نام پژوهشگر: فرزاد غیور
بهناز لطفی غلامرضا منصورفر
تحقیق حاضر تلاش دارد تا با تبیین مفهوم جدیدی از درماندگی مالی، ضمن نقد تحقیقات قبلی انجام شده در ایران، بین مفاهیم درماندگی مالی و ورشکستگی تمییز قایل شده و به پیش بینی درماندگی بپردازد. بدین منظور، به بررسی مفید بودن ترکیبات اجزای جریان نقد در پیش بینی درماندگی مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی 1380تا 1389 پرداخته شده است. برخلاف مطالعات قبلی که همگی از ماده 141 قانون تجارت برای تفکیک شرکتها استفاده کرده اند در این تحقیق، از نشانه های مالی جدیدکه عبارتند از: سه سال متوالی زیان، کاهش بیش از40? سود نقدی نسبت به سال قبل،کمتر بودن سود قبل از بهره و مالیات و استهلاک از 80% هزینه بهره، بازده منفی سهام به همراه رشد منفی فروش وکوچکتر بودن ارزش دفتری هر سهم از ارزش اسمی آن سهم برای شناسایی شرکت های درمانده استفاده شده است. علاوه بر این، تحقیق حاضر سعی در توسعه ی ادبیات پیش بینی درماندگی مالی از طریق در نظر گرفتن هشداری دارد که علامت مثبت یا منفی خالص جریان نقد عملیاتی، سرمایه گذاری و تأمین مالی صورت جریان نقد، درباره ی وضعیت مالی آتی شرکت ها می دهد. جهت بررسی پیش بینی درماندگی مالی از 8 ترکیب سه تایی اجزای صورت جریان نقد در قالب مدل رگرسیون لجستیک باینری، برای 59 شرکت درمانده و 59 شرکت غیر درمانده مالی استفاده شده است. نتایج تحقیق بیانگر مفید بودن برخی از ترکیبات جریانات نقد در ارزیابی عملکرد شرکت و پیش بینی درماندگی مالی می باشند.
مریم عبدزاده رامین بشیر خداپرستی
چکیده امروز دانش به عنوان مهم ترین سرمایه، جایگزین سرمایه های مالی و فیزیکی شده است. در عصر اطلاعات این استفاده موثر از سرمایه های فکری است که معمولاً در موفقیت یا شکست یک مجموعه موثر است. بنابراین مدیران نیاز دارند که بتوانند اثر تلاش های مدیریت دانش را بر عملکرد سازمان خود اندازه گیری کنند. با این پیش فرض و با توجه به اینکه صنعت داروسازی و پتروشیمی جزو صنایع مهم کشور بوده و انتظار می رود توان دانشی در این دو صنعت بالا باشد، تحقیق حاضر به دنبال بررسی تاثیر سرمایه فکری با استفاده از مدل پالیک در صنعت داروسازی در مقایسه با صنعت پتروشیمی بر عملکرد مالی است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه شرکتهای فعال صنایع داروسازی و پتروشیمی در بازه زمانی 1386 تا 1391 است که در نهایت 15شرکت پتروشیمی و 22 شرکت داروسازی به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. نتایج آزمون رگرسیون چندگانه فرضیه¬ها نشان داد که تاثیر متغیر مستقل کارایی سرمایه ساختاری بر متغیر وابسته بازده دارایی ها در صنعت داروسازی معنادار بوده و در مقابل در صنعت پتروشیمی تنها اثر متغیر مستقل کارایی سرمایه انسانی معنادار می باشد، همچنین تاثیر متغیر مستقل کارایی سرمایه انسانی بر بازده فروش، بازده حقوق صاحبان سهام و سود هر سهم در صنعت پتروشیمی معنادار اما در صنعت داروسازی معنادار نبود. به نظر می رسد بازار صنعت داروسازی ایران تلاش بیشتری برای استفاده از قابلیت ها و دانش کارکنان را نشان نمی دهد و بازار صنعت پتروشیمی ایران توجه کمتری به استفاده از منابع مالی در طراحی و ایجاد فرآیندها، سیستم ها و زیرساختهای کاری دارد. بنابراین لازم است صنعت پتروشیمی به استفاده از سرمایه های فیزیکی و زیرساختها و فرایندهای کاری و صنعت داروسازی به قابلیت ها و دانش کارکنان توجه جدی داشته باشند. واژه های کلیدی: سرمایه فکری، ضریب ارزش افزوده فکری، عملکرد مالی، صنعت داروسازی، صنعت پتروشیمی
مریم اسدی غلامرضا منصورفر
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تعدیل¬گر کیفیت سود در پیش¬بینی درماندگی مالی شرکت¬ها می¬باشد. جامعه آماری تحقیق، شرکت¬های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی سال¬های 1382 تا 1391 است. در این راستا نمونه¬ای شامل 41 شرکت درمانده و 41 شرکت غیردرمانده انتخاب گردید. ملاک گزینش برای انتخاب شرکت¬های درمانده استفاده از پنج معیار مختص درماندگی مالی می¬باشد. در ابتدا برای بررسی صحت تفکیک دو نمونه درمانده و غیردرمانده با استفاده از آزمون ویلکاکسون، میانگین متغیرهای مستقل دو نمونه بررسی شد. سپس جهت بررسی پیش¬بینی درماندگی مالی از سه مدل آلتمن، اولسون، بهارات و شام¬وی در قالب رگرسیون لجستیک باینری استفاده شده است. یافته¬های حاصل از تحقیق نشان می¬دهد که استفاده از کیفیت سود در پیش¬بینی درماندگی مالی بطور معناداری دقت پیش-بینی درماندگی مالی را افزایش می¬دهد. همچنین مدل آلتمن دقت بیشتری در پیش¬بینی درماندگی مالی دارد؛ در نتیجه ابزار مناسب¬تری برای پیش¬بینی محسوب می¬شود.
