نام پژوهشگر: فریبرز محرمخانی
حسین فتاحی اردکانی سید محمد موسوی
منطقه ی خاورمیانه یکی از مهمترین و در عین حال پر تنش ترین مناطق جهان است که از قدیم الایام و به خصوص در دهه های اخیر مورد توجه قدرت های برتر جهانی قرار داشته است. ویژگی های خاص این منطقه چه از نظر سیاسی و امنیتی و چه از نظر اقتصادی و فرهنگی باعث آن شده است ابرقدرت های جهان برنامه های خاصی را برای دخالت و سلطه بر این منطقه طرح ریزی و اجرا نمایند. در وصف اهمیت این منطقه همین بس که 23% جمعیت جهان، 30% منابع شامل: 2/65% از ذخایر نفت خام جهان، 50% از ذخایر کشف شده ی گاز طبیعی، 50% کنف، 20% بوکسیت، 30% فسفات، 35% قلع، 10% اورانیوم،20% تولید پنبه، 17% تولید برنج و دارا بودن 17% از گستره ی سرزمینی جهان و مرکز ظهور سه دین بزرگ جهانی اسلام، مسیحیت و یهودیت و مرکز تلاقی سه قاره ی آسیا، اروپا و آفریقاست ( رضایی، 1385 ) شاید بتوان این منطقه را استراتژیک ترین منطقه ی حال حاضر جهان دانست که در کانون توجه قرار گرفته است. از طرف دیگر وقوع جنگ های بزرگ و متعدد در این منطقه از جمله تجاوز عراق به ایران، تجاوز عراق به کویت، تجاوز شوروی سابق به افغانستان، حمله ی نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا به عراق، جنگ های متعدد اعراب و اسرائیل و تجاوز مجدد آمریکا و انگلستان به عراق که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مهمترین هدف آن اطمینان از جریان سالم و مداوم نفت به غرب و داشتن پایگاه های نظامی و جاسوسی جهت کنترل کشورهای به اصطلاح شر منطقه چون ایران است، موجب اهمیت روز افزون مناسبات در این منطقه شده است. آمریکا از همان ابتدائی که علاقه مند به دخالت در این منطقه شد دکترین هایی شامل: دکترین روزولت، دکترین ترومن، دکترین ریگان، دکترین بوش پدر، دکترین کلینتون و دکترین بوش پسر را جهت سلطه بر این منطقه ارائه و در اجرای هر یک از آنها کوشیده است (یوسف پور، 1385). طرح خاورمیانه بزرگ را اولین بار نومحافظه کاران آمریکا طراحی کرده اند. واژه خاورمیانه نیز اولین بار از طرف غربی ها وارد اصطلاحات علوم سیاسی شده است. این واژه حاصل اندیشه ی غرب در تقسیم جهان از لحاظ اهمیت ژئوپلتیک است. هر چند در سند طرح خاورمیانه ی بزرگ به طور روشن بیان نشده است که منطقه ی«خاورمیانه بزرگ» شامل چه کشورهایی می شود، ولی چنین به نظر می رسد که از دیدگاه طراحان، خاورمیانه ی بزرگ از مغرب در آفریقای شمالی و شاخ آفریقا به سمت کشورهای عربی، ترکیه، ایران، افغانستان و جمهوری های شوروی سابق در قفقاز و آسیای مرکزی امتداد و گسترش یافته و پاکستان، بنگلادش و سرزمین های دیگر را تا مرزهای چین در بر می گیرد. به این ترتیب، خاورمیانه بزرگ شامل کشورهای متعددی می شود که دارای ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار متفاوت هستند (فراستی،1387: 12). ایران و عربستان به عنوان دو کشور مهم و تاثیر گذار در منطقه ی خاورمیانه شناخته می شوند . بررسی روابط دو کشور را باید در قرن بیستم بیشتر مد نظر قرار داد چرا که عر بستان به عنوان کشوری مستقل و یکپارچه تنها پس از تاخت وتاز خاندان آل سعود در دهه ی 1920 توانست خود را به عنوان واحد سیاسی معرفی کند . ایران و عربستان از قدرت های مهم منطقه خاور میانه و علل الخصوص منطقه خلیج فارس محسوب می شوند و هریک درپی افزایش نفوذ خود دراین مناطق و نیز در جهان اسلام می باشند . این خود باعث رقابتی روز افزون بین دو کشور چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی ایران شده است، هر چند بعد از انقلاب این رقابت در حوزه نفوذ و تاثیر گذاری در میان کشور های اسلامی بیشتر شده، اما در کل رقابت میان دو کشور بر سیر روابط فی مابین تاثیر بسزایی داشته و فراز ونشیب های فراوانی را طی کرده است. درمسیر این روابط گاه این دو کشور بر سر مسائل منطقه ای ،فرهنگی و مذهبی در مقابل یکدیگر ایستاده اند و گاه بر سر منافع مشترک باهم همکاری کرده اند . در این