نام پژوهشگر: عباس عباسیان
عباس عباسیان احمد نظامی
علف های هرز یکی از مهمترین عوامل خسارت زا در نخود می باشند. در همین راستا به منظور بررسی اثرات نظام های خاک ورزی در تاریکی و روشنایی و کاربرد علف کش های بر کنترل علف های هرز نخود آزمایشی در سال زراعی 89- 1388 در مزرعه آموزشی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت طرح نواری بر مبنای طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. عوامل مورد بررسی در آزمایش شامل سیستم های خاک ورزی در سه سطح (خاک ورزی در روز، خاک ورزی در شب و خاک ورزی در روز با محافظِ نوری) به عنوان عامل اصلی و مقادیر کاربرد علف کش تریفلورالین (480، 960 و 1440 میلی لیتر در هکتار ماده موثره) و ایمازتاپیر (50، 100 و 150 میلی لیتر در هکتار ماده موثره) به صورت پیش از کاشت و شاهد وجین علف های هرز در تمام فصل رشد و شاهد بدون وجین و عدم کاربرد علف کش عامل فرعی بود. بر اساس نتایج آزمایش در تمام فصل رشد، تراکم در تیمارهای عملیات خاک ورزی در روز با محافظ نوری نسبت به عملیات خاک ورزی در روز و شب بیشتر بوده و بین عملیات خاک ورزی در روز و عملیات خاک ورزی در شب نیز اختلاف معنی داری وجود نداشت. علف های هرز تاجریزی، تاتوره، گل عقربی، سلمه، کنف وحشی و تاج خروس ریشه قرمز در تیمار عملیات خاک ورزی در روز نسبت به تیمارهای عملیات خاک ورزی در شب و روز با محافظ نوری از اهمیت نسبی بیشتری برخوردار بودند ولی گونه های خرفه، پیچک، هفت بند، گاو چاق کن، تاج خروس خوابیده و سوروف تحت تأثیر نوع عملیات خاک ورزی قرار نگرفتند. عملکرد دانه نخود در عملیات خاک ورزی در روز با محافظ نوری از خاک ورزی در شب و خاک ورزی در روز 45 درصد کمتر بود و بین عملیات خاک ورزی در شب و روز نیز اختلاف معنی داری وجود نداشت. مقادیر کاربرد کاهش یافته علف کش های به کار رفته تا اواسط فصل رشد کارایی کمی در کنترل علف های هرز داشت، اما در آخر فصل رشد،کنترل علف های هرز در مقادیر بکار رفته این علف کش ها تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. کنترل علف های هرز سلمه تره و سوروف توسط علفکش تریفلورالین و علف هرز تاج ریزی با علف کش ایمازتاپیر بهتر بود، ضمن اینکه خرفه با هیچ کدام از علفکش ها به خوبی کنترل نشد. گونه های تاتوره، خاکشیر، تاج خروس ریشه قرمز و خوابیده، پیچک، کنف وحشی و گل عقربی نیز از پراکنش بسیار کمی در بین تیمارهای علفکش برخوردار بودند. عملکرد دانه نخود در بین تیمار مقادیر کاربرد کاهش یافته، توصیه شده و افزایش یافته علفکش ها تفاوت معنی داری نداشت.
