نام پژوهشگر: روح الله کریمی

تعیین هوشمند پارامترهای بهینه سلف کالیبراسیون به منظوراستفاده درمثلث بندی براساس داده های gps/imu،مطالعه موردی : تصویر ultracam
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تفرش - دانشکده نقشه برداری 1392
  حامد احمدی مسینه   روح الله کریمی

مثلث بندی یکی از مراحل اصلی درتهیه نقشه به روش فتوگرامتری می باشد . استفاده از داده های gps/imu درمثلث بندی هوایی موجب گردیده است که مثلث بندی از حالت مرسوم وسنتی به سمت مثلث بندی مدرن سوق داده شود افزایش استحکام بلوک فتوگرامتری وکاهش تعدادنقاط کنترل زمینی مورد نیازبرای سرشکنی بلوک از مزایای استفاده از داده های gps/imu در فرآیند مثلث بندی می باشد . خطاهای سیستماتیک داده های مورد استفاده درمثلث بندی ، دقت مثلث بندی را کاهش داده و استفاده از نقاط کنترل زمینی را حتی با وجود داده های gps/imu ضروری می سازد . بنابراین باکاهش میزان خطای سیستماتیک برروی داده ها می توان انتظار داشت که دقت مثلث بندی افزایش یافته و تعداد نقاط کنترل زمینی مورد نیازبرای سرشکنی بلوک وهم چنین نوارهای پرواز متقاطع که به منظورحذف خطای سیستماتیک داده های gps مورد استفاده قرار می گیرد ، کاهش یابد . دراین پژوهش نقش پارامترهای سلف کالیبراسیون مانند پارامترهای حذف خطای سیستماتیک داده های gps/imu برای هرنوار وپارامترهای حذف خطای سیستماتیک سنجنده تصویربرداری به منظور افزایش دقت مثلث بندی و کاهش تعداد نقاط کنترل زمینی وکاهش نوارهای پرواز متقاطع موردنیاز برای سرشکنی بلوک مورد بررسی قرارگرفته است . بدین منظورابتدا پارامترهای بهینه سلف کالیبراسیون بااستفاده از الگوریتم ژنتیک تعیین می گردد وسپس پارامترهای بهینه تعیین شده ، درسرشکنی بلوک به روش باندل مورد استفاده قرارمی گیرد . به منظور حل مشکل ناپایداری مسئله در فرآیند سرشکنی از روش تخمین مولفه واریانس استفاده شده است . این روش قادراست علاوه بر پایدارسازی مسئله ، ماتریس وزن بهینه را درهنگام سرشکنی تعیین نماید . دراین پژوهش تعداد 58 تصویر از دوربین رقومی- xp ultracam مورد استفاده قرارگرفته است . نتایج بدست آمده نشان می دهد که درصورت استفاده از پارامترهای سلف کالیبراسیون و کاهش میزان خطای داده های مورد استفاده درفرآیند سرشکنی ، تعداد نقاط کنترل وتعداد نوارهای پرواز متقاطع برای سرشکنی بلوک کاهش می یابد به گونه ای که می توان بلوک را بدون استفاده از نقاط کنترل زمینی وبدون استفاده از نوارهای پرواز متقاطع نیز سرشکن کرد وبه دقت مطلوب دست یافت . بدون استفاده ازنقاط کنترل وبا استفاده از پارامترهای بهینه سلف کالیبراسیون ، بیشترین میزان خطای rmse برروی نقاط چک زمینی ،0.143 متر می باشد درحالی که اگر از این پارامترها استفاده نشود درصورت وجود یا عدم وجود نوارهای پرواز متقاطع ماکزیمم خطای rmse ، درحدود یک متر می باشد .

