نام پژوهشگر: محمدرضا وظیفه شناس
میلاد ولی پور حسن ساری خانی
این پژوهش به منظور بررسی اثر برخی از تنظیم کننده های رشد و همچنین آنتی بیوتیک استرپتومایسین بر برخی از ویژگی های میوه انار با تاکید بر ویژگی های دانه و به ویژه سفتی هسته صورت پذیرفت. پژوهش حاضر در قالب 3 آزمایش متفاوت صورت گرفت. آزمایش اول به منظور تعیین اثر جیبرلیک اسید بر ویژگی های دانه انار انجام گرفت. بدین نحو که جیبرلیک اسید در غلظت های 0، 1، 10، 50 و 100 میلی گرم در لیتر و در 3 زمان تشکیل میوه، 4 و 8 هفته پس از آن روی درختان بالغ رقم ملس یزدی پاشیده شد. نتایج نشان داد که محلول پاشی جیبرلیک اسید در غلظت های بالای 50 و 100 میلی گرم در لیتر با تغییر وزن پوست درصد بخش خوراکی میوه را تغییر داد، به طوری که در زمان تشکیل میوه درصد پوست را افزایش ولی در مراحل بعدی کاهش آن را به دنبال داشت. غلظت های بالای جیبرلیک اسید تاثیری بر تجمع فیبر در پوسته هسته نداشت. همچنین موجب کاهش اندازه آریل ها شد. درحالی که کاربرد جیبرلیک اسید در غلظت 10 میلی گرم در لیتر در 4 هفته ابتدایی با کاهش درصد فیبری شدن پوسته سختی دانه را کاهش داد. در آزمایش دوم تاثیر تیمار با ایندول استیک اسید، کینتین و استرپتومایسین به ترتیب با غلظت های 10، 10 و 200 میلی گرم در لیتر در 3 زمان ذکر شده روی درختان بالغ ملس یزدی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که کاربرد استرپتومایسین به ویژه در مراحل اولیه تشکیل میوه منجر به کاهش درصد فیبری شدن پوسته، کاهش وزن خشک هسته شده و افزایش اندازه آریل ها شد، در نتیجه منجر به افزایش کیفیت میوه گردید. ولی با افزایش وزن و ضخامت پوست کاهش درصد بخش خوراکی میوه را به دنبال داشت. کاربرد ایندول استیک اسید اگرچه تاثیری در کاهش سفتی هسته و تجمع فیبر در پوسته نداشت، اما با تحریک رشد آریل ها موجب درشت شدن آن ها شد. ایندول استیک اسید تاثیر قابل توجهی بر صفات دیگر نداشت. تیمار کینتین با کاهش وزن و ضخامت پوست، منجر به افزایش بخش خوراکی میوه شد، این درحالی بود که کینتین اندازه آریل ها، اندازه هسته و وزن خشک آن ها را کاهش داد. همچنین کاربرد کینتین در زمان تشکیل میوه کاهش درصد بخش فیبری شده پوسته را به دنبال داشت. در آزمایش سوم روند رشد میوه و هسته و همچنین روند تشکیل و فیبری شدن هسته در ارقام ترش زابل، ملس یزدی، زاغ یزدی و راور کرمان مورد بررسی قرار گرفت. در این میان منحنی رشد میوه به دست آمده از رقم ترش زابل به منحنی سیگموئید مضاعف نزدیک بود. درحالی که در رقم های دیگر منحنی سیگموئید ساده به دست آمد. رقم های مورد مطالعه از نظر روند رشد هسته شباهت های زیادی داشته به نحوی که پس از یک دوره رشد سریع هسته در چند هفته ابتدایی، سرعت رشد آن کاهش و به مرور ثابت شد. مطالعه روند فیبری شدن هسته نشان داد که تجمع فیبر در پوسته از همان هفته ابتدایی رشد میوه آغاز می شود. هسته در ارقام ملس یزدی و ترش زابل به سرعت سخت شده در حالی که در ارقام زاغ یزدی و راور کرمان روند تجمع فیبر طولانی تر بوده و تا زمان برداشت ادامه پیدا کرد. نتایج نشان داد که رقم سخت دانه ترش زابل هسته های درشت تر داشته و علاوه بر آن بخش بیش تری از پوسته نیز فیبری شده بود، درحالی که در رقم بی هسته راور کرمان، اندازه بخش چوبی کوچک تر بوده و بخش بسیار کم تری از ضخامت پوسته را مواد فیبری تشکیل داده بود.
