضعیت تحمل دو رقم زیتون ،’زرد ‘و ’شیراز‘نسبت به شوری (کلرید سدیم) و بررسی امکان افزایش تحمل به شوری و رشد گیاهان با استفاده از جیبرلین انجام شد. تیمارهای شوری (کلرید سدیم) به غلظت های صفر، 50، 100 و 200 میلی گرم در لیتر از طریق آب آبیاری به گلدان ها افزوده شد. محلول جیبرلین در غلظت های صفر، 10 و 100 میلی مولار تهیه و به صورت محلول پاشی پس از گذشت یک ماه از تیمار شوری روی گیاهان صورت گرفت. ویژگی های رویشی و فیزیولوژیکی نظیر سطح و تعداد برگ، طول میان گره، ساقه و ریشه، وزن تازه و خشک برگ، ساقه و ریشه، میزان یون های سدیم، پتاسیم و کلر، میزان کلرفیل و پرولین اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با نرم افزار spss انجام و میانگین داده ها با استفاده از آزمون توکی یا دانکن در سطح 5 درصد مقایسه شد. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که افزایش میزان شوری موجب کاهش سطح و تعداد برگ، طول میان گره، ساقه و ریشه، وزن تازه و خشک برگ، ساقه و ریشه شد. کاربرد جیبرلین اثر مثبتی بر شاخص های رشدی در همه ی سطح های کلرید سدیم داشت. با افزایش شوری میزان پرولین برگ، هم چنین سدیم و کلر برگ، ساقه و ریشه افزایش یافت در حالی که میزان پتاسیم و کلروفیل را کاهش داد. با کاربرد جیبرلین غلظت سدیم و کلر در گیاه کاهش یافت در حالی که میزان پتاسیم و کلرفیل افزایش یافت. نتایج نشان داد که رقم ’شیراز‘ در مقایسه با رقم ’زرد ‘متحمل تر بود. در این رقم میزان تجمع سدیم در برگ و ساقه نسبت به رقم ’زرد ‘کمتر بود. در سطح های مختلف کلرید سدیم، جیبرلین میزان سنتز و تجمع پرولین برگ را در دو رقم افزایش داد و این افزایش در رقم ’شیراز‘ به طور معنی داری از رقم ’زرد ‘بیشتز بود و به موازات آن رشد رویشی این رقم نیز بیشتر بود.
الهه قیصری رضا حمیدی
این آزمایش در سال زراعی 91-90 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی شیراز، منطقه باجگاه به صورت کرت های خرد شده، در قالب بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد به طوری که روش های خاکورزی: خاکورزی مرسوم (شخم، دیسک و لولر)، کم خاکورزی (استفاده از دستگاه خاکورز مرکب) و بی خاکورزی (کشت مستقیم بذر در زمین) به عنوان کرت های اصلی و دو نوع کود نیتروژن (اوره و نیترات آمونیوم( به عنوان کرت های فرعی بودند. نتایج نشان دادند که تراکم علف های هرز پهن برگ و جمعیت کل علف های هرز، در کلیه مراحل رشد، در سامانه های بی خاک ورزی و کم خاک ورزی بیشتر از سامانه خاک ورزی متداول بود با این وجود تراکم علف های هرز باریک برگ تحت تاثیر سامانه خاک ورزی قرار نگرفت. کمترین وزن خشک علف های هرز پهن برگ و وزن خشک کل علف های هرز، از اثر متقابل خاک ورزی متداول و کود نیترات آمونیوم حاصل شد. با ارزیابی چشمی از مزرعه مشاهده گردید که بین سامانه های مختلف خاک ورزی، خاک ورزی متداول بیشترین میزان ewrc را در بین سه سامانه، دارا بود. اثر سامانه های خاک ورزی بر ارتفاع، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، تعداد سنبله در متر مربع معنی دار نبود در حالی که بر عملکرد دانه، عملکرد زیستی و تعداد دانه در سنبله گندم معنی داربود. نتایج نشان دادند که سامانه کم خاک ورزی، بیشترین میزان بانک بذر علف های هرز را نسبت به سایر سامانه ها دارا بود. نوع کود نیتروژن و همچنین اثر برهمکنش بین سامانه خاک ورزی و نوع کود نیتروژن بر کلیه صفات به جز وزن خشک علف های هرز معنی دار نبود. بطورکلی، در سامانه خاک ورزی متداول، اندازه عملکرد و اجزاء عملکرد گندم و کارایی مصرف نیتروژن نسبت به سامانه بی خاک ورزی، بیشتر و تراکم و وزن خشک علف های هرز آن کمتر بود اما با توجه به اینکه، استفاده از سامانه های خاک ورزی حفاظتی موجب صرفه جویی در وقت، انرژی، نیروی انسانی و کاهش هزینه تولید و بهبود استقرار گیاه از طریق ممانعت از فرسایش خاک و از دست رفتن آب می شود، به دست آوردن یک عملکرد بهینه در سامانه های خاک ورزی حفاظتی در منطقه باجگاه مورد توجه قرار دارد و برای بدست آوردن عملکرد دانه مطلوب، خاک ورزی حفاظتی همراه با استفاده مناسب و به موقع کود نیتروژن برای یک تناوب چند ساله توصیه می گردد
عسل کشاورز نژاد قادیکلایی محمد جعفر بحرانی
به منظور بررسی تأثیر مقادیر مختلف نیتروژن و بقایای گیاهی بر رشد، عملکرد و کارایی مصرف نیتروژن در گندم، آزمایشی دو ساله (91-1389) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز (منطقه باجگاه) به صورت کرت های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار انجام شد. تیمار ها شامل نیتروژن (45، 90، 135 و180 کیلوگرم در هکتار) به عنوان عامل اصلی، نوع بقایای گیاهی (بدون بقایا، ذرت، کلزا، آفتابگردان و گندم) به عنوان عامل فرعی و مقدار بقایا (25 و 50 درصد وزن بقایا) به عنوان عامل فرعی فرعی بود. بیشترین عملکرد دانه گندم و اجزای عملکرد در هر دو سال در سطح 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و کارایی مصرف نیتروژن در سطح 45 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دست آمد. بیشینه عملکرد دانه و کارایی مصرف نیتروژن در سال اول در حالت بدون بقایا و در سال دوم در بقایای آفتابگردان به دست آمد. بیشینه درصد ماده آلی خاک در سطح 135 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و 50 درصد بقایای آفتابگردان در سال اول و سطح 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و 50 درصد بقایای آفتابگردان در سال دوم، و بیشینه میزان نیتروژن خاک در سطح 135 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و 25 درصد بقایای آفتابگردان در سال اول و سطح 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و 50 درصد بقایای آفتابگردان، و سطح 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و 50 درصد بقایای ذرت در سال دوم به دست آمد. هرچند کاربرد بقایای گیاهی عملکرد دانه گندم را کاهش داده است، ولی کاربرد بقایای آفتابگردان به میزان 25 درصد حداقل کاهش عملکرد را به همراه داشته است.
