نام پژوهشگر: محمودرضا تدین
عصمت قاسمی سیانی علی تدین
به منظور بررسی واکنش عملکرد، خصوصیات کمی و کیفی اسفرزه (plantago ovata) به دور آبیاری و کوددهی، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در سال زراعی 1388 به اجرا در آمد. آزمایش به صورت کرت خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. دور آبیاری شامل 7، 14 و 21 روز یکبار در کرت های اصلی و کوددهی شامل 5 ترکیب کودی (100% کود اوره، 100% کود مرغی، 75% کود اوره + 25% کود مرغی، 50% کود اوره + 50% کود مرغی، 25% کود اوره + 75% کود مرغی) و شاهد (عدم کوددهی) در کرت های فرعی قرار گرفتند. صفات اندازه-گیری شده شامل عملکرد دانه، تعداد پنجه در بوته، ارتفاع گیاه، تعداد سنبله در بوته، طول سنبله، تعداد بذر در سنبله، وزن هزار دانه، تجمع ماده خشک، شاخص های کیفی فاکتور تورم، تورم به ازای هر گرم بذر، درصد موسیلاژ، غلظت عناصر اصلی نیتروژن، فسفر، پتاسیم، جذب آن ها، کارایی زراعی، بازیافت و فیزیولوژیکی نیتروژن و فسفر بودند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که فواصل آبیاری بر عملکرد و اکثر خصوصیات مرتبط به عملکرد به جز تعداد پنجه در بوته، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه دارای تأثیر معنی دار بوده است. بیشترین عملکرد بذر هنگامی به دست آمد که آبیاری با فاصله 7 روز یکبار انجام گرفت که اختلاف معنی داری با فاصله آبیاری 14 روز نداشت. از فاکتورهای کیفی بذر فقط درصد موسیلاژ بذر تحت تأثیر فاصله آبیاری قرار گرفت و بالاترین درصد موسیلاژ با فاصله آبیاری 14 روز حاصل شد. آبیاری بر غلظت عناصر اسفرزه تأثیر معنی دار نداشت ولی جذب نیتروژن و پتاسیم اختلاف معنی دار با فاصله آبیاری نشان دادند. بیشترین جذب نیتروژن، فسفر و پتاسیم با فاصله آبیاری 7 روز به دست آمد. کارایی زراعی نیتروژن و فسفر تحت تأثیر فاصله آبیاری قرار گرفتند و بیشترین مقدار برای آن ها با فاصله ابیاری 14 روز به دست آمد. ماده خشک اسفرزه در 70 و 85 روز پس از کاشت و در هنگام برداشت نیز به طور معنی داری تحت تأثیر آبیاری قرار گرفت و افزایش فاصله آبیاری باعث کاهش ماده خشک گردید. تمام صفات اندازه گیری شده در آزمایش به جز غلظت پتاسیم اندام هوائی به طور معنی دار تحت تأثیر کوددهی قرار گرفتند. بکارگیری کود صرف نظر از منبع آن باعث افزایش معنی دار رشد و عملکرد و بهبود کیفیت بذر اسفرزه گردید. تیمارهای تلفیقی بیشترین مقدار را برای صفات ذکر شده باعث گردیدند. بیشترین ماده خشک و عملکرد به ترتیب با جایگزینی 50 و 75 درصد کود شیمیایی توسط کود مرغی حاصل شد. بنابراین با توجه به عدم اختلاف معنی دار عملکرد و موسیلاژ اسفرزه در تیمار 14 روز آبیاری با تیمار 7 روز آبیاری و همچنین برتری معنی دار تیمار 75 درصد کود مرغی + 25 درصد کود اوره می توان اظهار کرد که این تیمارها برای اسفرزه مطلوب می باشد.
الهام قجاوند بلتیجه علی تدین
چکیده به منظور بررسی اثرات آللوپاتیک ژوگلان و عصاره ی برگ پوسیده ی گردو بر جوانه زنی و رشد گیاهچه ی چغندر قند و برخی علف های هرز غالب آن همچون تاج خروس، یولاف وحشی و قیاق در سال 1389 دو آزمایش شامل یک آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار و دو فاکتور a (غلظت عصاره) و b (نوع اعمال عصاره به دو صورت خاک کاربرد (در دو مرحله هنگام کاشت و دو برگی علف های هرز و چهار برگی چغندرقند) و محلول پاشی (در مرحله دو برگی علف های هرز و چهار برگی چغندرقند)) در محل گلخانه ی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد و یک آزمایش آزمایشگاهی به صورت طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار و 3 تیمار غلظت عصاره برگ، پلی اتیلن گلیکول و ژوگلان در آزمایشگاه زراعت دانشکده کشاورزی، انجام شد. نتایج آزمایش گلدانی نشان داد که تحت تأثیر غلظت بالای عصاره، تعداد، سطح و وزن خشک برگ، وزن خشک بخش هوایی، مقدار پایداری دمای گیاه، تعداد پنجه، سنبلچه و خوشه، ارتفاع بوته، کلروفیل (به ویژه کلروفیل a) و کاروتنوئید برگ، طول، قطر، وزن خشک و حجم ریشه در علف های هرز تاج خروس، یولاف وحشی و قیاق به طور معنی داری کاهش یافت، در حالی که مقدار پروتئین برگ افزایش یافت. همچنین برای دو علف هرز باریک برگ مورد مطالعه (یولاف و قیاق)، مصرف عصاره به صورت خاک کاربرد در زمان دو برگی با شدت بیشتری صفات