میان کشورهایی چون اسرائیل و آمریکا منافع خود را در عدم نزدیکی و هماهنگی کشورهای مسلمان به خصوص ایران و عربستان می دانند. عربستان تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران همواره به عنوان یکی از دو ستون استراتژی آمریکا در دوره نیکسون در منطقه بود. پس از سقوط شاه عربستان توانست نقطه قابل اتکایی در جهت جانشینی ایران درآید و به همراه پنج کشور دیگر حوزه خلیج فارس و کمک آمریکا به عنوان پدر خوانده، صادرات نفت را تضمین کند. موارد اهمیت استراتژیک عربستان را می توان می توان به صورت زیر خلاصه کرد : وجود حرمین شریفین، دارا بودن 26 درصد ذخایر نفتی جهان و نقش قاطع این کشور در اوپک ، نقش آفرینی در سازمان کنفرانس اسلامی (دبیر خانه سازمان در جده می باشد و بیشترین بودجه آن را این کشور تامین می کند )، نفوذ در کشورهای اسلامی، عضویت در اتحادیه عرب، موقعیت ژئوپلیتیکی، عضویت در شورای همکاری خلیج فارس که ازبانیان اصلی آن می باشد و نقش اصلی را در این شورا دارا می باشد،روابط استراتژیک با غرب و به ویژه آمریکا( آمریکا اولین شریک تجاری عربستان است) و هم جواری با ایران و عراق... روابط ایران با عربستان بیشتر محدود به مسائل حج بود و در ابتدای به قدرت رسیدن آل سعود ایران در برقراری رابطه با شبه جزیره دچار سردرگمی بود و سیاست صبر و انتظار را پیشه کرده بود تا تکلیف جنگ داخلی در عربستان معین گردد. روابط این دو کشور را در دوران رضا شاه به چهار دوره می توان تقسیم کرد : 1- دوره ی نخست : دوره ی بدگمانی و تردید ایران به ماهیت رژیم جدید در شبه جزیره که از سال 8ـ1304 به طول انجامید . 2- دوره ی دوم : دوره ی به رسمیت شناختن رژیم جدید و روابط با آن . 3- دوره ی سوم :دوره ی بهبود روابط و برقراری مناسبات سیاسی- راهبردی دوستانه دو کشور . 4- دوره ی چهارم : دوره ی تزلزل روابط که با نزدیک شدن سال های بحرانی و پرآشوب پیش از جنگ جهانی دوم آغاز گشته و بابرکناری رضاشاه به پایان رسید (احمدی، 1386: 53). ایران وعربستان بعد از جنگ جهانی دوم وشروع جنگ سرد در استراتژی های آمریکا دارای نقش و جایگاه ویژه ای بودند تا از نفوذ کمونیسم از طریق آنها در منطفه جلوگیری به عمل آید . دکترین آیزنهاور در سال 1957 بیان می داشت که آمریکا در برابر تهدیدات شوروی از دولت های خاورمیانه ازلحاظ سیاسی ، نظامی و اقتصادی حمایت می کند . از این دکترین ایران وعربستان و کشورهای میانه رو عرب چون عراق ، اردن و لبنان حمایت کردند .در واقع این دکترین آغاز جنگ سرد عربی بود .این دکترین عامل دیگری در نزدیکی ایران وعربستان قلمداد می گردد. مواضع این دوکشور در بحران های لبنان و اردن که در آنها شورش های توسط طرفداران ناصر و پان عربیسم صورت گرفته بود ،مشابه بود . این بحران ها با مداخله انگلیس در اردن و آمریکا در لبنان خاتمه داد ه شد. کودتای 1958 عراق و سرنگونی خاندان هاشمی و روی کار آمدن عبد الکریم قاسم نیز مواضع دو کشور را به هم نزدیک تر کرد . با پیروزی انقلاب اسلامی ایران عربستان در ابتدا سیاست احتیاط و سکوت را پیشه کرد و نظاره گر اوضاع بود ولی بعد از مدتی به صف دیگر کشورها پیوست و برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی هیأتی بلند پایه به سرپرستی دبیرکل رابطه العالم الاسلامیه به ایران فرستاد. ملک خالد در اولین عکس العمل خود برپایی حکومت اسلامی رادر ایران مقدمه نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور خواند و فهد ولیعهد نیز گفت : برای رهبری انقلاب ایران احترام زیادی قائل هستیم. بنابراین در روزهای اول انقلاب روابط دو کشور از سیر عادی برخوردار بود(کتاب سبز عربستان، 1368: 123). ولی پس از اشکار شدن ماهیت استکبار ستیزی انقلاب اسلامی ایران و حمایت از جنبش های آزادی بخش به خصوص حزب الله و حماس و همچنین دنبال کردن سیاست صدور انقلاب روابط دو کشور کاملا" دگرگون شد. در همان زمان بود که شیعیان عربستان شورش کردند و برخی از تندورو های متعصب سنی نیز برای چند ساعت کعبه را اشغال نمودند و عربستان تمام این مسایل و اتفاقات را از چشم ایران می دید. حکومت سعود برای کاستن از اثرات انقلاب برجامعه عربستان دست به اقدامات پرهزینه ای زد .