نام پژوهشگر: احسان عابدی

بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت شیرماهی در خلیج فارس با استفاده از نشانگرهای میکروستلایت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر 1389
  احسان عابدی   محمد علی سالاری

در این مطالعه تنوع ژنتیکی جمعیت های شیر ماهی (sccomberomorus commerson) در خلیج فارس با استفاده از نشانگر های میکروستلایت بررسی گردید. تعداد 115 عدد شیر ماهی طی اسفند87 تا اردیبهشت 88 از مناطق صیادی بندر دیر ، بندر بوشهر و بندر چوئبده صید و قطعه ای از باله دمی آن برای انجام مطالعات ژنتیکی به آزمایشگاه بیوتکنولوژی مرکز مطالعات و پژوهشهای خلیج فارس بوشهر منتقل گردید. dna ژنومی نمونه ها از بافت نرم باله دمی ماهی به روش استات آمونیوم استخراج و سپس کمیت و کیفیت dna استخراج شده با استفاده از روش اسپکتروفتومتری و الکتروفورز ژل آگارز 7/0 درصد تعیین شد. واکنش زنجیره ای پلیمراز با استفاده از 5 جفت آغازگر میکروستلایتی بر روی 115 نمونه شیر ماهی صورت گرفت. محصولات تکثیر شده آن با استفاده از ژل پلی آکریل آمید 8% الکتروفورز و با نیترات نقره رنگ آمیزی شد. نتایج بدست آمده از این بررسی نشان می دهد که تمام 5 جفت آغازگر میکروستلایت بررسی شده در شیر ماهی پلی مورف بوده و 25 آلل پلی مورف را تولید نمودند. میانگین تعداد آللی واقعی و موثر به ترتیب 267/5 و 628/3 می باشد همچنین میانگین هتروزیگوسیتی مشاهده شده و مورد انتظار به ترتیب 988/0 و 708/0 محاسبه شد. در بررسی تعادل هاردی - واینبرگ جمعیت های دیر، بوشهر و چوئبده در تمامی جایگاه های ژنی مورد بررسی خارج از تعادل هاردی- واینبرگ بودند (001/0 > p). بر اساس آزمون amova حداکثر fst (057/0) بین نمونه های بندر دیر با نمونه های چوئبده که دارای کمترین میزان جریان ژنی (164/4) است مشاهده شد. حداقل fst (025/0) بین نمونه های بندر دیر با نمونه های بندر بوشهر که دارای بیشترین میزان جریان ژنی (818/9) است مشاهده گردید. میزان rst بر اساس آزمون amova برای پارامتر rst بیشترین میزان rst میان جمعیت دیر و چوئبده برابر با032/0 بود و میزان جریان ژنی محاسبه شده نیز برای این دو جمعیت برابر با287/13بدست آمد (01/0 > p). بیشترین فاصله ژنتیکی (163/0) و کمترین شباهت ژنتیکی (850/0) میان نمونه های مناطق دیر و چوئبده وجود دارد. همچنین کمترین فاصله ژنتیکی (088/0) و بیشترین شباهت ژنتیکی (915/0) میان نمونه های مناطق دیر و بوشهر وجود دارد که با فاصله جغرافیایی، کاملاً هماهنگی دارد. نتایج حاکی از آن است که احتمالاً یک جمعیت شیر ماهی در خلیج فارس وجود دارد و یک مدیریت یکپارچه ژنتیکی و منطقه ای برای استفاده پایدار از این منبع با ارزش لازم و ضروری است.

مقاوم سازی نیروگاه بخار وواحد های آن در برابر اثرات بارهای غیر خطی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده برق 1392
  احسان عابدی   یوسف علی نژاد برمی

