نام پژوهشگر: حسین علایی

بررسی اثر بازدارندگی باکتری‎های جدا شده از درختان پسته روی قارچ aspergillus flavus link عامل مولد آفلاتوکسین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی 1389
  سعیده احمدی تاج آبادی   حسین علایی

آلودگی پسته به آفلاتوکسین از جمله مشکلات اصلی و مهم تولید و صادرات این محصول بشمار می‎رود. از بین روش‎های مطالعه شده‎ جهت کاهش و یا حذف آلودگی آفلاتوکسین، کنترل بیولوژیک یکی از امیدبخش‎ترین روش‎ها به ‎ویژه در سال‎های اخیر می‎باشد. بدین منظور ارگانیسم‎های متعددی شامل باکتری‎ها، مخمرها و جدایه‎های غیرتوکسین زای a. flavus و a. parasiticus آزمایش شده‎اند. با توجه به اینکه آلودگی پسته‎ به قارچ a. flavus قبل از برداشت در شرایط باغ آغاز شده و با به تأخیر انداختن برداشت، آلودگی افزایش می یابد، احتمال می‎رود بتوان با کاربرد جدایه‎های باکتریایی فعال با فعالیت ضدقارچی، در این دوره زمانی آلودگی محصول به آفلاتوکسین را تا حد قابل قبول کاهش داد. به این منظور طی شهریور و مهرماه ???? (همزمان با برداشت محصول) و فروردین و اردیبهشت ماه 138? (طی فصل رشد)، از نمونه‎های میوه و برگ درختان پسته، جمع‎آوری شده از مناطق مختلف شهرستان رفسنجان، تعداد 844 جدایه باکتریایی خالص‎سازی شد. اثر بازدارندگی جدایه‎های مذکور روی رشد و اسپورزایی قارچ a. flavus در محیط کشت pda و محیط کشت تهیه شده از عصاره مغز پسته مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج بررسی‎ها نشان داد که از بین نمونه‎های بررسی شده، تعداد 125جدایه به درجات مختلف توانایی جلوگیری از اسپورزایی و رشد میسلیومی قارچ را داشتند. از بین جدایه‎های بررسی شده به‎منظور تولید سیدروفور در محیط کشت king’s b، جدایه‎های 95، 66 و b13 بیشترین تاثیر را در بازداری از رشد ریسه‎ای قارچ داشتند. در آزمون بررسی تاثیر ترکیبات فرار ضد قارچی در بازدارندگی از رشد ریسه‎ای قارچ، جدایه‎های 66، 287 و 370 بیشترین تاثیر را داشتند. همچنین نتایج حاصل از تاثیر جدایه‎های باکتریایی روی اسپورزایی a. flavus در میوه پسته نشان داد که جدایه‎ 337 بیشترین تاثیر را در بازداری از تولید اسپور داشت. در تمامی آزمون‎های انجام شده، بیشتر جدایه‎ها تاثیر قابل توجهی در کاهش اسپورزایی قارچ داشتند. گروه‎بندی و شناسایی باکتری‎های جدا شده نشان داد، شش جدایه‎ گرم مثبت متعلق به جنس bacillus sp. و 19 جدایه گرم منفی متعلق به جنس pseudomonas sp. می‎باشند.

بوته میری خیار: شناسایی، ردیابی مولکولی عامل بیماری و کنترل بیماری با استفاده از روش پیوند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1390
  فاطمه رستمی   حسین علایی

