نام پژوهشگر: ابوذر خسروی
ابوذر خسروی محمدامیر شیخ نوری
پژوهش حاضر، به بررسی رقابتهای سیاسی ایران و انگلستان در بحرین از 1861 تا 1971م. می پردازد. بررسی تاریخی دوران میانی 1861 تا 1971م. نشان دهنده تحولات مهمی در بحرین است. مساله اساسی اینجاست که در ابتدا، ضعف حکومت قاجاریه و کاهش توجه دولت مرکزی ایران نسبت به مسائل خلیج فارس، راه را برای تقویت حضور نظامی و سیاسی انگلستان در سواحل جنوبی خلیج فارس هموار نمود و بحرین به واسطه قدرت دریایی انگلستان و ظهور قبایل جدید در مناطق جنوبی خلیج فارس و جزیره بحرین، به تدریج در حوزه نفوذ انگلستان قرار گرفت و از سال 1861م. به بعد، دوره ای از منازعات و مذاکرات میان ایران و انگلستان بر سر مالکیت این جزیره برای اثبات مواضع خود بر دیگری به راه افتاد. این پژوهش به دنبال عوامل موثر در ایجاد مساله بحرین و عوامل زمینه ساز و تعیین کننده در تداوم مساله بحرین در رقابت های ایران و بریتانیا و بررسی نقش عوامل مختلف منطقه ای و بین المللی در تصمیم ایران و انگلستان برای استقلال بحرین است. بنابراین بررسی اختلافات و محرک های درونی رقابت ایران و انگلیس بر سر بحرین و نقش آفرینی های امریکا بعد از جنگ جهانی دوم و از طرفی رشد جریانات سیاسی و ملی گرا و تغییر در مناسبات بین المللی همراه با ضعف روز افزون انگلستان در تامین منافع سیاسی و اقتصادی خود در شرق تنگه سوئز، نشان می دهد؛ پس از خروج نیروهای بریتانیا در 1968م.، انگلیس تصمیم گرفت با تقویت امارات خلیج فارس و تا حدودی ایران، این خلاء قدرت را پر کند. با تقویت ایران در منطقه و نزدیک شدن بیشتر ایران و امریکا و بروز ضعف در هرم قدرت منطقه ای انگلستان و با توجه به بروز خطر کمونیسم و همچنین تمایل دولت های غربی و به ویژه امریکا، نسبت به عدم برهم زدن نظم در منطقه، همراه با پذیرش تامین امنیت منطقه از سوی ایران و عربستان طبق طرح نیکسون، و جلوگیری از هرگونه تنش در منطقه نفت خیز خلیج فارس، امریکا ترجیح داد به منظور پر کردن این خلاء، سیاست دوستونی را اعمال کند. منتها ریشه های رقابت بین ایران و انگلستان بر سر بحرین و جزایر سه گانه همچنان تا سال 1971م. باقی ماند و نهایتا مساله بحرین تحت تأثیر جو بین المللی و تلاش در جذب و تغییر نگرش اعراب نسبت به اهداف ایران در منطقه با ایفای نقش ژاندارمی در خلیج فارس و حذف کانونهای بحران، به استقلال بحرین و استرداد جزایر سه گانه در سال 1971م. منتهی شد.
ابوذر خسروی حسین فامیلیان
نظام سیاسی ایران در شاهنامه، پادشاهی است که در آن جنبه ی یکتا سالاری مثبت (مونارشی) و منفی (تیرانی) منعکس شده است. این نظام از نظر شکل، بین نظام تکبافت پیچیده و فدرالیسم در نوسان است. فره ی ایزدی، دادگری، خسرو نژاد بودن، به سیره ی پادشاهان گذشته رفتن، دین و اقدامات رفاهی از عوامل مشروعیت پادشاه هستند که نبود آنها، حکومت پادشاه را غیر مشروع می کند. قدرت به صورت یک جانبه و عمودی اعمال می شود. وجود حلقه های دیگر قدرت سیاسی در کنار پادشاه، از استبداد او می کاهد و او را محدود می کند. پادشاهان به صورت موروثی، انتخابی، قیام و شورش و به کمک شاهان دیگر کشورها، تاج و تخت را تصاحب می کنند. نیروهای اجتماعی و نهادهای سیاسی-نظامی و اداری علاوه بر خویش کاری و وظیفه ی خود، در تصمیمات کلان سیاسی دخالت می کنند و در تحولات سیاسی نقش دارند. طبقات اجتماعی و دین در شاهنامه، در مسائل سیاسی فعال هستند. فرآیند نهادسازی سیاسی در دوره های اساطیری، پهلوانی و تاریخی تدریجی بوده و سیر تکاملی را طی می کند.