نام پژوهشگر: محمد عموزاده
فاطمه بزی حسین زاده محمد عموزاده
امروزه مسائل مربوط به محیط زیست به دلیل اهمیت زیادی که دارد متخصصین علوم مختلف را بر آن داشته است تا هر یک به سهم خود در جهت حل آن گامی هر چند کوچک بردارند. زبانشناسی زیست محیطی شاخه نسبتاً جدیدی از علم زبانشناسی است که به رابطه بین محیط و زبان می پردازد و سعی دارد با تحلیل تاثیرات متقابل محیط زیست و زبان بر یکدیگر رابطه برخی از جنبه های بحران کنونی محیط زیست را با نظام زبان جستجو کند. صاحب نظران این شاخه معتقدند شناخت بشر از جهان پیرامونش تا حد زیادی از طریق زبان حاصل می گردد و زبان به اندیشه و جهان بینی انسان شکل می بخشد. لذا رویکرد بشر امروز به پدیده های هستی را تا حد زیادی متأثر از ساخت زبان می دانند و معتقدند هر زبان، امکانات خاص خود را برای بیان این پدیده ها به کار می گیرد. در این راستا جستار حاضر با مطالعه متون زیست محیطی از دیدگاه تحلیل گفتمان سعی دارد نقش برخی ساختارهای زبانی در گفتمان زیست محیطی زبان فارسی را در انعکاس دیدگاههای زبانمندان مورد بررسی قرار دهد. این تحقیق قصد دارد با بررسی مشکلات و نارسائی های کلامی در حوزه متون زیست محیطی نشان دهد زبان در شکل دهی و انعکاس دیدگاههای بشر نسبت به محیط زیست نقش دارد و از این طریق به بیان کمبود ها و موانع و همچنین امکانات زبان فارسی در تبیین و برجسته سازی مسائل مربوط به بحران محیط زیست بپردازد. داده های این تحقیق شامل متون مرتبط با محیط زیست انتشار یافته در مطبوعات می باشد. این داده ها مشتمل بر تعداد بیست و پنج متن برگرفته از روزنامه های کثیرالانتشار است که نحوه به کارگیری واژگان و دستور زبان در آنها از دیدگاه تحلیل گفتمان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی است که به صورت گزینشی از چارچوب های مختلف زبانشناسی شناختی، زبانشناسی نسبیت گرا و زبان شناسی نقش گرا در تحلیل داده ها استفاده کرده است. متون مورد مطالعه پس از دسته بندی در دو سطح واژگان و دستور زبان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از یافته های این تحقیق حاکی است گفتمان زیست محیطی در حوزه دستور زبان و واژگان دارای نارسائی ها و مشکلاتی است که باعث ناکارآمدی آن در شکل دهی تفکر زیست محیطی گردیده است. این مشکلات عبارتند از: به کار گیری ساختهای دستوری خاص از قبیل گذرایی، مجهول و اسم سازی که باعث مسئولیت گریزی و حاشیه رانی عوامل فرایند های مخرب می شود. همچنین در حوزه واژگان می توان به مشکلاتی از قبیل استفاده وسیع از حسن تعبیر و واژگان نا آشنا در گفتمان های محیطی اشاره کرد. در پایان می توان وجود استعاره های زیست محیطی در زبان فارسی را نکته مثبتی برای رسیدن به ساختارهای محیط گرایانه دانست.
ژاله مکارمی منوچهر توانگر
بررسی زبانشناختی ادبیات، از دیر باز موردتوجه زبانشناسان و ادیبان بوده و مطالعات مختلفی به منظور بررسی ویژگی های متنی آثار ادبی نیز صورت گرفته است؛ ولی با توجه به پژوهش¬های انجام گرفته، کمبود در این گونه بررسی ها و مطالعات هنوز به قوّت خود باقی است و از طرف دیگر، وجود متون ارزشمند ادب فارسی، زمینه¬ی کافی برای انجام چنین پژوهش-هایی را در اختیار پژوهشگران قرار می¬دهد. تحقیق حاضر، گامی است در راه شناخت هر چه بیشتر مناجات¬های خواجه عبدالله انصاری که نمونه¬ای بی¬نظیر و برجسته از ادب فارسی است. هدف این تحقیق، بررسی و تحلیل موارد برجسته¬سازی در مناجات¬هاست. بدین منظور از الگوی پیشنهادی لیچ و فب استفاده شده است؛ لیچ در الگوی ساختگرای خود، به دو ابزار ایجاد برجسته¬سازی تحت عناوین هنجارگریزی و توازن اشاره می¬کند. در هنجارگریزی، نقض زبان هنجار در هشت نوع هنجارگریزی واژگانی، نحوی، واجی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و تاریخی صورت می¬گیرد. از طرف دیگر در توازن،که نقطه¬¬ی مقابل هنجارگریزی است، از ساخت¬هایی استفاده می¬شود که باعث ایجاد قاعده¬ای مازاد در متن می¬شود و به آهنگین و موزون بودن متن کمک می¬کند. فب، توازن را در دو گونه¬ی کلی توازن ساختاری و معنایی قابل بررسی می-داند. در این تحقیق، بعد از گزینش داده¬هایی از مناجات¬های خواجه عبدالله انصاری، به تصحیح محمد سرور مولایی، دو گونه برجسته سازی مورد بررسی قرار می¬گیرد. بررسی¬های انجام گرفته نشان می¬دهد که متن مناجات¬نامه، به عنوان یکی از متون شاهکار ادب فارسی، شامل موارد برجسته¬سازی متعددی است؛ از میان موارد هنجارگریزی، وجود هنجارگریزی معنایی، نحوی و واژگانی بیش از سایر موارد است؛ علاوه بر این وجود توازن در سه سطح واجی، واژگانی و نحوی، نقش بسیار مهمّی در تمایز این اثر از دیگر آثار ادبی دارد. از نکات قابل توجه در مناجات¬ها، استفاده از تقابل و همنشینی¬های واژگانیِ غیرقابل پیش¬بینی است؛ ولی با وجود این همنشینی¬های غیر منتظره، تمامی مناجات¬ها بخوبی قابل تفسیر هستند. قانون توازن نیز به خوبی در مورد مناجات¬ها قابل اعمال است. فصل اوّل این تحقیق،کلیات پژوهش را شامل می¬شود، فصل دوّم به بررسی پیشینه¬ی مطالعاتی و بررسی¬های انجام گرفته در زمینه¬ی بررسی متون ادبی از دیدگاه زبانشناختی می پردازد. فصل سوم، بیان مبانی نظری و چارچوب اصلی این پژوهش را در بر می¬گیرد. در فصل چهارم به بررسی و تحلیل داده¬ها پرداخته می¬شود و در فصل پایانی نیز نتایج به دست آمده از این بررسی¬ها عنوان می¬شود.
حجت اله سلیمیان محمد عموزاده
طنز از جمله انواع ادبی است که از دیرباز تا به حال توسط افراد مختلف و در رشته های مختلفی مانند ادبیات، فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی و زبان شناسی مورد بررسی قرارگرفته است. طنز مورد توجه مترجمان نیز واقع شده است، اما مسئله ای که ترجمه ی طنز را با مشکل مواجه می کند، عدم تطابق کامل مفاهیم زبانی و فرازبانی بین دو زبان مورد نظر می باشد؛ چرا که طنزپردازان اغلب از بازی های کلامی که دارای مفاهیم فرهنگی خاصی هستند، در طنز بهره می گیرند و این مسئله، محدودیت های فراوانی برای مترجمان ایجاد می کند. در اغلب پژوهش های انجام گرفته در ارتباط با مشکلات ترجمه طنز، ترجمه پژوهان با قاعده های کلی ترجمه به طنز نگریسته اند، در حالی که در این پژوهش، سعی بر آن شده است که ترجمه ی طنز بر اساس یکی از نظریه های مهم طنز تحت عنوان نظریه ناسازگاری یا عدم تجانس مورد بررسی قرار گیرد. راسکین (1985) از جمله پژوهشگرانی است که طنز را از نگاه معنی شناسی بررسی کرده و نظریه ناسازگاری یا تقابل دو موقعیت متضاد در یک متن را برای طنز و بخصوص لطیفه به کمال رسانده است. الگوی طنز سالز (1972) نیز با کمک قاعده های شناختی به حل ابهام های ایجاد شده از متن طنز در ذهن مخاطب اشاره می کند. این پژوهش، با در نظر گرفتن چارچوب نظری راسکین و نیز الگوی طنز سالز به بررسی تطبیقی مشکلات ترجمه ی طنز به ویژه لطیفه، که از برجسته ترین و پربسامدترین طنزها می باشد، در دو زبان فارسی و آلمانی پرداخته است.
