نام پژوهشگر: نادر رهنما
جعفر بلالی وشمه سرا نادر رهنما
بسکتبال یک ورزش گروهی و برخوردی است و شرکت در این ورزش مستلزم پذیرفتن خطر آسیب است. هدف این تحقیق تجزیه و تحلیل ویدیوئی آسیب های بازیکنان لیگ برتر بسکتبال ایران بود. بدین منظور 100 فیلم ویدیوئی از مسابقات لیگ برتر در فصل 87-86 تهیه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و اطلاعات مربوط به آسیب ها ثبت شد. در مجموع 55 آسیب در این 100 مسابقه مشاهده شد. در خصوص مکانیسم آسیب اختلاف معناداری در بین علل مختلف منجر به آسیب مشاهده شد ( p<0/05,35/4=χ2)، بطوری که پریدن روی حریف، چرخیدن، هل دادن و عبور از حریف از عوامل اصلی آسیب در بین بسکتبالیست ها بود. بین میزان بروز آسیب در قسمتهای مختلف بدن اختلاف معناداری مشاهده شد. (p <0/05,22/36=χ2)، بطوری که سر و صورت، زانو و مچ پا بیشترین آسیب دیدگی ها را به خود اختصاص داد. بازیکنان فوروارد بیش از بازیکنان پست های دیگر آسیب دیدند (p <0/05,7/90=χ2)). بین میزان بروز آسیب دیدگی در زمانهای مختلف بازی تفاوت معناداری مشاهده شد ( p<0/05,8/50=χ2)، بطوری کهp <0/05,3/84=χ2)، بطوری که تعداد آسیب ها در خارج از خانه در حدود 60% بیش از داخل خانه بود. از نتایج این تحقیق می توان نتیجه گرفت که پریدن روی حریف عمل اصلی آسیب ها، سر و صورت مستعدترین محل آسیب و بازیکنان فوروارد پرآسیب ترین بازیکنان و کوارتر چهارم بیشترین آسیب را به خود اختصاص داد و همچنین بیشترین آسیب ها در بازیهای خانگی اتفاق افتاد. این نکات می تواند در طراحی برنامه های پیشگیرانه از آسیب موثر باشد و به بازیکنان، مربیان و تیم پزشکی کمک شایانی کند.
مهدی رستمی حاجی آبادی نادر رهنما
تصویرسازی هدایت شده یک درمان بدنی-ذهنی می باشد که از روایت و حکایت ها برای تاثیر بر تصاویر و الگوهایی ذهنی استفاده می کند. تصویرسازی هدایت شده یک درمان مکمل می باشد که ممکن است به وسیله یک پزشک، یک ویدیو یا صدای ضبط شده یا به وسیله یک شخص هدایت شود. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تصویرسازی هدایت شده در بازتوانی عملکردی آسیب های زانو در وزشکاران مرد بود. بدین منظور 18 ورزشکار آسیب دیده از ناحیه زانو به صورت تصادفی و مساوی در دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. ورزشکاران گروه تجربی بعد از عمل جراحی رباط صلیبی قدامی یا مینیسک به صورت تدریجی وارد تحقیق شدند. گروه تجربی علاوه بر تمرینات فیزیوتراپی که گروه کنترل انجام می دادند به مدت 4 هفته تمرینات تصویر سازی هدایت شده را نیز به صورت روزانه انجام دادند. دامنه حرکتی به وسیله گونیامتر دستی و حداکثر قدرت عضلانی در عضلات خم کننده و بازکننده زانو و میزان خطای حس عمقی در پیش و پس آزمون به وسیله دستگاه بایودکس سیستم 3 اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش کوواریانس به وسیله نرم افزار spss 15 استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد با این که همراه کردن تصویرسازی هدایت شده با فیزیوتراپی مانند فیزیوتراپی تنها، موجب افزایش دامنه حرکتی در زانوی آسیب دیده و سالم شد اما از لحاظ آماری تفاوت معناداری مشاهده نشد(05/0>p). در خصوص قدرت عضلات باز کننده زانو پای آسیب دیده در گروه تجربی افزایش 35/20% مشاهده شد، بالعکس در گروه کنترل قدرت عضلات باز کننده زانو پای آسیب دیده مقدار کمی کاهش یافت (05/0>p). در رابطه با قدرت عضلات خم کننده زانوی پای آسیب دیده و سالم میزان افزایش در هر دوگروه کنترل و تجربی مشاهده شد اما این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0>p). در ارتباط با میزان خطای حس عمقی در زانوی آسیب دیده و سالم در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش بیشتری مشاهده شد اما این تفاوت از لحاظ آماری چه در زانوی آسیب دیده و چه سالم معنادار نبود (05/0>p). از نتایج این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که با وجود اینکه تصویرسازی هدایت شده به همراه فیزیوتراپی در بعضی از فاکتورها سبب بهبود بیشتری شده است اما بر روی این نمونه ها تاثیری معناداری نداشته است.
مهدی حیدری مزرعه آخوند نادر رهنما
چکیده یکی از مهمترین عواملی که می تواند تراکم مواد معدنی استخوان را افزایش دهد، فعالیت بدنی و ورزش می باشد. هدف از این تحقیق مقایسه تراکم مواد معدنی استخوان پرش کنندگان طول، سه گام و ارتفاع و ارتباط آن با توان بی هوازی و آسیب های ورزشی آنها بود. تعداد 30 نفر دو و میدانی کار مرد نخبه ماده های پرش طول، سه گام و ارتفاع (سن 52/3±3/21 سال، وزن 01/6±9/69 کیلوگرم و قد 6/0±82/1 متر) که حداقل دارای سه سال سابقه تمرینات منظم در رشته دو و میدانی و حضور در مسابقات لیگ کشور را داشتند در این تحقیق شرکت کردند. تراکم مواد معدنی استخوان ناحیه گردن و تروکانتر پای جهش و راهنما و همچنین مهره های اول تا چهارم کمری توسط دستگاه سنجش تراکم استخوان اندازه گیری شد. علاوه بر این از نمونه ها تست پرش عمودی بصورت جفت (سارجنت) و پرش عمودی با پای جهش و راهنما بعمل آمد. از فرمول لوییز برای تبدیل مقدار پرش سارجنت به توان بی هوازی استفاده شد. اطلاعات مربوط به آسیب نمونه ها با استفاده از فرم گزارش آسیب جمع آوری شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تراکم مواد معدنی استخوان پای جهش (3/1252 میلی گرم بر سانتیمتر مربع) پرش کنندگان بطور معناداری بیشتر از پای راهنمای (2/1236) آنها بود (05/0>p). میانگین تراکم مواد معدنی استخوان پای جهش و ناحیه کمری در گروه پرش طول بیشتر از پرش کنندگان ارتفاع و سه گام بود، اما این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0<p). میانگین تراکم مواد معدنی استخوان پای راهنما در گروه پرش سه گام بیشتر از دو گروه دیگر بود، این تفاوت نیز از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0<p). بین تراکم مواد معدنی استخوان پای جهش و میزان پرش عمودی با پای جهش و همچنین بین تراکم مواد معدنی استخوان کل بدن و میزان پرش سارجنت در پرش کنندگان، همبستگی معناداری مشاهده نشد، اما بین تراکم مواد معدنی استخوان پای راهنما و میزان پرش عمودی با پای راهنما، همبستگی معناداری مشاهده شد (05/0>p). علاوه بر این بین تراکم مواد معدنی استخوان کل بدن و توان بی هوازی پرش کنندگان، همبستگی معناداری مشاهده شد (05/0>p). در خصوص آسیب ها، بین تراکم مواد معدنی استخوان کل بدن پرش کنندگان و تعداد آسیبهای استخوانی، لیگامنتی و عضلانی- تاندونی آنها، همبستگی معناداری مشاهده نشد (05/0<p). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که بیشتر بودن تراکم مواد معدنی استخوان در پای جهش پرش کنندگان ممکن است به دلیل فشار بیشتری باشد که در حرکاتی مانند پرش، فرود و تحمل وزن، بر روی پای جهش آنها وارد می شود. علاوه بر این با استفاده از توان بی هوازی پرش کنندگان می توان میزان تراکم مواد معدنی استخوان آنها را پیش بینی نمود.
جابر زمانی علویجه نادر رهنما
هدف از این تحقیق مقایسه تاثیرات سه نوع تمرین پلایومتریک، تعادلی و ترکیبی (پلایومتریک و تعادلی) بر حس عمقی مفصل زانو و تعادل ایستا می باشد. به این منظور 60 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان )میانگین سن 20/2±01/21 سال،وزن 43/7±70/67 کیلوگرم و قد 05/5±77/1 سانتی متر ( به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به طور تصادفی در چهار گروه تمرینات پلایومتریک، تمرینات تعادلی، تمرینات ترکیبی و گروه کنترل تقسیم شدند. از همه آزمودنی ها تست بازسازی زاویه فعال و غیر فعال در زاویه 45 درجه فلکشن زانو توسط دستگاه آیزوکنتیک بایودکس سیستم 3 گرفته شد و همچنین تست تعادل ایستادن روی یک پا (تست فلامینگو) با چشمان بسته و باز به عمل آمد. سه گروه تجربی برنامه تمرینی خود را به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه اجرا کردند، پس از اتمام دوره تمرینی از همه آزمودنی ها پس آزمون به عمل آمد، نتایج توسط آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی lsd و با استفاده از نرم افزار spss 16 مورد ارزیابی قرار گرفت. تحقیق نشان داد که تمرینات ترکیبی، تعادلی و پلایومتریک به ترتیب بیشترین تاثیرگذاری را بر حس عمقی و فاکتور خطای مطلق بازسازی زاویه ای فعال مفصل زانو (000/0= p،56/ 10=f ) و گروه های تعادلی، ترکیبی، و پلایومتریک به ترتیب بیشترین اثربخشی را بر در کاهش خطای مطلق بازسازی زاویه ای غیرفعال مفصل زانو داشتند (005/0 = p ،790/4 = f)، همچنین تمرینات تعادلی، ترکیبی و پلایومتریک به ترتیب بالاترین تاثیرگذاری را بر میزان تعادل ایستا با چشم بسته (001/0 = p ،86/6 = f) و باز (000/0 = p ،940/6 = f) داشتند. نتایج این تحقیق ضرورت استفاده از تمرینات ترکیبی جهت دستیابی به بالاترین اثربخشی در بازسازی زاویه فعال مفصلی و استفاده از تمرینات تعادلی جهت بهبود بازسازی زاویه غیرفعال مفصلی را نشان می دهد، همچنین بهترین روش جهت افزایش تعادل ایستا تمرینات تعادلی می باشد.
