نام پژوهشگر: نیما حیدرزاده
نسترن خدابخشی نیما حیدرزاده
در این تحقیق کیفیت آب زیرزمینی و پتانسیل آسیب پذیری آبخوان سفیددشت واقع در استان چهارمحال و بختیاری به عنوان منطقه ی مورد مطالعه بررسی شده است.. به منظور بررسی کیفیت آب زیرزمینی آبخوان سفید دشت از روش ارزیابی کیفی آب زیرزمینی (gqi) استفاده شد. جهت بررسی آسیب پذیری آبخوان سفید دشت از روش رتبه دهی توصیفی (drastic) استفاده گردید. با توجه به اینکه در محاسبه ی شاخص drastic از منطق بولین استفاده شده است ممکن است در مورد مقادیر نزدیک مرز دسته بندی ها نتایج غلط حاصل گردد. برای افزایش دقت در تعیین آسیب پذیری آبخوان سفید دشت از تلفیق منطق فازی و مدل drastic در محیط gis استفاده گردید اما قبل از آن از توابع همبستگی میان رتبه ها و بازه مقادیر پارامترهای مربوط به شاخص drastic در تعیین آسیب پذیری دشت استفاده شد. طبق نقشه ی ارزیابی کیفی آب زیرزمینی، شاخص gqi آبخوان سفید دشت از 92 تا 95 درصد متغیر است که نشان می دهد آب زیرزمینی آبخوان سفید دشت از کیفیت مطلوبی برخوردار است. روند تغییرات کیفی این آبخوان از سمت شمال به سمت جنوب و جنوب غربی می باشد و بیشترین غلظت یون های اصلی در نواحی جنوب غربی آبخوان مشاهده می گردد. مطابق نقشه ی آسیب پذیری تهیه شده با روشdrastic ، 5/69 درصد از مساحت آبخوان در محدوده ی آسیب پذیری کم قرار گرفته اند و 5/30 درصد از مساحت آن در محدوده ی آسیب پذیری متوسط قرار دارند. طبق نقشه ی drastic تهیه شده، قسمت های جنوبی دشت به دلیل زیاد بودن هدایت هیدرولیکی و کم بودن عمق آب زیرزمینی در محدوده ی آسیب پذیری متوسط قرار گرفته اند و به طور ذاتی آسیب پذیرتر هستند اما نقشه ی ارزیابی کیفی آب زیرزمینی نشان دهنده ی حساسیت بیشتر قسمت های جنوب غربی آبخوان می باشد. با توجه به اینکه جهت آب زیرزمینی از سمت جنوب و جنوب شرقی به سمت جنوب غربی و مرکز دشت می باشد می توان گفت که حرکت آب زیرزمینی در آسیب پذیری دشت بی تأثیر نخواهد بود. مطابق نتایج به دست آمده از کاربرد توابع همبستگی میان رتبه ها و بازه مقادیر پارامترهای مربوط به شاخص drastic در تعیین آسیب پذیری دشت، 8/68 درصد از مساحت آبخوان سفید دشت در محدوده ی آسیب پذیری کم قرار گرفت و 2/31 درصد از مساحت آن، به ویژه در قسمت های جنوبی در محدوده ی آسیب پذیری متوسط قرار گرفتند، اگر چه مقادیر به دست آمده با استفاده از این روش اختلاف چندانی با مقادیر حاصل از روش drastic معمولی ندارد، اما کاربرد این روش می تواند پژوهشگر را از مراجعه به جداول رتبه بندی بی نیاز سازد و دستیابی به نتیجه نهایی را سرعت بخشد. نقشه های نهایی تلفیق روش فازی و drastic نشان می دهد که کاربرد این روش تأثیر چندانی در نتیجه نهایی نخواهد داشت و اختلافی با روش drastic وجود ندارد اما با توجه به اینکه امکان مدل سازی فازی پارامترهای مربوط به شاخص drastic در محیط gis وجود دارد و به طور کلی کاربرد منطق فازی دقت نتایج را به خصوص در مورد مقادیر مرزی افزایش می دهد پیشنهاد می گردد که این روش نیز جهت ارزیابی آسیب پذیری آبخوان ها مد نظر قرار گیرد.
