نام پژوهشگر: مهناز رضاییان
امیره دهنادی مهناز رضاییان
بنا بر مطالعات انجام شده بر اساس تلفیقی از داده های سطحی، چاه ها و ژئوفیزیکی، در کمربند چین خورده- تراستی زاگرس، توالی ضخیمی از سنگ های رسوبی بر روی پی سنگ پرکامبرین قرار گرفته است. این واحد های رسوبی در منطقه جنوب خاوری زاگرس توسط تعداد قابل ملاحظه ای از گنبدهای نمکی آشکار و پنهان قطع شده اند. شناخت توزیع مکانی گنبدهای نمکی و همچنین برآورد عمق پی سنگ می تواند نقش بسیار کلیدی در اکتشاف ذخایر هیدروکربوری داشته باشد. در این رساله با استفاده از داده های مغناطیس زمینی، دو هدف عمده شامل مطالعه توزیع مکانی گنبدهای نمکی موجود و نیز، برآورد عمق پی سنگ در گستره مورد بررسی دنبال می شود. به منظور یافتن موقعیت گنبد های نمکی، پس از طی مراحل پیش پردازش داده های شرکت ملی نفت ایران، از شیوه های استاندارد ژئوفیزیکی استفاده شد. برجسته ترین روش های به کار رفته در این زمینه شامل فیلتر میان گذر، تیلت و فیلتر تعدیل دامنه خودکار هستند. اما تقریباً با اعمال هیچ یک از این روش ها، گنبدهای نمکی (ظاهر یا مدفون) در داده مغناطیسی مشاهده نشد. دلیل عمده آن، فقدان لایه کلیدی مغناطیسی رخنمون دار یا کم عمق در اطراف گنبدهای نمکی و میان رسوبات غیرمغناطیسی منطقه استنباط شد. برای تخمین عمق پی سنگ در زیر یک سکانس رسوبی با ضخامت تقریبی 15-10 کیلومتر، سه روش متفاوت به کار گرفته شد. ابتدا با مدل سازی و استفاده از داده های مصنوعی، نقاط قوت و ضعف هر یک از این روش ها بررسی شده و سپس بر روی داده های مغناطیسی واقعی اعمال شدند. سه روش به کار رفته شامل ادامه به فراسو، تیلت و واهم آمیخت اویلر هستند. روش های ادامه به فراسو و تیلت به دلیل محدودیت های موجود که به ترتیب به ابعاد منطقه برداشت، طول موج ساختارهای زمین شناسی و یا به خود روش مربوط می شود، تا حدی رضایت بخش بوده اند. با روش اویلر علاوه بر عمق پی سنگ، توپوگرافی سطح پی سنگ این منطقه نیز بررسی شده است. با توجه به ناهنجاری مغناطیسی مشاهده شده، روندی که موقعیت جواب های اویلر از آن تبعیت می کنند، با روند بلندی های قدیمی زاگرس که شمال شمال شرق-جنوب جنوب غرب هستند، مطابقت دارد.