مجتبی عالیشاه منوچهر توانگر
مفهوم تضمن مکالمه ای که که اولین بار توسط پائول گرایس (1975) مطرح شد افق جدیدی را در مطالعات کاربرد شناسی زبان گشود. وی اصل کلی محاوره و راهکارهای مربوط به آن را جهت یک محاوره معقول و هدفمند مطرح ساخت و اظهار داشت در زمانی که گوینده (یا نویسنده) در محاوره فراتر از معنای قراردادی گفته خود قصد رساندن منظور یا منظورهایی به شنونده(یا خواننده) داشته باشد حداقل یکی از راهکارهای اصل همکاری را نقض می نماید که این فرآیند منجر به ایجاد تضمن مکالمه ای می شود. آنچه که در ایجاد تضمن مکالمه ای شرط لازم محسوب می شود این است که اصل همکاری هم از جانب گوینده (یا نویسنده) و هم از جانب شنونده(یا خواننده) در محاوره مفروض باشد تا پیامی که گوینده/نویسنده متفاوت از معنی گفته خود قصد انتقال دارد به درستی مورد استنباط مخاطب وی قرار گیرد. در این پژوهش ضرب المثلها که به عنوان میراث زبانی گذشته محسوب می شوند و دارای حقایق، پندها و اندرزهای ارزشمندی هستند و همچنین به دلیل جایگاه پر اهمیتی که در زبان و ادبیات هر جامعه زبانی دارا هستند در چهارچوب مفهوم تضمن مکالمه ای مورد تحلیل قرار گرفته اند و چگونگی نقض راهکارهای اصل همکاری در شکل گیری تضمن در آنها مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش همچنین استنباط ضرب المثلها با توجه به نگرشهای دستیابی بدون واسطه و کاربردشناسی معیار نیز مورد تحلیل قرار گرفته است. از نتایج این پژوهش می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- در مواردی که ضرب المثلها بر پایه استعاره (مجازی یا غیر حقیقی) شکل گرفته اند در سطح معنایی (معنی گزاره ای) راهکار کیفیت از اصل همکاری را عمدتاً نقض می نمایند. 2- در شکل گیری تضمن مکالمه ای در ضرب المثلها، با توجه به منظور گوینده از به کارگیری آنها، هریک از راهکارهای اصل همکاری می تواند مورد نقض قرار گیرد. 3- استنباط ضرب المثلها توسط مخاطبان یک جامعه زبانی علاوه بر مفهوم ضرب المثلها، دانش اجتماعی-فرهنگی مخاطبان و همچنین معنی گزاره ای که به عنوان یک درون داد جهت تحلیل کاربردشناختی آن است، به مقصود گوینده/نویسنده از بیان آنها در بافتها و موقعیتهای زبانی بستگی زیادی دارد.
کتایون افضلی محمد عموزاده
abstract the current study sets out 1) to investigate the strategic needs of iranian efl learners in reading literary and non-literary texts; 2) to shed some light on the differences between reading literary and non-literary texts; and 3) to specify the differences in the interaction of participants with texts while reading two literary subgenres ( i.e., short story and literary essays). to this aim, 30 undergraduate students (24 females and 6 males) who were all persian native speakers and were selected from the population of senior students majoring in english literature at sheikhbahaee university participated in the study. to specify the strategic needs of students in reading literary and non-literary texts and to compare the processes of reading literary and non-literary texts, five texts (i.e. one short story and two literary essays plus two expository texts) were assigned to the participants. they were asked to read the texts and write down the questions that occurred to them while reading them. to classify the questions produced by the students for each text type, the model proposed by dubravac and dalle (2002) was employed. based on their model, the questions were categorised in five groups (scripturally implicit, textually implicit, textually explicit, linguistic and miscomprehension). the findings suggest that the dominant problem of participants lies in textually implicit aspects of the text. finally, a kruskal-wallis test was applied to compare the frequency of question types across literary and non-literary texts. the difference of all question types proved to be statistically significant across both literary and non-literary texts. as for the differences across reading short stories and literary essays, a mann-whitney test revealed significant differences between the interaction of students while reading fiction and that while reading literary essays.
نعیمه فقیهیان منوچهر توانگر
تحقیق حاضر به بررسی کاربرد شناختی انواع تضمن ، بر اساس چهارچوب نظری گرایس (1975) و گایس (1982)، در تبلیغات تجاری فارسی می پردازد تا به دو سوال زیر پاسخ دهد: 1- کیفیت استفاده از بیان غیرمستقیم در تبلیغات تجاری توسط تبلیغ کننده چگونه است؟ 2- نحوه ی ارتباط کاربرد انواع تضمن با ترغیب غیر مستقیم مخاطبین چگونه است؟ در این راستا تعداد 100 تبلیغ تجاری از تلویزیون و تعداد 100 تبلیغ تجاری از روزنامه ها و مجلات به طور تصادفی انتخاب شد و به طور مجزا مورد بررسی قرار گرفت. از آن میان تنها تبلیغاتی که یکی از انواع تضمن مکالمه ای (منظور تضمن های مکالمه ای حاصل از نقض راهکارها و تضمن های سنجه ای)، قراردادی و ذهنی نقش اساسی و برجسته ای در جلب توجه مخاطب و ایجاد تأثیر ترغیبی در او داشتند انتخاب و به عنوان داده های تحقیق به طور مفصل بررسی و تحلیل شدند. بعد از بررسی داده ها نتایج زیر حاصل شد: تبلیغ کنندگان دراکثر تبلیغات از بیان غیر مستقیم به منظور انتقال پیام خود استفاده می کنند. آنها بدین منظور از تضمن های مکالمه ای حاصل از نقض راهکارها بیش از تضمن های دیگر بهره می جویند زیرا درک این نوع تضمن بیش از سایر تضمن ها ذهن مخاطب را درگیر ساخته و می تواند از این طریق تأثیر ذهنی غیر مستقیمی بر وی داشته باشد، علاوه بر این مقایسه ی تبلیغات تجاری برگرفته از تلویزیون و روزنامه ها و مجلات روشن ساخت که ابزارهای کلامی (بهویژه تضمنها) در تبلیغات تجاری کتبی از پیچیدگی بیشتری نسبت به تبلیغات تجاری تلویزیونی برخوردارند. زیرا تبلیغ کنندگان تنها مجبورند از عناصر کتبی برای انتقال پیام خود استفاده کنند. بنابراین در این نوع تبلیغات ابزارهای کلامی غیرمستقیم نقش ترغیبی بیشتری نسبت به ابزارهای فراکلامی در ترغیب مخاطب دارند. این در حالیست که در تبلیغات تلویزیونی ابزارهای فراکلامی (نظیر تصاویر، فیلمهای کوتاه، موسیقی و غیره) نقش مهمتری در انتقال پیام فراتر از کلام تبلیغ کننده به مخاطب دارند. لذا درک تضمن ها در این تبلیغات، برخلاف تبلیغات روزنامه ها و مجلات اکثراً وابسته به عناصر فرازبانی (تصاویر و بافت موقعیتی) می باشد.
