نام پژوهشگر: سروش سالک گیلانی
سیده رقیه احمدپور محمد علی بهمنیار
چکیده با افزایش روزافزون تولید کودهای آلی مانند لجن فاضلاب ، کمپوست زباله شهری و همچنین ورمی کمپوست مصرف آنها در زمینهای کشاورزی معمول شده است. کاربرد اینگونه کودهای آلی، ضمن تاثیر بر فعالیت های زیستی خاک، ویژگیهای بیوشیمیایی خاک نیز موثر خواهد بود. از آنجا که اطلاعات کمی درباره افزودن اصلاح کننده های آلی به خاک و تاثیر آنا بر فعالیت آنزیمی خاک موجود است، در این پژوهش تلاش شده تا تاثیر لجن فاضلاب ، کمپوست زباله شهری و ورمی کمپوست غنی نشده و غنی شده با کود شیمیایی بر فعالیت آنزیمهای اوره آز و فسفاتاز قلیایی و همچنین برخی خصوصیات شیمیایی خاک مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور، بررسی سطوح و دفعات مختلف کود آلی لجن فاضلاب، کمپوست زباله شهری و ورمی کمپوست (به همراه و بدون کود شیمیایی) در زمین تحت کشت ذرت و برنج بر فعالیت آنزیم اوره آز و فسفاتاز قلیایی در خاک تحقیقی در سال 1387 صورت پذیرفت. این آزمایش به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار که فاکتور اصلی آن تیمارهای کودی در 14 تیمار ] .t1 تیمار شاهد یا بدون مصرف کود؛ t2. تیمار کود شیمیایی (سولفات پتاسیم، سوپر فسفات تریپل و اوره به ترتیب 150، 100، و 150 کیلوگرم در هکتار برای برنج و 100، 120، و 225 کیلوگرم در هکتار برای ذرت)؛ t3. 20 تن کمپوست زباله شهری در هکتار؛ t4. 20 تن کمپوست زباله شهری در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2؛ .t540 تن کمپوست زباله شهری در هکتار؛ t6. 40 تن کمپوست زباله شهری در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2؛ t7. 20 تن ورمی کمپوست در هکتار؛ t8. 20 تن ورمی کمپوست در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2؛ t9. 40 تن ورمی کمپوست در هکتار؛ t10. 40 تن ورمی کمپوست در هکتار+ 2/1 کود شیمیایی t2؛ t11. 20 تن لجن فاضلاب در هکتار؛ t12. 20 تن لجن فاضلاب در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2؛ t13. 40 تن لجن فاضلاب در هکتار؛ t14. 40 تن لجن فاضلاب در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2 [ و فاکتور فرعی سه سال کوددهی، ]یکسال کوددهی (سال 85)، دو سال کوددهی (سال 85 و سال 86)، سه سال کوددهی (سال 85، سال86 و سال 87 )[ اجرا گردید. در سال 1387 شصت روز پس از اعمال تیمار کودی، از عمق 20-0 سانتیمتری از سطح خاک نمونه برداری صورت پذیرفت (تیمارهای کودی در زمان کاشت اعمال گردید). نتایج نشان داد که میزان ماده آلی خاک با افزایش دفعات مصرف کودهای آلی به صورت معنی داری نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت. افزایش مقدار و دفعات کاربرد کودهای آلی موجب افزایش نیتروژن کل نیز گردید، همچنین با افزایش سطح و دفعات کوددهی، میزان پتاسیم و فسفر قابل جذب افزایش یافتند، بطوری که در اغلب موارد با تیمار شاهد اختلاف معنی دار مشاهده گردید. فعالیت دو آنزیم اوره آز و فسفاتاز قلیایی با افزایش کود آلی و دفعات کوددهی نسبت به تیمار شاهد در اکثر موارد اختلاف معنی داری داشتند. بیشترین میزان عناصر غذایی فسفر قابل جذب، نیتروژن کل و همچنین بالاترین میزان فعالیت آنزیمی و ماده آلی خاک در تیمار 40 تن لجن فاضلاب در هکتار با نصف کود شیمیایی مصرف شده مشاهده گردید. بین فعالیت آنزیمی و ماده آلی، نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم قابل جذب همبستگی معنی داری مشاهده گردید. لذا