وحید تکنیک مهناز رضاییان
گستره مورد مطالعه در جنوب شرقی کمربند رورانده- چین خورده زاگرس مجاور ناحیه ساحلی خلیج فارس قرار دارد. در منطقه نامبرده، رویداد های لرز ه ای ناشی از همگرایی صفحه عربی موید تکتونیک فعال در این ناحیه است. وجود لایه های جدا کننده تبخیری مانند افق نمک هرمز و فراوانی گنبد های نمکی بر پیچیدگی تحولات ژئودینامیکی منطقه افزوده است. پوشیده شدن پی سنگ توسط توالی ضخیم رسوبی (بیش از 10 کیلومتر) و وجود لایه های تبخیری در افق های مختلف، ماهیت هندسی-ساختاری پی سنگ را در هاله ای از ابهام قرار داده است. ارتباط پراکندگی سطحی گنبد های نمکی با روند گسل ها و مورفولوژی پی سنگ و تاثیر پذیری آنها از رژیم تکتونیکی منطقه از سوال های اساسی در منطقه مورد مطالعه است. هدف این مطالعه بررسی نمود بی هنجاری های مغناطیسی- گرانی حاصل از گنبد های نمکی، خطوار گی ها و ساختارهای پی سنگی در داده های گرانی و مغناطیسی منطقه مورد مطالعه است. داده های مورد استفاده برای این منظور شامل داده های گرانی و مغناطیسی با قدرت تفکیک مختلف است. استفاده از داده های ژئوفیزیکی گام نخست در روشن کردن ماهیت هندسی پی سنگ و مطالعه خطوارگی ها به شمار می رود. هدف اولیه این مطالعه بررسی نمود بی هنجاری های گرانی حاصل از گنبد های نمکی سطحی و زیر سطحی در داده های گرانی زمینی منطقه مورد مطالعه بود. تعداد هفت گنبد نمکی زیر سطحی با اعمال فیلترهای فاز محلی ( فیلتر تیلت، تتا و تابع تانژانت هیپوربولیک) بر روی داده های گرانی زمینی شناسایی شدند. از میان گنبدهای زیر سطحی معرفی شده تنها دو گنبد دارای نیمرخ های لرزه ای هستند. هر دو گنبد مذکور در نیمرخ های لرزه ای نامبرده قابل ردیابی هستند. نمود دو گنبد دیگر از هفت گنبد نمکی زیر سطحی معرفی شده دارای شواهد بارز توپوگرافی مشخصه گنبد نمکی هستند. از میان گسل های پی سنگی معرفی شده توسط دیگران، تنها خطوارگی هندورابی در داده های مغناطیسی هوایی ایران قابل ردیابی است. خطوارگی هندورابی در منطقه مورد مطالعه مرز غربی پراکندگی گنبد های نمکی است. یک خطوارگی دیگر مطابق با روند قطعه هایی از گسل های پیشانی کوهستان در داده گرانی زمینی قابل تشخیص است. استفاده از روش واهمامیخت اویلر، عمق چشمه این خطوارگی را بطور تقریبی 5/1 کیلومتر نشان می دهد. عمق بدست آمده بسیار کمتر از عمق پیش بینی شده برای گسل پیشانی کوهستان است.
وحید قبادیان مهناز رضاییان
نقشه آنومالی مغناطیسی هوایی ایران که توسط صالح (1387) پردازش و بهینه سازی دوباره شده در این پایان-نامه با روش برگردان به قطب دیفرانسیلی (ارکانی حامد، 1988) تصحیح شده است. در روش برگردان به قطب دیفرانسیلی آنومالی های مغناطیسی با در نظر گرفتن تغییرات جهت بردار میدان مغناطیسی در منطقه مورد مطالعه به قطب برگردان می یابند. این روش در فضای فوریه (فرکانس) بر روی داده های مغناطیسی اعمال می شود و با در نظر گرفتن یک لایه مغناطیده معادل، نزدیکترین مقدار را برای مغناطش پوسته بدست می آورد. با اعمال این تصحیح، آنومالی های مغناطیسی بر روی منابع تولید کننده آن ها قرار می گیرد و این تصحیح باعث سهولت در ارائه تفسیر زمین شناسی می گردد. روش برگردان به قطب دیفرانسیلی ابتدا بر روی مدل های آزمایشی در عرض های مختلف جغرافیایی (صفر درجه تا 90 درجه) اجرا شد و پس از کسب نتیجه مطلوب، روی داده های مغناطیس هوایی ایران اعمال گردید. در این رساله نقشه برگردان به قطب بدست آمده با ساختارها و پهنه های زمین شناسی ایران و همچنین گسل ها و کمربندهای آتشفشانی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. همچنین ارتباط آنومالی های مغناطیسی با دوره زمانی شکل گیری منابع آن ها و معکوس شدگی میدان مغناطیسی زمین بررسی و مقایسه می شود. نقشه آنومالی مغناطیس هوایی ایران قبل و بعد از اعمال تصحیح برگردان به قطب دیفرانسیلی تفاوت های آشکاری دارد. مقایس? این نقشه ها با نقشه زمین شناسی ایران تطابق بالایی را بین مرزهای مغناطیسی و زمین شناسی نشان می-دهد. بطور مثال بعد از انجام این تصحیح، مرزهای بدست آمده از آنومالی های مغناطیسی تصحیح شده مناطق آتشفشانی سبلان و دماوند، پهنه البرز، گسل دورونه و گودال جازموریان همخوانی بسیار مناسبی با نقشه زمین شناسی این مناطق دارد.