حامد طرماح نادر رهنما
رشته ورزشی فوتبال یکی از پرطرفدارترین و در عین حال پر خطرترین رشته های ورزشی در سراسر دنیا به شمار می آید. بیشترین تعداد آسیب در این رشته ورزشی در زانو و در لیگامنت متقاطع قدامی اتفاق می افتد. هدف از این تحقیق، بررسی علل و مکانیزم وقوع آسیب لیگامنت متقاطع قدامی در فوتبالیست های مرد حرفه ای ایران می باشد. بدین منظور 15 نفر بازیکن حاضر در لیگ برتر ایران (43/4 ± 6/72 : وزن، 61/4 ± 13/179 : قد، 48/3 ± 25 : سن)، که در فصل های 85 – 1384 تا 88 – 1387 دچار آسیب لیگامنت متقاطع قدامی شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. آن دسته از بازیکنانی که در مسابقات دچار آسیب شده بودند از طریق مشاهده فیلم ویدیوئی بازی های مربوط و بقیه بازیکنان که در تمرین مصدوم شده بودند با بررسی پرونده های پزشکی بازیکنان و همچنین مصاحبه با پزشک تیم مورد ارزیابی قرار گرفتند. از آزمون خی دو (²?) برای آنالیز داده ها استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که تعداد آسیب های غیر برخوردی (73%) به طور معناداری بیشتر از آسیب های برخوردی (27%) بوده ( p< 0.05،3.26= ²?) وهمچنین بیشتر آسیب ها در پای برتر اتفاق افتاده بود. از نظر شدت آسیب نیز، بیشتر آسیب ها شدید بوده و به جراحی نیاز داشته است (p< 0.05 ،11.26= ²?). از طرفی هرچند میزان آسیب در زمان مسابقه (67%) و تمرین (33%) از لحاظ آماری معنادار نبود اما آسیب ها در زمان مسابقه به مراتب بیشتر بود. مهمترین علت آسیب های غیر برخوردی نیز، تغییر جهت ناگهانی بود که به طور معناداری با سایر علل تفاوت داشت ( p< 0.05،5.9= ²?). از مجموع 10 آسیب اتفاق افتاده در حین مسابقه بیشتر آسیب ها در بازی های خارج از خانه اتفاق افتاده بود ( p< 0.05،3.6= ²?). همچنین تعداد آسیب ها در اواخر فصل به مراتب بیشتر از تعداد آسیب ها در سایر زمان های فصل بود. در میان مناطق مختلف زمین نیز بیشتر آسیب ها در منطقه میانی زمین رخ داده بود. از سوی دیگر، مدافعین (40%) و هافبک ها (4/33% ) بیش از سایر پست ها آسیب دیده بودند، هرچند که این میزان از لحاظ آماری معنادار نبود. شایان ذکر است که بیشتر آسیب ها در نیمه دوم بازی و در دقایق 75 – 61 اتفاق افتاده بود ( p< 0.05،10.8 = ²?) و بیشتر افراد ، بدون سابقه قبلی دچار آسیب شده بودند ( p< 0.05 ،11.26= ²?). با توجه به نتایج فوق چنین به نظر می رسد که بیشتر آسیب های acl غیر برخوردی بوده و در مناطق میانی زمین رخ می دهد. همچنین به نظر می رسد که خستگی و تحلیل بدنی نقش بسزایی در ایجاد این آسیب ها دارد. لذا این اطلاعات می تواند در طراحی برنامه پیشگیری از آسیب مورد استفاده قرار گیرد.
راضیه کریمیان نادر رهنما
اختلالات عضلانی – اسکلتی مرتبط با کار عمده ترین عامل از دست رفتن زمان کار، افزایش هزینه ها و آسیب - های انسانی نیروی کار به شمار می رود و یکی از بزرگترین معضلات بهداشت حرفه ای در کشور های صنعتی است. هدف از تحقیق حاضر، بررسی شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی مرتبط با کار پرستاران بیمارستان الزهرا و تأثیر 8 هفته تمرینات اصلاحی منتخب و مداخلات ارگونومی بر آنها بود. بدین منظور از پرسشنامه نوردیک برای مطالعه شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی مرتبط با کار و همچنین برای ارزیابی سطوح مواجهه با خطر اختلالات عضلانی- اسکلتی در 6 وظیفه کاری پرستاران عکسبرداری و از روش ارزیابی سریع مواجهه ( qec) استفاده شد. پرسشنامه نوردیک در بین 216 نفر از پرستاران توزیع گردید و از این بین تعداد 29 نفر که دارای اختلالات عضلانی – اسکلتی بودند شناسایی و به عنوان نمونه های تحقیق در برنامه منتخب اصلاحی و مداخلات ارگونومی به مدت 8 هفته شرکت کردند. نتایج این تحقیق نشان داد که میزان شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی در ناحیه کمر(%4/64)، زانو(%4/51)، گردن(%6/48)، شانه(%5/43) و مچ/دست(%7/40) بیشتر بود و نواحی پشت(%6/29)، پا و قوزک پا(%2/29)، باسن- ران(%5/24) و آرنج(%3/15) در مراحل بعدی قرار گرفتند. بر اساس نتایج qec، 89% از وظایف مورد مطالعه پرستاران در سطح بالا یا خیلی بالا قرار داشتند. همچنین امتیاز qec در تکنیک های مختلف مراقبتی نشان داد که جا به جا کردن بیمار بالاترین امتیاز را در میان وظایف به خود اختصاص داد (بیش از 70%)، به عبارت دیگر از نظر سطح ریسک خطر در سطح خیلی بالا قرار داشته و از نظر ارزیابی، اقدام های اصلاحی می بایست بی درنگ اعمال شود. به دنبال 8 هفته تمرینات اصلاحی و مداخلات ارگونومی میزان اختلالات کمر، شانه، گردن و دست/مچ بهبودی معنی داری مشاهده شد(p<0/05)، به طوریکه در نواحی گردن(%6/63)، کمر(%50)، شانه(%5/61) و مچ دست (%5/55) افراد، درد کاهش یافت. از یافته های تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که میزان شیوع اختلالات عضلانی- اسکلتی در پرستاران مورد مطالعه نسبتا بالا بود، علاوه بر آن بالا بودن سطح ریسک خطر نشانه آسیب زا بودن شرایط و محیط کار در بیمارستان بود، که اقدامات اصلاحی اعمال شده در پرستاران موجب کاهش اختلالات عضلانی- اسکلتی شد، بنابراین اصلاح تکنیک جا به جا کردن بیماران و بهبود شرایط بلند کردن بیماران توصیه می شود.
بیان حیدریان نادر رهنما
در طی 30 سال گذشته دراگون بوت به عنوان ورزشی در آسیا به سرعت گسترش پیدا کرده است و به عنوان یک رشته ورزشی محبوب در سطح بین المللی به شمار می رود. امروزه مسابقات دراگون بوت در میان ورزش های تیمی آبی بیشترین رشد را داشته است. کاربرد ورزش برای حفظ سلامتی استخوان در طول زندگی و جلوگیری از مشکلات ناشی از پوکی استخوان گرایش تحقیقات را به طور قابل ملاحظه ای به خود جلب کرده است. مطالعات متعددی نشان داده است که ورزش های قدرتی و از نوع برخوردی در بالا بردن توده استخوانی نقش قابل ملاحظه ای دارند. هدف از این پژوهش ارزیابی دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد دست برتر و غیر برتر ورزشکاران نخبه و همچنین مقایسه دانسیته مواد معدنی استخوانی ورزشکاران دراگون بوت با غیر ورزشکاران بود. دانسیته مواد معدنی استخوان هر دو ساعد 19 ورزشکار زن نخبه دراگون بوت (میانگین± انحراف معیار، سن 48/2 ± 23 سال، قد 05/6 ±165 سانتی متر، وزن 54/6 ± 57 کیلوگرم) و 19 نفر از افراد سالم غیر ورزشکار (سن 78/1 ± 25 سال، قد 82/5±160 سانتی متر، وزن 83/5 ± 53 کیلوگرم) با استفاده از روش جذب دو فوتونی_دو انرژی اشعه ایکس (dexa) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تی استیودنت مورد تجزیه تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که دانسیته مواد معدنی استخوان کل ورزشکاران دراگون بوت (00/61± 4/937 میلی گرم بر سانتی متر مربع ) به طور معناداری بیشتر از غیر ورزشکاران (2/75±4/885 میلی گرم بر سانتی متر مربع) بود (05/0 p<و 34/2 t=). دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد هر دو دست برتر (22/2t= ) و غیر برتر (96/2t= ) ورزشکاران به طور معناداری بیشتر از غیر ورزشکاران بود. اگرچه دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد سمت برتر ورزشکاران (6/1035) بیشتر از سمت غیر برتر آنها بود(4/1033) اما از لحاظ آماری اختلاف معنادار نبود (05/0p> و 22/0t=) در غیر ورزشکاران نیز دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد دست برتر آنها (0/990) هم به طور غیر معناداری بالاتر از دست غیر برتر آنها (4/976) بود (05/0 p> و 06/1 t=). از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که مشارکت در ورزش دراگون بوت موجب افزایش دانسیته مواد معدنی استخوان می شود که ممکن است دلیلی برای شرکت افراد جوان در این رشته ورزشی برای جلوگیری از بروز پوکی استخوان در زندگی آینده یاشد. علاوه بر این به نظر می رسد که تمرینات دراگون بوت به صورت منظم و طولانی مدت به وجود اختلاف دو طرفه معنادار در دانسیته مواد معدنی استخوان ساعد منجر نخواهد شد. واژه های کلیدی: دانسیته مواد معدنی استخوان، ورزشکار نخبه، دراگون بوت، دست برتر.