افسانه نعمت پور محمدجعفر بحرانی
به منظور بررسی تاثیر مقادیر مختلف نیتروژن و بذر و حضور بقایای کلزا بر عملکرد و اجزای آن، آزمایشی در سال زراعی 91- 1390 در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز (باجگاه)، به صورت کرت های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار انجام شد. تیمارها شامل حضور و عدم حضور بقایای کلزا در کرت های اصلی، کود نیتروژن (82، 96، 110 و 124 کیلوگرم نیتروژن خالص) در کرت های فرعی و سه میزان بذر گندم (220، 245 و 270 کیلوگرم بذر در هکتار) در کرت های فرعی فرعی بودند. در هر سطحی از کاربرد بذر مصرفی، عملکرد دانه در تیمار بدون بقایا بصورت معنی داری بیشتر از تیمار حضور بقایا بود. حضور بقایای کلزا در مقایسه با عدم حضور ، بصورت معنی داری عملکرد دانه را کاهش داد. با افزایش میزان نیتروژن از 82 به 124 کیلوگرم در هکتار، عملکرد دانه بصورت معنی داری افزایش یافت. بالاترین عملکرد دانه در حالت 124 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار و مصرف 270 کیلوگرم بذر گندم در هکتار در شرایط بدون بقایای کلزا حاصل شد که با 110 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار تفاوت معنی داری نداشت. بنابراین، برای دست یابی به عملکرد بهینه در شرایط حضور بقایای کلزا مصرف 270کیلوگرم بذر گندم و 124کیلوگرم نیتروژن در هکتار توصیه می شود.
سمیره منصوری عبدالمجید رونقی
تنش شوری ممکن است سبب کاهش رشد و عملکرد گیاهان زراعی شود. همچنین، شوری ممکن است بر جذب و انتقال عناصر غذایی در گیاهان زراعی اثر بگذارد. آهن و نیکل به عنوان عناصر غذایی ضروری برای رشد طبیعی گیاه جو می باشند. یک آزمایش گلخانه ای به منظور بررسی اثر شوری، نیکل و برهمکنش آن ها بر رشد، جذب و انتقال آهن و نیکل در گیاه جو در دو خاک آهکی انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل چهار سطح شوری (0، 5/1، 3 و 5/4 گرم کلرید سدیم در کیلوگرم خاک)، چهار سطح نیکل (0، 5/2 ، 5 و 10 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و دو نوع خاک آهکی (سری دانشکده و چیتگر) بود. اثر برهمکنش نیکل و کلرید سدیم بر غلظت نیکل، آهن، سدیم و نیتروژن اندام هوایی جو و همچنین بر وزن خشک اندام هوایی و غلظت نیکل، آهن، پتاسیم، سدیم، روی، مس و منگنز ریشه جو در دو خاک مورد مطالعه معنی دار بود. کاربرد نیکل اثر معنی داری بر جذب نیکل نداشت. هر چند کاربرد کلرید سدیم و برهمکنش کلرید سدیم و نیکل سبب افزایش غلظت نیکل در اندام هوایی شد. کاربرد نیکل، کلرید سدیم و برهمکنش آن ها سبب کاهش میانگین جذب آهن در اندام هوایی گیاه شد. با اعمال تنش شوری، غلظت نیکل و آهن در ریشه جو بیشتر از بخش هوایی بود. افزایش کاربرد نیکل، سبب افزایش فاکتور انتقال آهن از ریشه به اندام هوایی شد اما کاربرد کلرید سدیم سبب کاهش فاکتور انتقال گردید. اثر کاربرد نیکل یا کلرید سدیم بر فاکتور انتقال نیکل معنی دار نبود.
احسان کاظمی نجفعلی کریمیان
در خاک های مناطق خشک و نیمه خشک کمبود مواد آلی یکی از موانع دستیابی به عملکرد مطلوب است. لذا در مطالعه حاضر اثر کاربرد شش نوع کود آلی بر ویژ گیهای شیمیایی و فیزیکی یک خاک آهکی و نیز تاثیر دو نوع از این کودها بر رشد و جذب عناصر غذایی ذرت در شرایط گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش نخست شش نوع کود آلی شامل ورمی کمپوست، کود گاوی، کود گوسفندی، کود مرغی، کود کبوتری و کمپوست زباله شهری هر کدام در پنج سطح (0 و 1 و2 و3و 4 درصد وزنی) در سه تکرار به نمونه های یک خاک آهکی افزوده و به مدت ? ماه در دمای 20 تا 25 درجه سلسیوس و در رطوبت حدود رطوبت ظرفیت مزرعه خوابانیده شد. هر 10 روز یک بار محتوای گلدانها به خوبی مخلوط شد و در پایان مدت از گلدان ها نمونه برداری شده و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری شد در آزمایش دوم، دو نوع کود آلی ( کود کبوتری و مرغی) در چهار سطح (1، 2، 3 و 4 درصد وزنی) در سه تکرار به گلدان های حاوی دو کیلوگرم یک خاک آهکی افزوده شد. بذر ذرت(zea mays l.) در گلدان ها کاشته و به مدت دو ماه در شرایط گلخانه ای رشد داده شد. پس از برداشت بخش های هوایی ذرت وزن خشک گیاه، غلظت عناصر غذایی جذب شده به وسیله گیاه و نیز عناصر غذایی استخراجی از خاک گلدان ها اندازه گیری شد. نتایج حاصل از آنالیز واریانس با استفاده از نرم افزار آماری sas نشان داد که کود مرغی از نظر عناصر نیتروژن، فسفر، مس، روی، منگنز، سدیم و کلسیم قوی میباشد. کود کبوتری از نظر منگنز، آهن، نیتروژن، فسفر، کلسیم و منیزیم قوی واز لحاظ پتاسیم مشابه کود مرغی و بعد از کود گوسفندی وگاوی قرار دارد. کود گوسفندی وگاوی از لحاظ سدیم ، کلر ، کلسیم ، منیزیم و کربن آلی بسیار غنی و شوری زیادی در خاک ایجاد میکنند. کمپوست زباله شهری از لحاظ عناصر کم مصرف بسیار غنی و سدیم وکلر بالاست. ورمی کمپوست از لحاظ منگنز ، آهن ، روی و فسفر بسیار غنی میباشد. کاربرد دو کود آلی ( کبوتری و مرغی) سبب افزایش وزن خشک گیاه شد که بهترین عملکرد را در سطح ? در صد کود مشاهده کردیم. غلظت نیتروژن، فسفر و پتاسیم افزایش یافت و در کود مرغی بیشترین مقدار پتاسیم در سطح ? در صد مشاهده شد. غلظت آهن و روی با کاربرد هر دو ماده آلی افزایش یافت که این افزایش در کود کبوتری چشمگیر تر بود. غلظت منگنز و مس نیز به شدت کاهش یافت. به طور کلی نتایج نشان داد که کود های آلی علاوه بر بهبود خصوصیات شیمیایی و فیزیکی خاک منجر به افزایش جذب عناصر غذایی و افزایش عملکرد گیاه می گردند و می توانند به عنوان یک منبع غذایی مناسب مورد استفاده قرار گیرند.
