نام پژوهشگر: زهره ونکی
ملیحه صادق نژاد فروتقه زهره ونکی
پژوهش حاضر به صورت نیمه تجربی، در دو مرحله قبل و بعد و در دو گروه در سال 1388 در بنیاد دیابت پارسیان مشهد انجام گرفت. جهت این پژوهش 60 نفر، به روش غیر تصادفی و در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد اختصاص داده شدند. جمع آوری اطلاعات بوسیله، فرم بررسی و شناخت "روی" و آزمایش هموگلوبین گلیکولیزه بود. رفتارهای ناسازگار و محرک های آنها، در بعد فیزیولوژیک بوسیله فرم بررسی و شناخت "روی" تعیین شد و سپس برنامه مراقبتی جهت دستکاری محرک ها و ایجاد رفتارهای سازگار طراحی و در گروه آزمون به مدت 5/2 ماه اجرا شد. دو گروه از نظر ویژگی های دموگرافیک همسان بودند. داده ها بوسیله نرم افزار 17spss تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: آزمون تی زوجی کاهش معنادار مقدار هموگلوبین گلیکولیزه را در گروه آزمون بعد از مداخله نشان داد (000/0p =). هم چنین آزمون ویلکاکسون کاهش معنادار تعداد رفتارهای ناسازگار را در بعد فیزیولوژیک ، در گروه آزمون بعد از مداخله نشان داد (000/0p =).
علی راوری زهره ونکی
در سال های اخیر رضایت شغلی به عنوان یک مفهوم کلیدی در تحقیقات پرستاری مورد توجه زیادی قرار گرفته است. با وجود تلاش محققان جهت شناسایی و اندازه گیری مولفه های مختلف رضایت شغلی، تعداد بیشمار شکایات و تذکرات موید این موضوع می باشد که این اندازه گیری ها دقیق نبوده است. پژوهش حاضر با هدف طراحی و استاندارد سازی مقیاس سنجش رضایت شغلی پرستاران بالینی متناسب با شرایط کاری موجود پرستاری و بافت فرهنگی جامعه ایرانی انجام شد. این مطالعه در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اول با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، از طریق مصاحبه با 30 پرستار بالینی و مدیر پرستاری، مفهوم رضایت شغلی پرستاران بالینی تبیین گردید. یافته های حاصل از بخش اول مدل رضایت شغلی خود مولد را معرفی کرد. بر اساس مدل طراحی شده عناصر و ابعاد اصلی این مفهوم تحت عنوان درونمایه های چهارگانه مشخص گردید که عبارتند از: ماهیت کار، توانمندهای فردی، سازمان و فراحرفه ای.در مرحله دوم ابتدا بر اساس مدل رضایت شغلی خود مولد گویه های مقیاس رضایت سنجی استخراج گردید. سپس ویژگی های روانسنجی ابزار با استفاده از روایی صوری، محتوا، سازه و همسانی درونی و ثبات مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام روایی وابسته به ملاک از ابزار مولر مک کلاسکی استفاده شد. این ابزار بر اساس مدل بریسلین ترجمه شد. آزمون پیرسون ارتباط متوسطی بین ابزار مولر مک کلاسکی و ابزار بومی نشان داد (r=0.44). نتیجه تحلیل عاملی اکتشافی بیانگر وجود 12 عامل بعنوان عوامل تشکیل دهنده سازه رضایت شغلی بود. این دوازده عامل در مجموع 65/71 از واریانس کل عوامل را تبیین می کرد. محاسبه ضریب الفای کرونباخ موید همسانی درونی بالای ابزار (0/96) بود. پایایی ثبات از طریق آزمون مجدد با فاصله زمانی دو هفته 0/97 بود.یافته های نهایی این پژوهش حاکی از آن بود که در این مطالعه مدل خاص و منحصر بفردی از مفهوم رضایت شغلی ارائه شد که به نقش خود فرد در ایجاد، حفظ و ارتقاء رضایت شغلی تاکید دارد. همچنین ابزار معرفی شده با عنوان "مقیاس رضایت سنجی پرستاران بالینی" با 73 گویه یک مقیاس ویژه و منحصر بفرد متناسب با شرایط کاری پرستاران بالینی و وضعیت فرهنگی جامعه ایرانی تدوین شده است. این ابزار قابلیت کاربرد در تمام بخش های بیمارستان را دارد و از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار می باشد.
عبدالله رحمانی ربابه معماریان
ثبت مراقبت های پرستاری، مترادف با ارائه مراقبت و یکی از راههای سنجش کیفیت مراقبت پرستاری است در نتیجه هرگونه نارسائی در آن، مبین ارائه مراقبت ناکافی به بیمار می باشد. هدف از این مطاله بررسی تأثیر بکارگیری برنامه طراحی شده سوپروایزران به عنوان منتور بر کیفیت ثبت مراقبتهای ارائه شده در بخش جراحی مردان بیمارستان های شهر سنندج می باشد. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است نمونه گیری به روش غیر تصادفی، 10 پرستار و به ازای هر پرستار 5 پرونده بیمار از نظر ثبت مراقبت های پرستاری بررسی شد که در کل 50 پرونده قبل و 50 پرونده بعد در دو گروه در نظر گرفته شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دموگرافیک بیماران، پرستاران و سوپروایزران، چک لیست سنجش کیفیت ثبت مراقبت های پرستاری در بخش جراحی می باشد که از روش روائی محتوی برای روائی و پایائی همزمان جهت اعتماد علمی ابزارها استفاده شد. برای گروه آزمون برنامه طراحی شده سوپروایزران که شامل معرفی نقش منتور(آموزش، حمایت، تسهیل و بازخورد و ...) و آموزش مراقبتهای پرستاری در بیماران جراحی در طی دو جلسه آموزش داده شد و سپس سوپروایزران برنامه را در بخش به مدت 2 ماه اجرا کردند. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از spss انجام شد که نتایج نشان داد دو گروه از نظر اطلاعات دموگرافیک یکسان هستند. کیفیت ثبت مراقبتهای پرستاری قبل و بعد از عمل جراحی در مرحله قبل از مداخله در دو گروه با آزمون آماری من ویتنی(z=0/663 و p=0/501) در حد ضعیف ارزیابی شد. کیفیت ثبت مراقبتهای پرستاری قبل و بعد از عمل جراحی در مرحله بعد از مداخله در دو گروه با آزمون من ویتنی(z= -8/078 و 0/001=p) در حد متوسط ارزیابی شد و تفاوت معنی دار را در دو گروه نشان داد. همچنین میانگین نمره ثبت بعد از سه ماه در گروه شاهد 2/31±8/24 و در گروه آزمون 4/84±22/60 با آزمون آماری tمستقل(18/94- =t و 0/001=p) اختلاف معنی داری را نشان می دهد. بنابراین فرضیه پژوهش" اجرای برنامه طراحی شده سوپروایزران به عنوان منتور کیفیت ثبت مراقبت های پرستاری ارائه شده در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد را ارتقاء می دهد" تأیید گردید و میزان اثر برنامه در گروه آزمون طبق فرمول رشد، 40 درصد می باشد. با توجه به نتایج این پژوهش سوپروایزران در نقش منتور می توانند عمل نمایند و سبب ارتقاء کیفیت ثبت مراقبتهای پرستاری در بیماران تحت عمل جراحی گوارش و ادراری شوند. بنابراین پیشنهاد می شود با توجه به درصد موفقیت برنامه، این برنامه با افزایش تعداد سوپروایزران در بخشها می تواند قابلیت اجرایی داشته باشد.
غلامحسین محمودی راد فضل اله احمدی
مقدمه: عملکرد مدیران پرستاری مستقیما خدمات و کارایی مراکز بهداشتی و درمانی را تحت تاثیر قرار می دهد. از اینرو در جوامع امروزی بکارگیری، حفظ و پرورش مدیران پرستاری از ارکان اساسی ارائه خدمات با کیفیت می باشد. علیرغم اهمیت شایستگی در مدیران پرستاری، نه تنها در بستر فرهنگی ایران مطالعه ای در ارتباط با شایستگی مدیران پرستاری انجام نشده است، بلکه مدلها یا مطالعاتی که در ارتباط باشایستگیهای پرستاری انجام شده اند فقط به طبقه بندی وظایف و مهارتهای مورد نیاز مدیران پرداخته اند. و این پدیده از بررسی همه جانبه و عوامل تاثیر گذار بر آن محروم بوده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تبیین فرآیند کسب شایستگی مدیریتی در پرستاری، و طراحی و ارزشیابی مدل، انجام گرفت. روش: شیوه پژوهش این مطالعه تلفیقی بود. جهت تبیین فرآیند کسب شایستگی از روش تحقیق گراندد تئوری به شیوه استرابرت کارپنتر استفاده شد. سپس بر پایه نظریه حاصل از تحقیق گراندد تئوری، با استفاده از روش واکر و اوانت یک مدل کاربردی طراحی گردید. سپس مدل حاصله در بیمارستانهای ولیعصر(عج) و امام رضا(ع) دانشگاه علوم پزشکی بیرجند با یک مطالعه نیمه تجربی مورد ارزشیابی قرار گرفت. جهت بررسی کارایی مدل میزان توانمندی مدیران و کارکنان پرستاری، و اثر بخشی سبک رهبری مدیران پرستاری مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: در مرحله اول 5 مفهوم اصلی، پایه ریزی شایستگی، ایفای نقش مدیریتی، انتظارات درک شده، خود تنظیمی یادگیری و شایستگیهای با تعاملات همه جانبه استخراج گردید. مفهوم "انتظارات درک شده" نقش محوری و اصلی را در فرآیند کسب شایستگی مدیریتی در پرستاری، بازی می کرد. بر اساس تبیین و ارتباط این مفاهیم نظریه فرآیند کسب شایستگی مدیریتی در پرستاری بدست آمد. بر اساس مفاهیم نظریه حاصله و تئوری هدف گذاری مدل کسب شایستگی مدیریتی مبتنی بر انتظارات در پرستاری طراحی گردید. بکار گیری مدل موجب ارتقای اثر بخشی سبک رهبری مدیران پرستاری و میزان توانمندی کارکنان پرستاری در بیمارستان مداخله گردید. نتیجه گیری: مطالعه کیفی اولیه درک ما را از عوامل تاثیر گذار بر کسب شایستگی مدیران پرستاری، ارتقاء داد. و ارزشیابی مدل ناشی از مطالعه کیفی، اغلب از فرضیات مدل را حمایت کردند هرچند که برای پیشبرد مدل، به آزمون فرض های بیشتری در مناطق مختلف فرهنگی و جغرافیایی نیاز است.