امید مطیعی نژاد نیما حیدرزاده
به طورکلی احداث سد با توجه به شرایط منطقه و مشخصات فیزیکی مخزن، باعث ایجاد تغییر در کیفیت آب مخزن و رودخانه پائین دست آن می شود. با استفاده از مدل های عددی می توان هم در مطالعات اولیه قبل از ساخت سد و هم در دوران بهره برداری از سد، کیفیت آب را بررسی کرد و کیفیت آب مصرفی را بسته به نوع مصرف پیش بینی نمود. اما لازم به ذکر است، مدل های کیفیت آب که مجموعه ای از روابط ریاضی پیچیده هستند، میتوانند محدودیت هایی را برای کارشناسان به وجود آورند؛ ازجمله تعداد زیاد داده های موردنیاز، زمان زیاد اجرا، به ویژه زمانی که استفاده از سری های درازمدت مدنظر باشد. لذا با دست یابی به یک رابطه ساده ریاضی که غلظت جامدات محلول (tds) را با میزان خطای منطقی به ما ارائه دهد، می توان به راحتی و با صرف حداقل زمان، مقدار این پارامتر کیفی را مرتباً محاسبه و گزارش نمود. این موضوع به ویژه در مقیاس مطالعات حوضه ای و بررسی اثر توأم چندین سد در حوضه حائز اهمیت است. در صورت یافتن چنین روابط ریاضی امکان برنامه ریزی توأم کمی و کیفی در سطح یک حوضه ایجاد می گردد که موضوعی بسیار بااهمیت و باارزش به شمار می آید. به منظور دست یابی به رابطه غلظت جامدات محلول (tds) در مخازن سدها باید فرضیات ساده کننده و درعین حال واقع بینانه در نظر گرفته شود. فاکتورهای موثر مانند جریان ورودی و خروجی مداوم و واژگونی لایه بندی و نظیر آن ها موجب به هم زدن و اختلاط در سد می شود. از میان انواع مختلف راکتورهایی که برای مدل کردن رودخانه ها و مخازن استفاده می شوند، در تحقیق حاضر راکتور اختلاط کامل برای مدل سازی کیفی مخازن در نظر گرفته شد. برای کنترل میزان دقت رابطه مذکور، نتایج آن با خروجی حاصل از شبیه سازی دوبعدی مدل ce-qual-w2 مخزن سدهای در حال احداث شهریار و میمه مقایسه می شود. با اعمال مدل اختلاط کامل، tds خروجی از محل دریچه سد شهریار برای داده های ماهانه اندازه گیری شد و دقت و صحت نتایج آن با خروجی ce-qual-w2 مقایسه شد. نتایج این قیاس حاکی از دقت مناسب نتایج می باشد؛ به طوری که میانگین خطا در حالت بدون رسوب برابر 0/65% و در حالت با رسوب برابر 0/26% می باشد. همچنین با انجام آزمون فرضیه آماری در نرم افزار minitab 17، به دو روش آزمون مقایسه زوج ها و مقایسه میانگین دو مجموعه مستقل در دو حالت بدون رسوب و با رسوب دریافته شد که با سطح اطمینان 95% اختلافی بین خروجی مدل اختلاط کامل و خروجی ce-qual-w2 وجود ندارد. همچنین با اعمال مدل اختلاط کامل، tds خروجی از محل دریچه سد میمه برای داده های ماهانه و روزانه اندازه گیری شد و دقت و صحت نتایج آن با خروجی ce-qual-w2 مقایسه شد. نتایج این قیاس میانگین خطا 5/3% را در این حالت نشان می دهد، ولی با انجام آزمون فرضیه آماری در نرم افزارminitab 17، به دو روش آزمون مقایسه زوج ها و مقایسه میانگین دو مجموعه مستقل برای داده های روزانه دریافته شد که با سطح اطمینان 95% بین خروجی مدل اختلاط کامل و خروجی ce-qual-w2 در این مخزن اختلاف معنی داری وجود دارد. علت این موضوع را در نوسانات شدید دبی و غلظت tds ورودی به مخزن می توان دانست.