شادی شاه ناصری محمد عموزاده
ترجمه به سبب نقش اساسی که در تبادلات علمی بین جوامع بشری ایفاء می کند در حوزه نوین مطالعات زبان شناسی تماس عمدتاً با رویکردی زبانیـ فرهنگی بررسی می شود. با توجه به گسترش روزافزون زبان انگلیسی در نقش قوی ترین زبان میانجی عصر حاضر مطالعاتی از این دست یک ضرورت تلقی می شود. لذا در این پژوهش، پیامدهای حاصل از تماس علمی زبان انگلیسی]زبان مبدأ[ با زبان فارسی ]زبان مقصد[ از مسیر ترجمه مکتوب در حوزه «وجهیت» بر مبنای الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه هاوس (1977، 2009) بررسی و تحلیل می شود. به منظور تعیین صحت و سقم فرض های پژوهش، پیکره ای مرکّب از 000/500 کلمه (نمونه) به شیوه غیر تصادفی از متون حوزه روانشناسی تعلیم و تربیت انتخاب شده و سپس در دو گروه داده های موازی و قیاسی در دو مقطع زمانی متفاوت به لحاظ مدت تماس دو زبان طبقه بندی می شوند. وجهیت با اتکاء به رویکرد معناییـ کاربردشناختی هولمز (1982) تعریف عملیاتی شده، نحوه معادل سازی معین های وجهی معرفتی متون مبدأ در متون ترجمه مقصد در هر دو مقطع زمانی بررسی می شود و سپس بسامد وقوع این افعال و عبارات وجهی مشابه در متون تألیفی انگلیسی و فارسی در این دو مقطع به دست میآید . یافته ها حاکی از آن است که معین های وجهی در متون مبدأ، بسامد وقوع بالاتری نسبت به معین های وجهی در متون ترجمه شده و تألیفی مقصد داشته اند. در متون ترجمه شده نیز معین های وجهی بهلحاظ بسامد وقوع در مقطع دوم افزایش نشان می دهند. با احتساب درجات سه گانه پیوستار وجهی در مقطع زمانی اول، تمرکز بیشینه بر قطب وقوع مسلّم، مشهود و مفهوم قطعیت قریب به یقین برجسته است اما در مقطع زمانی دوم، گرایش معین های وجهی به سمت درجه وقوع ممکن، محسوس تر و مفهوم قطعیت متوسط به مراتب برجسته تر است. از این رو، با احتساب رفتار معین های وجهی به لحاظ بسامد وقوع، چگونگی توزیع و نحوه معادل سازی میتوان نتیجه گرفت که متون ترجمه فارسی در مقطع دوم با فاصله گرفتن از هنجارهای گفتمانی غالب در متون تألیفی و حتی ترجمه مقطع اول به سمت نمود کمّی و تظاهر معنای کاربردی ساختهای وجهی انگلیسی گرایش داشته اند. اما بسامد پایین معین های وجهی در متون تألیفی مقطع زمانی دوم، عدم گرایش به نمود مفهوم احتمال وجهی در متون تألیفی و ترجمه در هر دو مقطع، افزایش آن دسته از افعال اصلی وجهی و ساخت مجهول ارتقایی که همزمان درجه عینیت گزاره را بالا می برند نمی تواند بیانگر غلبه هنجارهای وجهی متون مبدأ بر متون مقصد در مقطع زمانی دوم از مسیر ترجمه و تأیید فرض اصلی این پژوهش باشد. بنابر این به نظر می رسد چرخش در الگوی گفتمانی قطعیت بیش از آنکه یک تغییر زبانی باشد تناوب سبکی جدیدی است که به سبب تضعیف صافی فرهنگی زبان فارسی در پیکره متون ترجمه و تألیفی مقطع زمانی دوم از مسیر ترجمه ایجاد شده است.
علی اسدالهی محمد عموزاده
هدف از انجام این پژوهش توصیف و بررسی یکی از رویدادهای ارتباطی تحت نام "گزارش زنده ی فوتبال" در زبان فارسی است که از ویژگی های مشخص کننده ی آن، ارتباط گزارشگر در مقابل مخاطبین (یک نفر در برابر جمع) می باشد. این تحقیق به تحلیل این نوع ارتباط از دیدگاه قوم نگاری خواهد پرداخت. قوم نگاری به توصیف روابط اجتماعی در اقوام مختلف می-پردازد و قوم نگاری ارتباط که زیر مجموعه ای از زبان شناسی اجتماعی است به بررسی شیوه ی کاربرد زبان با توجه به فرهنگ جامعه می پردازد. در این راستا دل هایمز با ارائه الگویی به قاعده مند کردن مفاهیم و نظریات درباره ی قوم نگاری ارتباط پرداخت تا بدین وسیله مشخص شود در هر جامعه زبانی یک ارتباط قابل قبول به چه عواملی بستگی دارد. بر اساس الگوی مورد نظر علاوه بر داده های کلامی عوامل فیزیکی و غیرکلامی نیز در برقراری ارتباط موثرند و به همین جهت به آن ها نیز توجه می شود و مشخص می شود مهم ترین عوامل تأثیرگذار در موفقیت یا عدم موفقیت یک رویداد ارتباطی کدام ها هستند. پژوهش حاضر به بررسی داده های جمع آوری شده از چند گزارش فوتبال می پردازد که این داده ها بر اساس الگوی پیشنهادی دل هایمز با نام "قوم نگاری ارتباط" مورد بررسی قرار گرفته اند و سپس گزارش های فوتبال در ارتباط با هر یک از عوامل موجود در این چارچوب مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه سعی شده است در چارچوب مورد نظر عوامل با یکدیگر مقایسه گردند و نحوه ی رسیدن یک رویداد ارتباطی به اهداف مورد نظر ارائه گردد. به عنوان مثال "موقعیت" به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در رویداد ارتباطی محسوب می شود که شامل مکان یا زمانی است که گزارش در آن رخ می دهد که ضمن بیان نقش موقعیت در این نوع رویداد به تأثیر آن در گزارش اشاره خواهد شد. گزارش فوتبال در جوامع امروزی از اهمیت اجتماعی و فرهنگی خاص برخوردار است و بررسی چنین پدیده ی ارتباطی می تواند ما را در شناخت هر بیشتر این گونه ی زبانی کمک نماید. از سوی دیگر مطالعه ی جنبه های زبان شناختی گزارش های فوتبال می تواند ما را در فهم بیشتر تنیدگی بین این نوع گفتار و دیگر ابعاد اجتماعی یاری دهد. همچنین از نتایج این پژوهش می توان به عنوان الگویی برای مطالعات بعدی به خصوص بررسی ساختار بلاغی دیگر گزارش های ورزشی استفاده کرد و در نهایت این نتایج می توانند مورد استفاده گزارشگران و تحلیل گران مسابقات ورزشی نیز قرار گیرد.