فاطمه حشمتی نبوی زهره ونکی
مشارکت در آموزش بالینی وظیفه تمام کسانی است که در ارائه مراقبتهای بهداشتی نقش دارند. ضرورت ارتقاء کیفیت آموزش های بالینی باعث شده است که شاهد روندی رو به رشد در طراحی و اجرای الگوهای مشارکتی آموزش بالینی در سطح بین المللی باشیم. آموزش بالینی فرایندی پویا و فعال است که تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی گوناگون قرار می گیرد انتخاب و کاربرد غیر نقادانه هر الگو، بدون توجه به خواستگاه توسعه ی الگو، نقاط ضعف و قوت و میزان همخوانی آن با ویژگیهای محیط های آموزشی و بالینی کشور ما، می تواند موجب کاهش اثربخشی اجرای الگوهای انتخابی گردد. مطالعه حاضر قصد دارد به طراحی یک الگو جهت توسعه همکاری بین مراکز آموزشی و بهداشتی-درمانی در اجرای آموزش-های بالینی، در عین استفاده از تجارب موفق جهانی، متناسب با شرایط و ویژگیها نظام بهداشتی و دانشگاهی ایران بپردازد. در این مطالعه از رویکرد قیاسی و استقرایی در طراحی مدل استفاده شد. بخش قیاسی مطالعه شامل انجام یک مرور نظامدار متون جهت بررسی و تبیین فرایند ایجاد مشارکت بین موسسات آموزشی و بالینی بود. یک جستجوی الکترونیک جهت شناسایی مطالعات منتشر شده بین سالهای 1995 تا 2008 بر اساس استراتژی جستجوی تطبیق بر اساس مرکز مرورها و انتشار دانشگاه یورک انجام شد. 15 مقاله معیارهای ورود به مطالعه را کسب کردند. داده های استخراج شده از مقالات با روش تماتیک آنالیز خلاصه شد. بخش استقرایی مطالعه شامل انجام یک مطالعه کیفی با روش تئوری زمینه ای (اشتراس و کوربین 1998) جهت کشف فرایند همکاری بین موسسات آموزشی و بالینی در زمینه فرهنگی جامعه ما بود. مشارکت کنندگان در این بخش شامل 15 نفر از پرستاران بالینی، مدیران بالینی و آموزشی، مدرسین پرستاری بودند. ؛ از استراتژی تولید تئوری (واکر و اوانت) جهت برقراری ارتباط بین مفاهیم موجود و ساخت تئوری در این زمینه استفاده شد. نتایج مرور نظامدار متون نشان داد که فرایند شکل گیری مشارکت بین موسسات آموزشی و بالینی در متون از راس سازمان آغاز شده و داری مراحل «شناسایی منافع بالقوه دوجانبه»، «حرکت از سمت رقیب به سمت همکار»، «عملکرد مشترک» و « نتایج سودمند دوجانبه» است. یافته های مطالعه گراندد تئوری شامل مفاهیم «واگرایی»، »تضاد بین کارکردهای آموزشی و مراقبتی»، «تعادل بین کارکردهای آموزشی و مراقبتی»، با مرکزیت مفهوم «موازنه قدرت» بود. با استفاده از استراتژی سه مرحله ای ساخت تئوری واکر و اوانت مدل موازنه قدرت در همکاری بین موسسات آموزشی و بالینی دارای سه مفهوم پارادایمیک « دستیابی به چشم انداز مشترک»، «موازنه قدرت»، «عملکرد مشترک» طراحی گردید. مدل حاضر ضمن تاکید بر استقلال هریک از موسسات، راهکار های اجرایی جهت آغاز فرایند مشارکت از راس سازمان و موازنه قدرت در ساختاری سازمانی و ارتباطی دو موسسه و نحوه ایجاد پیوند بین فرایندهای کاری بین دو موسسه ارائه داده است. این مطالعه توان و فواید هم افزای مطالعات با رویکرد ترکیبی قیاسی و استقرایی را برای یافتن راه حل های جامع جهت حل مشکلات حرفه پرستاری را آشکار ساخت. مطالعات بیشتر جهت توسعه و آزمون اثربخشی این مدل مورد نیاز است
سید ابوالفضل وقار سیدین زهره ونکی
دردهه های اخیر کیفیت کیفیت زندگی کاری در سازمان های بهداشتی- درمانی مورد توجه فزاینده قرار گرفته است. تحقیقات نشان داده اند اقدامات این سازمان ها در خصوص ارتقاء کیفیت زندگی کاری می تواند به نتایج مثبتی برای پرستاران، بیماران و سازمان ها منجر گردد. لیکن کیفیت زندگی کاری دارای شاخص های تجربی یکسانی در سراسر جهان نمی باشد و تعریف عموماً پذیرفته شده ای برای آن وجود ندارد. لذا با توجه به اهمیت موضوع کیفیت زندگی کاری در میان پرستاران، خلاء ناشی از فقدان صراحت در مفهوم کیفیت زندگی کاری و نبود ابزاری روا و پایا برای سنجش کیفیت زندگی کاری پرستاران ایرانی، پژوهش حاضر با هدف طراحی و استانداردسازی ابزار کیفیت زندگی کاری پرستاران بالینی در ایران انجام گردید. این پژوهش در دو مرحله انجام گردید. در مرحله اول با استفاده از تحلیل مفهوم به شیوه هیبرید مفهوم کیفیت زندگی کاری تحلیل شد. یافته های تحلیل مفهوم نشان داد کیفیت زندگی کاری پرستاران به عنوان یک فرایند و پیامد مطرح شده است، بطوریکه از یک سوی شامل فرایند ادراک و تعامل پرستاران با تمامی ابعاد کاری خودشان است که مفهومی ذهنی، قضاوتی، پویا، وابسته به زمینه، قابل دستکاری و دارای ابعاد شخصی- ارزشی، عملکردی، سازمانی- مدیریتی، حرفه ای، محیطی و اجتماعی- فرهنگی می باشد و می تواند منجر به نتایجی مثبت یا منفی برای سازمان، پرستاران یا بیماران گردد. در مرحله دوم بر اساس نتایج بدست آمده از مرحله اول گویه های ابزار کیفیت زندگی کاری استخراج شد. سپس روند روانسنجی ابزار طراحی شده با استفاده از تعیین روایی صوری، روایی محتوا، روایی سازه، همسانی درونی و پایایی ثبات مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه تعیین روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی 9 عامل که در مجموع 4/59 درصد از واریانس کل عوامل را شامل می شدند به عنوان عوامل سازنده کیفیت زندگی کاری مشخص نمود. محاسبه آلفای کرانباخ نشان دهنده همسانی درونی مناسب ابزار 76/0 بود. پایایی ثبات از طریق آزمون- بازآزمون بیانگر ضریب همبستگی 77/0 بود. نتایج مطالعه بیانگر آن بود که ابزار معرفی شده با توجه به ابداع آن در زمینه کاری پرستاران ایرانی با 67 گویه، ابزاری مناسب برای سنجش کیفیت زندگی کاری آنان است.
حسین حبیب زاده فضل ا... احمدی
چکیـده مقدمه: حرفه ای شدن از مباحث اساسی در پرستاری است. در سالهای اخیر سازمان های مراقب سلامتی در سطوح ملی بر حرفه ای شدن در پرستاری توجه و تأکید کرده اند. تحولات سریع در محیط های مراقبت بهداشتی، سازمانها را جهت طراحی سیستم ارائه مراقبت ابداعی و خلاق تحریک می کند. طراحی و اجرای مدلهای جدیدی از حرفه ای شدن پرستاری جهت برآوردن این نیاز در سازمان های بهداشتی درمانی پیشنهاد می شود. به دلیل فقدان مدل ارتقاء حرفه پرستاری درایران وبا توجه به فقدان اطلاعات تحقیقی و مستندی که به روشن سازی این عرصه کمک نماید، انجام تحقیقی در زمینه تبیین فرایند حرفه ای شدن ، ضروری به نظر می رسید تا با ارایه الگویی بر اساس تجربیات پرستاران ایرانی، شایستگی های پرستاران حرفه ای جهت سازماندهی و اجرای مراقبت های با کیفیت بالا ارتقا یابد. هدف: مقصود از از انجام این مطالعه عبارت است از تبیین فرایند حرفه ای شدن پرستاری و طراحی الگوی حرفه ای شدن در پرستاری ایران. روش: این مطالعه در بخش اول با به کارگیری روش تحقیق کیفی (گراندد تئوری)، نئوری زمینه ای پویائی هویت حرفه ای،ارائه و در مرحله بعد، بر اساس این نظریه، مدلی خاص (به روش واکر و اوانت) به نام مدل ارتقاء حرفه پرستاری را طراحی و معرفی کرده است. نتایج: نتایج این مطالعه در دو بخش ارائه شده است. در بخش اول داده ها نشان دادند فرایند حرفه ای شدن پرستاری، فرایند "تعالی حرفه ای پویایی" است که با ادراک و احساس "هویت حرفه ای مخدوش" شروع می شود و با تلاشی پیگیر در راستای نیل به شاخص های حرفه ای شدن، قالبی بنام "پویائی هویت حرفه ای" را شکل داده و در نهایت بدنبال آرمانی بزرگتر به نام "هویت حرفه ای مطلوب و شایسته" پایان می پذیرد. نتایج نشان داد فرایند حرفه ای شدن متاثر از عوامل و شرایط گوناگون زمینه ای شامل حمایت و اعتقادات و باورها و مفاهیم مشخص انگیزه و نگرش، توسعه علمی، تحقیقاتی در پرستاری، اخلاق، معنویت و پرستاری، کسب قدرت و توسعه ارتباط با جامعه می باشد. در بخش دوم بر اساس مفاهیم مستخرج از نظریه تحقیق و بر اساس روش سه مرحله ای واکر و اوانت مدل ارتقاء حرفه پرستاری، در شش گام; تشکیل شورای رهبری حرفه، تشکیل کمیته استراتژیک ارتباط حرفه با جامعه، تشکیل کمیته استراتژیک اصلاح فرهنگ و ساختار سازمانی، تشکیل کمیته استراتژیک اصلاح آموزش پرستاری، تشکیل کمیته استراتژیک توسعه تحقیقات و پایش نتایج; طراحی و معرفی گردید. بحث و نتیجه گیری: شناخت پدیده حرفه ای شدن و روشن سازی مسیر آن، بسیار ضروری و مبنای توسعه رشته پرستاری است. چرا که برای توسعه تمامی حرفه ها ، ابتدا باید فرایند حرفه ای شدن آن تبیین گردد. با به کارگیری راهکارهای عملیاتی (شش گانه) ارائه شده درمدل می توان به ارتقاء حرفه امیدوار بود و چشم انداز روشن، جامع و رو به جلویی را برای پرستاری ترسیم نمود.