نامبرده را کاهش داد و در مقابل منجر به افزایش بیشتر پروتئین برگ گردید، در حالی که در مورد علف هرز پهن برگ آزمایش (تاج خروس)، مصرف عصاره به صورت خاک کاربرد در زمان کاشت موثرتر بود. علی رغم این تغییرات، تنها مقدار کلروفیل، کاروتنوئید و پایداری دمای گیاه زراعی چغندرقند به مقدار اندکی تحت تأثیر عصاره قرار گرفت و دو علف هرز قیاق و تاج خروس به ترتیب متحمل بیشترین تأثیر منفی عصاره شدند. نتایج آزمون آزمایشگاهی نیز این تغییرات را تأیید کرد، به طوری که ترکیب آللوپاتیک عصاره و ژوگلان به طور موثری سرعت جوانه زنی، درصد جوانه زنی، طول و وزن خشک ریشه چه، ساقه چه و گیاهچه، میانگین سرعت و ضریب سرعت جوانه زنی دو علف هرز قیاق و تاج خروس و سپس یولاف وحشی را کاهش داد، در حالی که منجر به تأخیر زمان شروع جوانه زنی و افزایش زمان رسیدن به 50 درصد جوانه زنی (t50) و میانگین زمان جوانه زنی گردید. بذر چغندرقند نیز به دلیل حساسیت ناشی از کاربرد مستقیم عصاره بر آن در مقایسه با کشت گلدانی در مورد اغلب صفات مورد بررسی تحت تأثیر عصاره و ژوگلان قرار گرفت، البته شدت تأثیر آن کمتر از علف های هرز مورد بررسی بود. مقایسه ی اثرات تیمار ژوگلان و پلی اتیلن گلیکول نیز نشان داد که اثر بازدارند گی عصاره بر رشد گیاهچه علاوه بر اثر سمّیت مستقیم ژوگلان، ناشی از اثر اسمزی غلظت عصاره بود. با توجه به نتایج حاصل از این آزمایش، امکان بهره برداری از ژوگلان و عصاره ی برگ گردو به عنوان ترکیبی موثر در کنترل علف های-هرز چغندرقند و تولید علف کشی با منشأ طبیعی در راستای دستیابی به اهداف کشاورزی پایدار و ارگانیک وجود دارد.
مرضیه مظهری محمودرضا تدین
علف های هرز از طریق هم جواری و رقابت با گیاه زراعی رشد و نمو و عملکرد گیاهان زراعی را کاهش می کنند. قدمت این عوامل محدود کننده، به نقطه آغاز کشاورزی برمی گردد و بشر همواره کوشیده است تا از طریق کنترل آن ها عملکرد گیاهان زراعی را بهینه نماید. بانک بذر علف های هرز در خاک مزرعه یکی از نکاتی است که می تواند مدیریت علف های هرز و روش های کنترل آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. لذا شناخت ویژگی های بانک بذر علف های هرز می تواند نقش مهمی در انتخاب روش های مدیریتی در مزرعه ایفا کند. از آن جایی که برنامه ریزی و ارائه راهبردهای مهم مدیریتی مناسب برای کنترل علف های هرز، نیازمند شناخت دقیق وضعیت علف های هرز و کسب اطلاعات زیربنایی می باشد؛ این پژوهش به منظور بررسی وضعیت خواب در علف های هرز منطقه شهرکرد انجام گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب بلوک-های کامل تصادفی و طرح بلوک های کاملا تصادفی در آزمایشگاه و مزرعه پژوهشی دانشگاه شهرکرد در سال های 1389 و 1390 اجرا شد، در همین راستا بذر 28 گونه علف هرز در سال 1389 از گیاهان سطح مزارع جمع آوری شدند. تیمارهای شکست خواب، شامل تیمارهای مکانیکی مثل کاربرد کاغذ سنباده، سوزن، اسکاپل، آب داغ، غرقاب و دفن بذور علف های-هرز بود. هم چنین تیمار سرمادهی مرطوب، دما و نور متناوب منطبق با شرایط دمایی منطقه شهرکرد و تیمارهای شیمیایی شامل کاربرد نیترات پتاسیم و هورمونی مثل کاربرد جیبرلیک اسید بودند. نتایج آزمایش نشان داد که بذر 15 گونه از علف های هرز جمع آوری شده دارای خواب بوده و بذر 13 گونه دیگر علف هرز در وهله اول بدون ورود به مرحله خواب در محیط مناسب قادر به جوانه زنی بودند و بذرهای گونه های دارای خواب از نظر نوع خواب و پاسخ به تیمارهای شکست خواب با یکدیگر متفاوت بودند. با توجه به نتایج خواب بذر در گونه های اویارسلام و تلخ بیان صرفا از نوع فیزیکی است، در گونه گل گندم خواب فیزیولوژیکی وجود دارد و خواب گونه های آجیلپس، هویج وحشی، بیدگیاه، یولاف وحشی، دم موشی، پنجه مرغی، خاکشیر، ترشک، شنگ، ماستونک و پیچک صحرایی ترکیبی بوده و از خواب فیزیکی و فیزیولوژیک می باشد. با توجه به تنوع نوع خواب و روش های شکست خواب بذور علف های هرز می توان انتظار پاسخ های متفاوتی نسبت مدیریت مزارع داشته باشند و این امر کنترل علف های هرز را با مشکل مواجه خواهد کرد و شناخت و بررسی نوع خواب کمک به پیش بینی الگوهای رفتاری بذر علف هرز و کاربرد استراتژی های مدیریتی مناسب جهت نیل به کشاورزی کم نهاده کمک خواهد کرد تا همواره بتوان از بهترین و کارآمدترین روش برای کنترل و مدیریت علف های هرز بهره برد.
