نام پژوهشگر: سعید یوسفی

بررسی اندرکنش شمع-خاک تحت بار زلزله در ساختمان های بلند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده مهندسی عمران 1390
  سعید یوسفی   علی کمک پناه

عملکرد سازه های متکی بر شمع، هنگام زلزله های ویرانگر اخیر نیاز به افزایش تحقیق ها به منظور تجدیدنظر در آئین نامه های طرّاحی و مقرّرات ساختمان برای جلوگیری از زیان های فاجعه آمیز انسانی و اقتصادی احتمالی در آینده را تقویّت کرده است. همچنین خسارات وارد شده به فونداسیون های شمعی هنگام این زلزله ها، بر اهمیت درکِ sspsi (اندرکنش روسازه-شمع-خاک)، تأکید کرده است. می توان sspsi را به چهار وجه اساسی تقسیم بندی کرد: اندرکنش اینرسیال، اندرکنش سینماتیکی، اندرکنش فیزیکی و میرایی تابشی. این وجوه که تحلیل sspsi را پیچیده می کند، در روش های متداول تحلیل و طراحی فونداسیون های شمعی و سازه ها در نظر گرفته نمی شود؛ در حالی که بسته به پیکربندی گروه شمع، پروفیل خاک و فرکانس طبیعی روسازه، پاسخ سیستم ممکن است نسبت به شرایط واقعی دستِ کم یا دستِ بالا برآورد شده و در نتیجه معیار طرّاحی را به طور اساسی تغییر دهد. در تحقیق حاضر، پاسخ فونداسیون شمعی و روساز? یک ساختمان بلند مرتبه تحت بار لرزه ای و اثرات سینماتیکی و اینرسیال آن، بوسیل? برنام? المان محدود سه بعدی abaqus بررسی شده است. اهداف این تحقیق عبارت اند از: (الف) ایجاد یک مدل المان محدود از روساز? یک ساختمان بلند مرتب? دوازده طبقه با فونداسیون شمعی آن و خاک پیرامونی شمع ها که به درستی اندرکنش های سینماتیکی و اینرسیال یک سیستم کاملاً یکپارچه را مدل کرده و رفتار غیر خطّی خاک و روسازه، جداشدگی بین شمع و خاک، اتلاف انرژی و انتشار امواج را لحاظ کرده باشد؛ (ب) انجام یک تحلیل کاملاً یکپارچه روی مدل ایجاد شده برای ارزیابی اثر اینرسیال روی پاسخ سرشمع ها و اثر سینماتیکی روی پاسخ روسازه با اعمال حرکت زمین به مدل؛ و (ج) ارزیابی اثرات ضخامت کلاهک گروه شمع بر پاسخ سرشمع و روسازه. حرکت زلزله به شکل تاریخچ? زمانی شتاب بر سنگ بستر مفروض بر پای? شبک? المان محدود اعمال شد. برای ارزیابی اثرات اندرکنش سینماتیکی، پاسخ میدان آزاد خاک و پاسخ سرشمع ها حاصل از تحلیل سیستم گروه شمع-خاک با هم مقایسه شد. برای ارزیابی اثرات اندرکنش اینرسیال، پاسخ روسازه که از دو تحلیل کاملاً یکپارچه و تحلیل روسازه با اعمال پاسخ حاصل از تحلیل سیستم گروه شمع-خاک به عنوان تحریک پای? روسازه، به دست آمدند با هم مقایسه گردید. همچنین برای ارزیابی اثرات ضخامت کلاهک گروه شمع، پاسخ سرشمع و روسازه با استفاده از تحلیل کاملاً یکپارچه در سه ضخامت مختلف، باهم مقایسه شد. ملاحظه شد که اندرکنش سینماتیکی در خاک های همگن و خاک لایه ای که لای? نرم روی لای? سخت قرار گرفته باشد اثر زیادی ندارد، حال آن که در خاک لایه ای که لای? سخت روی لای? نرم قرار گرفته باشد اثر افزایشی قابل توجهی دارد. اندرکنش اینرسیال اغلب اثر پاسخ روسازه را در خاک همگن و لایه ای که لای? نرم روی لای? سخت قرار گیرد، بر حسب جابجایی نسبی، نیروی برشی، ممان خمشی و دامن? فوریه کاهش داده در حالی که در حدود پنجاه درصد موارد، اثر فوق را در خاک لایه ای که لای? سخت روی لای? نرم قرار گیرد، بر حسب پارامترهای مذکور افزایش می دهد. همچنین با افزایش ضخامت کلاهک گروه شمع، اثرات پاسخ سرشمع و روسازه افزایش می یابد.