کاهش هارمونیک mmf فضائی ماشین القائی سه فاز با استفاده از تئوری تابع سیم پیچی و روش اجزاء محدود
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) - دانشکده مهندسی برق 1387
  روح الله کریمی   جواد شکرالهی مغانی

یکی از روشهایی که برای تحلیل ماشینهای الکتریکی استفاده می شود روش تابع سیم پیچ می باشد.در این روش توزیع نیروی محرکه مغناطیسی و فاصله هوایی یکنواخت در تحلیل ماشین وارد می شود.آنچه در این رساله مورد تحقیق قرار گرفته است بهینه سازی توزیع mmf فضایی یک ماشین القایی سه فاز با استفاده از مدلسازی در فضای تابع سیم پیچ می باشد.با استفاده از این روش نیروی محرکه مغناطیسی و اندوکتانسهای خودی و متقابل هر کدام از سیم پیچها بدست می آیند. سپس شبیه سازی موتور القایی با استفاده از تابع سیم پیچ به طور کامل انجام گرفته است. کاهش هارمونیک های نیروی محرکه مغناطیسی و تاثیر توزیع آن (پله ای،یکنواخت،سینوسی) بر روی هارمونیکها بحث گردیده است. با توجه به اینکه روش تابع سیم پیچ از تعداد دور موجود در هر شیار بدست می اید لذا برای بهینه سازی توزیع mmf فضایی اثر تغییرات تعداد دور در هر شیار مورد بررسی قرار گرفت تا thd، mmf فضایی کمترین مقدار شود یعنی تعداد دور هر شیار برای حالت بهینه mmf فضایی انتخاب گردید، ونسبت به حالت عادی سیم پیچی (تعداد دور مساوی) مقایسه شده است. نتایج حاصل از این بهینه سازی روی نرم افزار fem مدلسازی شد، تا صحت آن مورد تایید قرار گیرد. نتیجه حاصل این است که با روش تابع سیم پیچ بهینه سازی سریع سیم پیچی موتور القایی قابل حصول میباشد و با کاهش هارمونیک های فضایی ، کاهش ریپل گشتاور ، افزایش بازده ماشین و بهبود عملکرد آن حاصل خواهد شد.

ارزیابی اثر تغذیه و اسید ابسیزیک روی مقاومت به سرمای انگور (vitis vinifera l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  روح الله کریمی   احمد ارشادی

