نام پژوهشگر: مصطفی ملکیان

بررسی امکان ایجاد علم دینی از دیدگاه فلسفه و معرفت شناسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  محمدعلی رمضانی فرانی   غلامرضا اعوانی

موضوع علم دینی، که مراد از آن، «علوم انسانی تجربی اسلامی» است، به لحاظ نظری، در حوزه مباحث مربوط به روابط میان علم و دین مطرح است و از نظر کاربردی، از جمله نیازهای ضروری هر جامعه دینی است که خواستار تحقق حاکمیت دین بر امور سیاسی و اجتماعی خود(حکومت دینی) است. «علم دینی، در این تحقیق، عبارت است از: نوعی رشته علمی تجربی(معرفتِ محکوم به حکم تجربه حسی)، درباره طبیعت یا انسان است که از نظر مبانی و مفروضات فلسفی، اهداف، ارزشها، کارکردها و... از سامانه معرفت دینی و معرفتهای فلسفی هماهنگ با دین، تأثیر پذیرفته یا الهام گرفته باشد و هیچ گونه ناسازگاری با آموزه های قطعی و مسلم دینی نداشته باشد». با توجه به این تعریف، امکان نظری(عقلانیت) علم دینی و مطلوبیت آن، از جمله نخستین چالشهای عقلی فراروی مدعیان و مدافعان چنین علمی است. بنابراین سوالات اصلی تحقیق عبارتند از: 1-آیا علوم انسانی(تجربی) دینی، امکان دارد؟ (امکان علم دینی، به لحاظ نظری) 2-آیا ایجاد علوم انسانی(تجربی) دینی، دارای مطلوبیت است؟ (مطلوبیت علم دینی) و بر همین اساس، فرضیه های اصلی نیز بدین قرار خواهد بود: 1-علوم انسانی(تجربی) دینی، از دیدگاه فلسفی و نظری، موجه و قابل دفاع است. (امکان دارد). 2- علوم انسانی(تجربی) دینی، دارای مطلوبیت است. ( به ویژه برای مسلمانان). 3-علوم تجربی، بر مبانی نظری، از جمله مبانی فلسفی، اتکا دارند و از این لحاظ چنانچه در دینی از ادیان به تعداد کافی گزاره های فلسفی وجود داشته باشد و مبنای نظریه پردازی علمی قرار گیرد، علم به دست آمده را می توان علم دینی نامید. روش این تحقیق، به تبع ماهیت فلسفی بحث، همان روش جاری پذیرفته شده در فلسفه یعنی روش عقلی است(بر اساس منطق صوری سنتی و جدید). نقد علوم تجربی رایج و عدم رضایت از آنها، به خاطر مبتنی بودن بر مبانی و مفروضات فلسفی مادی و غیر الهی و دستاوردهای نامطلوب و بحرانزا، از جمله زمینه های بحث علم دینی است. در این رساله، رویکردهای مختلف مطرح درباره علم دینی(یعنی رویکردهای تهذیبی، استنباطی افراطی و ملایم و دیدگاه سنت گرایان) مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در نهایت، نوعی دیدگاه تأسیسی، که از نظر مبانی معرفت شناختی، الگوی مورد نظر و برخی ویژگیها(در تحقیق، 20 ویژگی بیان شده است)، با دیدگاه دیگر مدافعان این رویکرد، متفاوت است، مورد پذیرش قرارگرفته است. در این تحقیق، علم دینی از نظر مکاتب علم شناسی، مورد بررسی قرار گرفته است و از این زاویه، مخالفان علم دینی یعنی تجربه گرایی افراطی، در قالب دو مکتب «پوزیتیویسم منطقی» و «عملگرایی»، مورد نقد قرار گرفته اند و مکاتب روش شناسی مابعد اثباتگرا، به عنوان مکاتبی که منطقاً باید موافق آن باشند، معرفی شده اند. در رساله، همچنین مبانی عقلانیت علم دینی از دیدگاه فلسفه اسلامی نیز مورد تحلیل و بررسی بوده و امکان و عقلانیت آن محرز شده است. این تحقیق با پیشنهاد 13 موضوع مطالعاتی و اقدام لازم در زمینه پیشبرد بحث علم دینی، پایان یافته است.

