نام پژوهشگر: زهرا بطحایی
فرزاد رحمانی عسگرآباد زهرا بطحایی
چکیده تجمع یابی پروتئین ها پدیده ای است که طی آن پروتئین ساختمان طبیعی خود را از دست داده ضمن اتخاذ ساختار غیر طبیعی تجمع می یابند. بتا-کازئین که از جمله فراوانترین اجزاء تشکیل دهنده میسل های شیر پستانداران است در شرایط آزمایشگاهی فعالیت شبه چپرونی از خود بروز می دهند. همچنین چپرون شیمیایی گلیسرول که از جمله ترکیبات پلی اول محسوب می شود در پایداری پروتئین ها نقش دارد. گلیسرول ضمن افزایش کینتیک فرایند فولدینگ از تجمع یابی پروتئین ها جلوگیری می نماید. خصوصیات مذکور ما را بر آن داشت تا فعالیت چاپرونی بتا-کازئین و گلیسرول را با یکدیگر مقایسه کنیم. در این سری از مطالعات عملکرد چاپرونی بتا-کازئین و گلیسرول طی برهمکنش آنها با انواع متفاوتی از پروتئین های هدف ( نظیر اووترانسفرین? انسولین و آلفا-لاکتالبومین ) در حضور عامل ازدحام ماکرومولکولی ( دکستران ) مورد بررسی قرار گرفت. برهمکنش بین پروتئین ها توسط روش های اسپکتروسکوپی جذب نور مرئی? اسپکتروسکوپی فلورسانس ذاتی? اتصال ماده فلورسانس ans و اسپکتروسکوپی دو رنگ نمایی حلقوی ( near uv ) مورد مطالعه قرار گرفت. در حضور دکستران میزان و گستردگی تجمع یابی پروتئین های هدف افزایش یافته و هر دو نوع چاپرون مذکور تاثیر کمتری در جلوگیری از تشکیل تجمعات و رسوبات پروتئینی از خود نشان دادند. این نتایج نشان داد که بتا-کازئین بر میزان تشکیل تجمعات پروتئینی آهسته پروتئین ها نسبت به تجمع یابی سریع آنها تاثیر چاپرونی بیشتری دارد. نتایج حاصله نشان دهنده آن است که تغییرات ساختاری القا شده توسط دکستران در ساختمان پروتئین ها و میزان برهمکنش های بین مولکولی با فعالیت چاپرونی بتا-کازئین به لحاظ کینتیکی در رقابت هستند. به هر حال طبق مشاهدات ما مشخص شد که گلیسرول نسبت به بتا-کازئین خصوصا در شرایط با ازدحام فعالیت چاپرونی بیشتری را از خود بروز می دهد. چرا که در حضور گلیسرول برهمکنش بین پروتئین ها با محیط محلول افزایش یافته و همچنین گروههای پپتیدی و شاخه های جانبی آمینواسیدی به مقدار بیشتری در معرض قرار می گیرند که در نهایت برهمکنش بین پروتئین ها و گلیسرول افزایش خواهد یافت. کلمات کلیدی: بتا-کازئین? گلیسرول? چاپرون? ازدحام مولکولی? تجمع یابی پروتئین? اووترانسفرین? انسولین? آلفا-لاکتالبومین? کاتالاز
المیرا بهرامی نژاد آرزو قهقایی
بیماری آلزایمر، یکی از مهمترین مشکلات بهداشتی-درمانی در جهان می باشد. دو نشانه پاتولوژیکی این بیماری عبارتند از پلاک های بتا آمیلوئیدی خارج سلولی و نوروفیبریلاری تانگلهای درون سلولی. ab1-40 در حدود90 % از آمیلوئید های بتا حاصل از پردازش app را تشکیل می دهد که به صورت محلول می باشد. کروسین یکی از ترکیبات رنگی موجود در زعفران و جزو کارتنوئید های غیر معمول محلول در آب، به واسطه گلیکوزیلاسیون بالایش می باشد. مطالعات گوناگونی اثرات آنتی اکسیدانتی و ضد سرطانی و ضد آپاپتوزی عصاره زعفران و کروسین را نشان داده اند ولیکن مکانیسم اثر آن بر تجمع فیبریل های آمیلوئیدی هنوز ناشناخته است. در این مطالعه به بررسی اثر کروسین برروی تشکیل، تجمع و رسوب یکی از بتا آمیلوئید های دخیل در بیماری آلزایمر(a?1-40) پرداخته