سیده شهره آقاسیدمیرزا ربابه معماریان
مقدمه:هموفیلی بیماری خونریزی دهنده ارثی وابسته به جنس است که روی تمام ابعادزندگی کودک اثرمی گذاردوباعث کاهش کیفیت زندگی این بیماران می گردد.بنابراین نیازمندبرنامه مراقبتی جامع است. هدف:بررسی تاثیربرنامه مراقبت جامع پرستاری طراحی شده برکیفیت زندگی کودکان هموفیلی پیش دبستانی. روش کار: این یک مطالعه نیمه تجربی ودارای دوگروه شاهدوآزمون است که درمرکزدرمان جامع هموفیلی تهران در1390انجام شد.52کودک هموفیلی7-4 سال باتوجه به مشخصات نمونه انتخاب وسپس بصورت تصادفی به دوگروه شاهد وآزمون تقسیم شدند.ابزارگردآوری داده ها شامل پرسشنامه کیفیت زندگی کودک هموفیلی/ والد بودکه بعدازتعیین روایی به روش اعتبارمحتوی وپایایی به روش همگنی درونی،کیفیت زندگی دردومرحله قبل و 5/2 ماه بعدازمداخله سنجیده شد.بعدازگردآوری اطلاعات درقبل ازمداخله، برنامه مراقبت جامع پرستاری طراحی شده براساس فرایند مدیریت مورد (بررسی ومشکل یابی، تدوین برنامه مراقبتی، اجرا،ارزشیابی برنامه ،پایش مداوم وبررسی مجددکودک)برای کودکان گروه آزمون اجراشدومجدداکیفیت زندگی سنجیده شد.داده هابااستفاده ازنرم افزارspss موردتجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها :آزمون آماری کای دو(05/0<p) نشان دادکه دوگروه ازنظرمتغیرهای دموگرافیک (سن،دفعات خونریزی و...)یکسان بودند. آزمون آماری تی زوجی بین نمره کیفیت زندگی کودکان گروه آزمون قبل (90/37=p) وبعدازمداخله (27/20=p) اختلاف معنی دارداشت(00/0=p) ولی آزمون تی زوجی بین نمره کل کیفیت زندگی کودکان گروه شاهد قبل (47/40=p)وبعداز مداخله (50/37=p) تفاوت معنی دار نشان نداد(26/0=p).آزمون تی زوجی بین نمره کیفیت زندگی کودکان ازدیدگاه والدین درگروه آزمون قبل (42/43=p)وبعدازمداخله (61/22=p) اختلاف معنی دارنشان داد(00/0=p). نمره کل کیفیت زندگی کودکان قبل ازمداخله،باآزمون تی مستقل(34/0=p)بین دوگروه تفاوت معنی داری نداشت درحالیکه مقایسه اختلاف میانگین نمره کل کیفیت زندگی کودکان با آزمون تی مستقل(00/0=p) بین دوگروه بعدازمداخله اختلاف معنی داری داشت.که فرضیه تحقیق مبنی برارتقاء کیفیت زندگی کودکان هموفیلی که دربرنامه مراقبت جامع پرستاری شرکت کردند تاییدگردید. پیشنهادات:یافته ها نشان داد،سازماندهی مناسب،تعیین شرح وظایف اعضاء تیم درمانی دربرنامه مراقبتی، ونظارت وپیگیری بااستفاده ازنقش هماهنگ کنندگی ومدیریتی پرستارعلاوه برنقش مراقبتی، ضمن ارتقاء مهارتهای حرفه ای پرستاران منجربه افزایش کیفیت زندگی کودکان گردیدبنابراین پیشنهادمی شودکه در مراقبت از بیماران هموفیلی،این برنامه قابلیت استفاده دارد. کلید واژه ها:کیفیت زندگی، برنامه مراقبت جامع پرستاری، هموفیلی، پیش دبستانی،مدیریت مورد
علی کاوسی ربابه معماریان
مقدمه : با توجه به پیشرفت های روزافزون تکنولوژی و رشد بی سابقه درعلوم پزشکی درزمینه احیاء قلبی ریوی نیازبه آموزش و بهسازی نیروی انسانی پرستاری دربخش های اورژانس یک ضرورت می باشد. لذا پژوهش حاضر باهدف تاثیر برنامه بازآموزی صلاحیت محورطراحی شده برعملکرد پرستاران در زمینه احیاء قلبی ریوی دربخش اورژانس انجام شد. روش کار: این پژوهش ازنوع نیمه تجربی است ، نمونه گیری غیرتصادفی (تعداد نمونه 30 )، دارای دو گروه آزمون و شاهد دربیمارستانهای آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام شد . ابزارگردآوری اطلاعات شامل چک لیست مشاهده عملکرد پرستاران درزمینه احیاء قلبی ریوی می باشد. برنامه بازآموزی صلاحیت محور براساس اصول برنامه های بازآموزی و گام های اصلی آموزش براساس صلاحیت(c.b.t) درزمینه احیاء قلبی ریوی طراحی و درگروه آزمون اجرا شد. داده هادر دو مرحله قبل و 4 ماه بعد در دو گروه آزمون و شاهد جمع آوری و توسط نرم افزار spss 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: آزمون آماری کای دو نشان داد دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک مثل سن، جنس و سابقه کار و... یکسان هستند (05/0p>). بین ابعاد عملکرد پرستاران در زمینه احیاء قلبی ریوی در گروه آزمون و شاهد بعد از مداخله، آزمون آماری من ویتنی اختلاف معنی داری را نشان داد(05/0p<).همچنین آزمون آماری من ویتنی تفاوت معنی داری بین کل نمرات عملکرد پرستاران در زمینه احیاء قلبی ریوی در دو گروه آزمون و شاهد بعد از 4ماه نشان داد(05/0 p<). بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر"میزان عملکرد پرستاران بخش اورژانس در زمینه احیاء قلبی ریوی در گروه آزمون (اجرای برنامه بازآموزی صلاحیت محورطراحی شده) نسبت به گروه شاهد ارتقاءمی یابد"،تایید گردید . نتیجه گیری و پیشنهادات: نتایج پژوهش نشان داد که برگزاری برنامه بازآموزی صلاحیت محور بر عملکرد پرستاران در زمینه احیاء قلبی ریوی موثر می باشدوتوانسته است عملکرد پرستاران بخش اورژانس را حدود40درصد ارتقاء دهد لذا پیشنهاد می گردد برنامه بازآموزی صلاحیت محور جهت بهسازی نیروی انسانی پرستاران در بخش های اورژانس بکاررود.
افسانه محمدی زهره ونکی
پژوهش حاضر یک تحقیق نیمه تجربی است که با هدف تعیین تاثیر بکارگیری برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انتظار توسط سرپرستاران بر رضایت شغلی پرستاران و رضایت بیماران در بخشهای داخلی و جراحی دو بیمارستان آموزشی زنجان انجام شد. داده ها در دو گروه و در مراحل زمانی قبل و بعد از مداخله از طریق پرسشنامه های رضایت شغلی و رضایت بیماران گرد آوری شدند. روائی ابزارهای این مطالعه از طریق روائی صوری ، و نیز روائی محتوی ( سازه ) توسط طراحان آنها سنجیده شده است. پایائی این ابزارها به ترتیب در محیط پژوهش 9/0=? و 72/0= ? بوده است. روش نمونه گیری در بیماران غیر تصادفی ( حجم نمونه = 40 ) و در پرستاران تمام شماری ( 20 پرستار در گروه مورد و 19 پرستار در گروه شاهد ) بوده است . برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انتظار ، به مدت 5 ماه توسط پژوهشگر و مترون ، سوپروایزران ، سرپرستاران بخشهای داخلی و جراحی عمومی ، پرستاران دفتر بهبود کیفیت در گروه مورد طی مراحل ذیل اجرا شد : تعیین انتظارات مدیران پرستاری ( اجرای استانداردهای مراقبتی و آموزش به بیمار ) ، تعیین پاداش های با ارزش از دیدگاه پرستاران ؛ تشکیل کمیته مدیریت پاداش ، بهسازی مدیران پرستاری ، تهیه ی چک لیست های ارزشیابی عملکرد و ابزارهای هدایتی برای پرستاران ، بهسازی پرستاران ، طرحریزی مدیریت پاداش در کمیته پاداش ، اجرای برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انتظار( اجرای استانداردهای مراقبت پرستاری و آموزش به بیمار برای بیماران رایج در بخشهای داخلی و جراحی عمومی توسط پرستاران و ثبت مراقبتها و آموزش به بیمار در فرم های ثبت ، ارزشیابی عملکرد ماهانه پرستاران توسط سرپرستاران و با مشارکت سایر اعضای کمیته مدیریت پاداش و ثبت آنها در چک لیستهای تهیه شده ، تعیین میزان پاداش ها بر اساس نتایح حاصل از ارزشیابی عملکرد ( کمی و کیفی ) ، پاداش دهی مبتنی بر عملکرد مطلوب به پرستاران در پایان هر ماه در طی برگزاری مراسم اعطای پاداش) . داده ها با استفاده از آمار توصیفی ، و آزمون های آماری تی زوجی ، تی مستقل ، من ویتنی ، ساین ، ویلکاکسون ، کای دو ، فیشر ، همبستگی پیرسون ، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند که پرستاران و بیماران در دو گروه و در قبل و بعد از مداخله از نظر ویژگیهای فردی با یگدیگر همسان بودند (05/0p> ) . آزمون من ویتنی تفاوت معنی داری را در قبل و بعد از مداخله ، در میانگین رضایت شغلی دو گروه نشان نداد (05/0p> ) . بنابراین فرضیه اول پژوهش تحت عنوان برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انتظار موجب افزایش رضایت شغلی پرستاران گروه مورد نسبت به شاهد می گردد ، تائید نگردید. آزمون تی مستقل تفاوت معنی داری را بین رضایت بیماران دو گروه در مرحله بعد از مداخله نشان داد (05/0p<). در حالیکه این تفاوت در قبل از مداخله در دو گروه ، دیده نشد(05/0p> ). بنابراین فرضیه دوم پژوهش تحت عنوان برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انتظار موجب افزایش رضایت بیماران گروه مورد نسبت به شاهد می گردد ، تائید گردید . بکارگیری این برنامه طراحی شده مبتنی برنظریه انتظار برای افزایش انگیزش و رضایت بیماران به مدیران پرستاری پیشنهاد میشود.
فاطمه امرالهی میشوان ربابه معماریان
مقدمه: امروزه نظارت مهم ترین مسأله مدیریت است زیرا نظارت به عنوان آخرین وظیفه مدیریت و در عین حال مهم ترین آن باعث تکمیل شدن چرخه مدیریت می شود، لذا اجرای صحیح نظارت دارای اهمیت است. هدف این پژوهش تعیین تأثیر اجرای برنامه نظارت مشارکتی پرستاران بر رضایت بیماران بخش های داخلی- جراحی می باشد. روش کار: این پژوهش نیمه تجربی است که در دو گروه آزمون و شاهد، به صورت قبل و بعد انجام شد. محیط پژوهش یکی از بیمارستان های منتخب شهر شیراز است. نمونه گیری غیرتصادفی بود و در مجموع 160 نمونه انتخاب شد. ابزار گرد آوری داده ها شامل دو قسمت اطلاعات دموگرافیک بیماران و پرسشنامه بررسی رضایت بیماران بود که توسط بیمار یا همراه وی تکمیل می گردید. این پژوهش، شامل سه مرحله قبل(2 ماه)، حین(3 ماه) و بعد مداخله(1 ماه) است که در آن برنامه نظارت مشارکتی پرستاران به عنوان مداخله به مدت سه ماه اجرا شد و تأثیر آن بر رضایت بیماران سنجیده شد. مرحله مداخله، خود شامل 3 مرحله آماده سازی، اجرای تغییر و تثبیت بود که هر مرحله یک ماه به طول انجامید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج آزمون آماری ویلکاکسون نشان داد که بین میانگین رضایت بیماران گروه شاهد در مرحله قبل و بعد مداخله اختلاف معنی داری وجود ندارد (p=0/31). درحالیکه میانگین رضایت بیماران گروه آزمون با اجرای برنامه نظارت مشارکتی پرستاران افزایش معنا داری یافت(0p=0/0). نتایج آزمون من ویتنی اختلاف معنی داری بین گروه شاهد و آزمون در مرحله بعد مداخله نشان می دهد(0p=0/0). نتیجه گیری و پیشنهادات: طبق نتایج به دست آمده، فرضیه پژوهش مبنی بر "رضایت بیماران در بخش های داخلی- جراحی که برنامه نظارت مشارکتی پرستاران اجرا می شود نسبت به گروه شاهد ارتقا می یابد" تأئید می شود. بنابراین، برنامه نظارت مشارکتی پرستاران منجر به ارتقا رضایت بیماران می گردد. لذا پیشنهاد می گردد مدیران پرستاری جهت ارتقا کیفیت مراقبت ها، اجرای برنامه نظارت مشارکتی پرستاران که شامل اجرای فرآیند پرستاری، کنترل و بازخورد و ارزشیابی عملکرد پرستاران است را در بیمارستان ها مد نظر قرار دهند.