اعتبار معرفتی اعتقادات دینی براساس رویکرد جدید آلستون به مسئله توجیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  محمدعلی مبینی   محمد لگنهاوزن

آلستون، در دیدگاه جدیدش، موجه بودن را به عنوان ویژگی یکه‏تازی که جایگاه معرفتی بدیل‏ناپذیری به باور ببخشد، نمی‏پذیرد و به جای آن، از وجود ویژگی‏های گوناگونی دفاع می‏کند که همۀ آن‏ها کم یا بیش مهم‏اند؛ به گونه‏ای که وجود هر کدام موجب وضعیت معرفتی مثبت برای باور می‏شود اما نبودش خسارت معرفتی جبران‏ناپذیری را در پی ندارد. اگر دیدگاه آلستون دربارۀ وجود مطلوب‏های معرفتی گوناگون قابل دفاع باشد، آن‏گاه ارزیابی معرفتی باور دینی هم نباید بر محور توجیه معرفتی آن بچرخد، بلکه هرکدام از مطلوب‏های معرفتی می‏توانند وضعیت مثبت معرفتی به باور دینی عطا کنند. اما این دیدگاه آلستون دچار مشکلاتی جدی است. اولاً انکار توجیه به معنای قانع شدن به ارزیابی‏های معرفتی نسبی و نادیده گرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامع‏نگر دربارۀ باورها است، و این چیزی است که با شهودات مشترک ما نمی‏سازد. و ثانیاً مهم‎ترین مطلوب‎های معرفتی‎ای که آلستون به جای توجیه مطرح می‎کند، همگی به یک ویژگی واحد برمی‎گردند و از این رو، تنوع و تکثر ادعایی آلستون واقعیت ندارد. به نظر می‏رسد راه گریزی از توجیه به عنوان مسئله‏ای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست، هرچند می‏توان در این مقام به بیش از یک معیار و از این رو، به بیش از یک مفهوم برای توجیه قائل شد. یک مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی مفهوم وظیفه‏شناختی آن است. آلستون، چه در دوران توجیه‏گرایی و چه بعد از آن، با انکار ارادی بودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ می‏کند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبۀ معرفتی قائل نیست. اما به نظر می‏رسد باورهای ما می‏توانند متعلق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش عملی ارادی است، با ورود آن به معرفت‏شناسی زمینۀ طرح وظایف بسیار مهمی فراهم می‏شود. همچنین از آن‏جا که این وظایف در راستای هدف معرفتی صدق طرح می‏شوند، حیثیت معرفتی پیدا می‏کنند و در نتیجه، توجیه وظیفه‏شناختی باور بعد معرفتی می‏یابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفه‏شناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است. در مورد باور دینی، از آن‏جا که در معرض چالش‏هایی جدی از قبیل تکثر و تنوع ادیان قرار دارد، توجیه آن، چه مفهوم وظیفه‏شناختی توجیه را لحاظ کنیم و چه مفهوم غیر وظیفه‏شناختی آن، وابسته به وجود دلیلی به سود آن است، گرچه نگرش اعتدال‏گرایانه به معرفت‏شناسی اقتضا می‏کند که این دلیل را منحصر به براهین معتبر منطقی نکرده و وجود شاهد و بینه را نیز برای توجیه باور دینی کافی بدانیم.

مفهوم حکمت درتصوف وعرفان اسلامی( با تکیه بر آرای حکیم ترمذی وامام خمینی0ره)
thesis سایر - پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی 1389
  پروانه عروج نیا   فاطمه طباطبایی

حکمت در عرفان اسلامی بخصوص تا قرن چهارم باتوجه به سابق? آن در قرآن وحدیث مثبت ودرسده های بعدی عمدتا با توجه به اشتراک معنایی آن با فلسفه منفی ارزیابی شده است. دربار? حکمت تعریف جامع و واحد میان عرفا وصوفیان وجود نداشته و بیشترتعاریف آنان ناظر به غایات، اسباب ویا فضیلت حکمت بوده یا به ویژگی های حکیم پرداخته است.در رسال? حاضرابتدا مفهوم حکمت و ویژگی های حکیم درعرفان اسلامی، با توجه به نسبت آن با دین و فلسفهایران و با مطالع? اقوال واحوال حکمای ایرانی(تا سدهچهارم)بیان شده است. آنگاه ترمذی به عنوان چهره شاخص" حکیم" درعرفان اسلامی و نمایند? حکمت قدیم اسلامی وایرانی در ماوراء النهر معرفی ودرپایان افکار امام خمینی(ره) به عنوان یکی از چهره های معاصر عرفان شیعی معرفی وبا اندیشه های ترمذی مقایسه شده است. بعلاوه در این پژوهش نشان داده می شود که برخی از کسانی که به عنوان صوفی شناخته شده اند، درواقع بهتر است که درسنت حکمی ایرانی- اسلامی قرارداده شوند.