راضیه کاظمی نجفعلی کریمیان
در چند دهه گذشته، در نتیجه فعالیت های انسانی، غلظت فلزات سنگین از جمله سرب در محیط زیست به طور آشکار افزایش یافته است. با توجه به خطر اصلی زیست محیطی ناشی از فلزات سنگین خاک که مربوط به غلظت شکل های متحرک و قابل جذب توسط گیاه می باشد، اثر عوامل و مواد مختلف بر فراهمی فلزات سنگین و همچنین افزایش زیست توده گیاهی در خاک به وسیله بسیاری از پژوهشگران مورد توجه قرار گرفته است. در این تحقیق به منظور بررسی اثر مواد هیومیک و کود اوره بر رشد و جذب سرب گیاه، سه آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و با استفاده از ذرت(zea mays l.) در یک خاک آهکی که با سرب (100، 200، و 300 میلی گرم سرب در کیلوگرم خاک به صورت pb(no3)2 ) تیمار شده و در رطوبت 80 درصد ظرفیت مزرعه نگهداری شده بود ترتیب داده شد. تیمارها شامل 4 سطح نیتروژن (50، 100، 150، و 200 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به صورت کود اوره) در آزمایش اول و 4 سطح ماده هیومیک تجاری مایع (اچ اس) ( 0، 4، 8، و 16 کیلوگرم در هکتار) در آزمایش دوم در زمان کشت و سرک به صورت محلول به خاک افزوده شد و در آزمایش سوم ماده هیومیک تجاری جامد (اچ پی) در سطوح معادل 0، 100، 200، و 400 کیلوگرم در هکتار به صورت جامد در زمان کشت به گلدان ها افزوده شد. نتایج نشان داد که با افزایش سطوح سرب عملکرد گیاه کاهش یافت و بر اثر کاربرد مواد هیومیک در سطوح متوسط بیشترین میزان وزن خشک گیاه مشاهده شد و کاربرد بیشتر آن وزن خشک را کاهش داد. البته تاثیر اچ پی بر وزن خشک معنی دار نبود. افزایش سطح اچ اس، به دلیل اثر رقت، ابتدا باعث کاهش و سپس به دلیل کاهش دادن وزن خشک باعث افزایش غلظت سرب در گیاه ذرت شد. افزایش سطح کود اچ پی باعث افزایش معنی دار غلظت سرب در گیاه شد اما افزایش سطح کود اوره اثر معنی داری بر غلظت سرب نداشت. کاربرد اچ اس و اچ پی در خاک به ترتیب باعث کاهش و افزایش جذب سرب در گیاه شد. به طور کلی، کاربرد کود اوره سبب افزایش معنی دار شاخص سبزینگی برگ ذرت، غلظت وجذب کل نیتروژن، فسفر، مس، منگنز، و روی در اندام هوایی ذرت شد. افزایش سطح اچ اس سبب افزایش معنی دار غلظت فسفر، غلظت، و جذب روی و افزایش سطح اچ پی سبب افزایش غلظت و جذب مس شد.
زهرا زیبایی نجفعلی کریمیان
در دهه های اخیر آلودگی خاک به فلزات سنگین درنتیجه فعالیت های انسانی مانند کاربرد کود های شیمیایی، کود های دامی، لجن فاضلاب، آفت کش ها، و آبیاری با فاضلاب افزایش چشمگیری یافته است. به دلیل توان اثرات بد اکولوژیکی آلودگی ها، این وضعیت به یک موضوع مهم زیست محیطی تبدیل شده است. از میان فلزات سنگین، کادمیم به عنوان یکی از خطرناکترین آلاینده های فلزی مورد توجه بوده است. به عنوان یک عنصر مهم غیرضروری برای حیات موجود زنده، کادمیم دارای تحرک بالا در سیستم خاک-گیاه می باشد که دارای اثر های زیان بار برای سلامتی انسان و کارکرد زیست بوم می باشد. بنابراین ضروری است که در جهت مقابله با خاک های آلوده به کادمیم اقدامی انجام شود. از میان چندین فناوری برای مقابله با آلاینده های فلزی خاک، گیاه پالایی یک روش مقابله درجا است که از گیاهان ، اصلاح خاک و عملیات زراعی جهت پاک کردن و بی ضرر ساختن آلاینده های محیط زیست استفاده می کند. در این راستا، در مطالعه حاضر اثر دو ماده هیومیکی بر جذب گیاهی کادمیم در مقایسه با اثر اوره به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه ای در یک خاک آهکی که با سه سطح کادمیم (5، 20، و 40 میلی گرم کادمیم در کیلوگرم خاک به صورت سولفات کادمیم) تیمار شده بود، بررسی شد. ذرت به عنوان گیاه آزمایش در داخل گلدان ها که در شرایط رطوبت 80 درصد ظرفیت مزرعه نگهداری می شدند، کاشته شد. در آزمایش اول و دوم به ترتیب تیمار ها شامل چهارسطح نیتروژن (50، 100، 150، و 200 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به صورت کود اوره) و چهار سطح مواد هیومیکی تجاری مایع و جامد ( معادل 0، 4، 8، و 12 کیلوگرم در هکتار) بودند. نتایج نشان داد که افزایش سطح کادمیم کاربردی، کاهش معنی دار وزن خشک شاخساره ذرت را در پی داشت اما مواد هیومیکی اثر مفید معنی داری بر توان گیاه پالایی ذرت داشتند. بنابراین می توان خاک های آلوده را با افزودن مواد هیومیکی تا حدودی اصلاح کرد. همچنین کاربرد کود اوره نیز، غلظت کادمیم گیاه ذرت را افزایش معنی دار داد، که بیانگر تاثیر مثبت کاربرد کودها بر جذب کادمیم است. بطورکلی، کاربرد کود اوره سبب افزایش معنی دار غلظت و جذب کل مس، منگنز، روی، فسفر، و نیتروژن در اندام هوایی ذرت شد و افزایش سطوح مواد هیومیکی غلظت روی، فسفر، و نیتروژن و جذب کل مس در شاخساره گیاه ذرت را افزایش داد.
