نام پژوهشگر: روح الله غلامی
روح الله غلامی مجید شهابی
یکی از مسائل مورد توجه در سیستمهای قدرت تلفات الکتریکی میباشد. تلفات در شبکههای توزیع علاوه بر هدر رفتن انرژی الکتریکی، سبب اشغال ظرفیت خطوط و ترانسها میگردد. اضافه شدن تلفات در زمان پیک بار، نیاز به افزایش توان تولیدی را در پی خواهد داشت و سبب تحمیل سرمایهگذاری مضاعف در ساخت نیروگاه میشود. در این میان به کارگیری جبرانکنندههای توان راکتیو ضمن جبران توان راکتیو از متداولترین راههای کاهش تلفات و صرفه جویی اقتصادی میباشد. بهعلاوه با این روش میتوان ولتاژ نقاط مختلف سیستم را در محدودهی مجاز نگه داشت. بهکارگیری منابع تولید پراکنده در شبکه نیز میتواند ضمن کاهش تلفات بر بهبود پروفیل ولتاژ موثر باشد. علاوه بر این با افزایش تمایل بهکارگیری از منابع تولید پراکنده در سالهای اخیر، معماری جدیدی به نام ریزشبکه در شبکههای توزیع شکل گرفته است که قابلیت عملکرد جزیرهای را برای سیستم قدرت فراهم میآورد. لذا بررسی اثر حضور همزمان جبرانکنندههای توان راکتیو و منابع تولید پراکنده در شبکه امری ضروری است. یکی دیگر از مسائل مورد توجه در این پایاننامه حاشیه امنیت سیستم قدرت میباشد. افزایش قابلیت بارگذاری در شینهای شبکه با استفاده از جبرانکنندههای توان راکتیو منجر به افزایش حاشیه امنیت سیستم قدرت خواهد شد. خازن و svc (جبرانکننده استاتیکی توان راکتیو) از جملهی جبرانکنندههای توان راکتیو میباشند که مکانیابی و تعیین ظرفیت آنها مورد توجه قرار گرفته است. مسئله مکانیابی و تعیین ظرفیت جبرانکنندههای توان راکتیو با توجه به دو مد عملکرد جزیرهای و متصل به شبکه برای ریزشبکه و به ازای سطوح بار مختلف مدلسازی گردیده و با استفاده از الگوریتم ژنتیک بهینهسازی شده است. نتایج روش مذکور توسط سناریوها و موارد مطالعاتی متعددی ارائه گردیده است که میتواند برای طراح و بهرهبردار سیستم توزیع مورد استفاده و مبنای تصمیمگیری قرار گیرد.
روح الله غلامی علی رضا سلطانی
مسأله وابستگی به درآمدها و عواید نفتی از مهم ترین مسایل تهدید کننده و بحران زا در دهه اخیر بوده است که در زمان تشدید تحریم های بین المللی علیه ایران به صورتی جدی تر مورد توجه قرار گرفت. البته از زمان اکتشاف و استخراج نفت همواره مساله وابستگی نظام سیاسی و اقتصادی به درآمدهای نفتی مطرح بوده و از زمان پهلوی دوم تاکنون، ذیل مساله دولت تحصیلدار مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. مسأله اصلی و دال مرکزی این پژوهش تاثیر وابستگی به درآمدهای نفتی در امنیت ملی ایران است. این نوشتار به تفصیل با برشماری تجربه های برخی کشورها و نیز کاربست نظریه های مهم در این باب، به این نتیجه دست یافت که اساسا صرف وابستگی مزبور نمی تواند تهدید کننده یا تهدید زا باشد بلکه نحوه تخصیص و توزیع این درآمدهاست که قادر است امنیت سیاسی و اقتصادی را تهدید کرده و یا به چالش بکشد. در ادامه نیز با اشاره به شاخص هایی مثل نسبت صادرات مواد خام بر کل صادرات، نسبت درآمدهای نفتی به تولید ناخالص ملی، درصد پوشش درآمدهای نفتی بر بودجه سالانه عمومی و عمرانی، با تصدیق ربط و نسبت وثیق مساله امنیت ملی به درآمدهای نفتی در بعد و قبل از تحریم ها به جنبه های مختلف این قضیه و کیفیت ارتباط آن با مساله امنیت ملی پرداخته شده است. در پایان نیز با ارائه جمع بندی منسجم در پی ارزیابی راهکارهای برون رفت از چرخه وابستگی برآمده و در نهایت به چند الگوی ممکن پرداخته شده است.