نام پژوهشگر: زهرا صرفی
زهرا صرفی آذرتاش آذرنوش
پژوهشگران معاصر از زوایای مختلف به بحث درباره واژگان قرآن پرداخته اند و ابعاد مختلف آن را کاویده اند، با این وجود هر روز شاهد پژوهش های جدید در این حوزه و تبیین و تفسیرهای موشکافانه از واژگان قرآن هستیم. اما این پژوهش ها شامل سلسله ای از پژوهش های به هم پیوسته و مداوم نیست که در راستای آن هر پژوهشگری نسبت به پژوهش های پیشین و روش آن کاملا آگاه باشد و در راستای تکمیل این مسیر گام بردارد. بلکه مجموعه این پژوهش ها و رویکردها و روش های آنها مانند جزایر پراکنده است و ساماندهی این مجموعه گسترده و نابسامان بسیار دشوار. اما کوشیدیم این رویکردهای گسترده را در دو دسته رویکرد سنتی و رویکردهای نوین ساماندهی کنیم. رویکرد سنتی، اشاره به تمام روش ها و ابزارهایی دارد که در پژوهش های جهان اسلام در طی چهارده قرن برای بررسی واژگان قرآن و تفسیر آن به کار گرفته شده است؛ اما رویکردهای نوین طیف وسیعی از رویکردهاست؛ که البته همگی به نوعی ریشه در پژوهش های گذشته دارد، هر چند که در سایه تحولات علمی روز دقیق تر و کامل تر و یا دیگرگون شده است و یا ابعاد تازه ای یافته است. به عبارت دیگر رویکرد سنتی رویکردی جامع و گسترده است که با نگاهی فراگیر به بررسی و تبیین ابعاد مختلف واژگان قرآن پرداخته است هر چند که این نگاه فراگیر در باب هر بعد از ابعاد گوناگون یک واژه ورودی اجمالی و نه تفصیلی دارد. در حالی که در رویکردهای نوین این ورود به صورت کاملا تفصیلی است و زوایای گوناگون آن کاویده شده است و ظرایف و نکات آن تبیین شده است، گرچه این رویکردها نیز عموما جزیی نگر و فاقد نگاه جامع هستند. با این وجود در برخی از رویکردهای اخیر به ویژه رویکرد معناشناسی نشانه شناختی اصرار بر آن است تا از این نگاه جامع در کنار توجه به جزییات غفلت نشود. فرضیه اصلی کتاب قرائت آرامی –سریانی قرآن آن است که زبان قرآن عربی نیست. این ادعا بر دو ادعای دیگر سوار شده است. اول و مهمتر آنکه سنت نقل شفاهی قرآن انکار شده است. دوم آنکه نسخه های نخستین قرآن به خط سریانی نگاشته شده است. این دو ادعا در واقع دو مبنای اصلی فرضیه لوگزنبرگ را می سازد. انکار سنت نقل شفاهی زیربنای تمام استدلال های مولف کتاب است و مولف دلیلی بر آن ارائه نداده است جز آنکه نقش قراء در تثبیت متن قرآن را انکار کرده است. انکارسنت نقل شفاهی از نظر عقل و علم تاریخ مردود است. شواهد روایی فراوان وجود دارد که گواهی می دهد. پیامبر گرامی اسلام(ص) زندگی خود را وقف قرآن کردند و در زمان آن بزرگوار جامعه اسلامی به مدرسه بزرگ اسلامی تبدیل شده بود. پس از وفات آن حضرت نیز همچنان توجه به قرآن و قرائت در صدر سایر امور قرار داشت و دستگاه خلافت همت خود را صرف حفظ و حراست از قرآن و نحوه قرائت آن نمود. به رغم آنکه از تمام ابزارهای ممکن از جمله نگارش قرآن برای صیانت هرچه بهتر قرآن استفاده شد، اما همواره مدار اصلیِ پاسداری از قرآن بر قرائت آن و نقل شفاهی بوده است و قرائت و اقراء مهمترین ابزار حفظ و انتقال قرآن بوده است، که سینه به سینه و لب به لب، در یک پیوند استادی- شاگردی و سلسل? متصل قاریان، تعلیم و تعلم شده است اما ادعای نگارش نسخه های نخستین قرآن به خط سریانی خود از اجزاء مختلفی تشکیل شده است: • جایگاه ممتاز خط و زبان سریانی در میان اعراب آن روزگار • نفی هویت مستقل خط عربی در آن روزگار با تاکید بر نواقص الفبای عربی • تفاوت نسخه های اولیه قرآن با قرآن کنونی به ویژه از نظر نقاط متمایزکننده و ادعای تحریف خط قرآن • ادعای وجود قرآن کرشونی لوگزنبرگ دلیل لازم مبنی بر آشنایی اعراب با خط سریانی و رواج آن در شبه جزیره عربی ندارد. بلکه بر عکس شواهد موجود حاکی از ناآشنایی ایشان با خط و زبان سریانی است. اما شواهد خدشه ناپذیر از تولد خط عربی ده ها سال پیش از اسلام و انبوهی از نوشته های عربی مربوط به صدر اسلام، تردیدی در هویت مستقل خط عربی در آن روزگار باقی نمی گذارد. پس ضرورتی بر استفاده از خط سریانی وجود ندارد. در باب عدم تطابق خط عربی با تلفظ آن و نیز امکان قرائت های مختلف از عبارات آن باید گفت، حتی امروزه که زمان درازی از عمر خط می گذرد، هیچ خطی از خط های وابسته به زبان های بشر، تلفظ نمای تام و تمام نیست، بلکه همواره بین تلفظ و کتابت اختلاف و فاصله می افتد. ؛ زبان و خط عربی هم از این قاعده یعنی فرق و فاصله بین تلفظ و کتابت بر کنار نیست. تفاوت میان نسخه های اولیه قرآن با نسخه های بعدی بلکه قرآن کنونی آن هم به لحاظ نقطه و اعراب بر همگان روشن است و بر این اساس ادعای مولف مبنی بر تبدیل و تحریف خط وجهی ندارد و تاکید و بزرگ نمایی مولف تنها برای فراهم آوردن شرایط مصادره به مطلوب است. جالب آنکه ویژگی بی نقطه بودن مصاحف، خود شاهدی بر نگارش قرآن به خط ساده عربی و نه خط آراسته سریانی است. همچنین لوگزنبرگ اثبات ادعای وجود قرآن کرشونی را بدون ارائه هیچ شاهدی به بعد واگذار کرده است. در حالی که باید گفت چگونه ممکن است خط قرآن از سریانی به عربی تحریف شده باشد و بنا بر ادعایِ مولف، سراسر جهان اسلام بر این جعل و وضع هم داستان بوده باشند؛ اما غیر مسلمانان و دشمنان اسلام در این باره سکوت و همراهی کرده باشند؟ افزون بر این اگر بنا بود قرآن با خط سریانی نوشته شده باشد، بایستی به توسعه و گسترش خط سریانی کمک می کرد، نه آنکه خط عربی هر روز رواج بیشتری پیدا کند تا آنجا که در پی فتوحات اسلام، زبان و خط عربی جایگزین زبان و خط سریانی حتی در موطن اصلی آن یعنی ادسا شود.