محمود نقی زاده منوچهر توانگر
هدف از انجام این تحقیق مطالعه ی رابطه ی میان تفکر فضایی و ساختار زبانی منعکس کننده ی آن در زبان فارسی است. دلیل اهمیت پژوهش حاضر در این است که زبان فضا به محدوده ی شناخت انسان برمی گردد و لذا با مطالعه ی این حوزه می توان ساختار مفهومی که زیربنای اندیشه انسانی پیرامون فضاست را تا حدی آشکار کرد. در این تحقیق با بهره گیری از نظریه لایبنیتس مبنی بر نسبی بودن نمود فضا در زبان و با استناد به الگوی لوینسون (2006) در تقسیم بندی حوزه فضا، به فرایند ساختاری شدن مفهوم فضا در زبان فارسی و تحلیل و بررسی آن می پردازیم. در این مطالعه حوزه ی فضا به دو بخش ایستایی و پویایی تقسیم می شود که بخش پویایی شامل مفهوم حرکت می باشد. به عنوان مثال افعالی نظیر رفتن، آمدن، بردن و آوردن جزء افعال حرکتی می باشند که در این زیر مجموعه مورد بررسی قرار خواهند گرفت. اما بخش ایستایی بسته به اینکه گوینده در تعیین مکان اشیاء، دارای زاویه دید (منظر) بوده باشد یا خیر، به دو زیرمجموعه بدون زاویه دید و دارای زاویه ی دید تقسیم بندی می شود و زیر مجموعه ی بدون زاویه ی دید خود موضع مکان شناختی را در بر می گیرد. اما زیر مجموعه دارای زاویه دید در بر گیرنده مفهوم چارچوب ارجاعی است که خود به سه زیر مجموعه ارجاع ذاتی،ارجاع نسبی و ارجاع مطلق تقسیم شده است. داده های زبانی مورد نیاز، از میان جملات زبان فارسی معیار گفتاری و نوشتاری که دارای حروف اضافه ی مکانی، افعال حرکتی و دیگر مقولات دستوری نشان دهنده ی مکان می باشند جمع آوری شده است. این داده ها عمدتاً از کتاب ها، روزنامه ها، فرهنگ لغت ها و گاهی از جملات شفاهی ادا شده توسط سخنوران زبان فارسی انتخاب شده است. بعضی داده ها ترجمه ی جملات انگلیسی بیان کننده ی مفهوم فضا در این زبان می باشند. در این تحقیق علاوه بر مطالعه ی مفاهیم مکان شناختی به گسترش معنایی عبارات مکانی در دیگر حوزه ها و همچنین تعیین نظاممندی های موجود در گسترش معانی غیرمکانی حروف اضافه مکانی پرداخته و مفاهیم اشاره و گوینده محوری را در عبارات اشاره ای و افعال اشاره ای-حرکتی و نیز نقش این دو مفهوم در تفسیر عبارات مکانی در زبان فارسی را مورد بررسی قرار داده ایم. همچنین سعی کرده ایم تا با بهره گیری از مفهوم فضای ذهنی و نقش آن در تفسیر عبارات مکانی به توصیف جامع تری از مفهوم فضا در زبان فارسی دست پیدا کنیم. این پژوهش ماهیت توصیفی داشته و با به تحلیل داده های مورد نظر در ارتباط با مفاهیم اشاره، گسترش معنایی و فضای ذهنی در زبان فارسی به این نتیجه رسیدیم که گوینده با استفاده از مفهوم گوینده محوری خود را در مرکز یا نقطه صفر مکانی قرار داده و جایگاه اشیاء را با توجه به موقعیت خود توصیف می کند. کلید واژه ها: زبانشناسی شناختی، فضا، ساختاری شدن فضا، فضای ذهنی، اشاره، گسترش معنایی.
مجید عباسی عادل رفیعی
این پژوهش به بررسی و مقایسه فرایندهای واژه سازی رایج در دو گونه علمی و محاوره ای زبان فارسی اختصاص دارد. برای مقایسه این فرایندها در دو گونه مزبور ابتدا تعداد 1080 واژه به عنوان نمونه از بین واژه های گونه های مورد مطالعه، از منابع مربوطه استخراج می شود که سهم هر کدام 540 واژه می باشد. برای استخراج واژه های گونه علمی از فهرست واژگان کتاب های علمی در سه حوزه مختلف علوم انسانی، علوم تجربی و علوم ریاضی و فنی مهندسی و همچنین برای استخراج واژه های گونه محاوره ای از فرهنگ 8 جلدی انوری استفاده می شود. سپس با بررسی و مشخص کردن فرایندهای ساخت هر کدام از این واژه ها، در قدم اول فرایندهای واژه سازی غالب در دو گونه و همچنین میزان کاربرد آنها مشخص می گردد. پس از مشخص کردن این فرایندها و میزان کاربرد آنها در گونه های مورد مطالعه، فرایندهایی را که هم در گونه علمی و هم در گونه محاوره ای واژه به دست داده بودند بررسی می کنیم تا مشخص کنیم آیا این فرایندها عملکرد یکسانی در دو گونه دارند یا خیر. برای این منظور و در راستای بررسی معناشناختی این فرایندها، در ادامه مدل معنایی اسکلت ـ بدنه لیبر (2004) را به نقل از رفیعی (1387) به همراه نارسایی های آن معرفی می کنیم. در پایان و در فصل چهارم رساله سعی می کنیم با بررسی و تحلیل داده های مربوط به دو گونه مزبور در پی پاسخگویی به سوالات تحقیق برآییم. در همین راستا با بررسی این داده ها مشخص شد که مجموعاً 6 فرایند در این دو گونه واژه سازی کرده اند؛ به این صورت که سه فرایند اشتقاق، ترکیب و ترکیب و اشتقاق در گونه علمی و فرایندهای ترکیب، اشتقاق، ترکیب و اشتقاق، تکرار، ترخیم و کوتاه سازی در گونه محاوره ای واژه به دست داده اند. پس از مشخص کردن این فرایندها و میزان کاربرد آنها در دو گونه، فرایندهایی را که هم در گونه علمی و هم در گونه محاوره ای واژه به دست داده بودند بررسی کردیم تا مشخص کنیم آیا آین فرایندها در دو گونه مورد بررسی تفاوت هایی باهم دارند یا خیر. برای این منظور فرایندهای واژه سازی ترکیب، اشتقاق و ترکیب و اشتقاق که در هر دو گونه فعالیت داشتند به طور مجزا و از جنبه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد که این فرایندها، علی رغم وجود برخی شباهت ها، در حوزه های مختلفی باهم تفاوت هایی در دو گونه دارند همچون بسامد واژه های مشتق، مرکب و مشتق مرکب در دو گونه، نوع و میزان کاربرد وندهای به کار رفته در ساخت واژه های مشتق و مشتق مرکب در دو گونه، مقولات نحوی واژه های حاصل از عملکرد این فرایندها در دو گونه، نوع و میزان کاربرد الگوهای به کار رفته در ساخت واژه های مرکب و مشتق مرکب و بالاخره اسکلت معنایی واژه های حاصل از عملکرد این فرایندها.
رضا سلطانی کفرانی محمد عموزاده
چندمعنایی پدیده ای رایج در زبان است که تقریباً در تمامی سطوح زبان دیده می شود. پژوهش حاضر به مطالعه ی چندمعناییِ افعال ساده ی حرکتیِ زبان فارسی در چارچوب معنی شناسی واژگانی شناختی می پردازد. هدف از این پژوهش بررسی میزان و کارآیی ساز و کارهای معنی شناسی واژگانی شناختی از جمله استعاره، طرحواره های تصویری و مقوله بندی نمونه ی اعلا در توجیه و توصیف چندمعنایی افعال حرکتی زبان فارسی است چرا که این رویکرد عمدتاً در حیطه ی چندمعنایی حروف اضافه ی مکانی بکار بسته شده است و سایر مقوله های واژگانی نادیده گرفته شده اند. به همین منظور پنج فعل ساده ی حرکتی چندمعنا انتخاب و داده های مورد نظر از سه فرهنگ بزرگ سخن، فرهنگ فارسی عامیانه و فرهنگ فارسی امروز جمع آوری شده اند؛ همچنین مواردی نیز بر اساس شم زبانی نگارنده به این فهرست افزوده شده است. از آن جهت که داده های مورد بررسی در واقع معانی این فعل ها هستند، هر یک از این معانی به طور جداگانه مورد تحلیل قرار گرفته و همچنین روابط موجود میان آنها شرح داده شده است؛ در نتیجه پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهند که چندمعنایی پدیده ای نظام مند بوده و عواملی همچون تبدیل طرحواره های تصویری و استعاره در شکل گیری و توصیف آن دخیل هستند و می توان هر واژه را مقوله ای به حساب آورد که معانی گوناگون آن اعضای مقوله را تشکیل می دهند؛ همچنین با توجه به مقوله بندی نمونه ی اعلا برخی معانی مرکزی تر و برخی حاشیه ای تر به حساب می آیند. از سوی دیگر تبدیل طرحواره نقش پر رنگ تری نسبت به استعاره در شکل گیری چندمعنایی و کاربرد این فعل ها در بافت های گوناگون دارد و تعداد اندک استعاره های فعال در این پژوهش قابل توجه است چرا که استعاره به عنوان یکی از علت های اصلی چندمعنایی شناخته می شود. علیرغم کارآیی معنی شناسی واژگانی شناختی در توجیه پدیده ی چندمعناییِ فعل های مورد نظر، هم نشینی معنایی واژه ها در شکل گیری چندمعنایی نیز نباید نادیده گرفته شوند چرا که مواردی وجود دارند که تنها با در نظر گرفتن هم نشینی معنایی قابل توجیه هستند، هر چند که معنی شناسی واژگانی شناختی در توجیه علت این هم نشینی ها کارآمد است. به سخن دیگر ترکیبی از رویکرد معنی شناسی واژگانی شناختی و پدیده ی هم نشینی معنایی توصیف بهتری از چندمعنایی به دست خواهد داد؛ رویکرد شناختی انگیزه ی کاربرد و هم نشینی معنایی، معنی واژه را در بافت مشخص می کنند.
