نام پژوهشگر: سمیه بابایی
سمیه بابایی کامران کاظمی
در سال های اخیر اطلاعات به دست آمده از تصاویر پزشکی تهیه شده از بیماران نقش عمده ای را در تصمیم گیری پزشک معالج در درمان ایفا می کند. در میان روش های تصویربرداری مختلف، تصویربرداری تشدید مغناطیسی(mr) یکی از دقیق ترین و رایج ترین روش های تهیه تصویر از بدن بیمار به شمار می رود. یکی از دلایل استفاده بسیار از این تصاویر mr در میان پزشکان، اطلاعات بسیار زیاد و مختلفی است که میتوان از این تصاویر تهیه کرد. در نتیجه با کاربردهای بسیاری که انواع تصویربرداری پزشکی در درمان بیماری ها و کنترل پیشرفت بیماریها پیدا کرده اند، استفاده از دانش پردازش تصویر برای استخراج اطلاعات کمی و کیفی از این تصاویر بسیار مورد توجه محققین قرار گرفته است . یکی از پرکاربردترین زمینه ها پردازش تصویر بر روی تصاویر پزشکی ناحیه بندی می باشد.بیماری های قلبی عامل بسیاری از مرگ و میرها و معلولیت های جسمی سنگین در دنیا می باشند. تشخیص و درمان ابتدایی نارسایی های قلبی نقش بسیار مهمی در کاهش مرگ افراد و کاهش به وجود آمدن معلولیت های جسمی خواهد داشت. در سالهای اخیر استفاده از روش های مختلف تصویربرداری در تهیه داده های قلبی مناسب برای پزشکان بسیار موثر و کارآمد می باشد. تشخیص و درمان این بیماری های قلبی می تواند با استفاده از تصاویر تهیه شده از قلب انجام گیرد.می توان این گونه بیان نمود که بطن چپ مهم ترین بافت قلب بوده و عملکرد آن بسیار حیاتی تر از بطن راست به شمار میاید.به همین دلیل بر روی ناحیه بندی این بافت حیاتی متمرکز شده ایم. در این پایان نامه هدف ارائه روشی به منظور ناحیه بندی خودکار بطن چپ از تصاویر تشدید مغناطیسی (mri) قلبی می باشد. جهت ناحیه بندی و استخراج بطن چپ، از الگوریتم سطوح همتراز استفاده میشود. در الگوریتم پیشنهادی ابتدا محدوده قلب با کمک روش mip تعیین می گردد. در ادامه با استفاده از مدل مخلوط گوسی و آستانه گذاری بر روی هیستوگرام ناحیه بدست آمده بطن چپ با تقریبی مناسب استخراج می گردد. در پایان نیز بطن چپ با استفاده از مدل های فعال ناحیه ای استخراج می شود.ارزیابی کیفی و کمی نتایج به دست آمده توسط این روش نشان از کارایی مناسب این روش برای ناحیه بندی بطن چپ دارد.همچنین مقایسه این روش با سایر روش های موجود نشان از بهبود نتایج حاصله توسط روش ارائه شده توسط این پایان نامه دارند.
سمیه بابایی محمد علی هرمزی زاده
طراحی راهبردهای مطلوب برای مدیریت خرده فرهنگ هادر شبکه استانی سیمای مرکز قزوین موضوع این پژوهش می باشد. اهمیت این موضوع، بیشتر از آن روست که استان قزوین به لحاظ اجتماعی ترکیب قومی گوناگونی دارد که شامل اقوام فارس، ترک ،تات و ... است و شاهد تنوع فرهنگی در آن هستیم. از سویی دیگر امروزه رسانه ها در محیطی پیچیده فعالیت می کنند بنابر این ناتوانی رسانه در پیش بینی تغییرات محیطی می تواند خطرناک باشد. مساله اصلی این تحقیق برنامه ریزی به شیوه استراتژیک به دلیل دیده شدن عوامل محیطی، برای مدیریت به شیوه اصولی بر خرده فرهنگ های متفاوت و اصیل در استان قزوین از طریق شبکه سیمای استانی است. این مطالعه از نوع توصیفی کاربردی بوده و به شیوه کیفی و با روش مصاحبه عمیق ، اطلاعات گردآوری و دسته بندی شده است. نمونه آماری این پژوهش 26 نفر از افراد صاحب نظر در زمینه موضوع مورد مطالعه می باشند . گروه اول اساتید دانشگاه،گروه دوم مدیران صاحب نظر سازمانی و گروه سوم افراد صاحب نظر استانی می باشند. بر اساس نتایج حاصله از تحلیل یافته ها ،عوامل داخلی (قوت ، ضعف ) و عوامل خارجی (فرصت ،تهدید) تاثیر گذار بر شبکه استانی سیمای مرکز قزوین شناسایی شدند و با استفاده از مدل هاروارد )مدل swot)ماتریس swot برای آنها رسم شد و این عوامل در تقابل با یکدیگر قرار گرفت. بعد از این مرحله محقق در چارچوب مکتب تلفیقی و استناد بر نظریه استراتژی های مادر، به طراحی راهبردهای مطلوب در این چارچوب چوب اقدام کرد . نتیجه اقدامات در این مرحله این بود که استراتژی های تهاجمی به دلیل بالا بودن نقاط قوت و فرصت در بیشترین تعداد و درجه اهمیت قرار گرفت و نتیجه بر این شد که شبکه سیمای استانی مرکز قزوین باید چارچوب فعالیتهای خود را در راستای تقویت نقاط قوت برای استفاده بهینه از فرصتها قرار دهد. کلمات کلیدی: راهبرد،برنامه ریزی راهبردی،ماموریت،عوامل داخلی(قوت وضعف)،عوامل خارجی(فرصت و تهدید)،مدیریت ، خرده فرهنگ،شبکه استانی،استان قزوین.