اتابک مصلی غلامرضا اسدالله فردی
رودخانه سفید¬رود یکی از پر آبترین و طولانی ترین رودخانه های کشور است که به علت وجود مراکز متعدد صنعتی و کشاروزی و شهر های بزرگ در حاشیه آن موقعیتی خاص در منطقه شمالی وشمال غربی ایران دارد .مدیریت صحیح بر کیفیت منابع آب سفید رود نیاز به داده های کیفی مناسب با توجه به اهداف استفاده دارد. برای رسیدن به این هدف علاوه بر انتخاب مناسب پارامترهای کیفی آب انتخاب مناسب ایستگاه های پایش کیفی از اهمیت ویژه ای بر خوردار می باشد. چرا که انتخاب نامناسب و یا اضافی ایستگاه ها باعث هدر رفتن منابع مالی وآسیب به مدیریت موثر کیفی رودخانه خواهد زد. در این پژوهش،وضعیت کیفی آب رودخانه سفید رود در محل ایستگاه های نمونه برداری موجود ارزیابی و با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره و الگوریتم ژنتیک محل ایستگاه ها اولویت بندی و و تعداد آن ها با رویکرد مصرف شرب و یا آبیاری بهینه گردید. . ابتدا حوضه رود به چهار بخش تقسیم شده که هر بخش شامل تعدادی ایستگاه بوده و امتیاز هر ایستگاه با استفاده از معیار های کیفی آب و داده های مورد استفاده در این مطالعه که توسط موسسه تحقیقات آب ، از 1384 تا سال 1386 پایش گردیده که شامل نیاز به اکسیژن بیولوژیکی ,نیاز به اکسیژن شیمیایی ,کل جامدات محلول, نیترات, آمونیاک , فسفات , e.c ,کل جامدات معلق, ph , کدورت، و همچنین آنالیز فلزات سنگین بود و وزن های مورد استفاده در این تحقیق که قبلا توسط محققین دیگر محاسبه شده مشخص گردیده است و این ایستگاه¬ها با توجه به امتیازشان به صورت تجمعی اولویت بندی شدند. سپس در مرحله بهینه¬سازی با استفاده از روش بهینه¬سازی الگوریتم ژنتیک توسط تولید کروموزوم ها که هر کروموزوم نمایانگر ایستگاه های باقی مانده بود با تشکیل جمعیت اولیه و قرار دادن آن ها در تابعی با عنوان تابع برازش خروجی حاصل شدند ، این خروجی ها به روش مرتب سازی از بزرگ به کوچک مرتب شده و تعدادی از کروموزوم ها با برازش بیشتر وارد مرحله برش و جهش شدند که منجر به تولید کروموزوم های جدید و در نتیجه جواب های جدیدی گردید . سپس این مراحل تکرار شد تا جایی که یک دسته جواب ثابت حاصل شد. در نتیجه کروموزوم مربوط به بیشترین برازش ایستگاه های بهینه باقی مانده را نشان داد و در نتیجه ایستگاه¬هایی را که می توان حذف کرد مشخص شدند که برای مصرف آبیاری شش ایستگاه و برای مصرف شرب همچنین شش ایستگاه امکان حذف را دارند وکاهش 21 ایستگاه پایش به 15 ایستگاه امکان پذیر بوده که با نتایج بدست آمده با روش بهینه سازی پویا همخوانی داشته و در نتیجه کاهش بودجه سیستم پایش کیفی را می تواند در پی داشته باشد هم چنین با بررسی مکان ایستگاه¬های باقی¬مانده و مهم¬ترین منابع آلودگی در منطقه مورد مطالعه شامل پساب کارخانجات روغن کشی سفیدرود ، روغن کشی گنجه، کشتارگاه منجیل، ریسندگی گنجه ، فاضلاب و زباله شهرهای رودبار ، آستانه و کیاشهر و همچنین پسابهای کشاورزی حاصل از کودها و سموم دفع آفات نباتی توسط کشاورزان منطقه به این نتیجه خواهیم رسید که ایستگاه ها بهتر است که در مجاورت این منابع آلودگی احداث شوند.