تأسیس موسسات تبلیغی برای خدشه دار کردن چهره ی انقلاب، تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، حمایت از رژیم بعثی در جنگ تحمیلی، خرید های تسلیحاتی گسترده... تنها بخش از این اقدامات بودند. تشدید اقدامات امنیتی در داخل عربستان به منظور زیر فشار گذاشتن طرفداران انقلاب اسلامی ایران از دیگر اقدامات بود. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ایران، عربستان بسیاری از افسران ودرجه داران شیعه ی را از ارتش اخراج کرد و ازحضور نظامیان پاکستانی که از انقلاب ایران تمجید می کردند و متاثر از آن بودند کاست واز نیرو های بنگلادشی استفاده کرد. بسیاری از کارگران و متخصصان شیعی فعال در شرکت آرمکو را از کار اخراج و یا تنزّل درجه داد. استفاده از بلندگو ومیکروفون را در مساجد شیعه ممنوع کرد و پلیس امنیتی برای شناسایی رهبران شیعی و کشف سازمان آنان تدابیر شدید امنیتی برقرار ساخت و خانه های افراد مظنون به طور متوالی و ناگهانی مورد بازرسی و تفتیش قرار گرفت. در مقابل پادشاه و ولیعهد برای کسب محبوبیت ملاقات های خود رابا مردم افزایش دادند و طرح های عمرانی زیادی ارائه گردید. با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران که به تحریک آمریکا و اعراب و با سکوت عربستان همراه بود، عربستان کمک های نظامی و اقتصادی بیشماری را روانه ی عراق کرد تا در جنگ بر علیه ایران به پیروزی برسد. در اختیار گذاشتن آواکس های آمریکایی برای جاسوسی و دادن وام های بلا عوض و فروش نفت به نیابت از عراق از جمله ی این کمک هابودند. از طرف دیگرتأسیس شورای همکاری خلیج فارس برای بدست گیری نبض امنیتی منطقه در حالی که دو رقیب دیرین عربستان یعنی ایران و عراق درگیر جنگ بودند از دیگر اقدامات این کشور برای نشان دادان قدرت خود در منطقه بود. در اوپک ایران و عربستان همیشه بر سرتدوین سیاست های تولید و قیمت گذاری نفت با هم اختلاف داشتند. در حالی که عربستان برای جلوگیری از افزایش قیمت نفت و وارد نیامدن فشار به آمریکا و همین طور وارد آوردن فشار مضاعف به ایران در جریان جنگ تحمیلی برای کاهش درامدهای نفتی ایران روزانه چند صد هزار بشکه نفت اضافه تولید می کرد، ایران مخالف این رویه بود. در مسئله ی فلسطین عربستان معتقد به پیگیری صلح اعراب و اسرائیل بود و در این زمینه هم دیدارهای فراوانی به صورت مخفیانه با سران رژیم اسرائیل داشته است و از طرف دیگر مخالف حماس و انتفاضه بوده است درست در مقابل سیاست های حمایت گرانه ی ایران از آرمان و گروه های جهادی فلسطین. عربستان همیشه چه به صورت آشکار و چه به صورت مخفیانه از حضور غرب در منطقه برای تأمین منافع امنیتی خود حمایت کرده است به طوریکه اجازه ی تأسیس پایگاه نظامی را به آمریکا در خاک خود صادر کرده است و این مخالف سیاست ایران است که معتقد به تأمین امنیت منطقه به وسیله ی خود کشور های منطقه می باشد. پس از به وجود آمدن جنبش های عدالت خواهانه ی مردم کشورهای عربی به خصوص در کشور بحرین، عربستان ایران را محرک مردم در این شورش ها می داند و ایران هم عربستان را متهم به راه انداختن حمام خون در بحرین و قتل عام مردم و دخالت در امور داخلی این کشورها می داند. ذکر این سوابق اهمیت فوق العاده ی دوکشور را در این منطقه نشان می دهد. طرح خاورمیانه ی بزرگ که از سوی آمریکا جهت بهبود بخشیدن به اوضاع متشنج این منطقه ارائه شده است مسلما" دو کشور ایران و عربستان به واسطه ی جایگاه خاص خود در این منطقه باید دارای اهمیت فوق العاده ای در این طرح باشند چرا که در یک طرف عربستان است که در جبهه ی آمریکا قرار دارد و در طرف دیگر ایران که در جبهه ی مقابل قرار می گیرد. پژوهش حاضر به مقایسه ی تطبیقی جایگاه ایران و عربستان سعودی در طرح خاورمیانه ی بزرگ می پردازد.