لاله جوکار عبدالمجید رونقی
آهن یکی از عناصر غذایی کم مصرف ضروری برای گیاهان است. کمبود آهن یک مشکل بسیار گسترده در خاک های آهکی است. هدف از این مطاله ارزیابی گلخانه ای اثر محلول پاشی و کاربرد خاکی منابع مختلف آهن بر رشد، جذب و انتقال آهن به وسیله سورگوم و لوبیا در یک خاک آهکی بود. تیمارها شامل سه سطح کاربرد خاکی آهن ( 135/0 ، 270/0 و 405/0 میلی گرم آهن در کیلوگرم خاک از منبع نانو کود کلات آهن و سکوسترین آهن) و دو سطح کاربرد محلول پاشی آهن ( 90 و 180 میلی گرم آهن بر لیتر از منبع نانو کود کلات آهن ، سکوسترین آهن و سولفات آهن) بود. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و دو گیاه (لوبیا و سورگوم)، در شرایط گلخانه ای اجرا گردید. سورگوم به مدت هشت هفته در خاک لومی سری چیتگر با نام علمی fine-loamy, carbonatic, thermic, typic calcixerepts رشد داده شدند و قبل از برداشت، سبزی برگ ها با کلروفیل متر دستی اندازه گیری شد. لوبیا به مدت 17 هفته، تا مرحله خشک شدن غلاف ها نگهداری و سپس برداشت شدند. نتایج نشان داد در هر دو گیاه مورد بررسی، در کاربرد خاکی و محلول پاشی منابع آهن وزن خشک اندام هوایی در مقایسه با شاهد افزایش پیدا کرد. مقایسه دو روش کاربرد آهن نشان داد وزن خشک اندام هوایی در محلول پاشی در سطح 180 میلی گرم آهن بر لیتر از منبع سولفات آهن بیشتر از کاربرد خاکی سطح 405/0 میلی گرم آهن در کیلوگرم خاک از منبع نانو کود کلات آهن بود. وزن خشک ریشه هر دو گیاه نیز با کاربرد خاکی و محلول پاشی آهن افزایش پیدا کرد، اما بین دو روش مصرف تفاوت معنی داری از نظر وزن خشک ریشه وجود نداشت. عملکرد دانه نیز در هر دو روش کاربرد آهن با افزایش سطوح آهن افزایش پیدا کرد و در کاربرد خاکی (405/0 میلی گرم آهن در کیلوگرم خاک از منبع نانو کود کلات آهن) وزن دانه بیشتر از کاربرد محلول پاشی (90 میلی گرم آهن بر لیتر از منبع نانو کود کلات آهن) بود. در سورگوم با افزایش سطوح آهن در هر دو روش کاربرد، قرائت کلروفیل متر دستی افزایش معنی داری در مقایسه با شاهد پیدا کرد و قرائت کلروفیل متر دستی در کاربرد خاکی منابع آهن بیشتر از کاربرد محلول پاشی منابع آهن بود. میانگین ارتفاع سورگوم نیز با افزایش سطوح آهن در هر دو روش کاربرد (خاکی و محول پاشی)، افزایش معنی داری در مقایسه با شاهد پیدا کرد و در محلول پاشی سولفات آهن ارتفاع گیاه بیشتر از کاربرد خاکی سکوسترین آهن بود. به طور کلی با افزایش سطوح آهن در هر دو گیاه و هر دو روش مصرف، غلظت آهن و جذب آهن اندام هوایی افزایش پیدا کرد و غلظت آهن در محلول پاشی به طور معنی داری بیشتر از کاربرد خاکی بود. در ریشه هر دو گیاه و دانه لوبیا نیز در هر دو روش کاربرد خاکی و محلول پاشی با افزایش سطوح آهن، غلظت آهن و جذب آهن در مقایسه با شاهد افزایش پیدا کرد. فاکتور انتقال آهن در هر دو گیاه، در همه سطوح آهن، کمتر از یک به دست آمد که نشان دهنده تجمع آهن در ریشه هر دو گیاه است. کاربرد خاکی و محلول پاشی آهن، غلظت منگنز اندام هوایی را در هر دو گیاه کاهش داد. کاربرد خاکی و محلول پاشی منابع آهن، غلظت منگنز ریشه سورگوم را در مقایسه با شاهد کاهش ولی بر میزان منگنز ریشه و دانه لوبیا معنی دار نبود. کاربرد خاکی و محلول پاشی آهن، غلظت فسفر اندام هوایی و ریشه را در هر دو گیاه و دانه لوبیا را در مقایسه با شاهد کاهش داد. کاربرد خاکی و محلول پاشی منابع آهن بر غلظت روی و مس اندام هوایی و ریشه هر دو گیاه معنی دار نبود.