خدیجه نصیریانی زهره ونکی
مقدمه : نظارت از اصول مهم مدیریت و نظارت بالینی، فعالیت هسته ای در حرف درمانی و جزء کلیدی پرستاری ایمن است. نظارت بالینی سیستم کنترلی موثر در روبرویی با بسیاری از مشکلات و چالشهای پرستاری است . اما دستیابی به آن در گرو اجرای اصولی و اثربخش نظارت بالینی می باشد. عملکرد اثربخش نیازمند زیر ساختهای قوی تئوریکی و مدل ها ی کاربردی مناسب دارد .لذا این پژوهش با هدف درک فرآیند نظارت بالینی در پرستاران و طراحی مدل کاربردی صورت گرفته است . روش : این مطالعه کیفی و به روش گراندد تئوری صورت گرفته است. مشارکت کنندگان 25 نفر مترونها ، سوپروایزران ، سرپرستاران و پرستاران بودند .روش اصلی گردآوری داده ها مصاحبه های بدون ساختار بود. نمونه گیری ابتدا هدفمند و سپس نظری انجام شد و تجزیه و تحلیل به روش اشتراوس و کوربین بصورت کد گذاری باز ، محوری و انتخابی انجام شد. پس از شناسایی مفاهیم اصلی فرآیند نظارت بالینی در پرستاری طراحی مدل کاربردی با استفاده از راهبرد ساخت نظریه واکر و اوانت طراحی و ارائه گردید. یافته ها : بر اساس بیانات و مشاهدات ، رفتارها و تعاملات مشارکت کنندگان و تجزیه و تحلیل مستمر و مقایسه ای داده ها، نظارت بالینی در بستری از فرهنگ سازمانی نامناسب شکل می گیرد مشارکت کنندگان در مواجهه با زیر ساختهای نظارتی ناکافی ، تضاد نقش را نشان می دهند و در پی آن رفتار تعاملی – تسامحی غیراقتضایی را در پیش می گیرند .پیچیدگی نظارتی نیز به عنوان متغیرهای واسطه ای سبب تشدید این رفتارها می شوند که پیامدهای کلی آن نظارت ناکارآمد ، فرسودگی سوپروایزر و ناامنی پرستار است و مدل نظارت بالینی تعاملی جهت بهینه سازی رفتارهای تعاملی – تسامحی سوپروایزر با تمرکز بر سبکهای مدیریت تضاد و سبکهای نظارتی آموزشی و حمایتی طراحی گردید. نتیجه گیری : یافته ها نشان داد نظارت بالینی در پرستاران مفهومی پیچیده ، تعاملی و متأثر از عوامل مختلف فردی ، سازمانی و ماهیت کار است که لازم است سوپروایزران با برقراری ارتباط تعاملی – تسامحی اثربخش با نظارت شوندگان فرآیند نظارت بالینی را ارتقاء بخشند .
مریم سلمانی مود ربابه معماریان
مقدمه: اولین و مهمترین فاکتور در بهبود کیفیت مراقبت، ارزشیابی فعالیتهای پرستاران در ارائه مراقبت پرستاری به بیماران است.هدف این پژوهش تعیین تأثیر اجرای برنامه بهسازی سوپروایزران به روش مبتنی بر شواهد بر عملکرد پرستاران بخشهای داخلی در دو گروه آزمون و شاهد بصورت قبل و بعد از مداخله است . روش کار: این پژوهش از نوع نیمه تجربی است و نمونه های پژوهش پرستاران بخشهای داخلی که از طریق تمام شماری انتخاب شدند (24 نفر گروه آزمون و 19 نفر گروه شاهد) و بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریه و سکته مغزی (در هر گروه قبل و بعد از مداخله 50 نفر) که به روش غیر تصادفی انتخاب شدند.ابزار جمع آوری داده ها شامل چک لیست مشاهده عملکرد پرستاران در بخشهای داخلی بود که روایی آن از طریق روایی محتوی و پایایی آن از طریق پایایی هم زمان مورد بررسی قرار گرقت.برنامه بهسازی سوپروایزران به روش مبتنی بر شواهد شامل 5 مرحله: طراحی سوال بالینی، یافتن بهترین منابع، اعتبار سنجی منابع، اجرای بهترین منبع همراه با تجارب بالینی و ارزشیابی نتایج است که بصورت کاملاً عملیاتی بمدت 4 ماه انجام شد. چک لیستها قبل و بعد از مداخله در دو گروه آزمون وشاهد در سه نوبت مشاهده توسط همکار پژوهشگر تکمیل شد و داده ها از طریق برنامه آماری spss تحت ویندوز مورد تجز یه وتحلیل قرار گرفت. نتایج: در این پژوهش پرستاران و بیماران در هر دو گروه و در زمانهای قبل و بعد از مداخله از لحاظ ویژگیهای فردی یکسان شدند.(05/0p>). میانگین عملکرد پرستاران در زمینه مراقبت عمومی واختصاصی از بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریه ، بین دو گروه آزمون و شاهد بعد از مرحله مداخله با توجه به آزمون آماری من ویتنی تفاوت معنارداری را نشان داد (05/0p<). میانگین عملکرد پرستاران در زمینه مراقبت عمومی واختصاصی از بیماران سکته مغزی ، بین دو گروه آزمون و شاهد بعد از مرحله مداخله با توجه به آزمون آماری من وتینی تفاوت معنارداری را نشان داد (05/0p<). به این ترتیب فرضیه پژوهش مبنی بر" اجرای برنامه بهسازی سوپروایزران به روش مبتنی بر شواهد، عملکرد پرستاران بخشهای داخلی را در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش می دهد " تأیید شد. پیشنهادات: آزمون رشد ارتقاء عملکردپر ستاران در گروه آزمون را بیش از 60 درصد نشان داد لذا برنامه بهسازی سوپروایزران روش مبتنی بر شواهد جهت افزایش عملکرد پرستاران در بخشهای دا خلی پیشنهاد می شود. کلید واژه ها: بهسازی سوپروایزران ، روش مبتنی بر شواهد، عملکرد پرستاران.
محمد بابایی پور دیوشولی زهره ونکی
چکیده مقدمه: با توجه به نقش مهم سرپرستاران در افزایش رضایت شغلی پرستاران باید تمرکز بیشتری روی ارتقای مهارتهای ویژه مدیریتی آنان صورت بگیرد. آموزش مهارتهای ویژه مدیریتی به همراه اجرا و ارزشیابی منطقی از عملکرد آنان می تواند کمک کننده باشد. لذا، این پژوهش با هدف تاثیر اجرای برنامه بهسازی سرپرستاران بر اساس الگوی ارزشیابی عملکرد بارس بر رضایت شغلی پرستاران انجام شد . روش: تحقیق نیمه تجربی برای نیل به هدف فوق در بخشهای داخلی- جراحی و ویژه دو بیمارستان آموزشی شهر رشت در سال 1390طراحی شد. داده ها از طریق پرسشنامه رضایت شغلی که دارای روائی محتوی بوده و پایائی آن در محیط پژوهش؛ .ضریب آلفای کرونباخ (96/0) و پایائی ثبات با آزمون مجدد با فاصله زمانی (2 ) هفته (97/0) بوده ؛ گرداوری شدند. نمونه ها (40) پرستار در هردو گروه و در هرمرحله قبل و بعد از مداخله به صورت تصادفی انتخاب شدند. برنامه طراحی شده بهسازی سرپرستاران بر اساس الگوی ارزشیابی عملکرد بارس به مدت 9 ماه توسط پژوهشگر و همراهی مستقیم سرپرستاران و مشارکت سوپروایزران در بخشهای هدف اجرا شد . مرحله قبل مداخله که (5) ماه بطول انجامید و چک لیست ارزشیابی بارس تهیه و محتوی ان در محیطهای بالینی و مشاوره سرپرستاران و سوپروایزران تایید (3ماه) و سپس نیاز آموزشی سرپرستاران گروه ازمون به مدت (2) ماه با این ابزار انجام شد. در این مرحله رضایت شغلی پرستاران دردو گروه نیز سنجیده شد. در مرحله مداخله که (4) ماه بطول انجامید؛ محتوی برنامه بهسازی بر اساس تعیین نیاز ها ی مرحله قبل ، زمانبندی اجرای نظری(15 روز) با مشارکت سرپرستاران و سوپروایزران انجام شد. بمدت (2) ماه هم آموزشها بطور عملی در بخشها داده شد. سپس سرپرستاران رفتار های جدید را به مدت (2) ماه در بخشها انجام دادند و همزمان سوپروایزران و پژوهشگر عملکرد انها را ارزشبابی نموده و بازخور لازم را دادند. بعد از این مرحله مجددا رضایت شغلی پرستاران در دو گروه سنجیده شد. یافته: آنالیز داده ها نشان داد که پرستاران در قبل و بعد دو گروه با یگدیگر همسان بودند (05/0p> ) . مقایسه میانگین رضایت شغلی پرستاران گروه آزمون در دو مرحله قبل و بعد از مداخله، با استفاده از آزمون ویلکاکسون، اختلاف معنی دار نشان داد( z=-3/1و p=0/00) . اما همین آزمون در گروه شاهد اختلاف معنی دار نشان نداد . (z=-0/7 و p=0/48). نتیجه گیری: برنامه بهسازی سرپرستاران براساس الگوی ارزشیابی عملکرد بارس، رضایت شغلی پرستاران را افزایش می دهد. این برنامه میتواند راهنمای مدیران پرستاری جهت برنامه ریزی برای ارتقا مهارت های مدیریتی سرپرستاران و رضایت شغلی پرستاران باشد
حسین توانگر فاطمه الحانی