بوته میری خیار ناشی از بیمارگر pythium aphanidermatumمهم ترین عامل پوسیدگی ریشه و طوقه، از جمله عوامل محدود کننده کشت خیار در گلخانه می باشد. در این مطالعه شناسایی بیمارگر بر اساس ویژگی های ظاهری پرگنه و روش مولکولی (تعیین توالی ناحیه rdna-its) انجام شد. جستجوی تشابه با genbank-blast با استفاده از این توالی ها نشان داد که p. aphanidermatum ثبت شده در بانک ژن شبیه ترین توالی (بیش از 99 درصد تشابه) به جدایه جداسازی شده از بافت آلوده می باشد. روش های مختلف مایه زنی قارچ بیمارگر به منظور ایجاد آلودگی گیاهچه خیار بررسی و بر اساس شدت آلودگی گیاهچه ها ارزیابی شدند. نتایج بررسی روش های مایه زنی نشان داد که استفاده از بذرهای شاهدانه آلوده شده در سوسپانسیون زئوسپور و یا روی میسیلیوم بالاترین درصد آلودگی را در کوتاه ترین زمان ایجاد می کند. واکنش خیار (cucumis sativus) نسبت به p. aphanidermatum با روش پیوند روی پایه های کدو خورشی (cucurbita pepo) و تنبل (cucurbita maxima) بر اساس بقا، رشد و باردهی مورد ارزیابی قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده پایه کدو تنبل مقاومت بسیار بالایی نسبت به بیمارگر دارد، به طوری که بعد از 30 روز از مایه زنی هیچ علائمی روی گیاهچه ها مشاهده نشد. پایه کدو خورشی در پیوند با خیار ناسازگاری نشان داد و از مقاومت کمی برخوردار بود. واکنش 10 رقم تجاری خیار در شرایط گلخانه بر اساس شدت آلودگی گیاهچه ها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین رقم ها، تفاوت معنی داری (0001/0p=) وجود دارد. رقم های کاسپین 340 و استورم 5910 با شدت آلودگی 7/15 و 1/74 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین مقاومت را نسبت به بیمارگر نشان دادند. شناسایی و ردیابی مولکولی p. aphanidermatum از بافت، خاک و آب آلوده بر اساس تکثیر قطعه ی اختصاصی از ناحیه rdna-its با طراحی آغازگرهای اختصاصی paphf54/ paphr55و paphf54/its2 انجام گرفت. اختصاصیت و حساسیت آغازگرها بررسی شد. بر اساس نتایج به دست آمده جفت آغازگر paphf54/its2 و paphf54/paphr55 برای ردیابی بیمارگر p. aphanidermatum بسیار اختصاصی عمل نمود و به ترتیب قادر به تکثیر قطعه 200 و 700 جفت بازی می باشند. از طرف دیگر جفت آغازگر paphf54/ paphr55، در pcr معمولی pg2 و جفت آغازگر paphf54/its2 در pcr معمولی fg20 و در pcr آشیانه ای ag200 از dna خالص بیمارگر را ردیابی نمود. به کمک این آغازگرها، ردیابی بیمارگر از بافت آلوده پس از سه روز مایه زنی مصنوعی p. aphanidermatum به گیاهچه های خیار امکان پذیر است. نتایج این مطالعه نشان داد که اولاً پیوند خیار روی پایه های مقاوم کدو و استفاده از رقم کاسپین 340 می تواند به عنوان بخشی از استراتژی کنترل این بیماری در گلخانه مورد استفاده قرار گیرد. ثانیاً استفاده از آغازگرهای طراحی شده زمینه ی ردیابی p. aphanidermatum از بافت ، خاک و آب آلوده را فراهم می نماید.

جداسازی،شناسایی مورفولوژی و مولکولی گونه های phytophthora در مناطق گردوکاری شهرستان های سیرجان و بافت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده کشاورزی 1390
  نجمه رفعتی   حسین علایی