کاربرد اصلاح کننده های آلی ضمن افزایش ماده آلی، نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم قابل جذب موجب افزایش فعالیت آنزیم های خاک گردیده است. ضمناً در خاک تحت کشت برنج (شرایط غرقاب) میزان عناصر غذایی و همچنین میزان فعالیت آنزیمی در اکثر موارد کمتر از خاک تحت کشت ذرت (شرایط غیرغرقاب) می باشد. بعلاوه در بین سه نوع کود آلی (لجن فاضلاب> ورمی کمپوست > کمپوست) در بیشتر موارد تاثیر معنی داری بر ویژگیهای مورد بررسی نشان دادند. سطوح کودی (40 تن در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2 > 40 تن در هکتار> 20 تن در هکتار + 2/1 کود شیمیایی t2> 20 تن در هکتار> کودشیمیایی > شاهد) و دفعات کوددهی (سه بار کودخورده> دوبار کودخورده> و یک بار کودخورده) در اکثر موارد اثر معنی داری را بر این خصوصیات نشان دادند. کلمات کلیدی: فعالیت آنزیمی، اوره آز، فسفاتاز قلیایی، کمپوست، لجن فاضلاب، ورمی کمپوست
روجا نصیراحمدی محمد علی بهمنیار
امروزه به دلیل رشد سریع جمعیت و افزایش تقاضا برای محصولات کشاورزی، پوشش های طبیعی سطح زمین در حال تخریب و تبدیل به اراضی زراعی و باغی می باشند. تغییر کاربری اراضی موجب تخریب خاک های تکامل یافته و همچنین کاهش کیفیت خاک و نابودی دائم باروری زمین می شود. به منظور بررسی اثر تغییر کاربری اراضی جنگلی به باغ بر برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی، مینرالوژی و بیولوژی خاک، اراضی با دو کاربری متفاوت(جنگل و باغ) و با دو ماده مادری مختلف (ماسه سنگ و سنگ آهک) در منطقه بابل انتخاب گردید. پس از مشاهدات صحرایی و شناسایی خاک، دو پدون شاهد در لندفرم کوه (جنگل و باغ مرکبات) روی ماسه سنگ و سنگ آهک در جنوب شرقی بابل حفر گردید، سپس تشریح و نمونه برداری انجام شد. طرح آزمایشی قابل استفاده در قالب بلوک کامل تصادفی در سه تکرار از عمق 20-0 (سطحی) و 40-20 (زیر سطحی) بوده است. نتایج نشان داد که با تغییر جنگل به باغ مرکبات واکنش خاک، کربن آلی خاک، ظرفیت تبادل کاتیونی، کاتیون های تبادلی (پتاسیم، کلسیم و منیزیم)، تنفس میکروبی، بایومس خاک، آهن اکسالات و آهن دی تیونات کاهش یافت. پروفیل واقع شده بر سنگ آهک با عمق زیر سطحی دارای آهک و جرم مخصوص ظاهری بیشتری نسبت به پروفیل واقع بر ماسه سنگ می باشد. پروفیل واقع بر ماسه سنگ با عمق سطحی دارای کربن آلی، آهن اکسالات و آهن دی تیونات، کلسیم و منیزیم و تنفس بیشتری نسبت به پروفیل واقع بر سنگ آهک می باشد. پروفیل واقع شده بر سنگ آهک در پوشش باغ دارای واکنش خاک، هدایت الکتریکی و پتاسیم بیشتری نسبت به پروفیل واقع بر ماسه سنگ می باشد. پروفیل واقع بر ماسه سنگ با عمق زیر سطحی دارای میزان رس بیشتری نسبت به پروفیل واقع بر سنگ آهک می باشد. رده بندی خاک های مورد مطالعه در منطقه جنگلی در سنگ مادر ماسه سنگ (calcichaplustalfs) و در سنگ مادر سنگ آهک (typicargiustolls) و با تبدیل به باغ مرکبات به (typicargiustolls) و (typichaplustalfs) تغییر یافت. خاک حاصل از ماده مادری سنگ آهک دارای کانی های اسمکتیت، ایلیت، ایلیت-اسمکتیت نامنظم، میزان کمی کائولینیت و کوارتز می باشد. خاک حاصل از ماده مادری ماسه سنگ دارای کانی های اسمکتیت، ایلیت، ایلیت-اسمکتیت کم، کائولینیت، کوارتز و مقدار کمی ورمی کولیت می باشد. حضور ورمیکولیت به مقدار کم در کاربری باغ عمدتاً در افق سطحی وجود داشته و ph قلیایی در دو نوع سنگ مادر موجب شده تا پایداری اسمکتیت در هر دو نوع خاک وجود داشته باشد.