مقدمه : تعارض کار/ خانواده، نوعی تعارض بین نقش ها می باشد که از فشار های ناسازگارانه نقش های خانوادگی و شغلی بوجود می آید و با طیف وسیعی از پیامد های منفی فردی، خانوادگی و سازمانی همراه می باشد. تعارض چالشی عمده برای پرستاران محسوب می شود. مدیریت صحیح تعارض به منظور دستیابی به مراقبت ایمن و ارتقاء رضایت خانوادگی و شغلی، نیازمند زیر ساخت های قوی تئوریکی و مدل های کاربردی مناسب دارد. لذا این پژوهش با هدف درک فرآیند و طراحی الگوی مدیریت تعارض کار/ خانواده در پرستاران انجام گرفته است. روش : این مطالعه کیفی و به روش گراندد تئوری صورت گرفته است. مشارکت کنندگان 16 نفر از پرستاران شاغل در عرصه بالین بودند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه های بدون ساختار بود. نمونه گیری ابتدا هدفمند و سپس نظری انجام شد و تجزیه و تحلیل به روش اشتراوس و کوربین انجام شد. پس از شناسایی مفاهیم اصلی فرآیند مدیریت تعارض کار/ خانواده در پرستاری، مدل کاربردی با استفاده از راهبرد ساخت نظریه واکر و اوانت طراحی و ارائه گردید. یافته ها : بر اساس بیانات مشارکت کنندگان و تجزیه و تحلیل مستمر و مقایسه ای داده ها مشخص گردید، پذیرش اجباری معضلات کاری و نارضایتی در پاسخگویی به انتظارات خانواده در بستر و زمینه ی محیط غیر حامی کاری و خانوادگی به وقوع تعارض کار/ خانواده می انجامد. مشارکت کنندگان در مواجهه با تعارض، تلاش برای متعادل سازی روند زندگی را در پیش می گیرند که به دلیل ناکارآمد بودن برخی از تدابیر و نیز تاثیر متغیر میانجی فشار و دیسترس، در مجموع توانایی آنها برای کنترل امور کاری و خانوادگی کاهش می یابد که پیامد کلی آن نقصان خودکارآمدی می باشد. لذا مدل متعادل سازی ایفای نقش کار/ خانواده با تمرکز بر ارتقای مهارت های مدیریت زمان و راهبردهای مقابله ای و بسط و توسعه شبکه حمایت اجتماعی خانوادگی و سازمانی طراحی گردید. نتیجه گیری : مدیریت تعارض کار/ خانواده مفهومی پیچیده، تعاملی و متاثر از عوامل فردی، خانوادگی و سازمانی می باشد که لازم است پرستاران با ارتقای مهارت های فردی و با اتکاء به حمایت های خانوادگی و سازمانی، نسبت به مدیریت اثر بخش تعارض اقدام نمایند. کلید واژه ها : تعارض کار/ خانواده، پرستاران، مدیریت، تعادل کار/ خانواده، نظریه زمینه ای، طراحی مدل
پروانه اباذری زهره ونکی
رهبران بهداشتی در سرتاسر جهان و از جمله در کشور ما، با وظیفه خطیر و دلهره آور مدیریت کیفیت خدمات بهداشتی برای بیماران مبتلا به دیابت مواجه هستند. در همین راستا انجام مطالعاتی برای کمک به شناخت ابعاد مختلف پدیده مدیریت دیابت و مبتنی بر آن طراحی مدل ها و راهبردهایی برای کمک به مدیران در ارتقاء کمیت و کیفیت خدمات ضروری به نظر می رسد. هدف از مطالعه حاضر، تبیین فرایند مدیریت دیابت و ارائه الگویی کاربردی مبتنی بریافته ها بوده است. روش: این مطالعه کیفی و با رویکرد نظریه زمینه ای انجام شده است. جمع آوری داده ها بصورت هدفمند از آذر ماه 1388 آغاز شد و بصورت نظری از طریق مصاحبه های بدون ساختار و عمیق و مصاحبه گروه متمرکز، مشاهدات غیرساختارمند، و یادداشت های عرصه، با تنوعی از مشارکت کنندگان از برنامه ریزان در سطح وزارت بهد اشت درمان و اموزش پزشکی، تا مسئولان بهداشت و درمان، پزشکان و پرستاران مراکز دیابت، و پزشکان خانواده استان اصفهان تا دی ماه 1390 ادامه یافت. تحلیل داده ها مبتنی بر رویکرد گلیزری انجام شد. با ظهور تئوری زمینه ای، مدل کاربردی مبتنی بر یافته ها با بکارگیری روش ساخت نظریه، واکر و اوانت طراحی شد. یافته ها: در تحلیل داده ها، ناکارآمدی فرایند ارجاع به عنوان مهم ترین دغدغه مشارکت کنندگان، بود راهبردی که مستمراً توسط مشارکت کنندگان برای غلبه بر ناکارآمدی فرایند ارجاع مورد استفاده قرار گرفته بود یا در واقع متغیر مرکزی مطالعه تصمیم گیری های اقناعی بود. در تبیین روابط متغیر مرکزی با سایر طبقات، نقص برنامه ریزی به عنوان علت، محدودیت های سیستم مراقبت بهداشتی اولیه، به مثابه زمینه، مدیریت نامناسب منابع انسانی و کنترل ناکافی بر فرایند اجرایی برنامه، به عنوان شرایط ظهور و مراقبت غیریکپارچه به عنوان پیامد متغیر مرکزی، ظاهر شدند پس از ظهور نظریه تصمیم گیری های اقناعی، با بهره گیری از مفاهیم و عناصر مدل های تصمیم گیری، مدل کاربردی "ارتقاء کارایی تصمیم گیری های اقناعی"طراحی گردید. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر، نشان دهنده آن است که در عرصه مدیریت دیابت تعاملات جاری متمرکز بر تصمیم گیری های اقناعی نتوانسته به اصلاح فرایند ارجاع کمک مناسبی بنماید. امید است کاربرد مدل پیشنهاد شده بتواند به اصلاح فرایند ارجاع کمک نماید.
طاهره طولابی زهره ونکی
مقدمه: کیفیت مراقبت پرستاری همواره یکی از چالش های بهداشتی درمانی است، به خصوص در ارایه مراقبتهای ویژه قلبی که کیفیت مراقبت شاخصی برای حفظ و ارتقاء سلامتی بیماران است. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارتقاء کیفیت مراقبت پرستاری در بخش ویژه قلبی مرکز فوق تخصصی قلب لرستان انجام شد. روش کار: این مطالعه یک پژوهش کیفی به روش عملکردی مشارکتی است که در سالهای1391-1389انجام شد، این مطالعه در 4 مرحله ( بررسی مشکلات، تشخیص وتایید آنها؛ برنامه ریزی تغییر، اجرای برنامه ها و ارزشیابی تغییرات) با 4 سیکل تغییر( بهسازی نیروی انسانی، بهسازی تجهیزات وساختار، بهسازی سیستم ثبت الکترونیکی مراقبتهای پرستاری و تغییر در سیستم ارایه مراقبت پرستاری به کیس متد) طراحی و اجرا شد. روش جمع آوری داده ها بصورت کمی وکیفی شامل؛ مصاحبه، بحث گروهی متمرکز، جلسات گروه هدایت کننده، یادداشت برداری زمینه ای، پرسشنامه رضایت بیمار، چک لیست های مشاهده مراقبت پرستاری بر بالین و گزارش پرستاری ثبت شده در پرونده پزشکی بود . ارزشیابی ها برای مراحل اول و چهارم؛ شامل بررسی 140 پرسشنامه رضایت بیمار،30چک لیست مشاهده مراقبت پرستاری بر بالین وبررسی1260 گزارش پرستاری ثبت شده در140پرونده بیمار،38 مصاحبه، 9بحث گروهی متمرکز و4 جلسه گروه هدایت کننده بود که با روش مقایسه مداوم طبق الگوی باگدان و بیکلن و آزمون های آماری تی مستقل وویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: کیفیت مراقبت بالینی 24%، رضایت بیمار 32% وکیفیت ثبت گزارشات پرستاری با توجه به تغییر زیر بنایی در سیستم اطلاعات بیمارستانی بخش ویژه قلبی 17% افزایش یافت. هم چنین نتایج شامل مدل مفهومی عینیت بخشی نقش های حرفه ای( تیم مراقبت ودرمان ) ، رضایت بیمار، کاهش شکایت، آسایش بیمار، اطمینان و اعتماد بیمار وخانواده به پرستار با تمرکز بر سیستم اطلاعات بیمارستانی و مدل عملیاتی به ترتیب شامل مراحل؛ بررسی سیستماتیک سیستم اطلاعات بیمارستانی، ایجاد تغییر در سیستم اطلاعات بیمارستانی، توانمند سازی نیروی انسانی، تجهیزات و محیط فیزیکی ، مدیریت مراقبت وارزشیابی آنها بود. نتیجه گیری: عامل اصلی ارتقاءکیفیت مراقبت پرستاری ویژه قلبی بهینه سازی سیستم اطلاعات بیمارستانی با تمرکز بر نقش پرستار و مدیریت مراقبت بود که به ارایه مدل عملیاتی منجر شد که برای مراکز مراقبت ویژه قلبی پیشنهاد می شود .
علی اکبر واعظی زهره ونکی
مقدمه : یکی از راه هایی که بتوان اجرای فرآیند آموزش مداوم و بهسازی پرستاران را اثربخش نمود آن است که برنامه های آموزشی بر اساس الگوی مناسب، موقعیتهای بیمارستانی و شرایط بالینی پرستاران اجرا شوند. لذا این مطالعه با هدف طراحی الگوی آموزش مداوم دربهسازی پرستاران انجام شده است. روش : برای طراحی مدل از رویکرد استقرایی استفاده شده که طی دو مرحله انجام گردید : ابتدا یک مطالعه کیفی به روش گراندد تئوری با مشارکت( 25 نفر) سوپروایزر آموزشی، مدیران پرستاری و پرستاران و با انجام مصاحبه های بدون ساختار بود. نمونه گیری ابتدا هدفمند و سپس نظری و تجزیه و تحلیل داده ها به روش اشتراوس و کوربین(1998) انجام شد. پس از شناسایی نطریه زمینه ای در فرآیند آموزش مداوم در مرحله دوم مطالعه مدل با استفاده از راهبرد ساخت نظریه واکر و اوانت(2005) با طی نمودن سه گام ؛ انتخاب مفهوم اصلی بر گرفته از مرحله اول مطالعه ، مرور بر متون و سازماندهی آنها طراحی شد. یافته ها : تجزیه و تحلیل داده ها درمرحله اول نشان داد که آموزش مداوم پرستاران در بستری بدون پشتیبانی ، هماهنگی، همکاری ، نظارت و مشارکت سیستماتیک بطور غیراثربخش اجرا می شود . دغدغه اصلی افراد کسب و حفظ مقبولیت خود و سازمان شان در راستای اجرای قانون آموزش مداوم است. آنها در مقابله با این دغدغه به دو راهبرد هنجارگرایی با آموزش غیر اثربخش و عملکرد وجدان مدار برای بهره جوئی از آموزش متمسک می شوند که البته پیامد آن طیفی ازکارایی تا عدم کارآیی آموزشها ست. لذا در راستای این یافته ها مدل آموزش مداوم مشارکتی مبتنی بر صلاحیت طراحی گردید تا اجرای آموزش مداوم از هنجارگرایی به سمت " ارتقاء صلاحیت " پرستاران سوق پیدا نماید. نتیجه گیری : با توجه به تاثیر عوامل مختلف بر فرآیند آموزش مداوم پرستاران پیشنهاد میشود که آموزش مداوم پرستاران طبق مدل آموزش مداوم مشارکتی مبتنی بر صلاحیت اجرا شود تا با استفاده از رویکرد سیستمی، مشارکت همه ذینفعان در درون و بیرون سازمان و توجه به سطح صلاحیت پرستاران به بهبود صلاحیت علمی و مهارتی آنان بیانجامد.