شده است. تشکیل فیبریل ab1-40 و تاثیر کروسین بر مهار تشکیل آن با استفاده از روش باند شدن تایو فلاوین و تکنیک باند شدن ای ان اس و تغییرات ساختاری با تکنیک دو رنگ نمایی حلقوی (cd)و شکل فیبریل ها با tem مورد بررسی قرار گرفت. داده های حاصل از تیوفلاوین نشان دهنده این مطلب است که فیبریل های آمیلوئیدی در دمای 37?c و در مدت 15 روز تشکیل شده و کروسین در حدود 25% مهار کنندگی از این تشکیل را دارد. بر اساس نتایج حاصل از ans مشخص شد که کروسین میزان هیدروفوبیسیته در معرض را از طریق کاهش تشکیل فیبریل پروتئینی کاهش می دهد. در بررسی ساختار دوم این پروتئین به وسیله تکنیک cd نیز اثر کروسین مشهود بوده و در مطالعه میکروسکوپی نیز تفاوت فاحشی میان دو نمونه بدون کروسین و با کروسین دیده شد. در مجموع کروسین برروی تشکیل و رسوب فیبریل ab1-40 تاثیر گذاشته و تاثیر مهاری برروی تجمع و رسوب و تشکیل آن دارد.
اصغر فرج زاده زهرا بطحایی
مقدمه: ازدیاد مزمن قند خون نقش مهمی در آسیب زائی و مشکلات درازمدت بیماری دیابت شیرین دارد که علت آن افزایش گلیکه شدن غیر آنزیمی پروتئین های مختلف و تشکیل محصولات نهایی گلیکه ages)) می باشد. گلیکه شدن پروتئینها موجب تغییر در شکل فضائی پروتئین ها و عملکرد آن ها می-شود که این تغییرات یکی از سازوکارهای اصلی در سمیت پروتئین های گلیکه شده می باشد. بنابراین کاهش میزان گلیکه شدن در پروتئینها می تواند در کاهش مشکلات دیابتی نقش عمده ای را بازی کند. در تحقیق حاضر اثر ملازم های شیمیایی در گلیکه شدن پروتئین آلبومین سرم انسانی(به عنوان مدل خارج سلولی) و هموگلوبین انسانی (به عنوان مدل داخل سلولی) در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. مواد و روش ها: برای کاهش میزان گلیکه شدن از ملازم های شیمیایی(گلیسین، گلیسرول و اسپرمیدین) استفاده شد. نقش حفاظتی این ترکیبات در برابر گلیکه شدن پروتئین آلبومین سرم انسانی یا هموگلوبین انسانی در حضور قندهای گلوکز/گلوکز6-فسفات/فروکتوز با روشهای فلوری-متری، الکتروفورز ژل پلی آکریل آمید و دورنگ نمائی دورانی بررسی شد. نتایج و بحث:اطلاعات بدست آمده از نمودارهای نشر فلورسانس نشان داد که شدت نشر مواد گلیکه با گذشت زمان افزایش یافت که نمایانگر تولید گلیکو فورها بود ولی در حضور ملازم های شیمیایی میزان آنها با درجات مختلف کاهش یافت نتایج حاصل ازطیف های cd نشان دهنده ی تغییر ساختمان دوم پروتئین به هنگام گلیکه شدن و همچنین کاهش این تغییرات با درجات متفاوت در حضور ملازم های شیمیایی بود. همچنین داده های الکتروفورز ضمن تایید دو روش قبلی، کاهش حرکت الکتروفورتیک پروتئین گلیکه و بازگشت آن به حالت طبیعی در حضور ملازم ها را نشان داد. نتیجه گیری: بررسی نتایج بدست آمده نشان داد که ملا زم-های شیمیایی استفاده شده موجب کاهش میزان گلیکه شدن هر دو پروتئین هموگلوبین انسانی و آلبومین سرم انسانی و حفظ ساختار طبیعی آنها شده اند. گلیکه شدن، هموگلوبین، آلبومین، دیابت، ملازم شیمیایی
صفدر مهدوی فرد زهرا بطحایی