شهرزاد جلالی فر علی تدین
به منظور بررسی اثر تنش شوری بر خصوصیات کمی و کیفی اکوتیپ های مختلف گیاه سورگوم در مرحله رشد رویشی و جوانه زنی در منطقه شهرکرد، آزمایشی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار در گلخانه و آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در سال زراعی 1390-1389 اجرا شد. نتایج نشان داد که اثر شوری بر روی ارتفاع بوته، میانگین تعداد برگ در هر بوته ، قطر ساقه، وزن تر و خشک اندام هوایی و محتوای کلروفیل برگ ( شامل کلروفیلa، کلروفیل b، کلروفیل کل و نسبت کلروفیل a/b)، غلظت پرولین برگ، محتوای نسبی آب برگ، شاخص پایداری غشاء، درصد پروتئین اندام هوایی، غلظت سدیم، پتاسیم، نسبت سدیم به پتاسیم و کلر در اندام هوایی، درصد نیتروژن اندام هواییمعنی دار شد.اثر اکوتیپ بر صفات ارتفاع بوته، قطر ساقه، وزن تر و خشک اندام هوایی، کلروفیلa، کلروفیل b، کلروفیل کل، غلظت پرولین برگ، محتوای نسبی آب برگ،شاخص پایداری غشاء، درصد پروتئین اندام هوایی، غلظت سدیم، پتاسیم، نسبت سدیم به پتاسیم و کلر در اندام هوایی درصد نیتروژن اندام هوایی معنی دار گردید. اثر متقابل شوری × اکوتیپ بر ارتفاع بوته، وزن تر و خشک اندام هوایی،شاخص پایداری غشاء، درصد پروتئین اندام هوایی، غلظت سدیم، پتاسیم، نسبت سدیم به پتاسیم و کلر نیز معنی دار شد. اثر شوری و اکوتیپ در مرحله جوانه زنی بر درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه و ریشه چه، وزن گیاهچه معنی دار بود.
مهسا زارعی محمودرضا تدین
به منظور ارزیابی اکوتیپ های شاهدانه از لحاظ تحمل به شوری و بررسی نقش کودهای زیستی و شیمیایی در تحمل به شوری گیاه شاهدانه آزمایشی مزرعه ای در بهار سال 1391 در شمال شرق شهر اصفهان به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار روی گیاه شاهدانه انجام گرفت. آب منطقه ی مورد نظر دارای پی اچ 25/8 و هدایت الکتریکی 12250 میکرو دسی زیمنس بر سانتی متر و خاک آن دارای پی اچ 67/8 و هدایت الکتریکی 21/5 میکرو دسی زیمنس بر متر بود. عوامل مورد آزمایش شامل سه اکوتیپ شاهدانه اصفهان، شیراز، مشهد و تیمارهای کودی شامل اوره، نیتروکسین، سوپرنیتروپلاس، بیوسولفور، مایکوریزا گونه glomus mosseae و شاهد (بدون کود) بود. صفات اندازه گیری شده شامل درصد سبز شدن بوته ها در مزرعه، میزان کلونیزاسیون، طول ریشه کلونیزه شده، طول ریشه، میزان سدیم و پتاسیم شاخساره، شاخص سطح برگ (lai)، سرعت رشد محصول (cgr)، تعیین مراحل فنولوژیک بر اساس gdd، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی بوته، وزن خشک بوته های نر، تعداد دانه در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت و درصد روغن بودند. نتایج نشان داد که استفاده از تیمار کودی برای همه صفات مورد آزمایش به جز وزن هزار دانه تفاوت معنی داری داشتند. کود بیولوژیک مایکوریزا به طور معنی داری سبب بهبود صفات تعداد شاخه های فرعی بوته، وزن خشک بوته های نر، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، میزان کلونیزاسیون، طول ریشه کلونیزه شده، طول ریشه، میزان پتاسیم شاخساره، سرعت رشد محصول و شاخص سطح برگ در شرایط تنش شوری گردید. ارتفاع بوته تحت تأثیر همه تیمارهای کودی قرار گرفت و شاهد کمترین و سایر تیمارهای کودی بیشترین ارتفاع بوته را نشان دادند. وزن هزار دانه تحت تیمار کودی معنی دار نگردید ولی اکوتیپ های شیراز و مشهد بیشترین و اکوتیپ اصفهان کمترین وزن هزار دانه را نشان دادند. عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک پس از تیمار قارچ مایکوریزا تحت تیمار کود اوره بیشترین مقدار را داشت. کود زیستی بیوسولفور بیشترین شاخص برداشت را نشان داد. در بررسی اکوتیپ ها، اکوتیپ های اصفهان و شیراز بدلیل شاخص برداشت بیشتر جهت تولید دانه و اکوتیپ مشهد با شاخص برداشت کمتر، جهت تولید فیبر مناسب به نظر می آیند.