محمد معزی نیما حیدرزاده
امروزه توجه به کیفیت آب¬های زیرزمینی و روند تغییرات آن برای مصارف مختلف شرب و کشاورزی و سلامت عمومی بسیار حائز اهمیت است. این مسأله در کنار گسترش زمین¬های کشاورزی و افزایش مصرف از این منابع، خصوصاً برای مناطق شمالی کشور نیازمند توجه و کنترل بیشتر از جانب مسئولین می¬باشد. در این پژوهش سه گام کلی مطرح گردید. ابتدا به منظور بررسی تغییرات کیفی منابع آب زیرزمینی از داده¬های کیفی 77چاه دشت آمل-بابل در بازه زمانی 1365 تا 1388 استفاده گردید. تعداد کل داده¬ها 2132 داده بود که تقریبا برای هر چاه 40 داده طی این سال¬ها برداشت شده بود. برای ارزیابی کیفیت آب از استانداردهای 1053 ایران و استاندارد سازمان بهداشت جهانی who برای آب شرب و استاندارد fao برای آب کشاورزی استفاده شده است. در مرحله بعد با تشخیص پارامتر سدیم به عنوان پارامتر پراهمیت تر در سه استاندارد، منطقه برای این پارامتر پهنه¬بندی گردید. برای پهنه بندی منطقه با بررسی روش¬های درون¬یابی مشاهده شد روش کریجینگ با مقدار جذر میانگین مربعات خطای 7/1 بهترین نتیجه را حاصل می¬نماید. همچنین وضعیت ترسالی و خشکسالی از طریق داده¬های دبی منطقه بررسی گردید. نتایج پهنه بندی نشان داد لکه¬های آلودگی اکثرا در مناطق پرجمعیت و صنعتی پراکنده است. علاوه بر آن، با کاهش دبی در سال¬های خشکسالی افزایش آلودگی سدیم در منطقه مشاهده شد. پس از پهنه بندی منطقه، طی چند مرحله مدلسازی چاه¬ها بوسیله شبکه¬های عصبی مصنوعی صورت گرفته است. نتایج مدلسازی-ها نشان داد که می¬توان با ورودی¬های چند چاه و پارامترهای کیفی ph، ec که توسط دستگاه¬های پرتابل و یا روش¬های ساده آزمایشگاهی قابل اندازه¬گیری است غلظت na را ]که اندازه گیری آن نیازمند آزمایشات پرهزینه تر است[ آموزش داده و برای یک چاه مجهول با ضریب همبستگی 85/0 و جذر میانگین مربعات خطای 736/2 پیش¬بینی کرد. همچنین نتایج نشان داد با دخیل کردن پارامتر th مدل تا ضریب همبستگی 99/0 و جذر میانگین مربعات خطای 08/0 بهبود می¬یابد.
الناز شهریاری نیا نیما حیدرزاده
اهمیت رودخانه ها بعنوان یکی از مهمترین منابع آب شیرین در دسترس و همچنین اهمیت حفظ اکوسیستم و تلاش برای حفظ و نگهداری از آن سبب انجام مطالعات بسیاری در زمینه برآورد نیازهای آبی محیط زیستی رودخانه ها گردیده است. در این تحقیق مقدار آب موردنیاز زیست محیطی رودخانه کشکان در دو ایستگاه دوآب ویسیان و برآفتاب واقع در استان لرستان مورد مطالعه قرار گرفت. جهت برآورد جریان زیست محیطی رودخانه کشکان اطلاعات هیدرولوژیکی و همچنین اطلاعات مربوط به ماهیان این رود از شرکت آب منطقه ای استان لرستان، اداره شیلات و منابع کتابخانه ای جمع آوری گردید. پس از انجام مطالعات کتابخانه ای و همچنین بررسی ماهیان منطقه تعدادی روش مورد بررسی و معرفی قرار گرفت که از بین آنها روشهای هیدرولوژیکی تنانت، تسمن، آرکانزاس، جریان پایه موردنیاز آبزیان، جریان