احسان امین دین علی اصغر قائمی
هدف از این مطالعه، بررسی اثرات کاربرد فاضلاب تصفیه شده شهری بر خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک در صورت استفاده از آبیاری تحت فشار می باشد. برای انجام پژوهش حاضر، از شش تیمار آب آبیاری (شامل آب چاه، آب چاه به همراه کود شیمیایی، فاضلاب تصفیه شده شهری، فاضلاب تصفیه شده شهری به همراه کود شیمیایی، آب چاه به همراه فاضلاب تصفیه شده، آب چاه به همراه فاضلاب تصفیه شده و کود شیمیایی) و سیستم آبیاری قطره ای برای کاشت کلم بروکلی استفاده شد. نمونه برداری از خاک از اعماق صفر تا 30، 30 تا 60 و 60 تا 90 سانتی متر انجام و نمونه ها برای بررسی به آزمایشگاه منتقل گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از فاضلاب تصفیه شده باعث افزایش معنی دار ویژگی های شیمیایی خاک (اسدیته، نسبت جذب سدیم و کربن آلی) در سطح 5% در مقایسه با تیمارهای آب چاه می گردد. غلظت اکثر عناصر پرمصرف و کم مصرف گیاهی در خاک از جمله نیتروژن، پتاسیم، منیزیم، سدیم، کلر، بور و سولفات نیز در نتیجه استفاده از پساب تصفیه شده نسبت به آب چاه در سطح 5% افزایش یافته و در مقادیر برخی دیگر از جمله فسفر، کلسیم و بی کربنات افزایش معنی داری مشاهده نگردید. غلظت فلزات سنگین منگنز، مس، نیکل و کادمیوم در خاک تحت تاثیر نوع آب آبیاری اختلاف معنی دار نشان نداد اما در مورد عناصر آهن، روی و سرب افزایش معنی دار در سطح 5% در تیمار آبیاری شده با فاضلاب تصفیه شده نسبت به تیمارهای آب چاه مشاهده شد. نتایج همچنین نشان داد خصوصیات فیزیکی خاک تحت تآثیر استفاده از پساب تصفیه شده نبوده و اختلاف معنی داری در سطح 5 % نسبت به تیمارهای آبیاری شده با آب چاه مشاهده نگردید.
الهام شمس آبادی نجفعلی کریمیان
مس عنصری ضروری در تغذیه گیاه است که به رغم وجود مقدار کافی، دسترسی گیاه به آن در خاکهای آهکی با محدودیت هایی مواجه است. از طرف دیگر افزایش فعالیت های صنعتی، کاربرد بیش از اندازه آفت کش ها، و کودهای شیمیایی حاوی مس می تواند منجر به انباشتگی این عنصر در خاک و رسیدن آن به حد مسموم کننده شود. از جمله عواملی که می توانند بر جذب مس از خاک بوسیله گیاهان موثر باشند قارچهای میکوریز آربسکولار و اسیدهای آلی یافت شده در ترشحات ریشه گیاهان است. مطالعه حاضر به منظور شناخت اثر قارچهای میکوریز آربسکولار و اسیدهای آلی بر جذب گیاهی مس از یک خاک آلوده شده به این عنصر انجام شد. آزمایش به صورت گلخانه ای در قالب طرح آماری کاملا تصادفی با فاکتورهای مس (0، 5، 20، و 50 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و اسیدهای آلی سیتریک (0، و 20 میلی مول بر کیلوگرم خاک) و اگزالیک (0، و 20 میلی مول بر کیلوگرم خاک) و نیز قارچ میکوریز آربسکولار (تیمارهای بدون قارچ، و دارای قارچ glomus versiforme) در سه تکرار با ذرت (رقم سینگل کراس 704) کشت شده در خاک سری چیتگر استان فارس انجام شد. نتایج نشان دهنده کاهش غلظت و جذب مس بوسیله ذرت در نتیجه کاربرد قارچ میکوریز آربسکولار بود. کاربرد 20 میلی مول سیتریک و اگزالیک اسید بر کیلوگرم خاک، منجر به افزایش غلظت و جذب مس بوسیله ذرت شد. با افزایش مس کاربردی از 0 به 5، 20، و 50 میلی گرم بر کیلوگرم خاک، غلظت و جذب مس در اندام هوایی ذرت افزایش یافت. سیتریک اسید، در مقایسه با اگزالیک اسید، تأثیر بیشتری بر افزایش جذب مس، روی، آهن، و منگنز بوسیله ذرت داشت. کاربرد مس، سیتریک اسید، اگزالیک اسید، و قارچ میکوریز آربسکولار به ترتیب زیر باعث افزایش غلظت مس عصاره گیری شده بوسیلهdtpa در خاک پس از برداشت ذرت گردید: اگزالیک اسید< سیتریک اسید< قارچ میکوریز آربسکولار
مهشید شفیق رضا قاسمی
به منظور بررسی کارایی چهار تنظیم کننده رشد گیاهی و یک ماده هیومیکی بر گیاه پالایی سرب و نیکل به وسیله ذرت در یک خاک آهکی، دو آزمایش در شرایط گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی و با 3 تکرار انجام شد. خاک آهکی، در آزمایش اول با 500 میلی گرم سرب در کیلوگرم از منبع نیترات سرب و در آزمایش دوم با 250 میلی گرم نیکل در کیلوگرم از منبع نیترات نیکل تیمار گردید. فاکتورهای هر دو آزمایش به طور مشابه شامل محلول پاشی تنظیم کننده رشد گیاهی (شاهد و غلظت 10 میکرومولار از ایندول استیک اسید، بنزیل آمینو پورین، سالیسیلیک اسید یا جیبرلیک اسید) و کاربرد خاکی یک نوع ماده هیومیکی در سه سطح (صفر، 3 و 6 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) بود. نتایج نشان داد که با افزایش سطح ماده هیومیکی وزن خشک ریشه در هر دو آزمایش کاهش یافت. تنظیم کننده های رشد بنزیل آمینو پورین و سالیسیلیک اسید در آزمایش اول و جیبرلیک اسید و سالیسیلیک اسید در آزمایش دوم موجب افزایش معنی دار وزن خشک ریشه گردیدند. محلول پاشی سالیسیلیک اسید موجب افزایش جذب سرب شاخساره ذرت کشت شده در خاک آلوده به سرب و کاربرد جیبرلیک اسید و سالیسیلیک اسید سبب افزایش جذب نیکل شاخساره ذرت کشت شده در خاک آلوده به نیکل شد. محلول پاشی با برخی از تنظیم کننده های رشد در هر دو آزمایش اثر معنی داری بر فاکتور انتقال، کارایی انتقال، کارایی استخراج و کارایی جذب داشت. به طور کلی، فرایند اصلی در گیاه پالایی سرب و نیکل به وسیله ذرت، تثبیت گیاهی بود و در بین تنظیم کننده های رشد سالیسیلیک اسید بیشترین تاثیر را بر این فرایند نشان داد. کاربرد ماده هیومیکی اثر مشخصی بر گیاه پالایی سرب یا نیکل نداشت.