مقدمه: محصولات گلیکه و استرس اکسیداتیو زمینه ساز آتروسکلروز در دیابت است. در این مطالعه، اثر کروستین و اسیدآمینه های لیزین، گلیسین، سیستئین و اناستیل سیستئین به صورت تنها و ترکیبی و همچنین ترکیب پیریدوکسال -5- فسفات (ویتامین ب6) و تیامین هیدروکلراید (ویتامین ب 1) بر محصولات گلیکه و اکسیده در شرایط برون تنی و درون تنی و ایجاد پلاک آتروسکلروزی در رت دیابتیآتروسکلروزی بررسی گردید. مواد و روش ها: آلبومین و ldl از سرم رت استخراج شد و با گلوکز در حضور و عدم حضور تیمارهای نامبرده.به مدت سه ماه نگهداری شد. بعد از بررسی نتایج، موثرترین تیمارها در مهار تشکیل محصولات مختلف گلیکه و اکسیده تعیین شدند. در مطالعات درون تنی، رت دیابتی شده با استرپتوزوسین تحت غذای آتروژنی قرارگرفت تا رت مدل دیابتی-آتروسکلروزی، ایجاد شود. سپس رت های سالم یا دیابتی به مدت سه ماه تحت موثرترین تیمارها قرار گرفتند. بعد از یک و سه ماه، اثر تیمارها بر ایجاد پلاک آتروسکلروزی، پارامترهای خونی و ادراری بررسی شد. یافته ها: تیمارهای ترکیبی از جمله (کروستین+اناستیل سیستئین+لیزین و یا گلیسین) و (پیریدوکسال فسفات+تیامین هیدروکلراید) نسبت به هر ماده تنها، اثرات مهاری قویتری بر تشکیل محصولات مختلف گلیکه و اکسیده در هر دو شرایط برون تنی و درون تنی نشان دادند. میزان قند خون، پروفایل لیپیدی، شاخص التهابی hs crp، کراتینین سرم و پروتئین ادرار در گروه های دیابتی نسبت به گروه سالم افزایش معنی داری داشت ولی میزان hdl، انسولین، فعالیت سیستم گلی اوکسیلاز و وزن کاهش یافت. تیمارهای منتخب به طرز معنی داری (001/0p<) و با درجات متفاوتی متغیرهای ذکر شده را در رت های دیابتی بهبود بخشیدند. پلاک های آتروسکلروزی تنها در آئورت گروه دیابتی بدون تیمار تشکیل شد. اثر بخشی تیمارها پس از سه ماه بیشتر بود. نتیجه گیری: تیمار توام با چندین ماده ضدگلیکه ، ضداکسیدان و ضدالتهاب، مانند تیمارهای ترکیبی ویتامینی، کروستین و اسید آمینه ها، باعث مهار ایجاد پلاک های آتروسکلروزی و موجب کاهش عوامل خطر مرتبط به دیابت در رت مدل دیابتآتروسکلروزی شدند. استفاده توام برخی از این تیمارها مفیدتر بود.
مسعود معمار علیرضا رضوانی
چکیده ندارد.
محمد سعادتمند زاده زهرا بطحایی
اثر آسپیرین بر ساختار هیستون h1 به عنوان یک استیله کننده قوی و میان کنش این پروتئین با dna ( هر دو از تیموس گوساله استخراج شدند) به عنوان مدلی از کروماتین مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. نتایج اسپکتروفوتومتری نشان می دهد که غلظت بهینه آسپرین برای استیله شدن هیستون h1 در بافر تریس 50 میلی مولار با ph برابر 4/7، 67/6 میلی مولار می باشد. تغییرات جذب هیستون h1 در اثر میان کنش با آسپرین مشابه تغییرات مشاهده شده در حضور انیدریداستیک (استیله کننده استاندارد) می باشد. با توجه به غلظت بهینه مشابه در مورد هر دو دگرگون کننده، می توان نتیجه گرفت که حدود 23 تا 24 لیزین در هیستون h1 توسط آسپیرین استیله می شود. اسید سالیسیلیک تغییری در میزان جذب h1 بوجود نمی آورد، این امر به طریق دومی استیله شدن هیستون h1 توسط آسپیرین را تایید می کند. میزان استیل دار شدن h1 توسط آسپیرین دردمای 27 و 37 درجه سانتی گراد یکسان است و افزایش دما باعث تسریع فرآیند می گردد. میزان استیل دار شدن هیستون h1 توسط آسپیرین در شرایط بافری ذکر شده در بالا نسبت به بافر بورات 5 میلی مولار با ph