حسین (سهیل) درودی فریبرز محرمخانی
چکیده: قانون اساسی در هر کشور سند اصلی تنظیم روابط بین ملت و حکومت است. تاریخ معاصر ایران دو قانون- اساسی را در خود جای داده است، نخست قانون اساسی مشروطه سلطنتی و دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی، که هر کدام مشخصات و مختصات خود را دارد. پایان نامه با در کنار قرار دادن اصولی از قانون اساسی که مربوط به حقوق ملت می باشد، سعی کرده تا وجوه اشتراک و افتراق این دو قانون اساسی را به نمایش گذارد. پر واضح است که نسبت بین قانون اساسی مشروطه با قانون اساسی جمهوری اسلامی نسبت عموم و خصوص من الوجه است. یعنی بخش هایی از آن در این و بخش هایی از این در آن یافت می شود. پایان نامه با به تصویر کشیدن اصول مربوط به حقوق ملت در هر دو قانون اساسی این تفاوتها و شباهتها را آشکار ساخته است. در قسمت نتیجه گیری موضوعات نه گانه 1- شکل قانون اساسی 2 - تصویب نهایی 3- عقاید قانون گذاران 4- مذهب 5- مشروعیت 6- عزل راس هرم قدرت 7- حجم موضوعی 8- هیات حاکمه 9- فرهنگ سیاسی، دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی به صورت کلان و سیستماتیک، با هم مقایسه شده است. به طور مثال محصول این مقایسه راجع به عزل راس هرم قدرت این شده که در قانون اساسی مشروطه هیچ پیش بینی خاصی برای این منظور در نظر گرفته نشده است ولی در قانون اساسی جمهوری اسلامی به این مهم پرداخته شده است. سوال اصلی در پایان نامه این می باشد که قانون اساسی در ایران طی یک صد سال گذشته چه تغییراتی داشته است در ادامه سئوالات فرعی نیز مانند مفهوم قانون اساسی ، مشخصات و مختصات قانون اساسی مشروطه، مبانی و مبادی قانون اساسی جمهوری اسلامی و وجوه اشتراک وافتراق این دو قابل ذکر می باشد. فرضیه پایان نامه این می باشد که ماهیت و ذات قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی با هم متفاوت است. زیرا نظام سیاسی سلطنتی از بن و ریشه متحول شده است و به جای آن نظام جمهوری اسلامی شکل گرفته است. روش اصلی در پایان نامه تحلیل محتوا بوده و تئوری استفاده شده در آن تئوری (شهروندی) بر اساس تز مارشال می باشد. واژگان مهم: قانون اساسی- مشروطه- جمهوری اسلامی- حقوق ملت- مشروعیت.
خسرو آسیوندزاده چهار محالی فریبرز محرمخانی
کاربرد خشونت و ترور در عرصه سیاست و مطلق انگاری در عرصه دین و ایدئولوژی بدون تردید روند دموکراتیزاسیون جامعه را دچار اختلال و همبستگی انسانی و اجتماعی را از بین می برد. دو فاکتور خشونت و مطلق انگاری زمینه و بستر مناسبی در مبدل شدن یک گروه و یا سازمان و تشکیلات سیاسی به فرقه و مناسبات فرقه گرایانه است. موضوع پایان نامه در باره مکانیزم و چگونگی مبدل شدن سازمان مجاهدین خلق به یک گروه با ساختار و مناسبات فرقه گرایانه و تروریستی است. جمعبندی تحقیق و پژوهش مبتنی بر یافته های زیر است : مجاهدین خلق با اتخاذ شیوه های خشونت بار در مسیر کسب قدرت سیاسی ، پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند ، انقلاب نوین ایدئولوژیک مجاهدین خلق نافی انگاره ها ، مولفه ها و روش های دموکراتیک در درون تشکیلات بود ، خودکامگی و اتوریته رهبر عقیدتی در شتاب بخشیدن به پایه ریزی شالوده های بنیادین فرقه گرایی در تشکیلات مجاهدین خلق نقش عمده ای ایفاء کرد ، قرائت و تلقی فاشیستی از دین و سیاست از عوامل مهم و اساسی در بکارگیری ترور و شیوه های قهرآمیز و تبهکارانه از سوی مجاهدین بود. روش تحقیق بر اساس یافته های کتابخانه ای و در مواردی متکی به مصاحبه با کادرهای تشکیلاتی جدا شده مجاهدین خلق است. کلید واژه : فرقه ، تروریسم ، مجاهدین خلق ، انقلاب ایدئولوژیک ، جنگ مسلحانه