رضا عیدی کهنکی رحیم ابراهیمی
گندم یکی از محصولات استراتژیک است که از نظر سطح و ارزش غذایی دارای اهمیت بسیار بالایی می¬باشد. برای کشاورز تأمین نهاده¬ها و درآمد محصول بهای ثابتی داشته اما استفاده مناسب از روش¬های زراعی در پایین آوردن هزین? تولید بسیار مهم و موثر خواهد بود. امروزه از تکنیک¬های خاک¬ورزی به¬ منظور به حداقل رساندن صدمات محیطی استفاده می¬شود. محاسبات اقتصادی و مسئله توجیه اقتصادی در فعالیت¬های تولیدی به¬ویژه کشاورزی، بررسی میزان انرژی که در جریان آن فعالیت، مصرف و تولید می¬شود حائز اهمیت است. به منظور بررسی اثر سیستم¬های مختلف خاک¬ورزی و کاشت بر مصرف سوخت و عملکرد و اجزای عملکرد گندم زمستانی و همچنین انرژی و شاخص¬های انرژی، آزمایشی در قالب طرح بلوک¬های کاملاً تصادفی با 6 تیمار و 3 تکرار در سال 1391-1390 در استان خوزستان، شهرستان دزفول، روستای کهنک اجراء گردید. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: کشت سنتی با استفاده از گاوآهن برگردان¬دار، (1t): دو مرتبه دیسک + گاوآهن برگردان¬دار + دیسک + بذرپاشی و کودپاشی + دیسک + فاروئر. کشت سنتی بدون استفاده از گاوآهن برگردان¬دار، (2t): سه مرتبه دیسک + بذرپاشی و کودپاشی + دیسک + فاروئر. خاک¬ورزی حفاظتی (3t): دو مرتبه دیسک + کودپاشی + کامبینات + مرزبند. بی¬خاک¬ورزی بر روی 100% بقایا، (4t): استفاده از کارنده کشت مستقیم + مرزبند. بی¬خاک¬ورزی بر روی 60% بقایا، (5t): استفاده از کارنده کشت مستقیم + مرزبند. بی¬خاک¬ورزی بر روی زمین عاری از بقایا، (6t): استفاده از کارنده کشت مستقیم + مرزبند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر روش¬های مختلف خاک¬ورزی و کاشت بر روی مصرف سوخت، زمان انجام عملیات، انرژی مصرفی مرحله کاشت، تراکم علف¬های هرز، درصد سبز شدن، تراکم سنبله در متر مربع، تعداد دانه در سنبله، عملکرد بیولوژیکی و دانه، شاخص برداشت، وزن هزار دانه، کل انرژی ورودی و خروجی و شاخص¬های انرژی در سطح احتمال 1 درصد معنی¬دار گردید و فقط بر روی تعداد دانه در سنبلک و تعداد سنبلک در سنبله معنی¬دار نبود. بیشترین مقدار سوخت مصرفی، زمان انجام عملیات خاک¬ورزی و کاشت و همچنین انرژی مصرفی مرحله کاشت گندم در تیمارهای کشت سنتی مشاهده گردید و تیمارهای بی¬خاک¬ورزی کاهش چشم¬گیری در مصرف سوخت، زمان و انرژی مرحله خاک¬ورزی و کاشت گندم را موجب گردید. بالاترین درصد سبزشدن در تیمار 3t بدست آمد. بیشترین تراکم علف هرز در تیمارهای کشت مستقیم مشاهده گردید. بالاترین عملکرد بیولوژیکی و دانه در تیمار ?t و کمترین در تیمارهای بی¬خاک¬ورزی بدست آمد. بیشترین انرژی مصرفی در تیمار ?t و کمترین در تیمارهای بی¬خاک¬ورزی بدست آمد. بیشترین و کمترین افزوده خالص انرژی به ترتیب در تیمار 3t و ?t مشاهده گردید. بیشترین و کمترین بهره¬وری انرژی به ترتیب در تیمار 3t و ?t مشاهده گردید. بیشترین و کمترین بازده انرژی به ترتیب در تیمار 3t و ?t مشاهده گردید. بیشترین و کمترین شدت انرژی به ترتیب در تیمار ?t و ?t مشاهده گردید. بیشترین هزینه تولید و بالاترین درآمد در تیمار ?t بدست آمد و کمترین هزینه تولید و سود حاصله در تیمار 4t مشاهده گردید. نتایج نشان داد که ?? درصد انرژی ورودی مستقیم و 63 درصد غیرمستقیم می¬باشد. همچنین 37 درصد انرژی ورودی در تیمارها تجدیدپذیر و 63 درصد تجدیدناپذیر می¬باشد.
مریم فیاض علی اکبر فدایی تهرانی
نماتدهای ریشه¬گرهی (meloidogyne spp) از جمله عوامل بیماریزای بسیار مهم هستند که خسارت زیادی به محصولات کشاورزی وارد می سازند. به همین دلیل روش های متعددی (تناوب زراعی، ارقام مقاوم و ترکیبات شیمیایی) برای کنترل آنها بکار گرفته شده است. کنترل ناقص، هزینه بالا و یا مشکلات زیست محیطی (ترکیبات شیمیایی) بعضی از این روش ها توجه محققان را به استفاده از روش¬های غیر شیمیایی همچون استفاده از گیاهان و فرآورده¬های گیاهی برای مدیریت این نماتدها معطوف کرده است. برای بررسی فعالیت ضد نماتدی تعدادی از گیاهان خانواده نعناع در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه¬ای، از سه گیاه دارویی آویشن باغی (thymus vulgaris)، مرزه (saturea hortensis)و زوفا (hyssopus