نام پژوهشگر: معصومه رمضانی دیوکلایی
معصومه رمضانی دیوکلایی بهزاد شاهنده
در این پژوهش براساس نظریه چارلز دران سیکل قدرت و نقش ها به تبیین روابط چین و ژاپن بر طبق این فرضیه اصلی که نقش آفرینی ژاپن موجب تحول سیاست ژاپن نسبت به چین شده است در سیستم منطقه ای شرق آسیا پرداخته است . به منظور اثبات قدرت و توانمندی اقتصادی ژاپن - بر طبق آمار و ارقام ونمودارهای ارائه شده - مازاد قدرت ژاپن پس از رسیدن به نقطه عطف اول خود در دهه های 1960 و 1970 به اثبات رسید. و این چنین تحلیل گردید که ژاپن با توجه به دستیابی اش به مازاد قدرت و نقطه عطف در این سالها ، به دلیل وضعیت جنگ سرد و شرایط خاص منطقه شرق آسیا ، فرصت لازم ، برای ادعای نقش متناسب با قدرتش در نظام منطقه ای و البته به صورت بلند مدت تر ، بین المللی را به دست نیاورده است . این وضعیت (جنگ سرد ) نقطه عطف و رشد قدرت ژاپن و ادعای نقش متناسب با قدرتش را دچار وضعیت انجماد زمانی کرده است . از این نظر ، پایان این دوره ، موجب انبساط سیاست ژاپن و اتخاذ سیاست نقش فعال تر گردیده است . همین سیاست ، امنیت ، سیاست داخلی ، اقتصاد و میراث های تاریخی ، با قبل و بعد از جنگ سرد مورد مقایسه و بررسی قرار گرفت و در تمامی موارد ، ارتباط و تاثیر نقش آفرینی ژاپن بر روی سیاست خارجی آن کشور و به ویژه در مورد مطالعاتی چین تقویت شده است . نتایج بدست آمده از این تحول در قالب سه سناریوی احتمالی گنجانده شده است : 1 - وضعیت ، ژاپن به عنوان قدرت چالش کننده : ژاپن در راستای ایفای نقش متناسب خود، در آینده قابل پیش بینی خواه ناخواه با چین چالش خواهد نمود.. 2 - وضعیت چالش دوبل : هر دو کشور هم چالش کننده و هم چالش شده یکدیگرند، یعنی هر دو در نقاط عطف اول و دوم در نوسان هستند. 3 - وضعیت چین به عنوان کشور چالش کننده : رشد نسبی تولید ناخالص ملی به حداکثر خود خواهد رسید که احتمالا خیلی زود یا قبل یا بعد از اینکه ژاپن به سطح قدرت سایر بازیگران عمده در سیستم نزدیک شود، مورد چالش از جانب چین قرار خواهد گرفت.