این پژوهش در قالب پنج آزمایش مجزا انجام شد. در آزمایش اول، مقاومت به سرمای 15 رقم انگور (بیدانه سفید، بیدانه قرمز، پرلت، تامسون سیدلس، تبرزه، خلیلی، ریش بابا، روبی، شاهانی، صاحبی، عسگری، فخری، گزنه ای، لعل و یاقوتی) بعد از اعمال تیمارهای سرمایی (محدوده دمایی 4- تا ?c28-) با استفاده از چهار روش (نشت یونی، آزمون تترازولیوم، قهوه ای شدن اکسایشی و سبز شدن جوانه ها پس از انجماد) طی چهار مرحله آبان، دی، اسفند و فروردین ارزیابی و ارتباط بین مقاومت به سرما و غلظت کربوهیدرات و پروتئین های محلول، پرولین، محتوای آب، فنول کل و مالون د ی آلدهید در این ارقام طی این مدت بررسی شد. در آزمایش دوم، تغییرات فصلی در مقادیر lt50، قندهای محلول (ساکاروز، گلوکز، فروکتوز و رافینوز)، نشاسته و اسید ابسیزیک جوانه در سه رقم انگور خلیلی، عسگری و پرلت طی شش مرحله در فصل خواب ارزیابی شد. در سومین آزمایش، اثر کاربرد آخر فصل سه سطح اوره (0، 1 و 2 درصد) و سه سطح سولفات پتاسیم (0، 5/1 و 3 درصد) بر تحمل یخ زدگی، ذخایر کربوهیدراتی و نیتروژنی جوانه های انگور رقم بیدانه سفید طی مرحله شروع سازگاری به سرما، سازگاری کامل و خروج از سازگاری مشخص شد. در چهارمین آزمایش، اثر کاربرد برگی غلظت های مختلف (0، 50، 100 و 200 میکرومولار) اسید ابسیزیک روی تحمل به سرما و برخی صفات فیزیولوژیک انگور رقم بیدانه سفید بررسی شد و در آزمایش پنجم، تغییرات فعالیت آنزیم های آنتی اُکسیدان (سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، پراکسیداز و آسکوربات پراکسیداز) و تبادلات گازی در پاسخ به کاربرد برگی غلظت های ذکر شده اسید ابسیزیک روی انگور رقم بیدانه سفید تحت تنش سرما مورد ارزیابی قرار گرفت. در آزمایش اول بین مقاومت به سرمای برآورد شده با تمامی روش ها همبستگی بالایی مشاهده شد. بیشترین مقاومت به سرما در مرحله سازگاری کامل به سرما در دی ماه مشاهده شد.در روش نشت یونی مقاومت به سرمای ارقام در دی ماه از 13/19- (رقم یاقوتی) تا ?c82/23- (رقم خلیلی) متفاوت بود. بر اساس مقادیر lt50محاسبه شده با روش نشت یونی و آزمون تترازولیوم ارقام مورد بررسی در آزمایش اول به سه دسته مقاوم به سرما (خلیلی، فخری، شاهانی، تبرزه، بیدانه قرمز، بیدانه سفید و گزنه ای)، نیمه مقاوم (عسگری، صاحبی، ریش بابا، تامسون سیدلس و لعل،) و حساس به سرما (روبی سیدلس، پرلت و یاقوتی) گروه بندی شدند. در ارقام مقاوم به سرما، غلظت کربوهیدرات و پروتئین های محلول، پرولین و فنول کل بیشتر و محتوای آب جوانه و غلظت