نام پژوهشگر: امیرمسعود عرب
خدیجه کاظمی ایرج عبداللهی
ا مقدمه و هدف: یکی از رایج ترین آسیب ها بین ورزشکاران و عموم مردم پیچ خوردگی خارجی مچ پاست که به عنوان بخش عظیمی از ضایعات ارتوپدی در میان عموم مردم می باشد. اکثر پیچ خوردگی های مچ پا صدمات اینورژنی هستند که منجر به آسیب لیگامان خارجی مچ پا می شوند. تاثیرات صدمه مچ پا تنها محدود به ناحیه مچ نیست. تغییرات در نوسان پوسچرال و قدرت عضلات ابداکتورهیپ بعد از پیچ خوردگی اینورژنی مچ پا بیان می کند که عواقب صدمات مچ پا، ساختارهای پروگزیمال مچ پا را در بر می گیرد. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی الگوی فعالیت عضلات دیستال و پروگزیمال اندام تحتانی به دنبال اعمال یک اغتشاش بیرونی بین افراد سالم و افراد با بی ثباتی عملکردی مچ پا طراحی گردید. مواد و روش ها: در یک مطالعه موردی – شاهدی 16خانم با بی ثباتی عملکردی مچ پا و 18خانم با مچ پای سالم شرکت داشتند که از نظر سن، قد، وزن و پای غالب جور شدند. با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی میزان فعالیت و زمان شروع فعالیت عضلات گلوتئوس ماکسیموس، گلوتئوس مدیوس، تیبیالیس آنتریور و پرونئوس لانگوس حین اعمال اغتشاش از تنه در 4حالت اغتشاش از جلو با چشم باز، اغتشاش از جلو با چشم بسته، اغتشاش از عقب با چشم باز و اغتشاش از عقب با چشم بسته ثبت گردید و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بین عضلات از نظر زمان شروع فعالیتشان تفاوت وجود دارد. بین زمان شروع فعالیت عضلات با توجه به جهت اغتشاش در دو گروه (سالم و بی ثباتی عملکردی مچ پا) تفاوت وجود دارد. درگروه سالم بین میزان فعالیت عضلات پروگزیمال با میزان فعالیت عضلات دیستال طی اعمال اغتشاش از جلو با چشم باز و بسته تفاوت آماری معناداری وجود دارد. در گروه بی ثباتی عملکردی مچ پا بین میزان فعالیت عضلات پروگزیمال با میزان فعالیت عضلات دیستال طی اعمال اغتشاش از جلو و عقب با چشم باز تفاوت آماری معناداری وجود دارد. در مجموع این که بین میزان و زمان شروع فعالیت عضلات دیستال با پروگزیمال اندام تحتانی طی اغتشاش درون هر گروه و بین زمان شروع فعالیت عضلات بین دو گروه تفاوت وجود دارد. نتیجه گیری: در حضور بی ثباتی عملکردی مچ پا، الگوی فعالیت عضلات پروگزیمال هم تغییر می کند. پس بر این اساس در طراحی برنامه های درمانی باید علاوه بر تقویت عضلات مچ پا و تعادل فرد، توجه به عضلات هیپ ضروری به نظر می رسد.