officinalis) استفاده شد. در بررسی های آزمایشگاهی اثر تأثیر غلظت¬های مختلف (0، 1، 5، و 10 درصد) انواع عصاره¬ها (متانولی، استونی و آبی) و غلظت¬های مختلف (0-500- 1500 میلی گرم در لیتر) اسانس¬ها سه گیاه دارویی، بر تفریخ تخم و مرگ و میر لاروها (j2) ارزیابی گردید. نتایج حاصل موید اثرات مثبت عصاره¬های متانولی، استونی و آبی و نیز اسانس گیاهان مذکور بر ممانعت از تفریخ تخم و مرگ و میر لارو سن دوم نماتد ریشه¬گرهی m. javanica بود. در گلخانه آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با کشت تنها و مخلوط گوجه فرنگی با گیاهان دارویی زوفا، آویشن و مرزه، در حضور و بدون حضور نماتد انجام شد. ارزیابی نتایج سه ماه بعد از تلقیح نماتد و بر اساس شاخص¬های رشد ونموی گوجه فرنگی (وزن خشک و تر ریشه ، ساقه و برگ، طول ریشه ، ارتفاع ساقه) و نسبت سطح برگ و شاخص سطح برگ و بررسی پارامترهای رشد و نموی نماتد صورت گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج نشان دهنده اثر معنی دار حضور گیاهان دارویی در کاهش خسارت نماتد روی گوجه فرنگی بود. به عبارت دیگر به دلیل حضور گیاهان مذکور در کنار گوجه فرنگی های آلوده به نماتد، کاهش کمتری در شاخص های رشدی آنها نسبت به شاهد (گوجه فرنگی تنها) ایجاد گردید. کاهش شاخص های رشد و نموی نماتد (تعداد گال، توده تخم و لارو در خاک) در تیمارهای مذکور نشان دهنده اثر ممانعت کنندگی گیاهان مذکور روی نماتد بود که به نوبه خود کاهش خسارت نماتد را بدنبال داشت. مقایسه میانگین شاخص های مورد بررسی نشان دهنده تفاوت معنی دار بین اثر ممانعت کنندگی گیاهان مورد بررسی بود. به عبارت دیگر موثرترین گیاه در کاهش خسارت و بیماری¬زایی نماتد مرزه بود و آویشن باغی، و زوفا در درجات بعدی قرار گرفتند. در مجموع بررسی های گلخانه ای و آزمایشگاهی گیاهان دارویی مورد آزمایش، اثرات کنترلی مطلوبی علیه نماتد ریشه¬گرهی از خود نشان دادند و می توان استفاده از آنها را در برنامه های مدیریت نماتد ریشه گرهی مورد توجه قرار داد.
طیبه سلیمانی محمودرضا تدین
در راستای مهار نماتد¬های ریشه گرهی به عنوان یکی از پاتوژن-های مهم گیاهی، با توجه به این که اغلب روش ها یا کارآیی لازم را نداشته و یا در برخی موارد نظیر مبارزه ی شیمیایی برای سلامتی انسان و محیط زیست مضر شناخته شده اند و همچنین حساسیت رقم های مختلف به یک گونه نماتد معین، به مقدار قابل توجهی متفاوت است، شناسایی و استفاده از ارقام مقاوم به عنوان یکی از اقتصادی ترین و بی خطر ترین روش های مدیریتی در اولویت می باشد. در این تحقیق به منظور ارزیابی عکس العمل تعدادی از ارقام سویا نسبت به نماتد ریشه گرهی meloidogyne javanica نمونه های ریشه آلوده به نماتد ریشه گرهی از یک گلخانه گوجه فرنگی در استان اصفهان جمع آوری شده و به آزمایشگاه منتقل شدند. توده تخم منفرد جدا شده از گال ها برای تکثیر در مجاورت ریشه های سالم نشاء گوجه فرنگی رقم ps در گلدان های حاوی خاک سترون قرار داده شدند. جهت تشخیص و شناسایی گونه نماتد از خصوصیات ریخت شناسی و نشانگرهای مولکولی استفاده گردید و با توجه به الگوی خطوط شبکه کوتیکولی انتهای بدن ماده های بالغ، تکثیر باند 670 جفت بازی از dna استخراجی از تخم، گونه نماتد m. javanica شناسایی گردید. عکس العمل ارقام مختلف سویا شامل سحر، الیت، ویلیامز، 033، l-17، dpx و jk به این گونه در آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تکرار مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور در مرحله 5-4 برگی، تعداد 8000 تخم در 5/2 کیلوگرم خاک اطراف ریشه این گیاهان تلقیح شد. 80 روز پس از تلقیح فاکتورهای رشدی و فیزیولوژیک گیاهان شامل وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی به همراه طول ریشه و اندام هوایی، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن صد دانه، lir (نسبت سطح برگ)، lia (شاخص سطح برگ) اندازه گیری شد. سپس برای ارزیابی میزان مقاومت ارقام، از سیستم مبتنی بر دو فاکتور تولید مثل نماتد و میزان آلودگی ریشه استفاده شد. نتایج نشان داد که رقم jk حساس و ارقام الیت و ویلیامز متحمل می باشند و چهار رقم 033، l-17، dpx و سحر مقاوم شناخته شدند.