علی شامی خاکی محمد موسوی
استواری عینیت¬های اجتماعی، تکیه بر ابعاد نظری دارد که با حضور انتزاعی خود، موجب تکوین، دوام و قوام نظام¬های گفتمانی می¬گردند. بررسی ابعاد نظری گفتمان انقلاب اسلامی، به عنوان ماحصل گفتمان اسلامی امام خمینی(ره)، بواسطه¬ی ارتباط پیچیده و تنگاتنگ دو حوزه¬ی سیاست و فرهنگ در آن و نقش این ارتباط در هژمونی گفتمان مذکور، برای تقویت ابعاد نظری و به تبع آن، پیشبرد گفتمان و درنهایت، نیل به هژمونی در عرصه¬ی رقابت با سایر گفتمان¬های موجود، امری بسیار ضروری و درخور توجه است. پژوهش حاضر، با رویکردی نظری، به بررسی مفاهیم سیاست و فرهنگ و ارتباط میان آن دو، در گفتمان اسلامی امام خمینی(ره) پرداخته و با تشریح عناصر و مؤلفه¬های سیاسی و فرهنگی و معانی بازتعریف یافته آن دو بواسطه¬ی بازترکیب شدن و پهلو گرفتن حول دال مرکزی اسلام در گفتمان مذکور، در صدد است تا آثار و نتایج ارتباط سیاست و فرهنگ در انقلاب اسلامی و در نهایت علل هژمونی گفتمان اسلامی امام خمینی(ره) را در نتیجه این ارتباط، بیان کند. چهارچوب نظری اتخاذ شده و به تبع آن روش انجام این پژوهش، مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی با تکیه بر رویکردهای فوکو، فرکلاف و لاکلائو و موفه می¬باشد. استدلال پژوهش حاضر این است که امام خمینی(ره) با طرح گفتمان اسلامی خود در ضدیت با گفتمان پهلویسم، و ارائه¬ی مرزبندی با سایر گفتمان¬های موجود، در یک فضای منازعات گفتمانی به هژمونی دست یافت. بازتعریف فرهنگ و بازترکیب عناصر آن، استفاده از فرهنگ به عنوان بستری برای طرح گفتمان، صورت¬بندی گفتمان بر محوریت اسلام، نقش عاملان سیاسی، برجسته سازی و حاشیه رانی و بهره¬گیری از قدرت انداموار، از جمله عوامل هژمونی گفتمان اسلامی امام خمینی(ره) در این منازعه به شمار می¬آیند. امید است این نوشتار ناچیز کمکی باشد برای رسیدن به اهداف عالیه¬ی گفتمان انقلاب اسلامی.
میثم عباسی بهرام نوازنی
روابط ایران و عراق طی دهه های اخیر تحت تاثیر عوامل گوناگونی بوده است به طور مثال این روابط تحت تاثیر قدرت های جهانی،دیدگاه ایدئولوژی و طرز نگرش رهبران وحکومت های مسلط بر دو کشور ،نوع نظام مسلط جهانی طی دهه های مختلف و یکی از مهم ترین عوامل که کمتر مورد نظر واقع پژوهشگران بوده است گروههای معارض می باشد. دو گروهی که در این پژوهش مورد نظر واقع شده است گروه معارض نظام ایران یعنی مجاهدین خلق وگروه معارض نظام عراق یعنی مجلس اعلای اسلامی عراق می باشد که طی دهه های گذشته به شکلی متفاوت روابط طرفین را تحت تاثیر قرار دادند.گروه اولی که مورد کاوش قرار دادیم مجاهدین خلق ایران می باشد این گروه به عنوان گروهی معارض در ایران ابتدا طی حاکمیت نظام پهلوی شکل گرفت وگروهی نام گرفت که جهت مبارزه با نظام امپریالیسم و پایگاه این نظام یعنی رژیم شاه تشکیل شد و تا پایان نظام پهلوی به عنوان گروهی متخاصم مربوط به داخل ایران بود اما پس از سقوط نظام پهلوی شدیدا به خارج از مرزهای ایران وابسته شد و به عنوان گروهی معارض به کار گرفته شد عمده فعالیت این گروه به دوران جنگ 1980 ایران وعراق بر می گردد وتا پایان جنگ مهم ترین گروه معارض موثر بر روابط طرفین بود با پایان جنگ وعملیات فروغ جاویدان این گروه نقش خود را به تدریج از دست داد وتاپایان رژیم بعث کج دار مریض به فعالیت پرداخت. گروه دیگری که نقش گروهی معارض