مالون د ی آلدهید کمتر از ارقام حساس بود که حاکی از نقش این ترکیبات در تعیین مقاومت به سرما یک رقم می باشد. در آزمایش دوم مقادیر lt50 ارقام خلیلی، عسگری و پرلت در بهمن ماه به ترتیب 78/25-، 43/22- و 23/20- درجه سانتیگراد بود. بیشترین غلظت اسید ابسیزیک در بهمن ماه (1/78 نانومول بر گرم وزن تر) در رقم خلیلی مشاهده شد. غلظت رافینوز در این مرحله در ارقام خلیلی، عسگری و پرلت به ترتیب 91/17، 96/13 و 03/10 میکرومول در گرم وزن تر بود. بین غلظت قندهای محلول و اسید ابسیزیک با مقایر lt50 همبستگی منفی و با نشاسته همبستگی مثبت بالایی مشاهده شد. در بین قندهای محلول، رافینوز بالاترین همبستگی را با مقاومت به سرما داشت. در آزمایش سوم اثر تغذیه نیتروژن و پتاسیم بر تحمل به سرمای تاک ها معنی دار شد. بیشترین و کمترین تحمل به سرما در دی ماه به ترتیب با تیمار سولفات پتاسیم 3% به تنهایی و یا در ترکیب با سطوح مختلف اوره و تیمار اوره 2% مشاهده شد. تغذیه توام این دو عنصر ضمن افزایش غلظت تنظیم کننده های اسمزی (کربوهیدرات و پروتئین های محلول و پرولین) و کاهش محتوای آب جوانه باعث افزایش پایداری غشاء و کاهش نشت یونی شده و در نهایت منجر به افزایش تحمل جوانه های تاک در برابر یخ زدگی گردید. در آزمایش چهارم اسید ابسیزیک در غلظت های 200 و 100 میکرومولار به طور معنی داری باعث کاهش نشت یونی، محتوای آب نسبی و افزایش کربوهیدرات های محلول، پرولین و فنول کل برگ تاک های سرمادیده شد. همچنین تیمار 200 میکرومولار اسید ابسیزیک توانست تحمل به سرمای تاک ها را در مهر، آبان و آذر به ترتیب 6/2، 6/3 و 9/3 درجه سانتیگراد نسبت به تاک های شاهد افزایش دهد. در آزمایش پنجم اسید ابسیزیک به طور معنی داری فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، پراکسیداز و آسکوربات پراکسیداز را در تاک های سرمادیده افزایش داد. تنش سرما به طور چشمگیری باعث کاهش محتوای کلروفیل، سرعت فتوسنتز، سرعت تعرق و هدایت روزنه ای برگ شد. با این حال تیمار اسید ابسیزیک به ویژه در غلظت های 100 و 200 میکرومولار، سرعت فتوسنتز، سرعت تعرق و هدایت روزنه ای برگ تاک های سرمادیده را در مقایسه با تاک های شاهد افزایش داد. اسید ابسیزیک به طور موثری باعث سازگاری مجدد و از سرگیری فتوسنتز در تاک های سرمادیده بعد از قرارگیری دوباره در دمای مطلوب شد. این نتایج ممکن است برای استفاده در برنامه های اصلاحی انگور و انتخاب ارقام مقاوم به سرما و یا به عنوان راهکار هایی جهت توسعه محصول در نقاط سردسیر به کار رود.