سهیلا قاسمی مهام سیف اله فلاح
به منظور بررسی اثر نوع کود و نسبت کاشت بر عملکرد کمی و کیفی شنبلیله و اسفرزه، آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در سال زراعی1392 اجرا گردید. در این آزمایش فاکتور اول در پنج نسبت کاشت شامل کشت خالص اسفرزه، کشت خالص شنبلیله، شنبلیله: اسفرزه (1:2)، شنبلیله: اسفرزه (1:1) و شنبلیله: اسفرزه (2:1) و فاکتور دوم در سه سطح کودی (کود گاوی، کود تلفیقی، کود شیمیایی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد تیمار شنبلیله: اسفرزه 1:2 در شرایط کود تلفیقی بیشترین تعداد و وزن گره ریزوبیومی در بوته¬ی شنبلیله را داشت. همچنین کشت مخلوط، نسبت به کشت خالص برای شنبلیله سبب افزایش رشد رویشی و در نهایت افزایش عملکرد شد ولی کشت مخلوط فقط در تیمار شنبلیله: اسفرزه 1:2 برای بوته¬ی اسفرزه مفید بود و در تیمار شنبلیله: اسفرزه 1:1 و 2:1 کاهش رشد رویشی و عملکرد در اسفرزه مشاهده شد. تعداد و وزن نیام بوته¬ی شنبلیله نیز در تیمار شنبلیله: اسفرزه 2:1 در شرایط کود تلفیقی افزایش محسوسی را نشان داد. تعداد شاخه¬ی جانبی و طول سنبله بوته¬ی اسفرزه در کشت خالص نسبت به کشت مخلوط تقلیل پیدا کرد. بالاترین وزن هزار دانه¬ی شنبلیله در تیمار شنبلیله: اسفرزه 1:2 در شرایط کود تلفیقی مشاهده شد ولی وزن هزار دانه¬ی بوته¬های اسفرزه در بین تیمارهای کودی و نسبت¬های کشت اختلاف معنی¬داری نداشتند. مجموع عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک شنبلیله و اسفرزه در تیمار شنبلیله: اسفرزه 2:1 در شرایط کود تلفیقی نتیجه¬ی بهتری نشان دادند.. در کلیه تیمارها نسبت برابری زمین برای شنبلیله و اسفرزه به جزء تیمار شنبلیله: اسفرزه 1:1 در شرایط کود شیمیایی بالاتر از یک بود. بر اساس نتایج این آزمایش استفاده از کود تلفیقی در برهمکنش با کشت مخلوط شنبلیله و اسفرزه میتواند در افزایش مزیت نسبی کشت مخلوط موثر باشد و به لحاظ کاهش مصرف کودهای شیمیایی می¬تواند در حفاظت از محیط زیست اهمیت داشته باشد.
زینب رئیسی محمودرضا تدین
به منظور بررسی اثر کودهای شیمیایی، انواع کمپوست و آمیزه سیلیکا بر ویژگی¬های کمی و کیفی گیاه توتون (nicotiana tabacum l.) آزمایشی در سال 1392 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد اجرا گردید. این آزمایش به صورت کرت¬های خرد شده در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با 3 تکرار انجام شد. کرت اصلی شامل: تیمار شاهد (بدون استفاده ازکود)، کمپوست بر اساس نیاز گیاه توتون و نتایج آزمون خاک، ورمی کمپوست بر اساس نیاز گیاه توتون و نتایج آزمون خاک، کود شیمیایی بر اساس نیاز گیاه توتون و نتایج آزمون خاک، 50 درصد کمپوست + 50 درصد کود شیمیایی توصیه شده، 50 درصد ورمی کمپوست + 50 درصد کود شیمیایی توصیه شده و کرت فرعی شامل چهار تیمار محلول¬پاشی: چای کمپوست به میزان 25 لیتر در هکتار، چای ورمی کمپوست به میزان 27 لیتر در هکتار، آمیزه سیلیکا به میزان 37 لیتر در هکتار و تیمار شاهد (عدم محلول¬پاشی) بودند. صفات اندازه¬گیری شده در این آزمایش شامل شاخص¬های رشدی (سرعت رشد محصول، سرعت جذب خالص، شاخص سطح برگ، نسبت سطح برگ، سطح ویژه برگ، نسبت وزن برگ و تغییرات ماده خشک)، شاخص¬های کمی (تعداد برگ در بوته، طول و عرض برگ، وزن تر و خشک اندام هوایی، وزن تر برگ، وزن خشک برگ، ارتفاع بوته، عملکرد بیولوژیک) و شاخص¬های کیفی (میزان نیکوتین برگ، میزان قند برگ و میزان پتاسیم برگ) بودند. نتایج نشان داد که بیشترین سرعت رشد محصول، سرعت جذب خالص، شاخص سطح برگ و ماده خشک گیاه توتون مربوط به تیمار کود شیمیایی و پس از آن تیمار کمپوست بود. همچنین تیمار کود شیمیایی نسبت به سایر تیمارهای کودی در تمام صفات کمی به جز تعداد برگ در بوته افزایش معنی¬داری ایجاد کرد. تیمارهای محلول¬پاشی نسبت به تیمار شاهد سبب افزایش سرعت رشد محصول، شاخص سطح برگ، نسبت سطح برگ، سطح ویژه برگ، ماده خشک گیاه توتون و همچنین افزایش تمام صفات کمی به جز تعداد برگ در بوته گردیدند. اثر کود بر تمام شاخص¬های کیفی معنی¬دار بود ولی اثر تیمارهای محلول¬پاشی تنها بر میزان پتاسیم برگ معنی¬دار بود. در مجموع در بین تیمارهای کودی، بیشترین اثر بر صفات کمی به ترتیب مربوط به تیمار کود شیمیایی و کمپوست و در صفات کیفی به ترتیب مربوط به تیمار ورمی کمپوست و تلفیقی کمپوست بود. در بین تیمارهای محلول¬پاشی بیشترین اثر بر صفات کمی مربوط به آمیزه سیلیکا و چای کمپوست و در صفات کیفی بیشترین میزان پتاسیم برگ مربوط به تیمار چای کمپوست بود.