منیرالسادات هاشمی سروش سالک گیلانی
به منظور بررسی اثر تبدیل اراضی کشاورزی به مرتع در قالب یک ردیف زمانی بر برخی از خصوصیات شیمیایی و شکل های مختلف فسفر در خاک در سال 1390 در قالب فاکتوریل در سه تکرار از کاربری های 1) اراضی کشاورزی که بطور دائم در 100 سال اخیر تحت کشت گندم دیم بودند 2) اراضی کشاورزی که 3 تا 5 سال از رهاسازی آنها گذشته بود 3) اراضی کشاورزی که 10 تا 15 سال از رهاسازی آنها گذشته بود 4) اراضی کشاورزی که بیش از 30 سال از رهاسازی آنها گذشته بود و 5) مراتع دائمی، در دو عمق 15-0 و 35-15 سانتیمتری در دو جهت شمالی و جنوبی و در مناطق کرسنک و میهه علیا در استان چهار و محال بختیاری بصورت کامل تصادفی نمونه برداری شد. نتایج بیانگر این است که رهاسازی اراضی کشاورزی منجر به افزایش کربن آلی و فسفر آلی در خاک شده و میزان این افزایش در کاربری مرتع نسبت به سایر کاربری ها در منطقه کرسنک و منطقه میهه علیا بیشتر می باشد. رهاسازی اراضی کشاورزی در منطقه کرسنک منجر به کاهش فسفر قابل جذب شده ودر منطقه میهه علیا تفاوت معنی داری مشاهده نشد. تمامی فرم های معدنی فسفر در هر دو منطقه مورد مطالعه در اراضی کشاورزی بیشتر بوده و با افزایش زمان رهاسازی کاهش یافته و کمترین میزان فرم های فسفر معدنی در مرتع مشاهده شده است. بیشترین کاهش در میان فرم های معدنی فسفر در منطقه کرسنک در فسفات آهن و در منطقه میهه علیا در میزان آپاتیت بوده است. در میزان فسفر کل با افزایش زمان رهاسازی تغییر معنی داری مشاهده نشد. تمامی فرم های فسفر بجزء فسفر آلی در شیب شمالی بیشتر از شیب جنوبی بوده و با افزایش عمق کاهش نشان دادند. میزان فسفر آلی، فسفر قابل تبادل و ماده آلی درهر دو منطقه و تمامی فرم های معدنی فسفر بجزء آلومینیوم فسفات، تفاوت معنی داری وجود دارد که میزان این اجزاء در منطقه میهه علیا بیشتر می باشد. میان فرم های فسفر با یکدیگر در هردو منطقه همبستگی مثبت و معنی داری مشاهده شد که بیانگر رابطه پویا بین آنها در خاک می باشد. در هر دو منطقه بیشترین میزان اجزای فسفر معدنی مربوط به آپاتیت و کمترین دی کلسیم فسفات می باشد.
سمانه یوسفی سروش سالک گیلانی
از مهمترین عوامل موثر در تخریب محیط زیست و فشار بر منابع اکولوژیک، افزایش سریع جمعیت همراه با بهره برداری ناپایدار از منابع است. فعالیت های انسانی همچون تغییر کاربری اراضی که با برنامه ریزی مناسبی همراه نیست، اثرات نامطلوبی روی منابع طبیعی (از جمله خاک) به همراه دارد. در این پژوهش تأثیر تغییر کاربری اراضی شالیزاری تحت کشت برنج به باغ مرکبات بر برخی از خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک کیفیت خاک مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور تحقیقی در سال 1390 در منطقه ای واقع در جنوب شرقی شهرستان قائمشهر به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. 6 تیمار کاربری شامل t1= شالیزار بیشتر از 60 سال، t2= شالیزار 25 ساله، t3= مرکبات 5 ساله،t4 = مرکبات 8 ساله، t5= مرکبات 25 ساله و t6= دائم مرکبات و 3 عمق شامل 15-0، 35-20 و 55-40 سانتی متر در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان جرم مخصوص ظاهری در تیمار t6 و عمق 55-40 سانتی متر مشاهده شد. تیمار t6بیشترین مقدار جرم مخصوص حقیقی را نیز به خود اختصاص داد. به دلیل مواد آلی فراوان در تیمار t1 نسبت به دیگر کاربری ها میزان جرم مخصوص ظاهری و حقیقی کاهش و میزان تخلخل در این کاربری افزایش یافت. تیمار t1بیشترین اثر را در افزایش تخلخل، رطوبت باقیمانده