بررسی و نقد روانشناسی دین از دیدگاه ویلیام جمیز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1385
  مسعود آذربایجانی   مصطفی ملکیان

در این تحقیق روان شناسی دین از دیدگاه ویلیام جیمز، گزارش، تحلیل و نقد شده است و دارای یک مقدمه و پنج فصل و یک خاتمه است. در مقدمه علاوه بر کلیات متعارف، تعریف و تاریخچه روان شناسی دین، زندگینامه، مبانی فکری و روش شناسی ویلیام جمیز نیز بررسی شده است. فصل اول با عنوان :چیستی دین و دینداری» با اشاره ای به تعاریف دین به طور کلی، دیدگاه ویلیام جیمز در چیستی دین و دینداری در محورهای تعریف دین، حیات دینی ، کثرت گرایی، گوهر دین، درباره خدا، ویژگیهای رهبران دینی و نفی نگاه مادیگرایانه به دین بازکاوی شده است. در ضمن ملاحظاتی در زمینه های نادیده گرفتن جایگاه دین نهادی و اجتماعی در حیات دینی، عدم توجه به مولفه های شناختی در تعریف دین، استوار کردن حیات دینی بر تجارب استثنایی و نامتعارف، کثرت گرایی دینی، تلقی احساسات به عنوان گوهر دین، نابغه و نابهنجار بودن رهبران دینی وارد شده است. فصل دوم با عنوان «خاستگاه دین و منشا دینداری» اشاره ای به مهمترین نظریه های موجود درباره منشأ دین در سه رویکرد کلی جامعه شناسان، روان شناسان و الهیدانان دارد و سپس دیدگاه جمیز درباره منشا دینداری در محورهای روش داوری معنوی، نفی تبیین مادیرگایی و منشأ جسمانی، منشأ در عواطف انسانی و ضمیر نیمه هشیار آمده و تأکید بیش از حد جمیز بر نقش احساسات و عواطف عمدتا مورد نقد قرار گرفته است. فصل سوم با عنوان «در باب ایمان» اشاره ای به ادبیات علمی در این موضوع در اندیشه اسلامی و الهیات مسیحی شده و سپس دیدگاه ویلیام جیمز بر اساس نظریه «اراده معطوف به باور» بیان شده است. او می گوید در تصمیم گیری برای گزینه های زنده، اضطراری و فوری- فوتی که شواهد عقلی آن ناقص است و گزینش عقلی امکان پذیر نیست، اراده به معنای عام تمایل عاطفی انسان وارد عمل می شود. از آنجا که در ایمان چنین شرایطی موجود است اراده معطوف به باور ایمان را محقق می سازد. ملاحظات متعددی در نقد دیدگاه جمیز وارد شده اما به طور اجمالی با توجه به شواهد عدیده اصل دخالت عواطف در باورها و ایمان مورد تأیید قرار گرفته . فصل چهارم با عنوان «تجربه دینی» طولانی ترین فصل این پایان نامه است. در ابتدا به چیستی تجربه دینی و دیدگاه های عمده در تبیین تجزیه دینی اشاره شده و سپس آراء جیمز در سه بخش چیستی، انواع و تبیین تجربه دینی آمده است. ملاحظاتی نیز درباره موضوعهای وصف ناپذیری و ناپایداری تجربه دینی، داروهای روان گردان به عنوان عامل تجربه دینی، گستره محدود تجربه دینی از نگاه جیمز و تقدم احساسات در تبیین تجربه دینی با نگاهی به مباحث تجربه دینی در فلسفه و عرفان اسلامی بیان شده است. فصل پنجم با عنوان «آثار دینداری» است. جیمز ثمرات دینداری را به طور کلی تحت عنوان «قداست» جمع بندی می کند و آنها را با ویژگی های زهد، قوت، قلب، خلوص و مهرورزی توصیف می نماید. آثار دینداری از نگاه جیمز در شش بخش آثار معنوی، اخلاقی، شناختی (معرفتی) عاطفی – هیجانی، بهداشت روانی و انسجام شخصیت دسته بندی شده اند و ملاحظاتی در نقد مبنای پراگماتیسم، انحصار آثار دینداری در ابعاد فردی و سنخ شناسی روان شناختی جیمز وارد شده و به طور اجمالی از نگاه کارکردگرایی در غایات عملی حمایت کرده ایم. در خاتمه نیز به جمع بندی نتایج جدید و نکات نسبتا بدیع این پژوهش پرداخته ایم.