حامد حضرتی غلامرضا منصورفر
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی معیارهای ورشکستگی در مورد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میپردازد. هدف از این پژوهش یافتن پاسخ این سوال است که به چه میزان بین معیار ماده 141 قانون تجارت و معیارهای تشخیص ورشکستگی شرکتها بر اساس ادبیات موجود مالی همپوشانی وجود دارد؟ در راستای این هدف، 34 شرکت به منظور تعیین شرکتهای ورشکسته براساس معیار ماده 141 قانون تجارت و 104 شرکت به منظور تعیین شرکتهای ورشکسته براساس معیارهای تشخیص ورشکستگی موجود در ادبیات مالی در بازه زمانی 81 تا 91 انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفت. برای محاسبه کارایی از روش ناپارامتریک تحلیل پوششیدادهها استفاده شده است. روش تحلیل پوششی دادهها نیازمند ورودی و خروجیهایی برای اندازهگیری کارایی میباشد. این پژوهش شامل 3 مرحله است: در مرحله اول شرکتهای ورشکسته بر اساس معیار ماده 141 قانون تجارت تعیین شده و در مرحله دوم، برای تعیین شرکتهای ورشکسته بر اساس معیارهای تشخیص ورشکستگی موجود درادبیات مالی از روش dea (تحلیلپوششی دادهها) استفاده شده است. در مرحله سوم نیز به بررسی همپوشانی بین دو روش اول و دوم پرداخته شده است. نتایج تحقیق بیانگر این است که بین دو روش معیار ماده 141 قانون تجارت و معیارهای تشخیص ورشکستگی شرکتها براساس ادبیات موجود مالی همپوشانی وجود ندارد. واژگان کلیدی: معیارهای ورشکستگی، تحلیل پوششی دادهها (dea)، ماده 141 قانون تجارت
شبنم خالق پرست اطهری غلامرضا منصورفر
در دهه¬های اخیر، افزایش محبوبیت معاملات مبتنی بر شاخص و گستردگی متغیرهای تأثیرگذار بر آن باعث شده است مفاهیم مرتبط با پیش¬بینی نوسانات شاخص قیمت سهام برای پژوهشگران و محققان اهمیت زیادی پیدا کند. هدف اصلی تحقیق، اولاً بررسی این موضوع می¬باشد که اطلاعات حسابداری تا چه میزان در توضیح نوسان شاخص¬های موجود در بورس اوراق بهادار نقش دارند. دوماً استفاده از الگوی هوشمند ماشین بردار پشتیبان در مقایسه با شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون لجستیک داده¬های ترکیبی تا چه میزان می تواند دقت این پیش¬بینی¬ها را افزایش دهد. جامعه آماری برای انجام تحقیق، شرکت¬های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی سال¬های 1382 تا 1391 می¬باشد. نمونه آماری شامل 91 شرکت در قالب 9 صنعت است، که از لحاظ نقدشوندگی بالاترین رتبه را در بین صنایع موجود در بورس اوراق بهادار تهران داشته¬اند. نتایج حاصل از بکارگیری ماشین بردار پشتیبان و شبکه عصبی مصنوعی با در نظرگرفتن 11 متغیر مالی منتخب شرکتی و وارد کردن 80% حجم نمونه در فاز آموزش، توانست مدل¬هایی را ایجاد نماید که تا میزان تقریبی 60% نوسانات شاخص را به درستی پیش¬بینی نماید. اما آماره آزمون من-ویتنی یو مقایسه نتایج واقعی با نتایج بدست آمده در فاز آزمایش که در برگیرنده 20% حجم نمونه بود، بیانگر وجود اختلاف معنی دار بین نتایج واقعی و نتایج بدست آمده است. این تفاوت نشان می¬دهد که مدل¬های بدست آمده از اعتبار و اتکای لازم برخوردار نیستند. در بررسی نتایج بدست آمده رگرسیون لجستیک، معنی¬دار بودن احتمال آماره lr با توزیع خی¬دو نشان می¬دهد که ترکیب انتخاب شده از متغیرهای مالی در پیش¬بینی نوسان شاخص قیمت صنایع مدل مناسبی است، اما ضریب تعیین معادله رگرسیونی نشان داد که این متغیرها در مجموع تنها قابلیت توضیح دهندگی 4% نوسان شاخص قیمت را دارا می¬باشند. در مجموع با اتکا به نتایج این تحقیق، نمی¬توان به طور قطع تصمیم¬گیری و نتیجه گرفت که کدام دسته از روش های هوشمند یا کلاسیک عملکرد بهتری را در پیش¬بینی نوسان شاخص¬های بازار دارند و سهم متغیرهای مالی منتخب شرکتی نیز در این پیش¬بینی بسیار ناچیز است.