موثر را بازی می کرد مجلس اعلای انفلاب اسلامی است چگونگی تشکیل این گروه برعکس گروه قبلی مربوط به خارج از مرزهای عراق است واز همان ابتدا در جهت معارض نظام معطوف خود ایفای نقش کرد این گروه از 1982 که تشکیل گردید درزمان جنگ کمک های مناسبی به ایران کرد وتا پایان جنگ تحت تاثیر ایران بود اما عمده فعالیت این گروه برعکس گروه قبلی که عنوان گردید پس از جنگ ایران وعراق در 1980 بود این گروه پس از سقوط رژیم بعث کارکرد خود را تغییر داد وبا حذف عنوان انقلابی از اسم خود به نظام حزبی راه یافت. گروههای معارض بالاخص دو گروه مورد نظر از مهم ترین عواملی است که روابط طرفین راتغییر داده است این گروهها که می توان عنوان داشت طی سالهای مختلف تاثیرات متفاوتی داشتند مجاهدین خلق گروهی بودکه طی جنگ مهم ترین گروه بود که وجود این گروه وحمایت این گروه از سوی عراق عاملی بود که شدیدا روابط را متشنج می ساخت اما گروه دیگر یعنی مجلس اعلا نیز هرچند دیدگاه ومواضعی درجهت سیاستهای ایران ایفای نقش می کرد اماپس از رژیم صدام بود که گروهی موثر شد اما با توجه به نکات عنوان شده دو گروه مورد بحث در زمان های مختلف به عنوان مثال در زمان جنگ تحمیلی این گروه مجلس اعلا بودکه روابط را متشتج می کرد وکارکرد خود رابه عنوان گروهی معارض اجرا می کرد وبا توجه به نظام کنونی عراق وپس از صدام حسین این مجلس اعلا است که با تغییر کارکرد وبا راه یافتن به نظام حزبی در ین جهت گام بر می دارد که روابط دوستانه گردداین گروه در انتخابات اکتبر 2005 درمورد قانون اساسی ودسامبر 2005 که مربوط به کرسی های مجلس بود وهمینطور انتخابات 2010 توانست اکثریت آرا را به دست آورد واین نشان داد که به کار گیری گروههای معارض که در مواقعی سطح روابط را مشخص می کردند و در مواقعی تابعی از سیاست های کشورهای متخاصم با کشور خود بودند نقشی مهم در روابط طرفین داشتندکه روابط دو کشور را گاهی در جهت واگرایی و گاهی در جهت همگرایی دو کشور سوق داده است.
محمد رضا محمد نژاد فریبرز محرمخانی
هدف اصلی این پژوهش ، مقایسه مردم سالاری دینی از دیدگاه امام خمینی و آیت اله مصباح یزدی بر اساس شش نمونه از پایه های عملی و عینی مردم سالاری دینی یعنی رهبر، مردم ، قانون اساسی ، احزاب ، انتخابات و آزادی و پاسخ به این سوال اصلی پژوهش است که چه تفاوتهایی میان نظرات امام خمینی و آیت اله مصباح در مورد مردم سالاری دینی است و در پاسخ به این سوال از روش تحلیلی توصیفی در قالب تحلیل محتوا استفاده شده است تا با استفاده از این روش این شش پایه عملی مورد مقایسه قرار گیرد و بتوان با مقایسه نظرات آنان پی برد ، تفاوتهای نظری آنها ، چه آثاری در جامعه ایران ، که نمونه عملی مردم سالاری دینی است دارد و در نهایت اینکه به نظر می رسد که نقطه افتراق آنها در بحث مشروعیت و مقبولیت باشد،مشروعیت به معنای اینکه حاکم بر چه اساس و ضابطه ای بر مسند حکومت نشسته است و مقبولیت یعنی اینکه مردم چقدر به اعمال حاکمیت از طرف فرد یا گروهی خاص اقبال نشان می دهند.در این پژوهش با مقایسه شش پایه عملی مردم سالاری دینی در اندیشه های امام خمینی و آیت اله مصباح این نتیجه حاصل می شود که آنها در سه پایه عملی رهبر،مردم و قانون اساسی فرقهای اساسی داشته به نحویکه امام خمینی نقش ارزشمندی برای مردم قائل بوده ، اما آیت اله مصباح نقش کمرنگی برای مردم قائل هستند،اما در سه پایه عملی دیگر یعنی احزاب،انتخابات و آزادی دیدگاههای آنها در توصیه ها و خطوط قرمزی که بیان می شود به یکدیگر نزدیک است.