ارتباط خدا و انسان در قرآن و عهدین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1387
  محمد تقی انصاری پور   محمدرضا بهشتی

خدا و انسان دو مفهوم محوری در قرآن و عهدین و دو قطب اصلی در مفاهیم این سه متن دینی اند. مضامین قرآن و محتوای عهدین انحائی از ارتباط را بین این دو قطب تصویر کرده اند. در این رساله، که عنوان آن عبارت است از «ارتباط خدا و انسان در قرآن و عهدین»، سعی بر آن است که اَشکال مختلف این ارتباط گزارش شود و از این طریق مفاهیم و تصورات مربوط به این قلمروِ معنایی در دستگاه مفاهیم قرآن و عهدین با یکدیگر مقایسه شود. هدف این رساله آن است که از طریق بررسی نوع رابطه خدا با انسان و تحلیل مفاهیم مربوط به این حوزه در سه متن دینی مذکور به پاسخ این سوال دست یابد که مومن مسلمان، مومن مسیحی و مومن یهودی با تکیه بر متن مقدس خود، خویشتن را و همچنین گذشته و آینده خویش و کل جامعه انسانی را دارای چه گونه ربط و پیوندی با خدا می بیند و در سایه این پیوند، جایگاه خود را در جهان چگونه ارزیابی می کند. در این بحث شباهتها و تفاوتها میان سه متن مورد بحث در باب موضوعات فوق آشکار می شود. عمده ترین شباهت میان سه متن مورد بحث مربوط به حوزه از کجایی انسان و هویت دینی اوست، (گرچه عهد عتیق در این باب صبغه ای قوم گرایانه دارد)، و عمده ترین اختلاف به بخش تصورات دینی، الهیات پولسی در عهد جدید مربوط می شود. در اینجا موضوع ارتباط خدا با انسان صورتی دگرگونه و متفاوت با آنچه در قرآن و عهد عتیق دیده می شود، به خود گرفته است. شخصیت حضرت مسیح نقشی محوری و حتی متفاوت با نقش انبیاء در حوزه ارتباط خدا با انسان دارد. تفاوت دیگر مربوط به حوزه مفاهیم فرجام شناسانه است. این قلمرو در قرآن بسیار گسترده و پرحجم است، در عهد عتیق، در بخش اسفار خمسه، مفهوم روشنی در این زمینه به چشم نمی خورد و در بخش کتب انبیاء، مفاهیمی پدیدار می شود که گاه نوعی وضعیت فرجام شناختی این جهانی را به تصویر درمی آورند. در عهد جدید این موضوع پررنگ تر می شود و در عین حال پیوندی استوار با مفهوم «بازگشت دوباره مسیح» دارد. در این رساله نوعی بحث تطبیقی بین سه دین ابراهیمی و به بیان دقیق تر بین سه متن مقدس اصلی این سه دین به نمایش گذاشته شده و مفاهیم کلیدی و شاخص هر متن در حوزه های معنایی مورد بحث تحلیل و مقایسه شده است. روش این رساله در فهم متن روشی است که در آن، دستگاه واژگان هر متن دینی، (آنگونه که ایزوتسو در کتاب خدا و انسان در قرآن تشریح کرده است)، دستگاهی متشکل از واژگان پرشمار و به هم مرتبط دانسته شده، که مجموعه واژگان در تعامل و ارتباط با یکدیگر از جهان بینی گسترده نهفته در وراء متن حکایت می کنند. در این دستگاه گسترده واژگان، به نقش حوزه های معنایی کوچکتر و نیز واژه های کلیدی هر حوزه در منعکس ساختن بینش های دینی موجود در هر متن توجه می شود. ا ین روش نوعی رهیافت زبانشناسانه و نوعی روش دقیق تر در دریافت معانی متن است. این مکتوب گامی خواهد بود برای دسترسی به زمینه های مشترک فکری میان ادیان ابراهیمی و گشودن باب گفتگوهای بین دینی و برای رسیدن به تقارب دراندیشه های دینی. در این رساله همچنین به شناخت انسان از منظر این سه دین (ادیان ابراهیمی) نزدیک می شویم. بنابراین هر جا که پای مباحثی همچون حقوق بشر، آزادی، کرامت انسان، اخلاق محیط زیست، معنای زندگی، شبیه سازی انسان، سقط جنین، مرگ بی رنج و ... محل بحث باشد باید دانست که از کدام انسان و در فضای کدام نظام اعتقادی بحث می شود. انسانی که در اینجا سخن از او در میان است، انسان مرتبط با خداست، به صورت خدا آفریده شده، جانشین خدا بر زمین است، داده های طبیعت مواهب خدا به او شمرده می شود. این انسان طرف عهد با خدا و عبد خداست و نمی تواند به عهد خویش خیانت ورزد، سرسپاری به غیر خدا نمی تواند داشته باشد، غیر خدا و قانون ضد خدایی را نمی تواند اطاعت کند. او غالبا جاودانه شناخته شده است و فرجامی این جهانی یا آن جهانی در پیش رو دارد که نحوه حیات فرجامین او را خدای او، با لحاظ نحوه سلوک این جهانی او، تعیین می کند.