محمد حسن صالحی فر نجفعلی کریمیان
خاک به عنوان جزئی از طبیعت، هم دارای تغییر پذیری ذاتی است که در نتیجه برهم کنش عوامل تشکیل دهنده آن است و هم دارای تغییر پذیری غیر ذاتی می باشد که حاصل مدیریت کشت و کار، استفاده از اراضی و فرسایش است. یکی از هدف های اصلی در مدیریت پایدار اراضی، شناسایی مدیریت هایی است که از یک سو سبب ارتقاء کمی و کیفی تولید در طولانی مدت شده و از سویی دیگر سبب حفظ کیفیت خاک گردیده و منجر به تخریب اراضی نشوند. جهت شیب تعیین کننده مقدار انرژی خورشیدی است که خاک دریافت می کند و مقدار این انرژی دمای هوا و خاک و مقدار آب قابل دسترس خاک را مشخص می سازد. جهت شیب با تاثیر بر توزیع اقلیم خرد در زمین نما منجر به تفاوت در ویژگی های خاک ها می شوند. لذا در این مطالعه به منظور کسب اطلاع از وضعیت شکل های مختلف عناصر کم مصرف در خاک از خاکهای موجود در شیب های رو به شمال و شیب های رو به جنوب در پنج منطقه مورد مطالعه (ارسنجان، قم، برف انبار (فردو)، سپیدان، باجگاه) نمونه برداری شد و با استفاده از روش عصارهگیری دنبالهای سینگ و همکاران، شکل های مختلف و نحوه توزیع عناصر منگنز، آهن، روی و مس به دست آمد. نتایج نشان داد توزیع خصوصیات فیزیکی و شیمیایی در شیب های رو به شمال و شیب های رو به جنوب که ارتباط نزدیکی با شکل های مختلف شیمیایی عناصر کم مصرف دارند، مقدار شکل های مختلف شیمیایی عناصر کم مصرف را در موارد زیادی به طور معنی داری تحت تاثیر قرار دادند. با توجه به نتایج بدست آمده مشخص شد که شکل تتمه و متصل به اکسیدهای آهن از این عناصر در هر دو جهت شیب، بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده اند. شکل های قابل دسترس این عناصر به مقدار خیلی کم یافت شدند و مقدار آنها در خاک های مورد مطالعه، خیلی کم بود. همچنین مقدار شکل قابل دسترس این عناصر بوسیله عصاره گیرهای dtpa و edta عصاره گیری شدند و نتایج نشان داد که عصاره گیر edta عملکرد بهتری نسبت به dtpa دارد و همچنین edta توانست مقدار شکل قابل دسترس عناصر مورد مطالعه را به مقدار بیشتری نسبت به dtpa استخراج کند که نشان می دهد edta میتواند به میزان بیشتری نسبت به dtpa مورد استفاده قرار گیرد.
مریم امجدیان علی اکبر موسوی
پسته یکی از محصولات زراعی ارزشمند ایران است که فراوری آن با مشقت و هزینه¬های فراوانی همراه است. حال آنکه می-توان از بازمانده¬های حاصل از فراوری پسته به عنوان کود آلی در کشاورزی استفاده نمود. این مواد از اجزای اصلی باروری خاک شناخته شده و تأثیر شگرفی بر رشد و نمو گیاه و عملکرد محصول دارد. اکثر نقاط ایران، به¬ویژه مناطق کشت درخت پسته، از دیدگاه شرایط آب و هوایی، جزء مناطق خشک و نیمه¬خشک به حساب می¬آیند بنابراین همراه با کشت، شور شدن آب و خاک در این¬گونه مناطق امری حتمی است. ازاین¬رو بررسی تأثیر بازگرداندن بقایای حاصل از کشت پسته و آبیاری این خاک¬ها با آب با کیفیت نامطلوب در خاک¬های متنوع امری ضروریست. این پژوهش با 4 سطح (0، 5/1، 3 و 5/4 درصد وزنی) بقایای پسته با سطوح ، 3 سطح ( 4، 8 و 12 دسی¬زیمنس بر متر) شوری و در سه نوع بافت خاک متفاوت (رسی، لوم و شن¬لومی) تحت کشت گیاه گندم رقم شیراز و در قالب طرح کاملأ تصادفی با سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد به¬طور کلی کاربرد بقایای پسته، ویژگی¬های فیزیکی، هیدرولیکی، پایداری و آب¬گریزی خاک را بهبود بخشید اما کاربرد شوری با تأثیر مخرب بر ساختمان خاک، ویژگی¬های فیزیکی و هیدرولیکی خاک را تحت تاثیر قرار داد. کاربرد بقایای پسته، غلظت اغلب عناصر ضروری پرمصرف و کم¬مصرف خاک را بهبود بخشید هر چند شوری اعمال شده سبب کاهش معنی¬دار عملکرد گیاه و به خوردن تعادل برخی عناصر غذایی در خاک شد. همچنین نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد کاربرد بقایا تا سطح 60 تن در هکتار می¬تواند برای مزارعی که با آب شور آبیاری می¬شوند توصیه شود اما مصرف مقادیر بیشتر بقایا ، به¬دلیل تشدید شوری خاک و اثرات منفی بر رشد گیاه قابل توصیه نمی¬باشد. البته پیشنهاد می¬شود آزمایش در شرایط مزرعه و در خاک¬های مختلف نیز انجام شود.
مریم طالعات نجفعلی کریمیان
کشاورزی پایدار به کیفیت و مواد آلی خاک توجه دارد و بقایای گیاهی یکی از منابع مهم موادآلی خاک به شمار می رود. در خاک های زراعی، سالیانه مقادیر قابل ملاحظه ای از مواد غذایی بصورت محصول و خیلی بیشتر از آن بصورت بقایای گیاهی از زمین خارج می گردد. بنابراین هدف از این تحقیق بررسی اثر شش نوع بقایای گیاهان مختلف بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی یک خاک آهکی، در چهار سطح صفر، 10، 20و 30 گرم در دو کیلوگرم خاک می باشد.در اجرای این تحقیق از یک طرح فاکتوریل4×6×3 (4 سطح بقایا، 6نوع بقایا، 3تکرار) در غالب طرح کاملأ تصادفی استفاده شد. از هرکدام از بقایای سطوح مورد نظر به دو کیلوگرم خاک افزوده شد و به مدت دو ماه در شرایط ثابت (رطوبت و دما) نگهداری شد. سپس ویژگی های فیزیکی و شیمیایی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد به جز ظرفیت تبادل کاتیونی ، بقایای بکار برده بر سایر ویژگی های اندازه گیری شده خاک اثر معنی دار داشتند. در بسیاری از موارد بقایای گیاهی سبب بهبود وضعیت عناصر غذایی خاک شدند. بهتر است اضافه کردن هرگونه بقایای گیاهی به خاک با در نظر گرفتن نسبت c/n گیاه و محاسبه فاکتور ازت صورت گیرد. نتایج نشان داد پس از افزودن بقایا به خاک، پایداری خاکدانه ها و مقاومت خاک به نفوذ ریشه بهبود یافت. بنابراین توصیه می شود به جای سوزاندن یا خروج بقایای گیاهی، بقایا به خاک برگردانده شده تا سبب بهبود ویژگی های فیزیکی و حاصلخیزی خاک شوند.