سمیه رئیسی عبد الرزاق دانش شهرکی
به منظور بررسی تا?ثیر آللوپاتیک عصاره آبی پوست سبز میوه گردو و عصاره برگ گردو و ژوگلان بر خصوصیات جوانه زنی و رشد گیاهچه لوبیا و علف های هرز مهم آن (چسبک و تاتوره) دو آزمایش آزمایشگاهی و گلدانی در دانشگاه شهرکرد انجام شد. آزمایش های آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 2 فاکتور، فاکتور a نوع عصاره در دو سطح (عصاره پوست و برگ گردو)، فاکتور b غلظت عصاره در 5 سطح (شامل 5/12، 25، 50 و 100) و یک تیمار به عنوان شاهد (آب مقطر) در نظر گرفته شد. این آزمایش در مورد پتانسیل اسمزی عصاره با استفاده از پلی اتیلن گلیکول (6000) با 5 سطح تیمارهای صفر (شاهد)، 5/12، 25، 50 و 100 درصد عصاره پوست و برگ گردو با 4 تکرار نیز به همین صورت انجام شد. آزمایش دیگر به صورت طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار و یک تیمار محلول های ژوگلان در 4 سطح صفر (شاهد)، 5-10، 4-10،3-10 مولار در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد انجام شد. آزمایش گلدانی بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد انجام شد. در این آزمایش فاکتور عصاره برگ و پوست سبز میوه گردو (a) (غلظت های صفر (شاهد)، 5/12، 25، 50 و 100 درصد) و نحوه مصرف عصاره (b) به 3 روش: 1- خاک کاربرد در زمان کاشت 2 و 3- خاک کاربرد و محلول پاشی در مرحله چهار برگی لوبیا و دو برگی علف هرز اعمال شد. نتایج آزمایش آزمایشگاهی نشان داد که افزایش غلظت عصاره آبی پوست سبز میوه گردو و عصاره برگ گردو بطور معنی داری باعث کاهش طول و وزن خشک ریشه چه، ساقه چه و گیاهچه، درصد و سرعت جوانه زنی، میانگین و ضریب سرعت جوانه زنی شد به طوری که با افزایش غلظت عصاره، میزان بازدارندگی افزایش یافت. زمان شروع و رسیدن به 50 درصد جوانه زنی و میانگین زمان جوانه زنی نیز با افزایش غلظت افزایش یافت. لوبیا در مقایسه با علف های هرز چسبک و تاتوره مقاوم تر بود و آسیب کمتری را متحمل شد. تا?ثیر بازدارنده عصاره پوست و برگ گردو بر رشد گیاهچه علاوه بر مواد آللوپاتیک عصاره اثر پتانسیل اسمزی عصاره نیز بود. در آزمایش آزمایشگاهی عصاره پوست گردو در مقایسه با عصاره برگ گردو اثر آللوپاتیک شدیدتری را نشان داد. غلظت های 50 و 100 درصد عصاره پوست و برگ گردو بیشترین اثر بازدارندگی را داشتند. نتایج حاصل از آزمایش گلدانی نشان داد که لوبیا در مقایسه با دو علف هرز دیگر حساسیت کمتری داشته و اثر عصاره پوست بر صفات مورد بررسی شدیدتر از عصاره برگ گردو بود. همچنین نتایج نشان داد که با افزایش غلظت عصاره پوست و برگ گردو، تعداد، سطح، وزن خشک برگ و اندام هوایی، ارتفاع بوته، میزان کلروفیل، کارتنوئید، حجم، طول، قطر، و وزن خشک ریشه علف های هرز چسبک و تاتوره کاهش و میزان پروتئین و پرولین برگ و هدایت الکتریکی خاک افزایش یافت. کاربرد عصاره به روش خاک کاربرد در زمان چهار برگی لوبیا و دو برگی علف هرز در مقایسه با دو روش دیگر تا?ثیر بیشتری بر صفات مورد مطالعه داشت. با توجه به نتایج فوق به نظر می رسد از عصاره برگ و پوست گردو می توان به عنوان علفکش بیولوژیکی یا به عنوان الگویی برای فرمولاسیون جدید یک علفکش برای کنترل علف های هرز چسبک و تاتوره در مزارع لوبیا استفاده کرد.
سیده انیس صادقیان دهکردی علی تدین
به منظور بررسی تأثیرات تیمارهای مختلف خشکی و کود های زیستی ازتوبارور1 و بارور2 کود شیمیایی (ازت+فسفر) بر روی شاخص رشدی بزرک، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد در سال زراعی 1392 انجام گرفت. کرت های اصلی شامل چهار تیمار تنش خشکی بدون تنش (با پتانسیل3/0 اتمسفر)، تنش ملایم (با پتانسیل 5/3 اتمسفر)، تنش متوسط (با پتانسیل 5/6 اتمسفر) و تنش شدید (با پتانسیل 5/9 اتمسفر) و کرت های فرعی شامل 5 تیمار کودی (بدون کود، کود شیمیایی نیتروژن+ فسفر، کود زیستی نیتروژن دار ازتوبارور1، کود زیستی فسفاته بارور2 و کود زیستی توآم نیتروژن دار ازتوبارور1 + بارور2) بودند. صفات مورد مطالعه عبارت بودند از: ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی، تعداد برگ در بوته، قطر ساقه، وزن تر و خشک اندام هوائی، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه درکپسول، عملکرد دانه در هکتار، روند بررسی سرعت رشد محصول (cgr) و شاخص برداشت همچنین درصد روغن، غلظت پرولین و جذب عناصر پتاسیم و کلسیم نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد تنش خشکی برکلیه صفات مورد بررسی در سطح احتمال 1 درصد معنی دار بود. به طوری که در اغلب صفات به غیر از غلظت پرولین و درصد عناصر پتاسیم و کلسیم افزایش سطح تنش خشکی باعث کاهش معنی دار میزان صفت مورد مطالعه شد. بالاترین مقدار در مورد تمامی صفات در تیمار کود شیمیایی نیتروژن و فسفر مشاهده شد. کودهای بیولوژیک ازتوبارور1 و بارور2 اگرچه عملکرد کمتری نسبت به کود شیمیایی داشتند اما در مقایسه با تیمار شاهد در تمامی صفات نتایج قابل قبولی را نشان دادند که این امر باعث حفظ پایداری خاک و تولید می گردد.