و ظرفیت نگهداشت آب داشت. بیشترین مقدار شن در تیمار t6، بیشترین مقدار رس در عمق 55-40 سانتی متر و در تیمار t3 و بیشترین مقدار سیلت در عمق 15-0 سانتی متر و در تیمار t1 مشاهده شد. آنالیز بافت خاک نشان داد که برخلاف تفاوت جزئی درصد اجزاء شن، رس و سیلت در سه تیمار t3، t4 و t5 تغییری در بافت خاک حاصل نشد که نشان دهنده تشابه مواد مادری بود. بیشترین مقدار ph در عمق 35-20 سانتی متر و در تیمار t5 مشاهده شد. تیمار t1 به دلیل کاربرد سالانه و ممتد کودهای شیمیایی بیشترین میزان ec را داشت. به دلیل شرایط غرقاب و تهویه نامناسب طولانی مدت در تیمار t1، حداکثر میزان کربن آلی را داشت. بیشترین میزان نیتروژن کل نیز در تیمار t1مشاهده شد. تیمار t6 در عمق 35-20 و 55-40 سانتی متر حداکثر غلظت فسفر قابل جذب و در عمق 15-0 سانتی متر حداکثر میزان پتاسیم قابل جذب در خاک را ایجاد کرد. بالا بودن میزان فسفر در این کاربری را می توان به وجود مواد آلی و حفظ فسفر خاک نسبت داد. به دلیل مقادیر بالای کربن آلی در تیمار t1 حداکثر تنفس میکروبی و کربن و نیتروژن بیوماس میکروبی را به خود اختصاص داد. بیشترین مقدار شدت نیتریفیکاسیون خالص نیز مربوط به تیمار t1 بوده که احتمالاً این افزایش ناشی از مرطوب تر بودن خاک و عرضه بیشتر مواد غذایی (از جمله مواد آلی) برای جمعیت میکروبی خاک می باشد که افزایش فرآیند نیتریفیکاسیون را به همراه داشته است. در نهایت با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق می توان گفت که تغییر کاربری اراضی شالیزاری که به مدت بسیار طولانی تحت کشت برنج می باشند (حداقل 60 سال) به باغات مرکبات، اگرچه در کوتاه مدت ممکن است اثرات نامطلوبی مشاهده نشود، اما نهایتاً در مدت طولانی به دلیل کاهش معنی دار در میزان ماده آلی خاک، پیامدهای ناگواری را به همراه خواهد داشت.
مهری برومند مهدی قاجارسپانلو
در این مطالعه آثار تغییر کاربری اراضی جنگلی به زمین های زراعی دیم (کلزا)، شالیزار و باغ مرکبات بر برخی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک در دو عمق سطحی و زیر سطحی در دو منطقه سمسکنده و زرین آباد از توابع شرقی شهرستان ساری، به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در 4 تکرار، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که تغییر کاربری سبب افزایش جرم مخصوص ظاهری و حقیقی و در نهایت کاهش تخلخل گردید. پایداری خاکدانه ها، ظرفیت نگهداشت آب و رطوبت باقیمانده در جنگل و شالیزار بیشتر از دو کاربری دیگر بود اما کاربری شالیزار مقدار رطوبت قبلی بالاتری داشت. بیشترین مقدار رس در کاربری های دیم و شالیزار مشاهده شد. کاربری های جنگل و باغ، به ترتیب دارای بیشترین مقدار سیلت و شن بودند. بالاترین میزان واکنش خاک (51/7) و هدایت الکتریکی ( 72/0 دسی زیمنس بر متر) مربوط به شالیزار بود. تغییر کاربری سبب کاهش مشهود کربن آلی، نیتروژن کل و پتاسیم قابل جذب گردید اما بر مقدار ظرفیت تبادل کاتیونی اثری نداشت. کاربری باغ با 66/18 میلی گرم بر کیلوگرم، بالاترین میزان فسفر قابل جذب را دارا بود. تبدیل جنگل به اراضی زراعی سبب کاهش معنی دار کربن و نیتروژن بیومس میکروبی و همچنین شدت نیتریفیکاسیون خالص گردید. کمترین میزان تنفس (05/453میلی گرم کربن بر کیلوگرم خاک ) در کاربری دیم مشاهده شد. با افزایش عمق مقادیر جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص حقیقی و درصد رس به ترتیب به میزان 29/4، 92/3 و 4/16 درصد افزایش یافت اما رطوبت قبلی، درصد شن و سیلت با افزایش عمق کاهش