نام پژوهشگر: فرامرز میرزازاده احمدبیگلو

نسبت اسلام و دموکراسی در ایران معاصر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1389
  فرامرز میرزازاده احمدبیگلو   عبدالرحمن عالم

هدف این رساله بررسی نسبت اسلام و دموکراسی در ایران معاصر است. در این راستا، ابتدا برداشت خود از اسلام و دموکراسی را تعریف کردیم که بنابر آن، اسلام در چارچوب برداشت ها و قرائت های جریان های سه گانه لیبرال، چپ و فقاهتی طرح شد و دموکراسی ژرف به عنوان چارچوب مفهومی و مبنای نظری رساله اخذ گردید. سپس، در چرایی این فروکاهی اسلام و دموکراسی، با رویکرد پست مدرنی، به فرایند تاریخی دموکراسی در غرب و اسلام پرداخته شده و با استخراج هفت مولفه به عنوان مبانی شیوه زندگی دموکراتیک، معیارهای نسبت سنجی بین اسلام و دموکراسی را مشخص کرده ایم. این معیارها عبارتند از : مفهوم دموکراسی، آگاهی از شرایط دنیای بیرون، رهیافتی چندگانه به دموکراسی، تعامل اجتماع و فرد، ارتباط کلامی، خود موقعیت مند و کثرت گرایی. در بین افراد مختلف جریان های فوق، دیدگاه افرادی مورد تحلیل و بررسی ما قرار گرفت که اولا دارای مبانی تئوریک در بررسی نسبت اسلام و دموکراسی بودند و در ثانی، در تحولات اجتماعی- سیاسی ایران معاصر نقش نظری و عملی ایفا کرده اند. پس از مطالعه افکار این افراد به این نتیجه رسیدیم که هر یک از نمایندگان جریان های فکری سه گانه، متناسب با مبادی فکری ملهم از غرب و یا در واکنش به مفاهیم غربی، قرائت های مختلفی از اسلام ارائه داده اند و مطابق با این مبادی به ارائه الگویی از نظام و سیاست اسلامی دست یازیده اند. در تبیین این الگوها، هر یک از جریان ها، از انگاره های اسلامی دموکراتیک بهره برده اند. با قیاس این انگاره ها با مولفه های هفتگانه دموکراسی مورد نظر این رساله به این نتیجه رسیدیم که هر یک از جریان ها، در برخی مولفه ها همسو و دارای نسبت ایجابی با دموکراسی هستند و در برخی مولفه ها در تخالف و حتی در تضادند. نتیجه گیری نهایی این رساله این است که هر یک از جریان های فکری متناسب با قرائت های خود از اسلام نسبتی را با دموکراسی بر قرار کرده اند. در واقع، رهیافت های دموکراتیک جدیدی را به رهیافت های دموکراسی باز نموده اند.

فرهنگ، توسعه و اقتصاد سیاسی نفت در دوره پهلوی دوم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1381
  فرامرز میرزازاده احمدبیگلو   مصطفی ملکوتیان

به طور کلی در این رساله به این امر پرداخته شده است که عواید حاصل از فروش نفت - که عامل تسهیل و تسریع ورود محصولات عینی برآمده از غرب است - به فرهنگ خاص ایرانی در یک عمل تعاملی تاثیر چندانی نداشته و در راستای تقویت عنصر ذهنیت ایرانی عمل کرده است. از اینرو نفت و عواید حاصل از آن از منظر جامعه شناختی در روند توسعه نقش مثبتی ایفا نکرده است.