نام پژوهشگر: زهرا ایزدی خواه
آزاده هوایی حمید کاظمی
اختلال سردرد تنشی ازجمله اختلالات روان تنی رایج است که علاوه بر علائم جسمانی، ابعاد روانی را نیز درگیر کرده و منجر به آسیب در جنبه های مختلف زندگی فرد مبتلا می شود. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر میزان تحمل پریشانی، اضطراب، افسردگی و کاهش مشکلات تنظیم هیجان در بیماران زن مبتلا به اختلال سردرد تنشی استان اصفهان انجام شده است. این پژوهش نیمه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران زن مبتلا به سردرد تنشی شهر اصفهان در سال ?? می باشند که به روش تصادفی تعداد ?? بیمار در قالب دو گروه آزمایش (?? نفر) و کنترل (??) گمارده شدند. بیماران قبل از آغاز دوره درمان به تکمیل پرسشنامه های مشکلات تنظیم هیجان (ders)، مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (dass-21) و پرسشنامه تحمل پریشانی (dts) مبادرت نمودند و در پایان هم در مرحله پس آزمون و پیگیری نیز این ارزیابی صورت گرفت. مدت دوره مداخله درمانی در گروه آزمایش ? جلسه که به صورت هر هفته یک جلسه انجام شد و پیگیری ?? روز بعد از پس آزمون انجام گرفت. یافته های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss-20 و آزمون های توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کوواریانس چند متغییره) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد تنظیم هیجان باعث کاهش میزان شدّت مشکلات تنظیم هیجان، افسردگی، اضطراب، استرس و بهبود تحمل پریشانی بیماران مبتلا به سردرد تنی شد (001/0p=?). این اثربخشی در مرحله پیگیری نیز پایدار بود. بر اساس نتایج به دست آمده می توان مطرح ساخت که آموزش تنظیم هیجان، منجر به کاهش شدّت مشکلات تنظیم هیجان، افسردگی، اضطراب، استرس و بهبود تحمل پریشانی بیماران مبتلا به سردرد تنشی می باشد.
ندا سادات سیدمعلمی شعله امیری
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش معنویت بر میزان بهزیستی روان شناختی و تجربه های معنوی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان بود. بدین منظور، در قالب یک مطالعه با طرح پژوهش نیمه آزمایشی و ارزیابی به صورت پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. نمونه گیری این مطالعه در دو مرحله انجام شد؛ در مرحله ی اول به شیوه داوطلبانه و نصب فراخوان از بین دانشجویان مراجعه کننده، تعداد 30 آزمودنی که دارای ملاک های ورودی به پژوهش بودند، انتخاب شدند. در مرحله ی دوم، این آزمودنی ها به شیوه ی تصادفی به گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند (n1=n2=15) و به پرسشنامه های بهزیستی روان شناختی ریف و تجربه های معنوی دانشجویان پاسخ دادند. برای گروه آزمایش، هشت جلسه گروهی آموزش معنویت به صورت جلسات 60 دقیقه ای هفتگی اجرا شد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که با کنترل نمرات پیش آزمون، میزان بهزیستی روان شناختی و تجربه های معنوی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله ی پس آزمون، افزایش معناداری داشته است (05/0p<)؛ به گونه ای که آموزش معنویت باعث ارتقاء بهزیستی روان شناختی در حیطه های پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خودمختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی و همچنین افزایش تجربه های معنوی در دو حیطه ی ارتباط با خداوند و شکوفایی و فعالیت معنوی شد (05/0p<). براساس نتایج این پژوهش، در جمعیت دانشجویان دانشگاه اصفهان، آموزش معنویت می تواند به عنوان یک مداخله ی موثر در جهت ارتقاء بهزیستی روان شناختی و تجربه های معنوی در این جمعیت، مورد استفاده قرار گیرد.
زهرا ایزدی خواه حبیب الله قاسم زاده
هدف از انجام این پژوهش، مطالعه الگوی سوگیری حافظه آشکار در افراد دارای خصیصه اضطراب و بیماران اختلال وسواسی-اجباری بود. نشان داده شده است که الگوی پردازش اطلاعات افراد دارای خصیصه اضطراب مشابه بیماران اختلال اضطراب فراگیر است. این یافته ها از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که آیزنک معتقد است افراد دارای خصیصه بالای اضطراب مستعد رشد اختلال اضطراب فراگیر هستند، این افراد نه تنها مانند بیماران اختلال اضطراب فراگیر، سوگیری توجه و تفسیر به سمت اطلاعات تهدیدزا دارند، بلکه مانند این بیماران فاقد سوگیری حافظه آشکار در جهت اطلاعات تهدید کننده اند. فرایند عدم سوگیری حافظه آشکار در بیماران اختلال اضطرابی چنین تبیین شده است که برخی فرایندهای بازداری در اضطراب وجود دارند که موجب تداخلهایی در حافظه برای اطلاعات تهدیدکننده می شوند، اطلاعات مربوط به تهدید بسیار ناخوشایند هستند و بیماران مضطرب یاد گرفته اند به طور عمدی و ارادی از بسط معنایی کلمه های مربوط به تهدید اجتناب کنند. بنابراین نشانه های بازیابی کمتری هنگام یادآوری در اختیار دارند.