عباس عباسیان علی داودی
در این پایان نامه اثر میکروساختار آلیاژ برنز آلومینیوم نیکل (c95500) روی فعل و انفعالات سطح و رفتار خوردگی آن در محلول 3.5% nacl با استفاده از تست های الکتروشیمیایی ac و dc بررسی شده است. آلیاژ در سیکل های متفاوتی به پیشنهاد شرکت طوس دریای مشهد شامل کوئینچ، نرماله، پیرسازی عملیات حرارتی شدند. میکروساختار نمونه ها با استفاده از میکروسکوپ نوری (om) مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که افزایش فاز ꞌβ و کاهش y2 (یا ὃ) در نمونه کوئینچ شده منجر به افزایش مقاومت به خوردگی و کاهش فعالیت سطح شده است که دلیل آن تشکیل لایه محافظ از اکسیدها و هیدروکسی کلرید ها با چسبندگی عالی، ضخامت بالا و تخلخل مناسب که در تست های امپدانس خود را بهتر نشان می دهند و هم چنین کاهش مکان های تشکیل خوردگی انتخابی نیز از موارد دیگر است. نتایج تست lpr نشان داد که نمونه های پیرسازی شده دارای بدترین مقاومت به خوردگی هستند. تست های پلاریزاسیون اثبات می کند که با افزایش زمان غوطه وری و تشکیل لایه محافظ، به این کاهش فعالیت کاتدی که خود تحت کنترل نفوذ اکسیژن است و هم چنین افزایش مقاومت به خوردگی کمک می کند. منحنی های پلاریزاسیون نشان دادند که رفتار پلاریزاسیون آندی برای همه نمونه ها تقریباً ثابت است که می تواند به این علت باشد که رفتار نمونه های عملیات حرارتی شده تحت کنترل اکتیواسیون نیست و رفتار متفاوت پلاریزاسیون کاتدی اثبات کرد که آلیاژ تحت کنترل نفوذ است و همین موضوع عامل افزایش یا کاهش مقاومت به خوردگی شده است. امپدانس در پتانسیل خوردگی (ocp) نشان داد که با افزایش زمان غوطه وری و تشکیل لایه محافظ ضخیم به این افزایش مقاومت به خوردگی کمک شده است. نمونه e که حاصل از عملیات حرارتی کوئینچ است دارای بهترین مقاومت به خوردگی است که علت آن تشکیل لایه ضخیم در زمان های غوطه وری طولانی (72 ساعت) و هم چنین تشکیل لایه دوبل با ضخامت و زبری خوب که مزید بر علت شده و مقاومت به خوردگی بسیار مناسبی را فراهم می کند. در واقع با توجه به فعالیت بالای سطح نمونه e در لحظات اولیه می توان بیان کرد که سطح، نقش یک نوع رفتار حفاظت آندی را در زمان های طولانی تر ایفا می کند.
عباس عباسیان علیرضا محمدی آریا
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی دوره های آموزش ضمن خدمت مجازی در ارتقای عملکرد حرفه ای از دیدگاه دبیران دبیرستان های متوسطه دوره اول منطقه پنج شهرتهران در سال تحصیلی 94-1393 انجام شده است. سعی بر این بود تا برای تعیین اثربخشی دوره ها از سه سطح اول کرک پاتریک (واکنش، یادگیری و رفتار) استفاده شود. این پژوهش از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی و از حیث روش توصیفی ـ پیمایشی محسوب می شود. روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی است. جامعه آماری پژوهش دبیران متوسطه منطقه پنج تهران هستند. تعداد کل دبیران متوسطه دوره اول در این منطقه 538 نفر است که از این تعداد 146 نفر مرد (27%) و 392 نفر زن (73%) می باشند که طبق جدول مورگان 216 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند که از این تعداد 60 نفر مرد و 156 نفر زن بودند. اطلاعات توسط پرسش نامه محقق ساخته جمعآوری شده است. روایی محتوایی، با نظر اساتید راهنما و صاحب نظران ذی ربط تأیید گردید و پایایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ 90% به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از آزمون های t تک نمونه ای، t گروه های مستقل و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که دبیران شرکت کننده در دوره ها واکنش مطلوب و مثبتی نسبت به ابعاد مختلف از جمله: اهداف، روش، فضا و ... ندارند. همچنین بیانگر این واقعیت بود که از دیدگاه دبیران، دوره های برگزار شده در افزایش میزان دانش شغلی و همین طور بهبود رفتار شغلی، تأثیر مطلوب نداشته اند. در کل می توان گفت که از دیدگاه دبیران دبیرستان های متوسطه دوره اول منطقه پنج شهرتهران در سال تحصیلی 94-1393 دورههای برگزار شده نقش مثبت و مطلوبی در ارتقای عملکرد حرفه ای (شغلی) آنان نداشته است.
عباس عباسیان
چکیده ندارد.