یافت. تمامی پارامترهای شیمیایی اندازه گیری شده از جمله کربن آلی، فسفر و پتاسیم قابل جذب، نیتروژن کل، هدایت الکتریکی و ظرفیت تبادل کاتیونی کاهش معنی داری را با افزایش عمق نشان دادند اگرچه این امر در مورد واکنش خاک صادق نبود. این نتیجه برای پارامترهای بیولوژیک نیز تکرار شد به گونه ای که مقادیر کربن بیومس میکروبی، نیتروژن بیومس میکروبی، شدت نیتریفیکاسیون خالص و تنفس میکروبی به ترتیب 31/53، 93/46، 85/39 و 72/18 درصد با افزایش عمق، کاهش یافتند. منطقه سمسکنده مقادیر بالاتری را نسبت به منطقه زرین آباد از نظر جرم مخصوص حقیقی، تخلخل، ظرفیت نگهداشت آب و ذرات شن نشان داد در حالی که از نظر مقادیر رطوبت قبلی، رطوبت باقیمانده و رس در سطح پایین تری قرار گرفت. از نظر پارامترهای شیمیایی نیز به غیر از کربن آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی، سایر پارامترها در منطقه سمسکنده مقادیر بالاتری را نسبت به زرین آباد نشان دادند. نیتروژن بیومس میکروبی و شدت نیتریفیکاسیون خالص نیز به ترتیب 54/17 و 59/19 درصد در منطقه سمسکنده بیشتر از زرین آباد بودند.
سعیده شریفی راینی سروش سالک گیلانی
استفاده از علف کش ها در خاک کشاورزی ممکن است تغییر در فراوانی، تنوع و فعالیت جوامع میکروبی خاک،که نقش مهمی در فرایند های کشاوری پایدار مانند چرخه کربن و نیتروژن دارد، ایجاد کند. هدف از این مطالعه تعیین اثرات کاربرد علف کش های تیوبنکارب و بوتاکلر روی دینامیک کربن و نیتروژن در مزارع شالیزاری بود. این پژوهش در مزارع شالیزاری ایستگاه تحقیقات کشاورزی دشت ناز ساری انجام شد.آزمایش فاکتوریل شامل دو علف کش (تیوبنکارب و بوتاکلر)، با کاربرد سه سطح (50، 100 و 150 % از دوز توصیه شده مزرعه) و شش مرحله نمونه برداری (صفر (یک ساعت)، 10، 30، 45، 60 و 120 روز پس از کاربرد علف کش در عمق توسعه ریشه برنج) به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال 1391 ترتیب داده شد. نتایج نشان داد که کاربرد بالاترین غلظت تیوبنکارب در مرحله اول کربن بیوماس میکروبی را 19 درصد و پایین ترین غلظت بوتاکلر در مرحله سوم (30 روز) کربن بیوماس میکروبی را 35 درصد کاهش داد. کربن بیوماس میکروبی در مراحل سوم و پنجم (به ترتیب 22 و 89 درصدی) پس از مصرف تیوبنکارب و مرحله پنجم (97 درصد) پس از مصرف بوتاکلر افزایش پیدا کرد. این دو علف کش در بقیه مراحل تأثیر معنی داری بر کربن بیوماس میکروبی نداشتند. نیتروژن بیوماس میکروبی در همه غلظت ها کاهش پیدا کرد. دوز توصیه شده تیوبنکارب در همه مراحل نیتروژن بیوماس میکروبی را (7 تا 63 ) کاهش داد. بوتاکلر نیز در همه مراحل و با غلظت بالا نیتروژن بیوماس میکروبی را کاهش داد،کاربرد سطوح مختلف تیوبنکارب تأثیر معنی داری بر معدنی شدن کربن نداشت (به جز مرحله چهارم)، ولی بوتاکلر در بیشتر مراحل معدنی شدن کربن را کاهش داد. دوز توصیه شده تیوبنکارب میزان آمونیفیکاسیون خالص را (167 تا 468 درصد) افزایش داد.با افزایش غلظت تیوبنکارب از مرحله اول تا پنجم نمونه برداری، میزان شدت نیتریفیکاسیون خالص و شدت معدنی شدن خالص نیتروژن افزایش پیدا کردند. ولی در مرحله ششم نمونه برداری، هر سه پارامتر به شدت مهار شدند. میزان آمونیفیکاسیون خالص با افزایش غلظت بوتاکلر در همه مراحل نمونه برداری افزایش پیدا کرد. در حالی که شدت نیتریفیکاسیون خالص و شدت معدنی شدن خالص نیتروژن کاهش یافتند. به طور خلاصه دینامیک کربن و نیتروژن ممکن است تحت تأثیر زمان نمونه برداری و سطوح مختلف علف کش تیوبنکارب و بوتاکلر قرار بگیرد.