ابراهیم نیک بخت فریبرز محرمخانی
سال 1376 دکتر سید محمد خاتمی در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری با گفتمان آزادی ، به پیروزی رسید و از آن پس به حامیان و طرفداران وی دوم خردادی و یا اصلاح طلب می گویند. انتخابات ریاست جمهوری در دوره های گذشته در استان های کشور نتایج متفاوتی داشته، به طوری که در اکثر استان ها گرایش به کاندیدا های اصلاح طلب و اصول گرا متفاوت بوده است. در این بین استان سیستان و بلوچستان تنها استانی است که در آن همیشه اصلاح طلبان اکثریت آراء را به خود اختصاص داده اند و از انتخابات ریاست جمهوری 1376 تا 1392 که پنج دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده است در این استان همیشه کاندیداهای مورد حمایت اصلاح طلبان بیشترین آراء را بدست آورده اند. هدف این پژوهش بررسی انتخابات ریاست جمهوری در استان سیستان و بلوچستان است و اینکه چه عواملی باعث گرایش مردم استان به اصلاح طلبان است؟ آیا این گرایش در بین همه مردم استان یکسان است؟ میزان نفوذ سران طوایف و روحانیون مذهبی و... در تصمیم گیری مردم چگونه است؟ چه مشکلات و کمبودهایی مردم استان را رنج می دهد و این مشکلات تا چه میزان در دوران اصلاح طلبان کمتر و یا برطرف می شود؟
شهروز علی اکبری فریبرز محرمخانی
چکیده فراگرد 28 فوریه 1997 بر خلاف ظاهری که داشت حادثه ای بود که فضای جامعه ترکیه را به نفع اسلام گراها تغییر داد و باعث شد اسلامی که به میانه روی معروف بود از گوشه مساجد، مکتب خانه ها و مدارس مذهبی، پا به عرصه عمومی جامعه ترکیه بگذارد. اسلام گراهای حزب عدالت و توسعه با تکیه به تجارب دهه های قبل عموماً و تجربه حزب رفاه خصوصاً، تغییراتی را در حوزه اندیشه های اسلامی خود به وجود آوردند. افکار و اندیشه های گولن به عنوان داعیه دار اسلام میانه رو، به خاطر موفقیت هایی که جنبش گولن بدست آورده بود، مورد توجه حزب عدالت و توسعه قرار گرفت؛ هدف از پژوهش حاضر بررسی افکار و اندیشه های فتح الله گولن و سیاست ها و مسائل دولت ترکیه (اردوغان) و میزان تطابق آن ها با یکدیگر است. فرضیه پژوهش حاکی از این است که سیاست های دولت اردوغان (چه به صورت خودآگاه و چه به صورت ناخودآگاه) مطابق با اندیشه های فتح الله گولن می باشد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی_ تحلیلی بیانگر این نتیجه است که تحت تأثیر واقعیت های جامعه ترکیه قسمت عمده اسلام گرایان ترکیه بخصوص حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان، افکار محمد فتح الله گولن را هم در ساحت نظر و هم در عرصه عمل به عنوان الگویی مناسب برای جامعه ترکیه می شناسند و سعی در تطابق هر چه بیشتر خود با آن را دارند.
قاسم کریمی سیدمحمد موسوی
با توجه به اینکه منطقه خاورمیانه از دیرباز تا کنون به دلیل اهمیت فوق العاده آن، کانون تحولات بزرگ و زیادی بوده است و در دهه اخیر نیز این تحولات به شکل گسترده تر و فراگیرتر نمایان گردیده است، دراین تحقیق برآنیم تا با تبیین ویژگیهای اثر گذار انقلاب اسلامی ایران این مهم را در بیداری اسلامی وانقلاب یاس تونس مورد بررسی قرار دهیم. درواقع هدف ما از این پژوهش آن است که بیان نماییم چه نسبتی بین بیداری اسلامی در تونس وانقلاب اسلامی ایران وجود دارد.در این راستا آنچه به عنوان مساله اصلی این پژوهش مدنظر است این است که آیا انقلاب ایران بر حزب النهضه وقیام یاس 2011تونس تاثیر داشته است؟در این خصوص محقق سعی نمود در طی مراحل پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی وبرمبنای دونظریه والگوی مرتبط با موضوع یعنی الگوی سازه انگاری ونظریه پخش به گرداوری مطالب وتجزیه وتحلیل آنها بپردازد.
رضا نجدی بهرام نوازنی
پژوهش حاضر به بررسی هم آمیزی لائیسیته واسلام گرایی دردوره نخست وزیری رجب طیب اردوغان واز سال 2003 الی2013 می پردازد. سیاست لائیسیزم از دوران تاسیس جمهوری ترکیه بوسیله مصطفی کمال اتاتورک آغاز شد و سرآغاز حرکت نوگرایی در تاریخ ترکیه بود.این پژوهش درصدد است به سئوال اصلی این پایان نامه که زمینه های هم آمیزی لائیسیته واسلام گرایی درترکیه دردوره اردوغان کدامند؟ پاسخ دهد وضمن پاسخ به سئوال اصلی" فرضیه (به نظر می رسد اردوغان با گذار از اسلام گرایی به اسلام خواهی و با عبور از اسلام حکومتی به اسلام مدنی عصر تازه ای را در جنبش های اسلامی خاورمیانه آغاز خواهد کرد. عصری که بر بستر لائیسیته به اسلام منتهی می شود )رامورد ارزیابی قرار دهد.