ارزیابی عملکرد الگوریتم تناظریابی شی مبنای sift در تصاویر حاوی خطای کشیدگی تصویر و مقایسه آن با روش تناظریابی ناحیه مبنا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تفرش - دانشکده نقشه برداری 1392
  زهرا امینی   مهدی مومنی

تناظریابی یکی از شاخه های قابل اتوماتیک سازی فتوگرامتری می باشد و کاربردهای بسیار زیادی دارد. انجام بسیاری از اندازه گیری های دقیق در فتوگرامتری وسنجش از راه دور تنها با تناظریابی ممکن می شود. روش های متنوعی برای فرآیند تناظر یابی پیشنهاد شده است، این روش ها در سه فضا قابل انجام هستند: «فضای تصویر، فضای شیء و ترکیبی از هر دو فضا». و این روش ها یا صورت خودکار توسط الگوریتم یا به صورت نیمه خودکار توسط عامل انسانی، نقاط متناظر با هم رادر تصاویر پوشش دار استخراج می کنند که بسیاری ازآنها در مرحله پیاده سازی در عمل با مشکلات متعددی روبرو شده اند ونتوانسته اند جوابگوی این مساله پیچیده باشند این روش ها اغلب در دستیابی به نقاط متناظر مخصوصا تصاویر مناطق شهری ویا مناطق پرتراکم دچار مشکل هستند و کارایی و دقت لازم را برآورده نمی کنند وهمین طور به خاطر وجود محدودیت های زیادی نظیر اختلاف پارالاکس شدید، مناطق با بافت تکراری، خصوصیات انعکاسی وابسته به زاویه سطوح، حساسیت نسبت به مناطق مرده ، اختلافات هندسی ورادیو متریکی بین دو تصویرونیز اعوجاجات لنز دوربین مورد استفاده اغلب روش های تناظریابی اتوماتیک با مشکلاتی روبرو هستند. یکی از خطاهای که فرایند تناظریابی را مختل می کند خطای کشیدگی تصویری در اثر لرزش دوربین می باشد. از آن جایی که اغلب درفرایند تهیه نقشه از عکس ،از روش های مختلفی مانند نقشه برداری زمینی با استفاده از دوربین های نصب شده بر بدنه خودرو های ون نقشه بردار یا ازعکس برداری هوایی با استفاده از پرنده های بدون سرنشین استفاده می شود و وجود خطای سیسماتیک کشیدگی تصویر به علت حرکت هواپیمای عکس برداریا ون عکس بردار ونیز استفاده از دوربین های ارزان قیمت درتصاویر به دست امده از آنها اجتناب ناپذیر است نیزوجود این خطا به شدت تعیین مختصات زمینی وفرایند توجیه مطلق در تهیه نقشه را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین در این تحقیق به بررسی وجود این خطا وتاثیر آن بر کیفیت تناظریابی به روش sift به عنوان یکی از الگوریتم های تناظریابی عارضه مبنا قدرتمند که در برابر انواع تبدیلات نسبت به دیگر روش های تناظریابی پایدارتر عمل نموده است پرداخته شده است وسپس به مقایسه وارزیابی عملکرد الگوریتم sift با روش ناحیه مبنای correlation، با سه دسته داده، تصاویر هوایی در 4مقیاس متفاوت، عکس های که با دوربین دیجیتال خانگی توسط عکاسی که در اتومبیل در حال حرکت قرارگرفته است ونیز تصاویر هوایی مصنوعی که با ایجاداندازه های مختلف خطای کشیدگی تصویری در سه جهت ،موازی با عرض کادر تصویر،در جهت قطر کادر تصویرودر جهت عمود بر عرض کادر تصویراز تصاویر هوایی در 4مقیاس متفاوت بدست امده پرداخته شده است. در تمام تحلیل ها با تصاویر مختلف با مقیاس،کیفیت رادیومتریک و خطای کشیدگی تصویری متفاوت درسه جهت موازی، عمود ودرجهت قطر کادر تصویربه این نتیجه دست یافتیم که نمودار های الگوریتم تناظریابی sift در هیچ کدام از موارد با افزایش خطای کشیدگی تصویری روندی صعودی یا نزولی نداشته وبه شکل تابع زیگزاگی بوده است در مقابل نمودارهای روش کورلیشن به ازای خطای کشیدگی تصویری بیشترروندی صعودی داشت ودرهمه موارد شاهدموفقیت بیشتر روش تناظریابیsift در برخورد با تصاویر حاوی خطای کشیدگی تصویری نسبت به روشcorrelation بوده ایم. در تحلیل وتعیین مقدار کمی خطای نشانه روی وتوجیه مطلق در تناظریابی با این دو روش به این نتیجه رسیدیم که کیفیت رادیومتریک بسیار در انتخاب ما برای نوع روش تناظریابی در تصاویر مختلف با مقیاس های مختلف تاثیر گذار است وبرای تصاویر با کیفیت رادیومتریکی پایین روش sift بسیار موفق تر عمل نموده است.

