نام پژوهشگر: اشکان عیوق
بهروز خورشیدوند اکبر عالم تبریز
چکیده: سیاست بهینه جایگزینی تجهیزات از مهمترین و بنیادی ترین مسائل تصمیم گیری مدیریت در سازمان ها می باشد. این سیاست با داشتن رویکردی بلند مدت می بایست در مورد تمامی تجهیزات با لحاظ کردن شرط بهینگی اعمال شود؛ این سیاست هزینه محور از طریق هزینه های نت شامل، هزینه های تعمیرات، بازرسی، تاخیر، تحمین زمان خرابی، تعویض و ... مدلی احتمالی را در جهت دستیابی به نرخ هزینه با توجه به تئوری قابلیت اطمینان ارائه می دهد. در این پژوهش بر خلاف سایر مطالعات، فرایند شوک به عنوان یک عامل غیر قابل اغماض در مدلسازی ها لحاظ شده است. با توجه به این نکته که در این تحقیق، شوک یک عامل تاثیر گذار در تعیین نقطه بهینه است، در تمامی مدلسازی های انجام شده وجود این عامل به عنوان یک فرضیه مبنا لحاظ گردیده است؛ در این راستا، شوک از طریق تابع احتمال مناسب در مدلسازی ها اعمال شده است. هدف مورد نظر از ارائه مدل احتمالی سیاست جایگزینی تجهیزات، بهینه سازی نرخ هزینه سیستم می باشد. با استفاده از مقادیر عددی مناسب برای پارامترهای اصلی سازنده مدل، تمامی مدل ها اعتبار سنجی گردیده و در نهایت با استفاده از نرم افزار های matlab و excel حل شده است. نتایج نشان می دهند که عامل شوک به عنوان یک فاکتور تصادفی قابل ملاحظه، در تمامی مدل های ارائه شده می باشد؛ همچنین مدل ها از قابلیت سازگاری با تجهیزات مختلف که دارای توابع عمر متفاوت می باشند بر خوردار است و با ارائه نقطه بهینه جایگزینی تاثیر حائز اهمیتی در کاهش هزینه های سازمانی در بلند مدت را دارا می باشند. واژگان کلیدی: سیاست جایگزینی تجهیزات، مدل های احتمالی، فرایند شوک، نگهداری و تعمیرات، رویکرد بلند مدت.
کاوه محبوبی کیومرث بحرینی
در عصر کنونی دانش، سازمان¬ها دریافته¬اند که عمر آنها تداوم نخواهد یافت مگر این که یک راهبرد برای مدیریت و ارزش¬گذاری دانش سازمانی خود داشته باشند. در دنیای رقابتی امروز، دانش به منبع راهبردی بسیاری از سازمان¬ها بدل شده است. افزایش رقابت و تحولات بازار و محیط کسب و کار، روش¬های تأمین اقلام و ارتباط با خریداران و تأمین کنندگان را تغییر داده است. در شرایط جدید افزایش روابط با تأمین کنندگان و توسعه روابط مشارکتی و پایدار با آنها برای کاهش هزینه¬ها و افزایش انعطاف پذیری در برابر تغییرات بازار ضروری است.
امین جوانی اکبر عالم تبریز
در این تحقیق، یک مدل ریاضی جدید برای مسئله زمان بندی کار در سلول های تولیدی مجازی (vmc) با هدف کمینه سازی زمان اتمام کلیه کارها ارائه شده است. زمان آماده سازی ماشین آلات وابسته به توالی که منجر به واقعی تر شدن محاسبات شده، همچنین توالی عملیات ها و زمان راه اندازی اولیه نیز در نظر گرفته شده است. در سلول های تولیدی مجازی، هر کار مسیر پردازش متفاوتی را طی می کند و مجموعه ای از ماشین ها برای پردازش هر عملیات وجود دارد. علاوه بر این، انواع ماشین آلات که از هر نوع چند ماشین یکسان وجود دارد، در سطح کارگاه در مکان های متفاوت مستقر شده اند. در این نوع از سیستم ها، سلول ها فیزیکی نیستند و ماشین های مشترک میتوانیم بین سلول ها داشته باشیم. برای افزایش سرعت کاری امکان تقسیم یک دسته کار به زیر دسته ها وجود دارد (تعیین اندازه دسته). در مدل برنامه ریزی غیرخطی مختلط عدد صحیح ارائه شده تمامی جنبه های مسئله درنظر گرفته شده است. بنابراین، تصمیمات زمان بندی شامل تخصیص ماشین به هر عملیات، زمان های شروع هر عملیات، زمان های شروع بکار ماشین آلات و اندازه زیر دسته هر کار می باشد. با توجه به این موضوع که مدل ارائه شده دارای پیچیدگی محاسباتی می باشد، روش های حل مدل های ریاضی قادر به حل مسائل با ابعاد متوسط و بزرگ نمی باشند. از این جهت، یک الگوریتم ژنتیک برای حل مدل ارائه شده پیشنهاد شده است. جهت اعتبارسنجی مدل و نمایش نحوه اجرای مدل، مثال-هایی با استفاده از مقادیر عددی مناسب برای پارامترهای مدل، بیان شده و توسط نرم افزار لینگو و الگوریتم ژنتیک پیشنهادی در نرم افزار متلب حل شده است. نتایج نشان می دهند که عامل زمان آماده سازی وابسته به توالی عملیات ها در مقدار مینمم زمان اتمام تمامی کارها تاثیرگذار بوده و منجر به واقعی تر شدن محاسبات شده است.
محمد جمالزاده اشکان عیوق
ریسک جزء ذاتی تمام پروژه ها است و امکان حذف کامل آن وجود ندارد. اگر چه می توان برای کاهش تأثیر ریسک در دستیابی به اهداف پروژه، آن را به طور موثری مدیریت کرد. اما احتمال رخداد آن حداقل در یکی از ابعاد پروژه از قبیل محدوده، زمان، هزینه یا کیفیت وجود دارد. بنابراین، شناسایی، تجزیه و تحلیل و اولویت بندی ریسک، می تواند نقش بسزایی در موفقیت پروژه داشته باشد. لذا در این پژوهش با هدف ارزیابی، شناسایی و رتبه بندی ریسک و عوامل ایجاد آن در پروژه ها و کاهش ریسک و خطا در شرکت سازه های فلزی شهریار، ابتدا پس از ارزیابی و شناسایی ریسک ها، به کمک رویکرد تجزیه و تحلیل خطا و آثار ناشی از آن ، ریسک های بحرانی شناسایی و رتبه بندی شد و پس از آن با استفاده از روش تاپسیس، به رتبه بندی عوامل ایجاد ریسک پرداختیم.
سپیده فروزان اشکان عیوق
امروز شرکتها در پی این هستند که بواسطه کارکنان کارمندانشان با ابداع خدمات و محصول به صورت مستمر،در بازار رقابت باقی بمانند.چندین فاکتور توانایی افراد برای نوآوری و ابداع را تحت تاثیر قرارمی دهند.شخصیت یکی از این فاکتور است و دارای مفاهیم پراهمیتی برای رفتار نوآورانه درمحیط کار وکارگاه می باشد.بنابراین،هدف اصلی پژوهش حاضر،بررسی تأثیر شخصیت بر رفتار نوآورانه فردی در محیط کار شرکت مپنا می باشد.این تحقیق برحسب هدف از نوع کاربردی و بر حسب نحوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی و از گروه پیمایشی میباشد.