پایه آبزیان maine، اسماخین، جورجیا، hoppe، 7qy، منحنی تداوم جریان و یک روش اکولوژیکی ابداعی جهت برآورد جریان مورد نیاز زیست محیطی رودخانه کشکان مورد استفاده قرار گرفتند. در این بررسیها روش اکولوژیکی بر پایه تعیین میزان حداقل عمق مورد نیاز ماهیان با درنظرگرفتن دوره مشترک تخم ریزی ماهیان و تعیین گونه ماهی حساس با توجه به حداقل جریان مورد نیاز ماهیان موجود در منطقه مشخص گردید. با توجه به این امر، ماهی garra rufa از خانواده cyprinidae بعنوان ماهی شاخص انتخاب گردید، و میزان جریان حداقلی معادل 5.9 و 0.09 مترمکعب در ثانیه در دوره تخم ریزی ماهیان در ایستگاههای دوآب ویسیان و برآفتاب برآورد گردید. پس از بررسی روشهای هیدرولوژیکی و اکولوژیک و برآورد جریان زیست محیطی توسط این روشها، مقدار جریانهای 7q10 و q70 و جریان اکولوژیکی بعنوان جریان حداقلی که رودخانه باید داشته باشد مورد مقایسه قرار گرفتند. از آنجا که مقدار جریانq70 بیشتر از مقادیر جریانهای اکولوژیکی و 7q10 برآورد شده بود، جریان q70 بعنوان حداقل جریان رودخانه درنظر گرفته شد. با توجه به آنکه این جریان مقدار حداقلی است که باید در رودخانه تامین گردد تا اکوسیستم آن در حالت ایمن باشد جهت تعیین مقدار نهایی جریان، کمترین مقدار برآورد شده توسط روشهای مختلف که از مقدار q70 بیشتر بود بعنوان میزان جریان زیست محیطی در نظر گرفته شده و مشخص گردید که بهترین روش برآورد جریان در مسیر اصلی رودخانه، روش اسماخین با مقدار جریانی معادل 9 مترمکعب بر ثانیه و بهترین روش در سرشاخه رودخانه، روش تنانت با میزان جریانی معادل 0.86 مترمکعب بر ثانیه بوده است. پس از بررسی جریان مشخص گردید که مقادیر برآورد شده در ایستگاه دوآب ویسیان برای ماههای تیر تا مهر و در ایستگاه برآفتاب برای ماههای خرداد تا شهریور از مقدار جریان متوسط ماهانه رودخانه بیشتر بوده است، از این رو با توجه به آنکه اکوسیستم یک رودخانه خود را با جریان درازمدت رودخانه وفق داده و جریان طبیعی رودخانه بهترین جریانی است که می تواند در اختیار اکوسیستم رود قرار گیرد، برای ماههایی که جریان زیست محیطی از جریان متوسط درازمدت رودخانه بیشتر برآورد گردیده بود، جریان متوسط ماهانه بعنوان جریان زیست محیطی رودخانه کشکان انتخاب گردیده و بدین صورت مقدار جریان زیست محیطی برآورد شده برای رودخانه کشکان در ماههای ذکر شده اصلاح گردید.
شیوا همایون اریا نیما حیدرزاده
در سال های اخیر پدیده ی شکوفایی جلبک ها و تغذیه گرایی بعنوان معضل در حال رشد در مخازن و تالاب ها و دریاچه های کشور ما در آمده است؛ از آنجا که تحقیقات نسبتا کمی در این مورد در کشور ما صورت گرفته و روش های ارزیابی این پدیده عموما روش های ریاضی قدیمی هستند، بکار گیری روش شبکه عصبی برای مدل سازی این پدیده می تواند بسیار کارآمد، دقیق و گامی مهم در مدیریت مهندسی آب مخصوصا در منابع و مخازن مهم مانند سد کرج باشد. از آنجاییکه این سد