نام پژوهشگر: فاطمه حسینی کسنویه
مجید توجهی فاطمه حسینی کسنویه
اختلالات خوردن یکی از اختلالات شایع روانی به شمار می رود که باعث ایجاد مشکلات فراوانی در سلامت جسمی و عملکرد روانی و کیفیت زندگی می شوند این اختلالات به سه شکل وجود دارند: بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی و نامعین با توجه به ارتباط نزدیکی که اختلالات خوردن با افسرگی دارد این مطالعه به منظور بررسی اختلال خوردن و رابطه آن با افسردگی در دانشجویان پزشکی دانشگاه آزاد یزد صورت گرفت. این مطالعه که از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد در سال 1392 با استفاده از پرسشنامه eat-26 که حاوی 26 سوال α=0.94)) جهت بررسی اختلالات خوردن می باشد و همچنین پرسشنامه 21 سوالی که مربوط به افسردگی است بر روی 400 دانشجوی پزشکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده با استفاده از آزمون chi square و fisher exact و anova مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت بر اساس این پژوهش فراوانی نسبی اختلالات خوردن در دانشجویان پزشکی بر حسب سن، جنس، وضعیت سکونت و وضعیت تاهل یکسان است در این مطالعه اختلالات خوردن در دانشجویان پزشکی با افزایش شدت افسردگی افزایش می یابد. اختلالات خوردن در دانشجویان پزشکی دانشگاه آزاد یزد با افسردگی رابطه معناداری دارد.
ابوالفضل بهنام فاطمه حسینی کسنویه
در تعریف شخصیت آمده است ویژگی های نسبتاً پایدار فرد که در نحوه رفتاری وی در شرایط مختلف تظاهر می کند طبق نظریه کلونینجر شخصیت از دو بعد سرشت و منش تشکیل شده است که عوامل مختلفی باعث تغییر در ویژگی های منش و تعدیل ویژگی های سرشت می شود. هدف از مطالعه: بررسی تغییرات سرشت و منش در دانشجویان پزشکی سال اول و آخر می باشد. روش اجرا : این مطالعه توصیفی مقطعی می باشد که بر روی 60 دانشجوی پزشکی سال اول و 60 دانشجوی پزشکی سال آخر انجام شد. اطلاعات با استفاده از یک پرسشنامه محقق ساخته که خصوصیات دموگرافیک را ارزیابی کرد و یک پرسشنامه استاندارد سرشت و منش 125 جمع آوری شد و سپس اطلاعات در محیط نرم افزاری 17 spss مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: در بعد مزاجی شخصیت افزایش معنی دار تنوع طلبی در دانشجویان پزشکی سال آخر دیده شد. در اجتناب از آسیب تغییری نداشته و میزان وابستگی به پاداش و پشتکار در دانشجویان پزشکی سال آخر بطور معنی دار کاهش نشان داد. در بعد منش خود جهت دهی در دانشجویان پزشکی سال آخر بطور معنی داری بالاتر از دانشجویان پزشکی سال اول بود. نمره همکاری تغییری نکرد. و در خود اعتلابخشی نمره دانشجویان پزشکی سال آخر بطور معنی داری کمتر از دانشجویان پزشکی سال اول شده بود. نمره همکاری و خود اعتلا بخشی در دانشجویان دختر بطور معنادار بالاتر از دانشجویان پسر بود و نمره خود اعتلا بخشی در افراد مجرد بالاتر از افراد متأهل بود. بحث و نتیجه گیری: با توجه به آمار بدست آمده در بخش نتایج که نشان دهنده تغییر ویژگی های سرشت و افزایش خود جهت دهی و کاهش خود اعتلا بخشی در دانشجویان پزشکی سال آخر نسبت به سال اول می باشد و مقایسه آن با مطالعه دیگر که نشان دهنده تغییر در ویژگی های شخصیتی می باشد. می توان نتیجه گرفت که عوامل مختلفی در تغییر و تعدیل ویژگی های شخصیتی موثر می باشد و می توان با آموزش و تغییر روش های آموزش پزشکی باعث تقویت ویژگی های مثبت شخصیتی و خود اعتلا بخشی در دانشجویان پزشکی شد.