زهرا تاج نادر رهنما
چکیده مزایای فعالیت بدنی منظم بر کسی پوشیده نیست چرا که به طور گسترده ای در تحقیقات مختلف به آن اذعان شده است. در این راستا رابطه فعالیت بدنی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مطالعات بسیاری دنبال و به اثبات رسیده است. در حالیکه اکثر مطالعات رابطه مثبتی بین آمادگی جسمانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نشان داده اند اما در خصوص رابطه این فاکتورها با ناهنجاری های وضعیتی ستون فقرات تحقیقی صورت نگرفته است. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی ارتباط پیشرفت تحصیلی، ناهنجاری های وضعیتی ستون فقرات و آمادگی جسمانی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه بود. تعداد 341 دانش آموز دختر مقطع متوسطه شهرستان اصفهان (قد=8±160، وزن=11±56 و سن=0.95±15) در این مطالعه شرکت نمودند. در این مطالعه نمرات دروس زبان انگلیسی و ریاضی که توسط معلمان در پایان سال تحصیلی 1389-1388 داده شده بود به منظور ارزیابی پیشرفت تحصیلی استفاده شد؛ علاوه بر این آمادگی جسمانی دانش آموزان توسط تست های آمادگی جسمانی شامل دوی 1200 متر، بشین و برس، دراز و نشست و بارفیکس و ناهنجاری های ستون فقرات آنان نیز با استفاده از صفحه شطرنجی بر اساس آزمون نیویورک ارزیابی شد. نتایج این تحقیق همبستگی معناداری بین پیشرفت تحصیلی و ناهنجاری های وضعیتی ستون فقرات دانش آموزان نشان نداد (0.05<p ،0.063- =r)، اما همبستگی معناداری بین پیشرفت تحصیلی و آمادگی جسمانی دانش آموزان (0.05>p ،0.217=r) و بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و سطح تحصیلات والدین مشاهده شد (0.05>p ،0.159=r). در خصوص ارتباط بین آمادگی جسمانی و ناهنجاری های وضعیتی ستون فقرات دانش آموزان همبستگی منفی معناداری مشاهده شد (0.05>p ،0.150- =r). علاوه بر این همبستگی منفی معناداری بین سطح تحصیلات والدین و ناهنجاری های وضعیتی ستون فقرات دانش آموزان مشاهده شد (0.05>p ،0.126- =r). بین سطح تحصیلات والدین و آمادگی جسمانی دانش آموزان همبستگی معناداری مشاهده نشد (0.05<p ،0.040 =r). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که آمادگی جسمانی و سطح تحصیلات والدین می توانند از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان باشند. اما در تحلیل نتایج باید به این نکته توجه داشت که وجود رابطه همبستگی دلیل بر علی بودن این رابطه نیست. ممکن است در این رابطه متغیر های دیگری نیز اثر گذار باشند. واژگان کلیدی: پیشرفت تحصیلی، ناهنجاری های وضعیتی ستون فقرات، آمادگی جسمانی، سطح تحصیلات والدین
سجاد باقریان دهکردی نادر رهنما
دوچرخه سواری یکی از رشته های ورزشی پرطرفدار می باشد که در حین اجرای آن ورزشکاران وضعیت های بدنی خاصی را به خود می گیرند که این وضعیت ها در طولانی مدت ممکن است منجر به بروز اختلالات یا ناهنجاری هایی در بدن آنها شود. لذا هدف از این مطالعه مقایسه میزان انحناهای ستون فقرات (گردن، پشت، کمر) دوچرخه سواران با افراد غیر ورزشکار بود. در مجموع وضعیت بدنی 40 دوچرخه سوار حرفه ای (میانگین و انحراف استاندارد، سن 13/4 ± 95/26 سال، قد 02/7 ± 5/176 سانتی متر، وزن 61/7 ± 55/70 کیلوگرم) با میانگین سابقه دوچرخه سواری 94/3 ± 65/9 سال و 40 دوچرخه سوار آماتور (میانگین سن 03/3 ± 22/19 سال، قد 14/4 ± 2/171 سانتی متر، وزن 39/6 ± 04/69 کیلوگرم) با میانگین سابقه دوچرخه سواری 04/1 ± 78/2 سال و 40 غیر ورزشکار (میانگین سن 16/2 ± 35/23 سال، قد 58/5 ± 48/169 سانتی متر، وزن 7/8 ± 02/69 کیلوگرم) در این مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفت. انحناهای گردنی، پشتی و کمری ستون فقرات به ترتیب با استفاده از گونیامتر و خط کش منعطف اندازه گیری شد. داده ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه (anova) و ضریب همبستگی پیرسون در سطح )05/0(p< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تفاوت معنی داری )05/0(p< در میانگین زاویه سر بین دوچرخه سواران حرفه ای 46/7 ± 35/44، آماتور 6/7 ± 9/38 و افراد غیر ورزشکار 5/7 ± 2/30 مشاهده شد، به طوری که زاویه سر دوچرخه سواران حرفه ای بیشتر از دوچرخه سواران آماتور و افراد غیر ورزشکار بود. در خصوص زاویه کیفوز تفاوت معنی داری بین دوچرخه سواران حرفه ای 56/6 ± 36/49 و آماتور 42/5 ± 53/45، حرفه ای و افراد غیر ورزشکار 45/6± 45/43 مشاهده شد )05/0(p<، اما بین دوچرخه سواران آماتور و افراد غیر ورزشکار تفاوت معنی داری مشاهده نشد )05/0(p>. در ارتباط با زاویه لوردوز تفاوت معنی داری بین دوچرخه سواران حرفه ای 7/3 ± 68/29 و افراد غیر ورزشکار 5/4 ± 81/33 و دوچرخه سواران آماتور 3/3 ± 36/30 با افراد غیر ورزشکار مشاهده شد )05/0(p<، اما تفاوت بین دوچرخه سواران حرفه ای و آماتور معنی دار نبود )05/0(p>. از نتایج این مطالعه می توان نتیجه گرفت که دوچرخه سواران در حین تمرینات و مسابقات برای غلبه بر مقاومت هوا و بهبود عملکرد، ستون فقرات خود را در وضعیت خمیده به جلو قرار می دهند و در این وضعیت برای دیدن مسیر حرکت سر خود را بالا می آورند که این وضعیت ها در طولانی مدت باعث افزایش زاویه سر و انحنای پشتی و کاهش لوردوز کمری در آنها می شود. لذا مربیان و دست اندرکاران پزشکی تیم ها بایستی این موضوع را مورد توجه قرار داده و به منظور جلوگیری از تغییر شکل بدن ورزشکاران انجام تمرینات کششی و تقویتی ویژه را به آنها توصیه کنند.
امیر فلامرزی حسین مجتهدی
هدف از این پژوهش بررسی اثر 4 هفته بی تمرینی بر منتخبی از پاسخ های هورمونی و قابلیت های زیست حرکتی دوندگان سرعتی مرد بود. شانزده دونده سرعتی (سن03/3 ± 56/21 سال، قد 10/4 ± 8/178سانتیمتر، وزن 05/9 ± 60/70 کیلوگرم) با میانگین سابقه تمرینی 6/4 سال به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت نمودند. تمامی آزمودنی ها حداقل هفته ای شش جلسه تمرین داشته و در 25 هفته گذشته تمرینات منظمی را سپری کرده بودند. آزمون های عملکرد استقامتی (9 دقیقه دویدن به قصد مسافت)، انعطاف پذیری (آزمون های بشین و برس و چرخش شانه)، سرعت (مسافت 50 یارد)، قدرت عضلانی (1rm حرکات اسکوات، پرس سینه و پرس شانه)، توان عضلانی (پرش عمودی)، اندازه گیری هایِ آنتروپومتریک (درصد چربی، دورِ سینه، دور بازو، دور ران و ساق پا) و نمونه گیری خون (شامل هورمون های igf-1، igfbp-3، تستوسترون و کورتیزول) ازآزمودنی ها در پیش آزمون گرفته شد. سپس آزمودنی ها به طور تصادفی در دو گروه تجربی و شاهد 8 نفری قرار گرفتند. دوند گان گروه تجربی 4 هفته بی تمرین بوده، اما دوندگان گروه شاهد تمرینات را با همان بارِ تمرینی قبلی ادامه دادند. بعد طی این دوره از آزمودنی ها پس آزمون نیز گرفته شد. آزمون های عملکرد استقامتی (5/4-درصد) و بشین و برس (5/4- درصد) گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون، و در مقایسه با گروه شاهد (به ترتیب 3/4- درصد و 1/5- درصد) کاهش معناداری یافت (01/0p<). آزمون چرخش شانه گروه تجربی در پس آزمون افزایش معناداری (9/8درصد) داشته (05/0p<)، اما در مقایسه بین گروه ها تفاوت معناداری دیده نشد (05/0p>). در فاکتور سرعت تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد (05/0p>). قدرت 1rm اسکوات در پس آزمون (6/4- درصد) و در مقایسه با گروه شاهد (4/5- درصد) کاهش معناداری داشت (05/0p<). در قدرت حرکات پرس سینه، پرس شانه و توان عضلات پایین تنه در مقایسه درون گروهی و بین گروهی تفاوت معناداری دیده نشد (05/0p>). قطر ساق گروه تجربی در پس آزمون (2/1- درصد) و در مقایسه با گروه شاهد (8/1- درصد) کاهش معناداری داشت (05/0p<). دور سینه هر دو گروه در پس آزمون افزایش معناداری (به ترتیب 4/1 درصد و 1/1 درصد) داشت (05/0p<)، اما در مقایسه بین گروه ها تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0p>). تفاوت معناداری بین گروه-ها در خصوص درصد چربی و بقیه عوامل آنتروپومتریکی مشاهده نشد (05/0p>). غلظت igf-1 پس از دوره کوتاه بی تمرینی، مقایسه شده با پیش آزمون (6/10 درصد) و گروه شاهد (2/4 درصد) افزایش داشته و غلظت igfbp-3 در پس آزمون گروه تجربی مقایسه شده با پیش آزمون (5/15- درصد) و گروه شاهد (2/10- درصد) کاهش داشته است، اما هیچ کدام معنادار نبود (05/0p>). غلظت استراحتی هورمون تستوسترون آزمودنی های دو گروه تجربی و شاهد افزایش معناداری (2/12 و 3/14 درصد به ترتیب برای گروه های تجربی و شاهد) داشت (05/0p<)، اما تفاوت معناداری میان دو گروه مشاهده نشد (05/0p>). هورمون کورتیزول گروه تجربی در پس آزمون مقایسه شده با پیش آزمون (2/14 درصد) و گروه شاهد (1/12 درصد) افزایش معناداری داشت (05/0p<). در این مطالعه نسبت تستوسترون به کورتیزول در گروه تجربی کاهش (1/7- درصد) داشته و در گروه شاهد افزایش (7/9 درصد) داشته است اما هیچ یک معنادار نبود (05/0p>). یافته های این تحقیق نشان می دهد که افزایش فرآیندهای کاتابولیک در دوندگان سرعت پس از توقف تمرینات با کاهش قدرت عضلانی در حرکت اسکوات (و کاهش غیرمعنادار در پرس سینه و پرس شانه)، کاهش قطر عضلات فعال و افزایش غیرمعنادار وزن، درصد چربی و وزن چربی آزمودنی های گروه تجربی ارتباط دارد. همچنین انجام حداقل برنامه ها جهت حفظ سازگاری های قلبی_عروقی، انعطاف پذیری و قدرت عضلانی در دوره توقف تمرینات ضروری است.
