نام پژوهشگر: عبدالرضا فرجی
مروارید حسن پور عبدالرضا فرجی
صنعت توریسم به عنوان وسیع ترین و متنوع ترین صنعت در قرن 21 امروزه گسترده جهانی یافته و گسترش همه جانبه سرمایه داری در عصر کنونی است. در جهان کنونی رقابت اقتصادی بسیار دشوار است, از این رو همه کشورهای جهان سعی می کنند جهت رقابت از تمام تواندیهای خود استفاده نمایند. به همین دلیل بخش توریسم نسبت به سایر بخش ها از اهمیت بیشتری برای توسعه اقتصادی به ویژه برای کشورهای مسلمان برخوردار است. توسعه پایدار صنعت گردشگری یکی از محدود فرصت های توسعه و بهبود کیفیت زندگی جوامع اسلامی و حتی کم درآمد است. از سویی دیگر همگرایی پروسه ای است که به وسیله آن رهبران سیاسی چند کشور مختلف متقاعد و راغب می شوند که وفاداری, انتظارات و فعالیتهای سیاسی-اقتصادی, اجتماعی و فرهنگی شان را به سمت مرکز جدیدی که نهادهایش اختیارات قانونی داشته یا متقاضی اختیارات قانونی و رای اختیارات ملت و کشورها باشد را سوق دهد. هدف این پژوهش شناخت استراتژی ها در رسالت های اصلی توسعه گردشگری در ایران در راستای همگرایی کشورهای حوزه خلیج فارس با نقش موثر ایران می باشد، که به این منظور نظر 14 نفر از خبرگان رشته جغرافیای سیاسی با استفاده از پرسشنامه اخذ و سپس توسط رگرسیون یک متغیره و چند متغیره با نرم افزار spssتحلیل شد. در نهایت این نتیجه حاصل گردید که متغیر مناسبات سیاسی بیشتر از بقیه متغیرها باعث همگرایی می شود و متغیر عوامل فرهنگی کمتر از همه بر همگرایی تاثیر می گذارد.
مهدی عابدی سید عباس احمدی
خاورمیانه به دلیل اهمیت استراتژیکی، ژئوپلیتیکی و ژئو اکونومیکی آن، از دیرباز در کانون توجه دولتهای بیگانه و قدرت های استعماری در جهان قرار داشته است. این منطقه، در مقام حوزه پیرامونی اروپا، واجد جایگاه مهمی در سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و قدرت های بزرگ آن، به لحاظ امنیتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. اتحادیه اروپایی از نخستین روزهای شکل گیری، سیاست های ثابتی را نسبت به این حوزه در قالب های مختلف تعریف و به اجرا گذاشته است. اروپائی ها در تبین سیاست همسایگی نسبت به حوزه پیرامونی جنوب به این رهیافت رسیده بودند که در پرتو تهدیدات ناشی از گسترش افراط گرایی اسلامی، تروریسم، جرایم سازمان یافته، کنترل سیل مهاجرت، سیاست "حفظ وضعیت موجود" و تعامل با حکومت های اقتدارگرا بهتر می تواند منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی اروپا را در خاورمیانه تضمین و تامین نمایند. قیام های اخیر مردمی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا که از ابتدای سال 2011 بر علیه دیکتاتورهای متحد غرب آغاز شد، کشورهای اروپایی را برای مدتی دچارغافلگیری و بی تصمیمی ساخت؛ اما بزودی این کشورها همگام با آمریکا و اتحاذ مواضعی دوگانه در قبال این قیامها، تلاش کردند در راستای منافع خود، تحولات را بگونه ای هدایت و مهندسی نمایند تا از قدرت گرفتن اسلامگرایان جلوگیری بعمل آمده و یا در صورت روی کارآمدن، دوره گذار در این کشورها به سوی اصلاحات دموکراتیک مورد نظر خود را هرچه کوتاهتر نمایند. این مقاله درتلاش است تا ضمن بررسی واکنش های مختلف اتحادیه اروپایی و کشورهای قدرتمند آن نسبت به قیام های مردمی در کشورهای عربی خاورمیانه که از آنها تحت عنوان بهار عربی و یا بیداری اسلامی یاد می شود؛ نوع نگاه اروپا نسبت به این تحولات را بررسی و ارزیابی نماید.