پریسا جاویدنجات علی ابطحی
پیدایش و تکوین خاک شاخه ای از علم خاکشناسی است که به بررسی و مطالعه عوامل و فرایندهای موثر بر تشکیل و تکامل خاک می پردازد. علوم کشاورزی و منابع طبیعی همیشه مبتنی بر آزمایش ها و تجربه-های آزمایشگاهی بوده اند که نتایج این آزمایش ها مهر تاییدی بر روابط و فرایندهای مربوط به این علوم است. در این پژوهش، با هدف بررسی فرایندهای موثر در تکامل خاک های تحت تاثیر شوری، نمونه های خاک با بافت های مختلف (رسی، لومی و شنی) از منطقه باجگاه (دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز) جمع آوری شد و پس از انتقال به گلخانه بخش خاکشناسی خاک ها به طور جداگانه در ستون های پلاستیکی ریخته شدند. برای بررسی توالی تشکیل خاک تحت شرایط شوری و نیز وضعیت رس قابل پراکنش در خاک های آهکی مورد مطالعه، چند مطالعه آزمایشگاهی انجام گرفت. مقدار مشخصی از خاک ها که در این مرحله غیر شور اما آهکی هستند، به مدت یک شبانه روز در محلول نمک کلرید سدیم با غلظت های مختلف (1، 5 و 10 درصد) اشباع شدند. پ هاش خاک و مقدار رس قابل پراکنش در این مرحله در هر سه خاک و هر سه سطح شوری، در مقایسه با شاهد بدون تغییر بود. از آنجا که در این مرحله بیشتر سطوح تبادلی خاک توسط سدیم اشباع شده اند یک خاک شور و سدیمی به طور مصنوعی تشکیل شد. با شستشوی خاک با الکل و به منظور خارج کردن نمک های اضافی، خاک، شوره زدائی شد و همزمان رس-های سدیم دار نیز هیدرولیز شده و خاک در این مرحله حالت سولونتزی پیدا می کند. در این مرحله پ-هاش در هر سه خاک و هر سه سطح شوری، بالای 5/8 و مقدار رس قابل پراکنش در هر سه خاک و هر سه سطح شوری در مقایسه با شاهد به طور معنی داری بیشتر بود. بر اساس این مشاهدات و نتایج حاصله از این تحقیق، توالی پیدایش و تکامل خاک های متاثر از شوری، در طی چهار مرحله متوالی فرایندهای خاکسازی شامل شور و سدیمی شدن، شوره زدایی، سدیمی شدن (پیدایش حالت سولونتزی) و سدیم زدایی (قلیا زدایی ) می باشد.
حمید رضا بوستانی عبدالامیر معزی
کمبود عنصرروی به طور گسترده در خاک های آهکی با پ هاش بالا، میزان کم ماده آلی و شور گزارش شده است، لذا مطالعه ی شکل های شیمیایی و سینتیک آزادسازی روی جهت شناخت زیست فراهمی و تحرک آن در چنین خاک هایی ضروری است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر تلقیح میکروبی(باکتری های محرک رشد و قارچ میکوریز آرباسکولار) و ماده آلی بر شکل های شیمیایی و سینتیک آزادسازی روی در یک خاک آهکی تحت کشت ذرت با سطوح مختلف شوری در دو آزمایش جداگانه در شرایط گلخانه بود. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول شامل تلقیح میکروبی در چهار سطح ((تلقیح با باکتری های سودوموناس(pb)، تلقیح با قارچ گلوموس اینترارادیسس (mf)، تلقیح همزمان باکتری و قارچ (pb+mf) و بدون تلقیح (cl)) و فاکتور دوم شامل شوری (s) در سه سطح ( 0(s1)، 15 (s2) و 30 (s3) میلی-اکی والان نمک در کیلوگرم خاک) به صورت ترکیبی از منابع کلرید سدیم(nacl)، کلرید کلسیم (cacl2, 2h2o) و کلرید منیزیم (mgcl2, 6h2o) به ترتیب با نسبت1:2:3 بود . آزمایش دوم نیز به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول شامل ماده آلی (کود گاوی (cm) و کاه-کلش گندم (ws)) هرکدام در دو سطح (0 و 2 درصد وزنی) و فاکتور دوم شامل شوری (s) در سه سطح (همان سطوح آزمایش اول) بود. نتایج نشان داد که با افزایش سطوح شوری از s0 به s2، ماده خشک اندام هوایی و ریشه، درصد کلونیزاسیون ریشه، ارتفاع گیاه، سطح برگ، قطر ساقه و شاخص کلروفیل به طور معنی داری کاهش یافت. استفاده از تمام تیمار-های میکروبی و آلی، در تمامی سطوح شوری سبب افزایش معنی دار شاخص های یاد شده گردید. به طور کلی تاثیر استفاده از تیمار های قارچ و قارچ-باکتری در افزایش شاخص های رشدی گیاه بیشتر از کاربرد تیمار مجزای باکتری در آزمایش اول بود. با افزایش سطوح شوری جذب روی در اندام هوایی و ریشه به طور معنی داری در هر دو آزمایش کاهش یافت. با کاربرد تمامی تیمار های میکروبی و آلی غلظت و جذب روی در اندام هوایی و ریشه گیاه به-طور معنی داری افزایش یافت به طوری که در آزمایش اول بیشترین افزایش مربوط به تیمار کاربرد توام باکتری-قارچ و کمترین میزان افزایش مربوط به تیمار مجزای باکتری بود. در آزمایش دوم نیز بیشترین افزایش مربوط به تیمار کاربرد توام ماده آلی (cm+ws) و کمترین افزایش مربوط به تیمار کاه-کلش گندم (ws) بود. نتایج آزمایش اول نشان داد که با افزایش سطوح شوری غلظت شکل های محلول+ تبادلی، کربناتی و اکسید منگنز افزایش و شکل باقی مانده و آلی روی کاهش پیدا کرد. با کاربرد تیمار های میکروبی غلظت شکل های محلول+ تبادلی، کربناتی و اکسید منگنز افزایش و غلظت شکل باقی مانده کاهش نشان داد. بیشترین افزایش غلظت شکل های محلول+ تبادلی (101 درصد)، کربناتی (3/59 درصد) و اکسید منگنز (100 درصد) در