سمیه بابایی محمد بامنی مقدم
گرچه نمودارهای کنترلی زیادی با تکیه بر توزیع دوجمله ای برای پایش داده های کسری وجود دارند ولی در بسیاری از مطالعه ها و فرایندهای صنعتی، این نمودارهای کنترلی در موقعیت هایی استفاده می شوند که پارامتر p کوچک است. در این نوع موارد، توزیع دوجمله ای کاملاً دقیق نیست و مقدار تقریبی که با توزیع نرمال به دست می آید نیز، دقیق نمی باشد، زیرا که مقدارهای منفی یا بزرگ تر از یک را در برمی گیرد. در این پایان نامه، برای نمایش متغیرهای کسری که از توزیع غیرنرمال پیروی می کنند و نامتقارن هستند، نمودار کنترلی جدیدی را معرفی می کنیم که مشکل بیان شده در بالا را برطرف می کند و تحت عنوان نمودار کنترلی بتا نام گرفته است و حدود کنترلی را بیان می کند که مبتنی بر توزیع احتمال بتا هستند. از فواید نمودارهای کنترلی می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1. نمودار کنترلی بتا، داده های کسری با مقدارهای کم و شکل های نامتقارن را به خوبی نمایش می دهد. 2. حدود کنترلی نمودار کنترلی بتا، محدود به بازه ی صفر تا یک هستند و در نتیجه مقدارهای منفی و بزرگ تر از یک به دست نمی آیند. 3. نمودار کنترلی بتا، نسبت به arl در هر دو وضعیت کنترل شده و کنترل نشده حساس تر می باشد.
سمیه بابایی پرویز امیدی
به منظور ارزیابی تنسور تنش دیرین در جنوب باختر بروجرد (لبه شمالی زاگرس مرتفع) تحلیل 114 سطح لغزش گسل و 70 داده سازوکارکانونی زمین لرزه (مربوط به شمال باختر زاگرس) با تکنیک وارونگی و استفاده از روش دو وجهی های عمود بر هم مورد ارزیابی قرار گرفت. تحلیل اولیه داده ها وجود بیش از یک فاز تنشی را در ناحیه نشان می دهد، بنابراین در اولین مرحله زیر مجموعه داده های همگن که هرکدام مرتبط با یک فاز تنش می باشند از مجموعه داده های ناهمگن جدا شدند و تانسور تنش تعیین شد. تحلیل داده ها نشان می دهد که رژیم تنش امتدادلغز با موقعیت محور های اصلی 026/32، 180/55و289/12 به ترتیب برای 2σ،1σ و 3σ و نسبت تنش 0.7 از زمان پلیوسن و رژیم تنش فشارشی با موقعیت های محورهای اصلی 167/07، 076/11 و 290/77 به ترتیب برای 2σ،1σ و 3σ و نسبت تنش 0.6 پیش از پلیوسن در منطقه حاکم بوده است. قرارگیری منطقه مورد مطالعه در بین دو گسل درود و نهاوند میدان تنش کششی را به صورت محلی نشان می دهد. موقعیت تنش های اصلی فاز امتدادلغز برای داده های دوران داده شده 2σ،1σ و 3σ به ترتیب 202/00، 332/90 و 112/00 و برای فاز فشارشی 347/01، 257/02 و 108/88 به دست آمد. علاوه بر روش تحلیل لغزش گسل ها، با استفاده از سازوکار کانونی زمین لرزه ها میدان تنش جاری در بخش شمال باختر زاگرس با تکنیک وارون سازی و میانگین گیری محور های p وt تعیین شد. موقعیت تنش های اصلی 2σ،1σ و 3σ در زاگرس مرتفع357/00، 092/72، 270/21 و در زاگرس چین خورده 030/06، 120/10، 290/80 به دست آمد. با استفاده از روش وارون سازی در زاگرس مرتفع موقعیت محور های اصلی تنش 2σ،1σ و 3σ به ترتیب 350,04 ، 103,81 ، 260,08 و نسبت تنش 0.1 محاسبه شد. تانسور تنش در بخش زاگرس چین خورده با تعیین موقعیت محور های اصلی تنش 1σ،2σ و 3σ به ترتیب 039,03 ، 129,04، 272,85 و نسبت تنش 0.8 محاسبه شد. در نهایت نتایج حاصل از دو روش میانگین گیری و وارون سازی داده های لغزشی با هم مقایسه شد، نتایج بدست آمده از هر دو روش تقریباً یکسان می باشد. میدان تنش حاصل براساس سازوکار کانونی زمین لرزه ها موید تسهیم کرنش است که به موجب آن میدان تنش در زاگرس چین خورده به صورت معکوس و در زاگرس مرتفع به صورت امتدادلغز به دست آمده است.