رضا اصلانی عفت بمبیی چی
هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات تناوبی 8 هفته ای بر روی برخی فاکتورهای آنتی اکسیدانی (اسید اوریک، بیلی روبین تام و پروتئین تام پلاسمایی) در بازیکنان فوتبال بود. آزمودنی ها شامل 23 بازیکن نوجوان تیم فوتبال بودند ( با میانگین سنی: 21/0± 52/14 سال، قد: 00/2 ± 69/171 سانتیمتر و وزن: 48/2 ± 73/57 کیلوگرم). آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه تجربی ( 13 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه تجربی در طول 8 هفته، تمرینات تناوبی شامل: دویدن، دویدن به عقب، دویدن به طرفین، حرکت پا به توپ و دریبلینگ با توپ در مسافت های متفاوت بود. نمونه های خونی هر دوگروه قبل و بعد از 8 هفته، از آزمودنی ها جهت اندازه گیری سطوح اسید اوریک ، بیلی روبین تام و پروتئین تام پلاسمایی گرفته شد. آزمودنی ها همچنین رژیم غذایی 24 ساعت قبل از پیش آزمون را برای پس آزمون نیز تکرار کردند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون t همبسته و تفاوت بین اختلاف میانگین های بین دو گروه از طریق t مستقل برای سطوح اسید اوریک ، بیلی روبین تام و پروتئین تام پلاسمایی با سطح معناداری (05/0) انجام گرفت. 8 هفته تمرین تناوبی باعث افزایش معناداری در غلظت اسید اوریک پلاسمایی در گروه تجربی و همچنین تفاوت معناداری نیز بین دو گروه در میزان اسید اوریک پلاسمایی شد ( 05/0 > p ). اما تفاوت معناداری در بیلی روبین تام و پروتئین تام پلاسمایی در گروه تجربی و همچنین تفاوت معناداری در میزان بیلی روبین تام و پروتئین تام پلاسمایی بین دو گروه مشاهده نشد. تمرینات تناوبی در بازیکنان فوتبال به مدت 8 هفته، باعث افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی پلاسمایی می شود که به دلیل افزایش سطوح پلاسمایی اسید اوریک می باشد.
حمید دانشمندی عفت بمبیی چی
انتقال از استراحت به فعالیت بدنی شدید می تواند باعث تغییرات پاتولوژیک در ارگانهای مختلف به ویژه در مسیر ادراری شود. از جمله تغییرات پاتولوژیک نسبتا شایع در ورزشکاران تغییر در برخی نشانگرهای کارکردی کلیه بدنبال اجرای فعالیت ورزشی سنگین می باشد که می تواند عملکرد آنان را دچار اختلال کند. لذا هدف از مطالعه ی حاضر بررسی و مقایسه تاثیر هشت هفته تمرین تداومی دویدن برمیزان هماچوری، پروتئینوری و کراتینینوری افراد سالم غیر ورزشکار می باشد. تعداد 20 مرد جوان سالم غیر فعال به عنوان نمونه های تحقیق انتخاب و به صورت تصادفی و مساوی در دو گروه تمرین و کنترل قرار گرفتند. در ابتدا، قبل و بعد از یک جلسه فعالیت حاد ( 200 متر راه رفتن،600 متر دویدن با 60%hrr، 1500 متر دویدن با 85% hrr ، 600 متر دویدن با 60%hrr و 200 متر راه رفتن ) نمونه گیری ادرار به منظور تعیین میزان هماچوری، پروتئینوری و کراتینین انجام شد و سپس آزمودنی های گروه تمرین برای مدت هشت هفته و هفته ی سه جلسه به تمرینات تداومی دویدن پرداختند، اما آزمودنی های گروه کنترل در این مدت تحت هیچ برنامه ی تمرینی قرار نگرفتند. بعد از مدت هشت هفته، مجددا نمونه گیری ادرار قبل و بعد از یک جلسه فعالیت حاد جهت اندازه گیری متغیر ها گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون فریدمن، تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و t مستقل در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. کاهش معناداری در میزان هماچوری، پروتئینوری، دفع کراتینین و نسبت دفع پروتئین به کراتینین ناشی از یک جلسه فعالیت حاد در گروه تمرین پس از هشت هفته تمرین تداومی دویدن مشاهده شد ( 0.05 p< بطور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که هشت هفته تمرین تداومی دویدن احتمالا سبب ایجاد سازگاری وکاهش میزان هماچوری، دفع پروتئین، کراتینین و نسبت دفع پروتئین به دفع کراتینین ناشی از یک جلسه فعالیت حاد می شود.
نوید کلالی جونقانی نادر رهنما
امروزه مشکل مربوط به پوکی استخوان و آسیبهای استخوانی یکی از مشکلات اصلی سلامت عمومی به شمار می رود. تحقیقات بیانگر این است که فعالیت بدنی موجب افزایش دانسیته استخوانی می گردد. لذا هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر 8 هفته تمرینات مقاومتی- پلایومتریک بر میزان تغییرات تراکم استخوانی و شاخص آسیب بازیکنان فوتبال بود. تعداد 20 بازیکن نخبه فوتبال (با میانگین و انحراف استاندارد سن: 25/2 ± 35/20 سال، قد: 68/5 ± 05/178 سانتی متر، وزن: 59/7 ± 4/68 کیلوگرم) که بدون سابقه آسیب در سال اخیر، با حداقل 6 سال سابقه ورزشی در رشته فوتبال به عنوان نمونه های تحقیق در نظر گرفته شدند. بازیکنان به طور تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و کنترل تقسیم شدند. هر دو گروه تمرینات تخصصی ویژه فوتبال را داشتند، گروه تجربی علاوه بر تمرینات تخصصی فوتبال هفته ای سه جلسه به مدت هشت هفته تمرینات مقاومتی- پلایومتریک را انجام دادند. میزان دانسیته استخوانی و سطوح آلکالین فسفات و استئوکلسین بازیکنان قبل و بعد از هشت هفته مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که دانسیته استخوانی ناحیه کمر و ران گروه تجربی به طور معناداری (05/0> p) بعد از هشت هفته تمرینات مقاومتی- پلایومتریک افزایش پیدا کرد (ناحیه کمر ازg/cm2 03/0 ± 03/1 به g/cm2 02/0 ± 06/1 و ناحیه ران از g/cm2 04/0 ± 20/1 به g/cm2 04/0 ± 24/1 تغییر پیدا کرد)، اما در گروه کنترل تفاوتی مشاهده نشد. همچنین تفاوت معناداری در سطوح آلکالین فسفات ( ng/ml23/13 ± 20/179) در مقابل (ng/ml 31/13 ± 198) و استئوکلسین ( ng/ml09/2 ± 17/12) در مقابل ( ng/ml57/2 ± 54/15) در گروه تجربی مشاهده شد(05/0> p) در صورتی که در گروه کنترل تفاوت معنادار نبود. از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که تمرینات مقاومتی- پلایومتریک می تواند باعث افزایش تراکم مواد معدنی استخوان و همچنین سطح آلکالین فسفات و استئوکلسین در بین بازیکنان فوتبال شود، لذا استفاده از این گونه تمرینات برای جلوگیری از آسیب ها و شکستگی استخوانی برای بازیکنان فوتبال توصیه می شود.
علیرضا فلاح خلیل خیام باشی
هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثر بخشی تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران نسبت به تمرینات تقویتی عضله چهار سر رانی بخصوص سر پهن داخلی بر سندرم درد کشککی رانی می باشد. در تقویت عضلات چرخاننده خارجی و ابداکتور ران فرض بر این است که تقویت این عضلات با کنترل چرخش داخلی و اداکشن ران و در نتیجه کاهش زاویه q کشکک را در مسیر مناسب خود قرار می دهند و در مورد تقویت عضله چهار سر رانی بخصوص سر پهن داخلی فرض براین است که تقویت این عضله مانع از جابجایی خارجی کشکک می شود و در هر دو مورد تماس کشکک با سطوح مفصلی کاهش می یابد. در این مطالعه 26 بیمار زن با دامنه سنی (43 – 16 سال) مبتلا به سندرم درد کشککی رانی که برای درمان به مراکز فیزیوتراپی مراجعه کرده بودند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی یک (تمرینات تقویتی عضلات ابداکتور و چرخاننده خارجی ران) و گروه دو (تقویت عضله چهار سر رانی) قرار داده شدند. هر دو گروه به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه نیم ساعت تمرینات تقویتی عضلات مدنظر را انجام دادند. از آزمودنی ها قبل و بعداز سپری کردن دوره درمانی آزمون بعمل آمد. متغیرهای درد، ناتوانی حرکتی و قدرت ایزومتریک عضلات مدنظر هر گروه به ترتیب توسط شاخص اندازه گیری میزان درد (vas)، پرسشنامه ناتوانی عملکردی womac و دینامومتر دستی power track ii ساخت آمریکا اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس (mixed- design anova) استفاده شد. هر دو گروه تفاوت معنی داری را قبل و بعدا ز مداخله، در مقیاس درد vas ، مقیاس عملکرد womac و قدرت عضلات دور کننده و چرخاننده خارجی در گروه یک و چهار سر رانی در گروه دو نشان دادند (p مقایسه داده های بین دو گروه در مقیاس درد vas ومقیاس عملکرد womac تفاوت معنی داری را در قبل و پس از دوره تمرین نشان ندادند (p. با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که پس از 8 هفته تمرین درمانی در هر دو گروه شاخص درد و عملکرد بهبود پیدا کرده و قدرت عضلات هم افزایش پیدا کرده بنابراین با تقویت عضلات زانو و ران می توان در کاهش درد و بهبودعملکرد بیماران سندرم درد کشککی رانی موثرتر عمل کرد.
منصوره زمانیان نادر رهنما
پوکی استخوان یک بیماری رایج و یکی از مشکلات اساسی سیستم استخوان بندی افراد سالمند محسوب می شود. در افراد مسن، کاهش در تراکم مواد معدنی استخوان (پوکی استخوان) اغلب با کاهشی در دامنه حرکتی، تعادل و کیفیت زندگی آن ها همراه است. بنابراین هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی تاثیر یک دوره برنامه تمرینی منتخب بر عملکرد ، تعادل و کیفیت زندگی زنان سالمند مبتلا به پوکی استخوان می باشد. تعداد 27 زن مبتلا به پوکی استخوان (میانگین و انحراف استاندارد سن: 6±58 سال، قد: 6±154سانتی متر، وزن: 14±68 کیلوگرم) مراجعه کننده به مرکز سنجش پوکی استخوان به عنوان نمونه ی تحقیق انتخاب و در دو گروه تجربی (14نفر) و کنترل (13نفر) قرار گرفتند. در ابتدا حداکثر سرعت راه رفتن (آزمون mws)، دامنه حرکتی (گونیامتر)، تعادل (دستگاه فوت اسکن) و کیفیت زندگی (پرسشنامه qualeffo-41) تمامی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس گروه تجربی به مدت 8 هفته و هر هفته 2 جلسه در کلاس و یک جلسه در منزل به تمرینات منتخب ورزشی شامل تمرینات دامنه حرکتی، مقاومتی و تعادلی پرداختند و گروه کنترل صرفا به فعالیت عادی روزمره خود ادامه دادند و بعد از 8 هفته از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون های t مستقل و t زوجی شده استفاده شد. نتایج پژوهش تفاوت معناداری (p<0/05) را در قبل و بعد از برنامه تمرینی در میانگین حداکثر سرعت راه رفتن (14/6±2/9؛ 13/79±2/6)، دامنه حرکتی فلکشن مفصل شانه (144/3±8/6؛ 154/5±8/5)، آبداکشن (139±18/9؛ 150/8±8/3)، در گروه تجربی نشان داد. در خصوص تعادل ایستا تفاوت معناداری (p<0/05) در راستای x، قبل و بعد از برنامه تمرینی (3/36±2/7؛ 1/57±0/75) در گروه تجربی مشاهده شد. با وجود مشاهده پیشرفت در تعادل پویا، اما به لحاظ آماری تفاوت معناداری مشاهده نشد. در ابعاد کیفیت زندگی: درد (4/6±30/7؛ 2/9±15/4)، تحرک (2/3±/123؛ 2/0±17/6)، فعالیت اجتماعی (3/4±27/9 ؛ 2/2±20/16)، درک سلامت عمومی(5/7±51/2؛ 4/3±35/1) ، عملکرد ذهنی (1/7±20/8؛ 1/5±15/1) بهبودی مشاهده شد (p<0/05)، اما در بخش های مربوط به کار خانه و فعالیت روزانه تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05<p). در گروه کنترل تفاوت معناداری در هیچ کدام از متغیرها مشاهده نشد (0/05<p). از یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که تمرینات دامنه حرکتی، مقاومتی و تعادلی در بهبود عملکرد، تعادل و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پوکی استخوان تاثیر دارد. بنابراین توصیه می شود اینگونه تمرینات در برنامه زندگی افراد مبتلا به پوکی استخوان در نظر گرفته شود.