سلیمان قادری نجف آبادی منوچهر توانگر
در قلمروی زبانشناسی شناختی، محققین زیادی بر نقش شایان اهمیت استعاره در امر مفهومپردازی تجارب انسان در جهان تأکید داشته اند و اندامهای بدن همواره بعنوان حوزه ای مبدأ در امر مفهومپردازی مفاهیم متنوع در اغلب فرهنگها لحاظ میشده اند. از این رو، جهت بررسی تعامل میان زبان، شناخت، بدن و فرهنگ، مطالعه حاضر تلاش دارد تا به تحلیل پاره ای از استعارات مبتنی بر واژگان اندامهای بدن در بوستان سعدی بپردازد. در این راستا، اندامهای چشم، دل، جگر و سینه برگزیده شدند و سپس تحلیل عبارات استعاری آنها برپایه دیدگاههای زبانشناسی شناختی و شعرشناسی شناختی به خصوص با ارجاع به نظرات کوچش (2010) و لیکاف و ترنر (1989) به انجام رسید. سوالات مطرح در این مطالعه عبارتند از: 1. چه نوع مفاهیمی از طریق استعارات مبتنی بر واژگان اندامهای بدن در زبان فارسی منتقل میشوند؟ 2. بعضی از عوامل موثر در شکل گیری ساختار انطباقهای مفهومی بین حوزه ای کدامند؟ 3. چه نوع ابزارهایی در زایش خلاقیت استعاری در شعر مورد استفاده واقع می شوند؟ تحلیل داده ها در ابتدا نشان میدهد که دل و چشم، واژگانی زایا در مفهومپردازی احساسات (عشق، تمایل، شادی، غم، اضطراب)، قوای ذهنی (دانستن، درک کردن، فکرکردن)، ارزشهای فرهنگی (احترام، صداقت)، ویژگیهای شخصیتی (حرص، بی رحمی، آگاهی) و وقایع محسوس (مرگ، زمان) میباشند. جگر و سینه عمدتاً در بوستان به مفهومپردازی احساس ”غم“ میپردازند. اصولاً همه این اندامها در مفهومپردازی احساسات از ابراستعاره ”بدن ظرفی برای احساسات است“ تبعیّت میکنند. دل اندام سرنمون در مفهومپردازی احساسات به خصوص ”عشق“ و ”غم“ میباشد. با بررسی داده ها مشاهده شد که تصور بشری در بهره گیری از استعارات و مجازهای بررسی شده در این مطالعه مدخلیت دارد، اما به نظر میرسد این تصویرپردازی در ساختار بدن و تقسیم کار برای اندامهای بدن ریشه دارد. غالباً استعاره و مجاز در تعامل بین بدن و فرهنگ به ظهور میرسند. این درحالی است که بدن یک حوزه مبدأ بالقوه جهانی برای استعارات و مجازهای ساختاربخش مفاهیم انتزاعی میباشد و الگوهای فرهنگی ایجادگر منظرهایی خاص میباشند که از خلال آنها ابعاد معینی از تجارب بدنی و اندامهای خاصی در درک آن مفاهیم، برجسته شده و اهمیت می یابند. برخی از این الگوهای فرهنگی در ایران برگرفته از طب سنتی ایرانی و نظامهای عقیدتی روحانی پارسی چون جهانبینی مکتب صوفیه و مذهب اسلام میباشند. ”الگوهای فرهنگی“ درکنار ”اصل تغییرناپذیری“ به-همراه ”استعارات اولیه شکل دهنده استلزامات استعاری“ و ”کانون معنای اصلی“ تعیین گر ماهیت انطباق یافته از حوزه مبدأ به حوزه مقصد و چگونگی آن انطباق میباشند. علاوه بر این، یافته ها نشان میدهد که در تعامل میان استعاره، مجاز و طرحواره تصویری، استعاره سازنده الگوی اصلی تعامل است، جائی که مجاز و طرحواره تصویری جای میگیرند. در پایان، این تحقیق به مطالعه برخی از استعارات نوی شعری برپایه دیدگاه لیکاف و ترنر (1989) میپردازد. این نشان میدهد که شاعران اغلب استعارات مفهومی را که در شعر بکارمیگیرند، با مردم عامی شریکند، لذا خلاقیت استعاری در شعر میتواند نتیجه بهره گیری شاعران از چهار ابزار مفهومی در بکارگیری و تغییر استادانه این استعارات مفهومی مشترک باشد. سعدی، در بوستان، بیشترین بهره را از ابزار ترکیب، کمترین بهره را از ابزار پرسش و بهره ای میانه از ابزارهای پیچیده سازی و گسترش برده است.
بهزاد آیینه وند محمد عموزاده
هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی استعاره و نقش آن در ترویج طرزفکر در گفتمان سیاسی ایران است. به طور دقیق تر، در این مطالعه تلاش می شود تا واقعیت های ساخته شده به کمک استعاره و همچنین جنبه های گفتمانی پنهان شده یا برجسته شده توسط استعاره در گفتمان سیاسی ایران آشکار گردند. بدین منظور، یک چارچوب نظری دو بخشی شامل نظریه معاصر استعاره و رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان برای این مطالعه در نظر گرفته شده است. از یک سو، تشخیص و توصیف ساختارهای مفهومی و زیربنایی استعاره به کمک نظریه معاصر استعاره میسر می شود و از سویی دیگر، رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان که هدف آن به طور کلی، بررسی و نقد ساختارهای گفتمانی موثر در ساخت واقعیت و ایجاد نابرابری اجتماعی است، ابزارهای لازم برای تحلیل استعاره و مفاهیم زیربنایی آن را در اختیار تحلیل گر قرار می دهد. از همین رو، در مطالعه حاضر با تلفیق این دو رویکرد داده های مربوط به گفتمان سیاسی ایران که همگی از متون نوشتاری برگرفته شده اند، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. بر اساس نتایج بدست آمده در این مطالعه، نقش ترغیبی و انگیزشی استعاره و تأثیرگذاری آن بر احساسات مخاطب و همچنین نقش استعاره در تسهیل فرآیندهای تولید و مصرف متن از جمله دلایل کاربرد زیاد استعاره در گفتمان سیاسی می باشند. به علاوه، شواهد موجود در این مطالعه نشان می دهند که تعامل استعاره های حوزه های مختلف با یکدیگر و به تعبیری “زنجیره های استعاری” و همچنین تعامل استعاره ها با سایر فنون سخنوری از جمله تکرار واژگانی و دستوری در انتقال و ترویج طرزفکر توسط سیاستمداران نقش به سزایی دارند.