شناسایی و بازسازی سه بعدی ساختمان های شهری با استفاده از تصاویر هوایی رقومی و داده های لیدار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تفرش - دانشکده نقشه برداری 1393
  حامد امینی   پرهام پهلوانی

تحقیق حاضر به شناسایی و بازسازی سه بعدی ساختمان ها به عنوان یکی از مهم ترین عوارض شهری با استفاده از تصاویر هوایی رقومی و داده های لیدار پرداخته است. در این راستا به طراحی، پیاده سازی و ارزیابی روش هایی به منظور شناسایی ساختمان ها از میان عوارض مختلف شهری و بازسازی سه بعدی آن ها اقدام گردیده است. در این تحقیق به منظور شناسایی ساختمان ها از سیستم استنتاج نوروفازی انطباق پذیر استفاده گردید. به گونه ای که، ابتدا تعدادی توصیفگر اولیه بالقوه ای که انتظار می رفت در شناسایی ساختمان ها موثر باشند، انتخاب گشته و به تبع آن تعدادی داده آموزشی از این لایه ها اخذ گردید. با وارد نمودن داده های آموزشی به الگوریتم خوشه بندی فازی پارامترهای توابع عضویت مقدم تعیین گشت و طی فرآیند آموزش، مقادیر نهایی این پارامترها بدست آمده و کلاس ساختمان ها شناسایی شد. سپس با پیشنهاد یک روش فازی- مبنا و استفاده از توابع عضویت آموزش دیده بدست آمده از سیستم استنتاج نوروفازی انطباق پذیر و داده های آموزشی اخذشده از لایه های توصیفگر، قانون فازی آتش شده برای هر داده آموزشی استخراج گشت. قوانین فازی بدست آمده به صورت ماتریسی که تنها دارای مقادیر صفر و یک است به عنوان ورودی الگوریتم مجموعه های زبر استفاده شدند. درنهایت با کاهش ابعاد اطلاعات، قوانین مهم و موثر شناسایی، استخراج گشتند و توصیفگرهایی که در قوانین با میزان اهمیت بالا حضور داشتند به عنوان توصیفگرهای بهینه انتخاب شدند. جهت ارزیابی روند پیشنهادی، شناسایی ساختمان ها بار دیگر با استفاده از مقادیر آموزشی لایه های توصیفگر بهینه انجام گردید و مورد ارزیابی قرار گرفت که نشان از بهبود 10% دقت کلی شناسایی داشت. در این تحقیق برای بازسازی مدل سه بعدی ساختمان ها ابتدا با طراحی فرآیندی، نتایج شناسایی بهبود یافت. سپس با توجه به نوع سقف ساختمان که می تواند مسطح یا شیب دار باشد، استراتژی متفاوتی طراحی، پیاده سازی و ارزیابی بیان گشت. سقف های شیب دار با شناسایی لبه های صفحات از طریق علامت گذاری مناطق تغییر جهت شیب در روی سقف از یکدیگر تفکیک شدند. صفحات مجاور با برچسب گذاری صفحات تفکیک شده و اسکن سطر به سطر و ستون به ستون قطعات برچسب خورده شناسایی شدند. مدل سازی صفحات سقف نیازمند استخراج نقاط گوشه ای آن ها بود که در صورت داشتن ساختار hip از محاسبه تقاطع سه صفحه مجاور و در صورت داشتن ساختار gable از محاسبه مختصات محل تقاطع خطوط فصل مشترک صفحات مجاور با مرز صفحات مذکور، بدست آمدند. درحالی که در سقف های مسطح، صفحات با بررسی میزان تغییر شیب از یکدیگر جدا شدند و برای بدست آوردن دقیق تر صفحات از اعمال شرط محدوده موردقبول بر روی داده های فاصله سنجی لیدار و یا تصویر درجه خاکستری هوایی -که تصحیحات قائم روی آن صورت گرفته است- بهره گرفته شد. نقاط گوشه ای ابتدا با استفاده از الگوریتم ردیابی مرز با رمزهای زنجیره ای استخراج گردید و سپس طی چند مرحله پردازش نقاط اضافی که در شکل صفحات بی تأثیر بودند، حذف گشتند. با شناسایی صفحات مجاور و قرار دادن صحیح آن ها در کنار یکدیگر با حذف گپ و تقاطع میان آن ها، نقاط گوشه ای نهایی صفحات بدست آمد و صفحات سقفی مدل سازی گشتند. پس از مدل سازی سقف ساختمان با شناسایی نقاطی در کف ساختمان، دیوارها مدل سازی شده و با اتصال آن ها به مدل ایجادشده برای سقف، مدل نهایی ساختمان ایجاد گردید. نتایج روند پیشنهادی توسط isprs به صورت مسطحاتی و ارتفاعی مورد ارزیابی قرار گرفت که بررسی ها نشان از 3/0 متر دقت ارتفاعی، 6/0 متر دقت مسحطاتی، 73.5% تمامیت و 100% صحت در شناسایی و بازسازی صفحات داشت. مقایسه نتایج روند پیشنهادی با دیگر روش های موجود در سایت isprs نشان از عملکرد بسیار خوب و توانایی بالای این روند در بازسازی سه بعدی ساختمان ها داشت. زیرا باوجود آن که در بسیاری از روش های ارائه شده فرض گشته که مرز صفحات به صورت دستی از تصاویر هوایی و یا داده های لیدار استخراج گشته اند، بازهم دقت روند پیشنهادی جز چند روش برتر بوده و به بهترین نتایج، بسیار نزدیک می باشد.