شیرین همنشین بهبهانی حسن شاکری
چکیده: اهداف: بررسی تاثیرات آنی وطولانی مدت روش کینزیوتیپ بر شدت درد حین فعالیت روزانه و با استفاده از الگومتر، آستانه فشاری درد، قدرت گرفتن دست و میزان ناتوانی عملکردی اندام فوقانی در افراد مبتلا به اپیکندیلیت خارجی آرنج با نقطه ماشه ای عضلات اکستانسور ساعد مقدمه: التهاب اپیکندیل خارجی آرنج یک پاتولوژی رایج در ناحیه آرنج می باشد که خود را به صورت درد در قسمت خارجی آرنج نشان می دهد. برخلاف مدل های قدیمی که آسیب بافت همبند و تاندون را علت اولیه درد آرنج می دانستند،تراول و سیمون نشان دادند که نقاط ماشه ای مایوفیشیال در عضلات ترایسپس و اکستانسور ساعد می تواند از علت های دردی باشد که به عنوان التهاب اپیکندیل خارجی آرنج تشخیص داده می شود. شکایت اصلی این بیماران درد در ناحیه آرنج و ساعد و کاهش قدرت گرفتن دست می باشد. اخیرا استفاده از روش کینزیوتیپ به عنوان یک روش غیرتهاجمی به منظور برگرداندن عملکرد نرمال عضلات و مفاصل، ایجاد بیومکانیک طبیعی بافتی به وسیله کاهش درد و احیای هموستاز بافتی در توانبخشی مطرح شده است. با توجه به تئوری تاثیر کینزیوتیپ بر روی فاشیا و گیرنده های مکانیکی پوستی، در این مطالعه جهت درمان اپیکندیلیت خارجی آرنج از نوار کینزیوتیپ استفاده شده است. روش اجرا: در این مطالعه از نوع کار آزمایی بالینی 30 شرکت کنندهخانم با تشخیص اپیکندیلیت خارجی آرنج و وجود نقطه ماشه ای درعضلات اکستانسور ساعد به صورت تصادفی به دو گروه (15 نفری) کینزیوتیپ با و بدون تنشن تقسیم شدند. متغیرها قبل و بعد از هر جلسه درمانی و یک هفته بعد از شروع درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: تجزیه و تحلیل آماری کاهش معنادار ناتوانی عملکرد اندام فوقانی و شدت درد حین فعالیت روزانه و اغزایش آستانه فشاری درد در هر دو گروه را نشان داد(p<0.05). با این حال نتایج در گروه کینزیوتیپ معنی دارتر بود. نتیجه گیری: هر دو روش کینزیوتیپ با و بدون تنشن می توانند باعث کاهش شدت درد حین فعالیت های روزانه و بهبودی ناتوانی عملکردی اندام فوقانی در افراد مبتلا به التهاب اپیکندیل خارجی آرنج همراه با نقطه ماشه ای در اکستانسورهای ساعد گردند، ولی کینزیوتیپ با تنشن نسبت به بدون تنشن موثرتر است. کلید واژه ها:اپیکندیلیت خارجی آرنج، کینزیوتیپ، نقطه ماشه ای،قدرت گرفتن دست
امیرمسعود عرب محمدرضا نوربخش
1- در این تحقیق هیچگونه رابطه معنی داری بین اندازه قوس کمر و کمردرد مشاهده نشد. در نتیجه این تئوری که اندازه قوس کمر عامل مهمی در ایجاد کمردرد است و بهترین شیوه درمان نیز تصحیح قوس کمر است باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد. 2- با توجه به نتایج این تحقیق، مهمترین و تاثیرگذارترین فاکتور در ایجاد کمردرد و تشدید و برگشت پذیری آن کاهش تحمل عضلات خلف وکمر و خستگی زودرس این عضلات می باشد که این عامل بواسطه وارد آمدن فشار بیش از حد بر روی ستون فقرات، اختلال در سیستم propioception و عدم coordination بین عضلات می تواند باعث بروز کمردرد و تشدید آن شود. 3- افراد مبتلا به کمردرد عضلات خلف کمر و همسترینگ کوتاهتر و عضلات شکمی و اندام تحتانی ضعیفتری نسبت به افراد سالم دارند. تمام این موارد ناشی از کاهش تحمل عضلات خلف کمر می باشد. کاهش تحمل عضلات خلف کمر و خستگی زودرس این عضلات باعث کوتاهی آنها شده و کوتاهی این عضلات نیز بطور رفلکسی باعث کوتاهی جبرانی عضلات همسترینگ و ضعف عضلات شکم خواهد شد.