محمد امین صراحی محمد عموزاده
رساله حاضر به بررسی مقابله ای استعاره های مفهومی در زبانهای فارسی و انگلیسی در چارچوب زبانشناسی شناختی می پردازد. در زبانشناسی شناختی، نظریه استعاره درباره ماهیت شناخت مفهومی انسان است و استعاره ها نه تنها ابزارهای ادبی و زیبا شناختی محسوب می گردند، بلکه مبنای اندیشه و تفکر انسان را نیز تشکیل می دهند. به همین دلیل، یکی از اهداف مهم این تحقیق بحث در باره این موضوع است که چه رابطه ای میان زبان، نحوه اندیشه، و فرهنگ در هرکدام از دو زبان فارسی و انگلیسی وجود دارد؟ و اینکه اصول جهانی و فرهنگی هرکدام به چه میزان در شکل گیری استعاره های مفهومی در این دو زبان نقش داشته اند و تا چه اندازه باعث ایجاد شباهتها و تفاوتها در این دو زبان و به تبع آن در اندیشه و فرهنگ گویندگان آنها گردیده اند؟ بنابراین، مهم ترین هدف این تحقیق نشان دادن این نکته است که استعاره های مفهومی زبانهای فارسی و انگلیسی چه شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند، این شباهتها و تفاوتها بیشتر به چه حوزه هایی از میان حوزه های مورد بررسی مربوط می شود، و دلایل وجود این شباهتها و تفاوتها چیست. این خود نشان خواهد داد که آیا استعاره ماهیتی جهانی دارد یا فرهنگی، و یا ترکیبی از هر دو. داده های این تحقیق از حوزه های مختلفی انتخاب شده اند. در رابطه با ماهیت جهانی استعاره ها و از آنجا که ظاهراً انسانها بدلیل دارا بودن خصوصیات فیزیولوژیکی مشترک، احتمالاً تجربیات مشترکی نیز در رابطه با احساسات دارا می باشند، استعاره های مربوط به پنج مفهوم حسی خشم، شادی، عشق، ترس، و غم و از حوز? مفاهیم اجتماعی نیز استعاره های مربوط به رنگ براساس الگوی "روند تشخیص استعاره" انتخاب گردیدند و سپس براساس گون? اصلاح شده نظریه استعاره های مفهومی که توسط کاوکسس (2005) ارائه گردیده است و استعاره را واقعیتی زبانی، مفهومی، عصبی، بدنی، و اجتماعی-فرهنگی بصورت یکجا در نظر می گیرد، مورد مقایسه قرارگرفتند. برای بررسی مقابله ای استعاره های این دو زبان، از الگوی پیشنهادی کرشفسکی (1990) استفاده گردیده است که دارای چهار مرحله توصیف، مقایسه، مقابله، و نتیجه گیری می باشد. نتایج حاصل از بررسی و مقایسه استعاره های مفهومی مورد مطالعه و عبارتهای زبانی آنها در دو زبان فارسی و انگلیسی شباهتها و تفاوتهای متعددی را نشان می دهد. شباهتهای موجود عمدتاً ناشی از وجود انگیزشی جهانی است که بیشتر بدلیل فعالیتها و عکس العملهای فیزیولوژیکی مشابه و هم چنین عقاید مشابهی که گویندگان این زبانها در رابطه با بدن خویش دارند بوجود آمده اند. تعداد اندکی از این صورتهای مشابه نیز بواسطه انتقال فرهنگی و از طریق ترجمه از زبانهای دیگر وارد زبان فارسی شده اند. تفاوتها و جنبه های گوناگونی استعاره های این دو زبان را می توان به دلایل متعددی ازجمله وجود زمینه های فرهنگی-عقیدتی و اجتماعی متفاوت، سبکها و انتخاب های شناختی متفاوت، تفاوت در رمز گذاری اطلاعات، و میزان شرح و بسط واژگانی دانست.
الهام کرمی منوچهر توانگر
چکیده دراین پژوهش تلاش شده است تا با استفاده از روش میدانی به بررسی رابطه ی متغیر جنسیت و به کارگیری عوامل زبانی شاخص عدم قدرتمندی گفتار پرداخته شود. همچنین تاثیر عوامل اجتماعی همچون سن و تحصیلات در به کارگیری چنین عواملی توسط هریک از افراد دو جنس مورد مطالعه قرارگرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که زنان در کل بیش از مردان از عوامل زبانی شاخص عدم قدرتمندی بهره گرفته اند. همچنین کاربرد این عوامل زبانی توسط افراد دارای تحصیلات پایین بیش از افراد دارای تحصیلات بالا می باشد. افراد سن بالا نیز بیش از افراد سن پایین از این عوامل بهره گرفته اند. از میان سه عامل مورد بررسی جنسیت بیش از دیگر عوامل در به کارگیری عوامل زبانی مورد بررسی تاثیرگذار بوده است و بعد از این عامل، عامل تحصیلات و سپس عامل سن تاثیر گذار می باشند. کلیدواژه ها : عوامل شاخص عدم قدرتمندی گفتار، جنسیت ، تحصیلات، سن .
زهرا قانع حدایق رضایی
این مطالعه، رویکردی شناختی– انتقادی به استعاره مفهومی موجود در تبلیغات تلویزیون ایران است و هدف از آن، تنها شناسایی استعارات مفهومی در زبان تبلیغ نیست، بلکه نقش تأثیر گذار آن ها در ترغیب مخاطب و جذب مشتری مورد تأکید است که گاهی بافت غیر زبانی پیام هم در این زمینه به کمک می آید. به بیان دیگر، این مطالعه در پی پاسخ به این سوالات است که اولاً، در استعاره های مورد بحث، چه ویژگی های خاصی از حوزه مبدأ بر روی حوزه مقصد به منظور ایجاد برداشتی خاص نگاشت می شوند؟ ثانیاً، چه عامل یا عواملی بر انتخاب حوزه مبدأ خاصی در یک استعاره تأثیر می گذارند؟ و ثالثاً، عناصر بافتی، کاربردی، و غیر زبانی چه کمکی در تقویت نگاشت های استعاری می کنند؟ بدین منظور، از بین بیش از 400 پیام بازرگانی که در اواخر سال 1390 و اوایل 1391 در ساعات مختلف شبانه روز از تلویزیون ایران پخش می شدند، هجده آگهیِ دارای استعاره مفهومی انتخاب و بر اساس موضوع به نه دسته تقسیم شدند، و پس از آن با استفاده از رویکرد "تحلیل انتقادی استعاره" (کارتریز- بلک، 2004) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهند که هدف تبلیغات از استعاره تنها انتقال ویژگی های مثبت حوزه مبدأ به حوزه مقصد است و سعی می شود تا با پر رنگ کردن این دسته از ویژگی ها، ویژگی های احتمالی منفی محصول و یا خدمت مورد تبلیغ کمرنگ شده و مورد توجه واقع نشوند. به علاوه، عوامل اجتماعی- فرهنگی نقش مهمی در انتخاب حوزه مبدأ و برجسته سازی عناصر خاصی از آن دارند. همچنین، در این ترفند زبانی، نوع محصول یا خدمت مورد تبلیغ و همچنین ویژگی خاصی از حوزه مقصد بر انتخاب حوزه مبدأ تأثیر می گذارد؛ نوع مخاطب نیز بر انتخاب حوزه مبدأ و نگاشت عناصر بی تأثیر نیست. نتایج همچنین نشان دادند که بافت موقعیتی و تصویری تبلیغ نیز نقش تعیین کننده ای در انتقال پیام اصلی تبلیغ به مخاطب دارد، به گونه ای که ابتدا نوعی فضای ذهنی ایجاد می گردد و هرچه پیشتر می رویم با جزئیات بیشتری از آن آشنا می گردیم. علاوه بر این، رنگ به کار رفته در تبلیغات نیز نقش بسزایی در فهم زبان آن ها دارد. در نهایت نشان داده شد که نام محصول یا خدمت نیز معانی ای با خود دارند که در ارزیابی محصول یا خدمت مورد تبلیغ تأثیر دارند.