سمیه براتی خلیل خیام باشی
زانو به دلیل تحمل وزن بدن در معرض مستقیم ضربه قرار دارد و به این دلیل بیشترین شیوع استئوآرتریت را به خود اختصاص داده است. تقویت ثبات مرکزی به عنوان یک روش برای پیشگیری توانبخشی آسیب های اسکلتی – عضلانی و کمردرد و همچنین به عنوان یک روش برای بالا بردن اجرا و عملکرد ورزشکاران قابل اهمیت و استفاده است. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی تأثیر تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی بر درد و عملکرد بیماران زن مبتلا به استئوآرتریت زانو بود. تعداد 33 بیمار زن غیر ورزشکار مبتلا به استئوآرتریت زانو(میانگین سنی79/8±98/58 سال، قد 38/7±45/155 سانتی-متر، وزن 17/12±49/71 کیلوگرم) انتخاب و به صورت تصادفی به 3 گروه، کنترل(11=n)، تمرین ثبات مرکزی(11=n) و تمرین قدرتی زانو(11=n) تقسیم شدند. در ابتدا میزان قدرت عضلات اندام تحتانی به وسیله دینامومتر ، درد بیماران از طریق پرسشنامه vasو عملکرد آنها از طریق پرسشنامه womac اندازه گیری شد. سپس بیماران برای مدت 8 هفته، هفته ای سه جلسه، هر جلسه 30 دقیقه تحت تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی قرار گرفتند. بیماران گروه کنترل به روال عادی زندگی خود ادامه دادند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون واریانس یک طرفه(anova) استفاده شد. نتایج بهبود معناداری در میانگین درد قبل(27/2±81/4) و بعد(72/1±18/3 ) ازتمرین بیماران گروه با تمرین ثبات مرکزی و بهبود معنی داری در میانگین درد قبل(61/1±00/5) و بعد (43/1±54/3) از تمرین بیماران گروه با تمرین قدرتی زانو را نشان دادند(05/0p<). اما تفاوت بین میانگین درد قبل(21/2±09/5) و بعد(04/2±81/6)از تمرین در گروه کنترل معنادار نبود (05/0.(p> همچنین در میانگین عملکرد قبل ( 89/17±72/41) و بعد (35/17±72/28) از تمرین بیماران گروه با تمرین ثبات مرکزی ومیانگین عملکرد قبل (74/12±63/45) و بعد (78/12±09/34) از تمرین بیماران گروه با تمرین قدرتی زانو بهبود معناداری مشاهده شد(05/0p<). لکن بهبود میانگین عملکرد قبل (82/14±45/44) و بعد (03/12±09/52 ) از تمرین گروه کنترل معنادار نبود(05/0p>). اما بین دو گروه تمرینی از نظر اثر بخشی بر درد و عملکرد تفاوت معنی داری وجود نداشت(05/0p>). از تحقیق حاضر میتوان نتیجه گیری کرد که تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی زانو در بهبود درد استئوآرتریت و عملکرد مفصل زانو و افزایش قدرت عضلات اطراف زانو تأثیر شایانی دارد. عملکرد مناسب عضلات مرکزی موجب قرار گرفتن لگن در وضعیت خنثی شده که می تواند منجر به قرار گیری استخوان ران در وضعیت طبیعی و در نتیجه وضعیت خوب مفصل زانو و کاهش فشارهای وارده بر غضروف مفصلیگردد. لذا پیشنهاد می شود که از تمرینات ثبات دهنده مرکزی و قدرتی زانو به عنوان یک روش موثر در پیشگیری و درمان استئوآرتریت زانو استفاده گردد.
وحید مظلوم خلیل خیام باشی
سابقه و هدف: بیماران مبتلا به هموفیلی به دلیل خونریزی مفصلی دچار درد و متعاقب آن محدودیت دامنه حرکتی می شوند. طراحی پروتکل های تمرینی مختلف برای بهبود عملکرد و کاهش درد این گروه از بیماران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین درمانی معمولی و هیدروتراپی بر علائم بیماران مبتلا به هموفیلی بود. مواد و روش ها: سی و هشت بیمار مبتلا به هموفیلی نوع a به صورت تصادفی به سه گروه تمرین درمانی در خشکی، هیدروتراپی و کنترل تقسیم شدند. دو گروه اوّل تمرینات مخصوص به خود را طی 8 هفته، 3 روز درهفته، دنبال نمودند و گروه کنترل هم فقط به زندگی روزمره خود پرداختند. شدت درد آزمودنی ها، دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن زانو، قدرت دو عضله ی کوادریسپس و همسترینگ و کیفیت زندگی آزمودنی ها به ترتیب توسط مقیاس بصری سنجش درد (vas)، گونیامتر یونیورسال، دستگاه دینامومتر و پرسشنامه ی womac در ابتدا و پس از گذشت هشت هفته مداخله اندازه گیری شد. از آزمون های آماری تحلیل واریانس و تعقیبی شفه جهت تجزیه و تحلیل داده ها در سطح معنی داری 5 درصد استفاده شد. یافته ها: هر دو گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل، به طور معناداری با کاهش در شدت درد (001/0>p)، بهبود دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن زانو (001/0>p)، قدرت عضلات همسترینگ و کوادریسپس (001/0>p) و کیفیت زندگی (001/0>p) مواجه شدند. کاهش شدت درد و بهبود کیفیت زندگی در آزمودنی های تحت درمان با هیدروتراپی به طور معناداری (01/0>p) بیشتر از گروه تمرین درمانی بود، لیکن اختلاف تغییرات دامنه حرکتی فلکشن و اکستنشن زانو و هم چنین قدرت عضلات کوادریسپس و همسترینگ بین دو گروه تمرینی معنادار نبود (05/0<p). نتیجه گیری: استفاده از هیدروتراپی در کنار تمرینات معمول توانبخشی می تواند باعث بهبود درد و عملکرد بیماران مبتلا به آرتروپاتی ناشی از هموفیلی شود؛ با این حال تأثیر تمرینات توانبخشی در آب بر کاهش شدت درد و بهبود کیفیت زندگی این بیماران به مراتب بیشتر از تمرینات در خشکی است.
اکرم کیخای حسین پور نادر رهنما
بیماری پارکینسون یک بیماری پیش رونده و مخرب دستگاه عصبی مرکزی است و با علایم افسردگی، کاهش کیفیت زندگی، عملکرد حرکتی، تعادل، انعطاف پذیری و افزایش درد شناخته می شود به نظر می رسد که یوگای خنده تأثیر مثبتی بر روی این بیماری داشته باشد. هدف این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات یوگای خنده بر عوامل روانی و حرکتی بیماران مبتلا به پارکینسون بود. تعداد 24 زن مبتلا به بیماری پارکینسون (مرحله 3-1) به صورت هدفمند و داوطلبانه انتخاب و سپس به صورت تصادفی و در دو گروه تجربی (انحراف معیار± میانگین، سن 8/6±6/52 سال، وزن 8/7±1/61 کیلوگرم، قد 3/4±8/157 سانتی متر) و کنترل (سن 7/6±5/55 سال، وزن 8/6±67 کیلوگرم، قد 5/5±4/158 سانتی متر) قرار گرفتند. گروه تجربی علاوه بر درمان های دارویی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه، هر جلسه 45 دقیقه به انجام فعالیت یوگای خنده پرداختند. در حالی که بیماران گروه کنترل در این مدت جز درمان های دارویی، هیچ فعالیت بدنی موثری را انجام ندادند. در ابتدا و انتهای تحقیق افسردگی (پرسشنامه افسردگی بک)، کیفیت زندگی (pdql)، عملکرد حرکتی (updrs)، تعادل (berg)، انعطاف پذیری (تست بشین و برس) و درد (vas) ارزیابی شدند. در نهایت داده ها با استفاده از آزمون t مستقل تفاضل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در کلیه متغیرهای تحقیق بین دو گروه تجربی و کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد(05/0p<). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که تمرینات یوگای خنده تأثیر مثبتی بر کاهش افسردگی، بهبود کیفیت زندگی و افزایش عملکرد حرکتی، انعطاف پذیری و کاهش درد دارد. بنابراین یوگای خنده به عنوان یک روش مفید برای این دسته از بیماران توصیه می شود.
فواد محمودی نادر رهنما
تعادل و پست بازی از عوامل خطرزای آسیب به شمار می آیند، از این رو جهت تعامل بین تعادل و پست بازی برای پیش بینی و پیشگیری از آسیب، پژوهشی تحت عنوان مقایسه کنترل پاسچر بین بازیکنان فوتبال در پست های مختلف انجام شد. آزمودنی های این پژوهش را 40 فوتبالیست حرفه ای رده های جوانان و امید باشگاه های اصفهان تشکیل دادند که به چهار پست اصلی بازی فوتبال (هر پست10 نفر) تقسیم شدند. برای اندازه گیری تعادل ایستا از سکوی نیرو (مدل50*60 kistlerساخت کشور سوئد) با فرکانس 100 هرتز در زمان های ایستادن 30 ثانیه (ایستادن روی تک پا) و 60 ثانیه (ایستادن روی دو پا) و همچنین برای بررسی تعادل پویا از تست تعادلی "y" (در جهات قدامی، خلفی خارجی و خلفی داخلی) استفاده شد. پس از فیلترینگ داده ها با نرم افزارهای (matlab 2010) و (excel 2010)، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و spss 18 در سطح معناداری (0.05p<) برای بررسی تفاوت کنترل پاسچر بین پست های مختلف استفاده شد. بطور کلی تفاوت معناداری در کنترل پاسچر بین بازیکنان پست های مختلف در وضعیت های در نظرگرفته شده (ایستادن روی پای غیربرتر با چشم باز و بسته، ایستادن روی پای برتر با چشم باز و بسته، تعادل دو پا روی سطح سخت با چشم باز و بسته، تعادل دو پا روی سطح نرم با چشم باز و بسته، و تعادل پویا پای برتر و غیربرتر) مشاهده نشد (0.05<p). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان گفت که بین کنترل پاسچر بازیکنان و پست های مختلف بازی تعاملی وجود ندارد و اختلافی بین بازیکنان در پست های بازی از لحاظ تعادل ایستا و پویا نیست؛ اگرچه دروازه بان ها تعادل بهتری نسبت به سایر پست ها در اکثر وضعیت ها نشان دادند اما توصیه می شود که به همه پست های مختلف بازی در پیشگیری از آسیب توجه کافی شود.