آبرسانی و تامین آب کشاورزی و از مناطق ماهیگیری و رشد ماهی مورد نیاز چند استان اطراف من الجمله پایتخت را برعهده دارد، بررسی در مورد کیفیت آب آن در درجه اهمیت بالا قرار میگیرد. در این تحقیق از دو روش شبکه عصبی استاتیکی چندلایه پرسپترون (mlp ) و شبکه عصبی دینامیکی تاخیر زمانی (tdnn ) برای پیش بینی شکوفایی جلبک در سد کرج استفاده شد و با نتایج روش تحلیل آماری سری زمانی باکس جنکینز مقایسه گردید. برای این موضوع از داده های سال های 1380 تا 1390 شرکت آب منطقه ای تهران در دو ایستگاه بالادست و پایین دست (بیلقان) استفاده شد. برای انتخاب متغیرهای ورودی 7 سناریو به شبکه داده شد و با مقایسه نتایج سناریوها، آن گروه از پارامترها که عملکرد بهتری داشتند بعنوان ورودی انتخاب شدند. بنابراین داده های پارامترهای دما، کدورت، هدایت الکتریکی، اکسیژن محلول، نیترات، آمونیاک و فسفات برای ایستگاه بالادست ؛ و پارامترهای دما، جامدات محلول ، کدورت، هدایت الکتریکی، اکسیژن محلول، نیترات، نیتریت، آمونیاک و فسفات برای ایستگاه پایین دست بعنوان ورودی به شبکه داده شدند. نتایج نمودارهای مقایسه داده های پیش بینی شده با داده های واقعی نشان داد که شبکه عصبی دینامیکی (tdnn) با تاخیر زمانی یک ماهه با تعداد نرون های 15 و 33 به ترتیب برای لایه مخفی اول و دوم در ایستگاه بالادست و تعداد نرون های 15 و 12 به ترتیب برای لایه مخفی اول و دوم در ایستگاه پایین دست بهترین نتیجه را در میانگین اریب خطا (mbe=0.000) دارد. ضریب r2 در این حالت برابر 0.999 و ضریب توافق (ia = 0.999) بدست آمد که نشان از عملکرد مطلوب و مناسب آموزش شبکه می باشد. نتایج خطای میانگین مجذور مربعات (rmse=0.000) نشان از دقت و صحت بسیار بالای شبکه دینامیکی تاخیر زمانی می دهد. پس از شبکه دینامیکی، شبکه mlp با دو لایه مخفی با همان تعداد نرون با r2=0.981 و مقدار e برابر 0.993 برای ایستگاه پایین دست و 0.897= r2 و e=0.887 برای ایستگاه بالادست بهترین نتایج را داشتند. نتایج r2 حاصل از روش سری زمانی باکس جنکینز برای ایستگاه بالادست و پایین دست به ترتیب برابر 0.901 و 0.843 و مقادیر خطای rmse برای ایستگاه های یاد شده در این روش به ترتیب برابر 0.631 و 0.17 بدست آمد. با توجه به آنالیز حساسیت انجام شده، پارامتر نیترات (15.43%) و پس از آن جامدات محلول (tds) و سپس آمونیاک بیشترین تاثیر را بر روی روند تغذیه گرایی بر روی این سد داشتند. علاوه بر این کاهش مقدار نیتریت و فسفات هم بعنوان عوامل محدودکننده بودند. با مقایسه نتایج کلی شبکه ها می توان اظهار داشت که مدل های شبکه عصبی دارای عملکرد بهتری نسبت به روش تحلیل آماری باکس جنکینز هستند. نتایج مدل نشان داد که از شبکه عصبی دینامیکی بکار رفته در این تحقیق می توان بعنوان مدلی دقیق و کارآمد برای پیش بینی روند شکوفایی جلبک و تغذیه گرایی یک ماه آتی در مدیریت کیفی آب های مخازن و اکوسیستم استفاده نمود.