رها زارعی فرد محمد عموزاده
چکیده: رابطه زبان و جنسیت در دهه های اخیر در حوزه های مختلفی مانند جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی اجتماعی, مکالمه کاوی و تحلیل گفتمان انتقادی بسیار مورد توجه قرار گرفته و با رویکردهای مختلفی از جمله تسلط (dominance) و تفاوت (difference) مورد بررسی قرار گرفته است, اما در طی سال های اخیر پژوهشگران این حوزه ترجیح داده اند که این رابطه را با انگاره جامعه کنشی (community of practice) مورد واکاوی قرار دهند زیرا جامعه کنشی رابطه مستحکمی با رویکرد برساخته گرایی اجتماعی (social constructionist theory) دارد, بدین معنی که جنسیت همراه با بقیه عوامل مانند هویت و وجهه در تعامل شکل می گیرد و لذا صورتی فعال و پویا دارد. در این پژوهش سعی شده است که رابطه زبان و جنسیت در جامعه کنشی دانشگاهی بررسی گردد. بدین منظور دو گونه گفتمانی جلسات دفاع از پایان نامه و جلسات ارائه مقاله در همایش ها که در مطالعات پیشین تقریباً مورد غفلت واقع شده بود, انتخاب گردید تا به دو پرسش اساسی تحقیق که یکی در مورد تفاوت ها و شباهت های گفتمان زن و مرد و همچنین نحوه رفتار کلامی با زنان و مردان در این جوامع کنشی است, پاسخ داده شود. بدین منظور 18 جلسه دفاع از پایان نامه (9جلسه دفاع از پایان نامه زنان و 9 جلسه مردان) و 24 جلسه ارائه مقاله در همایش (12 جلسه ارائه زنان و 12 جلسه ارائه مردان) ضبط گردید و در این راستا از یادداشت های قوم نگارانه برای جبران کاستی هایی که در ضبط صدای جلسات وجود دارد نیز استفاده شد که شامل مکان جلسات, طول مدت زمان جلسات, منزلت دانشگاهی ارائه دهندگان, سبک ارائه و همچنین ملیت آنها می شود. این یادداشت ها برای تحلیل جنسیت با رویکرد تحرک از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند؛ زیرا که در این رویکرد, جنسیت همراه با عواملی از جمله هویت, وجهه و غیره در تعامل شکل می گیرد و صورتی پویا دارد. پس از جمع آوری داده ها و انجام آوانگاری ها, برای ارائه بازنمودی از ساختار کلام جنسیت, کدگذاری داده ها در سه مرحله صورت گرفت که شامل سه گروه کلی می شد که در گفتمان دانشگاهی از اهمیت خاصی برخوردار است و عبارت بودند از قطع کلام (interruption) , فراگفتمان های تعاملی (interactional metadiscourse) و ارزیابی (evaluation). پس از آن تحلیل های کیفی که بیشتر بر اساس مکالمه کاوی سازمانیconversational analysis) institutional) انجام شد, در سه مرحله صورت گرفت. در مرحله اول, نقش های قطع کلام با توجه به جنسیت افراد و نوع عضویت آنها مورد بررسی قرار گرفت. اگرچه برخی از نقش های این پدیده مختص مردان است (مانند قطع کلام بیانگر شوخی) اما در کل می توان گفت در نقش و میزان استفاده از قطع کلام میزان شباهت بیشتر از تفاوت است. در مرحله دوم فراگفتمان های تعاملی و زیر مجموعه های آن برای ارائه بازنمودی از کلام جنسیت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که هر چند از نظر کیفی, در گفتار زنان و مردان شباهت وجود دارد, اما از لحاظ کمّی, تفاوت هایی نیز قابل مشاهده است که فقط محدود به جنسیت نمی شود بلکه به شبکه ای از عوامل مانند منزلت دانشگاهی, وجهه درون گروهی و غیره نیز مربوط است. در مرحله سوم بیشتر سعی شد به بررسی چگونگی رفتار کلامی افراد نسبت به زنان و مردان در بافت دانشگاهی, پرداخته شود که بدین منظور نحوه ارزیابی افراد در این جلسات مورد واکاوی قرار گرفت. نتایج ارزیابی ها نیز بیشتر شباهت رفتار کلامی با زنان و مردان را نشان می دهد. پس از انجام سه مرحله تحقیق مشخص شد که در کل, با وجود تفاوت های جزئی, به نظر می رسد که عوامل دیگری مانند بافت, گونه گفتمانی, نوع عضویت و منزلت بیش از جنسیت در رفتار زبانی افراد و نحوه رفتار کلامی با آنها تأثیر دارد و همگی صورتی پویا داشته و در تعامل شگل می گیرند.
مینا قندهاری هریس محمد عموزاده
ارتباط کلامی از موضوعات اصلی علم زبان شناسی به شمار می رود که به طور گسترده مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. در این میان نقش های ارتباطی یاکوبسن (1960) از نظریه هایی است که مورد توجه فراوانی بوده است و با وجود نقدهایی که بر آن شده است، همواره جزو الگوهایی بوده که در زبان شناسی مورد استناد قرار گرفته است. در ارتباط زبانی «سکوت» در مقابل گفتار یا نوشتار را نمی توان معادل «هیچ» قرار داد و غیاب گفتار یا نوشتار را به معنای غیاب قصد و معنی دانست. سکوت، نگفتن چیزی است که خود معنای خاصی می دهد (تانن، 1985). افرات (2008) معتقد است سکوت ابزار ارتباطی بسیار کارآمدی است که افراد در زندگی روزانه از آن بهره می جویند. وی با معرفی سکوتی هدف مند به نام سکوت بلیغ که مستقیماً جایگزین گفتار می شود بر این باور است که در ارتباطات زبانی علاوه بر گفتار، سکوت بلیغ نیز از عهده ایفاء نقش های ارتباطی یاکوبسن (1960) برمی آید. تحقیق حاضر به بررسی نقش های ارتباطی سکوت بلیغ طبق چارچوب افرات (2008) در زبان فارسی می-پردازد و در صدد پاسخ گویی به سوالات تحقیق می باشد که عبارتند از: انواع سکوت به کارگرفته شده در فیلم-های مورد مطالعه کدامند؟، سکوت بلیغ دارای کدام نقش های ارتباطی می باشد؟ و عوامل بافتی و کاربردشناختی چه تاثیری در شکل دهی نقش ها و معانی مختلف برای سکوت بلیغ دارند؟ به این منظور ابتدا انواع سکوت های بلیغ و غیربلیغی که افرات (2008) معرفی می کند، در سه فیلم سینمائی رئال اجتماعی جمع آوری شده و مشخص گردید هر سه فیلم دارای سکوت های بلیغ و تمام انواع سکوت های غیربلیغ هستند. سپس به توصیف کمی و کیفی نقش های ارتباطی سکوت های بلیغ موجود در فیلم ها می پردازد. در این راستا تمام موارد سکوت بلیغ در فیلم ها شناسایی شده و نقش ارتباطی غالب هر مورد سکوت بلیغ به دست آمده و در نمودارهایی ارائه گردیده است. با تحلیل آماری به دست آمده، مشخص شد که نقش های ارتباطی عاطفی، ترغیبی و ارجاعی نقش های پرکاربرد سکوت بلیغ در زبان فارسی می باشند و سه نقش بعدی فرازبانی، همدلی و شعری کاربرد کمتری دارند. بسامد بالای نقش عاطفی نمایانگر این مطلب است که سکوت به طوری سازماندهی شده تر برای انتقال نگرش و عواطف به کار گرفته شده است. همچنین برای تحلیل توصیفی داده ها دو مورد سکوت بلیغ برای هر نقش از هر فیلم انتخاب شدند که جزو گویاترین موارد سکوت های موجود در گفتمان ها بودند و به همراه بافت موقعیتی مربوطه مورد تحلیل قرار گرفتند تا مشخص گردد که اولاً این موارد سکوت بلیغ منتقل کننده کدام معانی و نقش های ارتباطی هستند و ثانیاً عوامل بافتی اعم از زبانی و موقعیتی و کاربرد شناختی چه نقشی در انتقال معنا و نقش آفرینی سکوت بلیغ و به کارگیری نقش خاصی از سکوت بلیغ در گفتمان های زبان فارسی در ارتباط موفق بر عهده دارند. نتایج مطالعه حاکی از آن است که سکوت بلیغ به شکل تاثیر گذاری در این فیلم ها در خلق و انتقال انواع مختلف نقش ها و معانی مورد استفاده قرار گرفته است که این خود می تواند از عوامل زبانی برای موفقیت فیلم های یاد شده، که از فیلم های مطرح سینمای ایران هستند، باشد. از طرفی مشاهده گردید که بافت موقعیتی، نوع مخاطب، روابط قدرت بین مشارکین، هنجارهای فرهنگی و اجتماعی باورهای مذهبی و تجارب مشترک مشارکین و هدف ارتباط، از جمله عوامل بافتی و کاربردشناسی هستند که در ترجیح استفاده از سکوت بلیغ بر کلام صریح در برآوردن یک نقش ارتباطی و نوع نقشی که سکوت بلیغ ایفاء می کند سهم به سزایی دارند.