سعیده زارع رشکوییه نادر رهنما
کودکان عقب مانده ذهنی در مقایسه با کودکان عادی همسن خود از نظر آمادگی جسمانی از امتیاز کمتری برخوردار هستند. برای نمونه آنها از نظر تعادل دچار مشکل هستند، از آنجا که تمرینات تعادلی می تواند راهکاری برای حل این مشکل باشد، لذا هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعادلی بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان کم توان ذهنی بود. تعداد 32 نفر از دانش آموزان دختر کم توان ذهنی شهر یزد به عنوان نمونه انتخاب شدند و با توجه به ضریب هوشی در دو گروه تجربی 16 نفر (سن 2.02 ± 13.31 سال، وزن9.1 ± 44.56 کیلوگرم، قد 7.5 ± 150 سانتیمتر، نمره بهره هوشی 7.68 ± 68.25) و کنترل 16 نفر (سن 2.14 ± 13.25 سال، وزن 15.25 ± 50.43 کیلوگرم، قد 10.28 ± 150.8 سانتمتر، نمره بهره هوشی 7.52 ± 69.18) قرار گرفتند. برای اندازه گیری تعادل پویا از تست ستاره و برای تعادل ایستا از تست لک لک و تست شارپند رومبرگ در وضعیت های مختلف دستکاری بینایی و سطح استفاده شد. قبل و بعد از اجرای 8 هفته تمرینات تعادلی (3 روز در هفته و هر روز 60 دقیقه) بر روی گروه تجربی از آزمودنی های هر دو گروه آزمون های تعادلی گرفته شد. داده ها با استفاده از اختلاف بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق حاضر نشان داد که پس از 8 هفته تمرینات تعادلی، تعادل پویا و تعادل ایستای گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنی داری (0.05p<) داشت، اما در تعادل ایستا روی هر دو پا در هیچ کدام از گروه ها بهبود معنی داری مشاهده نشد (0.05p>). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که 8 هفته تمرینات تعادلی در بهبود تعادل پویا و ایستا ی دانش آموزان کم توان ذهنی موثر بوده است و می تواند به آنها در کاهش افتادن ها و مشکلات ناشی از آن کمک کند، بنابراین انجام چنین تمریناتی به عنوان بخشی از برنامه تربیت بدنی افراد کم توان ذهنی توصیه می شود. واژه های کلیدی: عقب ماندگی ذهنی، تعادل ایستا و پویا، تمرینات تعادلی.
مهران ایران پور مبارکه سید محمد مرندی
چکیده امروزه با افزایش علاقه به رقابت در رشته ی فوتبال و بالارفتن سطح مسابقات، میزان آسیب نیز در بین ورزشکاران این رشته افزایش یافته، و پیشگیری از بروز آسیب ها از اهمیت بالائی برخوردار می باشد. به نظر می رسد، حس عمقی فاکتور مهمی در پیشگیری از آسیب بوده و هر گونه اختلال در این حس ممکن است سبب آسیب به بافت های درگیر در فعالیت، مانند عضلات و لیگامنت ها با درجات متفاوت گردد. لذا با توجه به عدم وجود اطلاعات کافی در این زمینه، هدف از این مطالعه بررسی اثر خستگی میدانی مسابقه فوتبال بر حس عمقی زانو، شاخص های منتخب آسیب عضلانی و شاخص های التهابی آسیب قلبی ـ عروقی در فوتبالیست های نخبه بود. تعداد 22 بازیکن نخبه فوتبال مرد، (سن 3±20 سال، وزن 9/6±4/66 کیکوگرم، قد 5/3± 176 سانتیمتر)، فاقد هر گونه سابقه ی بیماری در سیستم قلبی – عروقی و سیستم عصبی، داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. حس عمقی مفصل زانو بوسیله دستگاه بایودکس سیستم 3 (biodex system iii pro) و غلظت شاخص های منتخب آسیب عضلانی (میوگلوبین، کراتین کیناز، کراتین کیناز ایزو آنزیمmb) و شاخص های التهابی آسیب قلبی ـ عروقی (پروتئین واکنش گر c، اینترلوکین-6 و عامل نکروز تومور آلفا) سرم با انجام آزمایش خون، پیش از گرم کردن و بلافاصله پس از اتمام نود دقیقه مسابقه ی فوتبال اندازه گیری شد. یافته های پژوهش با استفاده از آزمون آماری t همبسته تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که خطای مطلق باز سازی غیر فعال زاویه زانو (درجه 860/0±91/9 در مقابل 636/0±79/5)، و مقادیر غلظت شاخص های منتخب آسیب عضلانی و شاخص های التهابی آسیب قلبی ـ عروقی از جمله: میوگلوبین (نانوگرم در میلی لیتر ng/ml 53/36±04/255 در مقابل 6/4±66/43)، کراتین کیناز (واحد در لیترiu/l 1/104±13/649 در مقابل 4/26±86/251)، کراتین کیناز ایزو آنزیمmb (واحد در لیترiu/l 5/10±9/34 در مقابل 7±9/25)، پروتئین واکنش گر c (میلی گرم در لیتر mg/l 68/0±84/4 در مقابل 32/0±9/2)، اینترلوکین-6 (پیکوگرم در لیتر pg/ml 75/2±22/27 در مقابل 05/2±4/10) و عامل نکروز تومور آلفا (پیکوگرم در لیتر pg/ml 66/0±42/10 در مقابل 54/0±23/6) بطور معنی داری بعد از انجام مسابقه فوتبال، بدنبال حادث شدن خستگی افزایش یافت (05/0p < ). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که، خستگی حاصل از مسابقه فوتبال موجب افزایش خطای مطلق بازسازی غیر فعال زاویه زانو، شاخص های منتخب آسیب عضلانی و شاخص های التهابی آسیب قلبی ـ عروقی سرم می گردد؛ که می تواند ناشی از کاهش ذخایر گلیکوژنی عضلات و یا ایجاد اختلال در سیستم کنترل عصبی - عضلانی باشد. که بدنبال آن عملکرد ورزشکار را تحت تاثیر قرار داده و در نتیجه موجب افزایش احتمال بروز آسیب و ایجاد مشکلات و بیماری های قلبی - عروقی می گردد. پس توصیه می شود یافته های این مطالعه در مسابقات و طراحی برنامه های تمرینی جهت به حداقل رساندن بروز آسیب ها و مشکلات جسمانی مورد توجه قرار گیرد. کلمات کلیدی: خستگی، حس عمقی زانو، شاخص های آسیب عضلانی، شاخص های التهابی آسیب قلبی – عروقی، فوتبال
محمد فرهنگیان خلیل خیام باشی
چکیده حفظ تعادل در حین اجرای بسیاری از فعالیت های ورزشی شرط اساسی می باشد ویکی از عوامل آمادگی جسمانی است که می توان به وسیله ی تمرینات خاص آن را توسعه داد.از این رو هدف از پژوهش حاضر ارتباط برنامه ی تعادلی تیلت بورد بر میزان آسیب ها ، قدرت و انعطاف پذیری اندام تحتانی کشتی گیران زبده می باشد.بدین منظور 57 نفر از کشتی گیران حرفه ای استان کردستان به صورت داوطلبانه یکسان سازی شدند ودر دو گروه تجربی (27) نفر با میانگین سن(79/3 83/24) سال ، قد (44/8 66/178) سانتی متر و وزن (90/14 07/76) کیلو گرم وگروه کنترل (30) تقربا میانگین سن (03/3 97/21) سال ، قد (73/4 88/175)سانتی متر، وزن (35/15 38/76) کیلو گرم قرار گرفتند. اندازه گیری میزان تعادل با استفاده از تست ستاره ولک لک ، قدرت به وسیله ی دینا مومتر ، انعطاف پذیری به وسیله ی میز انعطاف پذیری و میزان آسیب های اندام تحتانی نیز به وسیله ی پرسش نامه جمع آوری شد. گروه کنترل به تمرینات کشتی خود بدون اینکه هیچ نوع تمرین تعادلی داشته باشند ادامه دادند، در حالی که 27 نفر گروه تجربی به مدت 8 هفته تحت تمرین تعادلی تیلت بورد به اضافه ی تمرینات کشتی قرار گرفتند.هر هفته 3 جلسه به مدت 15تا25 دقیقه این تمرینات را انجام می دادند.در پایان دوره تمرینی ، تعادل ،قدرت ، انعطاف پای برتر و پای غیر برتر ومیزان آسیب ها اندازه گیری شد .داده ها با استفاده از آزمون های آماری اسمیرنوف – کلموگروف و t به ترتیب به منظور بررسی نرمال بودن داده ها و مقایسه ی اختلاف معناداری بین دو گروه (%05>p) استفاده شد. نتایج اختلاف معناداری بین دوگروه در هیچ یک از متغیر های قدرت ، انعطاف و میزان آسیب ها را نشان نداد، هرچند که میزان قدرت ، انعطاف و میزان تعادل آزمودنی هادرگروه تجربی افزایش یافت ولی از نظر آماری معنی دار نبودندو همچنین درمیزان بروز، آسیب های اندام تحتانی پیچ خوردگی مچ پا(اسپرین مچ پا) را کاهش یافت . با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان گفت که تمرینات تعادلی به وسیله ی تیلت بورد می تواند میزان برخی عوامل آمادگی جسمانی را بهبود بخشیده و بعضی از آسیب های اندام تحتانی اندام تحتانی را کاهش دهد و تمرین موثری برای پیشگیری و کاهش پیچ خوردگی مچ پا باشد. واژه های کلیدی : تیلت بورد ، قدرت ، انعطاف ، کشتی گیران زبده ، آسیب
سهیلا نوروزیان قهفرخی منصور اسلامی
چکیده فرایند شناسایی ورزشکاران مستعد، برای شرکت در برنامه های تمرینی سازمان یافته یکی از مهمترین مسائل در ورزش های معاصر است. موفقیت در اجرای فعالیتهای ورزشی نیازمند شناخت ویژگی های آنتروپومتری، ساختار و تیپ بدنی مناسب با آن رشته ورزشی می باشد. در این بین ارزیابی ویژگیهای آنتروپومتریکی ورزشکاران می تواند به تمایز بین ورزشکاران رشته های مختلف، تعیین پستهای بازی و ایجاد تمایز بین ورزشکاران یک رشته در سطوح مختلف کمک کنند. هدف از این تحقیق، مقایسه ویژگی های آنتروپومتریکی بازیکنان زبده فوتبال زن ایرانی در پست های مختلف است. تعداد 100 بازیکن فوتبال نخبه زن ایرانی ( با میانگین و انحراف استاندارد؛ سن 73/4± 21/18 سال، قد22/4± 44/165متر، وزن46/4± 93/53 کیلوگرم)، در چهار پست دروازبان، دفاع، هافبک و مهاجم به عنوان آزمودنی، در این تحقیق شرکت کردند. بر اساس مدل هندسی هاناوان، با استفاده از متر و کولیس تعداد 23 ویژگی آنتروپومتریکی اندازه گیری شدند، همچنین جرم و مرکز ثقل اندام ها با استفاده از مدل هندسی هاناوان محاسبه شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که از نظر ویژگی های آنتروپومتریکی مورد بررسی، در بین چهار پست، به جزء دروازبانها تفاوت معنا دار مشاهده نشد. تفاوت معنی داری در پارامترهای قد، وزن، فاصله آرنج تا زائده آخرومی، طول ساعد، طول تنه، محیط ساق پا و محیط بازو، جرم ساعد، جرم بازو، جرم ساق و جرم ران، مرکز ثقل ساعد، آرنج تا زائده آخرومی و تنه مشاهده گردید. واضح است که با استفاده از این مدل و با مشخص کردن دقیق وضعیت بدنی بازیکنان، می توان تصمیم مناسب تری را جهت بکارگیری بازیکنان در پست های مختلف اتخاذ نمود. آنچه مسلم است نتایج تحقیقاتی از این دست می تواند مربیان را در کشف استعدادهای بالقوه بازیکنان و طراحی مناسب برنامه های تمرینی برای آن ها کمک نمایند و از طریق مشخص نمودن و بدست آوردن دقیق ویژگی های بدنی بازیکنان، از قبیل ویژگی های آنتروپومتریکی، آنها را به طور مناسب تری در پست های تخصصی خود به کار گماشت.