مهمترین اجزاء سیستم قدرت، ژنراتور سنکرون و توربین می باشند. شبکه قدرت ایده آل، شبکه ای است که در آن انرژی الکتریکی با ولتاژ و جریان سینوسی در فرکانس ثابت و در سطوح ولتاژ مشخص، از سوی نیروگاه ها به مراکز مصرف منتقل شود. اما در عمل، وجود عناصر و تجهیزات با مشخصه غیرخطی و بخصوص ادوات الکترونیک قدرت در بخش های مختلف تولید، انتقال و مصرف انرژی الکتریکی، موجب پیدایش اعوجاجات هارمونیکی در شکل موج سینوسی جریان و ولتاژ در شبکه قدرت می شود. ورود بارهای غیرخطی، به سیستم قدرت واثرات آنها بر ژنراتور سنکرون باعث می شوند که مشخصات ژنراتور از حالت نرمال خارج شده و اثرات نامطلوب مکانیکی والکتریکی متوجه ژنراتورسنکرون و توربین شود. شرکت های برق منطقه ای، جهت جلوگیری از ورود هارمونیکهای ناشی از بار غیر خطی، مصرف کننده ها را ملزم به استفاده از فیلتر می کنند، ولی گاهی اوقات به دلیل فیلتر گذاری نامناسب، بخشی از این هارمونیکها وارد سیستم قدرت و به دنبال آن وارد ژنراتور می گردند. در این پروژه جهت بررسی اثرات بارهای غیرخطی (هارمونیکها)، روی ژنراتورسنکرون با استفاده از سیمولینک نرم افزار مطلب، بلوک دیاگرام یک نیروگاه بخار درحالت واقعی شبیه سازی شده و خروجیهای ژنراتور با درنظر گرفتن بار خطی و غیر خطی(هارمونیک پنجم وهفتم) استخراج شده و با هم مقایسه شده اند. جهت کاهش این اثرات، از تغییر پارامترهای سیم پیچ دمپر ژنراتور(مقاومت و راکتانس) استفاده شده است. بدین منظور با کاهش پله ای مقادیر مقاومت و راکتانس سیم پیچ، میزان دامنه اعوجاجات خروجیهای مختلف ژنراتور تا حدودی کاهش یافت. استفاده از این روش روی هارمونیک پنجم وهفتم بررسی شده و نشان می دهد که میزان thd هارمونیک تا حدودی کاهش یافته که نتیجتاً باعث کاهش اعوجاجات پارامترهای مختلف ژنراتور از جمله جریان خروجی وگشتاور و همچنین کاهش تلفات در ژنراتور می گردد. بررسی نتایج را می توان برای هارمونیکهای مختلف با مقدار دلخواه thd انجام داد.

پاکسازی آلودگی نفتی و تولید بیودیزل با استفاده از چند گونه میکروجلبک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1393
  عادل خالدی کلهر   عادل دباغ محمدی نسب

آلودگی های زیست محیطی ناشی از گسترش تبادلات نفتی و پساب شرکت های پتروشیمی و مرتبط با مواد نفتی در سال های اخیر موجب افزایش مطالعه و تحقیق در این زمینه شده است. روش های پاکسازی این نوع آلاینده ها را می توان به 5 دسته تقسیم نمود که سوزاندن، روش های مکانیکی و زیست پالایی نمونه ایی از این دست می باشند. گیاه پالایی و جلبک پالایی در گروه زیست پالایی قرار می گیرند. گیاه پالایی برای پاکسازی آلاینده های موجود در خاک کارآیی بهتری از خود نشان می دهد و جلبک پالایی نیز برای محیط های آبی مناسب تر می باشند. ریزجلبک ها در تحقیقات دهه اخیر در زمینه های مختلفی به کار گرفته شده اند که می توان در این بین از تولید سوخت زیستی مثل بیودیزل از آنها سخن راند. آلودگی حاصل از سوخت های فسیلی و پایان پذیری آنها بسیاری از کشورها را به فکر سوختی جایگزین انداخته است. در این تحقیق پاکسازی هیدروکربن-های نفتی توسط سه ریزجلبک chlorella vulgaris، skeletonema costatum و tetraselmis sp. و همچنین بیودیزل تولیدی از آنها در دو دوره زمانی (7 و 14 روز) و 2 سطح آلودگی (10 و 20 گرم نفت خام بر لیتر آب) مورد بررسی قرار گرفت. وزن خشک، درصد روغن، عملکرد روغن و بازده بیودیزل صفت هایی بودند که برای سه ریزجلبک مورد تجزیه واریانس قرار گرفتند. متناسب با داده های بدست آمده، اسکلوتنما کوستاتیوم در بین سه ریزجلبک بهترین عملکرد برای تولید بیودیزل را داشت بطوری که در مدت زمان 14 روز 12/1 گرم وزن خشک به ازای هر لیتر از آن بدست آمد که در این بازه زمانی نیز 83/0 گرم عملکرد روغن از آن حاصل شد. از میان سه ریزجلبک فقط کلرلا ولگاریس در دو سطح آلودگی از خود مقاومت نشان داد. نتایج درصد پاکسازی هیدروکربن های نفتی توسط این ریزجلبک حکایت از 94 درصد پاکسازی در مدت زمان 14 روز و 71 درصد پاکسازی در مدت زمان 7 روز برای ترکیبات با نقطه جوش پایین تر از 350 درجه سانتی گراد و 88 درصد پاکسازی در مدت زمان 14 روز و 48 درصد پاکسازی در مدت زمان 7 روز برای ترکیبات با نقطه جوش بالای 350 درجه سانتی گراد داشت. کلرلا ولگاریس افزایش وزن خشک با افزایش سطح آلودگی را نشان داد و درصد روغن در دوره آلودگی 16 درصد بیشتر از درصد روغن نمونه شاهد بود. عملکرد روغن کلرلا ولگاریس نیز افزایش 35 درصدی در سطح آلودگی 10 گرم بر لیتر نسبت به نمونه شاهد و 67 درصد افزایش در سطح آلودگی 20 گرم بر لیتر نسبت به نمونه شاهد را نشان داد.