ارزیابی عملکرد مربیان ورزشی در ترویج حیطه های اخلاق ورزشی در ورزشکاران تیم های ملی پایه کشور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1392
  سعید یوسفی   اسماعیل شریفیان

طی سال ها همگان بر این باور بودند که ورزش های رقابتی موجب ارتقاء ورزشکاران از نظر شخصیتی می شود. در صورتی که شخصیت به طور خودکار از طریق ورزش ساخته نمی شود، بلکه تنها از طریق تلاش های پایدار و مصرانه مربیان ورزشکاران ارز ش های مثبت فرا می گیرند. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف ارزیابی عملکرد مربیان در ترویج حیطه های اخلاق ورزشی در بازیکنان تیم‎های ملی پایه کشور اجرا شد. روش تحقیق حاضر از نوع پیمایشی است که جامعه آماری آن بازیکنان دعوت شده در اردوی تیم ملی نوجوانان رشته های ورزشی فوتبال، بسکتبال، هندبال، جودو، کشتی و تکواندو می باشد. برای نمونه گیری نیز به دلیل کم بودن جامعه آماری از روش سرشماری استفاده شد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ای محقق ساخته 33 گویه ای استفاده شد که در مرحله اول برای سنجش روایی صوری و محتوای پرسشنامه از مدل لاوشی(1975)، استفاده گردید. روایی محتوای پرسشنامه (90/0=cvi) بدست آمد. پایایی اولیه پرسشنامه نیز (86/0=icc) محاسبه شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی (روایی سازه) نیز شاخص های ارزیابی مربیان را در شش حیطه ی رفتارهای منصفانه، جوانمردانه، پهلوانی، تعهد به ورزش، مسئوایت های اجتماعی و نفی تفکر بردگرایی بالاتر از ارزش (4/0) نشان داد. در خاتمه برای محاسبه پایایی نهایی، ضریب آلفا کرونباخ هر شش حیطه محاسبه شد، که میانگین ضریب آلفاکرونباخ نهایی برابر (89/0) بدست آمد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری کلموگراف اسمیرنف، t تک نمونه، t مستقل و آنالیز واریانس مکرر در محیط نرم افزار spss v20 استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که بین مربیــان رشته های تیمی و انفرادی در سطح معنی داری (05/0 ?p) تفاوت معنی داری وجود دارد. به طوری که مربیان رشته های انفرادی نسبت به مربیان رشته های تیمی عملکرد مطلوبی داشتند. همچنین مربیان در ترویج حیطه های رفتارهای جوانمردانه، پهلوانی و منصفانه دارای عملکرد مطلوبی بوده اند به طوری که این عملکرد مطلوب در دو حیطه ی رفتارهای جوانمردانه و پهلوانی معنی داری (05/0?p) بود. همچنین در حیطه های تعهد به ورزش، مسئولیت های اجتماعی و نفی تفکر بردگرایی به طور معنی داری (05/0<p) عملکرد مطلوبی نداشتند. بنابراین مربیان به واسطه اینکه در ارتباط مداوم با ورزشکاران هستند، باید سعی نمایند ارزش های ورزشی را فقط در برد خلاصه نکنند و چنین تفکری را در ورزشکاران خود پرورش دهند که هدف از شرکت در ورزش فقط برد نیست و در ترویج مولفه های همچون تعهد ورزشی و مسئولیت های اجتماعی تلاش بیشتری نمایند.

ارائه روش جدید برای گونه پذیری و پهنه بندی ریسک آلودگی عناصر سمی در محیط gis مطالعه موردی: معدن مس سرچشمه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی شاهرود - دانشکده مهندسی معدن 1393
  سعید یوسفی   فرامرز دولتی ارده جانی