افشین نیکوئی فر بهرام نوازنی
بررسی انقلاب ها بی شک از مهمترین مباحث در علوم سیاسی می باشد. موضوع پژوهش حاضر بررسی زمینه های فرهنگی در دو انقلاب مشروطه وانقلاب اسلامی ایران و وجوه اشتراک وافتراق آن دو باهم است. روش تحقیق در این پژوهش روش مطالعه کتابخانه ای، فیش برداری، واستفاده از مقالات اینترنتی می باشد.در مقایسه وجوه فرهنگی این دو انقلاب آنچه به عنوان فرضیه ی اصلی عنوان شد ،این است که : در انقلاب مشروطه بزرگ ترین زمینه ی فرهنگی در بروز انقلاب ،مخالفت با قدرت استبدادی شاه بود ،حال آنکه در انقلاب اسلامی موج اسلام خواهی ،بزرگ ترین زمینه ی فرهنگی ظهور انقلاب بوده است. با روش مطالعه ی کتابخانه ای وفیش برداری وبراساس تحقیق بنیادی کتب ومقالات پژوهشگرانی که در مورد علل ظهور هر یک از دو انقلاب مشروطه واسلامی نظرات خود را عنوان نموده اند بررسی می گردد وبا جمع بندی اطلاعات مربوط به پیشینه ی تحقیق ومقایسه این نظرات، فرضیه ی مزبور تائید گردید. فرضیه ی فرعی که عنوان شد اثبات یا رد ،تاثیر انقلاب مشروطه بر شکل گیری وظهور انقلاب اسلامی سال 57 بود، تمامی انقلابیون سال 57 همواره به انقلاب مشروطه نظر داشتند. حتی امام راحل در سخنرانی ها بارها به انقلاب مشروطه اشاره فرموده اند. باانقلاب مشروطه وتشکیل مجلس شورای ملی وراه یافتن تعداد زیادی از روحانیون ودانشگاهیان به مجلس، روحانیون عملا با کار وقوانین سیاسی آشنا شدند وتفکر اسلام سیاسی مجالی برای رشد یافت وکتبی نیز در اینباره به چاپ رسید که بذر های تشکیل حکومت سیاسی را در اذهان جوانان آن روز پراکند و بعدها این بذرها پس از سالیانی در انقلاب سال 57 به بار نشست. در واقع می توان با یک برداشت منطقی عنوان نمود که انقلاب مشروطه که با فتوای میرزای شیرازی ،جرقه ی آن زده شد ،چراغی فرا راه انقلابیون سال 1357مخصوصا روحانیون قرار داد و انقلاب اسلامی با رهبری بلامنازع امام خمینی راهی را که به طور ناقص در مشروطه آغاز گشته بود را تا مقصد پیمود. .
محمدحسین فخاری زاده فریبرز محرمخانی
چکیده این پژوهش به بررسی تطبیقی عملکرد احزاب سیاسی ایران در دوره های انتخابات ریاست جمهوری هفتم و نهم می پردازد. سوال اصلی این پژوهش علت اینکه احزاب در ایران با تعاریف حزبی در عرصه انتخابات حضور نمی یابند چیست؟ هدف از این پژوهش بیان کردن عدم کارایی احزاب و جناحی عمل کردن آنها و عدم فعالیت عموم مردم در احزاب جهت مشارکت سیاسی است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی و با توجه به دیدگاه موریس دوورژه در مورد ساختار احزاب، کار ویژه های احزاب و سیستم احزاب به ما نشان می دهد، احزاب ایران در دوره های هفتم و نهم ریاست جمهوری که عمدتاً در دور هفتم شامل ویژگیهای از قبیل جناح بندی و همچنین وجود نیروهای چون زنان و دانشجویان تأثیر سرنوشت سازی بر نتیجه انتخابات داشت و این در حالی است که نیروهای تأثیرگذار هیچگاه در قالب حزب یا اهداف حزبی وارد عرصه انتخابات نشودند. هدف احزابی که از کاندیدا پیروز حمایت کردند برای رسیدن به موقعیت بهتر و دست گرفتن دستگاه اجرایی بود و در این دوره احزاب در چارچوب تعاریف حزبی عمل نکردند. اما در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری با رشد آگاهی مردم، در کنار امکانات بهتر برای فعالیت سیاسی به نسبت دوره های گذشته، سطح توقع را در زمین? کارآمدی احزاب بالاتر برد، اما اکثر احزاب سیاسی نتواستند با درک صحیح تحولات سیاسی _ اجتماعی این توقعات را برآورده سازند و در این دوره عدم حضور فعال گروه های تأثیرگذار در دوره هفتم مشاهده گردید. واژگان کلیدی: احزاب، انتخابات، کاندیدا، ریاست جمهوری، ایران، دوره، مشارکت سیاسی، هفتم، نهم