فرزانه رزاقی محمدعلی بهمنیار
در این پژوهش به بررسی تاثیر کود شیمیایی و کودهای آلی از قبیل کمپوست، کود مرغی، کود گوسفندی و همچنین تلفیق این کودها با کود شیمیایی بر شاخص¬های بیولوژیکی خاک از قبیل کربن آلی، فسفر آلی، تنفس میکروبی، بیومس میکروبی، فعالیت آنزیم¬های اوره¬آز، فسفاتاز قلیایی و ساکاراز در شرایط غرقاب پرداخته شد. بدین منظور تحقیقی در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری در سه تکرار در سال 1391 انجام شد. تیمارهای کودی شامل: t0: شاهد، t1: کود شیمیایی (طبق آزمون خاک)، t2:20تن کمپوست زباله شهری در هکتار،t3 : 10تن کود مرغی، t4: 20تن کود گوسفندی، t5: 80%کود شیمیایی+20%کمپوست، t6: 80%کود شیمیایی+20%مرغی، t7: 80%کود شیمیایی+20%گوسفندی، t8: 80%کود شیمیایی + 10%کمپوست + 10%مرغی، t9: 80%کود شیمیایی+10%کمپوست+10%گوسفندی، t10: 80%کود شیمیایی+10%مرغی+10%گوسفندی، t11: 70%کود شیمیایی + 10%کمپوست + 10%مرغی + 10%گوسفندی بود. که قبل از نشاء برنج به زمین زراعی اضافه شد. قبل از کوددهی و 30 روز پس از کوددهی از لایه سطحی نمونه¬برداری شد. نتایج نشان داد که فعالیت¬های میکروبی خاک با کاربرد تیمارهای کودی افزایش معنی¬داری را نسبت به شاهد نشان داد. افزایش کودهای آلی به خاک موجب افزایش نیتروژن کل نسبت به تیمار کود شیمیایی گردید. در تیمار کود شیمیایی همراه با کود مرغی بالاترین سطح فسفر آلی خاک حاصل شد. بیشترین میزان کربن آلی (42/2 درصد) در تیمار t10، تنفس میکروبی (2625 میلی¬گرم بر کیلوگرم) در تیمار t11، کربن بیومس میکروبی (33/680 میلی¬گرم بر کیلوگرم) در تیمار t3 نیتروژن بیومس میکروبی (44/82 میلی¬گرم بر کیلوگرم) در تیمار t4، آنزیم¬های اوره¬آز (81/106 میلی¬گرم آمونیوم آزاد شده) و فسفاتاز قلیایی (24/696 میکروگرم پارانیتروفنل) در تیمار t5، آنزیم ساکاراز (43/167 میکروگرم گلوکز) در تیمار t2مشاهده شد. با توجه به نتایج حاصله از این پژوهش و تاثیر معنی¬دار استفاده از کودهای آلی و معدنی بصورت جداگانه و یا با هم، در افزایش فعالیت¬های میکروبی خاک، می¬توان کاربرد کودهای آلی را بصورت جداگانه در جهت افزایش کربن (کود شیمیایی) و نیتروژن (20تن کود گوسفندی در هکتار) بیومس میکروبی و آنزیم ساکاراز (20تن کمپوست زباله شهری در هکتار)، و تلفیقی در جهت افزایش کربن آلی (80%کود شیمیایی+10%مرغی+10%گوسفندی)، فسفر آلی (80%کود شیمیایی+20%مرغی)، تنفس میکروبی (70%کود شیمیایی + 10%کمپوست + 10%مرغی + 10%گوسفندی)، فعالیت آنزیم اوره¬آز و فسفاتاز قلیایی (80%کود شیمیایی+20%کمپوست) خاک پشنهاد نمود.