ریحانه فروغی فر نادر رهنما
مقدمه: طی کهولت سن، تغییراتی در کلیه اعضای بدن رخ می دهد که سبب اختلال بیشتر در حفظ تعادل می شود که در این میان چرخه شبانه روزی بی تاثیر نیست. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرینات تعادل بر تعادل ایستا و پویای سالمندان سالم در صبح و بعد از ظهر بود. مواد و روش ها: تعداد 24 نفر از سالمندان سالم بدون سابقه ورزشی منظم (سن 5.5±68.7 سال، قد8.2±1.6 متر، وزن 8.9±68.4 کیلوگرم) بصورت در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه تمرینات تعادلی در صبح و بعد از ظهر تقسیم شدند. برای ارزیابی تعادل ایستای آزمودنی ها از آزمون تعادل ایستادن تک پا و برای برآورد تعادل پویای آزمودنی ها از آزمون تعادل ستاره استفاده شد. همچنین تمرینات به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه به صورت پیشرونده اجرا گردید. برای تجزیه تحلیل داده ها از spss نسخه 20 استفاده شد. یافته ها: تفاوت معنی داری بین تعادل ایستای پای برتر- چشم باز، پای غیر برتر- چشم باز، پای برتر- چشم بسته و تعادل ایستای پای غیر برتر- چشم بسته در گروه صبح و بعد از ظهر، پیش و پس از تمرینات تعادل مشاهده نشد (0.05p>)، همچنین در خصوص تعادل پویا نیز تفاوت معنی داری بین صبح و بعد از ظهر مشاهده نشد (0.05p>)، به طوریکه تمرینات بعد از ظهر تاثیر بیشتری بر تعادل پویای سالمندان نداشت. نتیجه گیری: از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که، تمرینات تعادلی در صبح و بعد از ظهر بر تعادل ایستا و پویا تفاوت معناداری نداشت، بنابراین زمان خاصی برای انجام تمرینات تعادلی برای بهبود تعادل ایستا و پویای سالمندان توصیه نمی شود.
رضا شریفات پور نادر رهنما
شکستگی گوش، یکی از متداول ترین آسیب هایی است که هنگام تمرین و مسابقه برای کشتی گیران رخ می دهد. هنگام زیرگیری و سرشاخ شدن، گاهی فشار یا ضرباتی به گوش وارد می شود که باعث شکستگی و ایجاد حالت گل کلمی در گوش می شود. شنوایی یکی از مهمترین حواس انسان است که نقش مهمی در کنترل تعادل بدن ایفا می کند و ضعف در تعادل باعث افزایش خطر وقوع آسیب می شود، هدف تحقیق حاضر تعیین تاثیر گوش گل کلمی بر میزان شنوایی و تعادل کشتی گیران بود. تعداد 60 نفر ازکشتی گیران حرفه ای استان یزد در این مطالعه شرکت کردند (میانگین و انحراف استاندارد سن: 2/2 ± 8/23 سال، قد 8/5 ± 174 سانتی متر، وزن 7/5 ± 3/69 کیلوگرم). کشتی گیران هیچ گونه سابقه ای از جمله جراحی و بیماری های گوش نداشتند. نمونه ها به دو گروه تجربی (40 نفردارای گوش شکسته ) و کنترل (20 نفر دارای گوش سالم) تقسیم شدند. میزان شنوایی نمونه ها با استفاده از تست اودیومتری اندازه گیری شد و همچنین تعادل ایستا و پویای آنها از طریق تست لک لک و تست ستاره ارزیابی شد. تفاوت معناداری در میزان شنوایی کشتی گیران با گوش شکسته (8/1 ± 8/21 دسی بل) در مقایسه با کشتی گیران با گوش سالم (19/0 ± 60/2 دسی بل) مشاهده شد (05/0 ,p < 5/7- t =). در میزان تعادل ایستا با چشم باز بین کشتی گیران با گوش شکسته (20/0 ± 6/5 دقیقه) و کشتی گیران با گوش سالم (4/0 ± 7/9 دقیقه) تفاوت معناداری مشاهده شد (05/0,p < 6/9t = ). در خصوص تعادل ایستا با چشم بسته کشتی گیران با گوش شکسته ( 7/0 ± 6/43 ثانیه)، دارای تعادل کمتری در مقایسه با کشتی گیران با گوش سالم (53/0± 1/56 ثانیه) بودند (05/0> ,p12/11 = t). درارتباط با تعادل پویا، تفاوت معناداری بین کشتی گیران با گوش شکسته (06/2 ± 8/97 سانتی متر) و کشتی گیران با گوش سالم (8/2 ± 8/98 سانتی متر) مشاهده نشد ( 05/0<,p 27/0= t). از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که گوش گل کلمی باعث کاهش شنوایی و تعادل ایستای کشتی گیران می شود، لذا مربیان و دست اندرکاران پزشکی تیم های ورزش کشتی بایستی به این نکات توجه داشته باشند و همچنین لازم است تا تدابیری در خصوص طراحی وسایل برای پیشگیری از این آسیب برای کشتی گیران اتخاذ شود.
علی اعتمادالعلما نادر رهنما
پیوندکلیه طول عمر بیماران مبتلا به نارسایی کلیه را در دهه های گذشته بهبود بخشیده و بقای بیشتر عمر آنها را سبب شده است. بیماران پس از پیوند کلیه با عوارض گریز ناپذیری از قبیل: مشکلات استخوانی، اسکلتی- عضلانی و عملکردی روبرو می شوند. لذا هدف از این مطالعه بررسی تاثیر 12 هفته تمرینات مقاومتی بر تراکم استخوانی، پوسچر، کیفیت زندگی و برخی از فاکتور های عملکردی بیماران پیوند کلیه بود. تعداد 24 بیمار پیوند کلیه که حداقل یک سال از عمل پیوند آنها گذشته بود (میانگین و انحراف استاندارد سن: 27/4 ± 17/36 سال، قد 34/5 ± 78/172 سانتی متر و وزن 27/5± 17/75 کیلوگرم) و هیچ گونه سابقه ای از بیماری های فشار خون، نارسایی قلبی- عروقی، دیابت و شکستگی های استخوانی نداشتند به عنوان آزمودنی ها این مطالعه در نظر گرفته شدند. بیماران به طور مساوی و تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی برنامه تمرینات مقاومتی را 3 جلسه در هفته به مدت 12 هفته انجام دادند در حالی که گروه کنترل فعالیت خاصی نداشتند. میزان تراکم استخوانی، انحنای ستون فقرات، کیفیت زندگی و استقامت عضلانی بیماران قبل و بعد از 12 هقته مداخله مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که تراکم استخوانی ناحیه استخوان ران گروه تجربی پس از 12 هفته تمرینات مقاومتی به طور معناداری افزایش پیدا کرد (09/0± 679/0 g/cm2 به 09/0± 689/0 g/cm2 ، 05/0 p <) ، در حالی که میزان تراکم استخوانی مهره های ناحیه کمری پس از این دوره تمرینی تغییری نداشت (06/0± 853/0 g/cm2 به 05/0± 852/0 g/cm205/0 p >). در گروه کنترل نیز تفاوتی در تراکم استخوان ناحیه ران و کمر مشاهده نشد (05/0 p >). میزان انحناهای ستون فقرات ناحیه کمری (لوردوز) بیماران گروه تجربی (50/4 ± 09/53 درجه به 68/4 ± 65/51 درجه) و ناحیه پشتی (کیفوز) (54/2 ± 09/44 درجه به 94/1 ± 46/39 درجه) کاهش یافت و تغییرات معنا دار بود (05/0 p <). ولی در گروه کنترل تغییرات معناداری مشاهده نشد (05/0 p >). میزان کیفیت زندگی بیماران گروه تجربی بطور معناداری بهبود یافت (98/2 ± 85/53 امتیاز به 56/2 ± 33/64 امتیاز)(05/0 p <) در حالی که در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. میزان استقامت عضلانی بیماران گروه تجربی (ناحیه تنه)(80/2 ±45/8 تکرار حرکت دراز نشست به 35/3 ± 36/17 حرکت)، (ناحیه ران) (91/2 ±90/10 تکرار حرکت باز کردن زانو به 46/3 ± 27/20) به طور معناداری افزایش یافت(05/0 p <). در حالی که در گروه کنترل تفاوت معنا داری مشاهده نشد (05/0 p >). از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که تمرینات مقاومتی می تواند باعث افزایش تراکم مواد معدنی استخوانی، کاهش میزان انحنای ستون فقرات (لوردوز وکیفوز)، بهبود کیفیت زندگی و استقامت عضلانی در بیماران پیوند کلیه شود. بنا بر این این گونه تمرینات برای بیماران پیوند کلیه توصیه می شود.