در عرفان اسلامی و اگزیستانسیالیسم با تاکید بر مولوی و کیرکگارد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1381
  محمدتقی سبحانی   محمد لگنهاوزن

در بخش نخست ، این پایان نامه به پیشینه مفهوم ایمان در سنت اسلامی و مسیحی اشاره دارد تا از آنجا بستر اندیشه مولوی و کیرکگارد را بازشناساند. البته در این بخش که جنبه مقدماتی دارد به آرای متکلمان و فیلسوفان مسلمان و مسیحی نظر نداشته ایم ، چرا که در بحث حاضر چندان تاثیری ندارند. در بخش دوم ، با تفصیل بیشتر ، به آرای عارفان مسلمان در این خصوص پرداخته می شود و آنگاه رای مولوی را عمدتا از مثنوی معنوی بازکاویده ایم. از آنجا که در سنت عرفانی ما از مساله ایمان گروی به طور مستقیم و صریح بحث نشده است ، در این بخش به تحلیل محتوای متون عرفانی از دریچه مفاهیم کلیدی بحث پرداخته شده است و واژه هایی چون ایمان ، عقل ، علم ، معرفت ، یقین ، عزم و ... و از منظر عرفان اسلامی بررسی شده است . در بخش سوم به آرای کیرکگارد در این باره اختصاص دارد. و بالاخره در بخش چهارم به مقایسه میان آرای مولوی و کیرکگارد در مساله ایمان ، عقل و معرفت پرداخته شده است .

تبیین و نقد آرا السدیر مک اینتایر در فلسفه اخلاق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1382
  حمید شهریاری   محمد لگنهاوزن

السدیر مک اینتایر در سال 1929 در یک خانواده اسکاتلندی به دنیا آمد و بیشتر تحصیلات خود را در انگلستان گذراند. او ابتدا در انگلستان و اینک در آمریکا تدریس دارد. اهمیت وی در رویکرد انتقادیش به فرهنگ رایج در غرب است. از این میان بیش از همه به نقد عاطفه گروی، سودگروی، لیبرالیسم و مدرنیسم در اخلاق و سیاست توجه نموده است، به طوریکه او را یکی از بزرگترین منتقدان لیبرالیسم غربی می دانند.وی را یکی از مدافعان جدی ارسطوگروی که یکی از ریشه های تفکر اخلاق دینی است محسوب می دارند. از این جهت به دید متدینان به ویژه اندیشمندان مسیحی ، یهودی و مسلمان جایگاه مک اینتایر در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست معاصر در خور توجه خاص است.