چکیده: گونه های phytophthora با دامنه میزبانی وسیع باعث ایجاد بیماری پوسیدگی ریشه و طوقه در بسیاری از گیاهان چوبی و علفی می شوند. در این مطالعه به منظور بررسی بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه درختان گردو در تابستان و پاییز سال 1388 از باغ های مناطق مختلف شهرستان های سیرجان و بافت شامل نصرآباد، بلورد، بوجان، جاده بافت، زین آباد و حیدر آباد بازدید به عمل آمد و از درختان بیمار با علائم ضعف عمومی، کم برگی، زردی خفیف در برگ ها، پوسیدگی طوقه و خروج ترشحات سیاه رنگ از ناحیه آلوده طوقه، خاک اطراف طوقه درختان آلوده و منابع آب مورد استفاده جهت آبیاری باغ های گردو نمونه برداری گردید. با استفاده از محیط کشت نیمه انتخابیcma-parp و روش تله گذاری با برگ مرکبات در کل سی و پنج جدایه phytophthora از نمونه های جمع آوری شده جداسازی گردید. شناسایی جدایه های phytophthora بر اساس خصوصیات ریخت شناسی مانند شکل پرگنه ها بر روی محیط کشت، رشد پرگنه ها در دماهای مختلف، شکل اسپورانژیوم و اندازه آن، تشکیل ااسپور، تولید کلامیدوسپور و تورم ریسه و خصوصیات مولکولی انجام گردید. بررسی خصوصیات مولکولی بر اساس روش pcr-rflp ( با دو آغازگر its6-its4 و برش محصول عمل با سه آنزیم برشی taqi، mspi وalui) و استفاده از آغازگرهای اختصاصی pca246 , pca247 (جهت شناسایی p. cactorum) و آغازگرهای pci248 pci24 (برای شناسایی p. citricola) انجام شد. در این مطالعه از سی و پنج جدایه بدست آمده، پانزده جدایه مربوط به p. citrophthora بود که از طوقه، خاک و آب مناطق گردو کاری بوجان شهرستان سیرجان و جاده بافت جداسازی گردید. اسپورانژیوم ها کروی، تخم مرغی تا گلابی شکل، دارای پاپیل، متوسط اندازه 8/29×50 میکرومتر و دمای بهینه رشد °c 25 بودند. ده جدایهp. cactorum از خاک، طوقه، ریشه و آب مناطق نصر آباد و بلورد شهرستان سیرجان جداسازی و شناسایی گردید که دارای اسپورانژیوم های کروی و پاپیل دار با متوسط اندازه 5/22×63/25 میکرومتر و دمای بهینه رشد °c 25 بودند. ده جدایه نیز به عنوان p. citricola با اسپورانژیوم های گرد تا گلابی شکل، دارای پاپیل کوچک و متوسط اندازه 46/30 × 25/50 از طوقه، خاک و آب مربوط به مناطق زین آباد و حیدرآباد جداسازی و شناسایی شدند که دمای بهینه رشد این جدایه ها نیز °c 25 بود. بیشترین جدایه های بدست آمده از طوقه درختان آلوده و آب به ترتیب مربوط به گونه های p. citrophthora و p. citricola بود و از خاک نیز دو گونه p. citrophthora و p. cactorum هر کدام با چهار جدایه فراوانی بیشتری نسبت به p. citricola (با دو جدایه) داشتند .در این مطالعه تنها یک جدایه p. cactorum از ریشه آلوده و از منطقه نصرآباد جداسازی و شناسایی گردید. آزمون بیماری زایی با انتخاب دو جدایه از هر گونه در یک طرح کاملا تصادفی و با پنج تکرار بر روی میوه های سیب و شاخه های بریده شده گردو انجام شد. بر اساس نتایج حاصل از مایه زنی بر شاخه های بریده شده گردو، ریسه های p. citricola نسبت به p. cactorum و p.citrophthora پیشروی سریع تری در شاخه های مایه زنی شده داشته و بر این اساس p. citricola به عنوان مهاجم ترین گونه تشخیص داده شد. بر اساس نتایج حاصل از آزمون بیماری زایی جدایه ها بر روی میوه سیب، بیشترین و کمترین میزان بیماریزایی به ترتیب مربوط به p.citrophthora و p. citricola بود. بخش هایی از حاشیه بافت های دارای علائم بیماری در شاخه های بریده شده گردو و میوه های سیب مایه زنی شده بر روی محیط کشت cma-parp قرار داده شد و عامل بیماری مجددا جداسازی و شناسایی گردید.