مهدی دهستانی اردکانی محمدرضا وظیفه شناس
چکیده ندارد.
فرشید پروینی مسعود شیدایی
چکیده ندارد.
سید محمد میروکیلی مهریزی محمد سید میرزایی
هدف از انجام این بررسی، سنجش عوامل اجتماعی - اقتصادی موثر بر رفتار باروری زنان روستایی استان یزد، که از طریق نمونه گیری انتخاب شده بودند، می باشد. به منظور تبیین چنین مسئله ای از چهار دسته تئوری استفاده گردید، که عبارت بودند از : تئوریهای اقتصادی، بیولوژیکی، اجتماعی، و فرهنگی نگرشی . یافته های تجربی این بررسی موید نکات عمده زیر می باشد: عوامل جسمانی نظیر سن ازدواج و سن فعلی زنان را می توان از مهمترین متغیرهای موثر بر تعداد فرزندان فعلی زنان قلمداد نمئد نتایج بررسی گواه این مطلب هستند که دو متغیر مذکور به تنهایی قادرند در حدود 65 درصد از واریانس تعداد فرزندان خانوارهای مورد بررسی را توضیح دهند (ر.ک جدول 4-47) در کنار عوامل جسمانی می توان یادآور نقش پراهمیت پایگاه اجتماعی زنان در تبیین رفتار باروری شد. در این بررسی با استفاده از دو معرف میزان تحصیلات و نیز اشتغال زنان سعی گردید تا به بررسی وضعیت منزلتی زنان پرداخته شود. نتیجه سنجش این دو معرف نشان می دهد که باروری زنان مورد مصاحبه دارای رابطه معکوس با عوامل مذکور می باشد به بیان دیگر زنان شاغل و همچنین زنانی که دارای میزان تحصیلات بیشتری می باشند، از فرزندان کمتری برخوردارند. (ر.ک 4-13 و 4-14) . میزان درآمد سالیانه خانوارهای مورد بررسی هیچگونه تاثیری در کاهش و یا افزایش تعداد فرزندان ایشان ندارد. بنابراین نمی توان با استناد به تئوریهای اقتصادی باروری، تفاوتی را بین گروههای درآمدی مختلف در مورد تعداد فرزندان قایل گردید. خانوارهای روستایی قبل از آنکه به هزینه های تربیت و نگهداری فرزندان بیاندیسشند، به ارزش ابزاری فرزندان و در واقع به منافع اقتصادی ایشان می نگرند. در جامعه مورد بررسی، برداشتهای متفاوتی از تنظیم خانواده و کنترل بارداری وجود دارد. به گونه ای که عدم اعتقاد به این امر، درکنار عوامل جسمانی و نیز منزلتی از مهمترین عوامل تبیین کننده باروری می باشد . اعتقادات مذهبی در مورد نهی عمل پیشگیری بگونه ای فراگیر در نگرشهای زنان مورد بررسی، پیرامون تنظیم خانواده مشهود بود. نتایج بررسی گواه این است که زنانی که اعتقاد به چنین هنجارهایی داشته اند، دارای فرزندان بیشتری بوده اند. در جامعه روستایی مورد بررسی، زنان تا حدود بسیار زیادی در پذیرش و استفاده از روشهای تنظیم خانواده تابع نقطه نظرات همسران خود می باشند. به دیگر سخن مخالفت مردان با روشهای مذکور از عمده دلایل عدم پذیرش و استفاده از روشهای پیشگیری توسط زنان است . سهولت دستیابی وسایل پیشگیری از بارداری در ارتباط تنگاتنگی با استفاده از آن قرار دارد. نتایج بررسی نشان می دهد زنانی که امکان تهیه این وسایل را در روستای محل سکونت خود دارند به نحو معنی داری استفاده بیشتری از وسایل مذکور می نمایند. تشریک مساعی و مشاوره زنان با همسران خویش پیرامون مسایل تنظیم خانواده زمینه ساز توافق زوجین در مورد تعیین تعداد مطلوب فرزندان و تلاش در جهت تحدید ابعاد خانواده می باشد و در این راستا سواد مردان و زنان بعنوان یک عامل تسهیل کننده عمل می نماید.