میترا زندی زهره ونکی
مقدمه: حمل جایگزین یکی از تحولات علمی دهه های اخیر در حیطه ی درمان ناباروری است که به بحث انگیز ترین موضوع تکنولوژی های کمک باروری مبدل شده است. در ایران با وجود روند گسترده استفاده از این روش، به رویکرد سلامت محور در این زمینه به ویژه از جنبه پرستاری پرداخته نشده است. انجام مراقبت بهینه از این مادران مستلزم وجود مدل های مراقبتی مناسب می باشد که گام اول و اساسی برای انجام این مهم، درک فرآیند مادر شدن در آنان می باشد. هدف از انجام این پژوهش، تبیین فرآیند مادرشدن در مادران استفاده کننده از حمل جایگزین و طراحی مدل مراقبتی است. روش: این مطالعه یک مطالعه کیفی است که در دو مرحله صورت گرفته است. در مرحله اول با استفاده از روش تئوری زمینه ای، تجارب مادران استفاده کننده از حمل جایگزین از مرحله تصمیم گیری قاطعانه تا پس از تولد کودک مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. جمع آوری داده ها ابتدا به صورت هدفمند از پژوهشگاه رویان آغاز گردید و سپس به مدت بیست ماه به صورت نظری از مراکز ناباروری، مطب ها و بیمارستان های تهران و شهرستان ها ادامه یافت. به طور کلی پس از کسب رضایت آگاهانه، 39 مصاحبه بدون ساختار با 15 مادر، 2 همسر، 4 حامل و 5 تن از پرسنل مراکز ناباروری صورت گرفت. علاوه بر مصاحبه از یادداشت عرصه، یک مورد بحث گروهی و مستندات موجود نیز برای جمع آوری داده استفاده شد. در مرحله اول تحلیل داده ها با استفاده از روش اشتراوس و کوربین (1998)، همزمان با جمع آوری داده ها صورت گرفت و در مرحله دوم یعنی پس از ظهور تئوری زمینه ای، با بهره گیری از روش ساخت تئوری واکر و اوانت (2011)، مدل مراقبتی از مادران استفاده کننده از حمل جایگزین طراحی گردید. یافته ها: آنالیز مقایسه ای و مداوم داده ها نشان داد که مادر شدن در حمل جایگزین، در بستر پر چالش «تنگنای فرهنگی» صورت می گیرد «ناامنی در مادری» مهم ترین مسئله مادران می باشد. «امنیت جویی» راهبرد اصلی مادران است که به عنوان مفهوم مرکزی این مطالعه ظهور یافت. «برخورداری از تکیه گاه»، «حمایت غیر اثر بخش»، «تعاملات طرفین»، «حس مادری درک شده» و «ویژگی های فردی-محیطی» از عوامل تأثیرگذار بر این فرآیند هستند که می توانند نقشی تسهیل کننده و یا بازدارنده ایفا نمایند. پیامد بکارگیری راهبردها و عوامل تأثیرگذار، در نهایت «دستیابی به آرامش نسبی» و یا تداوم ناآسودگی و در نتیجه «فرسودگی روحی و جسمی» مادر می باشد. در مرحله دوم پژوهش، در مدل مراقبتی امنیت بخشی در مادری طراحی شده، نقش های پرستار متخصص حمل جایگزین در قالب چارچوب مفهومی؛ هماهنگی، مشارکت و امنیت بخشی (حمایت فیزیکی، عاطفی، قانونی، توانمندسازی، حضور، مدافع مددجو و مدیریت روابط طرفین) مفهوم پردازی شده و تمامی فعالیت های وی در چارچوب فرآیند پرستاری صورت می گیرد که پیامد آن امنیت و آرامش است. دو شرط مهم برای اجرای این مدل 1. تربیت پرستاران متخصص و 2. تأسیس مرکز ارائه خدمات مراقبتی خاص حمل جایگزین می باشد. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه بیانگر تأثیر تعاملی عوامل چندگانه بر فرآیند مادر شدن می باشد. درک بیشتر فرآیند مادرشدن در این مادران خاص به پرستاران در ارائه مراقبت فردی و حرفه ای برای این جمعیت خاص کمک نموده و مدل پیشنهادی می تواند به عنوان راهنمای اولیه ای در بکارگیری یک رویکرد کل نگر در پرستاری از این مادران به کار گرفته شود. کلمات کلیدی: حمل جایگزین، مادر شدن، مادری، مدل امنیت بخشی در مادری، مراقبت پرستاری.
مژگان خادمی عیسی محمدی
مقدمه: حیات بخشی مجدد و اعتلای رویکردهای انسانی، رسالت و یکی از چالش های عمده پرستاری معاصر است. نظریه «پرستاری انسانی پاترسون و زدراد»، می تواند نظریه ای مفید در گذرِ موفقیت آمیز از این چالش باشد. لازمه به کارگیری هر نظریه، تحلیل آن به منظور شناخت نقاط قوت و ضعف آن می باشد. بنابراین، هدف کلی این مطالعه، تحلیل و توسعه این نظریه به عنوان ابزاری برای اعتلای رویکردهای انسانی در پرستاری است. روش: این مطالعه طی سه مرحله اصلی انجام گردید. ابتدا تحلیل نظریه با رویکرد «واکر» و «اوانت» (2005) انجام شد. بر اساس نتایج حاصل از این تحلیل و با استفاده از رویکرد «گلیزر»، نظریه ای بنیادی درباره پرستاری انسانی تبیین گردید. طی نمونه گیری هدفمند و نظری، 52 پرستار، بیمار و عضو خانواده/همراه از دو بیمارستان آموزشی در تهران انتخاب شدند. مصاحبه های بدون ساختار عمیق و همچنین مشاهده های بدون ساختار تا تکامل نظری ادامه یافت. بر اساس یکی از برجسته ترین فرضیات این نظریه به تدوین منشور حقوق پرستاران بالینی پرداخته شد. ابتدا ساخت مفهوم «حقوق پرستار بالینی» با روش «واکر» و «اوانت» (2005) انجام گردید. سپس بر اساس ویژگی های این مفهوم، مواد حقوقی منشور استخراج شدند. بررسی اعتبار پیش نویس اولیه در طی یک جلسه متخصصان انجام گردید. همچنین الزامات و پشتوانه های قانونی به کمک یک حقوق دان از قوانین کشوری استخراج شدند. یافته ها: تحلیل نظریه «پرستاری انسانی پاترسون و زدراد» نشان داد که نظریه پرستاری انسانی، وابسته به زمینه است و این نظریه، نیازمند احیا و توسعه مداوم با استفاده از تجارب زندگی و دیدگاه های پرستاران می باشد. بر این اساس، «نظریه بنیادی پرستاری انسانی در مراقبت بالینی توسط پرستاران ایرانی» تبیین گردید. بر اساس این نظریه، دغدغه اساسی پرستار و بیمار/خانواده در عرصه پرستاری انسانی، «نقض حقوق در بستر رنج و نیاز» است. بررسی چگونگی مواجهه با این دغدغه، نوسان بین دو فرآیند اساسی اجتماعی متضاد را آشکار نمود. «نقض حقوقِ» پرستاران، سبب شروع فرآیند «مطالبه و خود جبرانی نافرجام حقوق» توسط آن ها می شود. این امر منجر به «نقض حقوق» بیمار/خانواده و فعال شدن همین فرآیند توسط آن ها می گردد. این امر به نوبه خود، «نقض حقوق» پرستار را به دنبال دارد. با ظهور «هم افزایی موقعیت ـ پرورش/یادگیری» که بر حضور هم زمان «پرورش و یادگیری» ارزش ها و یکی از دو عامل «حساسیت موقعیت» و یا «وجود عناصر ارتقا مراقبت» دلالت دارد، روش مواجهه پرستار با این مسأله تغییر نموده و فرآیند «پاسخ بی دریغ به موقعیت» فعال می گردد. نتیجه این فرآیند، «کامیابی» پرستار/مدیر و بیمار/خانواده است. بر اساس این نظریه، «نقض حقوق» پرستار می تواند مانعی جدی در اعتلای رویکردهای انسانی در پرستاری باشد. به همین دلیل منشور حقوق پرستاران در 17 ماده و سه محور اصلی «محوریت مراقبت در سازمان»، «تعادل صلاحیت ـ وظایف ـ امکانات» و «شأن و منزلت» تدوین گردید. این منشور مورد تأیید خبرگان پرستاری و حقوق می باشد. همچنین برخی از مواد آن با قوانین حقوقی جاری در کشور نیز هماهنگ می باشند. نتیجه گیری: تحلیل و توسعه نظریه «پرستاری انسانی پاترسون و زدراد» بر اساس یک روش علمی و منظم، منجر به شفاف سازی بیشتر آن و تولید دانش بومی و کاربردی مرتبط با آن گردید. منشور حقوقی تدوین شده می تواند برای هدایت افکار و فعالیت های جاری در نظام سلامت و حرفه پرستاری به کار گرفته شود و زمینه ساز اعتلای پرستاری انسانی باشد.
رقیه صدیفی زهره ونکی
مقدمه: نیروی انسانی عامل اصلی تولید و خدمت در سازمان ها و مهم ترین عنصر موثر در بقاء و موفقیت آنها محسوب می شود. افراد با توانمندی روان شناختی بالا، حس مثبتی از خود و خود کارآمدی و توانایی برای تغییر و اصلاح موقعییت را دارند. الگوهای موجود در زمینه توانمند سازی روان شناختی، الگوهای عمومی مدیریتی هستند و با توجه به ماهیت پویای توانمند سازی و وابسته بودن آن به مولفه های مختلف شغلی، سازمانی، فرهنگی و اجتماعی قابلیت کاربرد در پرستاران بالینی را ندارند. لذا لازم است ابتدا نحوه یا فرایند توانمند سازی روان شناختی بر اساس تجارب پرستاران مشخص شده و سپس الگوی کاربردی و مناسبی برای آن طراحی شود. روش : این مطالعه کیفی و به روش گراندد تئوری صورت گرفته است . مشارکت کنندگان 33 نفر از پرستاران و مدیران پرستاری بودند. نمونه گیری ابتدا به صورت هدفمند و سپس نظری انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش اشتراوس و کوربین(1998) به صورت کد گذاری باز ، محوری و انتخابی انجام شد. مفاهیم اصلی فرایند توانمندسازی روان شناختی در پرستاران شناسایی گردید و براساس آن با استفاده از راهبرد نظریه واکر و اوانت الگوی تجویزی طراحی و ارائه گردید. یافته ها : تجزیه و تحلیل مستمر و مقایسه ای داده ها نشان داد ؛ شکل گیری توانمندسازی روان شناختی در بستری از تهدیدات ارزشی آغازمی شود.ابعاد این تهدیدات مدیریت غیر حمایتی، فرهنگ سازمانی نامناسب، شرایط نامناسب کاری ، منزلت اجتماعی پایین و بروز مشکلان جسمی و روحی در پرستار بود. در پی آن مشارکت کنندگان استراتژی های سدسازی در برابر تهدیدات و خودیاری را در پیش می گیرند. پشتیبانی اثربخش ازعوامل تسهیل کننده این فرایندبود. پیامد کلیاین فرایند سازش اجباری با موقعیت بود و متغیر مرکزی در برگیرنده تمام مفاهیم فوق، "خود حفاظتی" بود. خودحفاظتی به این معنی بود که تمام راهبردهای استفاده شده در برابرتهدیدات فردی و حرفه ای توسط مشارکت کنندگان، صرفا جهت حفاظت فردی بود و راهبردها در برابر تهدیدات حرفه ای منجربه حفاظت حرفه نمی شد. همچنین پیامد راهبردها نیز توانمندکننده روان شناختی نبود. بنابراین طراحی الگوی خود حفاظتی حرفه ای با گامهای توسعه فردی، توسعه ارتباطات حرفه ای، مشارکت در توسعه همکاران جهت بهینه سازی این فرایند انجام گرفت. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد پرستاران در محیط های کار با تهدیدات ارزشی روبرو هستند و در مقابل این تهدیدات از روشهای منفعلانه و غیر موثر به منظور توانمندسازی روان شناختی خود استفاده می کنند که صرفا به خود حفاظتی فردی منجر می شود. این فرایند وضعیت مطلوب و حرفه ای نمی باشد. به منظور اثر بخش کردن رفتارهای پرستاران و ایجاد احساس توانمندی روان شناختی، کاربرد الگوی خود حفاظتی حرفه ای پیشنهاد می گردد.