پوسیدگی ریشه و طوقه پسته (گموز): ردیابی مولکولی قارچ عامل بیماری از بافت های گیاهی و آب آبیاری و کنترل بیولوژیک با استفاده از باکتری سودوموناس فلورسنت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1390
  صغری درودی   حسین علایی

بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه یکی از مهم ترین بیماری های خاک برد پسته به شمار می رود. طی سال-های 1389- 1390، از نمونه های آلوده جمع آوری شده از باغات مناطق پسته کاری رفسنجان و انار به تعداد 46 جدایه phytophthora drechsleri و 17 جدایه phytophthora citrophthora جداسازی و شناسایی گردید و بیماری زایی آن ها به اثبات رسید. در این پژوهش بیوکنترل p.drechsleri با استفاده از باکتری های سودوموناس انجام شد که از مجموع 75 جدایه باکتری جداسازی شده از ریزوسفر پسته، 7 جدایه ,a41 ,b21 ,b13 ,a17 ,r14،a16 و r41 در روش کشـت مـتقابل روی محیـط کشـت pda، توانایی آنتاگونیستی در برابر شبه قارچ p. drechsleri از خود نشان دادند و برای آزمایشات بعدی انتخاب شدند. آزمون های تست گرم با koh3%، تولید رنگدانه فلورسنت روی محیط کشت kingb و تولید ترکیبات فرار ضدقارچی انجام شد و در شرایط گلخانه روی نهال های پسته مورد بررسی قرار گرفتند. از آن جائی که تشخیص به موقع بیمارگر نقش مهمی در مدیریت موثر این بیماری دارد، به همین منظور شناسایی و ردیابی مولکولی p.drechsleri از آب، خاک و بافت آلوده بر اساس تکثیر قطعه ی اختصاصی از ناحیه rdna-its با استفاده از آغازگر اختصاصی df2/dr2 انجام گرفت. حساسیت و اختصاصیت جفت آغازگر به ترتیب با استفاده از 15 جدایه غالب p. drechsleri و 25 جدایه از گونه های spp. .phytophthoraو سایر عوامل خاک برد پسته بررسی شد. نتایج نشان داد که این جفت آغازگر قادر به تکثیر اختصاصی قطعه 567 جفت بازی از ژنوم dna بیمارگر می باشد در حالی که هیچ باندی همراه با dna سایر گونه های خاک برد تکثیر نشد. حساسیت جفت آغازگر، در ردیابی بیمارگر با استفاده از pcr معمولی، pg100 از dna خالص بیمارگر بود. جفت آغازگر قادر به ردیابی مستقیم 102×17 زئوسپور در هر میلی لیتر و تکثیر باند 567 جفت بازی با dna استخراج شده از نمونه خاک آلوده بود. ردیابی مستقیم بیمارگر از بافت آلوده پسته به علت حضور مواد بازدارنده امکان پذیر نشد بدین منظور ردیابی پاتوژن به روش تله با استفاده از میوه سیب پس از سه روز مایه زنی مصنوعی با بافت و خاک آلوده پسته انجام گرفت. نتایج این مطالعـات نشـان داد که بیمـارگـر غالـب پوسیدگـی طوقـه و ریشـه پـستـه در دو مـنطقـه انـار و رفسـنجـان p. drechsleri، است. جدایه هایی از سودوموناس فلورسانس توانایی آنتاگونیستی علیه p. drechsleri در آزمایشگاه دارند. نتایج مطالعات گلخانه ای نشان داد که جدایهr41، وزن خشک ریشه را به طور معنی داری افزایش داد و بیشترین تاثیر (66 درصد) را در کاهش شدت بیماری داشت. این روش ردیابی بیمارگر، بسیار دقیق و حساس می باشد و می تواند کمکی برای تشخیص بیماری در منابع مختلف و همچنین بخشی از استراتژی کنترل این بیماری مورد استفاده قرار گیرد.