مهدی شوکتی مهناز رضاییان
در این مطالعه مدلسازی دو بعدی از ساختار لیتوسفر ایران با استفاده از تلفیق داده های گرانی، ژئوئید، عمق دمای کوری و توپوگرافی، در امتداد پروفیلی با راستای شمال شرقی- جنوب غربی و به طول 2000 کیلومتر انجام شده است. این پروفیل دربرگیرنده ساختارهای مهم زمین شناسی ایران شامل زاگرس، سنندج-سیرجان، ارومیه-دختر، ایران مرکزی و کپه داغ است. در مطالعات پیشین ساختار لیتوسفر با استفاده از تلفیق مشاهدات بی هنجاری هوای آزاد، بی هنجاری بوگه، بی هنجاری ژئوئید، شار گرمایی سطحی اندازه گیری شده و توپوگرافی مدل سازی شده است. در مطالعات نامبرده قید محکمی برای ساختار دمایی مدل که قویا بر توزیع چگالی مدل اثر می گذارد وجود ندارد. در این پژوهش مقادیر عمق دمای کوری برآورد شده از تحلیل طیفی داده های مغناطیس هوایی ایران را به عنوان یک کمیت مشاهده ای که ساختار دمایی مدل را مقید می کند، به مشاهدات ژئوفیزیکی اضافه کردیم. عمق موهو در خلیج فارس 39کیلومتر، انتهای زاگرس چین خورده و ابتدای سنندج-سیرجان 59 کیلومتر، ناحیه ارومیه-دختر 43 کیلومتر، ایران مرکزی 5/35 کیلومتر، بینالود 5/43 کیلومتر، کپه داغ 38 تا 41 کیلومتر و در زیر صفحه ی توران 41 کیلومتر برآورد شد. در زیر راندگی اصلی زاگرس لیتوسفر ضخیم عربی (بیش از 200 کیلومتر) نازک می شود تا اینکه در زیر ایران مرکزی به کمتر از 100 کیلومتر می رسد. ضخامت لیتوسفر در زیر بینالود 160 کیلومتر، کپه داغ 180 کیلومتر و در زیر صفحه ی توران به بیش از 195 کیلومتر می رسد. در مدل نهایی بدست آمده انطباق خوبی بین منحنی های محاسبه ای و مشاهده ای بی هنجاری هوای آزاد، بی هنجاری بوگه، بی هنجاری ژئوئید و توپوگرافی بوجودآمد. انطباق بین منحنی های عمق دمای کوری تنها در شرایط غیر طبیعی و گزارش نشده ای مثل فرض تولید گرمای 12 میکروات بر مترمربع برای رسوبات و یا افزایش دادن عمق موهو در ناحیه زاگرس تا 100 کیلومتر برقرار می شد که باعث از بین رفتن انطباق سایر منحنی ها هم می گردید، بنابراین به نظر می رسد که عمق دمای کوری مشاهده ای نیاز به بررسی مجدد دارند.