بررسی گونه پذیری عناصر سمی در دمپ های باطله معدنی، اطلاعات ارزشمندی درباره پتانسیل تحرک، زیست دسترس پذیری و در نتیجه ریسک آلودگی آن ها را فراهم می کند. روش رایج برای تعیین گونه پذیری عناصر، آزمایش استخراج ترتیبی است. اما کاربرد این آزمایش همراه با مشکلاتی به خصوص در دمپ های باطله معدنی است. این مشکلات شامل سختی و پیچیدگی اجرا، تداخل فازها، جذب و توزیع مجدد عناصر، کارایی پایین برای مناطق ناهمگن و دقت کم در تعیین دقیق فاز کنترل کننده غلظت عناصر است. بر این اساس در این تحقیق روشی کاربردی برای گونه پذیری عناصر سمی در دمپ های باطله معدنی با استفاده از تحلیل همبستگی آماری ارائه شد. این روش با بررسی همبستگی غلظت عناصر سمی و داده های کانی شناسی به دست آمده از روش های xrd و astm-d2492 اصلاح شده، در کلاس های مختلف phخمیری، گونه پذیری عناصر سمی را در دمپ باطله مشخص می کند. به منظور اجرایی کردن روش مذکور، تعداد 60 نمونه از دو دمپ باطله 19 و 31 معدن مس سرچشمه برداشت شد. این نمونه ها با روش های icp، xrd،astm-d2492 ، ph خمیری، آزمایش استخراج ترتیبی و تجزیه سرندی بررسی شدند. برای روشن شدن جنبه های مختلف ناهمگنی های دمپ های مورد مطالعه، بر اساس داده های به دست آمده و مشاهدات صحرایی، مواد باطله از نظر تغییرات ژئوشیمیایی، فیزیکی و فرآیندهای موثر در هوازدگی بررسی شد. نتایج نشان داد که مواد باطله از نظر میزان کانی های تولید کننده و خنثی کننده اسید و کانی های جاذب عناصر سمی، کاملاً ناهمگن است. این ناهمگنی ها در اندازه ذرات، میزان نفوذپذیری و نوع رفتار سنگی و خاکی نیز مشاهده شد. در دمپ های مورد مطالعه، همرفت هوا، فرآیند اصلی در اکسیژن رسانی جهت اکسایش پیریت است. این فرآیند بر اثر همراه شدن با گرمای تولید شده از اکسایش پیریت و تبخیر رطوبت موجود در دمپ، باعث تشکیل یک سیستم گردش هوای گرم و مرطوب شده است. این هوای گرم و مرطوب با توجه به تخلخل بین دانه ای مواد باطله، با شدت های متفاوت، پیریت را اکسید کرده و موجب ناهمگنی بیشتر مواد باطله از نظر شیمیایی و کانی شناسی می شود. پس از شناسایی خصوصیات باطله ها از نظر کیفیت ناهمگنی، روش مورد نظر برای تعیین گونه پذیری در آن ها استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که پیریت کانی منشاء عناصر co،ni ، as، cd، cu،mo ،pb و zn و کانی های آلومینوسیلیکاته منشاء cr است. کانی های تثبیت کننده عناصر سمی شامل کانی های هیدروکسی سولفاته، کلریت، مسکویت (سرسیت) و اکسی هیدروکسیدهای آهن و منگنز هستند که کانی های هیدروکسی سولفاته حاویcu ، ni،co ، cd و zn، کلریت جذب کننده عناصر cr،cd ، cu و zn، مسکویت تثبیت کننده as،co ، mo و pb و اکسی هیدروکسیدهای آهن و منگنز نگهدارنده as، cd، co، cr، mo، ni، pb و zn در نمونه های باطله هستند. ریسک آلودگی هر یک از عناصر سمی در باطله های سرچشمه به پایداری کانی های منشاء و تثبیت کننده آن ها بستگی دارد. به منظور تایید روش ارائه شده، نتایج روش با تحقیقات آزمایشگاهی پیشین و همچنین نتایج آزمایش استخراج ترتیبی مقایسه شد. مقایسه نتایج نشان می¬دهد که روش ارائه شده، در شناسایی فازهای اصلی منشاء و تثبیت کننده عناصر سمی برای مواد باطله معدن سرچشمه نتایج مطلوبی می دهد. این روش در مقایسه با روش استخراج ترتیبی روشی ساده تر، ارزان تر، سریع تر و با دقت بالاتر در شناسایی فازهای قرارگیری عناصر سمی است. تفسیر پیچیده¬تر نتایج و عدم تشخیص فازهای فرعی عناصر سمی نیز از ایرادهای این روش نسبت به روش استخراج ترتیبی است. به منظور پهنه بندی ریسک آلودگی عناصر سمی، نتایج گونه پذیری با استفاده از 58 نمونه سطحی گرفته شده از دمپ 31، در محیط gis پیاده سازی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، عناصرcu ، ni،co ، cd و zn با حضور درکانی های هیدروکسی سولفاته، مناطق مشخصی با ریسک "خیلی بالا" را به خود اختصاص دادند. همراهی این مناطق با نمونه های با دما و رطوبت بالا نشان داد که مناطق با ریسک آلودگی "خیلی بالا" در رابطه با مجراهای همرفتی هوا هستند که برای کنترل تولید آلودگی باید با احداث دمپ های گسترده و یکپارچه، این فرآیند را در انتقال اکسیژن به پیریت، محدود کرد.

