نام پژوهشگر: فرهاد کهرازیی

رابطه میان سبک های مختلف یادگیری با میزان رشد شناختی ، رشد اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزن مقطع راهنمایی در شهرستان ایرانشهر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  عبدالواحد ایرندگانی   فرهاد کهرازیی

هدف پژوهش حاضر رابطه میان سبک های مختلف یادگیری با میزان رشد شناختی ، رشد اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع راهنمایی در شهرستان ایرانشهر می باشد. روش تحقیق حاضر، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان ایرانشهر می باشد و حجم نمونه 160 نفر است که 75 نفر دختر و 85 نفر پسر بودند که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های سبک های یادگیری کلب، رشد شناختی ریون، رشد مهارت های اجتماعی ایندربیتزن و فوستر و برای سنجش عملکرد تحصیلی از نمرات معدل کلاسی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون آماری t گروههای مستقل انجام گرفته است. نتایج نشان داد که بعد تجربه عینی با رشد شناختی و با بعد رفتارهای منفی رشد اجتماعی رابطه معکوس و معنادار و با عملکرد تحصیلی و رشد اجتماعی رابطه مثبت و معنادار دارد. بعد تفکر انتزاعی با عملکرد تحصیلی؛ بعد رفتارهای مثبت با رشد شناختی و با عملکرد تحصیلی؛ بعد رفتارهای منفی با رشد شناختی و با عملکرد تحصیلی، رشد اجتماعی با رشد شناختی و با عملکرد تحصیلی دارای رابطه مثبت و معنادار است. همچنین رشد شناختی با عملکرد تحصیلی دارای رابطه مستقیم و معنادار بود. تجربه عینی پیش بینی کننده منفی برای رشد شناختی، عملکرد تحصیلی و رشد اجتماعی بود. میان دانش آموزان دختر و پسر در سبک یادگیری آزمایشگری فعال، رشد شناختی، رشد اجتماعی و ابعاد آن (رفتارهای مثبت و رفتارهای منفی) و همچنین عملکرد تحصیلی تفاوت معناداری دیده شد و دانش آموزان دختر نمرات بالاتری را کسب کردند.

ارتباط میان سبک های هویتی و دلبستگی به والدین و همسالان با میزان خودکارآمدی اجتماعی در میان دانش آموزان پایه سوم مقطع راهنمایی شهر زابل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  نرگس بامدی   فرهاد کهرازیی

هدف پژوهش حاضر رابطه سبک های هویت و سبک دلبستگی به والدین و همسالان با میزان خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان پایه سوم مقطع راهنمایی در شهر زابل می باشد. روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان شهر زابل می باشد و حجم نمونه 251 نفر است که 125 نفر پسر و 126 نفر دختر بودندکه به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های سبک هویت برزونسکی (1989)، دلبستگی به والدین و همسالان آرمسدن و گرینبرگ (1987) و خودکارآمدی اجتماعی نوجوان کنلی (1989) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون آماری t گروههای مستقل و آزمون anova دو طرفه انجام گرفته است. نتایج رگرسیون گام به گام و همبستگی پیرسون نشان داد که تمام ابعاد دلبستگی به والدین و همسالان با سبک های هویت ارتباط معناداری دارد. همچنین ارتباط با مادر و احساس جدایی از همسالان پیش بینی کننده مثبت برای سبک های هویت بودند. همچنین جهت گیری اطلاعاتی سبک های هویت و ارتباط با همسالان از ابعاد دلبستگی به خانواده و همسالان پیش بینی کننده مثبت برای خودکارآمدی اجتماعی بودند. نتایج آزمون t گروههای مستقل نشان داد که دانش آموزان پسر در ابعاد اعتماد به مادر، ارتباط با مادر، ارتباط با پدر، احساس جدایی از مادر، شرکت در گروههای اجتماعی، دوستی و صمیمیت و خودکارآمدی اجتماعی نسبت به دانش آموزان دختر نمره بالاتری را کسب کردند و دانش آموزان دختر در ابعاد اعتماد به همسالان، ارتباط با همسالان و جهت گیری هنجاری نسبت به دانش آموزان پسر نمره بالاتری را کسب نمودند. به طور کلی در بررسی نتایج مشاهده شد که بین سبک های هویت و سبک دلبستگی به والدین و همسالان با میزان خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان ارتباط معناداری وجود دارد.

رابطه تیپ شخصیتی d با افسردگی، اضطراب و استرس در افراد معتاد و غیرمعتاد شهر زاهدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  سپیده اربابی   بهمن کرد تمینی

هدف پژوهش حاضر رابطه تیپ شخصیتی d با افسردگی، اضطراب و استرس در افراد معتاد و غیرمعتاد در شهر زاهدان می باشد. روش تحقیق حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمامی افراد معتاد و غیرمعتاد شهر زاهدان می باشد و حجم نمونه 250 نفر است که 125 نفر معتاد و 125 نفر غیرمعتاد بودند که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های تیپ شخصیتی d و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس(dass-21) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون آماری t انجام گرفته است. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که تیپ شخصیتی d با افسردگی، اضطراب و استرس در افراد معتاد و غیرمعتاد رابطه مثبت و معناداری داشت. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین نمرات افراد معتاد و غیر معتاد در تیپ شخصیتی d و خرده مقیاس های آن تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین بین نمرات افراد معتاد و غیرمعتاد در افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت معناداری دیده شد و افراد معتاد از افسردگی، اضطراب و استرس بالاتری برخوردار بودند. به طور کلی در بررسی نتایج مشاهده شد که بین تیپ شخصیتی d با افسردگی، اضطراب و استرس ارتباط معناداری وجود دارد.

بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای حل مسئله در بهبود سبکهای مقابله ای،آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان وپیشگیری از عود در معتادین مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهرستان خاش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  ملیحه شمشیری   فرهاد کهرازیی

چکیده: هدف از انجام این پژوهش،تعیین بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای حل مسئله دربهبودسبکهای مقابله ای،آمادگی برای تغییرواشتیاق برای درمان وپیشگیری ازعوددرمعتادین مراجعه کننده به مراکزترک اعتیادشهرستان خاش بود. روش تحقیق حاضر، نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه، کلیه معتادین مراجعه کننده(500 نفر) به مراکز درمانی خود معرف شهرستان خاش بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 30 نفر از آنها (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن(1985)، مقیاس مراحل آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان میلرو تونیگان (1966)استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 5/1 ساعتی آموزش مهارتهای حل مسئله را دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ گونه آموزشی داده نشد. یافته ها نشان داد که در پس آزمون برای گروه آزمایش، استفاده از سبک های مقابله ای موثرو پیشگیری از عود به طور معنی داری ازگروه کنترل بود.از میان خرده مقیاس های پرسشنامه مقیاس مراحل آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان، فقط در زیر مقیاس اقدامات بعمل آمده بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت. یافته های این پژوهش موید این است که آموزش حل مسئله بربهبود سبک های مقابله ای، آمادگی برای تغییر و اشتیاق و پیشگیری از عود مجدد در مصرف کنندگان مواد افیونی تأثیر مثبت دارد. کلید واژه ها: سبک های مقابله ای، آمادگی برای تغییر و اشتیاق برای درمان، پیشگیری از عود، اعتیاد

بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای حل مساله در کاهش افسردگی دانش آموزان 15 تا 18 ساله شهرستان زاهدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  فرهاد کهرازیی   پرویز آزاد فلاح

افسردگی یکی از رایجترین اختلالهای عاطفی محسوب می شود. با توجه به فراوانی شیوع افسردگی در میان نوجوانان و پیامدهای بسیار توان فرسای آن، کوششهای زیادی برای درمان آن صورت گرفته است. در مبحث افسردگی نوجوانان، آموزش مهارتهای حل مساله به عنوان یکی از روشهای شناختی - رفتاری می تواند سبب استفاده از شیوه مقابله مساله مدار، افزایش کارائی کلی فرد و شناسائی منابع موثر مقابله گردد و در نتیجه باعث تعدیل افسردگی شود.این پژوهش، برای بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای حل مساله در کاهش افسردگی نوجوانان از دو فرضیه سود جسته است. 1- آموزش مهارتهای حل مساله، میزان افسردگی دانش آموزان را کاهش میدهد؟ و 2- آموزش مهارتهای حل مساله، شیوه های مقابله ای دانش آموزان را موثر و کارآمد میسازد؟برای تعیین اثربخشی این روش در درمان افسردگی، از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. ابتدا از بین 1400 دانش آموز 300 نفر را به صورت تصادفی انتخاب کرده و سپس مقیاس افسردگی بک روی آنان اجرا گردید و 30 نفر از کسانی که در این مقیاس حداقل نمره 17 را کسب کرده بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند واندازه گیری متغیرهای وابسته (میزان افسردگی و مهارتهای مقابله ای) برای هر دو گروه در یک زمان و تحت یک شرایط صورت گرفت. در واقع گروه آزمایش تحت کاربندی متغیر مستقل (آموزش مهارتهای حل مساله) قرار گرفت و گروه گواه تحت کاربندی خاصی قرار نگرفت.برای تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا نمره تفاوت پیش آزمون و پس آزمون هر یک از آزمونهای دو گروه محاسبه و سپس برای مقایسه میانگینهای نمرات هر یک از متغیرهای وابسته، از آزمون ‏‎t‎‏ گروههای مستقل به صورت جداگانه استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد، گروه ازمایش که از آموزش مهارتهای حل مساله سود جسته بودند نسبت به گروه گواه، کاهش در افسردگی ‏‎(p<0/001)‎‏ و کارائی در مهارتهای مقابله ای ‏‎(p<0/001)‎‏ را نشان دادند. پس می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای حل مساله می تواند به عنوان مداخله سودمند در جهت تعدیل افسردگی و استفاده از شیوه های مقابله ای موثر (مساله مدار) باشد.