واحد اسعدی مهناز رضاییان
در این بررسی هدف بر آن بود که با روش های مقاومت سنجی، قطبش القایی و مغناطیس زمینی به شناسایی اثر سطحی گسله آستارا و فعالیت این پهنه گسلی پرداخته شود. پیمایش مغناطیس در 4 مکان گوناگون انجام شد. بی هنجاری های شناسایی شده در جوکندان، لیسار و تالش با شواهد مورفوتکتونیک همچون بندپشته و جابه جایی آبراهه ها همخوانی دارد. در چندین جا توانستیم اثر گسله پنهان را شناسایی و فعالیت گسله را تائید کنیم. در گستره گیسوم داده برداری مغناطیس زمینی روند های خطی با راستای شمال باختر- جنوب خاور را آشکار کرده است. طول موج این بی هنجاری نزدیک به 100 متر است. برای شناسایی لبه چشمه های مغناطیسی فیلترهای مشتق عمودی، مشتق افقی کامل و سیگنال تحلیلی به کار گرفته شد. در فیلتر مشتق عمودی و مشتق افقی کامل لبه های بی هنجاری به خوبی آشکار می شوند. روش های ادامه به فراسو و روش واهم آمیخت اویلر برای برآورد ژرفای چشمه ها بکار گرفته شدند. با بکارگیری این دو روش، ژرفای بالایی 15 تا 22 متر و ژرفای پائینی 70 متر برای چشمه ی بی هنجاری خطی اصلی بدست آمد. 7 نیم رخ ژئوالکتریک عمود بر روند خطی مغناطیسی با دو روش قطبی- دوقطبی و دوقطبی- دوقطبی برداشت شد. با تفسیر شبه مقطع های مقاومت الکتریکی و شارژپذیری، ژرفای پهنه رسانا 18 تا 25 متر بدست می آید که کم و بیش با ژرفای بدست آمده از روش مغناطیسی برابر است. در صورت نسبت دادن این بی هنجاری ها به گسلش در گستره، به احتمال ژرفای بدست آمده مربوط به گسلش جوان باشد که به سطح نرسیده است. همچنین پاسخ های بدست آمده از روش های گوناگون، شیب زیاد چشمه ی بی هنجاری را با پهنای کم نشان می دهند.
سعید معدنی پور مهناز رضاییان
کوههای طالش در شمال غرب فلات ایران با روند نسبی شمال غرب – جنوب شرق در بخشهای جنوبی، شمالی-جنوبی در بخش مرکزی و شرقی – غربی در بخش شمالی حول حوضه خزر جنوبی خمیده شده است. هندسه و کینماتیک ساختاری این کوهها و همچنین زمان تشکیل و فازهای سردشدگی و تغییرشکلی موثر در شکل گیری و تکامل آن بطور دقیق مشخص نمی باشد. در این مطالعه برداشتهای دقیق کینماتیکی و ساختاری در امتداد ساختارهای اصلی کنترل کننده، رسم مقاطع عرضی ترازمند، بررسیهای چینه ای-ساختاری، دما-زمان سنجی درجه حرارت پایین تخریبی و سنگ بستر به عنوان ابزاری سودمند جهت بازسازی تاریخچه تکامل ساختاری و سردشدگی کوههای طالش مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج این بررسیها حاکی از آن است که گسلهای بغروف داغ و ماسوله داغ با کینماتیک غالب راندگی و مولفه امتدادلغز راستگرد مهمترین ساختارهای کنترل کننده بخش جنوبی کوههای طالش می باشند که شرایط تغییرشکلی معادل عمق 8 تا 10 کیلومتری را در طی تکوین خود پشت سر گذاشته اند. داده های دما-زمان سنجی حاکی از شروع فعالیت این گسلها در حدود 25 تا 27 میلیون سال پیش می باشد. در حالیکه بخش شمالی کوههای طالش الگوی متفاوتی از تغییرشکل را پشت سر گذاشته که در آن گسلهای نرمال تشکیل شده در حوضه ائوسن که در فازهای فشارشی بعدی که حدود 23 میلیون سال پیش شروع شده اند تجدید فعالیت یافته اند. به علاوه تغییرشکل این بخش از کوههای طالش به واسطه یک افق جدایشی در دو تراز ساختاری متفاوت توزیع شده است. علاوه بر تغییرات هندسی، بخشهای مختلف کوههای طالش تغییرات کینماتیک ناحیه ای را هم نشان می دهند که در آن کوتاه شدگی ساختاری با توجه به مقاطع ترازمند بازسازی شده، بیشینه مقدار را در بخش جنوبی کوههای طالش (%30-25) نشان می دهد و به تدریج به سمت بخش مرکزی