بررسی اثرات متقابل شوری و قارچ های میکوریزی آربوسکولار بر بیماری پوسیدگی ریشه و طوقه پسته.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1391
  زینب بهمنش   امیر حسین محمدی

پسته یکی از مهم ترین محصولات باغی است که با نام ایران درآمیخته و تولید آن در کشور ما سابقه طولانی دارد. عوامل بیماری زای متعددی درختان پسته را مورد حمله قرار می دهند که سهم عوامل بیماری زای قارچی در این میان پررنگ تر می باشد. یکی از مهم ترین بیماری های پسته، پوسیدگی فیتوفتورایی طوقه و ریشه (گموز) می باشد. همچنین در بیشتر مناطق پسته کاری ایران شوری خاک یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار بر تولید پسته می باشد. شوری علاوه بر کاهش رشد موجب حساسیت بیشتر پسته به آلودگی ناشی از بیماری ها می گردد. قارچ های میکوریز آربوسکولار نیز دارای پراکندگی زیادی در خاک های کشاورزی می باشند که در صورت کلنیزاسیون ریشه گیاهان می توانند علاوه بر افزایش رشد گیاهان موجب افزایش تحمل به تنش های زنده و غیر زنده شوند. در این مطالعه تاثیر دو گونه glomus intraradices و g. mosseae بر پوسیدگی فیتوفتورایی ریشه نهال های پسته با عامل (phytophthora drechsleri) در سه سطح شوری صفر، 1400 و 3200 میلی گرم کلرید سدیم در گرم خاک مورد بررسی قرار گرفت. مایه زنی glomusدر نهال های دو ماهه پسته صورت گرفت، اِعمال تیمار شوری پنجاه روز پس از مایه زنی میکوریز و اطمینان از کلنیزاسیون گونه های glomus در ریشه نهال های دو پایه سرخس و بادامی ریز زرند صورت گرفت. طول مدت دو هفته پس از پایان تیمار های شوری، مایه زنی نهال ها با استفاده از مایه p. drechsleri تکثیر شده روی ورمی کولیت آغشته به عصاره شاهدانه انجام گرفت، چهل روز پس از مایه زنی drechsleri p.، نهال ها برداشت شدند. نتایج نشان داد در نهال های میکوریزی وزن خشک اندام هوایی و ریشه ها، سطح و تعداد برگ ها و ارتفاع نهال های مایه زنی شده با p. drechsleri در هر سه سطح شوری بالاتر از نهال های بدون میکوریز بود. مایه زنی گونه های glomus توانست موجب کاهش قابل توجه میزان کلنیزاسیون p. drechsleri در ریشه و میزان مرگ و میر نهال های سرخس و بادامی در شرایط شور و غیر شور شود. نتایج نشان داد که میزان کلروفیل برگ و قندهای محلول در حضور گونه های glomus افزایش می باید و این افزایش در مقایسه با تیمار های شوری و فیتوفتورا نمایان تر بود. همچنین مایه زنی گونه های glomus موجب کاهش غلظت پرولین در هر دو پایه پسته گردید. این نتایج نشان داد که در حضور قارچ های میکوریز به دلیل تخریب کمتر کلروفیل و افزایش غلظت تنظیم کننده های اسمزی، فعالیت های رشدی نهال های پسته افزایش می یابد. کلنیزاسیون میکوریز موجب کاهش غلظت یون های سدیم و کلر در اندام هوایی و ریشه هر دو پایه و در مقایسه با تیمارهای شوری و فیتوفتورا گردید. بدین ترتیب می توان گفت که در حضور قارچ های میکوریز غلظت دو یون سدیم و کلر کاهش یافته و به این ترتیب از اثرات مخرب شوری جلوگیری می شود. این نتایج نشان داد کلنیزاسیون گونه های glomus در ریشه نهال های پسته می تواند از اثرات مخرب شوری و پوسیدگی فیتوفتورایی ریشه بکاهد.