غزاله افیونی رضا مهدوی نژاد
پارگی لیگامنت متقاطع قدامی یکی از متداولترین آسیب های رایج در فوتبالیست ها می باشد، لذا هدف از این تحقیق شناسایی تأثیر برخی ریسک فاکتورهای درونی و برونی بر میزان شیوع آسیب لیگـامنـت متقاطـع قـدامـی فوتبالیست های حرفه ای دنیا بود. بدین منظور 100 فوتبالیست حرفـه ای (میانگین± انحراف استاندارد: ســن 4.12± 25.05 سال، قد 0.06± 1.81 متر) از چند کشور که دچار آسیب لیگامنت متقاطع قدامی شده بودند ، به عنوان نمونه های تحقیق در نظر گرفته شدند. اطلاعات مربوط به ریسک فاکتورهای درونی (پای برتر، قد، سن) و برونی (پست، بازی های خانگی و خارج از خانه، زمان های مختلف فصل، مسابقه و تمرین) از طریق بررسی پرونده های پزشکی، مصاحبه با پزشک تیم و هم چنین از دیتابیس های معتبر اینترنتی جمع آوری شد. برای آنالیز داده ها از آزمون خی دو با سطح معناداری(p<0.05) استفاده شد. نتایج این مطالعه نشان داد شیوع آسیب لیگامنت صلیبی قدامی بین پست های مختلف به طور معناداری (2=24.8, p<0.05?) متفاوت بود، به طوری که هافبک ها بیشترین (38) و دروازه بان ها کمترین (6) تعداد آسیب را داشتند. میزان وقوع آسیب در پای برتر (52) بیشتر از پای غیر برتر (48) بود، اما این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود(, p>0.050.16?2=). بازیکنان با قد 1.83- 1.79 متر بیشترین میزان آسیب (26) و بازیکنــان با قــد 1.73- 1.69 مترکمترین میزان آسیب (13) را داشتند. بین 5 گروه قد مورد نظر تفاوت معناداری یافت نشد(?2=7.5, p>0.05). آسیب های رخ داده در بازی های خارج از خانه (50.6 درصد) به طور غیر معناداری (?2=0.011, p>0.05) بیشتر از بازی های خانگی (49.4 درصد) بود. در اوایل فصل مسابقه آسیــب لیگامنت متقاطع قدامی (34) به طور معنــاداری (, p<0.0516.082=?) بیشتر از سایر زمان ها بود. تفاوت بین سنین مختلف در رابطه با آسیب لیگامنت متقاطع قــدامی معـنادار(, p<0.0546.242=?) بود، به طوریکه بازیکنان در سن 27-22 سالگی تعداد آسیب (50) بیشتری را به خود اختصاص دادند و در سن 39-34 سال کمترین (2) تعداد آسیـب را داشتند. آسیـب های زمـان مسابـقه (85) به طـور معنـاداری بیشـتر از زمـان تمـریـن (15) بود (, p<0.0546.242=?). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که هافبک ها بیشتر دچار آسیب لیگامنت متقاطع قدامی شدند. همچنین این آسیب در اوایل فصل بیشتر رخ داده بود و بازیکنان با سن 27-22 سال بیشتر مستعد آسیب بودند. در طول مسابقه آسیب لیگامنت متقاطع قدامی بیشتر از زمان تمرین بود. پای برتر، قد، بازی خانگی و خارج از خانه از نظر آماری به طور معناداری بر میزان شیوع آسیب لیگامنت متقاطع قدامی تأثیر نداشت. مربی، بازیکنان و کادر پزشکی باید به این نکات مهم برای طراحی برنامه پیشگیری توجه کنند تا آسیب لیگامنت متقاطع قدامی کمتر شود.
حامد مظاهری حمید صالحی
هدف تحقیق حاضر بررسی تغییرات حس عمقی، الکترومیوگرافی، و گشتاور مفصل آرنج پس از اعمال خستگی عضلانی موضعی و عمومی در حرکت اکستنشن بود. شرکتکنندگان 15 ورزشکار رشته بسکتبال با میانگین سن: 3/2± 8/17 بودند. دو پروتوکل خستگی موضعی (رسیدن به گشتاور کمتر از 50 درصد بیشینه در مفصل آرنج) و عمومی (دویدن روی تردمیل) روی این افراد اعمال شد. از شرکتکنندگان پیش و پس از اعمال پروتوکلهای خستگی خواسته شد حرکت اکستنشن آرنج را در سه سرعت 180، 240 و 300 درجه روی دستگاه دینامومتر انجام دهند. حین تولید گشتاور، فعالیت الکتریکی عضله سه سر بازویی ثبت شد. همچنین از شرکتکنندگان درخواست شد در حالت چشم بسته با انجام حرکت اکستنش آرنج دو زاویه 30 و 60 درجه را به صورت غیر فعال بازتولید کنند. طبق نتایج در گشتاور تولیدی حول مفصل آرنج بین پیش و پس از خستگی و همچنین بین دو نوع خستگی اختلاف معناداری وجود نداشت. در مورد فعالیت الکترومیوگرافی سر بلند سه سر بازویی در هر سه سرعت بین پیش و پس از خستگی موضعی اختلاف معنادار بود، اما در مورد خستگی عمومی اختلاف معناداری مشاهده نشد. همچنین بین دو نوع خستگی اختلاف معنادار بود. در مورد سر جانبی عضله سه سر بازویی به جز سرعت 240 درجه که اختلاف معناداری مشاهده نشد. در دو سرعت دیگر نتایج مشابه سر بلند عضله بود. در مورد حس عمقی نتایج نشان داد در زاویه 30 درجه تأثیر هر دو نوع خستگی معنادار بوده، ولی بین خستگی موضعی و عمومی تفاوت معناداری مشاهده نشد. در مورد زاویه 60 درجه اثر خستگی در هیچکدام از انواع آن معنادار نبود. یافتهها نشانگر این است که خستگی موضعی باعث کاهش حداکثر انقباض عضله شده، ولی تأثر خستگی عمومی بر این متغیر معنادار نبوده است. این امر احتمالا به دلیل تأثیر شدیدتر خستگی موضعی بر ساز و کارهای انقباضی عضله تحت فشار باشد
نسیم مختارگندمانی بهنام قاسمی
هدف از اجرای این تحقیق بررسی و مقایسه تأثیر تمرینات پیلاتس و تمرینات ترکیبی(شامل تمرینات کششی pnf و تقویتی شکم) بر لوردوزیس کمری و قدرت عضلات شکم زنان غیر ورزشکار 25 تا 35 سال بود. 45 نفر خانم با میانگین سنی 24/5±29 که درجه لوردوز آنها بالای 02/54 درجه بود و طی شش ماه گذشته فعالیت ورزشی منظمی نداشتند انتخاب شدند و به صورت همگن به سه گروه پیلاتس، ترکیبی(شامل تمرینات کششی pnfو تقویتی شکم) و گروه کنترل تقسیم شدند.تمرینات به مدت هشت هفته، بصورت سه جلسه در هفته و هر جلسه یک ساعت انجام شد، درجه لوردوز کمری بوسیله خط کش منعطف و قدرت عضلات شکم نیز به وسیله تست دراز و نشست اندازه گیری شد.برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس ( ( spss16استفاده شد. نتایج نشان داد بین قوس کمری و قدرت عضلات شکم نمونه ها قبل و بعد از تمرینات پیلاتس و تمرینات ترکیبی تفاوت معنی داری وجود دارد، همچنین بین تأثیر تمرینات پیلاتس و تمرینات ترکیبی بر لوردوز کمری (59/85=f، 001/0=p) و قدرت عضلات شکم (81/246=f، 001/0=t) نمونه های تحقیق تفاوت معنی دار وجود دارد. با توجه به نتایج داده ها میتوان گفت تمرینات پیلاتس روش مناسب تری برای اصلاح عارضه لوردوزیس و تقویت عضلات شکم میباشد
ابراهیم سخاوت خلیل خیام باشی
زانو یکی ازبیشترین اندام های در معرض بروز آسیب در ورزش تکواندو، همچنین بیشترین علت ناتوانی و از کار افتادگی این ورزشکاران می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی شیوع، علل و مکانیزم آسیب های لیگامنتی زانو در تکواندوکاران مرد حرفه ای ایران در لیگ برتر 91- 92 بود. نمونه های این تحقیق را ورزشکارانی تشکیل دادند که در گذشته دچار آسیب شدید و یا متوسط در ناحیه زانو شده و برای درمان به پزشک و یا فیزیوتراپ مراجعه کرده بودند. اطلاعات مربوط به آسیب های زانو ( نوع، مکانیسم، زمان بروز آسیب و دیگر موارد )، با استفاده از پرسشنامه تعدیل یافته فولر و همکاران از طریق مصاحبه با بازیکنان آسیب دیده و بررسی پرونده پزشکی آنها ثبت شد. از آمار توصیفی و همچنین از کای اسکور (ضریب خی دو) برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که از بین 180 بازیکن حاضر در لیگ برتر تکواندو 43 نفر دچار آسیب در ناحیه زانو شده-اند( تعداد 63 آسیب؛ برابر با 35 آسیب در هر 100 بازیکن ). متداولترین نوع آسیب در بین آسیب های لیگامنتی آسیب لیگامنت متقاطع قدامی با 6/28 درصد و بعد از آن لیگامنت متقاطع خلفی با 4/25 درصد بود. در این تحقیق مکانیزم های غیربرخوردی با 97 درصد بیشترین تأثیر را در ایجاد آسیب لیگامنت متقاطع قدامی داشتند و در این میان فرود نامناسب پس از اجرای ضربات پرشی با 4/39 درصد، بطور معناداری بیشترین سهم را در ایجاد آسیب لیگامنت متقاطع قدامی داشت( 05/0>p و 394/11 = x2). در بین آسیب-های لیگامنتی برخورد قوی ضربه آبدولیو چیگی با بدن حریف با 43 درصد شایع ترین مکانیزم بروز آسیب لیگامنت متقاطع خلفی بود. ولی این میزان از لحاظ آماری معنادار نبود(05/0<p و 095/5 = x2). بین تکواندوکاران دارای آسیب acl و تکواندوکاران دارای آسیب pcl از لحاظ موقعیت پای آسیب دیده در هنگام آسیب تفاوت معنی داری مشاهده شد(05/0>p و 594/14 = x2).
اعظم بارانی نادر رهنما
چکیده ندارد.
اکرم خانی عفت بمبیی چی
چکیده ندارد.
شمسی جلالی قمبوانی عفت بمبیی چی
چکیده ندارد.