نسیم نیساری تبریزی نیما حیدرزاده
یکی از جنبه¬های مهم پیش¬بینی اثرات زیست محیطی احداث یک سد، پیش¬بینی کیفیت آب مخزن و جریان خروجی از مخزن پس از بهره¬برداری می¬باشد. در این مطالعه سعی شده است با استفاده از مدل دوبعدی ce-qual-w2 و دو روش رگرسیون آماری و استنتاج عصبی-فازی تطبیقی(anfis) ، tds جریان خروجی از مخزن سد پیش¬بینی شود و دقت دو روش آماری و anfis نسبت به مدل ce-qual-w2 سنجیده شود. به طور موردی سد میمه واقع در استان ایلام برای دوره 5 ساله از سال 1384 تا 1388 بررسی شده است. به منظور مدلسازی با ce-qual-w2 اطلاعات مربوط به هواشناسی، توپوگرافی و هیدرولوژیکی جمع¬آوری و به فرمت ورودی نرم¬افزار تبدیل شده است. نتایج tds جریان خروجی از دریچه برای عوامل مختلفی مانند دمای جریان ورودی، ارتفاع دریچه، غلظت جریان ورودی، ضریب پوشش باد و .. تحلیل حساسیت شد. نتایج گویای تاثیر چشمگیر tds جریان ورودی می¬باشد. سال سوم و چهارم جهت تحلیل آماری و anfis و سال پنجم برای صحت¬سنجی نتایج به دست¬آمده از این دو روش انتخاب شده¬اند. هم¬چنین با توجه به نتایج تحلیل حساسیت متغیر-های tds جریان ورودی، دبی ورودی و تراز بهره¬برداری به عنوان پارامتر¬های تاثیرگذار انتخاب شدند. رگرسیون خطی داده¬های روزانه موفق به پیش¬بینی tds سال سوم و چهارم با ضریب همبستگی 0/92 و شاخص تطابق 0/96 و جذر میانگین مربعات خطای 0/405 گردید. بررسی بر روی حالت¬های مختلف متغیر¬ها نشان داد تراز بهره¬برداری به صورت خطی، دبی ورودی به صورت معکوس و tdsجریان ورودی در حالت درجه دو با tds جریان خروجی بیشترین همبستگی را داشته است. رگرسیون غیر-خطی با ضریب همبستگی 0/92 و شاخص تطابق 0/96 و جذر میانگین مربعات خطای 0/398 تنها با کاهش بسیار کم جذر میانگین مربعات خطا نتایج بهتری نسبت به رگرسیون خطی نشان نداد. اما anfis با ضریب همبستگی 96/0 و جذر میانگین مربعات خطای 0/334 نتایج بهتری نسبت به رگرسیون خطی و غیرخطی از خود نشان داد. همچنین نتایج صحت سنجی در سال پنجم مدلسازی با ضریب همبستگی 0/87 و جذر میانگین مربعات خطا 415/ 0 برای anfis و ضریب همبستگی 0/76 و جذر میانگین مربعات خطا 0/594 برای رگرسیون غیر خطی، عملکرد بهتر anfis نسبت به روش آماری را نشان داد. در مجموع یافته¬ها نشان داد تحلیل آماری و anfis می¬تواند با دقت قابل قبولی و تعداد متغیر¬های کمتری در زمان کمتری نسبت به مدلسازی با ce-qual-w2، tds جریان خروجی از دریچه مخزن میمه را پیش¬بینی کند.
نیما حیدرزاده احمد بادکوبی
مشکل جستجوی یک محل دفن مناسب بعلت وجود عوامل و پارامترهای متعدد دخیل در این امر، همواره از جلمه مسائل پیچیده، پر هزینه و وقت گیر به شمار می رفته است. لیکن سیستم های اطلاعات جغرافیایی (gis) ابزار کارآیی را برای مدیریت و کاربرد داده های مکانی مختلف بدست می دهند که با صرف وقت و هزینه کمتر می توان مکان های مناسبتری را جهت دفن مواد زاید جامد یافت. در این مطالعه 12 عامل موثر در مکانیابی محل دفن جهت مکانیابی محل دفن تهران مورد بررسی قرار گرفته است، که عبارتند از: اراضی کشاورزی، نواحی سیل گیر، مناطق زلزله خیز، خطوط گسل، جنگلها و باغات، جاده های دسترسی، مراکز جمعیتی، توپوگرافی (شیب)، عمق تا آب زیر زمینی، آبهای سطحی، اراضی مورد طغیان آب و فاصله تا مرکز تولید (شهر تهران). بررسی بر طبق دو منطق بولین و فازی انجام گرفت. روش فازی با سه روش wlc(fsaw) و owa و ترکیبی از owa-wlc بکار گرفته شد و زمین های مطلوب برای محل دفن زباله تهران با مساحتی بیش از 625 هکتار (برآورد نیاز 15 ساله) جستجو گردید. نتایج این بررسی نشان می دهد که در میان روشهای فازی، دو روش owa و ترکیب owa-wlc دارای اطمینان انتخاب بیشتری است. بطور کلی در روشهای فازی قدرت تصمیم گیری بیشتر از روش بولین است و روش بولین تنها تعداد محدودی انتخاب را پیش روی تصمیم گیر قرار می دهد. در نهایت با توجه به نتایج حاصله، مناطق جنوبی تهران، با رعایت معیارهای مختلف تحت بررسی، بهترین مکانهای دفن را در بر گرفته است.