نام پژوهشگر: سارا امینی
سارا امینی نریمان فرح زا
اعضا یک جامعه موفق و سالم را انسان هایی تشکیل می دهند که از لحاظ روحی- روانی- جسمی به درستی پرورش یافته باشند..امروزه این مسئله اثبات شده است که بخش اصلی شخصیت انسان در کودکی و در سال های اولیه زندگی او شکل می گیرد.علاوه بر این می دانیم که محیط بر رفتار و شخصیت آدمی تاثیر گذار است اثبات این ادعا واژه های ترکیبی مشترکی است که در هر دو حوزه روان شناسی و معماری شاهد آن هستیم واژه هایی چون روان شناسی محیط،پداگوژی و معماری، محیط یاد دهنده و ... در کشورهای پیشرفته ، طراحی فضاهای کودکان نتیجه همکاری گروهی از روان شناسان ، معماران، کودکان، والدین و مربیان است . در ایران با وجود این که در حوزه آموزش کودک و در تئوری، برنامه های آموزشی جامعی در اختیار داریم و همگام با کشورهای پیشرفته دنیا حرکت می کنیم اما در بخش عملی و بستر سازی، این دانش و آگاهی در طراحی و معماری برای کودک به کار گرفته نمی شود . کودک و کیفیت زندگی او دغدعه اصلی این تحقیق می باشد. می خواهیم برای ساعاتی از زندگی کودک فضایی طراحی کنیم که بستری باشد برای پرورش قابلیت هایش و عامل مداخله گری در فرآیند رشد او. ابتدا ادراک کودک نسبت به محیط را مورد بررسی قرار می دهیم و عواملی که بر این ادراک تاثیر گذار هستند را معرفی می کنیم. مبانی نظری این بخش از تحقیق بر پایه اندیشه های ژان پیاژه روان شناس کودک شکل گرفته است. در ادامه کد های اصلی بدست آمده را طبقه بندی کرده و راه کارهای طراحی و مصداق معماری هر یک را ارائه می دهیم که این بخش بر اساس برداشت های شخصی نگارنده می باشد .برداشت ها در قالب عبارت "یادم باشد" آورده شده است در انتهای فصل، 40 یادم باشد جمع آوری شده است که برای هرکدام چند مصداق و حکم معماری نیز ذکر شده است. یادم باشد کودک نسبت به اختلاف ارتفاع ، بالا-پایین، کنجکاوی نشان می دهد (ایجاد تقسیمات فضایی متنوع در یک فضای یکپارچه با تغییر سطح ،طراحی فضاهای با ارتفاع کمتر از کف تمام شده (گودال) مکانی برای خلوت، بازی و پرورش قابلیت های حرکتی کودک ،تشویق کودک به بالا رفتن و قرار دادن درک جدیدی از فضا در اختیار کودک با طراحی فضاهایی با ارتفاع بیشتر از کف تمام شده، اختلاف ارتفاع در سقف، ارتفاع کمتر برای فعالیت های فکری و متمرکز و ارتفاع بیشتر برای تشویق کودک به فعالیت های حرکتی،استفاده از رمپ با پهنای مناسب و شیب کمر برای انتقال کودک از یک تراز به تراز دیگر،طراحی فضای سبز به صورت مجموعه ای از چندین حیاط در ارتفاعات مختلف، حیاط گلکاری- حیاط آب- حیاط نقاشی حیاط بازی،استفاده از اختلاف سطح به جای استفاده از درب و دیوار برای تعریف فضاهای مختلف در تفکیک حوزه ها ،تأکید بر تعریف ورودی مجموعه با اختلاف سطح ) یادم باشدکودک مفهوم این جا – آن جا را می داند (بیانات فضایی)(پراکندگی فعالیت ها در نقاط مختلف فضا علاوه بر پرورش این مفهوم، کودک را به حرکت کردن نیز تحریک می کند) یادم باشد فضای کودک باید ترکیبی باشد از فضای بیرون و درون(استفاده از فضاهای باز و نیمه باز (رواق-ایوان-سایه بان)در کنار هر فضای بسته ،برقراری ارتباط بصری میان فضای داخل و خارج از طریق بازشوهای ثابت یا متحرک، قرار دادن مسیر حرکت خورشیدو تغییرات آسمان در معرض دید کودک با تعبیه نورگیر در سقف، امتداد فضاهای سبز را تا داخل بنا ،طراحی فضاهای فعالیت کودک در کنار فضای باز حرکت کودک میان این و آن) یادم باشد کودک به جزئیات بیشتر توجه می کند، فضاهای کوچک را آسان تر تجربه می کند، بارها و بارها می پیماید – لمس می کند و می شنود(تقسیم فضاهای یکپارچه با استفاده از اختلاف سطح، پارتیشن، رنگ یا تنوع مصالح به فضاهای کوچکتر ، رعایت مقیاس کودک در طراحی فضا ) ... فصل نهایی شامل فرآیند طراحی است با تکیه بر قوانین بدست آمده در طول تحقیق .