برابر 2/8 که توسط محققین قبل شرایط بهینه برای اثر انیدریداستیک ذکر شده بود، بیشتر است. میزان استیل دار شدن هیستون h1 توسط انیدرید استیک نیز در هر دو باز یکسان است. با افزایش غلظت آسپیرین و افزایش ریشه های لیزین استیله شده درهیستون h1، تحرک الکتروفورتیکی این پروتئین نسبت به پروتئین طبیعی روی صفحات الکتروفورزو در حضور sds، کاهش می یابد که این نشاندهنده افزایش وزن مولکولی پروتئین است. نشر فلورسانس این پروتئین نیز با افزایش غلظت آسپیرین کاهش می باید که نشاندهنده باز شدن تدریجی آن است، همچنین جابه جائی به طرف راست در پیک نشری تایید کننده افزایش هیدروفوبیسیتی در پروتئین می باشد. این نتایج در تطابق با نتایج محاسبات پارامتر m که معیار هیدروفوبیسیتی در پروتئین است و با افزایش استیله شدن پروتئین توسط آسپیرین از 5772/4 به 917/4 می رسد، است. میان کنش هیستون h1 طبیعی با dna توسط روش اسپکتروفوتومتری و بر اساس تعیین میزان درصد رسوب بین این دو ماکرومولکول، بررسی شد. میزان تشکیل کمپلکس h1-dna 97% می باشد. میان کنش هیستون h1 استیل دار شده توسط غلظت بهینه آسپرین با dna نسبت به هیستون h1 طبیعی تا 13% کاهش نشان می دهد و این نتیجه مشابه زمانی است که هیستون h1 با انیدریداستیک استیل دار می شود. افزودن آسیپرین با غلظت بهینه به کمپلکس h1-dna باعث کاهش تشکیل کمپلکس به میزان 4% می شود که نشان می دهد آسپیرین قادر به رقابت با dna برای اشغال تمام ریشه های لیزین نیست. نتایج حاصل از انکوبه کردن dna با آسپیرین و اسید سالیسیلیک نشان می دهند که میان کنش سالیسیلیک اسید با آسپرین با dna اثری بر میزان تشکیل کمپلکس h1-dna ندارد. به عبارت دیگر، تغییرات بنای قضائی جزئی ایجاد شده در dna تحت اثر این لیگاند ، مانع میان کنش آن با هیستون h1 نیست.
محمد معتمدی زهرا بطحایی
در حال حاضر روشهای شبیه سازی به ابزارهای قدرتمندی در تمام زمینه های علوم تبدیل شده اند. این روشها در مقایسه با روشهای مرسوم نظری و تجربی، راه سومی برای مطالعات می باشند که توانائی های بیشتری نسبت به روشهای تجربی در به بوته آزمایش گذاشتن نظریه های پیشرفته نسبت به روشهای آنالیتیک دارند و از آنها در پروسه هایی می توان استفاده کرد که با روشهای تجربی غیرقابل دسترس هستند. از میان روشهای متعدد شبیه سازی، روش نیمه تجربی مکانیک کوانتوم سیستم ارجح در مطالعات ساختاری پروتئینهای کوچک و میان کنش آنها می باشد. همچنین مورد توجه ترین روشهای نیمه تجربی نیز am1, mndo و pm3 هستند.در تحقیق حاضر، میان کنش بعضی اسیدهای آمینه و پپتیدهای حاوی لیزین با مشتقات ان-آلکیل سولفات مطالعه گردید. نتایج بدست آمده از مطالعات مشابه بر روی تری پپتیدهای حاوی لیزین نشان می دهد که اسید امینه سوم اثر قابل ملاحظه ای بر آنتالپی میان کنش ندارد. بنابراین معادلاتی نیز برای پیشگویی انرژی میان کنش تری پپتیدها بر اساس دی پپتیدها نوشته شد. محاسبات ساده تر در فاز آبی نیز انجام شد و ارزیابی بین محاسبات در فاز گازی با فاز آبی نیز صورت گرفت و معادلاتی برای تبدیل داده ها از فاز گازی به فاز آبی طراحی شد. از این معادلات برای تبدیل داده های مربوط به میان کنشهای پپتیدهای طویل تر از فاز گازی به فاز آبی استفاده شد.