فرشته رضایی محمد عموزاده
هدف از انجام این پژوهش توصیف و تحلیل یکی از حیطه¬های ارتباطی رو در رو به نام مشاجره¬های زن و شوهر است. بررسی این نوع ارتباط با استفاده از دیدگاه زبانشناسی اجتماعی و قوم¬نگاری ارتباط انجام می¬گیرد. این پژوهش داده مبنا است و داده¬های موجود در آن از طریق مشاهده پنج فیلم سینمایی انجام گرفته است. داده¬های گردآوری شده با استفاده از مدل هشتگانه پیشنهادی دل هایمز (1962) تجزیه و تحلیل می¬شوند. در این مدل هایمز علاوه بر داده¬های کلامی به داده¬های غیرکلامی هم توجه نشان می¬دهد و بررسی آنها را حائز اهمیت می¬داند. از این رو درمورد این داده¬ها که سرشار از عناصر غیرکلامی نیز هستند از این مدل استفاده شده.به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ این مشاجره¬ها با هریک از این عوامل جداگانه تجزیه و تحلیل شدند. در این رابطه سعی شده است که تمامی عوامل دخیل در ارتباط معرفی و تحلیل شوند. در بررسی اهداف نیز مشخص می¬شود که برای شناسایی اهداف رویداد علاوه بر مقاصد طرفین باید برون¬داد یک رویداد ارتباطی را نیز در نظر گرفت. عنصر وسیله ارتباطی در این مدل علاوه بر اشکال زبانی اشکال غیر زبانی از قبیل حرکات بدن، حرکات چشم و سکوت¬ها را نیز شامل می¬شود . همگی این عناصر که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره شد ما را در فهم بهتر این رویداد ارتباطی پیچیده یاری می¬کنند. به طور کلی و از نتایج بدست آمده از این تحقیق می¬توان به این نکته اشاره کرد که مدل پیشنهادی دل هایمز به خوبی می¬تواند ابعاد مختلف مکالمه¬های زن و شوهر را بررسی کند چرا که او تمامی عوامل و نه فقط کلامی را در این مکالمه دخیل می¬داند. این بررسی نشان می¬دهد که به منظور تحلیل سیاق کلام نیز باید گفت که بافت موقعیتی و شرایط در انتخاب سیاق کلام موثرند و در بسیاری موارد نقشی تعیین کننده دارند.
بهرام هادیان محمد عموزاده
این تحقیق به بررسی ابزار نحوی نمود ساختار اطلاعاتی در نوشتار زبان فارسی در سه سیاق متفاوت مقالههای علمی، داستان کوتاه و متون خبری روزنامهها میپردازد. چارچوب نظری این پایاننامه را نظریه ساختار اطلاعاتی لمبرشت فراهم میسازد. منظور از ابزار نحوی در این پژوهش ساختهای نحوی مجهول، مبتداسازی، اسنادیشده و شبهاسنادیشده است. برای جمعآوری دادههای این تحقیق، برای سیاق داستان، از 1 داستان کوتاه منتخب جایزه ادبی دفاع مقدس ، برای سیاق متون علمی از ده مقال? زبانشناسی در زمینه تحلیل گفتمان و برای سیاق متون خبری با همان حجم پیکره، از سه روزنامه متفاوت همشهری، آفتاب یزد و اطلاعات استفاده شده است. دادههای مستخرج از این متون یک به یک در چارچوب نظریه ساختار اطلاعاتی لمبرشت مورد تحلیل قرار گرفته و نوع کانون و موضوع کاربردشناختی در آنها تعیین گردیده است. سپس بسامد وقوع هر ساخت نحوی در هر سیاق اندازهگیری شده و در فصل پنجم پایاننامه تبیین و تفاوت مشاهده شده در بسامد وقوع این ساختها در سیاقهای مختلف، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این پژوهش نشان میدهد که بسامد ساخت مجهول در مقایسه با ساختهای دیگر در سیاق متون علمی تفاوت معناداری دارد. بررسی های انجام شده در این تحقیق نشان میدهد که بسامد بالای این ساخت در مقالههای علمی از یک سو با کارکرد اصلی این ساخت یعنی حذف یا کمرنگ کردن نقش عامل در جمله و از سوی دیگر با اصل رعایت بیطرفی و عینیت در نوشتههای علمی مرتبط است. به عبارت دیگر در نوشتههای علمی که رویداد بنیاد بوده از ساخت مجهول بیشتر استفاده شده در حالی که در متون داستانی که عاملبنیاد است و عامل و شخصیتهای یک روایت در آن نقش پررنگی دارند، از ساخت مجهول بسیار کمتر استفاده شده است. بعلاوه مشخص شد که ویژگی دیگر متون مقالههای علمی که باعث کاربرد بیشتر ساخت مجهول در این نوع سیاق میشود، حجم و بار اطلاعاتی است که متون و جملات این نوع نوشتهها دارند. به عبارت دیگر در مقایسه با سیاق داستان کوتاه، بار اطلاعاتی جملات در مقالههای علمی بسیار بیشتر است. این بار اطلاعاتی سنگین منجر به تولید جملات بلند، پیچیده و مرکب در این مقالات میشود که با توجه به این ویژگی، نویسنده این نوع مقالات برای ایجاد انسجام و پیوستگی بین جملات در متن، ناگزیر از استفاده از جملات مجهول است زیرا یکی از کارکردهای چنین ساختی ارتقای مفعول یک جمله معلوم به عنوان اطلاع از پیشمعلوم در جمله مجهول است. بنابراین این کارکرد مجهول به نویسنده این امکان را میدهد که ارتباط موضوعی بین جملات را حفظ کرده و جریان اطلاعات را در متن مقالههای علمی روان کند. از جمله دیگر یافتههای این پژوهش کاربرد بسیار کم ساختهای اسنادی و شبهاسنادی در هر سه سیاق در زبان فارسی است. در این ارتباط بررسی دادههای نشان داد که کارکرد اصلی این دو ساخت، ایجاد تاکید تقابلی بر روی یکی از سازههای جمله است. اما در زبان فارسی این کارکرد نقشی، معمولاً توسط ساخت نحوی مبتداسازی انجام میشود زیرا زبان فارسی دارای ترتیب واژگان منعطف است که این ویژگی، امکان ارتقای یک سازه به جایگاه آغازین جمله را به منظور تاکید تقابلی فراهم میسازد. در نتیجه بسامد کم ساختهای اسنادی و شبهاسنادی در نوشتار زبان فارسی با بسامد بالای ساخت مبتداسازی در این زبان مرتبط است که هر دو نقش ایجاد تاکید تقابلی را دارند اما در زبان فارسی از فرایند مبتداسازی برای این کارکرد استفاده میشود زیرا در ساخت مبتداسازی شده یک جمله ساده بکار میرود در حالی که ساختهای اسنادی و شبهاسنادی نیازمند جملهای مرکب از دو بند است. اصل حاکم در تفاوت مشاهده شده در بسامد وقوع این دو ساخت نحوی، اصل اقتصاد زبانی است.
فاطمه بهرامی محمد عموزاده
چکیده ندارد.
مریم نیلی پور طباطبایی محمد عموزاده
چکیده ندارد.
محسن بختیار عباس اسلامی راسخ
چکیده ندارد.
محمد رضا صادقی عباس اسلامی راسخ
چکیده ندارد.
ذبیح اله خنجرخانی محمد عموزاده
چکیده ندارد.