سارا امینی محسن افشارچی
امروزه شبکه های حسگر در بسیاری از پروژه های نظامی و امنیتی کاربرد دارند. گرچه هنوز بسیاری از این شبکه ها از کنترل کننده های مرکزی و معماری ترکیب مرکزی استفاده می کنند، علاقه مندی فزاینده ای از دهه ی گذشته برای کاهش نقش عامل مرکزی به دلیل محدودیت های اعمال شده ی آن در میان محققین پدید آمده است. برخی از این محدودیت ها عبارتند از: نیاز به پهنای باند ارتباطی زیاد، ترافیک بالای پیام ها در یک نقطه از شبکه، از کار افتادگی کل سیستم و از دست دادن کلیه ی دانش از موقعیت سیستم به دلیل نقص در عامل مرکزی و ... . به علاوه، امروزه فناوری پردازشی حسگرها بسیار پیشرفته شده و قیمت آن ها کاهش یافته است و همین امر متخصصین را بر آن داشته است که به تک حسگرها وظایفی بیش از تنها جمع آوری و ارسال داده های خام بدهند. در یکی از این پروژه ها برای تخصیص پهنای باند ارتباطی محدود در یک شبکه ی حسگر، مکانیسمی بر مبنای vcg ارائه شد که سازگار با انگیزه، کارا و از لحاظ فردی منطقی بود. مهمترین نقطه ضعف این پروژه وجود یک عامل مرکزی بود که فرآیند تخصیص به دست وی صورت می گرفت و نویسندگان در بخش پژوهش های آتی، یک جهت کاری را توزیع کردن نقش این عامل مرکزی عنوان کردند. در کار ما فرض بر این است که حسگرها مالکین مختلفی دارند و به همین دلیل احتمالاً اهداف متفاوتی هم دارند. محیط به صورت یک بازی احتمالاتی مدل شده است و به منظور تشویق عامل ها به همکاری با یکدیگر به آن ها یک ابزار داده شده است. این ابزار یادگیری تقویتی (rl) و نیز تابعی از آن به نام فاکتور اعتماد است. برای توزیع کردن نقش عامل مرکزی به عامل ها فرصت داده شد تا با مذاکره بهترین ائتلاف ممکن را برای پیوستن بیابند. پروتکل حاکم بر مذاکره، «پروتکل امتیازدهی یکنوا» است که پارامترهای آن بر اساس خروجی rl تعیین می گردد، بنابراین عامل ها یک مذاکره ی آگاهانه خواهند داشت. این بدین معناست که آن ها در مذاکره از تاکتیک های متفاوتی استفاده می کنند و پارامترهای هر تاکتیک را بر اساس شایستگی حریف (که از طریق rl یاد گرفته می شود) تعیین می کنند. در این پایان نامه، همچنین به کمک خروجی rl، یک مفهوم اعتماد تعریف شده که به کمک آن خود عامل (و نه یک عامل مرکزی) قادر است با دقت بالایی عامل های خودخواه را در سیستم شناسایی کرده و نسبت به حذف آن ها از فضای جستجویش اقدام کند. این روش هم سرعت اجرای هر گام rl را بالا می برد و هم از اتلاف منابع (cpu، انرژی، رادار و پهنای باند) عامل جلوگیری می کند.