کوههای طالش (%16-13) کاهش یافته و در ادامه به سمت بخش شمالی کوههای طالش(%22) افزایش می یابد. با توجه به داده های دما-زمان سنجی درجه حرارت پایین سه فاز اصلی تغییرشکل، برخاستگی و فرسایش زمین ساختی مرتبط با آنها در کوههای طالش ثبت شده است. این فازهای تغییرشکلی در تطابق با ناپیوستگیهای ثبت شده در ستون تکتونواستراتیگرافی کوههای طالش می باشند. فاز الیگوسن آغازی (23-30 میلیون سال پیش) بصورت سراسری و در کل کوههای طالش ثبت شده است. فازهای تغییرشکلی میوسن میانی (12-18 میلیون سال پیش) و پلیوسن آغازی (حدود 5 میلیون سال پیش)، تنها در بخشهای جنوبی و مرکزی کوههای طالش ثبت شده است. داده های دما-زمان-سنجی سنگ بستر که در سیستمهای آپاتیت هیلیوم و زیرکن هیلیوم انجام شده نشان دهنده آن است که فاز تغییرشکلی میوسن میانی مهمترین فاز تغییرشکلی در کوههای طالش بوده و سردشدگی سریع مرتبط با این فاز تغییرشکلی حدود 12 میلیون سال پیش در کوههای طالش ثبت شده است. قبل از 12 میلیون سال پیش نرخ فرسایش زمین ساختی کوههای طالش بصورت ملایم بوده ولی بعد از 12 میلیون سال پیش این نرخ چند برابر شده است. در مقیاس ناحیه ای هریک از این فازهای تغییرشکلی در ارتیاط با حوادث زمین ساختی رخ داده در منطقه برخوردی عربی – اوراسیا شامل برخورد قاره ای اولیه، برخورد نهایی و بازسازی مجدد در پهنه برخوردی می باشند. الگوی قرارگیری بخشهای مختلف کوههای طالش نسبت به راستاهای کوتاه شدگی ماکزیمم و همچنین حضور صفحه ساختاری خزر مهمترین عوامل در تفاوتهای مشاهده شده در کینماتیک ساختاری، نرخ سردشدگی و فرسایش زمین ساختی کوههای طالش بوده است. بخشهای جنوبی و شمالی کوههای طالش که با روندی عمود بر راستای فشارش ناحیه ای ماکزیمم قرار گرفته اند بیشترین کوتاه شدگی و فرسایش زمین ساختی را نسبت به بخش مرکزی در طی سنوزوییک پایانی متحمل شده اند. نحوه توزیع این فازهای سردشدگی نشان دهنده شروع خمش ساختاری کوههای طالش و انحراف آن از راستای تنشهای ناحیه ای بیشینه در بازه زمانی 27 تا 12 میلیون سال پیش بوده و از 12 میلیون سال پیش تا کنون فرم خمیده کوههای طالش با شدت بیشتر تکامل یافته است.
اعظم جوزی نجف آبادی عبدالرضا قدس
شناخت لرزه زمین ساخت هر منطقه مستلزم بررسی دقیق لرزه خیزی در آن منطقه است. در این مطالعه لرزه خیزی البرز غربی، قسمت جنوبی کوه های تالش و جنوب غربی حوضه خزر با استفاده از روش مکان یابی چندرویدادی اچ دی سی مورد بررسی قرار گرفته است. داده های مورد استفاده در این مطالعه، از شبکه لرزه نگاری محلی موقت دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان و دیگر شبکه های کشوری و جهانی تهیه شده است. نتایج مکان یابی تک رویدادی رخدادها دو خوشه لرزه ای قابل توجه در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد. یک خوشه لرزه ای در ارتباط بازمین لرزه هایی است که حول گسله رودبار تجمع یافته اندو خوشه لرزه ای دیگر مربوط به زمین لرزه های ساحل جنوب غربی دریای خزر و قسمت جنوبی کوه های تالش است. مکان یابی مجددزمین لرزه های خوشه لرزه ای رودبار ادامه فعالیت گسله رودبار را نشان می دهند. توزیع رخدادها به صورتی است که با سازوکار کانونی زمین لرزه ی 1990 رودبار و همچنین گسیختگی سطحی آن همخوانی ندارد. این توزیع غیریکنواخت میتواند ناشناخته بودن سیستم گسلی و تنش های موجود در ساختارهای پیچیده این منطقه را نشان دهد.توزیع عمقی رخدادهای خوشه لرزه ای ساحل خزر پس از مکان یابی مجدد تایید کننده راندگی پی سنگ حوضه خزر جنوبی به زیر کوه های تالش است.