منصوره دهقان فیروزآبادی فاطمه حسینی کسنویه
چکیده مقدمه: مالتیپل اسکلروزیس بیماری مزمن و اغلب ناتوان کننده است که اکثرا قشر جوان و فعال جامعه را گرفتار میکند.میزان بروز بیماری در سال های های اخیر رو به افزایش است. خستگی یکی از شکایت های شایع و ناتوان کننده در بیماران دچار msاست که تشخیص و درمان بموقع آن می تواند تاثیر بسزایی در بهبود کیفیت زندگی این افراد داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین توزیع فراوانی و عوامل بالینی مرتبط با خستگی در بیماران مبتلا به ms انجام شده است. مواد وروش ها: این مطالعه مشاهده ای از نوع تحلیلی به روش مقطعی روی 100 بیمار مبتلا به ms مراجعه کننده به انجمن ms استان یزد انجام شد.برای جمع آوری اطلاعات از یک پرسشنامه حاوی متغیر های سن جنس تاهل تحصیلات داروی مصرفی مدت زمان ابتلا به ms علایم بیماری شامل علایم پیرامیدال مخچه ای ساقه مغز حسی اسفنگتری دیداری و مغزی ونیز نمره استاندارد edss استفاده شد.برای ارزیابی خستگی مزمن از پرسشنامه مقیاس خستگی آیوا(ifs) وبرای ارزیابی اختلال افسردگی از پرسشنامه بک(bdi) استفاده شد.در انتها داده ها با استفاده از نرم افزار spss ver. 17 آنالیز شد. نتایج: یافته های این مطالعه نشان داد که درصد بالایی از این بیماران(66 درصد) دارای درجاتی از خستگی میباشند که اکثرا در حد متوسط می باشد.ارتباط وضعیت خستگی با وضعیت تاهل,افسردگی,علایم پیرامیدال, علایم مخچه ای,علایم حسی, و علایم دیداری از نظر آماری معنی دار است. نتیجه گیری: خستگی علامت شایعی در اسکلروز متعدد است. گرچه خستگی نشانگانی ناهمگون است که علل فراوان دارد؛ ولی با بررسی وضع بالینی بیماران تا حد زیاد می توان وقوع خستگی در بیماران را پیش بینی کرد. کلمات کلیدی: مالتیپل اسکلروزیس, خستگی, افسردگی
مریم ایار فاطمه حسینی کسنویه
مقدمه: زلزله بم وتراژدی عمیق کشته شدن هزاران نفر باعث اسیب های هیجانی وروانشناختی شدید بر روی بازماندگان شده است. این مطالعه به هدف بررسی وضعیت سلامت روان وکیفیت زندگی در والدینی که در زلزله بم فرزند خود را از دست داده اند بعد از گذشت ده سال انجام شده است . مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه ی توصیفی پس رویدادی از نوع مقطعی می باشد که بر روی 178نفر از والدینی که در زلزله بم فرزند خود را از دست داده اند بعد ار گذشت ده سال انجام شد که بصورت نمونه گیری تصادفی ساده و خانه به خانه انتخاب شدند و به بررسی سلامت روان و کیفیت زندگی آنها پرداخته شد و داده ها توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: جامعه مورد بررسی دارای سلامت روان و کیفیت زندگی پایینی بود،میانگین نمره ی سلامت روان (72/14±06/41) و میانگین نمره کیفیت زندگی (54/12±80/70) هرچه سلامت روان پایین تر ،کیفیت زندگی هم نیز پایین تر بود. (0001/0p-value=) سلامت روان و کیفیت زندگی با تعداد فرزند از دست رفته،میزان تحصیلات و جنسیت رابطه معنا داری داشت. به طوری که سلامت روان وکیفیت زندگی با افزایش تعداد فرزندازدست رفته کاهش پیدا می کرد،درجنس مونث پایین تر بود،با کاهش میزان تحصیلات کاهش پیدا می کرد. نتیجه گیری: زلزله می تواند باعث آسیب و کاهش سلامت بازماندگان شود. در جامعه مورد بررسی مطاله ی حاضر میانگین سلامت روان (72/14±06/41) بدست آمد که این میانگین در مردان (62/12±93/45) و در زنان (19/15±59/37) ثبت شده است. و میانگین کیفیت زندگی(54/12±80/70) که این میانگین در مردان (57/12±66/73) و در زنان (18/12±77/68) می باشد.در این جامعه سلامت روان و کیفیت زندگی پایین بود،تشویق و مراجعه به روانشناس و ایجاد گروههای خودیار و غیررسمی و مراجعه به برنامه های مذهبی می تواند به ارتقاء سلامت روان و کیفیت زندگی این افراد کمک کند و برنامه های حمایتی طولانی مدت تری نیاز می باشد. واژگان کلیدی: زلزله بم،سلامت روان،کیفیت زندگی،فقدان فرزند