شناسایی قارچ های میکوریز آربوسکولار همزیست با ریشه پسته در شهرستان رفسنجان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1391
  ثمره امینی زاده بزنجانی   ابراهیم صداقتی

.به منظور بدست آوردن اسپورهای سالم و فراوان جهت شناسایی مورفولوژیکی و مورفومتریکی، تکثیر و استقرار قارچ با استفاده از روش کشت تله گلدانی گیاهان ذرت و سورگوم انجام شد. اسپور قارچ های میکوریز آربوسکولار با روش الک مرطوب و سانتریفوژ در محلول شکر جداسازی گردید و با استفاده از معرف ملزر به همراه pvlgاسلایدهای میکروسکوپی تهیه و در زیر میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفت. گونه های قارچی بر اساس خصوصیات مورفولوژیکی و مورفومتریکی از قبیل شکل، اندازه، رنگ اسپور، ضخامت، تعداد و ویژگی ‎ لایه های دیواره اسپور، نحوه اتصال ریسه به اسپور، نوع اسپورکارپ، وجود یا عدم وجود پریدیوم، نحوه آرایش اسپورها در اسپورکارپ و غیره شناسایی شدند. نتایج رنگ آمیزی ریشه های درختان پسته نشان از آلودگی بالای قارچ های میکوریز آربوسکولار بود. بررسی جمعیت اسپور در فصول مختلف نشان داد که جمعیت اسپور در هر گرم خاک در فصل زمستان نسبت به فصل بهار بیشتر است.

شناسایی گونه های تریکودرمای خاک برد باغ های پسته ی استان کرمان بر اساس ویژگی های مورفولوژیک و مولکولی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1392
  فهیمه میرخانی   امیرحسین محمدی

به منظور شناسایی گونه های تریکودرما در خاک باغ های پسته، نمونه برداری طی سال های 1389 – 1391 از باغ های پسته ، در مناطق مختلف استان کرمان به صورت تصادفی از عمق صفر تا 40 سانتی متری و ناحیه ی ریزوسفر انجام شد. نمونه های خاک به آزمایشگاه منتقل گردید و جداسازی جدایه ها با استفاده از محیط کشت انتخابی (tsm) انجام گرفت. در مجموع تعداد 161 جدایه ی تریکودرما از 200 نمونه ی خاک جداسازی گردید. برای شناسایی جدایه های تریکودرما، ویژگی های مورفولوژیکی و مولکولی آن ها مورد بررسی قرار گرفتند. شناسایی مورفولوژیکی جدایه ها بر اساس ویژگی های ماکرومورفولوژیک مانند نحوه رشد و شکل پرگنه، وجود یا عدم وجود جوش ، رنگدانه و نحوه ی اسپورزایی و ویژگی های میکرومورفولوژیکی مانند شکل و نحوه انشعاب کنیدیفور، شکل و اندازه فیالید، کنیدیوم و کلامیدوسپور روی محیط کشت های pda و cmd با استفاده از کلیدهای معتبر انجام گرفت و به منظور شناسایی بر پایه ی مشخصه های مولکولی، ناحیه ی its از dna ریبوزومی شامل its1، ژن 5.8s و its2 با استفاده از جفت آغازگرهای its1f- its4 تکثیر و محصول 650 جفت بازی در همه ی جدایه های نماینده تکثیر شد. با داشتن توالی its، جدایه ها با استفاده از پایگاه بانک ژن ncbi و برنامه یtrichokey 2.0 شناسایی شدند. جدایه های شناسایی شده به 5 گونه ی trichoderma harzianum، t. aureoviride، t. virens، t. brevicompactum و t. longibrachiatum تعلق دارند. با استفاده از توالی یابی ناحیه ی its از dna ریبوزومی دو گونه ی t. harzianum و t. aureoviride قابل تمایز نبودند، اما خصوصیات مورفولوژیکی و نتایج حاصل از آنالیز مولکولی با استفاده از نشانگر rapd و چهار آغازگر تصادفی opa 4، opa3، a-5 و pr3 در این تحقیق، دو گونه را به خوبی از هم متمایز کرد. بنابراین با استفاده از آغازگرهای معرفی شده می توان دو گونه ی t. harzianum و t. aureoviride را با داشتن توالی its-rdna مشابه، به راحتی و سریع از هم تفکیک نمود. بیش از 80 درصد جدایه های تریکودرما به گونه های t. harzianum و t. aureoviride تعلق دارند. t. harzianum گونه ی غالب خاک باغ های پسته ی استان کرمان معرفی گردید. براساس آنالیز رگرسیونی، رابطه ی معنی داری بین مقادیر ph و ec با فراوانی جمعیت تریکودرما در خاک باغ های پسته ی این منطقه وجود نداشت. در واقع علاوه بر خصوصیات شیمیایی خاک، خصوصیات و فاکتورهای محیطی دیگر از قبیل ساختار و بافت خاک، دما، رطوبت، مقدار مواد غذایی خاک و نوع گیاه احتمالا روی تکثیر و تنوع قارچ تریکودرما در خاک تأثیر می گذارد.