بررسی تأثیر جریان ساقه ای گونه های چوبی پرستار بر روی خاک و گیاهان همراه در مناطق خشک و نیمه خشک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  سعید یوسفی   حمید متین خواه

جریان ساقه ای یک فرآیند هیدرولوژیکی است که موجب انتقال بارش و محلول ها از تاج پوشش گیاهان به خاک می شود. این پژوهش در بوته زارهای شهرک علمی تحقیقات دانشگاه صنعتی اصفهان واقع شده در شمال غرب اصفهان انجام شد. برای بررسی ویژگی های جریان ساقه ای پرند و آناباسیس، اندازه گیری جریان ساقه ای بر روی 5 پایه از هرگونه از رویدادهای بارش بین ماه های فروردین 92 تا اردیبهشت 93 صورت گرفت. زهکشی جریان ساقه ای با استفاده از قیف های پلاستیکی در دور ساقه، چسب های محکم کننده و یک بطری جمع کننده صورت گرفت. برای بررسی اثر پرستاری بر گیاهان زیراشکوب، در هر یک از گونه ها دو تیمار در نظر گرفته شد، یکی با ورود جریان ساقه ای و دیگری بدون ورود جریان ساقه ای. گونه شاهی به دلیل رشد سریع به عنوان گونه هدف انتخاب و در سه بخش تصویر تاج، سایه انداز و قسمت باز، هر کدام 200 بذر شاهی کاشته شد. نمونه برداری خاک برای آزمایش های رطوبت، مواد آلی، بافت خاک، اسیدیته خاک، هدایت الکتریکی خاک و پایداری خاک زیرین دو گونه آناباسیس و پرند و همچنین خاک بدون پوشش تا عمق 100 سانتی متری با فواصل 20 سانتی متری برای 10 رویداد بارش صورت گرفت. به منظور مقایسه داده های طبیعی و مصنوعی و همچنین بررسی برخی از عوامل موثر در تولید جریان ساقه ای مانند ارتفاع و سطح تاج پوشش از یک سیستم مه پاش استفاده شد. تجزیه وتحلیل ها نشان داد که یک رابطه همبستگی قوی (95/0 r2=) بین بارش و جریان ساقه ای تولیدی در دو گونه گیاهی وجود دارد. مقدار جریان ساقه ای با افزایش عمق بارش افزایش می یافت. نتایج نشان داد که مقادیر جریان ساقه ای در پرند به طور متوسط %5/18 بارش نا خالص، با دامنه %24-11 است، درحالی که در آناباسیس جریان ساقه ای به طور متوسط %4/13 بارش نا خالص با دامنه %23-12 بود. متوسط مقادیر نسبت انتقال برای پرند و آناباسیس به ترتیب 9/39 و 29 بود که این نشان می دهد که شاخه ها و ساقه ها به طور کامل در تولید جریان ساقه ای نقش داشته اند. مقادیر رطوبت، ماده آلی و mwd نشان داد که بین تیمار با ورودی جریان ساقه ای با تیمار بدون ورودی جریان ساقه ای و خاک بدون پوشش در دو گونه آناباسیس و پرند به ترتیب تا عمق 80 و 100 سانتی متری اختلاف معنی داری (0.05=?) وجود دارد. تغییرات ph در عمق های مختلف در دو تیمار و خاک بدون پوشش محسوس نبود. اسیدیته آناباسیس نسبت به پرند و خاک بدون پوشش افزایش ناچیزی داشت. مقادیر ec نشان داد که میزان شوری در تیمار بدون جریان ساقه ای بیشتر است که این نشان دهنده نقش آبشویی جریان ساقه ای در خاک است. اثر پرستاری جریان ساقه ای در دو گونه پرند و آناباسیس به ترتیب تا شعاع 10 و 7 سانتی متری بود. تغییرات جریان ساقه ای مصنوعی بین بیشترین و کمترین ارتفاع و سطح تاج پوشش دارای اختلاف معنی داری (0.05=?) است که بیان گر نقش مهم این پارامترها در تولید جریان ساقه ای است. مقادیر رطوبت، مواد آلی، پایداری، هدایت الکتریکی خاک بیان گر آن است که جریان ساقه ای منجر به آبشویی و تمرکز و ذخیره آب و مواد مغذی در لایه های عمیق تر خاک و بهبود پرستاری از گیاهان زیراشکوب می شود.