طبقه بندی عوارض شهری با استفاده از داده های لیدار و تصاویر دیجیتال هوایی بر اساس مدل های نروفازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تفرش - دانشکده مهندسی عمران 1393
  سیامک طالبی نهر   پرهام پهلوانی

شناسایی و استخراج عوارض از تصاویر هوایی از دیرباز موردتوجه بسیاری از محققین فعال در فتوگرامتری و سنجش ازدور بوده است. با ظهور سنجنده¬های جدید مانند لیدار و ترکیب داده¬های این سنجنده¬ها و تصاویر هوایی بحث شناسایی و استخراج وارد دوره جدیدی شده است. به دلیل توانایی زیاد مدل های نروفازی انطباق پذیر در حل مسائل پیچیده، استفاده از این مدل¬ها به صورت روزافزون در حال افزایش می باشد. مدل های نروفازی توانایی کار با مقدار زیاد داده¬ها و روابط خطی و غیرخطی بین آن ها را دارا می¬باشند. در این تحقیق، روشی بر مبنای مدل های نروفازی برای طبقه¬بندی عوارض شهری با استفاده از داده¬های لیدار و تصاویر رقومی هوایی ارائه می¬گردد. ابتدا به تولید انواع توصیفگرهای مختلف از داده-های لیدار و تصاویر رقومی هوایی می¬پردازیم. سپس با استفاده از الگوریتم ژنتیک پیوسته توصیفگرهای بهینه را از بین توصیفگرهای تولیدشده انتخاب می¬نماییم. این توصیفگرهای بهینه به عنوان ورودی¬های مدل نروفازی استفاده می¬شوند. مدل نروفازی ارائه شده از سه الگوریتم مختلف برای تولید ساختار سیستم استنتاج فازی استفاده می کند. این الگوریتم¬ها شامل قسمت بندی شبکه¬ای ، خوشه¬بندی کاهشی و خوشه¬بندی فازی می¬شوند. روش ارائه شده در این تحقیق بر روی سه ناحیه مختلف از شهر وایهینگن آلمان مورد آزمایش قرار می گیرد. این نواحی توسط کارگروه iii/4 جامعه بین¬المللی فتوگرامتری و سنجش ازدور در اختیار محققین قرارگرفته و از آن ها خواسته شده تا نتایج حاصل از روش های خود برای شناسایی و بازسازی عوارض شهری را برای مقایسه به این کارگروه بفرستند. حال در این پژوهش نتایج به دست آمده از سه الگوریتم نروفازی و نتایج مشارکت کننده های کارگروه iii/4 مقایسه و موردبحث قرار خواهند گرفت. این مقایسه بر اساس معیارهای کمال، صحت، کیفیت و خطای مجذور میانگین در دو مبنای پیکسلی و عارضه¬ای انجام خواهد گرفت. نتایج حاصل از این مقایسه¬ها حاکی از توانایی بالای مدل های نروفازی انطباق پذیر در شناسایی عوارض شهری در مقایسه با بقیه روش¬ها دارد. این روش¬ها در شناسایی ساختمان¬هایی با مساحت بزرگ تر از 50 مترمربع با در نظر گرفتن معیار کمال، 100 % موفق بوده¬اند. همچنین با در نظر گرفتن معیار کمال و صحت در شناسایی عوارض بزرگ تر از 50 مترمربعی، همواره به درصدهای بالای 90 رسیده¬اند. در بخش نهایی این پایان¬نامه به مقایسه الگوریتم¬های طبقه¬بندی نظارت شده شناخته شده بر روی ناحیه 1 اقدام می¬کنیم.

مقایسه روشهای مختلف تعیین سطح هم پتانسیل رفرنس سیاره ونوس
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تفت - دانشکده فنی 1393
  مصطفی ثارالهی   روح الله کریمی

تعیین ژئویید سیاره ونوس