تیمار کاربرد توام قارچ و باکتری مشاهده شد. در آزمایش اول کاربرد همه تیمارهای میکروبی میزان آزادسازی روی را نسبت به تیمار شاهد افزایش دادند. به ترتیب بیشترین و کمترین آزادسازی روی در تیمار قارچ-باکتری و باکتری مشاهده شد. همچنین با کاربرد همه ی تیمارهای میکروبی سرعت رهاسازی روی نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت و کمترین کاهش در تیمار قارچ مشاهده شد. نتایج آزمایش دوم نشان داد که با افزایش سطوح شوری، غلظت شکل های محلول+ تبادلی، کربناتی، اکسیدمنگنز روی افزایش و شکل آلی کاهش یافت. کاربرد همه ی تیمارهای آلی سبب افزایش غلظت شکل های محلول+ تبادلی، کربناتی، آلی، اکسید منگنز و اکسید آهن کریستالی روی شد. تیمار شوری درصد نسبی شکل های محلول+ تبادلی، کربناتی و اکسید منگنز را افزایش، و شکل های آلی و اکسید آهن کریستالی را کاهش داد. در آزمایش دوم نیز کاربرد همه ی تیمار های آلی سبب افزایش میزان و سرعت آزادسازی روی شدند، به طوری که بیشترین میزان آزادسازی مربوط به تیمار کاربرد کود گاوی و بیشترین سرعت آزادسازی مربوط به تیمار کاربرد توام ماده آلی بود. به طور کلی در هر دو آزمایش افزایش سطوح شوری سبب افزایش میزان آزادسازی روی شد در حالی که سرعت آزادسازی روی کاهش یافت. نتایج نشان داد که در هر دو آزمایش مدل های الوویچ ساده شده، سرعت دوثابتی و پخشیدگی پارابولیک توصیف خوبی را از آزادسازی روی نشان دادند. بر اساس بیشترین ضریب تبیین و کمترین خطای استاندارد، برترین مدل، الوویچ ساده شده تعیین شد، بنابراین به نظر می رسد که مکانیسم اصلی کنترل کننده آزادسازی روی، در خاک مورد آزمایش پدیده پخشیدگی باشد.
ابراهیم سپهر بهمن خلدبرین
چکیده ندارد.
سعیده کمالی سروستانی نجفعلی کریمیان
چکیده ندارد.
مجید رجایی نجفعلی کریمیان
چکیده ندارد.
محمدرضا آزادی چگنی نجفعلی کریمیان
تاثیر مقادیر متفاوت کود ازته و تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزا آن بر گیاه خردل سفید ( زر د) در سال 1380 - 1379 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز واقع در کوشکک مورد بررسی قرار گرفت.طرح بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی درچهار تکرار به اجرا درآمد.لذا هدف از اجرای این پژوهش تعیین مطلوب ترین تاریخ کاشت و سطح کود نیتروژن در راستای زراعت گیاه خردل سفید در منطقه کوشکک واقع در اراضی زیرسد درودزن فارس بوده است.
احسان رضوی طوسی نجفعلی کریمیان
امروزه حجم انبوه انواع زباله ها از جمله زباله های شهری، به خصوص در مناطق پرجمعیت، دست اندرکاران و برنامه ریزان مربوطه را ناگزیر به سمت مدیریت اصولی و صحیح دفع زباله سوق داده است. یکی از مناسبترین روش های مدیریت دفع زباله، بازیافت و تبدیل آن به مواد آلی قابل استفاده به صورت کود در کشاورزی است. از طرف دیگر کمبود ماده آلی در خاک های کشاورزی و نیاز مبرم آنها به کودهای آلی جایگاه ویژه ای را برای این کودها فراهم نموده است. یکی از مشکلات جانبی تولید کمپوست در کشور وجود مقادیر زیاد رطوبت در زباله است که منجر به تولید شیرابه کمپوست می شود. این ماده اگرچه جز ضایعات کارخانه محسوب می شود و باید در جهت کاهش تولید آن اقداماتی صورت بگیرد، به دلیل داشتن بسیاری از عناصر غذائی مورد نیاز گیاه می تواند در صورت اعمال مدیریت صحیح خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک را بهبود دهد. کمبود منگنز به عنوان یکی از عناصر مهم کم مصرف مورد نیاز گیاه تاثیر بسزایی در افت کمی و کیفی محصولات کشاورزی به ویژه باغی دارد. این مشکل در خاک های آهکی یا خاک هائی که غلظت فسفر نسبتا بالایی دارند محسوس تر است. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر استفاده از کمپوست و شیرابه آن بر رشد و خصوصیات شیمیایی دو گیاه اسفناج و برنج و نیز توانائی تامین منگنز مورد نیاز گیاه در شرایط غرقاب و غیرغرقاب توسط این دو و مقایسه آن با سولفات منگنز بوده است.
ژیلا بهار لویی یانچشمه علی ابطحی
نتایج حاصل از دستگاه پراش پرتو ایکس نشان می دهد که درتمامی پروفیلها کانیهای ایلیت ، کلریت ، پالی گورسکیت ، اسمکتیت و کمی کائولینیت و ورمیکولیت وجود دارد . ولی مقدار نسبی این کانیها متاثر از شرایط هوادیدگی است . مشخص شد که مقدار پتاسیم ساختمانی در xerorthents بیشترین و در haploxeralfs کمترین ، پتاسیم غیر تبادلی در xerorthents بیشترین و در endoaquolls کمترین است . بین تمامی شکلهای مختلف پتاسیم ( به جز پتاسیم محلول ) ودرصد رس ایلیت (درهردو جز رس ریز و درشت ) ارتباط معنی داری بدست آمد . بطورکلی نتیجه گیری شد که در خاکهای این منطقه تفاوت در آزادسازی پتاسیم به درجه هوادیدگی متفاوت این خاکها و مقدار ایلیت در بخش رس خاک بستگی دارد . پتاسیم تبادلی و غیر تبادلی بیش از 150 میلی گرم بر لیتر است . بنابراین این منطقه از نظر پتاسیم غنی به نظر می رسد .