پگاه مطوری پور زهره ونکی
مقدمه: تهوع و استفراغ شایع ترین، بدترین و پردردسر ترین عوارض ناشی از شیمی درمانی است که توسط 70-80% بیماران تجربه می شود. کنترل و تخفیف این دو عارضه یکی از وظایف پرستاران انکولوژی می باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه لمس درمانی بر میزان تهوع و استفراغ زنان مبتلا به سرطان سینه تحت شیمی درمانی انجام گرفت. مواد و روشها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی در سال 1391-92، یک سو کور، مشتمل بر 3 گروه کنترل، پلاسبو و آزمون با حجم نمونه 108 نفر(36 نفر در هر گروه) می باشد. مداخله مورد نظر به کارگیری برنامه لمس درمانی بر روی زنان مبتلا به سرطان پستان تحت شیمی درمانی با رژیم دارویی یکسان جهت تخفیف علایم تهوع و استفراغ ناشی از شیمی درمانی می باشد. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش فرم بررسی اطلاعات دموگرافیک مقیاس دیداری شدت تهوع و استفراغ و چک لیست ثبت مدت زمان و تعداد دفعات بروز تهوع در 4 نوبت صبح، ظهر، عصر و شب در دو فاز شرطی و حاد بود. روایی و پایایی ابزارها تائید شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 16 و با استفاده از آزمون های آنوا و کراس کالوالیس و آزمون علامت بررسی و تحلیل گردید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که برنامه لمس درمانی موجب کاهش معنادار مدت زمان تهوع در گروه آزمون نسبت به دو گروه کنترل و پلاسبو گردید(p<0/0001). دفعات بروز تهوع نیز در گروه آزمون و هم در گروه پلاسبو تحت تاثیر تلقین کم شد. شروع زمان بروز تهوع بعد از اتمام داروی شیمی درمانی در گروه آزمون نسبت به گروه های پلاسبو و کنترل به تاخیر افتاد. شدت تهوع نیز در گروه آزمون طی 24 ساعت بعد نسبت به دو گروه دیگر به شکل معناداری کاهش پیدا کرد(p<0/0001) این در حالیست که شدت استفراغ در گروه آزمون و پلاسبو به شکل معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش پیدا نکرد(p>0/05) اما در مورد تهوع و استفراغ شرطی این برنامه موثر نبود(p>0/05). نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که برنامه لمس درمانی بر مدت زمان، دفعات و شدت تهوع حاد تاثیر مثبت دارد و بر شدت استفراغ فاز شرطی و حاد و شدت تهوع شرطی بیماران تحت شیمی درمانی مبتلا به سرطان پستان موثر نبود. بنابراین آموزش و اجرای آن توسط پرستاران بالینی به عنوان یک مداخله مستقل پرستاری پیشنهاد می شود.
مینا جوزی نجف آبادی زهره ونکی
چکیده مقدمه: صلاحیت بالینی، مفهوم پیچیده ای است که تعاریف آن، روشها و ابزار ارزشیابی آن از محلی به محل دیگر متفاوت می باشد. با توجه به اهمیت ارزشیابی صلاحیت بالینی دانشجویان پرستاری و در عین حال، فقدان ابزار های استاندارد و ملی جهت سنجش آن؛ بررسی صلاحیت بالینی دانشجویان به عنوان یک مفهوم در آموزش پرستاری و ارائه ابزار معتبر برای سنجش آن ضروری است. در این پژوهش، هدف نهایی، طراحی و روان سنجی ابزار سنجش صلاحیت بالینی دانشجویان در دوره کارآموزی عرصه ( آخرین دوره از مقطع کارشناسی پرستاری) می باشد. روش کار: این پژوهش با رویکرد ترکیبی اکتشافی متوالی در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول، با استفاده از آنالیز محتوای کیفی متعارف، طبق مراحل هشتگانه آنالیز ژانگ( 2009)، مفهوم صلاحیت تبیین و تعریف گردید. این مرحله با 22 مشارکت کننده، مصاحبه های عمیق بدون ساختار با 5 مربی، یک مسوول بالینی، 12دانشجو و4 پرسنل بالینی انجام شد و سپس تجزیه و تحلیل داده های حاصل با استفاده از نرم افزار maxqda2007 انجام شد. در مرحله دوم بر اساس تعاریف نظری و عملی استخراج شده از مرحله اول پژوهش، 166 گویه اولیه طراحی شدند و در یک فرآیند متدلوژیک مورد تجزیه و تحلیل و روانسنجی قرار گرفتند. به این ترتیب که روایی محتوی با استفاده از نظرات متخصصین (11 نفر ) و روایی صوری با دریافت نظرات مربیان، دانشجویان و پرسنل بالینی به صورت کمی و کیفی بررسی شد. همچنین روایی سازه ابزار نیز با 251 نفر از مربیان بر اساس تحلیل عاملی انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از مرحله اول شامل 5 درون مایه ( تبحر بالینی، توانمندی در برقراری ارتباط چندجانبه، توانمندی مدیریتی، ارائه مراقبت بیمارمحور و پذیرش و ایفای نقش حرفه ای ) بود که بر اساس مفاهیم موجود در آنها، صلاحیت بدین صورت تعریف گردید: « صلاحیت بالینی عبارت است از پذیرش و ایفای نقش حرفه ای به طور مستقل که به کسب تبحر بالینی ، توانمندی های ارتباطی و مدیریتی در ارایه مراقبت بیمارمحور منتهی شده و در رفتارهای روزمره حرفه ای بروز پیدا می کند ». انجام تحلیل عاملی در مرحله دوم، منجر به تشکیل 6 عامل (مراقبت بیمارمحور، پذیرش و ایفای نقش حرفه ای، مستدل سازی جهت ارائه مراقبت ، توانمندی در رعایت اصول اخلاقی(وجدان کاری)، توانمندی در مدیریت مراقبت و پاسخگویی و مسوولیت پذیری ) گردید. محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، موید همسانی درونی بالای پرسشنامه در هر یک از زیرمقیاسها و کل ابزار بود (972/0). پایایی ثبات نیز با استفاده از آزمون مجدد با فاصله زمانی 10 روز معادل 974/0 بود. نتیجه گیری: در نهایت ابزار طراحی شده در این مطالعه با عنوان « ابزار سنجش صلاحیت بالینی دانشجویان پرستاری در کارآموزی عرصه » همراه با یک راهنمای استفاده از ابزار با 66 گویه، 6 بعد و ویژگیهای روان سنجی مناسب ارائه گردید. ابزار تهیه شده، قابلیت استفاده در دانشکده های پرستاری کشور را دارد و می تواند جهت ارزشیابی صلاحیت های بالینی دانشجویان پرستاری عرصه بصورت تشخیصی، تکوینی و پایانی، مورد استفاده قرار گیرد.
شهرام براز پردنجانی ربابه معماریان
مقدمه: از آنجایی که یادگیری مراقبت های پرستاری یک پدیده پیچیده، مبهم و دارای ماهیت تعاملی و فرهنگی می باشد، لازم است این موضوع در بستر و زمینه های اجتماعی و فرهنگی خاص مورد بررسی قرار گیرد. لذا این مطالعه با هدف تببین تجارب فرآیند یادگیری در دانشجویان کارشناسی پرستاری و طراحی مدل تجویزی انجام گرفت. روش: این مطالعه به روش کیفی و با رویکرد نظریه زمینه ای در دانشکده های پرستاری تهران و اهواز در سالهای 1393-1391انجام شد. در این مطالعه، 36 نفر(25 دانشجوی کارشناسی پرستاری ، 9 استاد پرستاری و 2 پرستار بالینی) شرکت داشتند. از مصاحبه های نیمه ساختار یافته و یادداشت در عرصه برای جمع آوری داده ها استفاده شد. نمونه گیری به صورت هدفمند شروع و به تدریج به صورت نمونه گیری نظری تا اشباع نظریه ادامه یافت. تحلیل داده ها به روش تحلیل مقایسه ای مداوم اشتراس کوربین(1998) در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. پس از ظهور نظریه مرتبط با مطالعه، از راهبرد سه مرحله ای ساخت نظریه واکر و اوانت (2005)استفاده شد. برای این منظور در مرحله اول متغیر مرکزی مستخرج از مطالعه نظریه زمینه ای به عنوان مفهوم مرکزی انتخاب، سپس در مرحله دوم مروری بر متون با محوریت مفهوم مرکزی جهت تبیین ارتباط مفاهیم،تعیین اهداف مطلوب و راهبردهای رسیدن به آن انجام گرفت و در مرحله سوم مفاهیم و بیانیه ها در داخل یک کل مرتبط سازماندهی و مدل یادگیری طراحی و ارائه گردید. یافته ها: از تحلیل داده ها در مرحله کدگذاری باز، 986 کد اولیه، 140 زیر طبقه و 41 طبقه بدست آمد. در مرحله کدگذاری محوری، 7 طبقه محوری شامل" مدیریت ناکارآمد منابع انسانی- آموزشی" ، "رشد نیافتگی اساتید پرستاری" "محیط یادگیری غیرحمایتی"، "هویت حرفه ای خدشه دار"، "اهرم های پشتیبان یادگیری" و "رشد فردی" شکل گرفت. تحلیل داده ها نشان داد مهم ترین دغدغه مشارکت کنندگان، نگرانی از عدم توانمندی برای ارائه مراقبت پرستاری می باشد. دانشجویان در مواجهه با این نگرانی و برطرف کردن دغدغه خود از راهبرد اساسی "خودارزش دهی" استفاده میکردند. خودارزش دهی، یک فرآیند منحصر به زمینه، چندبعدی و تعاملی شامل استراتژی هایی از قبیل مشاهده اندیشمندانه، یادگیری از طریق تفکر، یادگیری از طریق انجام کار، گوش دادن متفکرانه، خواندن-نوشتن و یادگیری فردی می باشد. بعد از ظهور نظریه خودارزش دهی، با استفاده از نظریات مرتبط، مدل "یادگیری خودارتقایی مدیریت مراقبت پرستاری" طراحی شد. این مدل شامل مفاهیم ایمنی و امنیت، تعلق پذیری، ارزش نفس، انگیزش، خودکارآمدی، مسئولیت پذیری و خودارتقایی می باشد. نتیجه گیری: کاربرد مدل پیشنهاد شده در این مطالعه به افراد درگیر در آموزش و یادگیری جهت رسیدن دانشجویان کارشناسی به خودارتقایی در مدیریت مراقبت پرستاری کمک می نماید. همچنین با توجه به پیشرفت تکنولوژی در علوم پزشکی و انفجار اطلاعات، طراحی کوریکولوم آموزشی بر پایه الگوی "خودارتقایی مدیریت مراقبت پرستاری" پیشنهاد می شود.