مطالعه رابطه بین گروه های آناستوموزی، بیماری زایی و اختصاصی بودن در قارچ rhizoctonia solani
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1391
  سعید ملایی   حسین علایی

قارچ rhizoctonia solani یکی از متنوع ترین و پیچیده ترین گونه های قارچی بوده و از نظر مقایسه ریخت شناسی شبیه قارچ های ناقص بازیدیومیست است. دامنه میزبانی وسیع و فقدان صفات تشخیصی در آن، مطالعات ژنتیکی و تاکسونومیکی جمعیت های این قارچ را با مشکل مواجه ساخته است. در این پژوهش تنوع بیماریزایی 9 جدایه از قارچ رایزوکتونیا باگروه های آناستوموزی مختلف جدا شده از میزبان های مختلف روی 14 میزبان از خانواده های مختلف گیاهی که دارای اهمیت اقتصادی می باشند، شامل ذرت و گندم از خانواده گندمیان (poaceae)، فلفل، گوجه فرنگی و بادمجان از خانواده سیب زمینی (solanaceae)، گلرنگ و آفتابگردان از خانواده کاسنی (compositeae)، پسته از خانواده سماق (anacardiaceae)، عدس و ماش از خانواده بقولات (leguminaceae)، خربزه و هندوانه (cucurbitaceae) و کلزا و تربچه (brassicaceae) در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشات با سه تکرار و در هر تکرار با 10 گیاهچه در درون پتری دیش انجام شد. شدت آلودگی و بیماری زایی میزبان بر اساس نمره دهی میزان آلودگی و علائم توسعه یافته روی ریشه ارزیابی شد. تنوع ژنتیکی جدایه های قارچ رایزوکتونیا با استفاده از نشانگرهای مولکولی rflp-pcr و rapd-pcr مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اغلب گیاهان مورد آزمایش نسبت به بیمارگر حساس و علائم آلودگی را نشان دادند. توسعه آلودگی روی ذرت و گندم به ترتیب با درصد بیماری زایی 99/3 و 3/33 درصد کمترین مقدار بود ولی گوجه فرنگی، گلرنگ، عدس با متوسط درصد بیماری زایی بیشتر از 69 درصد بیشترین حساسیت را در آلودگی با گروه های آناستوموزی مورد آزمایش نشان دادند. نتایج حاصل از بیماری زایی در این پژوهش ارتباط نزدیکی بین گروه های آناستوموزی و بیماری زایی را نشان می دهد. نتایج حاصل از بیماری زایی روی میزبان های مختلف نشان داد که جدایه های متعلق به گروه آناستوموزی 3 ترجیحا خانواده سیب زمینی را به عنوان میزبان اصلی انتخاب کرده و سایر گروه های آناستوموزی روی تمام میزبان ها بیماری زا بودند و دامنه میزبانی برای آنها مفهوم نداشت. نتایج حاصل از نشان گرهای مولکولی با استفاده از آنزیم tru9i وab-02،ubc-280 توانست این جدایه ها را از یکدیگر تفکیک کرده و در گروه های یکسانی قرار دهد.