فاطمه علیزاده اقدم مهناز رضاییان
محدوده¬ی مورد مطالعه کلاته- رشم در شرق سمنان و جنوب دامغان قرار دارد و از نظر تقسیمات زمین¬شناسی در حاشیه¬ی شمالی ایران مرکزی و در کمان آتشفشانی ترود- معلمان واقع شده است. این منطقه زمین¬ساخت پیچیده¬ای داشته و دارای پتانسیل کانی¬سازی فلزی بالایی است. فلزاتی مانند سرب، روی، جیوه، طلا و مس تا کنون از این محدوده استخراج شده است. در این مطالعه، از داده¬های مغناطیس و الکترومغناطیس هوابرد استفاده شده است. برداشت داده¬ها در سال 1381 و 1382 با همکاری سازمان زمین¬شناسی کشور و شرکت کانادایی فوگرو صورت گرفته است. پردازش¬هایی که بر روی داده¬ها اعمال شده، شامل هم¬ترازی داده¬های مغناطیس و ریزهم¬ترازی داده¬های مغناطیس و الکترومغناطیس است. هدف از این مطالعه، بررسی چشمه¬های بی¬هنجاری مغناطیسی و الکترومغناطیسی و ارتباط آن با ساختارهای زمین-شناسی منطقه است. در این پایان¬نامه از فیلترهایی مثل مشتق قائم، مشتق افقی، سیگنال تحلیل و زاویه¬ی تیلت، جهت برجسته کردن چشمه¬ها استفاده شده است. از روش¬هایی که برای تخمین عمق چشمه¬ها در این مطالعه به کار گرفته شده است روش¬های تخمین عمق ادامه به فراسو و اویلر است. پس از تفسیر داده¬ها و بررسی گسترش عمقی چشمه-ها، با استفاده از اطلاعات به دست آمده، مدلسازی مستقیم بر روی داده¬های مغناطیس انجام شده است. نتایج به دست آمده از این مطالعه معرفی چشمه¬های بی¬هنجاری، تخمین گسترش عمقی و هندسه¬ی آن¬ها و مشخص کردن گسله¬ی ترود است.
مهدی بهیاری محمد محجل
در این پژوهش در منطقه میشو (جنوب مرند) با استفاده از ساختارهای زمین شناسی سازوکار برافرازش مورد بررسی قرار گرفت سپس با استفاده از شاخص های ژئومورفیک تغییرات نرخ برافرازش به صورت کیفی مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت از زمین دماسنجی حرارت پایین برای تحلیل کمی نرخ برافرازش مورد استفاده قرار گرفت. ررسی شکل حوضه رسوبی و منحنی های هیپسومتری به همراه شاخص های توپوگرافی نیز مشخص کرد که دامنه شمالی از لحاظ زمین ساختی در وضعیت فعال تری قرار دارد و درحالی که دامنه جنوبی به بلوغ نسبی تکتونیکی رسیده است. جمع بندی داده های ساختاری و چینه شناسی نشان داد که برافرازش در منطقه از کرتاسه پسین آغاز شده است برای تایید این سن تعیین سن اورانیوم زیرکن بر روی نمونه ای از سازنذ قرمز فوقانی صورت گرفت. همچنین مطالعات ترموکرونومتری بر روی 6 نمونه از سازند کهر پی سنگ منطقه و یک نمونه از سازند قرمز فوقانی در فرودیواره گسل شمال میشو انجام شد.