صبا کریمی زهره ونکی
چکیده مقدمه: بیماری سرطان کلورکتال ازسرطان های شایع وخطرناک دستگاه گوارش محسوب می شود.این بیماری ودرمان های آن،سبب اختلال دروضعیت بالینی بیمار می گردد.هدف پژوهشگردراین پژوهش، بررسی تاثیر الگوی خودمراقبتی اورم بر وضعیت بالینی این بیماران است. روش کار: نظر به اهمیت بحث خودمراقبتی جهت کنترل مناسب این بیماری، پژوهش حاضر، جهت تعیین تاثیر برنامه خودمراقبتی، براساس الگوی خودمراقبتی اورم بر وضعیت بالینی بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال طراحی شد، و درسال1393، دربیمارستان امام رضا(ع)، کرمانشاه انجام گرفت. به منظور انجام این پژوهش، 70بیمار مبتلا به سرطان کولورکتال باتوجه به ویژگی های نمونه انتخاب وسپس به صورت تصادفی به دوگروه آزمون وکنترل تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش، فرم بررسی وشناخت اورم، پرسشنامه بسامد خوارک وپرسشنامه خستگی bfi می باشد. پس از گرد آوری اطلاعات لازم به منظور افزایش توان خودمراقبتی وبهبود وضعیت بالینی بیماران، برنامه مراقبتی براساس الگوی خودمراقبتی اورم طراحی ودرگروه آزمون اجراشد. یافته ها: پس ازاتمام مداخله درمرحله پس آزمون نتایج زیر حاصل شد: آزمون آماری کای اسکوئربرای داده های کیفی وتی مستقل برای داده های کمی، تفاوت معناداری بین دوگروه ازنظراطلاعات دموگرافیک نشان نداد. (p>0/05). پژوهش حاضر دوفرضیه داشت،درارتباط با فرضیه اول،آزمون آماری من ویتنی بهبودالگوی مصرف میوه، سبزی، لبنیات وچربی رادرگروه آزمون پس از مداخله نشان داد.( p<0/05). همچنین درگروه نان وغلات آزمون آماری ویلکاکسون، نشان دهنده بهبود مصرف نان وغلات دربیماران گروه آزمون بوده است. ( p<0/05).درارتباط بافرضیه دوم، آزمون آماری من ویتنی نشان دهنده کاهش شدت خستگی دربیماران گروه آزمون پس از مداخله بوده است( p<0/05).نتیجه گیری: باتوجه به نتایج فوق استفاده ازالگوی خودمراقبتی اورم، به عنوان روشی جهت افزایش توان خودمراقبتی ودرنتیجه بهبود وضعیت بالینی، دربیماران مبتلا به سرطان کولورکتال، پیشنهاد می شود.
سمیرا شاهد زهره ونکی
نقش پرستاران در ارتقاء کیفیت زندگی و رضایت زندگی زناشویی بیماران متاهل و خانواده های آنان در راستای مراقبت های تسکینی قابل توجه است. لذا پژوهشی با هدف تعیین تاثیر" الگوی سازگاریroy" در راستای ارائه مراقبت تسکینی بر کیفیت زندگی و رضایت از زندگی زناشویی بیماران ماستکتومی تحت شیمی درمانی انجام شد. پس از انتخاب بیماران، در گروه آزمون- استراتژی اجرای مدل سازگاری- بر پایه حمایت بیماران به شکل حضور همراه بیمار در طی جلسات آموزشی ،استفاده از گروه همتا، وب لاگ، محیط گروهی مجازی ، تشکیل جلسه ای در خصوص همسران و همچنین لحاظ کردن مرحله پیگیری به انجام رسید. سپس هر دو متغیر قبل و 3 ماه بعد از مداخله در هر دو گروه بررسی شد. نتایج نشان داد که کاهش رفتارهای ناسازگار در گروه آزمون با افزایش مولفه های رضایت زناشویی، ارتباطات و افزایش کیفیت زندگی بعد از مداخله در گروه آزمون همراه بود، که اثبات گر فرضیات اولیه پژوهشی می باشد.
محمد بکر زهره ونکی
چکیده: مقدمه: پیوند معنوی یکی از پدیده های مهم برای پرستاران و مراقبت از بیماران است. اما اینکه مدیران پرستاری برای طراحی محیط کار چگونه از این عامل مهم بهره گیرند که رفتار شهروندی سازمانی برای پرستاران حاصل شود، نیازمند شناخت عوامل دیگری همجون کیفیت زندگی، فرهنگ سازمانی و نیز هستند. هدف: پژوهش حاضر با بررسی برازش مدل ساختاری ارتباط بین پیوند معنوی و کیفیت زندگی کاری پرستاران با بروز رفتار شهروندی سازمانی آنان انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی و مقطعی بوده که در سال (1394) در بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه (تهران، شهید بهشتی و ایران) انجام شده است. نمونه پژوهش 363 پرستار زن بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه پیوند معنوی، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری هر دو محقق ساخته بوده که روایی آن با توسط اساتید گروه پرستاری دانشگاه تربیت مدرس تصویب شده و پرسشنامه استاندارد رفتار شهروندی سازمانی توسط بل و منگاس(2002) بوده است. برای تعیین پایایی ابزار نیز از آلفای کرونباخ استفاده گردید که ضریب پایایی به ترتیب (95/0، 88/0، 86/0) به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار lisrel (8/8) و spss نسخه 19 و با روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که پیوند معنوی، کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی سازمانی بایکدیگر همبستگی دارند (05/0p<). نتایج مدل یابی معادله ساختاری و تحلیل واسطه ای حاکی از آن بود که کیفیت زندگی کاری متغیر واسطه ای پاره ای است. بدین معنا که اثر پیوند معنوی هم به طور غیر مستقیم (از طریق تقویت کیفیت زندگی کاری) 5/41% و هم به طور مستقیم 31% می تواند رفتار شهروندی سازمانی پرستاران را تقویت کند. بطور کلی نمونه ها دارای کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی پرستاران در حد مطلوب و پیوند معنوی در حد متوسط بوده اند. نتیجه گیری: لازم است مدیران پرستاری برای بروز رفتار شهروندی سازمانی به ارتقاء کیفیت زندگی کاری، به صورت محسوس تری اقدام نمایند. آموزشهای حین خدمت برای تقویت کیفیت زندگی کاری به آنها ارائه نمایند تا توان شغلی بالاتری برای برقراری انسجام و سازگاری در معنا، هدف و ارزشها در زندگی کاری خود (رفتار شهروندی سازمانی) بدست آورند. زیرا که ترکیب این عامل سازمانی با عامل فردی (پیوند معنوی) در پرستاران اثر سینرژیک برای بروز رفتارهای شهروندی داشته باشد. چکیده: مقدمه: پیوند معنوی یکی از پدیده های مهم برای پرستاران و مراقبت از بیماران است. اما اینکه مدیران پرستاری برای طراحی محیط کار چگونه از این عامل مهم بهره گیرند که رفتار شهروندی سازمانی برای پرستاران حاصل شود، نیازمند شناخت عوامل دیگری همجون کیفیت زندگی، فرهنگ سازمانی و نیز هستند. هدف: پژوهش حاضر با بررسی برازش مدل ساختاری ارتباط بین پیوند معنوی و کیفیت زندگی کاری پرستاران با بروز رفتار شهروندی سازمانی آنان انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی و مقطعی بوده که در سال (1394) در بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه (تهران، شهید بهشتی و ایران) انجام شده است. نمونه پژوهش 363 پرستار زن بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه پیوند معنوی، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری هر دو محقق ساخته بوده که روایی آن با توسط اساتید گروه پرستاری دانشگاه تربیت مدرس تصویب شده و پرسشنامه استاندارد رفتار شهروندی سازمانی توسط بل و منگاس(2002) بوده است. برای تعیین پایایی ابزار نیز از آلفای کرونباخ استفاده گردید که ضریب پایایی به ترتیب (95/0، 88/0، 86/0) به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار lisrel (8/8) و spss نسخه 19 و با روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که پیوند معنوی، کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی سازمانی بایکدیگر همبستگی دارند (05/0p<). نتایج مدل یابی معادله ساختاری و تحلیل واسطه ای حاکی از آن بود که کیفیت زندگی کاری متغیر واسطه ای پاره ای است. بدین معنا که اثر پیوند معنوی هم به طور غیر مستقیم (از طریق تقویت کیفیت زندگی کاری) 5/41% و هم به طور مستقیم 31% می تواند رفتار شهروندی سازمانی پرستاران را تقویت کند. بطور کلی نمونه ها دارای کیفیت زندگی کاری و رفتار شهروندی پرستاران در حد مطلوب و پیوند معنوی در حد متوسط بوده اند. نتیجه گیری: لازم است مدیران پرستاری برای بروز رفتار شهروندی سازمانی به ارتقاء کیفیت زندگی کاری، به صورت محسوس تری اقدام نمایند. آموزشهای حین خدمت برای تقویت کیفیت زندگی کاری به آنها ارائه نمایند تا توان شغلی بالاتری برای برقراری انسجام و سازگاری در معنا، هدف و ارزشها در زندگی کاری خود (رفتار شهروندی سازمانی) بدست آورند. زیرا که ترکیب این عامل سازمانی با عامل فردی (پیوند معنوی) در پرستاران اثر سینرژیک برای بروز رفتارهای شهروندی داشته باشد.
مجتبی ویس مرادی زهره ونکی
چکیده ندارد.
امیر سالاری زهره ونکی
چکیده ندارد.
زهرا پورفرزاد زهره ونکی
چکیده ندارد.
پرستو اوجیان زهره ونکی
چکیده ندارد.
زهره ونکی زهره پارسا یکتا
شیم درمانی یکی از رایج ترین روشهای درمانی بیماران سرطانی موجب بروز بسیاری از مشکلات جسمی ، روحی-روانی برای بیماران و خانواده هایشان می شود. به طوری که تاثیر آنها روی تمام ابعاد زندگی مددجویان غیرقابل چشم پوشی است. حال ، حمایت یکی از با ارزشترین استراتژیهای پرستاری برای کمک به این مددجویان است تا بتوانند با این تجربه تنش زا سازگاری حاصل نموده و در نهایت از کیفیت زندگی مناسبی برخوردار باشند. اما اینکه فرآیند حمایت چیست؟ چگونه باید توسط پرستاران بکار گرفته شود؟ ایا استفاده از یک الگوی خاص حمایتی می تواند به رفع مشکلات بیماران و خانواده هایشان کمک کند؟ جهت نیل به این اهداف پژوهش حاضر در دو مرحله سازماندهی شده است.مرحله اول انجام مطالعه ای کیفی برای تبیین فرآیند حمایت و مرحله دوم انجام مطالعه ای کمی از نوع آزمایش بالینی برای ارزشیابی الگوی پرستاری حمایت که براساس فرایند حاصله از مرحله اول انجام شده است.