نام پژوهشگر: فاطمه هداوندخانی
فاطمه هداوندخانی زینب خانجانی
چکیده هدف. هدف از این پژوهش بررسی نقش تبیینی صفات درخودمانده گونه و اسکیزوتایپی در پیش بینی همدلی سرد و گرم با میانجی گری نظریه ذهن شناختی و عاطفی بود. روش. نود و هفت دختر (76/0±11/17) و 74 پسر (61/0±40/17) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از دبیرستان های ناحیه 2 شهرری انتخاب شدند. دانش آموزان مقیاس اتیسم بهر(aq: بارون کوهن و همکاران، 2001)، پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپی (spq: رین، 1991)، مقیاس همدلی بهر (eq: بارون ـ کوهن و ویل رایت، 2004)، آزمون تشخیص «لغزش» (fpt: استون و بارون ـ کوهن، 1998)، و آزمون چشمها ـ بازبینی شده (et-r: بارون ـ کوهن و همکاران، 1997) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (manova)، آزمونt مستقل، تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون، ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن، و مدل یابی معادله ساختاری بررسی شدند. یافته ها. تحلیل ها نشان دادند: 1. صفات درخودمانده گونه توانستند همدلی سرد را به صورت منفی پیش بینی کنند. 2. صفات درخودمانده گونه توانستند همدلی گرم را به صورت منفی پیش بینی کنند. 3. صفات اسکیزوتایپی توانستند همدلی سرد را پیش بینی کنند، به گونه ای که اسکیزوتایپی مثبت نقش مثبت، و اسکیزوتایپی منفی، نقش منفی در تبیین همدلی سرد داشت. 4. صفات اسکیزوتایپی توانستند همدلی گرم را پیش بینی کنند، به گونه ای که اسکیزوتایپی مثبت نقش مثبت، و اسکیزوتایپی منفی، نقش منفی در تبیین همدلی گرم داشت. 5. صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی توانستند به صورت تعاملی همدلی سرد را پیش بینی نمایند. در واقع، صفات درخودمانده گونه به صورت منفی و صفات اسکیزوتایپی به صورت مثبت با همدلی سرد رابطه علّی معنادار داشتند. 6. صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی توانستند به صورت تعاملی همدلی گرم را پیش بینی نمایند. در واقع، صفات درخودمانده گونه به صورت منفی و صفات اسکیزوتایپی به صورت مثبت با همدلی گرم رابطه علّیِ معنادار داشتند. 7. نظریه ذهن شناختی و عاطفی نتوانستند همدلی سرد را پیش بینی کنند. 8. نظریه ذهن شناختی و عاطفی نتوانستند همدلی گرم را پیش بینی کنند. 9. صفات اسکیزوتایپی نتوانستند نظریه ذهن شناختی را پیش بینی کنند. 10. صفات اسکیزوتایپی توانستند نظریه ذهن عاطفی را پیش بینی کنند. به گونه ای که اسکیزوتایپی منفی پیش بینی کننده منفی، و اسکیزوتایپی آشفته پیش بینی کننده مثبت نظریه ذهن عاطفی بودند. 11. صفات درخودمانده گونه توانستند نظریه ذهن شناختی را پیش بینی کنند. به گونه ای که خرده مقیاس «مهارتهای اجتماعی» پیش بینی کننده منفی نظریه ذهن شناختی بود. 12. صفات درخودمانده گونه توانستند نظریه ذهن عاطفی را پیش بینی کنند. به گونه ای که خرده مقیاس «مهارتهای اجتماعی» پیش بینی کننده منفی نظریه ذهن عاطفی بود. 13. صفات درخودمانده گونه و اسکیزوتایپی نتوانستند با میانجی گری نظریه ذهن شناختی و عاطفی همدلی سرد را پیش بینی کنند. 14. صفات درخودمانده گونه و اسکیزوتایپی نتوانستند با میانجی گری نظریه ذهن شناختی و عاطفی همدلی گرم را پیش بینی کنند. نتیجه گیری. در پیوند ساختاری قدرتمندی که میان صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی با همدلی برقرار است، نظریه ذهن نمی تواند نقش میانجی را بازی کند. با توجه به این نکته که نظریه ذهن یک توانایی شناختی خنثی مانند سایر توانایی های شناختی است، احتمالاً در افراد غیر بالینی، سازه های دیگری رفتارهای نوع دوستانه از قبیل همدلی را میانجی گری می کنند.