ظهراب اداوی محمودرضا تدین
تغییراقلیم یکی از مهمترین مسائل پیشرو در تولید گیاهان زراعی در آینده می باشد. راهکارهای سازگاری به تغییر اقلیم و همچنین تخفیف اثرات تغییر اقلیم از جمله رهیافت های مدیریتی در جهت مقابله با پدیده تغییر اقلیم در کشاورزی می باشد. هدف از این پژوهش، بررسی اثر تغییر اقلیم و همچنین ارائه راهکارهای مدیریتی در جهت سازگاری و تخفیف اثرات تغییر اقلیم بر تولید سیب زمینی در منطقه فریدون شهر می باشد. دراین مطالعه برای شبیه-سازی داده های آب و هوایی از مدلlars-wg و برای شبیه سازی رشد و نمو سیب زمینی از مدل substor–potato استفاده شد. به منظور واسنجی و اعتباردهی مدل رشد، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در دو سال زراعی 1392-1391 و 1393-1392 انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل تاریخ کاشت به عنوان کرت اصلی در سه سطح (15 اردیبهشت، 1 و 15 خرداد) و ارقام مختلف سیب¬زمینی به عنوان کرت فرعی در سه سطح (آگریا، سانته و آریندا) بودند. در بخش سازگاری، تغییر تاریخ کاشت و همچنین استفاده از ارقام مختلف سیب زمینی در دو مدل گردش عمومی hadcm3 و ipcm4 تحت سه سناریویa2، b1 و a1b در سه دوره زمانی 2015 تا 2045 (2030)، 2046 تا 2075 (2060) و 2076 تا 2105 (2090) مورد ارزیابی قرار گرفت. در بخش تخفیف نیز تلقیح گیاه سیب زمینی با قارچ مایکوریزا به عنوان جایگزینی برای کودهای شیمیایی فسفره مورد بررسی قرار گرفت. نتایج شبیه سازی نشان داد که عملکرد غده سیب زمینی تحت تاثیر تغییر اقلیم در آینده کاهش خواهد یافت که این کاهش در سناریوی a2 بیشتر از دو سناریوی دیگر بود. با گذشت زمان اثرات منفی تغییر اقلیم بر عملکرد سیب زمینی افزایش نشان داد، به طوری که کمترین عملکرد غده در سال 2090 مشاهده شد. تغییر تاریخ کاشت منجر به کاهش اثرات منفی تغییر اقلیم بر سیب زمینی گردید، به طوری که کشت دیرهنگام سیب زمینی (15 خرداد) نسبت به کشت رایج (1 خرداد) از عملکرد بیشتری در شرایط تغییر اقلیمی آینده برخوردارخواهد بود. عملکرد بیشتر سیب زمینی در کشت دیرهنگام نسبت به رایج در شرایط تغییر اقلیم آینده را می-توان به عدم انطباق مرحله گلدهی سیب زمینی با حداکثر دمای هوای منطقه در کشت دیرهنگام نسبت داد. استفاده از ارقام مختلف نیز پاسخ مثبتی در جهت کاهش اثرات منفی تغییر اقلیم بر عملکرد سیب زمینی می باشد وکشت رقم آریندا(رقم زودرس) نسبت به رقم آگریا (رقم رایج منطقه) از عملکرد بالاتری در تغییر اقلیم آینده برخوردار خواهد بود. بنابراین، با توجه به نتایج شبیه سازی، می توان کاشت سیب زمینی در 15 خرداد و رقم آریندا را به عنوان بهترین راهکار مدیریت زراعی در منطقه در جهت کاهش اثرات سوء تغییر اقلیم گزارش کرد که در طراحی اکوسیستم کشاورزی در این منطقه بایستی در آینده مدنظر قرار گیرد.نتایج آزمایش نشان داد که تلقیح گیاه سیب زمینی با قارچ مایکوریزا منجر به کاهش مصرف کود شیمیایی فسفره به مقدار 61/5 کیلوگرم در هکتار می گردد که با توجه به ضریب انتشار گاز گلخانه ای به ازای مصرف هر کیلوگرم کود فسفره (0/2 کیلوگرم دی اکسید کربن)، می¬توان عنوان کرد که تلقیح سیب زمینی با قارچ مایکوریزا منجر به کاهش انتشار گاز دی اکسید کربن
بهجت عمرانی سیف اله فلاح
به منظور بررسی پاسخ تولید و ماندگاری گیاه خرفه به تأمین نیتروژن و فسفر از منابع مختلف کودی آزمایشی، در قالب بلوکهای کامل تصادفی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد در سال 1393 اجرا شد. تیمارهای مختلف کودی شامل کود مرغی براساس نیاز نیتروژنی (bln)، کود مرغی براساس نیاز فسفری (blp)، کود گاوی براساس نیاز نیتروژنی (cmn)، کود گاوی براساس نیاز فسفری + کود اوره (cmp+u)، چهار سطح کود شیمیایی (cf) معادل تیمارهای آلی (bln، blp،cmn ، cmp+u) و شاهد (c) بودند. نتایج نشان داد که بیشترین میزان نیترات در برداشت اول به تیمار cf (cmn) با میانگین 77/98 میلیگرم بر کیلوگرم و در برداشت دوم به تیمارهای cf (bln) و cf (cmn) اختصاص داشت. کارایی زراعی نیتروژن تیمار cf (bln) و کارایی زراعی فسفر تیمار blp افزایش معنیداری در مقایسه با دیگر تیمارهای کودی نشان دادند.