کنترل بیماری پوسیدگی خشک سیب زمینی با استفاده از قارچ کش های شیمیایی و بیولوژیکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ولی عصر (عج) - رفسنجان - دانشکده کشاورزی 1392
  معصومه وطن خواه   مجتبی مرادزاده اسکندری

چکیده پوسیدگی خشک فوزاریومی غده سیب زمینی، ناشی از fusarium spp. از بیماری های مهم قارچی است که در کشور خسارت زیادی به غده های سیب زمینی وارد می سازد. به منظور کنترل شیمیایی این بیماری تأثیر پنج قارچکش ایمازالیل، تیابندازول، آزوکسی استروبین، آزوکسی استروبین + دیفنوکونازول و فلودیوکسنیل + دیفنوکونازول در محیط کشت pda بر علیه دو جدایه ی بیماری زا از گونه های f. solani و f. oxysporum مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که هر پنج قارچکش به طور قابل توجهی رشد میسلیومی جدایه های قارچی را کاهش دادند. در آزمایش روی غده ی سیب زمینی، قارچکش های آزوکسی استروبین، آزوکسی استروبین + دیفنوکونازول و فلودیوکسنیل + دیفنوکونازول در غلظت های توصیه شده، تأثیر قابل توجهی در کاهش پوسیدگی خشک نداشتند. ولی ایمازالیل و تیابندازول در غلظت های توصیه شده (1، 5/1 و 2 در هزار) به طور معنی داری باعث کاهش پوسیدگی خشک ناشی از f. solani fpo-67 و f. oxysporum fpo-39 شدند. در مورد گونه ی f. oxysporum تیابندازول و ایمازالیل در هر سه غلظت مورد استفاده به طور کامل مانع نفوذ قارچ درون غده شدند. ولی در مورد گونه ی f. solani تمام تیمارها به طور قابل توجهی گسترش پوسیدگی خشک را بیشتر از 50 درصد کاهش دادند. بیشترین بازدارندگی مربوط به ایمازالیل 2 در هزار با درصد بازدارندگی 44/97 می باشد. کمترین بازدارندگی نیز در اثر ایمازالیل 1 در هزار با 34/53 درصد توقف رشد مشاهده شد. به منظور کنترل بیولوژیک این بیماری نیز 1000 جدایه باکتریایی بر علیه جدایه های قارچی در محیط کشت pda بررسی شدند. 30 جدایه باکتریایی که قادر به ایجاد هاله ی بازدارندگی در برابر هر چهار جدایه قارچی بودند به همراه باکتری p. fluorescens cha0 برای آزمایش های روی غده در شرایط آزمایشگاه انتخاب شدند. در بررسی های روی غده ی رقم آگریا باکتری های (vupf506، vupf40 و vupf44) p. fluorescens روی هر چهار جدایه ی قارچی موثرتر از سایر باکتری ها بودند و به طور قابل توجهی باعث کاهش نفوذ قارچ به درون غده شدند. نتایج حاصل از مقایسه فرمولاسیون باکتری های p. fluorescens (cha0،vupf506، vupf40 و vupf44) با دو قارچکش ایمازالیل و تیابندازول بر علیه قارچ f. solani fpo-67 در شرایط انبار سنتی نشان داد که فرمولاسیون باکتری vupf506 p. fluorescensبا 8/79 درصد جلوگیری از نفوذ قارچ درون غده و درصد آلودگی 75/18 درصد بیشترین تأثیر را در کاهش پوسیدگی خشک در شرایط انبار داشته است. قارچکش تیابندازول نیز با 4/19 درصد آلودگی و 69/71 درصد جلوگیری از نفوذ قارچ درون غده، تأثیر خوبی در کاهش پوسیدگی خشک در شرایط انبار داشته است. نتایج این تحقیق در مورد استفاده از ایمازالیل و تیابندازول و فرمولاسیون باکتری هایp. fluorescens برای مدیریت بیماری پوسیدگی خشک سیب زمینی در انبار امید بخش می باشد.